آدولف هیتلر: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه زندگینامه | اندازه جعبه = | عنوان = | عنوان ۲ = | نام...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۸ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷۵: خط ۷۵:
| پانویس            =
| پانویس            =
}}
}}
'''آدولف هیتلر،''' (به آلمانی: Adolf Hitler) (زادهٔ ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در برانائو-اَم- این، شهری کوچک در نزدیکی لینتز بین مرز اتریش و آلمان – در‌گذشته ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ در پناهگاه زیرزمینی رایشتاگ آلمان) سیاستمدار آلمانی و رهبر کاریزماتیک حزب نازی آلمان بود.  
'''آدولف هیتلر،''' (به آلمانی: Adolf Hitler) زاده‌ی ۲۰ آوریل ۱۸۸۹ در برانائو-اَم- این، شهری کوچک در نزدیکی لینتز بین مرز اتریش و آلمان – در‌گذشته ۳۰ آوریل ۱۹۴۵ در پناهگاه زیرزمینی رایشتاگ (Reichstag) آلمان) سیاستمدار آلمانی و رهبر کاریزماتیک حزب نازی آلمان بود.  


آدولف هیتلر در جوانی بدنبال عدم موفقیت در آزمون ورودی آکادمی هنرهای زیبای وین با فروش ارزان تابلوهای نقاشی‌اش روزگار می‌گذراند. در جریان جنگ جهانی اول در ارتش آلمان وارد خدمت شد و بعنوان پیک در خطوط مقدم جبهه فعالیت می‌کرد و به سبب شجاعت در جنگ دو مدال صلیب آهنین درجه یک و دو را گرفت. در جریان همین جنگ بر اثر استنشاق گاز خردل مجروح شد و پس از جنگ به توصیه ارتش بعنوان مخبر وارد حزب کارگران آلمان شد.<ref>فصل اول کتاب نبرد من</ref>   
آدولف هیتلر در جوانی بدنبال عدم موفقیت در آزمون ورودی آکادمی هنرهای زیبای وین با فروش ارزان تابلوهای نقاشی‌اش روزگار می‌گذراند. در جریان جنگ جهانی اول در ارتش آلمان وارد خدمت شد و بعنوان پیک در خطوط مقدم جبهه فعالیت می‌کرد و به سبب شجاعت در جنگ دو مدال صلیب آهنین درجه یک و دو را گرفت. در جریان همین جنگ بر اثر استنشاق گاز خردل مجروح شد و پس از جنگ به توصیه ارتش بعنوان مخبر وارد حزب کارگران آلمان شد.<ref>فصل اول کتاب نبرد من</ref>   
خط ۸۱: خط ۸۱:
آدولف هیتلر در جریان این ماموریت جذب حزب کارگران شد و به سبب فعالیت‌های مستمر در این حزب و ارتقای کمی و کیفی اعضای آن نهایتا در سال ۱۹۲۱ به عنوان رهبر این حزب انتخاب شد و دو سال بعد در سال ۱۹۲۳ طی یک تلاش ناکام برای کودتا علیه جمهوری وایمار به زندان افتاد در زندان، جلد اول خاطرات و طرح‌های سیاسی خود را در کتابی به نام نبرد من نوشت و پس از چند ماه در سال ۱۹۲۴ از زندان آزاد شد.   
آدولف هیتلر در جریان این ماموریت جذب حزب کارگران شد و به سبب فعالیت‌های مستمر در این حزب و ارتقای کمی و کیفی اعضای آن نهایتا در سال ۱۹۲۱ به عنوان رهبر این حزب انتخاب شد و دو سال بعد در سال ۱۹۲۳ طی یک تلاش ناکام برای کودتا علیه جمهوری وایمار به زندان افتاد در زندان، جلد اول خاطرات و طرح‌های سیاسی خود را در کتابی به نام نبرد من نوشت و پس از چند ماه در سال ۱۹۲۴ از زندان آزاد شد.   


آدولف هیتلر در رد پیمان ورسای و تبلیغ نژاد آریایی، ضدیت با کمونیسم و یهودی‌ها به وسیله رهبری کاریزماتیک خود و تبلیغات حزب، به مقبولیت مهمی در بین مردم دست یافت. او سرمایه‌داری بین‌المللی و کمونیسم را بخشی از توطئه‌های یهودیان می‌دانست. در ماه نوامبر سال ۱۹۳۲، حزب نازی علی‌رغم داشتن بیشترین کرسی در رایشتاگ، اکثریت را در اختیار نداشت. هیچ حزبی رای لازم برای معرفی صدراعظم را نداشت. فرانتس فون پاپن، صدر اعظم سابق و طرفداران محافظه‌کارش، رئیس جمهور فون هیندنبورگ را به انتخاب هیتلر برای صدراعظمی ترغیب کردند. هیتلر در ۳۰ ژانویه سال ۱۹۳۳ با کسب مقام صدراعظمی به قدرت دست یافت. در سال ۱۹۳۴ پیشوای آلمان شد و به مرور با وضع قوانین و حذف رقبا به رهبری بلامنازع در آلمان تبدیل شد و تا زمان خودکشی در سال ۱۹۴۵ بر آلمان حکومت کرد. آلمان به رهبری هیتلر با تهاجم به لهستان در اول سپتامبر ۱۹۳۹ باعث آغاز جنگ جهانی دوم در اروپا شد. آلمان تحت رهبری هیتلر و ایدئولوژی نژادی او، سبب مرگ بیش از ۵۰ میلیون در جریان جنگ جهانی دوم از جمله یهودیان و نابودی بسیاری از کشورها در طی این جنگ شد؛ هیتلر و رژیم نازی مسئول مرگ حدود ۱۹٫۳ میلیون غیرنظامی و اسیر جنگی هم بودند. با این سوابق و اعمال، هیتلر و رژیم نازی به عنوان سمبل شرارت در جهان شناخته می‌شوند.   
آدولف هیتلر در رد پیمان ورسای و تبلیغ نژاد آریایی، ضدیت با کمونیسم و یهودی‌ها به وسیله رهبری کاریزماتیک خود و تبلیغات حزب، به مقبولیت مهمی در بین مردم دست یافت. او سرمایه‌داری بین‌المللی و کمونیسم را بخشی از توطئه‌های یهودیان می‌دانست. در ماه نوامبر سال ۱۹۳۲، حزب نازی علی‌رغم داشتن بیشترین کرسی در رایشتاگ، اکثریت را در اختیار نداشت. هیچ حزبی رای لازم برای معرفی صدراعظم را نداشت. فرانتس فون پاپن، صدر اعظم سابق و طرفداران محافظه‌کارش، رئیس جمهور فون هیندنبورگ را به انتخاب هیتلر برای صدراعظمی ترغیب کردند. هیتلر در ۳۰ ژانویه سال ۱۹۳۳ با کسب مقام صدراعظمی به قدرت دست یافت. در سال ۱۹۳۴ پیشوای آلمان شد و به مرور با وضع قوانین و حذف رقبا به رهبری بلامنازع در آلمان تبدیل شد و تا زمان خودکشی در سال ۱۹۴۵ بر آلمان حکومت کرد. آلمان به رهبری هیتلر با تهاجم به لهستان در اول سپتامبر ۱۹۳۹ باعث آغاز جنگ جهانی دوم در اروپا شد. آلمان تحت رهبری هیتلر و ایدئولوژی نژادی او، سبب مرگ بیش از ۵۰ میلیون نفر در جریان جنگ جهانی دوم از جمله یهودیان و نابودی بسیاری از کشورها در طی این جنگ شد؛ هیتلر و رژیم نازی مسئول مرگ حدود ۱۹٫۳ میلیون غیرنظامی و اسیر جنگی هم بودند. با این سوابق و اعمال، هیتلر و رژیم نازی به عنوان سمبل شرارت در جهان شناخته می‌شوند.   


== بیوگرافی هیتلر ==
== بیوگرافی هیتلر ==
خط ۸۷: خط ۸۷:
پدر آدولف هیتلر، آلویس هیتلر فرزند نامشروع ماریا آنا شیکل گروبر بود که به همین دلیل نام خانوادگی مادرش را بر روی او گذاشتند. یوهان گئورگ هیدلرو با ماریا آنا، مادر آلویس در سال ۱۸۴۲ ازدواج کرد. یوهان نپوموک هیدلرو که برادر یوهان گئورگ بود سرپرستی آلویس را بر عهده گرفت.
پدر آدولف هیتلر، آلویس هیتلر فرزند نامشروع ماریا آنا شیکل گروبر بود که به همین دلیل نام خانوادگی مادرش را بر روی او گذاشتند. یوهان گئورگ هیدلرو با ماریا آنا، مادر آلویس در سال ۱۸۴۲ ازدواج کرد. یوهان نپوموک هیدلرو که برادر یوهان گئورگ بود سرپرستی آلویس را بر عهده گرفت.


آلویس هیدلرو در سال ۱۸۷۶، دوباره غسل تعمید داده شد و توسط یک کشیش حلالزاده اعلام شد. نامش ( به صورت گئورگ هیتلر) در شناسنامه تعمیدی، بعنوان نام پدر ثبت شد. از آن پس پدر وی آلویس هیتلر( ۱۸۳۷ – ۱۹۰۳) نام گرفت. او کارمند پایین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر (زادهٔ پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. وی شش فرزند داشت. دومین فرزندش که آدولف هیتلر بود و خواهر کوچکش پائولا و ادموند، از بین شش فرزندش زنده ماندند.  
آلویس هیدلرو در سال ۱۸۷۶، دوباره غسل تعمید داده شد و توسط یک کشیش حلالزاده اعلام شد. نامش (به صورت گئورگ هیتلر) در شناسنامه تعمیدی، بعنوان نام پدر ثبت شد. از آن پس پدر وی آلویس هیتلر ( ۱۸۳۷ – ۱۹۰۳) نام گرفت. او کارمند پایین رتبه گمرک بود. مادر هیتلر (زادهٔ پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. وی شش فرزند داشت. دومین فرزندش که آدولف هیتلر بود و خواهر کوچکش پائولا و ادموند، از بین شش فرزندش زنده ماندند.  


مهاجرت به پاساو در آلمان در سه سالگی هیتلر بود که در آنجا هیتلر توانست زبان آلمانی را با لهجه باواریایی بجای لهجه اتریشی بیاموزد. خانواده هیتلر در سال ۱۸۹۴ مجدداً به اتریش بازگشتند و در لئودینگ ساکن شدند. یک سال بعد، در ۱۸۹۵، آلویس بازنشسته شد و با خانواده خود به هافلد، در نزدیکی لامباخ، نقل مکان کرد. تلاش آلویس هیتلر برای زراعت در هافلد با شکست مواجه شد و در سال ۱۸۹۷ محل زندگی خانواده به لامباخ منتقل شد. آنجا هیتلر که در این زمان ۸ ساله بود، در کلاس‌های سرودهای مذهبی شرکت و در کلیسا به خواندن سرودهای مذهبی پرداخت. در این دوران او تمایلاتی به کشیش شدن داشت. در سال ۱۸۹۸، خانواده به صورت دائمی به لئوندینگ بازگشت. ادموند، برادر کوچکتر آدولف، سال ۱۹۰۰ بر اثر بیماری سرخک درگذشت که این موضوع عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد. هیتلر از یک دانش‌آموز با اعتماد به نفس، اجتماعی و مسئولیت‌پذیر مبدل به یک پسر منزوی و عبوس شد که دائماً مشغول بحث و جدل با پدر و دبیران خود بود.
مهاجرت به پاساو در آلمان، در سه سالگی هیتلر بود که در آنجا هیتلر توانست زبان آلمانی را با لهجه باواریایی بجای لهجه اتریشی بیاموزد. خانواده هیتلر در سال ۱۸۹۴ مجدداً به اتریش بازگشتند و در لئودینگ ساکن شدند. یک سال بعد، در ۱۸۹۵، آلویس بازنشسته شد و با خانواده خود به هافلد، در نزدیکی لامباخ، نقل مکان کرد. تلاش آلویس هیتلر برای زراعت در هافلد با شکست مواجه شد و در سال ۱۸۹۷ محل زندگی خانواده به لامباخ منتقل شد. آنجا هیتلر که در این زمان ۸ ساله بود، در کلاس‌های سرودهای مذهبی شرکت و در کلیسا به خواندن سرودهای مذهبی پرداخت. در این دوران او تمایلاتی به کشیش شدن داشت. در سال ۱۸۹۸، خانواده به صورت دائمی به لئوندینگ بازگشت. ادموند، برادر کوچکتر آدولف، سال ۱۹۰۰ بر اثر بیماری سرخک درگذشت که این موضوع عمیقاً او را تحت تأثیر قرار داد. هیتلر از یک دانش‌آموز با اعتماد به نفس، اجتماعی و مسئولیت‌پذیر مبدل به یک پسر منزوی و عبوس شد که دائماً مشغول بحث و جدل با پدر و دبیران خود بود.


آدولف در خانه‌ای متولد شد و زندگی کرد که فرزندان آلویس از ازدواج دومش، آلویس جونیور و آنگلا، نیز در آن زندگی می کردند. زمانی که آدولف ۳ ساله بود، خانواده‌اش محل زندگی خود را ترک کرده و به پاساو در آلمان مهاجرت کردند. در آن منطقه، هیتلر زبان آلمانی را با لهجه باواریایی بجای لهجه اطریشی، فراگرفت که در سخنرانی‌هایش هم مشهود است. خانواده هیتلر در سال ۱۸۹۴ مجدداً به اتریش بازگشتند و در لئودینگ ساکن شدند. یک سال بعد، در ۱۸۹۵، آلویس بازنشسته شد و با خانواده خود به هافلد، در نزدیکی لامباخ، نقل مکان کرد. در آنجا به زراعت در مزرعه و پرورش زنبور پرداخت. هیتلر در یک مدرسه دولتی در نزدیکی فیشلام ثبت نام کرد. نقل مکان به هافلد همزمان شد با درگیری های شدید پدر-پسری میان آلویس و آدولف که سبب آن عدم انطباق آدولف با نظم سختگیرانه مدرسه بود. پدر هیتلر او را کتک می‌زد، درحالی که مادرش تلاش می‌کرد از او محافظت کند. آلویس هیتلر در زراعت خود در هافلد با شکست مواجه شد و در سال ۱۸۹۷ محل زندگی خانواده به لامباخ منتقل شد. آنجا هیتلر که در این زمان ۸ ساله بود، در کلاس‌های آوازخوانی شرکت کرد و در کلیسا به خواندن سرودهای مذهبی پرداخت. در این دوران او به احتمال کشیش شدنش هم فکر کرد. در سال ۱۸۹۸، خانواده‌اش به جنوب آلمان مهاجرت کرده و به شهر لئوندینگ بازگشت.[[پرونده:هیتلر ۷.JPG|بندانگشتی|'''یکی از نقاشی‌های هیتلر''']]
آدولف در خانه‌ای متولد شد و زندگی کرد که فرزندان آلویس از ازدواج دومش، آلویس جونیور و آنگلا، نیز در آن زندگی می کردند. زمانی که آدولف ۳ ساله بود، خانواده‌اش محل زندگی خود را ترک کرده و به پاساو در آلمان مهاجرت کردند. در آن منطقه، هیتلر زبان آلمانی را با لهجه باواریایی بجای لهجه اطریشی، فراگرفت که در سخنرانی‌هایش هم مشهود است. خانواده هیتلر در سال ۱۸۹۴ مجدداً به اتریش بازگشتند و در لئودینگ ساکن شدند. یک سال بعد، در ۱۸۹۵، آلویس بازنشسته شد و با خانواده خود به هافلد، در نزدیکی لامباخ، نقل مکان کرد. در آنجا به زراعت در مزرعه و پرورش زنبور پرداخت. هیتلر در یک مدرسه دولتی در نزدیکی فیشلام ثبت نام کرد. نقل مکان به هافلد همزمان شد با درگیری های شدید پدر-پسری میان آلویس و آدولف که سبب آن عدم انطباق آدولف با نظم سختگیرانه مدرسه بود. پدر هیتلر او را کتک می‌زد، درحالی که مادرش تلاش می‌کرد از او محافظت کند. آلویس هیتلر در زراعت خود در هافلد با شکست مواجه شد و در سال ۱۸۹۷ محل زندگی خانواده به لامباخ منتقل شد. آنجا هیتلر که در این زمان ۸ ساله بود، در کلاس‌های آوازخوانی شرکت کرد و در کلیسا به خواندن سرودهای مذهبی پرداخت. در این دوران او به احتمال کشیش شدنش هم فکر کرد. در سال ۱۸۹۸، خانواده‌اش به جنوب آلمان مهاجرت کرده و به شهر لئوندینگ بازگشت.[[پرونده:هیتلر ۷.JPG|بندانگشتی|'''یکی از نقاشی‌های هیتلر''']]
خط ۹۷: خط ۹۷:


آدولف هیتلر در سال ۱۹۱۳، بدلیل کراهت از خدمت در ارتش اتریش- مجارستان که چند نژادی بود به مونیخ نقل مکان کرد. بیشتر هم‌نژادان آلمانی او نیز با چنین مشکلی مواجه بودند. پس از اینکه ارتش اتریش او را دستگیر کرد و مورد آزمایش جسمی قرار داد، برای خدمت سربازی نامناسب تشخیص داده شد و با معافیت توانست به مونیخ بازگردد ولی در اوت ۱۹۱۴ وقتی امپراتوری آلمان جنگ جهانی اول را آغاز کرد، برای لشکر باواریَن داوطلب شد.
آدولف هیتلر در سال ۱۹۱۳، بدلیل کراهت از خدمت در ارتش اتریش- مجارستان که چند نژادی بود به مونیخ نقل مکان کرد. بیشتر هم‌نژادان آلمانی او نیز با چنین مشکلی مواجه بودند. پس از اینکه ارتش اتریش او را دستگیر کرد و مورد آزمایش جسمی قرار داد، برای خدمت سربازی نامناسب تشخیص داده شد و با معافیت توانست به مونیخ بازگردد ولی در اوت ۱۹۱۴ وقتی امپراتوری آلمان جنگ جهانی اول را آغاز کرد، برای لشکر باواریَن داوطلب شد.
 
[[پرونده:هیتلر ۲۰.JPG|بندانگشتی|'''تصویری از دوران کودکی هیتلر''']]
آدولف هیتلر یک سرباز وظیفه فعال بود که در فرانسه و بلژیک بعنوان پیک در خطوط اول جبهه خدمت کرد. با این که خدمات او قابل توجه بود ولی بخاطر گم کردن تابعیت آلمانی‌اش هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. وی به علت شجاعتی که در جنگ داشت، دومرتبه نشان صلیب آهنین، دریافت کرد. صلیب آهنین درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۵ بدلیل مجروح شدن از پای راست و صلیب آهنین درجه یک، در اوت ۱۹۱۸ بدلیل مجروح شدن بر اثر گاز شیمیایی خردل، (این نشان به سرجوخه‌ها بندرت اعطا می‌شد).
آدولف هیتلر یک سرباز وظیفه فعال بود که در فرانسه و بلژیک بعنوان پیک در خطوط اول جبهه خدمت کرد. با این که خدمات او قابل توجه بود ولی بخاطر گم کردن تابعیت آلمانی‌اش هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. وی به علت شجاعتی که در جنگ داشت، دومرتبه نشان صلیب آهنین، دریافت کرد. صلیب آهنین درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۵ بدلیل مجروح شدن از پای راست و صلیب آهنین درجه یک، در اوت ۱۹۱۸ بدلیل مجروح شدن بر اثر گاز شیمیایی خردل، (این نشان به سرجوخه‌ها بندرت اعطا می‌شد).


او به خاطر مصدومیت حمله شیمیایی به وسیله گاز خردل در بیمارستان صحرایی بستری بود و به‌طور موقّت دچار نابینایی شده بود که خبر شکست آلمان را شنید. آلمان در نوامبر سال ۱۹۱۸ تسلیم شده بود. هیتلر به خاطر تسلیم شدن آلمان دچار شوک شدیدی شد زیرا امپراطوری آلمان دیگروجود نداشت وکمونیستها و شورشیان برپایتخت مسلط شده بودند. هیتلر در این زمان در اوج نا‌امیدی بود. هیتلر سیاستمداران جمهوری وایمار (Weimar Republic) را مسبب اصلی این شکست می‌دانست و نسبت به آنها بدبین بود. در ژانویه ۱۹۲۳ فرانسه منطقه‌ی صنعتی روهر آلمان را بدلیل عدم پرداخت غرامت جنگ جهانی اول اشغال کرد. پس از آن ایالت بایرن خواهان جدایی از آلمان و تشکیل حکومت کاتولیک و پیروی از فرانسه شد که نخست‌وزیر هم موافقت کرد.
او به خاطر مصدومیت حمله شیمیایی به وسیله گاز خردل در بیمارستان صحرایی بستری بود و به‌طور موقّت دچار نابینایی شده بود که خبر شکست آلمان را شنید. آلمان در نوامبر سال ۱۹۱۸ تسلیم شده بود. هیتلر به خاطر تسلیم شدن آلمان دچار شوک شدیدی شد زیرا امپراطوری آلمان دیگروجود نداشت وکمونیستها و شورشیان برپایتخت مسلط شده بودند. هیتلر در این زمان در اوج نا‌امیدی بود. هیتلر سیاستمداران جمهوری وایمار (Weimar Republic) را مسبب اصلی این شکست می‌دانست و نسبت به آنها بدبین بود. در ژانویه ۱۹۲۳ فرانسه منطقه‌ی صنعتی روهر آلمان را بدلیل عدم پرداخت غرامت جنگ جهانی اول اشغال کرد. پس از آن ایالت بایرن خواهان جدایی از آلمان و تشکیل حکومت کاتولیک و پیروی از فرانسه شد که نخست‌وزیر هم موافقت کرد.


حزب نازی به رهبری هیتلر و با همراهی ژنرال لونددورف با سازماندهی یک تظاهرات مانع از اعلام رسمی استقلال این ایالت شد. گردان‌های نازی با شعار اتحاد ملی به خیابانها ریختند و با نیروهای ارتش درگیر شدند. در این درگیری‌ها ۱۸ نفر کشته و هیتلر و ژنرال لودندورف دستگیر شدند.
در جریان کودتای آبجوفروشی، حزب نازی به رهبری هیتلر و با همراهی ژنرال لونددورف با سازماندهی یک تظاهرات مانع از اعلام رسمی استقلال این ایالت شد. گردان‌های نازی با شعار اتحاد ملی به خیابانها ریختند و با نیروهای ارتش درگیر شدند. با واکنش ارتش این حرکت شکست خورد و در این درگیری‌ها ۱۸ نفر کشته و هیتلر و ژنرال لودندورف دستگیر شدند.


هیتلر در مارس ۱۹۲۴ زمانی که ۳۵ سال سن داشت به دلیل خیانت به دولت و ملت به ۵ سال حبس محکوم شد اما بعد از ۶ ماه با عفو مشروط از زندان آزاد شد.
هیتلر در مارس ۱۹۲۴ زمانی که ۳۵ سال سن داشت به دلیل خیانت به دولت و ملت به ۵ سال حبس محکوم شد اما بعد از ۶ ماه با عفو مشروط از زندان آزاد شد.
خط ۱۳۶: خط ۱۳۶:


== نقش هیتلر در جنگ جهانی دوم ==
== نقش هیتلر در جنگ جهانی دوم ==
آدولف هیتلر سیاست خارجی خود را در جلد دوم نبرد من با نظریه‌ی فضای حیاتی روشن ساخت. او نوشت که تامین زمین و خاک لازم برای ادامه‌ی حیات ملت آلمان با سرزمین‌های وسیع شرق آلمان مناسب‌ترین امکان برای این هدف است. او این سیاست تهاجمی را با الحاق راینلند که به‌عنوان غرامت جنگ جهانی اول تحت اشغال فرانسه بود آغاز کرد. پس از آن به الحاق اتریش اقدام کرد. اتريش پس از جنگ اول جهانی بسيار ضعيف شده بود به همين سبب مردم مشتاقانه به الحاق كشورشان به آلمان رای مثبت دادند. اين واقعه به آنشلوس معروف است. هیتلر در ۱۴ مارس ۱۹۳۸ برای جشن پیروزی وارد وین شد.
آدولف هیتلر سیاست خارجی خود را در جلد دوم نبرد من با نظریه‌ی فضای حیاتی روشن ساخت. او نوشت که تامین زمین و خاک لازم برای ادامه‌ی حیات ملت آلمان با سرزمین‌های وسیع شرق آلمان مناسب‌ترین امکان برای این هدف است. او این سیاست تهاجمی را با الحاق راینلند که به‌عنوان غرامت جنگ جهانی اول تحت اشغال فرانسه بود آغاز کرد. پس از آن به الحاق اتریش اقدام کرد. اتريش پس از جنگ اول جهانی بسيار ضعيف شده بود به همين سبب مردم مشتاقانه به الحاق كشورشان به آلمان رای مثبت دادند. اين واقعه به آنشلوس معروف است. هیتلر در ۱۴ مارس ۱۹۳۸ برای جشن پیروزی وارد وین شد.  
 
[[پرونده:هیتلر ۱۱.JPG|بندانگشتی|'''هیتلر در نمایشی از قدرت''']]
هیتلر در طول جنگ در عملیات نظامی نقش پررنگی داشت و طراح اصلی هولوکاست بود.
 
با فرمان هيتلر در سپيده دم اول سپتامبر ۱۹۳۹، ورماخت (ارتش آلمان ) در نبردی برق‌آسا از مرز لهستان عبور كرد و از شمال و جنوب و مغرب به سوی ورشو پيش راند. انگلستان و فرانسه كه در آن زمان جزو هم پيمانان لهستان بودند، پس از اين واقعه به آلمان اعلام جنگ كردند واين آغاز جنگ دوم جهانی، بزرگترين جنگ تاريخ بشر، بود.  
با فرمان هيتلر در سپيده دم اول سپتامبر ۱۹۳۹، ورماخت (ارتش آلمان ) در نبردی برق‌آسا از مرز لهستان عبور كرد و از شمال و جنوب و مغرب به سوی ورشو پيش راند. انگلستان و فرانسه كه در آن زمان جزو هم پيمانان لهستان بودند، پس از اين واقعه به آلمان اعلام جنگ كردند واين آغاز جنگ دوم جهانی، بزرگترين جنگ تاريخ بشر، بود.  


خط ۱۴۶: خط ۱۴۴:
هيتلر انگلستان را جزء لاينفك تمدن اروپا می دانست و نه می‌خواست انگلستان را از بين ببرد و نه حاضر بود نیروی نظامی خود را در این جبهه تحلیل ببرد به همین خاطر از نبرد در جبهه غرب منصرف شده و با عملیات بارباروسا به سوی شوروی چرخید.  
هيتلر انگلستان را جزء لاينفك تمدن اروپا می دانست و نه می‌خواست انگلستان را از بين ببرد و نه حاضر بود نیروی نظامی خود را در این جبهه تحلیل ببرد به همین خاطر از نبرد در جبهه غرب منصرف شده و با عملیات بارباروسا به سوی شوروی چرخید.  


در ساعت ۳:۳۰ بامداد۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ ارتش آلمان طی عملياتی با نام بارباروسا به روسيه شوروی حمله كرد. در ابتدا سرعت ارتش بسيار بالا بود و در همان آغاز عمليات قسمت‌های بسياری از خاك روسيه را به تصرف خود درآورد. هيتلر و ساير فرماندهانش فکر می‌کردند كه كار روسيه تا قبل از پائيز تمام خواهد شد در حالی که چنین نشد. در زمستان سرد آن سال روسيه، ارتش آلمان، بعلت نداشتن تجهيزات كافی برای نبرد زمستانی با آنكه تا دروازه های مسكو رسيده بود، بعلت مقاومت سرسختانه مردم و ارتش شوروی، مجبور به عقب‌نشينی شد و اين آغاز پايان بود.
در ساعت ۳:۳۰ بامداد۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ ارتش آلمان طی عملياتی با نام بارباروسا به روسيه شوروی حمله كرد. در ابتدا سرعت ارتش بسيار بالا بود و در همان آغاز عمليات قسمت‌های بسياری از خاك روسيه را به تصرف خود درآورد. هيتلر و ساير فرماندهانش فکر می‌کردند كه كار روسيه تا قبل از پائيز تمام خواهد شد در حالی که چنین نشد. در زمستان سرد آن سال روسيه، ارتش آلمان، بعلت نداشتن تجهيزات كافی برای نبرد زمستانی با آنكه تا دروازه های مسكو رسيده بود، بعلت مقاومت سرسختانه مردم و ارتش شوروی، مجبور به عقب‌نشينی شد و اين آغاز پايان بود. هیتلر در طول جنگ در عملیات نظامی نقش پررنگی داشت و طراح اصلی هولوکاست بود.


پس از ورود آمريكا به جنگ جهانی دوم كه توسط ژاپن صورت گرفت، متفقین در تعادل قوا به برتری زیادی دست یافتند و جنگ وارد مرحله جديدی گرديد.
با حمله ژاپن به بندر پرل هاربر و بمباران کشتی‌های آمریکایی، آمریکا تصمیم به ورود به جنگ جهانی دوم گرفت، پس از ورود آمریکا به جنگ، متفقین در تعادل قوا به برتری زیادی دست یافتند و جنگ وارد مرحله جديدی گرديد.


سرانجام با توافقی كه توسط چرچيل، استالين و روزولت انجام گرفت، متفقين از شرق و غرب به سمت آلمان يورش بردند و توانستند ارتش آلمان را به زانو درآورند.
سرانجام با توافقی كه توسط چرچيل، استالين و روزولت انجام گرفت، متفقين از شرق و غرب به سمت آلمان يورش بردند و توانستند ارتش آلمان را به زانو درآورند.
خط ۲۱۸: خط ۲۱۶:
۱۹۳۳ - انتخاب به صدرات‌عظمی توسط هیندنبورگ
۱۹۳۳ - انتخاب به صدرات‌عظمی توسط هیندنبورگ


۱۹۳۳ - ۹ مارس، تصویب قانون اختیارات که هیتلر را پیشوا و رهبر (Führer) آلمان کرد.
۱۹۳۳ - ۲۳ مارس، تصویب قانون اختیارات که هیتلر را پیشوا و رهبر (Führer) آلمان کرد.


۱۹۳۴ - ۳۰ ژوئن، قتل رهبر گروه حمله SA در زندان و رهبران گروه SS که در اثر آن، هیتلر موقعیتی بلا‌‌منازع پیدا کرد.
۱۹۳۴ - ۳۰ ژوئن، قتل رهبر گروه حمله SA در زندان و رهبران گروه SS که در اثر آن، هیتلر موقعیتی بلا‌‌منازع پیدا کرد.
خط ۲۳۸: خط ۲۳۶:
۱۹۴۵ - ۳۰ آوریل، خودکشی<ref>کتاب هیتلر و نازیسم از دیک گیری</ref>[[پرونده:هیتلر ۲.JPG|بندانگشتی|'''هیتلر در روزهای پایانی رایش سوم''']]
۱۹۴۵ - ۳۰ آوریل، خودکشی<ref>کتاب هیتلر و نازیسم از دیک گیری</ref>[[پرونده:هیتلر ۲.JPG|بندانگشتی|'''هیتلر در روزهای پایانی رایش سوم''']]
== مرگ هیتلر ==
== مرگ هیتلر ==
هیتلر از اوایل سال ۱۹۴۵متوجه شده بود که آلمان به زودی شکست می‌خورد. شوروی توانسته بود نیروهای آلمان را به اروپا غربی براند و متفقین از سمت غرب به سوی آلمان پیشروی می‌کردند. در نیمه شب ۲۹ آوریل، هیتلر با اوا براون (Eva Braun) ازدواج کرد. همزمان او از اعدام دیکتاتور ایتالیای «بنیتو موسولینی» مطلع شد. او که از اسارت به دست ارتش دشمن می‌ترسید روز بعد از ازدواجش با اوا براون خودکشی کرد. آدولف هیتلر با سیانور و شلیک همزمان گلوله تپانچه به سرش و اوا براون با شکستن کپسول سیانور دست به خودکشی زدند. جوزف گوبلز و سایرین که در سنگر بودند، پیکر بی جان آن دو را به بیرون بردند و به خواست خود هیتلر سوزاندند. او وصیتنامه ای در آخرین ساعات قبل از مرگ از خود برجای گذاشت.
هیتلر از اوایل سال ۱۹۴۵متوجه شده بود که آلمان به زودی شکست می‌خورد. شوروی توانسته بود نیروهای آلمان را به اروپا غربی براند و متفقین از سمت غرب به سوی آلمان پیشروی می‌کردند. در نیمه شب ۲۹ آوریل، هیتلر با اوا براون (Eva Braun) ازدواج کرد. همزمان او از اعدام دیکتاتور ایتالیای «بنیتو موسولینی» مطلع شد. او که از اسارت به دست ارتش دشمن می‌ترسید روز بعد از ازدواجش با اوا براون خودکشی کرد. آدولف هیتلر با سیانور و شلیک همزمان گلوله تپانچه به سرش و اوا براون با شکستن کپسول سیانور دست به خودکشی زدند. جوزف گوبلز و سایرین که در سنگر بودند، پیکر بی‌جان آن دو را به بیرون بردند و به خواست خود هیتلر سوزاندند. او وصیتنامه‌ای در آخرین ساعات قبل از مرگ از خود برجای گذاشت.


== جملاتی از هیتلر ==
== جملاتی از هیتلر ==
احتمالا در آینده نیز هرگز مردی با اختیاراتی بیش از آنچه من دارم وجود نخواهد داشت بنابراین وجود من عاملی است با ارزش بسیار بالا اما هر لحظه ممکن است که من توسط یک جانی یا شخصی دیوانه از بین بروم... فرصتی برای تلف کردن وقت وجود ندارد. جنگ باید تا من زنده هستم شروع شود.<ref>جلسه با فرماندهان عالی ورماخت در برچسگادن ۲۲ اوت ۱۹۳۹</ref>
 
* کسی که با تخیلات پریشان از مشکلات برای خود کوهی می‌سازد و هر چیز را دشواری می داند واژگون شدن او حتمی است.
* احتمالا در آینده نیز هرگز مردی با اختیاراتی بیش از آنچه من دارم وجود نخواهد داشت بنابراین وجود من عاملی است با ارزش بسیار بالا اما هر لحظه ممکن است که من توسط یک جانی یا شخصی دیوانه از بین بروم... فرصتی برای تلف کردن وقت وجود ندارد. جنگ باید تا من زنده هستم شروع شود.<ref>جلسه با فرماندهان عالی ورماخت در برچسگادن ۲۲ اوت ۱۹۳۹</ref>
* کسی که با تخیلات پریشان از مشکلات برای خود کوهی می‌سازد و هر چیز را دشواری می‌داند سقوط او حتمی است.


* حقیقت همان دروغی است که بارها و بارها تکرار شده است.
* حقیقت همان دروغی است که بارها و بارها تکرار شده است.
* کسی که می‌خواهد زنده بماند باید مبارزه کند و کسی که دست از مبارزه بردارد آن هم در جهانی که هستی آن وابسته به مبارزه کردن است لایق زنده ماندن نیست.
* کسی که می‌خواهد زنده بماند باید مبارزه کند و کسی که دست از مبارزه بردارد آن هم در جهانی که هستی آن وابسته به مبارزه کردن است لایق زنده ماندن نیست.
* عظمت یک ملت وابسته به اجرای این برنامه است، جمع کردن مغزهای متفکر و با استعداد برای فعالیت‌های انسانی و آن‌ها را در خدمت اجتماع قرار دادن وظیفه اصلی و مهم کارکنان دولت است.
* عظمت یک ملت وابسته به اجرای این برنامه است، جمع کردن مغزهای متفکر و با استعداد برای فعالیت‌های انسانی، و آن‌ها را در خدمت اجتماع قرار دادن وظیفه اصلی و مهم کارکنان دولت است.
* وقتی عقل از بین رفت،آخرین تصمیم متعلق به کسی است که اراده‌ای محکم داشته باشد و بهترین اسلحه دفاعی انسان در حملات شدید می‌باشد.
* وقتی عقل از بین رفت، آخرین تصمیم متعلق به کسی است که اراده‌ای محکم داشته باشد و بهترین اسلحه دفاعی انسان در حملات شدید می‌باشد.
* قوی‌ها هنگام تنهایی قوی‌تر هستند.
* قوی‌ها هنگام تنهایی قوی‌تر هستند.
* هرجا ایمان کامل باشد اراده قوی هم وجود خواهد داشت مردان بی اراده کسانی هستند که به هیچ چیز ایمان ندارند.
* هرجا ایمان کامل باشد اراده قوی هم وجود خواهد داشت مردان بی‌اراده کسانی هستند که به هیچ‌چیز ایمان ندارند.
* اگر برنده شوی نیاز نداری که شرح دهی … اما اگر بازنده شوی بهتر است انجا نباشی تا مجبور شوی شرح بدهی.
* اگر برنده شوی نیاز نداری که شرح دهی … اما اگر بازنده شوی بهتر است آنجا نباشی تا مجبور شوی شرح بدهی.
* بهترین وسیله برای شکست یک ملت ناتوان ساختن انرژی و اراده معنوی است.  
* بهترین وسیله برای شکست یک ملت ناتوان ساختن انرژی و اراده معنوی است.  
* اگر اقدامی با شکست و دلسردی روبرو شد نباید دست از تلاش و کوشش برداشت و امید پیروزی را از دست داد.
* اگر اقدامی با شکست و دلسردی روبرو شد نباید دست از تلاش و کوشش برداشت و امید پیروزی را از دست داد.
* باشد که این کتاب -نبرد من- چون سنگ ِ بنایی به کار آید، که من به کار مشترک، اهدا می‌کنم.
* باشد که این کتاب -نبرد من- چون سنگ ِ بنایی به کار آید، که من به کار مشترک، اهدا می‌کنم.
* قانون طبیعت این است که همیشه حق با کسی است که با صراحت حرف می‌زند، ولی کیست که معنای صراحت را درک کند؟!.  
* قانون طبیعت این است که همیشه حق با کسی است که با صراحت حرف می‌زند، ولی کیست که معنای صراحت را درک کند؟!.  
* اگر بخواهیم عالم هستی را به سه قسمت نمایند: قسمتی که تمدن انسانی را خلق کرده و گروهی که آن را نگاهداری نموده و دسته‌ای که آن را از بین برده‌اند بدون هیچ تردید نژاد آریاها جزء گروه اول قرار خواهند گرفت.
* اگر بخواهند عالم هستی را به سه قسمت نمایند: قسمتی که تمدن انسانی را خلق کرده و گروهی که آن را نگاهداری نموده و دسته‌ای که آن را از بین برده‌اند بدون هیچ تردید نژاد آریاها جزء گروه اول قرار خواهند گرفت.
* چیزی که باعث قدرت و بزرگی نژاد آریا شد فقط غرایز معنوی نبود بلکه توجه و علاقه‌ی او برای تشکیل سازمان‌های بزرگتر باعث پیشرفت این قوم شده است و آن‌ها از روز اول خود را عادت دادند که برای تامین مایحتاج زندگی خود و دیگران زحمت بکشند و از این راه سازمان وسیع‌تری ایجاد کردند.
* چیزی که باعث قدرت و بزرگی نژاد آریا شد فقط غرایز معنوی نبود بلکه توجه و علاقه‌ی او برای تشکیل سازمان‌های بزرگتر باعث پیشرفت این قوم شده است و آن‌ها از روز اول خود را عادت دادند که برای تامین مایحتاج زندگی خود و دیگران زحمت بکشند و از این راه سازمان وسیع‌تری ایجاد کردند.
* تجربه نشان داده است هرگونه عقیده که با مخالفت سخت روبرو شود، هواخواه بیشتری پیدا می کند و گاهی شکنجه و آزار شدن طرفدارانش در پیشرفت آن مؤثر است و بر تعداد طرفداران آن افزوده می‌گردد.
* تجربه نشان داده است هرگونه عقیده که با مخالفت سخت روبرو شود، هواخواه بیشتری پیدا می‌کند و گاهی شکنجه و آزار شدن طرفدارانش در پیشرفت آن مؤثر است و بر تعداد طرفداران آن افزوده می‌گردد.
* هرچه میزان ریاکاری رهبر بیش‌تر شود، مطالباتش از هواخواهان حزبش نامناسب‌تر و احمقانه‌تر می‌شود.<ref>صفحه ۷۴ فصل سوم کتاب نبرد من</ref>
* هرچه میزان ریاکاری رهبر بیش‌تر شود، مطالباتش از هواخواهان حزبش نامناسب‌تر و احمقانه‌تر می‌شود.<ref>صفحه ۷۴ فصل سوم کتاب نبرد من</ref>
* کسی که بتواند میل و هوس خود را مهار کند موجود با اراده‌ای است.
* کسی که بتواند میل و هوس خود را مهار کند موجود با اراده‌ای است.
خط ۲۶۶: خط ۲۶۵:
* یک مخترع نباید برای اختراعی که کرده بزرگ و عظیم جلوه کند بلکه عظمت او مربوط به خدمتی است که برای ملت خود انجام داده است.   
* یک مخترع نباید برای اختراعی که کرده بزرگ و عظیم جلوه کند بلکه عظمت او مربوط به خدمتی است که برای ملت خود انجام داده است.   
* یک مرد دهقان گاهی از اوقات از جوانی که در خانواده بزرگ تربیت شده و تمام تعلیمات عمومی را فرا گرفته است از لحاظ لیاقت و استعداد می‌تواند برتر و شایسته‌تر باشد.   
* یک مرد دهقان گاهی از اوقات از جوانی که در خانواده بزرگ تربیت شده و تمام تعلیمات عمومی را فرا گرفته است از لحاظ لیاقت و استعداد می‌تواند برتر و شایسته‌تر باشد.   
* یک دولت می تواند وقتی ایده‌ال ملت باشد که نه فقط بتواند شرایط زندگی ملت را تامین نماید بلکه قادر باشد سطح فکر ملت را برای تقویت پایه‌های استقلال خود تقویت نماید.
* یک دولت می‌تواند وقتی ایده‌ال ملت باشد که نه فقط بتواند شرایط زندگی ملت را تامین نماید بلکه قادر باشد سطح فکر ملت را برای تقویت پایه‌های استقلال خود تقویت نماید.
* دولت به معنی ملت و اگر دولت از ملت نباشد دولت زوال‌پذیر است.   
* دولت به معنی ملت و اگر دولت از ملت نباشد دولت زوال‌پذیر است.   
* تعلیم و تربیت یکی از اساس کشور است و مغزهای جوان نبایستی از دانش‌ها و معلوماتی انباشته شود که هشتاد درصد برای آن‌ها غیر ضروری است و در نتیجه ممکن است پس از چند سال به کلی فراموش می‌کند.
* تعلیم و تربیت یکی از اساس کشور است و مغزهای جوان نبایستی از دانش‌ها و معلوماتی انباشته شود که هشتاد درصد برای آن‌ها غیر ضروری است و در نتیجه ممکن است پس از چند سال به کلی فراموش می‌کند.
خط ۲۷۲: خط ۲۷۱:


== وصیت‌نامه هیتلر ==
== وصیت‌نامه هیتلر ==
متن زیر وصیت‌نامه آدولف هیتلر است که پیش از خودکشی در پناهگاه رایشستاگ برلین دیکته کرده است.<blockquote>از زمانی که داوطلبانه و در کمال فروتنی در جنگ اوّل جهانی که به کشور رایش تحمیل شد خدمت کردم ، سی سال می گذرد. در این سه دهه، تنها راهنمای من در تمام افکار، اعمال و زندگیم، عشق و وفاداری نسبت به این ملّت بوده است. این عشق و علاقه به من قدرت می‌داد تا بتوانم پیرامون دشوارترین مسائلی که تاکنون در برابر یک موجود فانی قرار گرفته است، تصمیم بگیرم. در این سه دهه، تمام سلامت و نیرویم را صرف کرده ام.</blockquote><blockquote>اینکه من و یا هر کس دیگری در آلمان در سال ۱۹۳۹ خواستار جنگ بوده‌ایم، به هیچ وجه واقعیّت ندارد. این جنگ، به ویژه، خواستهٔ دولتمردانی بود که یا خود یهودی بودند و یا در راه منافع یهودیان فعالیّت می‌کردند و همانها بودند که به جنگ دامن زدند. من پیشنهادات بسیاری برای کنترل و محدود کردن تسلیحات نظامی ارائه کرده‌ام، که آیندگان برای تمام زمانها نتوانند از مسئولیت‌پذیری من برای آغاز جنگ چشم پوشی کنند. پیش از این من هرگز آرزو نمی‌کردم که پس از جنگ جهانی مرگبار اول، دومی بر علیه انگلیس و یا حتی آمریکا رخ دهد. قرنها خواهد گذشت، و خارج از ویرانه‌های شهرهای ما و آثار نفرت و تنفر از اینها که اکنون مسئول هستند و ما مجبوریم بابت همه چیز از آنها سپاسگزاری کنیم، یهودیان بین‌المللی و یارانشان رشد خواهند کرد.</blockquote><blockquote>سه روز قبل از آغاز جنگ بین آلمان و لهستان من برای بار چندم پیشنهاد خودم را برای حل مشکل بین آلمان و لهستان که شبیه مورد منطقه‌ی saar بود به سفیر بریتانیا در برلین اعلام کردم، که منطقه ی مورد نظر (منطقه‌ی آلمانی نشین لهستان) تحت نظارت بین‌المللی قرار گیرد. این پیشنهاد من را هیچکس نمی‌تواند انکار کند، این پیشنهاد تنها به این دلیل رد شد که محافل پیشرو در سیاست‌های انگلیس جنگ می‌خواستند، زیرا هم کمی امیدوار بودند به مسئله‌ی تجارت و پر شدن حسابهایشان و هم تحت تاثیر تبلیغات گسترده‌ی بین‌المللی یهودیان بودند.</blockquote><blockquote>همچنین من آن را خیلی ساده می‌کنم که، اگر ملل اروپایی دوباره مانند سهام بین این توطئه‌گران بین‌المللی پول و امور مالی خرید فروش شوند، پس این نژاد یهود مسئول تحمیل کردن این مبارزات و جنگ‌های مرگبار است. من بیش از این هیچ کس را در شک و تردید نمی‌گذارم در این زمان که ممکن است میلیونها کودک آریایی از مردم اروپا از گرسنگی بمیرند و میلیونها مرد بزرگسال به طور دردناکی کشته شوند و صدها هزار زن و کودک در شهرها بمباران شوند و جنازه‌ی سوخته‌ی آنها در شهرها پراکنده شود، بدون اینکه جنایتکار واقعی به خاطر گناهانش مجازات شود، حتی اگر به وسیله‌ی انسانیت بیشتر….</blockquote><blockquote>در پی شش سال جنگی که علیرغم تمام موانع، روزی از آن به عنوان با شکوهترین و قهرمانانه‌ترین جلوهٔ مبارزات یک کشور به منظور بقای یک ملّت، یاد خواهد شد؛ من نمی‌توانم از شهری که پایتخت این کشور است، دست بردارم.</blockquote><blockquote>از آنجا که نیرویمان ناچیز تر از آن است که بتوانیم بیش از این در برابر حملهٔ دشمن مقاومت کنیم و مقاومت ما نیز به تدریج به وسیلهٔ مردانی کور و بی اراده تحلیل خواهد رفت، آرزو می‌کنم که در سرنوشت میلیونها انسان دیگری که تصمیم گرفته‌اند در این شهر باقی بمانند، شریک باشم.</blockquote><blockquote>گذشته از این، هرگز در دست‌های دشمنانی که خواستار نمایشی تازه جهت توده‌های دیوانهٔ خود هستند، نخواهم افتاد.</blockquote><blockquote>بنابراین تصمیم گرفته‌ام در برلین بمانم، و در لحظه‌ای که مطمئن شوم که وضعیت پیشوا و حکومت در معرض خطر و سقوط حتمی قرار گرفته است، مرگ را داوطلبانه پذیرا شوم.</blockquote><blockquote>با قلبی شاد و آگاهی از یک وحدت بی‌مانند در تاریخ، از فداکاری‌ها و دستاوردهای سربازانمان در جبهه‌های جنگ، زنانمان در خانه‌ها، دهقانان و کارگران و جوانانمان تشکّر و قدردانی می‌کنم.</blockquote><blockquote>آرزو و درخواستم این است که ملّت آلمان، هرگز و تحت هیچ شرایطی در هیچ مبارزه‌ای تسلیم نشوند و با تمام توان خود، و با وفاداری نسبت به مبانی و اصول «کلازویتس» علیه دشمنان سرزمین مادری خود بجنگند.</blockquote><blockquote>از وفاداری سربازان آلمان و نیز از مشارکت و همدلی من با آنها در مرگ، بذری در زمین پاشیده خواهد شد که روزی در تاریخ آلمان رشد خواهد کرد و در نتیجه یک ملّت متحد واقعی را تحقق خواهد بخشید…</blockquote><blockquote>بسیاری از مردان و زنان شجاع تصمیم گرفتند که زندگی خود را به زندگی من گره بزنند، تا در واپسین لحظات من از آنها التماس کنم و به آنان دستور دهم که این کار را انجام ندهند تا در نبردهای ملی بیشتری شرکت کنند. من از سران ارتش، نیروی هوایی، نیروی دریایی تمنا می‌کنم که با هر وسیله‌ی ممکن خود را تقویت کنند. با حس ناسیونال سوسیالیستی می‌توانند روح سربازان را تقویت کنند، با اشاره به این موضوع که من خودم به عنوان بنیانگذار و خالق جنبش مرگ را به تضعیف نفس و یا حتی تسلیم شدن ترجیح دادم.</blockquote><blockquote>ممکن است این کار، در برخی زمانهای آینده به بخشی از افتخار افسران آلمانی تبدیل گردد (مانند همین الان موردی در نیروی دریایی ما) حس افتخاری که مانند یک رمز تسلیم شدن یک ناحیه یا یک شهر را غیر ممکن می‌سازد. و مهمتر از همه رهبران ما در اینجا باید مانند یک الگوی درخشان، صادقانه تا سر حد مرگ به وظیفه‌ی خود عمل کنند.</blockquote><blockquote>پیش از مرگ، رایش مارشال هرمان گورینگ را از حزب بیرون می‌اندازم و تمامی حقوق را که به موجب حکم روز بیست و نه ژوئن ۱۹۴۱ و نیز سخنرانی در رایشستاگ در اوّل سپتامبر ۱۹۳۹ به وی تفویض کرده‌ام ، از او می‌گیرم.</blockquote><blockquote>قبل از مرگم رایش فوهرر اس اس و وزیر کشور هاینریش هیملر را از حزب و از تمام دفاتر وزارت کشور اخراج می‌کنم و به جای او Gauleiter karl Hanke را به عنوان رایش فوهرر اس اس و رئیس پلیس آلمان و Gauleiter Paul Giesler را به عنوان وزیر کشور رایش به انتصاب می‌رسانم.</blockquote><blockquote>گورینگ و هیملر، جدا از عدم وفاداری نسبت به من، با مذاکرات محرمانه با دشمن که بدون آگاهی و بر خلاف میل من انجام گرفت، و نیز اقدام به اعمال غیر قانونی برای کنترل کشور، شرمندگی جبران ناپذیری برای کشور آلمان به بار آوردند.</blockquote><blockquote>به منظور تقدیم دولتی که از مردان با شرف تشکیل شده، و قادر است وظیفهٔ ادامهٔ جنگ را با تمام نیرو انجام بدهد، افراد زیر را به عنوان کابینهٔ جدید منسوب می‌کنم:</blockquote>
[[پرونده:کایتل.JPG|بندانگشتی|'''هشتم ماه می سال ۱۹۴۵, فیلد مارشال ویلهلم کایتل، رئیس ستاد ارتش آلمان، مفادنامه تسلیم نهایی را در برلین امضا کرد که نقطه پایانی بر جنگ دوم جهانی در اروپا بود.''']]
*<blockquote>رئیس جمهور: دونیتس</blockquote>
متن زیر وصیت‌نامه آدولف هیتلر است که پیش از خودکشی در پناهگاه رایشتاگ برلین دیکته کرده است.<blockquote>از زمانی که داوطلبانه و در کمال فروتنی در جنگ اوّل جهانی که به کشور رایش تحمیل شد خدمت کردم ، سی سال می گذرد. در این سه دهه، تنها راهنمای من در تمام افکار، اعمال و زندگیم، عشق و وفاداری نسبت به این ملّت بوده است.
*<blockquote>صدر اعظم: دکتر گوبلز</blockquote>
 
*<blockquote>وزیر حزب: بورمن</blockquote>
این عشق و علاقه به من قدرت می‌داد تا بتوانم پیرامون دشوارترین مسائلی که تاکنون در برابر یک موجود فانی قرار گرفته است، تصمیم بگیرم. در این سه دهه، تمام سلامت و نیرویم را صرف کرده ام.
*<blockquote>وزیر امور خارجه: زایس اینکوارت</blockquote>
 
<blockquote>هر چند که تعدادی از این افراد مانند دکتر گوبلز، مارتین بورمان و غیره به همراه همسرانشان و به دلخواه خود تصمیم گرفتند همراه با من باشند و تحت هیچ شرایطی حاضر به ترک پایتخت رایش نبودند اما اگر چه آنان مایل بودند به همراه من در اینجا نابود شوند ولی من هرگز از آنها نخواستم که این کار را انجام دهند و در این مورد آنان باید منافع ملت را به احساسات شخصی خود ترجیح میدادند. با این اقدامشان و با وفاداریشان به عنوان دوست پس از مرگم تنها اینان به من نزدیک خواهند بود و امیدوارم که روح من در میان آنان قرار گیرد و برای همیشه با آنها برود. اجازه دهید آنها متعصب باشند اما هرگز بی عدالت نباشند و از همه مهمتر اینکه به آنان اجازه دهید که نگذارند ترس بر روی اعمالشان تاثیری گذارد، افتخار یک ملت بالاتر از هرچیزی در دنیا است. و سرانجام اجازه دهید که آنان از حقیقت وظیفه‌ی ما آگاهی یابند، که از ساختن یک دولت ناسیونال سوسیالیستی، فراهم ساختند کار برای قرنهای آینده، جایی که هر شخصی خود را تنها تابع یک تعهد می‌ببیند خدمت به منافع مشترک و گذشتن از خود برای این منظور، من از تمام آلمانها، تمام ناسیونال سوسیالیستها، از تمام مردها، زنها و تمام نیروهای مسلح می‌خواهم تا سرحد مرگ به دولت جدید و رئیس جمهور جدید وفادار بمانند..</blockquote><blockquote>مهمتر از تمام موارد بالا من رهبران ملتها و کسانی از آنان پیروی می‌کنند تا با وسواس ودقت خاصی با قوانین نژادی مخالفت کنند که نتیجه‌اش مسموم شدن ذهن تمام مردم جهان است، یهودیان بین‌المللی را متهم می‌کنم.</blockquote><blockquote>باشد که کابینهٔ جدید، نسبت به وظیفهٔ خود که برقراری نظام ناسیونال سوسیالیستی در کشور است آگاه باشد و شرایطی را بوجود آورد که هر فرد آلمانی، خدمت در راه منافع عموم را به منافع شخص خود ترجیح دهد.</blockquote><blockquote>از ملّت آلمان، تمام مردان و زنان ناسیونال سوسیالیست و نیز تمام افراد ارتش می‌خواهم که تا دم مرگ نسبت به دولت و رئیس جمهور جدید وفادار بوده، از اوامر آنها اطاعت کنند.</blockquote><blockquote>از این مهمتر، اینکه به دولت و ملّت آلمان دستور می‌دهم که همواره قوانین نژادی را مورد مراقبت و ملاحظه قرار دهند.<ref>[https://parsiandej.ir/ahura/2013/06/%D9%88%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%DB%8C%D8%AA%D9%84%D8%B1.pdf متن کامل وصیت‌نامه آدولف هیتلر]</ref></blockquote><blockquote>۲۹ آوریل ۱۹۴۵</blockquote><blockquote>(آدولف هیتلر)</blockquote>
اینکه من و یا هر کس دیگری در آلمان در سال ۱۹۳۹ خواستار جنگ بوده‌ایم، به هیچ وجه واقعیّت ندارد. این جنگ، به ویژه، خواستهٔ دولتمردانی بود که یا خود یهودی بودند و یا در راه منافع یهودیان فعالیّت می‌کردند و همانها بودند که به جنگ دامن زدند.  
 
من پیشنهادات بسیاری برای کنترل و محدود کردن تسلیحات نظامی ارائه کرده‌ام، که آیندگان برای تمام زمانها نتوانند از مسئولیت‌پذیری من برای آغاز جنگ چشم پوشی کنند. پیش از این من هرگز آرزو نمی‌کردم که پس از جنگ جهانی مرگبار اول، دومی بر علیه انگلیس و یا حتی آمریکا رخ دهد.  
 
قرنها خواهد گذشت، و خارج از ویرانه‌های شهرهای ما و آثار نفرت و تنفر از اینها که اکنون مسئول هستند و ما مجبوریم بابت همه چیز از آنها سپاسگزاری کنیم، یهودیان بین‌المللی و یارانشان رشد خواهند کرد.
 
سه روز قبل از آغاز جنگ بین آلمان و لهستان من برای بار چندم پیشنهاد خودم را برای حل مشکل بین آلمان و لهستان که شبیه مورد منطقه‌ی saar بود به سفیر بریتانیا در برلین اعلام کردم، که منطقه‌ی مورد نظر (منطقه‌ی آلمانی‌نشین لهستان) تحت نظارت بین‌المللی قرار گیرد. این پیشنهاد من را هیچکس نمی‌تواند انکار کند، این پیشنهاد تنها به این دلیل رد شد که محافل پیشرو در سیاست‌های انگلیس جنگ می‌خواستند، زیرا هم کمی امیدوار بودند به مسئله‌ی تجارت و پر شدن حسابهایشان و هم تحت تاثیر تبلیغات گسترده‌ی بین‌المللی یهودیان بودند.</blockquote><blockquote>همچنین من آن را خیلی ساده می‌کنم که، اگر ملل اروپایی دوباره مانند سهام بین این توطئه‌گران بین‌المللی پول و امور مالی خرید فروش شوند، پس این نژاد یهود مسئول تحمیل کردن این مبارزات و جنگ‌های مرگبار است.  
 
من بیش از این هیچ کس را در شک و تردید نمی‌گذارم در این زمان که ممکن است میلیونها کودک آریایی از مردم اروپا از گرسنگی بمیرند و میلیونها مرد بزرگسال به طور دردناکی کشته شوند و صدها هزار زن و کودک در شهرها بمباران شوند و جنازه‌ی سوخته‌ی آنها در شهرها پراکنده شود، بدون اینکه جنایتکار واقعی به خاطر گناهانش مجازات شود، حتی اگر به وسیله‌ی انسانیت بیشتر….
 
در پی شش سال جنگی که علیرغم تمام موانع، روزی از آن به عنوان با شکوهترین و قهرمانانه‌ترین جلوهٔ مبارزات یک کشور به منظور بقای یک ملّت، یاد خواهد شد؛ من نمی‌توانم از شهری که پایتخت این کشور است، دست بردارم.
 
از آنجا که نیرویمان ناچیز تر از آن است که بتوانیم بیش از این در برابر حملهٔ دشمن مقاومت کنیم و مقاومت ما نیز به تدریج به وسیلهٔ مردانی کور و بی اراده تحلیل خواهد رفت، آرزو می‌کنم که در سرنوشت میلیونها انسان دیگری که تصمیم گرفته‌اند در این شهر باقی بمانند، شریک باشم.
 
گذشته از این، هرگز در دست‌های دشمنانی که خواستار نمایشی تازه جهت توده‌های دیوانهٔ خود هستند، نخواهم افتاد.
 
بنابراین تصمیم گرفته‌ام در برلین بمانم، و در لحظه‌ای که مطمئن شوم که وضعیت پیشوا و حکومت در معرض خطر و سقوط حتمی قرار گرفته است، مرگ را داوطلبانه پذیرا شوم.
 
با قلبی شاد و آگاهی از یک وحدت بی‌مانند در تاریخ، از فداکاری‌ها و دستاوردهای سربازانمان در جبهه‌های جنگ، زنانمان در خانه‌ها، دهقانان و کارگران و جوانانمان تشکّر و قدردانی می‌کنم.
 
آرزو و درخواستم این است که ملّت آلمان، هرگز و تحت هیچ شرایطی در هیچ مبارزه‌ای تسلیم نشوند و با تمام توان خود، و با وفاداری نسبت به مبانی و اصول «کلازویتس» علیه دشمنان سرزمین مادری خود بجنگند.
 
از وفاداری سربازان آلمان و نیز از مشارکت و همدلی من با آنها در مرگ، بذری در زمین پاشیده خواهد شد که روزی در تاریخ آلمان رشد خواهد کرد و در نتیجه یک ملّت متحد واقعی را تحقق خواهد بخشید…
 
بسیاری از مردان و زنان شجاع تصمیم گرفتند که زندگی خود را به زندگی من گره بزنند، تا در واپسین لحظات من از آنها التماس کنم و به آنان دستور دهم که این کار را انجام ندهند تا در نبردهای ملی بیشتری شرکت کنند.  
 
من از سران ارتش، نیروی هوایی، نیروی دریایی تمنا می‌کنم که با هر وسیله‌ی ممکن خود را تقویت کنند. با حس ناسیونال سوسیالیستی می‌توانند روح سربازان را تقویت کنند، با اشاره به این موضوع که من خودم به عنوان بنیانگذار و خالق جنبش، مرگ را به تضعیف نفس و یا حتی تسلیم شدن ترجیح دادم.
 
ممکن است این کار، در برخی زمانهای آینده به بخشی از افتخار افسران آلمانی تبدیل گردد (مانند همین الان موردی در نیروی دریایی ما) حس افتخاری که مانند یک رمز تسلیم شدن یک ناحیه یا یک شهر را غیر ممکن می‌سازد. و مهمتر از همه رهبران ما در اینجا باید مانند یک الگوی درخشان، صادقانه تا سر حد مرگ به وظیفه‌ی خود عمل کنند.
 
پیش از مرگ، رایش مارشال هرمان گورینگ را از حزب بیرون می‌اندازم و تمامی حقوق را که به موجب حکم روز بیست و نه ژوئن ۱۹۴۱ و نیز سخنرانی در رایشستاگ در اوّل سپتامبر ۱۹۳۹ به وی تفویض کرده‌ام، از او می‌گیرم.
 
قبل از مرگم رایش فوهرر اس اس و وزیر کشور هاینریش هیملر را از حزب و از تمام دفاتر وزارت کشور اخراج می‌کنم و به جای او Gauleiter karl Hanke را به عنوان رایش فوهرر اس اس و رئیس پلیس آلمان و Gauleiter Paul Giesler را به عنوان وزیر کشور رایش به انتصاب می‌رسانم.
 
گورینگ و هیملر، جدا از عدم وفاداری نسبت به من، با مذاکرات محرمانه با دشمن که بدون آگاهی و بر خلاف میل من انجام گرفت، و نیز اقدام به اعمال غیر قانونی برای کنترل کشور، شرمندگی جبران ناپذیری برای کشور آلمان به بار آوردند.
 
به منظور تقدیم دولتی که از مردان با شرف تشکیل شده، و قادر است وظیفهٔ ادامهٔ جنگ را با تمام نیرو انجام بدهد، افراد زیر را به عنوان کابینهٔ جدید منسوب می‌کنم:
 
رئیس جمهور: دونیتس
 
صدر اعظم: دکتر گوبلز
 
وزیر حزب: بورمن
 
وزیر امور خارجه: زایس اینکوارت
 
هر چند که تعدادی از این افراد مانند دکتر گوبلز، مارتین بورمان و غیره به همراه همسرانشان و به دلخواه خود تصمیم گرفتند همراه با من باشند و تحت هیچ شرایطی حاضر به ترک پایتخت رایش نبودند اما اگر چه آنان مایل بودند به همراه من در اینجا نابود شوند ولی من هرگز از آنها نخواستم که این کار را انجام دهند و در این مورد آنان باید منافع ملت را به احساسات شخصی خود ترجیح میدادند.  
 
با این اقدامشان و با وفاداریشان به عنوان دوست پس از مرگم تنها اینان به من نزدیک خواهند بود و امیدوارم که روح من در میان آنان قرار گیرد و برای همیشه با آنها برود. اجازه دهید آنها متعصب باشند اما هرگز بی عدالت نباشند و از همه مهمتر اینکه به آنان اجازه دهید که نگذارند ترس بر روی اعمالشان تاثیری گذارد، افتخار یک ملت بالاتر از هرچیزی در دنیا است.  
 
و سرانجام اجازه دهید که آنان از حقیقت وظیفه‌ی ما آگاهی یابند، که از ساختن یک دولت ناسیونال سوسیالیستی، فراهم ساختند کار برای قرنهای آینده، جایی که هر شخصی خود را تنها تابع یک تعهد می‌ببیند خدمت به منافع مشترک و گذشتن از خود برای این منظور، من از تمام آلمانها، تمام ناسیونال سوسیالیستها، از تمام مردها، زنها و تمام نیروهای مسلح می‌خواهم تا سرحد مرگ به دولت جدید و رئیس جمهور جدید وفادار بمانند..
 
مهمتر از تمام موارد بالا من رهبران ملتها و کسانی از آنان پیروی می‌کنند تا با وسواس ودقت خاصی با قوانین نژادی مخالفت کنند که نتیجه‌اش مسموم شدن ذهن تمام مردم جهان است، یهودیان بین‌المللی را متهم می‌کنم.
 
باشد که کابینهٔ جدید، نسبت به وظیفهٔ خود که برقراری نظام ناسیونال سوسیالیستی در کشور است آگاه باشد و شرایطی را بوجود آورد که هر فرد آلمانی، خدمت در راه منافع عموم را به منافع شخص خود ترجیح دهد.
 
از ملّت آلمان، تمام مردان و زنان ناسیونال سوسیالیست و نیز تمام افراد ارتش می‌خواهم که تا دم مرگ نسبت به دولت و رئیس جمهور جدید وفادار بوده، از اوامر آنها اطاعت کنند.
 
از این مهمتر، اینکه به دولت و ملّت آلمان دستور می‌دهم که همواره قوانین نژادی را مورد مراقبت و ملاحظه قرار دهند.<ref>[https://parsiandej.ir/ahura/2013/06/%D9%88%D8%B5%DB%8C%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%87%DB%8C%D8%AA%D9%84%D8%B1.pdf متن کامل وصیت‌نامه آدولف هیتلر]</ref>
 
۲۹ آوریل ۱۹۴۵


(آدولف هیتلر)</blockquote>
== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />
۱۳٬۵۱۰

ویرایش

منوی ناوبری