مهدی حسین‌پور: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | نام = مهدی حسین پور | تصویر = بهداد شاعر.JPG | توضیح تصویر =احمد شاملو(الف.بامداد) | نام اصلی = | زمینه فعالیت = | ملیت = | تاریخ تولد = ۲۱ آذر ۱۳۰۴ | محل تولد = ت...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد)
خط ۳۰: خط ۳۰:
|دانشگاه                =  
|دانشگاه                =  
|استاد                  =
|استاد                  =
|علت شهرت              = اشعار، ترجمه‌‌ها، [[کتاب کوچه]]
|علت شهرت              = اشعار، ترجمه‌ها، [[کتاب کوچه]]
| تأثیرگذاشته بر        = شاعران پس از خود
| تأثیرگذاشته بر        = شاعران پس از خود
| تأثیرپذیرفته از        = نیما یوشیج
| تأثیرپذیرفته از        = نیما یوشیج
خط ۳۷: خط ۳۷:
}}
}}


'''بهداد''' با نام اصلی مهدی حسین‌پور (متولد ۱۳۴۵) از شاعران مقاومت ایران بود. بهداد در شهر ری به دنیا آمد. نام پدرش محمد و نام مادرش صدیقه بود. پدر بهداد یک کشاورز بود که به دلیل پیری و ناتوانی به میوه‌فروشی روی آورده بود. بهداد دوران ابتدایی را در شهر ری به پایان برد و هنگامی که وارد مرحله‌ راهنمایی شده بود [[انقلاب ضدسلطنتی]] رخ داد. بهداد در جریان انقلاب با فعایت‌های سیاسی آشنا شده و به فعالان دانش‌آموزی مجاهدین خلق پیوست. او که قلم زیبا و خیال‌انگیزی داشت از قریحه‌ی خود در این راه بهره می‌گرفت و در کار نوشتن مقالات یا روزنامه‌های دیواری فعال بود. وی همچنین در کشیدن نقاشی مهارت و ذوق داشت. بهداد از همان زمان سرودن شعر را آغاز کرد. با شروع [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز نظامی]] و مقاومت مسلحانه ارتباط او با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] خلق قطع شد. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام خود را به منطقه مرزی رسانده و به گردان‌های رزمی سازمان مجاهدین خلق پیوست. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام در [[عملیات فروغ جاویدان]] به شهادت رسید.
'''بهداد،''' با نام اصلی مهدی حسین‌پور (متولد ۱۳۴۵) از شاعران مقاومت ایران بود. بهداد در شهر ری به دنیا آمد. نام پدرش محمد و نام مادرش صدیقه بود. پدر بهداد یک کشاورز بود که به دلیل پیری و ناتوانی به میوه‌فروشی روی آورده بود. بهداد دوران ابتدایی را در شهر ری به پایان برد و هنگامی که وارد مرحله راهنمایی شده بود [[انقلاب ضدسلطنتی]] رخ داد. بهداد در جریان انقلاب با فعایت‌های سیاسی آشنا شده و به فعالان دانش‌آموزی مجاهدین خلق پیوست. او که قلم زیبا و خیال‌انگیزی داشت از قریحه‌ی خود در این راه بهره می‌گرفت و در کار نوشتن مقالات یا روزنامه‌های دیواری فعال بود. وی همچنین در کشیدن نقاشی مهارت و ذوق داشت. بهداد از همان زمان سرودن شعر را آغاز کرد. با شروع [[فاز سیاسی فاز نظامی|فاز نظامی]] و مقاومت مسلحانه ارتباط او با [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] خلق قطع شد. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام خود را به منطقه مرزی رسانده و به گردان‌های رزمی سازمان مجاهدین خلق پیوست. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام در [[عملیات فروغ جاویدان]] به شهادت رسید.
 
== خاطراتی از هم‌رزمان بهداد ==
 
 
 
سال ۱۳۶۴ پیوست


== نامه بهداد به مادرش ==
== نامه بهداد به مادرش ==
مهدی حسین‌پور (بهداد) در نامه‌ای خطاب به مادرش می‌نویسد:<blockquote>روي سنگ مزارم بي‌شك مي‌نويسند:
مهدی حسین‌پور (بهداد) در نامه‌ای خطاب به مادرش می‌نویسد:<blockquote>روی سنگ مزارم بی‌شک می‌نویسند:


«شهادت در آستانهٌ فتح دروازه‌هاي تهران»
«شهادت در آستانهٌ فتح دروازه‌های تهران»


اما من در فراموشي نخواهم مرد، باز هم آسمان جواديه و شوش و ري را با بادباكهاي رنگين رؤياهايم تزيين مي‌كنم و همراه عشقهاي خودم زندگي مي‌كنم. با هم با رضا و علي به تاراج باغهاي ورامين مي‌رويم وبا دستاني پر از گيلاس و ياس خواب كوچه‌باغهاي ساكت آن‌را در انبوه خنده‌هايمان آشفته مي‌كنيم. خوابهايم هنوز آشفتهٌ رقص عرياني ماهي سرخ بلور خانه‌مان است. باز هم ظهرهاي تابستان در سايهٌ بازارچهٌ كاروانسرا دوقلو، داستانهاي خيال‌انگيز اكبر را گوش مي‌دهم.
اما من در فراموشی نخواهم مرد، باز هم آسمان جوادیه و شوش و ری را با بادباکهای رنگین رؤیاهایم تزیین می‌کنم و همراه عشقهای خودم زندگی می‌کنم. با هم با رضا و علی به تاراج باغهای ورامین می‌رویم وبا دستانی پر از گیلاس و یاس خواب کوچه‌باغهای ساکت آن‌را در انبوه خنده‌هایمان آشفته می‌کنیم. خوابهایم هنوز آشفتهٌ رقص عریانی ماهی سرخ بلور خانه‌مان است. باز هم ظهرهای تابستان در سایهٌ بازارچهٌ کاروانسرا دوقلو، داستانهای خیال‌انگیز اکبر را گوش می‌دهم.


هرگز در فراموشي نمي‌ميرم.
هرگز در فراموشی نمی‌میرم.


هنوز لذت پرسه‌زدن توي كوچه‌هاي خاني‌آباد... روي دلم باقي مانده.
هنوز لذت پرسه‌زدن توی کوچه‌های خانی‌آباد... روی دلم باقی مانده.


كوچه‌هايي كه الان در حصار فقر و فساد و جنگ دچار نفرين و عذاب دجالان، هر شب و روز در هذياني سخت زندگي مي‌كنند.</blockquote>
کوچه‌هایی که الان در حصار فقر و فساد و جنگ دچار نفرین و عذاب دجالان، هر شب و روز در هذیانی سخت زندگی می‌کنند.</blockquote>

نسخهٔ کنونی تا ‏۳ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۳:۱۷

مهدی حسین پور
بهداد شاعر.JPG
احمد شاملو(الف.بامداد)
زادروز ۲۱ آذر ۱۳۰۴
تهران، خیابان صفی‌علیشاه
پدر و مادر حیدر شاملو، کوکب عراقی
مرگ ۲ مرداد ۱۳۷۹
کرج فردیس
جایگاه خاکسپاری امام‌زاده طاهر کرج
رویدادهای مهم کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب ضدسلطنتی
نام(های)
دیگر
الف. بامداد
شریک(های)
زندگی
آیدا سرکیسیان
دلیل سرشناسی اشعار، ترجمه‌ها، کتاب کوچه
اثرگذاشته بر شاعران پس از خود
اثرپذیرفته از نیما یوشیج

بهداد، با نام اصلی مهدی حسین‌پور (متولد ۱۳۴۵) از شاعران مقاومت ایران بود. بهداد در شهر ری به دنیا آمد. نام پدرش محمد و نام مادرش صدیقه بود. پدر بهداد یک کشاورز بود که به دلیل پیری و ناتوانی به میوه‌فروشی روی آورده بود. بهداد دوران ابتدایی را در شهر ری به پایان برد و هنگامی که وارد مرحله راهنمایی شده بود انقلاب ضدسلطنتی رخ داد. بهداد در جریان انقلاب با فعایت‌های سیاسی آشنا شده و به فعالان دانش‌آموزی مجاهدین خلق پیوست. او که قلم زیبا و خیال‌انگیزی داشت از قریحه‌ی خود در این راه بهره می‌گرفت و در کار نوشتن مقالات یا روزنامه‌های دیواری فعال بود. وی همچنین در کشیدن نقاشی مهارت و ذوق داشت. بهداد از همان زمان سرودن شعر را آغاز کرد. با شروع فاز نظامی و مقاومت مسلحانه ارتباط او با سازمان مجاهدین خلق قطع شد. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام خود را به منطقه مرزی رسانده و به گردان‌های رزمی سازمان مجاهدین خلق پیوست. بهداد؛ مهدی حسین‌پور سرانجام در عملیات فروغ جاویدان به شهادت رسید.

نامه بهداد به مادرش

مهدی حسین‌پور (بهداد) در نامه‌ای خطاب به مادرش می‌نویسد:

روی سنگ مزارم بی‌شک می‌نویسند:

«شهادت در آستانهٌ فتح دروازه‌های تهران»

اما من در فراموشی نخواهم مرد، باز هم آسمان جوادیه و شوش و ری را با بادباکهای رنگین رؤیاهایم تزیین می‌کنم و همراه عشقهای خودم زندگی می‌کنم. با هم با رضا و علی به تاراج باغهای ورامین می‌رویم وبا دستانی پر از گیلاس و یاس خواب کوچه‌باغهای ساکت آن‌را در انبوه خنده‌هایمان آشفته می‌کنیم. خوابهایم هنوز آشفتهٌ رقص عریانی ماهی سرخ بلور خانه‌مان است. باز هم ظهرهای تابستان در سایهٌ بازارچهٌ کاروانسرا دوقلو، داستانهای خیال‌انگیز اکبر را گوش می‌دهم.

هرگز در فراموشی نمی‌میرم.

هنوز لذت پرسه‌زدن توی کوچه‌های خانی‌آباد... روی دلم باقی مانده.

کوچه‌هایی که الان در حصار فقر و فساد و جنگ دچار نفرین و عذاب دجالان، هر شب و روز در هذیانی سخت زندگی می‌کنند.