۱۳٬۱۹۸
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| (یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
'''مبارزه طبقاتی،''' مبارزهای است که میان دو طبقهی استثمارگر و استثمارشونده رخ میدهد. این مبارزه خصلت آشتیناپذیری میان این دو طبقه را بیان میکند. مبارزه طبقاتی از دوران بردهداری تا فئودالیزم (ارباب و رعیتی) و تا دوران سرمایهداری عظیمترین نیروی متخاصم موجود در جامعه را به نمایش میگذارد. مبارزه طبقاتی بسیار پیش از مارکسیسم وجود داشته و جامعهشناسان در مورد آن سخن گفتهاند. حتی تحلیلگران بورژوایی آن را تأیید میکنند اما تئوری علمی مبارزهی طبقاتی توسط کارل مارکس و فردریک انگلس تدوین شده و اهمیت آن بیان شد. آنها نشان دادند که مبارزه طبقاتی، نزاع و کشمکش بین طبقات مختلف اجتماعی است که منافع متضادی دارند و معتقد بودند که تاریخ جوامع بشری، تاریخ مبارزه طبقاتی است. | '''مبارزه طبقاتی،''' مبارزهای است که میان دو طبقهی استثمارگر و استثمارشونده رخ میدهد. این مبارزه خصلت آشتیناپذیری میان این دو طبقه را بیان میکند. مبارزه طبقاتی از دوران بردهداری تا فئودالیزم (ارباب و رعیتی) و تا دوران سرمایهداری عظیمترین نیروی متخاصم موجود در جامعه را به نمایش میگذارد. مبارزه طبقاتی بسیار پیش از مارکسیسم وجود داشته و جامعهشناسان در مورد آن سخن گفتهاند. حتی تحلیلگران بورژوایی آن را تأیید میکنند اما تئوری علمی مبارزهی طبقاتی توسط [[کارل مارکس]] و فردریک انگلس تدوین شده و اهمیت آن بیان شد. آنها نشان دادند که مبارزه طبقاتی، نزاع و کشمکش بین طبقات مختلف اجتماعی است که منافع متضادی دارند و معتقد بودند که تاریخ جوامع بشری، تاریخ مبارزه طبقاتی است. | ||
در این دیدگاه، جوامع به دو طبقه اصلی تقسیم میشوند: طبقه استثمارگر (مانند سرمایهداران) و طبقه استثمارشونده (مانند کارگران). این مبارزه در طول تاریخ به اشکال مختلفی مانند بردهداری، فئودالیسم و سرمایهداری دیده شده است. | در این دیدگاه، جوامع به دو طبقه اصلی تقسیم میشوند: طبقه استثمارگر (مانند سرمایهداران) و طبقه استثمارشونده (مانند کارگران). این مبارزه در طول تاریخ به اشکال مختلفی مانند بردهداری، فئودالیسم و سرمایهداری دیده شده است. | ||
هدف نهایی مبارزه طبقاتی در نظریه مارکسیستی، رسیدن به جامعهای بدون طبقات است که در آن همه افراد برابر باشند و استثمار از بین برود. | هدف نهایی مبارزه طبقاتی در نظریه مارکسیستی، رسیدن به جامعهای بدون طبقات است که در آن همه افراد برابر باشند و استثمار از بین برود.<ref>ماتریالیسم دیالکتیک و ماتریالیسم تاریخی، امیر نیکآیین</ref> | ||
== طبقات اجتماعی == | == طبقات اجتماعی == | ||
| خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
۴ـ دورهی سرمایهداری | ۴ـ دورهی سرمایهداری | ||
۵ـ دوران سوسیالیسم | ۵ـ دوران سوسیالیسم<ref>زمینه تکامل اجتماعی، د.ک. متروپولسکی</ref> | ||
پیش از ظهور انسان نئاندرتال، انسانها به صورت گروههای بزرگ و گلهوار میزیستند. در واقع رشد ناچیز نیروهای مولد سبب وجود این گروههای گلهوار بود. انسانها ابتداییترین ابزارها را در اختیار داشتند و تنها از راه همبستگی با گروههای بزرگ انسانی بود که میتوانستند وسایل زندگی خویش را فراهم سازند. هنگامی که شکار به منزله یگانه منبع معاش انسان به شمار میرفت، تلاشهای مشترک زنان و مردان موفقیت بیشتری را تضمین میکرد. تنها در زندگی گروهی امکان داشت مهارت و تجارب که پایه تکامل تولید است، حفظ گشته و به نسلهای بعدی انتقال یابد.<ref>نقل از مقاله تکامل اجتماعی ایرانپدیا</ref> | پیش از ظهور انسان نئاندرتال، انسانها به صورت گروههای بزرگ و گلهوار میزیستند. در واقع رشد ناچیز نیروهای مولد سبب وجود این گروههای گلهوار بود. انسانها ابتداییترین ابزارها را در اختیار داشتند و تنها از راه همبستگی با گروههای بزرگ انسانی بود که میتوانستند وسایل زندگی خویش را فراهم سازند. هنگامی که شکار به منزله یگانه منبع معاش انسان به شمار میرفت، تلاشهای مشترک زنان و مردان موفقیت بیشتری را تضمین میکرد. تنها در زندگی گروهی امکان داشت مهارت و تجارب که پایه تکامل تولید است، حفظ گشته و به نسلهای بعدی انتقال یابد.<ref>نقل از مقاله تکامل اجتماعی ایرانپدیا</ref> | ||
| خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
برای نخستین بار ارزش افزودهی پایدار بوجود آمد و طی صدها هزار سال طبقات بوجود آمدند. مالکان ارزش افزوده به ثروتمندان تبدیل شدند و آنان که این حق را نداشتند فقرای جامعه را تشکیل دادند. | برای نخستین بار ارزش افزودهی پایدار بوجود آمد و طی صدها هزار سال طبقات بوجود آمدند. مالکان ارزش افزوده به ثروتمندان تبدیل شدند و آنان که این حق را نداشتند فقرای جامعه را تشکیل دادند. | ||
جامعه تقسیم شده به طبقات، نابرابری و بیعدالتی را سامانمند کرد، فرعونها، امپراتورها، پادشاهان، سلاطین، پاپها، تزارها و حامیانِ | جامعه تقسیم شده به طبقات، نابرابری و بیعدالتی را سامانمند کرد، فرعونها، امپراتورها، پادشاهان، سلاطین، پاپها، تزارها و حامیانِ ”اشرافزاده”. در زیر این طبقههای حاکم برجوامع و اقتصاد، نزاعی طبقاتی همانطور که مارکس و انگلس توصیف میکنند «مبارزهای بیوقفه، پنهان و آشکار بین انسان آزاد و برده، اشرافزاده و عامی، ارباب و رعیت، صاحب کار و کارگر، در یک کلام ستمگر و ستمدیده» بوجود آورد. | ||
مارکس نخستین فردی نبود که اختلاف طبقاتی و نزاع موجود در جوامع بشری را مشاهده کرد، اما آنچه که او کشف کرد رابطه بین نزاع طبقاتی و «مراحل خاص و تاریخی در رشد و گسترش تولید» بود، که کلیدِ درک چگونگی و چرایی وقوع انقلاب بود. | مارکس نخستین فردی نبود که اختلاف طبقاتی و نزاع موجود در جوامع بشری را مشاهده کرد، اما آنچه که او کشف کرد رابطه بین نزاع طبقاتی و «مراحل خاص و تاریخی در رشد و گسترش تولید» بود، که کلیدِ درک چگونگی و چرایی وقوع انقلاب بود. | ||
=== دوران بردهداری === | === دوران بردهداری === | ||
در یونان و روم باستان نزدیک به هشتاد درصد مردم برده بودند. تمامی کارهای بدنی در ازای پوشاک و خوراک بخورونمیر از آن بردگان بود.<ref>کتاب تکامل نهادها و ایدئولوژیهای اقتصادی، ای.ک.هانت ص ۳۹</ref> | |||
هنگامی که انسان میتوانست به اندازه بخور و نمیر تولید کند، بهرهکشی انسان از انسان امکانپذیر نبود. از همینرو بود که معمولا اسرا را میکشتند. گهگاه، برخی از طایفهها برای افزایش قدرت خود، یک اسیر جنگی را به صورت عضو کامل جماعت خود میپذیرفت. اما با افزایش بازدهی کار شرایطی پدید آمد که به موجب آن اسیر جنگی میتوانست بیش از آنچه مورد نیاز حیاتی او بود، تولید کند. با به کار گماشتن اسیران برای تامین مایحتاج و همچنین به علت محروم بودن آنان از حق برداشت مساوی از محصول اضافی اجتماعی، بخشی از جامعه توانست ثمرات کار آنها را به خود اختصاص دهد و بدین گونه او را استثمار کند. از این پس دیگر اسیران کشته نمیشدند، بلکه به صورت برده درآمده و به کارکنانی بدل میگشتند که فاقد هرگونه حقی بودند. | هنگامی که انسان میتوانست به اندازه بخور و نمیر تولید کند، بهرهکشی انسان از انسان امکانپذیر نبود. از همینرو بود که معمولا اسرا را میکشتند. گهگاه، برخی از طایفهها برای افزایش قدرت خود، یک اسیر جنگی را به صورت عضو کامل جماعت خود میپذیرفت. اما با افزایش بازدهی کار شرایطی پدید آمد که به موجب آن اسیر جنگی میتوانست بیش از آنچه مورد نیاز حیاتی او بود، تولید کند. با به کار گماشتن اسیران برای تامین مایحتاج و همچنین به علت محروم بودن آنان از حق برداشت مساوی از محصول اضافی اجتماعی، بخشی از جامعه توانست ثمرات کار آنها را به خود اختصاص دهد و بدین گونه او را استثمار کند. از این پس دیگر اسیران کشته نمیشدند، بلکه به صورت برده درآمده و به کارکنانی بدل میگشتند که فاقد هرگونه حقی بودند. | ||
| خط ۷۴: | خط ۷۶: | ||
=== دوران سوسیالیسم === | === دوران سوسیالیسم === | ||
کارل مارکس، تحلیل اقتصادی خود را بر مبنای ماتریالیسم تاریخی قرار میدهد. او معتقد است که اغلب نهادهای اجتماعی و سیاسی بهطور عمده توسط زیربنای اقتصادی جامعه، یعنی شیوه تولید شکل مییابند. در طول زمان، بین نیروهای تولید و روابط تولید تعارضهایی شکل میگیرد، حل این تعارضها مهمترین عنصر در روند [[تکامل اجتماعی|تکامل]] تاریخی جامعه است... به نظر مارکس این تعارضها سرانجام موجب واژگونی سرمایهداری و برقراری جامعهی سوسیالیستی بدون طبقه خواهد شد. <ref>کتاب تکامل نهادها و ایدئولوژیهای اقتصادی، ای.ک.هانت ص ۲۲۴</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
ویرایش