نیره جلالی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←همسر) |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
| پانویس = | | پانویس = | ||
}} | }} | ||
'''نیره جلالی | '''نیره جلالی مهاجر،''' معروف به مادر بهکیش، (زادهی ۱۳۱۰ در اراک درگذشته یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ در تهران) از مادران فعال خاوران بود. مادر بهکیش، مادر ۵ تن از اعضای جانباخته سازمان چریکهای فدایی خلق ایران است که عبارتند از: «محمد بهکیش (جانباخته در درگیری در سال ۶۰)، زهرا بهکیش (جانباخته در زیر شکنجه در شهریور ۶۲) ، محسن بهکیش (اعدام در اردیبهشت ۶۴)، محمود بهکیش و علی بهکیش(از اعدامشدگان در [[قتلعام ۶۷]]) است. همسر زهرا بهکیش، سیامک اسدیان نیز از اعدامشدگان مهر ۱۳۶۰ است. او به روحیهای بالا و قوی در میان مادران اعدامشدگان توسط حکومت جمهوری اسلامی شناخته میشد. او همواره در صحنههای جنبش دادخواهی حضور فعال داشت. جمله معروف او در مورد دخترش زهرا که فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود بیانی از روحیه زبانزد او است: «حتی قبرش رو هم نشانمون ندادند. همیشه میگم آقایون خیلی افتخار نکنید. دختر پیغمبر هم قبرش ناپیداست. بگذار قبر زهرای من هم ناپیدا باشد.» مادر بهکیش خودش در بارهی زندگیاش گفت: «من بیشتر عمرم را جلوی در زندانها برای گرفتن ملاقات و در گورستانها گذراندم.» | ||
== فعالیتهای مادر بهکیش == | == فعالیتهای مادر بهکیش == | ||
مادر بهکیش از مادران فعال دادخواه در جمع «مادران خاوران» بود که مقامات امنیتی جمهوری اسلامی فشارهای بسیاری بر آنان میآورد تا آنها را وادار به سکوت کند اما او هیچگاه از پای ننشست. منصوره، دختر مادر بهکیش نقل میکند: <blockquote> | مادر بهکیش از مادران فعال دادخواه در جمع «مادران خاوران» بود که مقامات امنیتی جمهوری اسلامی فشارهای بسیاری بر آنان میآورد تا آنها را وادار به سکوت کند اما او هیچگاه از پای ننشست. منصوره، دختر مادر بهکیش نقل میکند: <blockquote>«آنها هیچ گاه حاضر نشدند که از حقوق خود به عنوان یک انسان دادخواه دست بشویند و ظلمی را که در حقشان شده است به فراموشی بسپارند.»</blockquote>مادران خاوران در طی سالها تبدیل به سازمانی متشکل از مادران و بازماندگانی شد که به دنبال عدالت برای کشتهشدگان اعدامهای دستهجمعی جمهوری اسلامی در دهه ۱۳۶۰ هستند. در سالهای بعدی مادران عزادار و مادران خاوران باهم همکاریهای نزدیکی داشتند و به دنبال عدالت برای همه زندانیان سیاسی و عقیدتیای بودند که در ایران با حکمهای قضایی یا بدون حکمهای قضایی، اعدام یا کشته شدند. این سازمانها شامل مادران و دیگر اعضای خانواده کشتهشدگان بودند. | ||
مادر بهکیش در ۲۰ آبان ۱۳۹۰ پیامی را برای احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران ضبط کرد و گلایه کرد که چرا سازمان ملل اعدام فرزندانش را پیگیری نمیکند. این پیام را در ویدئویی که در این سایت <ref name=":1">آرامگاه مادر بهکیش غرق گل [https://www.kampain.info/archive/9646.htm شد]</ref>موجود میباشد میتوان شنید. | مادر بهکیش در ۲۰ آبان ۱۳۹۰ پیامی را برای احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران ضبط کرد و گلایه کرد که چرا سازمان ملل اعدام فرزندانش را پیگیری نمیکند. این پیام را در ویدئویی که در این سایت <ref name=":1">آرامگاه مادر بهکیش غرق گل [https://www.kampain.info/archive/9646.htm شد]</ref>موجود میباشد میتوان شنید. | ||
او دیدارهای فعال با دیگر مادران داغدار از جمهوری اسلامی داشت. او در دیدار با مادران پارک لاله گفت: “صبر و استقامت داشته باشید، بالاخره نتیجه میده. ببینید جسد هیچ کدوم از بچه هام رو به من ندادند. داغ فرزند خیلی سخته. اونهم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا. آنهم چه بچههایی، یکی از یکی نازنینتر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که روزی دادم را بستانم. محمود و علی رو که کشتن، بعد از سه ماه فقط ساک اونها رو دادند و حتی وصیتنامههایشان را هم ندادند و گفتند: «پاره کرده ایم». هر چه فریاد میزدم، التماس میکردم بگید کجا خاکشان کردهاید، نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم. به بهشت زهرا میرفتم میگفتند: | او دیدارهای فعال با دیگر مادران داغدار از جمهوری اسلامی داشت. او در دیدار با مادران پارک لاله گفت: “صبر و استقامت داشته باشید، بالاخره نتیجه میده. ببینید جسد هیچ کدوم از بچه هام رو به من ندادند. داغ فرزند خیلی سخته. اونهم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا. آنهم چه بچههایی، یکی از یکی نازنینتر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که روزی دادم را بستانم. محمود و علی رو که کشتن، بعد از سه ماه فقط ساک اونها رو دادند و حتی وصیتنامههایشان را هم ندادند و گفتند: «پاره کرده ایم». هر چه فریاد میزدم، التماس میکردم بگید کجا خاکشان کردهاید، نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم. به بهشت زهرا میرفتم میگفتند: برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم. به اوین میرفتم میگفتند: برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمیدانیم، آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم و دیدیم چه فاجعهای اتفاق افتاده. فقط برای همه مادرها آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچههای ما پایمال نشه<ref name=":1" /> | ||
== خانواده مادر بهکیش == | == خانواده مادر بهکیش == | ||
مادر بهکیش در دیداری که طی چند سال گذشته با مادران عزادار داشت، گفته بود: “چی بگم؟ بیرحمها محمد را در اسفند ماه سال ۶٠، سیامک را در مهر ماه ۶٠، زهرا را در شهریور ماه ۶۲ ، محسن را در اردیبهشت ماه ۶۴ و محمود و علی را شهریور ماه ۶٧ کشتند.” | مادر بهکیش در دیداری که طی چند سال گذشته با مادران عزادار داشت، گفته بود: “چی بگم؟ بیرحمها محمد را در اسفند ماه سال ۶٠، سیامک را در مهر ماه ۶٠، زهرا را در شهریور ماه ۶۲ ، محسن را در اردیبهشت ماه ۶۴ و محمود و علی را شهریور ماه ۶٧ کشتند.” | ||
جسد هیچ کدام از فرزندانم را به من ندادند. داغ فرزند خیلی سخته . آن هم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا، آن هم چه بچه هایی، یکی از یکی نازنین تر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که تا زنده ام روزی دادم را بستانم . محمود و علی را که در شهریور ماه ۶٧ کشتند، بعد از گذشت سه ماه تنها ساک دستی آنها را به ما تحویل دادند و حتی وصیتنامه هایشان را هم به من ندادند و گفتند : | جسد هیچ کدام از فرزندانم را به من ندادند. داغ فرزند خیلی سخته . آن هم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا، آن هم چه بچه هایی، یکی از یکی نازنین تر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که تا زنده ام روزی دادم را بستانم . محمود و علی را که در شهریور ماه ۶٧ کشتند، بعد از گذشت سه ماه تنها ساک دستی آنها را به ما تحویل دادند و حتی وصیتنامه هایشان را هم به من ندادند و گفتند : پاره کرده ایم . هر چه فریاد می زدم، التماس می کردم، بگید کجا خاکشان کرده اید؟ نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم . به بهشت زهرا می رفتم می گفتند: « برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم». به اوین می رفتم می گفتند: » برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمی دانیم». آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم ودیدیم چه فاجعه ای اتفاق افتاده، من بیشتر عمرم را جلوی در زندانها، برای گرفتن ملاقات و در گورستانها گذراندم. فقط برای همه مادرها آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچههای ما پایمال نشود.”<ref name=":1" /> | ||
=== همسر === | === همسر === | ||
او در مورد همسرش در قسمتی از مصاحبهاش گفت:<ref>تلگرام [https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/3229 توانا]</ref> | او در مورد همسرش در قسمتی از مصاحبهاش گفت:<ref>تلگرام [https://t.me/Tavaana_TavaanaTech/3229 توانا]</ref><blockquote>«......همسرم، سه سال آخر عمرش دیوانه شده بود. او بچهها، بخصوص زهرا و محمود را خیلی دوست داشت. دم خونه قالیچه میانداخت و مینشست و میگفت: "مواظبم نیان ما رو ببرن سر چهار راه دار بزنن. میگفتم: مگه ما چیکار کردیم که ما رو بکشن؟ » میگفت»: "هیچی، مگه بچههای ما چیکار کرده بودند.»</blockquote> | ||
=== زهرا بهکیش === | === زهرا بهکیش === | ||
زهرا دارای لیسانس فیزیک بود و در دبیرستان تدریس میکرد. قبل از انقلاب، در سال ١٣٥٤ به خاطر مخالفت با رژیم از تدریس محروم شد و در سال ١٣٥٥ با پیوستن به سازمان چریکهای فدایی خلق به زندگی مخفی روی آورد. چهار برادرش که سه نفرشان همانند او از هواداران سازمان فدائیان خلق (اقلیت) بودند نیز کشته شدند. محسن ( ١٣٦٤) اعدام، محمدعلی ( ١٣٦٧) اعدام، محمد( ١٣٦٠) ترورشد.<ref>زهرا [https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/36175/zahra-behkish بهکیش]</ref> | زهرا دارای لیسانس فیزیک بود و در دبیرستان تدریس میکرد. قبل از انقلاب، در سال ١٣٥٤ به خاطر مخالفت با رژیم از تدریس محروم شد و در سال ١٣٥٥ با پیوستن به سازمان چریکهای فدایی خلق به زندگی مخفی روی آورد. چهار برادرش که سه نفرشان همانند او از هواداران سازمان فدائیان خلق (اقلیت) بودند نیز کشته شدند. محسن ( ١٣٦٤) اعدام، محمدعلی ( ١٣٦٧) اعدام، محمد( ١٣٦٠) ترورشد.<ref>زهرا [https://www.iranrights.org/fa/memorial/story/36175/zahra-behkish بهکیش]</ref><blockquote>«زهرا فرزندم که در شهریورماه ۱۳۶۲اعدام شد، فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. شوهر داشت، میتونست زندگی خوبی داشته باشه، ولی دلش طاقت نمیآورد مردم گرسنه باشند. این جانیان هم او و هم شوهرش سیامک را کشتند. جسد هیچ کدام از فرزندانم را به من ندادند ….»”</blockquote>زهرا بهکیش دختر نیره جلالی مهاجر در سال ۱۳۶۲ زیر شکنجه کشته شد.<ref name=":0">ویکی دانا - مادر بهکیش کیست؟[https://wikidana.com/?qa=91166/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%87%DA%A9%DB%8C%D8%B4-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%9F]</ref> | ||
«زهرا فرزندم که در شهریورماه ۱۳۶۲اعدام شد، فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. شوهر داشت، میتونست زندگی خوبی داشته باشه، ولی دلش طاقت نمیآورد مردم گرسنه باشند. این جانیان هم او و هم شوهرش سیامک را کشتند. جسد هیچ کدام از فرزندانم را به من ندادند ….»” | |||
زهرا بهکیش دختر نیره جلالی مهاجر در سال ۱۳۶۲ زیر شکنجه کشته شد.<ref name=":0">ویکی دانا - مادر بهکیش کیست؟[https://wikidana.com/?qa=91166/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1-%D8%A8%D9%87%DA%A9%DB%8C%D8%B4-%DA%A9%DB%8C%D8%B3%D8%AA-%D8%9F]</ref> | |||
=== محمود بهکیش === | === محمود بهکیش === | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۰۶: | ||
=== سیامک اسدیان === | === سیامک اسدیان === | ||
[[پرونده:مادر بهکیش ۲.JPG|بندانگشتی|'''مادر بهکیش و فرزندانش''']] | |||
سیامک اسدیان، همسر زهرا را در سال ۱۳۶۰ در یک درگیری در مازندران کشتند.<ref name=":0" /> | سیامک اسدیان، همسر زهرا را در سال ۱۳۶۰ در یک درگیری در مازندران کشتند.<ref name=":0" /> | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۲: | ||
== بازتاب درگذشت مادر بهکیش == | == بازتاب درگذشت مادر بهکیش == | ||
'''مریم رجوی از سازمان مجاهدین خلق ایران''' در پیام تسلیت خود چنین میگوید: <blockquote>”… اکنون، مادران خاوران، زنی پرشور و ناآرام، و مردم ایران یکی دیگر از مظاهر پرافتخار زن بهپاخاسته ایرانی را از دست دادند. او رستگار شد و به پنج فرزند و دامادش که در دهه شصت در رویارویی با رژیم ولایت فقیهی به شهادت رسیدند، پیوست. اما دادخواهی و عصیان و اعتراضی که او و دیگر مادران والای ایرانزمین شعلهور کردهاند، پابرجاست….”<ref name=":2">شهروند - مادر بهکیش نماد جنبش دادخواهی مردم ایران [https://shahrvand.com/archives/67213 درگذشت]</ref></blockquote>''' | '''[[مریم رجوی]]''' از '''[[سازمان مجاهدین خلق ایران]]''' در پیام تسلیت خود چنین میگوید: <blockquote>”… اکنون، مادران خاوران، زنی پرشور و ناآرام، و مردم ایران یکی دیگر از مظاهر پرافتخار زن بهپاخاسته ایرانی را از دست دادند. او رستگار شد و به پنج فرزند و دامادش که در دهه شصت در رویارویی با رژیم ولایت فقیهی به شهادت رسیدند، پیوست. اما دادخواهی و عصیان و اعتراضی که او و دیگر مادران والای ایرانزمین شعلهور کردهاند، پابرجاست….”<ref name=":2">شهروند - مادر بهکیش نماد جنبش دادخواهی مردم ایران [https://shahrvand.com/archives/67213 درگذشت]</ref></blockquote>مهدی سامع سخنگوی [[سازمان چریکهای فدایی خلق ایران|'''چریک های فدایی خلق ایران''']] طی اطلاعیهای با ابراز تأسف از درگذشت مادر بهکیش میگوید: “مادر بهکیش یکی از اسطورههای مبارزه مردم ایران علیه نظام استبدادی مذهبی ولایت فقیه و یکی از تلاشگران مبارزه برای احقاق حقوق پایمال شده خانوادههای شهدای کشتارهای دهه ۶۰ و بهویژه قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بود….”<ref name=":2" /> | ||
بنیاد برومند در پیوند با درگذشت مادر بهکیش مینویسد: <blockquote>“مادر بهکیش عضو “مادران خاوران” بود. مادران خاوران متشکل از مادران و بازماندگانی بودند که به دنبال عدالت برای کشتهشدگان اعدامهای دستهجمعی توسط مقامات جمهوری اسلامی در دهه ۱۳۶۰ بودند. با پیوستن مادران و بازماندگان سایر قربانیان سیاسی-عقیدتی که با حکمهای قضایی یا به صورت فراقضایی اعدام یا کشته شده بودند، “سازمان مادران عزادار” شکل گرفت که به دنبال اجرای عدالت برای همه زندانیان و قربانیان سیاسی و اعتقادی هستند.”<ref name=":2" /></blockquote>ایران تریبونال درگذشت مادر بهکیش را چنین پوشش میدهد:” ….مادر بهکیش بیشتر عمرش را در جلوی در زندانها و در گورستانها درپی یافتن عزیزانش گذراند. او مادری از تبار مادران مبارز و از اعضای خانوادههای جانباختگان دههی ١٣۶٠ بود که با مقاومت و پایداریشان، چه آنگاه که فرزندانشان در زندانهای ارتجاع حاکم، تحت شکنجه و آزار بودند و چه آنگاه که جمهوری اسلامی آنان را به خاک و خون کشید و پنهان از چشم خانوادهها در گورهای دسته جمعی در خاوران، دفن کرد، همواره درختان عدالت خواهی را در تمام این سالها آبیاری کردند. مادر بهکیش و دیگر مادران با مبارزه و مقاومت و پایداریشان، خاوران را به ستون دادخواهی مبارزانی تبدیل کردند که در دههی ١٣۶٠ در گورهای بی نام و نشان در سرتاسر ایران دفن شدند….. “<ref name=":2" /> | |||
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی در خبرش مینویسد: “آرامگاه مادر بهکیش از مادران خاوران، از سوی خانواده، دوستان و آشنایان، غرق در گل شد.” | |||
به گزارش این کمپین: “مادر بهکیش در تمام طول این سالها در تلاش بود تا پاسخی دریافت کند، اما هیچ پاسخی به او داده نشد و غیر از مشخص شدن محل دفن یکی از فرزندانش، محل دفن دیگر فرزندان مشخص نشد و هرگز این موضوع آشکار نشد که عزیزانش چگونه اعدام شدند. مادر بهکیش پیش تر در دیداری که طی چند سال گذشته با مادران عزادار داشت، گفته بود: «چی بگم؟ بیرحمها محمد را در اسفند ماه سال ۶٠، سیامک را در مهر ماه ۶٠، زهرا را در شهریورماه ۶۲ ، محسن را در اردیبهشت ماه ۶۴ و محمود و علی را شهریور ماه ۶٧ کشتند.»<ref name=":2" /> | به گزارش این کمپین: “مادر بهکیش در تمام طول این سالها در تلاش بود تا پاسخی دریافت کند، اما هیچ پاسخی به او داده نشد و غیر از مشخص شدن محل دفن یکی از فرزندانش، محل دفن دیگر فرزندان مشخص نشد و هرگز این موضوع آشکار نشد که عزیزانش چگونه اعدام شدند. مادر بهکیش پیش تر در دیداری که طی چند سال گذشته با مادران عزادار داشت، گفته بود: «چی بگم؟ بیرحمها محمد را در اسفند ماه سال ۶٠، سیامک را در مهر ماه ۶٠، زهرا را در شهریورماه ۶۲ ، محسن را در اردیبهشت ماه ۶۴ و محمود و علی را شهریور ماه ۶٧ کشتند.»<ref name=":2" /> | ||
=== کانون نویسندگان ایران === | |||
در بیانیهی خود به مناسبت درگذشت مادر بهکیش میگوید:”….مادر بهکیش” در این سالها با شش داغ سهمگین بر دل به انتظار برآمدن آفتاب حقیقت و عدالت بود؛ آفتابی که شور بختانه در زمان حیاتش همچنان پشت ابرهای سیاه ستم و نیرنگ باقی ماند. با این همه اما دیر یا زود طلوع خواهد کرد زیرا از این گونه مادران که “زیباترین فرزندان آفتاب و باد” شان هزار هزار به مسلخ برده شدند، فراوانند. آنها چنان که “مادر بهکیش” گفته بود نه میبخشند و نه فراموش میکنند.”<ref name=":2" /> | |||
بیداران (خاوران مجازی) در بیانیه خود مینویسد: مادر بهکیش و دیگر مادران و خانوادههای معترض بهای سنگینی بابت مقاومت و اعتراضشان پرداختند و میپردازند: از ضرب و شتم گرفته تا کنترل و تعقیب و بازداشت. مامورین از این هم فراتر رفتند و در زمستان ١٣٨٧ با وقاحتی بی نظیر خاوران را با بولدوزر خراب کردند و درآن را به روی خانوادهها بستند. بر تعقیب و کنترل خانوادهها افزوده شد و آنها در خانههاشان هم در امان نماندند. ولی به گفته منصوره، دختر خانم بهکیش” آنها هیچ گاه حاضر نشدند که از حقوق خود به عنوان یک انسان دادخواه دست بشویند و ظلمی را که در حق شان شده است به فراموشی بسپارند.”<ref name=":2" /> | |||
حامیان مادران پارک لاله ایران – دورتموند در بیانیهشان نوشتهاند: “مادری دیگر از جنس مقاومت و مبارزه، مادر بهکیش عزیز همه، هرگز فراموشت نخواهیم کرد. یاد و خاطره استواریهایت را در گوش نوههای خود ترانه میکنیم. لبخند مهربانت در قلبهای ما حک شده است. مشعل دادخواهی دستت را دست به دست خواهیم کرد.<ref name=":2" /> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |
نسخهٔ کنونی تا ۲۰ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۳۲
نیره جلالی مهاجر، معروف به مادر بهکیش، (زادهی ۱۳۱۰ در اراک درگذشته یکشنبه ۱۳ دی ۱۳۹۴ در تهران) از مادران فعال خاوران بود. مادر بهکیش، مادر ۵ تن از اعضای جانباخته سازمان چریکهای فدایی خلق ایران است که عبارتند از: «محمد بهکیش (جانباخته در درگیری در سال ۶۰)، زهرا بهکیش (جانباخته در زیر شکنجه در شهریور ۶۲) ، محسن بهکیش (اعدام در اردیبهشت ۶۴)، محمود بهکیش و علی بهکیش(از اعدامشدگان در قتلعام ۶۷) است. همسر زهرا بهکیش، سیامک اسدیان نیز از اعدامشدگان مهر ۱۳۶۰ است. او به روحیهای بالا و قوی در میان مادران اعدامشدگان توسط حکومت جمهوری اسلامی شناخته میشد. او همواره در صحنههای جنبش دادخواهی حضور فعال داشت. جمله معروف او در مورد دخترش زهرا که فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود بیانی از روحیه زبانزد او است: «حتی قبرش رو هم نشانمون ندادند. همیشه میگم آقایون خیلی افتخار نکنید. دختر پیغمبر هم قبرش ناپیداست. بگذار قبر زهرای من هم ناپیدا باشد.» مادر بهکیش خودش در بارهی زندگیاش گفت: «من بیشتر عمرم را جلوی در زندانها برای گرفتن ملاقات و در گورستانها گذراندم.»
فعالیتهای مادر بهکیش
مادر بهکیش از مادران فعال دادخواه در جمع «مادران خاوران» بود که مقامات امنیتی جمهوری اسلامی فشارهای بسیاری بر آنان میآورد تا آنها را وادار به سکوت کند اما او هیچگاه از پای ننشست. منصوره، دختر مادر بهکیش نقل میکند:
«آنها هیچ گاه حاضر نشدند که از حقوق خود به عنوان یک انسان دادخواه دست بشویند و ظلمی را که در حقشان شده است به فراموشی بسپارند.»
مادران خاوران در طی سالها تبدیل به سازمانی متشکل از مادران و بازماندگانی شد که به دنبال عدالت برای کشتهشدگان اعدامهای دستهجمعی جمهوری اسلامی در دهه ۱۳۶۰ هستند. در سالهای بعدی مادران عزادار و مادران خاوران باهم همکاریهای نزدیکی داشتند و به دنبال عدالت برای همه زندانیان سیاسی و عقیدتیای بودند که در ایران با حکمهای قضایی یا بدون حکمهای قضایی، اعدام یا کشته شدند. این سازمانها شامل مادران و دیگر اعضای خانواده کشتهشدگان بودند.
مادر بهکیش در ۲۰ آبان ۱۳۹۰ پیامی را برای احمد شهید، گزارشگر ویژه سازمان ملل در مورد وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران ضبط کرد و گلایه کرد که چرا سازمان ملل اعدام فرزندانش را پیگیری نمیکند. این پیام را در ویدئویی که در این سایت [۱]موجود میباشد میتوان شنید.
او دیدارهای فعال با دیگر مادران داغدار از جمهوری اسلامی داشت. او در دیدار با مادران پارک لاله گفت: “صبر و استقامت داشته باشید، بالاخره نتیجه میده. ببینید جسد هیچ کدوم از بچه هام رو به من ندادند. داغ فرزند خیلی سخته. اونهم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا. آنهم چه بچههایی، یکی از یکی نازنینتر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که روزی دادم را بستانم. محمود و علی رو که کشتن، بعد از سه ماه فقط ساک اونها رو دادند و حتی وصیتنامههایشان را هم ندادند و گفتند: «پاره کرده ایم». هر چه فریاد میزدم، التماس میکردم بگید کجا خاکشان کردهاید، نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم. به بهشت زهرا میرفتم میگفتند: برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم. به اوین میرفتم میگفتند: برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمیدانیم، آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم و دیدیم چه فاجعهای اتفاق افتاده. فقط برای همه مادرها آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچههای ما پایمال نشه[۱]
خانواده مادر بهکیش
مادر بهکیش در دیداری که طی چند سال گذشته با مادران عزادار داشت، گفته بود: “چی بگم؟ بیرحمها محمد را در اسفند ماه سال ۶٠، سیامک را در مهر ماه ۶٠، زهرا را در شهریور ماه ۶۲ ، محسن را در اردیبهشت ماه ۶۴ و محمود و علی را شهریور ماه ۶٧ کشتند.”
جسد هیچ کدام از فرزندانم را به من ندادند. داغ فرزند خیلی سخته . آن هم نه یکی نه دو تا پنج تا، با دامادم میشه شش تا، آن هم چه بچه هایی، یکی از یکی نازنین تر. من به اسم همشون قسم می خورم و امید دارم که تا زنده ام روزی دادم را بستانم . محمود و علی را که در شهریور ماه ۶٧ کشتند، بعد از گذشت سه ماه تنها ساک دستی آنها را به ما تحویل دادند و حتی وصیتنامه هایشان را هم به من ندادند و گفتند : پاره کرده ایم . هر چه فریاد می زدم، التماس می کردم، بگید کجا خاکشان کرده اید؟ نگفتند. مدتهای طولانی در راه اوین و بهشت زهرا سرگردان بودم . به بهشت زهرا می رفتم می گفتند: « برید از اوین بپرسید ما نمیدانیم». به اوین می رفتم می گفتند: » برید از بهشت زهرا بپرسید ما نمی دانیم». آخر، یکی از مامورهای بهشت زهرا دلش به حال ما سوخت و آدرس خاوران رو داد که با همسرم به خاوران رفتیم ودیدیم چه فاجعه ای اتفاق افتاده، من بیشتر عمرم را جلوی در زندانها، برای گرفتن ملاقات و در گورستانها گذراندم. فقط برای همه مادرها آرزوی صبر دارم و امیدوارم خون بچههای ما پایمال نشود.”[۱]
همسر
او در مورد همسرش در قسمتی از مصاحبهاش گفت:[۲]
«......همسرم، سه سال آخر عمرش دیوانه شده بود. او بچهها، بخصوص زهرا و محمود را خیلی دوست داشت. دم خونه قالیچه میانداخت و مینشست و میگفت: "مواظبم نیان ما رو ببرن سر چهار راه دار بزنن. میگفتم: مگه ما چیکار کردیم که ما رو بکشن؟ » میگفت»: "هیچی، مگه بچههای ما چیکار کرده بودند.»
زهرا بهکیش
زهرا دارای لیسانس فیزیک بود و در دبیرستان تدریس میکرد. قبل از انقلاب، در سال ١٣٥٤ به خاطر مخالفت با رژیم از تدریس محروم شد و در سال ١٣٥٥ با پیوستن به سازمان چریکهای فدایی خلق به زندگی مخفی روی آورد. چهار برادرش که سه نفرشان همانند او از هواداران سازمان فدائیان خلق (اقلیت) بودند نیز کشته شدند. محسن ( ١٣٦٤) اعدام، محمدعلی ( ١٣٦٧) اعدام، محمد( ١٣٦٠) ترورشد.[۳]
«زهرا فرزندم که در شهریورماه ۱۳۶۲اعدام شد، فوق لیسانس فیزیک و دبیر بود. شوهر داشت، میتونست زندگی خوبی داشته باشه، ولی دلش طاقت نمیآورد مردم گرسنه باشند. این جانیان هم او و هم شوهرش سیامک را کشتند. جسد هیچ کدام از فرزندانم را به من ندادند ….»”
زهرا بهکیش دختر نیره جلالی مهاجر در سال ۱۳۶۲ زیر شکنجه کشته شد.[۴]
محمود بهکیش
وی از هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق( اکثریت)، دارای لیسانس فیزیک از دانشگاه مشهد و مسئول فنی یک کارخانه تولیدی در تهران بود. قبل از انقلاب، در سال ١٣٥١ هنگام مطالعه و بررسی تأثیر اصلاحات ارضی در مناطق جنوبی خراسان دستگیرو دو ماه زندانی شد. پس از دومین دستگیری در اعتصابات دانشگاه مشهد، به یک سال زندان محکوم گردید. در اردیبهشت سال ١٣٥٥ به سازمان چریکهای فدایی خلق پیوست و مخفی شد. در آبان ماه همان سال برای بار سوم دستگیر و پس از تحمل شکنجههای بسیار که آثارش در پاهای او دیده میشد، به حبس ابد محکوم گشت. در ٢٦ دی ماه ١٣٥٧ در آستانه انقلاب آزاد گردید. وی متأهل و پدر یک دختر سه ساله بود.[۵]
محمود بهکیش، در سال ۱۳۶۲ مسئول کنترل کیفی کارخانه پلاسکو که پیش از این در زمان شاه هم زندان بود و به همراه سایر زندانیان سیاسی پس از انقلاب آزاد گشت. او را در سال ۱۳۶۲ دستگیر کردند، ۱۰ سال حکم گرفت، پس از پنچ سال حبس او را در قتلعام ۶۷ اعدام کردند.
محمدعلی بهکیش
محمدعلی دانش آموز و از هواداران سازمان فدائیان خلق ( اقلیت) بود. او در یک شرکت ساختمانی کار میکرد و در سال ١٣٦٠ به ناچار متواری شد. محمدعلی نیز همچون محمود در تابستان سال ۱۳۶۷ در جریان قتلعام ۶۷ اعدام شد.[۶]
محمد بهکیش
دانشجوی فوق دیپلم انستیتوی تکنولوژی مشهد و از هواداران سازمان فدائیان (اقلیت) بود. در آبان سال ١٣٥٥ به سازمان چریکهای فدایی خلق پیوسته و به زندگی مخفی روی آورده بود. در روز ٢٣ اسفند ١٣٦٠، بدون آن که مسلح باشد در خیابان به رگبار گلوله بسته شده و ترور شد. از محل دفن او اطلاعی در دست نیست. وی پدر یک پسر دو ساله بود.[۷]
محمد را در سال ۱۳۶۰، در مقابل خانهای تیمی درحالیکه مسلح نبود به همراه دوستش خشایار پنجهشاهی به رگبار بستند. مرحوم مادر پنجهشاهی هم از مادران خاوران بود که پنج فرزندش را از دست داده بود.
محسن بهکیش
وی دارای دیپلم متوسطه و از هواداران سازمان فدائیان خلق (اقلیت) بود. در سال ١٣٦٠ به علت تحت تعقیب بودن، به ناچار متواری شد و در شهرهای مختلف به کار و زندگی پرداخت. [۸]محسن، ۲۱ سال داشت و در میان جوانانی بود که در استقبال خمینی گل به خیابانها ریختند اما در سال ۶۲ دستگیر شد و سال ۶۴ اعدام شد. علی ۱۹ ساله بود که در شهریور سال ۶۲ به عنوان هوادار ساده سازمان فداییان دستگیر شد و برای پخش چند اعلامیه اعدام شد. علی سال ۶۷ در قتلعام ۶۷ در جریان اعدامهای دستهجمعی در زندانهای ایران به قتل رسید.
سیامک اسدیان
سیامک اسدیان، همسر زهرا را در سال ۱۳۶۰ در یک درگیری در مازندران کشتند.[۴]
گفتههای دیگران در مورد مادر بهکیش
محمد نوریزاد در مورد این مادر که به دیدارش رفته و یک فیلم از او تهیه کرده بود گفته است:
«در این فیلم آه سوزان یک مادر جاری است. این فیلم را ببینید تا با همین آه سوزان آتش بگیرید. ما شش فرزند او را کشتهایم و یک دخترش را به زندان انداختهایم. شش فرزند. شش فرزند. شش فرزند. آری: شش فرزند. من کاری به این ندارم که فرزندان این پیرزن چه جرمی مرتکب شدهاند و با چه احکامی و چگونه از پا درآمدهاند. که اگر میدانستم نیز تفاوت چندانی با ندانستنم نداشت. در این سالها من تا حدودی به ذات پستوهای وزارت اطلاعات و دخمههای سپاه پی بردهام. تنها خواستم این را بگویم که مغولان نیز اینگونه تیغ در میان مردم نمینهادند. و حتماً برای دلِ زخمینِ پیرانِ بازمانده، تمهید مختصری میاندیشیدند».[۹]
درگذشت مادر بهکیش
مادر بهکیش (نیره جلالی مهاجر) یکی از نمادهای جنبش دادخواهی بود که صبح یکشنبه ۱۳ دی ماه ۱۳۹۴ در منزل خود در تهران درگذشت. همان گونه که دخترش منصوره بهکیش در صفحه فیس بوک خود اعلام کرده بود، روز دوشنبه ۱۴ دی ماه مراسم خاکسپاری او در بهشت زهرا برگزار شد. پیکر مادر بهکیش روی شانههای دهها مادر داغدار سرودخوانان حمل شد و در نهایت همراه با چند استخوانی که مادر فکر میکرد استخوانهای محسن است ـ یکی از پسرانش که در سال ۱۳۶۴ اعدام شده بود ـ به خاک سپرده شد.
منصوره بهکیش، فرزند خانم بهکیش در فیس بوک خود نوشت: "مادر مهربان و عاشقم امروز صبح در خانه خودش از میان ما رفت. من و خواهرم بالای سر او بودیم و پروانهوار دورش میگشتیم و هر چه تلاش کردیم که نفس کم نیاورد ولی نشد. مامان جان را با اورژانس برای احیا به بیمارستان بردیم، ولی متاسفانه بازنگشت و ما را تنها گذاشت."
جعفر بهکیش، فرزند دیگر خانم مهاجر در گفتگو با بیبیسی فارسی با اشاره به پیگیریهایی که مادرش در طول این سالها انجام داد، گفت: "در تمام این سالها در تلاش بود تا پاسخی دریافت کند، اما هیچ پاسخی به او داده نشد و غیر از مشخص شدن محل دفن یکی از فرزندانش، محل دفن بقیه آنها مشخص نشد. معلوم نشد که عزیزانش چطور اعدام شدند."[۱۰]
مراسم خاکسپاری «مادربهکیش» صبح روز دوشنبه ۱۴ دی ماه ۱۳۹۴ با حضور دوستان و آشنایان او برگزار شد.
بازتاب درگذشت مادر بهکیش
مریم رجوی از سازمان مجاهدین خلق ایران در پیام تسلیت خود چنین میگوید:
”… اکنون، مادران خاوران، زنی پرشور و ناآرام، و مردم ایران یکی دیگر از مظاهر پرافتخار زن بهپاخاسته ایرانی را از دست دادند. او رستگار شد و به پنج فرزند و دامادش که در دهه شصت در رویارویی با رژیم ولایت فقیهی به شهادت رسیدند، پیوست. اما دادخواهی و عصیان و اعتراضی که او و دیگر مادران والای ایرانزمین شعلهور کردهاند، پابرجاست….”[۱۱]
مهدی سامع سخنگوی چریک های فدایی خلق ایران طی اطلاعیهای با ابراز تأسف از درگذشت مادر بهکیش میگوید: “مادر بهکیش یکی از اسطورههای مبارزه مردم ایران علیه نظام استبدادی مذهبی ولایت فقیه و یکی از تلاشگران مبارزه برای احقاق حقوق پایمال شده خانوادههای شهدای کشتارهای دهه ۶۰ و بهویژه قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ بود….”[۱۱] بنیاد برومند در پیوند با درگذشت مادر بهکیش مینویسد:
“مادر بهکیش عضو “مادران خاوران” بود. مادران خاوران متشکل از مادران و بازماندگانی بودند که به دنبال عدالت برای کشتهشدگان اعدامهای دستهجمعی توسط مقامات جمهوری اسلامی در دهه ۱۳۶۰ بودند. با پیوستن مادران و بازماندگان سایر قربانیان سیاسی-عقیدتی که با حکمهای قضایی یا به صورت فراقضایی اعدام یا کشته شده بودند، “سازمان مادران عزادار” شکل گرفت که به دنبال اجرای عدالت برای همه زندانیان و قربانیان سیاسی و اعتقادی هستند.”[۱۱]
ایران تریبونال درگذشت مادر بهکیش را چنین پوشش میدهد:” ….مادر بهکیش بیشتر عمرش را در جلوی در زندانها و در گورستانها درپی یافتن عزیزانش گذراند. او مادری از تبار مادران مبارز و از اعضای خانوادههای جانباختگان دههی ١٣۶٠ بود که با مقاومت و پایداریشان، چه آنگاه که فرزندانشان در زندانهای ارتجاع حاکم، تحت شکنجه و آزار بودند و چه آنگاه که جمهوری اسلامی آنان را به خاک و خون کشید و پنهان از چشم خانوادهها در گورهای دسته جمعی در خاوران، دفن کرد، همواره درختان عدالت خواهی را در تمام این سالها آبیاری کردند. مادر بهکیش و دیگر مادران با مبارزه و مقاومت و پایداریشان، خاوران را به ستون دادخواهی مبارزانی تبدیل کردند که در دههی ١٣۶٠ در گورهای بی نام و نشان در سرتاسر ایران دفن شدند….. “[۱۱]
کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی در خبرش مینویسد: “آرامگاه مادر بهکیش از مادران خاوران، از سوی خانواده، دوستان و آشنایان، غرق در گل شد.”
به گزارش این کمپین: “مادر بهکیش در تمام طول این سالها در تلاش بود تا پاسخی دریافت کند، اما هیچ پاسخی به او داده نشد و غیر از مشخص شدن محل دفن یکی از فرزندانش، محل دفن دیگر فرزندان مشخص نشد و هرگز این موضوع آشکار نشد که عزیزانش چگونه اعدام شدند. مادر بهکیش پیش تر در دیداری که طی چند سال گذشته با مادران عزادار داشت، گفته بود: «چی بگم؟ بیرحمها محمد را در اسفند ماه سال ۶٠، سیامک را در مهر ماه ۶٠، زهرا را در شهریورماه ۶۲ ، محسن را در اردیبهشت ماه ۶۴ و محمود و علی را شهریور ماه ۶٧ کشتند.»[۱۱]
کانون نویسندگان ایران
در بیانیهی خود به مناسبت درگذشت مادر بهکیش میگوید:”….مادر بهکیش” در این سالها با شش داغ سهمگین بر دل به انتظار برآمدن آفتاب حقیقت و عدالت بود؛ آفتابی که شور بختانه در زمان حیاتش همچنان پشت ابرهای سیاه ستم و نیرنگ باقی ماند. با این همه اما دیر یا زود طلوع خواهد کرد زیرا از این گونه مادران که “زیباترین فرزندان آفتاب و باد” شان هزار هزار به مسلخ برده شدند، فراوانند. آنها چنان که “مادر بهکیش” گفته بود نه میبخشند و نه فراموش میکنند.”[۱۱]
بیداران (خاوران مجازی) در بیانیه خود مینویسد: مادر بهکیش و دیگر مادران و خانوادههای معترض بهای سنگینی بابت مقاومت و اعتراضشان پرداختند و میپردازند: از ضرب و شتم گرفته تا کنترل و تعقیب و بازداشت. مامورین از این هم فراتر رفتند و در زمستان ١٣٨٧ با وقاحتی بی نظیر خاوران را با بولدوزر خراب کردند و درآن را به روی خانوادهها بستند. بر تعقیب و کنترل خانوادهها افزوده شد و آنها در خانههاشان هم در امان نماندند. ولی به گفته منصوره، دختر خانم بهکیش” آنها هیچ گاه حاضر نشدند که از حقوق خود به عنوان یک انسان دادخواه دست بشویند و ظلمی را که در حق شان شده است به فراموشی بسپارند.”[۱۱]
حامیان مادران پارک لاله ایران – دورتموند در بیانیهشان نوشتهاند: “مادری دیگر از جنس مقاومت و مبارزه، مادر بهکیش عزیز همه، هرگز فراموشت نخواهیم کرد. یاد و خاطره استواریهایت را در گوش نوههای خود ترانه میکنیم. لبخند مهربانت در قلبهای ما حک شده است. مشعل دادخواهی دستت را دست به دست خواهیم کرد.[۱۱]
منابع
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ ۱٫۲ آرامگاه مادر بهکیش غرق گل شد
- ↑ تلگرام توانا
- ↑ زهرا بهکیش
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ ویکی دانا - مادر بهکیش کیست؟[۱]
- ↑ بنیاد برومند - محمود بهکیش
- ↑ بنیاد برومند - محمدعلی بهکیش
- ↑ بنیاد برومند - محمد بهکیش
- ↑ بنیاد برومند - محسن بهکیش
- ↑ آهای مادر مادر مادر - محمد نوریزاد
- ↑ بی بی سی - یکی از مادران خاوران درگذشت
- ↑ ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ ۱۱٫۲ ۱۱٫۳ ۱۱٫۴ ۱۱٫۵ ۱۱٫۶ ۱۱٫۷ شهروند - مادر بهکیش نماد جنبش دادخواهی مردم ایران درگذشت