۴۸۰
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸۵: | خط ۸۵: | ||
پس از آن ضربه، «مدتی مسألهی اصلی گروه خروج عدهای از رفقا از ایران بود. در جریان این حرکت، رفیق مشعوف (سعید) کلانتری و دو نفر دیگر دستگیر و رفقا علی اکبر صفایی فراهانی و [صفّاری] آشتیانی توانستند از ایران خارج شوند. پس از گذشت مدتی از این مسأله، گروه به وسیلهی رفقا غفور حسنپور، حمید اشرف و اسکندر صادقینژاد سازماندهی مجدّد شد… حمید اشرف پس از ضربات سال ۱۳۴۶, نقش اصلی و مهمی در بازسازی گروه بازی کرد. وی به همراه غفور حسنپور و اسکندر صادقینژاد رهبری گروه را در دست داشتند».<ref>جُنگی دربارة زندگی و آثار بیژن جزنی، مقالة مهدی سامع، زیرنویس، ص۱۴۵</ref> | پس از آن ضربه، «مدتی مسألهی اصلی گروه خروج عدهای از رفقا از ایران بود. در جریان این حرکت، رفیق مشعوف (سعید) کلانتری و دو نفر دیگر دستگیر و رفقا علی اکبر صفایی فراهانی و [صفّاری] آشتیانی توانستند از ایران خارج شوند. پس از گذشت مدتی از این مسأله، گروه به وسیلهی رفقا غفور حسنپور، حمید اشرف و اسکندر صادقینژاد سازماندهی مجدّد شد… حمید اشرف پس از ضربات سال ۱۳۴۶, نقش اصلی و مهمی در بازسازی گروه بازی کرد. وی به همراه غفور حسنپور و اسکندر صادقینژاد رهبری گروه را در دست داشتند».<ref>جُنگی دربارة زندگی و آثار بیژن جزنی، مقالة مهدی سامع، زیرنویس، ص۱۴۵</ref> | ||
اعضای ادامه دهندهی راه گروه جزنی در بیرون از زندان، در سال ۱۳۴۹ به آمادگی ورود به عملیات مسلّحانه دست یافتند | اعضای ادامه دهندهی راه گروه جزنی در بیرون از زندان، در سال ۱۳۴۹ به آمادگی ورود به عملیات مسلّحانه دست یافتند. | ||
== در آستانه رستاخیز سیاهکل == | == در آستانه رستاخیز سیاهکل == | ||
خط ۱۳۵: | خط ۱۳۵: | ||
به هرحال، تماس دو گروه در سراسر پاییز ۴۹ به بحثهای تئوریک گذشت… | به هرحال، تماس دو گروه در سراسر پاییز ۴۹ به بحثهای تئوریک گذشت… | ||
رفیق صفایی، فرمانده دستهی کوهستان، که اینک آمادهی اجرای طرحهای پیش بینی شده بود، پیشنهاد شروع عملیات را میداد. بالاَخصّ، او بر امکانات سربازگیری از طریق گروه احمدزاده حساب میکرد… لذا، مرتّباً فشار میآورد که زودتر با این گروه به توافق برسیم. بالاخره، در اوایل زمستان ۴۹ این مهم حاصل شد و توانستیم بر سر این موضوع که «کار در کوه را هم اکنون باید سازمان داد» به توافق برسیم؛ ولی، گروه احمدزاده شروع عملیات در کوه را وابسته به شروع عملیات در شهر میکردند و معتقد بودند که <nowiki>''</nowiki>دستهی کوهستان باید منتظر سازماندهی کادرهای شهری و آمادگی آنها برای عمل بماند<nowiki>''</nowiki>. ولی ما به همزمانی معتقد بودیم زیرا، دستهی کوهستان آمادهی اجرای طرح پیش بینی شده بود و اگر عمل را طبق نقشهی قبلی شروع نمیکرد با دشواریهایی روبه رو میشد. این دشواریها، عمدتاً، عبارت بود از: | رفیق صفایی، فرمانده دستهی کوهستان، که اینک آمادهی اجرای طرحهای پیش بینی شده بود، پیشنهاد شروع عملیات را میداد. بالاَخصّ، او بر امکانات سربازگیری از طریق گروه احمدزاده حساب میکرد… لذا، مرتّباً فشار میآورد که زودتر با این گروه به توافق برسیم. بالاخره، در اوایل زمستان ۴۹ این مهم حاصل شد و توانستیم بر سر این موضوع که «کار در کوه را هم اکنون باید سازمان داد» به توافق برسیم؛ ولی، گروه احمدزاده شروع عملیات در کوه را وابسته به شروع عملیات در شهر میکردند و معتقد بودند که <nowiki>''</nowiki>دستهی کوهستان باید منتظر سازماندهی کادرهای شهری و آمادگی آنها برای عمل بماند<nowiki>''</nowiki>. ولی ما به همزمانی معتقد بودیم زیرا، دستهی کوهستان آمادهی اجرای طرح پیش بینی شده بود و اگر عمل را طبق نقشهی قبلی شروع نمیکرد با دشواریهایی روبه رو میشد. این دشواریها، عمدتاً، عبارت بود از: | ||
۱ـ امکان بروز خطرِ ناشی از طولانی شدن مدت شناسایی و احتمال برخورد نادلخواه با قوای ژاندارمری | |||
۲ـ پایین آمدن روحیه کادرهای کوه ناشی از انتظار نامحدود | |||
بنا بر این دلایل، فرماندهی کوه صلاح را در آغاز نبرد میدید، بهویژه اینکه بر اثر طولانی شدن مباحثات در شهر، نسبت به ثمربخشی عملی و سریع این مباحثات بیاعتماد شده بود… دیگر ادامهی حرکت به شکل قبل برای دستهی کوهستان امکان نداشت یا باید به شهر بازمیگشتند و یا این که باید برنامهی عملیاتی را آغاز مینمودند… | |||
دستهی کوهستان در دو برنامهی دوماهه و یک ماه و نیمه، از درّهی چالوس تا منطقهی خلخال، و از درّهی چالوس تا منطقهی رامیانی، واقع در شرق مازندران، را شناسایی کرده و اینک آماده عمل بودند. روحیهی عالی داشتند و به صورت مردان جنگل، محکم و مقاوم و با تجربه شده بودند. | دستهی کوهستان در دو برنامهی دوماهه و یک ماه و نیمه، از درّهی چالوس تا منطقهی خلخال، و از درّهی چالوس تا منطقهی رامیانی، واقع در شرق مازندران، را شناسایی کرده و اینک آماده عمل بودند. روحیهی عالی داشتند و به صورت مردان جنگل، محکم و مقاوم و با تجربه شده بودند. |
ویرایش