۸٬۸۸۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۴۹۱: | خط ۴۹۱: | ||
من روی پاک سجده نهادم تو روی خاک | من روی پاک سجده نهادم تو روی خاک | ||
{{ب|زاهد برو، معـاملـه ما نمیشود | <nowiki>{{ب|زاهد برو، معـاملـه ما نمیشود</nowiki> | ||
مرغی که آشیانه به گلشن گرفته است | مرغی که آشیانه به گلشن گرفته است | ||
| خط ۶۱۲: | خط ۶۱۲: | ||
شاعری نو بود و شعرش نیز نو | شاعری نو بود و شعرش نیز نو | ||
شاعر نو رفت و شعر نو بمرد | شاعر نو رفت و شعر نو بمرد<ref name=":10" /> | ||
محمدحسین شهریار به یاد مرحوم میرزاده عشقی چنین سروده است: | محمدحسین شهریار به یاد مرحوم میرزاده عشقی چنین سروده است: | ||
| خط ۷۰۹: | خط ۷۰۹: | ||
از خون من و تو آب میخواهد و بس | از خون من و تو آب میخواهد و بس | ||
عشقی همه را واجد شرایط انقلاب نمیداند؛ و عناصر پیشتاز جامعه را جدا میکند و میگوید:<blockquote>«تمام ایراد عناصر کهنه بر ما این است: آن وقتی که ما در مجلس هدف گلوله قزاقهای محمد علیشاه بودیم، شما کجا بودید. نمیدانم گناه ما چیست که آن وقت بچه بودیم و طبیعت میخواست ما را در مدرسه برای انقلاب آیندهی این سرزمین بپروراند»</blockquote>میرزاده عشقی حتی ملکالشعرای بهار را در مقالهاش مورد نیش قلمش قرار میدهد؛ و ضمن تأیید روزنامهی انقلابی ''نو بهار'' که ملکالشعرای بهار منتشر میکرد، میگوید:<blockquote>«باید یقین داشت که نویسندهی نو بهار، در آن ایام واقعاً پاک و انقلابی بودند؛ ولی چون پنج شش سال متمادی داخل مبارزه با طایفهی مستبد و مرتجع بودند، خودشان هم مرتجع شدند.»<ref>[https://www.dw.com/fa-ir/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8/a-4454293 میرزاده عشقی و انقلاب - دویچه وله فارسی]</ref> </blockquote>میرزاده عشقی با اشعار تیز و تُندی، غریبی و فساد مسئولین و آخوندهای آندوران را فریاد می کند. شعری که دربارهی مجلس چهارم گفته، جالب و شایان توجه است؛ چون با گذشت سالیان طولانی هنوز مصداقهایی فراوانی در جامعهی فعلی ایران دارد. عشقی این شعر را در قالب مستزاد سروده است: | عشقی همه را واجد شرایط انقلاب نمیداند؛ و عناصر پیشتاز جامعه را جدا میکند و میگوید:<blockquote>«تمام ایراد عناصر کهنه بر ما این است: آن وقتی که ما در مجلس هدف گلوله قزاقهای محمد علیشاه بودیم، شما کجا بودید. نمیدانم گناه ما چیست که آن وقت بچه بودیم و طبیعت میخواست ما را در مدرسه برای انقلاب آیندهی این سرزمین بپروراند»</blockquote>میرزاده عشقی حتی ملکالشعرای بهار را در مقالهاش مورد نیش قلمش قرار میدهد؛ و ضمن تأیید روزنامهی انقلابی ''نو بهار'' که ملکالشعرای بهار منتشر میکرد، میگوید:<blockquote>«باید یقین داشت که نویسندهی نو بهار، در آن ایام واقعاً پاک و انقلابی بودند؛ ولی چون پنج شش سال متمادی داخل مبارزه با طایفهی مستبد و مرتجع بودند، خودشان هم مرتجع شدند.»<ref name=":10">[https://www.dw.com/fa-ir/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8/a-4454293 میرزاده عشقی و انقلاب - دویچه وله فارسی]</ref> </blockquote>میرزاده عشقی با اشعار تیز و تُندی، غریبی و فساد مسئولین و آخوندهای آندوران را فریاد می کند. شعری که دربارهی مجلس چهارم گفته، جالب و شایان توجه است؛ چون با گذشت سالیان طولانی هنوز مصداقهایی فراوانی در جامعهی فعلی ایران دارد. عشقی این شعر را در قالب مستزاد سروده است: | ||
این مجلس چارم بخدا ننگ بشر بود. دیدی چه خبر بود؟ | این مجلس چارم بخدا ننگ بشر بود. دیدی چه خبر بود؟ | ||
ویرایش