کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱٬۱۷۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ ژوئن ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۳: خط ۱۳:


در نیمه دوم قرن نوزدهم، مبارزه سوسیال دموکراسی سراسر اروپا را فراگرفته و به سوی انقلاب و ترقی رهنمون شده بود. در آن روزگار مرسوم بود که برای مبارزه عظیم سوسیال دموکراسی دو شکل سیاسی و اقتصادی قائل شوند. اما این انگلس بود که برای مبارزه با اپورتونیسم و انحراف، «مبارزه تئوریک» را هم در ردیف مبارزه سیاسی و اقتصادی زحمتکشان و سرکوب شدگان قرار داد.
در نیمه دوم قرن نوزدهم، مبارزه سوسیال دموکراسی سراسر اروپا را فراگرفته و به سوی انقلاب و ترقی رهنمون شده بود. در آن روزگار مرسوم بود که برای مبارزه عظیم سوسیال دموکراسی دو شکل سیاسی و اقتصادی قائل شوند. اما این انگلس بود که برای مبارزه با اپورتونیسم و انحراف، «مبارزه تئوریک» را هم در ردیف مبارزه سیاسی و اقتصادی زحمتکشان و سرکوب شدگان قرار داد.
=== شناخت تاریخ ===
وقتی تاریخ یک ملت  یا جامعه صحبت می‌شود و افرادی می‌خواهند این جامعه را تغییر بدهند باید این پدیده را بشناسند. شناخت تاریخ یک جامعه صرفا یک اطلاع معمولی نیست. هر شخصی ممکن است بنا به علاقه‌ای که به میهن خود دارد یا علاقه شخصی تاریخ را مطالعه کند. اما کسی که ‌می‌خواهد جامعه را تغییر دهد باید قوانین آن جامعه را بداند، بنابراین مستلزم مطالعه عمیقتر و علمی تاریخ است و باید تخصص و دانش مطالعه تاریخ را پیدا کرد.
. از روز اول در سازمان مجاهدین مطالعه تاریخ ایران به خصوص از صدر مشروطه و بررسی جریانات و حکومتها و مبارزات و کودتاها و تمامی اتفاقات جامعه ایران در صدر مطالعات اعضای سازمان قرار داشت. از زمان تاسیس سازمان مجاهدین در سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۴۷ کار اعضای سازمان مجاهدین به طور حرفه‌ای و ۲۴ ساعته  مطالعه بود.
در طی مطالعه تاریخ باید مشخص کرد که چه دستاوردی برای ما دارد. اقشار مختلف و موقعیت طبقاتی جامعه را باید شناخت. اقوام مختلف و تاریخ هرکدام را که در ایران کثرت بسیاری نیز دارند باید شناخت. به لحاظ سیاسی باید مطالعه کرد که یک کشور مانند ایران چه فراز و نشیبهایی داشته است. چه شکستها و پیروزیهایی داشته است. به لحاظ اقتصادی باید اقتصاد جامعه را شناخت که اقتصاد آن بر چه پایه‌هایی استوار است. منبع در‌آمد کشور چیست و به لحاظ اقتصادی یک جامعه در چه نقطه‌ای قرار دارد.
به عنوان مثال در مقایسه اقتصاد اروپا و ایران می‌توان دید که در جامعه آزاد اروپا با اقتصاد باز و آزاد روش پیگیری خواسته‌ها و مطالبات با ایران که اقتصادی بسته دارد فرق دارد.
در ایران در زمان شاه یک طور باید مبارزه کرد زیرا رژيم شاه یک رژيم سرمایه‌داری وابسته بود. اما رژیم ولایت فقیه وابسته نیست. خود را نماینده خدا می‌داند و یک استبداد مذهبی را بر تمام کشور مستولی کرده است. رژیم ولایت فقیه زیر پرده دین و با حربه مخالفت با خدا تمامی مخالفان را قلع و قمع می‌کند و از هیچ جنایتی فروگذار نکرده است خمینی در سال ۶۷ سی هزار زندانی را قتل عام کرد اما رژيم شاه این دست باز را در جنایت نداشت زیرا وابسته به دنیای سرمایه داری بود وحقوق بشری که در دنیای سرمایه داری در جریان است جلوی اورا می‌گرفت.
در زمان ولایت فقیه در سه سال اول که میزانی فضای باز سیاسی وجود داشت یک طور باید مبارزه کرد و بعد از ۳۰ خرداد باید طور دیگری مبارزه کرد. آنجا که باید مبارزه سیاسی کرد مبارزه مسلحانه غلط است و آنجا که مبارزه مسلحانه لازم است مبارزه سیاسی نادرست است.
حال باید دید آیا بدون توجه به تاریخ یک کشور یک مبارزه موفق امکان پذیر است و می‌توان در تغییر جامعه موفق شد. یک سازمان انقلابی بدون اشراف به تاریخ یک جامعه بدون شک شکست خواهد خورد. نگاهی به تاریخ ۴۰ ساله رژیم ولایت فقیه و بررسی سرنوشت نیروها و جریانات مختلف گویای این مطلب است. بسیاری از گروهها و جریانات با عدم فهم و درک تاریخ و شرایط مبارزه و با تندروی یا کندروی عملا در خدمت دیکتاتوری درآمدند. حزب توده یکی از بارزترین مثال‌های این‌گونه جریان‌هاست. درحالی‌که تقریبا تمام گروه‌های و سازمان‌های سیاسی در مقابل رژیم ولایت فقیه شقه و تکه پاره شدند سازمان مجاهدین خلق ایران حتی یک نمونه از شقه و شکاف را در خود ندیده است. در حالیکه بیشترین سرکوب نیز از جانب رژیم ولایت فقیه متوجه سازمان مجاهدین واعضای آن بوده است. <ref name=":5">[https://radio.mojahedin.org/i/%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%A2%D9%85%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84 راهی که آمدیم - مصاحبه با محمد حیاتی - رادیو مجاهد قسمت اول]</ref>
=== کشف قوانین عملی مبارزه ===
البته شناخت تاریخ و جامعه کافی نیست. شناخت کلی از یک جامعه لازم است ولی کافی نیست. این با شناخت و کشف قوانین عملی تغییر جامعه تفاوت دارد. مثلا جامعه ایران را شناختیم و خمینی را هم می‌شناختیم که مرتجع است. ولی قوانین عملی مبارزه با این رژيم در زمان فاز سیاسی و سه سال اول حاکمیت او که حکومت خود را یکدست نکرده با بعد از آن در فاز نظامی تفاوت دارد. در فاز سیاسی باید نشریه منتشر و پخش کرد باید سخنرانی کرد باید میتینگ گذاشت و اگاهی بخشید. اگر پاسدارها حمله می‌کنند نباید جواب دارد و مقابله به مثل کرد باید ستاد دایر کرد و یک جا باید ستادها و. دفاتر خود را بست. وقتی فاز نظامی شروع شد و برخورد نظامی پیش آمد دیگر پخش نشریه و برگزاری میتینگ معنی ندارد. مناسبات کلا عوض می‌شود.
ما به اینکه تاریخ جامعه را بشناسیم نباید اکتفا کنیم باید قوانین عملی مبارزه اجتماعی را نیز بیاموزیم و کشف کنیم.
به عنوان مثال در فاز سیاسی ستاد مرکزی مجاهدین به نام بنیاد علوی را در تهران چماقداران خمینی محاصره کردند و خمینی می‌گفت که مردم هستند که برعلیه مجاهدین اقدام کرده‌اند در واقع زیر پوش مردم چماقداران خود را برای سرکوب مجاهدین بسیج کرده بود. هواداران و میلیشیای مجاهدین برای حفاظت از بنیاد علوی بر گرد آن حلقه انسانی ایجاد کردند. آیا دعوای مجاهدین با خمینی بر سر یک ساختمان بود، نه اینطور نیست مجاهدین حاضر بودند ساختمان را بدهند. مجاهدین می‌خواستند خمینی را پای این موضوع بکشانند که تو اگر می‌خواهی این ساختمان را از ما بگیری پشت عنوان امت حزب‌‌الله پنهان نشو بلکه باید در چارچوب قانون و با حکم دادگاه این موضوع حل و فصل شود و با حکم قانونی مجاهدین حاضر هستند ساختمان را تخلیه کنند. مجاهدین می‌خواستنداین موضوع به ثبت برسد که مجاهدین که یکی از اصلی‌ترین نیروهای سرنگونی شاه بودند خمینی حتی داشتن یک ستاد از طرف آنان را تحمل نکرد و در واقع نقاب از چهره‌ی خمینی برداشتند. مجاهدین آنقدر پایداری کردند تا با حکم دادگاه ساختمان را تخلیه کردند.<ref name=":5" />
=== تمرکز روی دشمن اصلی ===
بسیاری از سازمان‌ها از ابتدای روی کار آمدن رژیم ولایت فقیه و مبارزات مردم ایران به سازمان مجاهدین در مراحل مختلف مبارزه ایراد و اشکال می‌گرفتند و خط مشی آنان را زیر سوال می‌بردند در حالیکه مجاهدین هیچ کاری با کسی نداشتند و حرفشان این بود که اگر کسی بهتر از ما می‌تواند با رژیم بجنگد این گوی و این میدان و بفرمایید.
مجاهدین هیچ گاه به کسی و سازمانی و گروهی حتی آنها که با سازمان مجاهدین مخالف بودند و از آن ایراد می‌گرفتند کاری نداشته و هیچ گاه علیه آنان موضعی نگرفته است. زیرا چه در زمان شاه و چه در زمان شیخ مجاهدین یک هدف واحد داشته‌اند و آن سرنگونی دیکتاتوری است و تمام انرژیها باید در این راستا صرف شود. مجاهدین حاضر نیستند ذره‌ای از انرژی که باید صرف سرنگونی رژیم ولایت فقیه شودرا جای دیگری صرف کنند. این قانون تمرکز روی دشمن اصلی نام دارد. مگر اینکه حملات به مجاهدین برای تضعیف مقاومت درجهت یاری رساندن به دیکتاتوری باشد. این مهم با عشق به سرنوشت مردم و تمرکز روی دشمن اصلی که در زمان شاه دیکتاتوری سلطنتی و در زمان شیخ رژیم ولایت فقیه است میسر شده است.
در مثال پزشکی نیز این موضوع صادق است. بیماری با انواع مشکلات به پزشک مراجعه می‌کند و در آزمایشات مشخص می‌شود که او سرطان دارد پس از این پس مشکل اصلی او درمان سرطان است و مشکلات دیگر در مقابل آن فرعی هستند.
سازمان و جریان مسئول و جدی در مبارزه از خود و منافع خود نمی‌چیند بلکه از منافع خلق و مردم برای آزادی می‌چیند. انقلابی مسئول به دنبال دفاع از خود و دستیابی به  حکومت نیست به به خاطرآزادی مردم انرژی خود را صرف درگیر شدن با تضاد اصلی می‌کند ونه دعواهای فرعی.<ref name=":5" />


== تعریف اصل و قانون ==
== تعریف اصل و قانون ==
۲٬۳۴۴

ویرایش