سارینا اسماعیل‌زاده: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱۲: خط ۱۲:
| تاریخ ناپدیدشدن  =
| تاریخ ناپدیدشدن  =
| وضعیت            =
| وضعیت            =
| تاریخ مرگ        =۳۰ شهریور ۱۴۰۱  
| تاریخ مرگ        =اول مهر ۱۴۰۱  
| مکان مرگ          =کرج
| مکان مرگ          =کرج
|عرض جغرافیایی محل دفن=
|عرض جغرافیایی محل دفن=
خط ۷۶: خط ۷۶:
}}
}}


'''سارینا اسماعیل‌زاده،''' (۱۱ تیر ۱۳۸۵ – ۳۰ شهریور ۱۴۰۱) دانش‌آموز تیزهوش مدرسه فرزانگان مهرشهر کرج بود. سارینا اسماعیل‌زاده در [[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]] در روز ۳۰ شهریور درکرج به ضرب باتوم نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی که به سرش وارد شد به قتل رسید. او در یک قبر دو طبقه در کنار پدرش در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد. عارف اسماعیل‌زاده پدر سارینا در سال ۱۳۹۲ درگذشته بود.<ref name=":0">[https://www.radiofarda.com/a/iran-protets-victems-sarinaesmaielzade/32078102.html سایت رادیو فردا فارسی]</ref>  
'''سارینا اسماعیل‌زاده،''' (۱۱ تیر ۱۳۸۵ – ۱ مهر ۱۴۰۱) دانش‌آموز تیزهوش مدرسه فرزانگان مهرشهر کرج بود. سارینا اسماعیل‌زاده در [[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]] در روز اول مهر درکرج به ضرب باتوم نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی که به سرش وارد شد به قتل رسید. او در یک قبر دو طبقه در کنار پدرش در بهشت سکینه کرج به خاک سپرده شد. عارف اسماعیل‌زاده پدر سارینا در سال ۱۳۹۲ درگذشته بود.<ref name=":0">[https://www.radiofarda.com/a/iran-protets-victems-sarinaesmaielzade/32078102.html سایت رادیو فردا فارسی]</ref>  
==فعالیت‌های سارینا==
==فعالیت‌های سارینا==
سارینا اسماعیل زاده با برادر بزرگ‌تر و مادر خود زندگی می‌کرد. مادر سارینا بدلیل تومور مغزی مدتی است که بشدت بیمار است. او پدر خود را در دوران کودکی در سن ۷ سالگی از دست داده بود. سارینا اسماعیل‌زاده نوجوان ۱۶ ساله و دانش‌آموز تیزهوش مدرسه‌ی‌ فرزانگان کرج؛ بر اساس پست‌های منتشر شده در کانال‌های تلگرامی و یوتیوبش نوجوانی جویای آزادی و همدرد با مشکلات اجتماعی مردم ایران بود.
سارینا اسماعیل‌زاده با برادر بزرگ‌تر و مادر خود زندگی می‌کرد. مادر سارینا بدلیل تومور مغزی مدتی است که بشدت بیمار است. او پدر خود را در دوران کودکی در سن ۷ سالگی از دست داده بود. سارینا اسماعیل‌زاده نوجوان ۱۶ ساله و دانش‌آموز تیزهوش مدرسه‌ی‌ فرزانگان کرج؛ بر اساس پست‌های منتشر شده در کانال‌های تلگرامی و یوتیوبش نوجوانی جویای آزادی و همدرد با مشکلات اجتماعی مردم ایران بود.


سارینا در کانال یوتیوبش از زندگی و دغدغه‌هایش می‌گفت. در یکی از آنها می‌گوید: <blockquote>«نوجوان ایرانی دیگر نوجوان ۲۰ سال پیش نیست؛ از اوضاع جهان باخبر است و از خودش می‌پرسد چه چیزی کمتر از نوجوان آمریکایی دارد تا دغدغه‌هایشان اینقدر متفاوت باشد.»</blockquote>روز قبل از کشته شدنش در کانال تلگرامی خود ([https://t.me/sarinaez @sarinaez]) نوشت: «وطنم بوی غربت میده..»
سارینا در کانال یوتیوبش از زندگی و دغدغه‌هایش می‌گفت. در یکی از آنها می‌گوید: <blockquote>«نوجوان ایرانی دیگر نوجوان ۲۰ سال پیش نیست؛ از اوضاع جهان باخبر است و از خودش می‌پرسد چه چیزی کمتر از نوجوان آمریکایی دارد تا دغدغه‌هایشان اینقدر متفاوت باشد.»</blockquote>روز قبل از کشته شدنش در کانال تلگرامی خود ([https://t.me/sarinaez @sarinaez]) نوشت: «وطنم بوی غربت میده..»


سارینا اسماعیل‌زاده پس از قتل مظلومانه مهسا امینی بدست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی و شروع [[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]] در ایران، ظهر روز پنج شنبه ۳۰ شهریور و بعد از پایان کلاس زبان انگلیسی خود، به همراه چند تن از دوستانش برای حمایت از اعتراضات به تجمعات مردمی که در نزدیکی آموزشگاه زبان می‌پیوندد در این تجمع مأموران امنیتی، سارینا را با ضربات متعدد باتون بر سرش، بشدت مجروح می‌کنند، طوری که از ناحیه سر دچار خونریزی شدید می‌شود،به دلیل اینکه شرایط انتقال سارینا به بیمارستان آماده نبود، دوستانش، او را به یکی از خانه‌های نزدیک محل تجمع منتقل می‌کنند تا مداوا کنند اما سارینا در همانجا جان می‌بازد. ساعت ۲۲:۳۰ همان روز دوستان سارینا قتل وی به دست نیروهای امنیتی را به خانواده‌اش اطلاع می‌دهند. تا این زمان خانواده‌اش اطلاعی از وضعیت او نداشت. ساعت ۲۲:۳۰ همان روز دوستان سارینا قتل وی به دست نیروهای امنیتی را به خانواده‌اش اطلاع می‌دهند. تا این زمان خانواده‌اش اطلاعی از وضعیت وی نداشت.<ref name=":1">[https://iranhr.net/fa/articles/5514/ سایت حقوق‌ بشر ایران]</ref>
سارینا اسماعیل‌زاده پس از قتل مظلومانه مهسا امینی بدست نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی و شروع [[اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ ایران|اعتراضات سراسری ۱۴۰۱]] در ایران، ظهر روز پنج شنبه ۳۰ شهریور و بعد از پایان کلاس زبان انگلیسی خود، به همراه چند تن از دوستانش برای حمایت از اعتراضات به تجمعات مردمی که در نزدیکی آموزشگاه زبان می‌پیوندد در این تجمع مأموران امنیتی، سارینا را با ضربات متعدد باتون بر سرش، بشدت مجروح می‌کنند، طوری که از ناحیه سر دچار خونریزی شدید می‌شود، به‌دلیل اینکه شرایط انتقال سارینا به بیمارستان آماده نبود، دوستانش، او را به یکی از خانه‌های نزدیک محل تجمع منتقل می‌کنند تا مداوا کنند.  
 
ساعت ۲۲:۳۰ همان روز دوستان سارینا مضروب شدن وی به دست نیروهای امنیتی را به خانواده‌اش اطلاع می‌دهند. تا این زمان خانواده‌اش اطلاعی از وضعیت او نداشت.<ref name=":1">[https://iranhr.net/fa/articles/5514/ سایت حقوق‌ بشر ایران]</ref>
[[پرونده:۴ سارینا اسماعیل‌زاده.JPG|بندانگشتی|تصویر دیگری از سارینا اسماعیل‌زاده]]
[[پرونده:۴ سارینا اسماعیل‌زاده.JPG|بندانگشتی|تصویر دیگری از سارینا اسماعیل‌زاده]]
خانواده سارینا با مراجعه به محل تجمع از افرادی می‌شنوند که جنازه‌ی سارینا را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کرده‌اند. تا صبح روز اول مهر مسئولان بیمارستان و سردخانه‌ی آن هیچ اطلاعاتی درباره‌ی محل نگهداری جسد سارینا به خانواده‌اش نمی‌دهند.<ref name=":1" />
خانواده سارینا با مراجعه به محل تجمع از افرادی می‌شنوند که سارینا را با آمبولانس به بیمارستان منتقل کرده‌اند. تا صبح روز اول مهر مسئولان بیمارستان و سردخانه‌ی آن هیچ اطلاعاتی درباره‌ی محل نگهداری جسد سارینا به خانواده‌اش نمی‌دهند.<ref name=":1" />


لینک کانال‌هایی که سارینا ساخته بود.
لینک کانال‌هایی که سارینا ساخته بود.
خط ۱۱۱: خط ۱۱۳:
=== همکلاسی سارینا ===
=== همکلاسی سارینا ===
[[پرونده:چهلم سارینا ۲.JPG|بندانگشتی|در تصویر دیگری از چهلم سارینا در کلاس شاگردان تصویر خامنه‌ای را برداشته و تصویر سارینا را بجای آن نصب کردند.]]
[[پرونده:چهلم سارینا ۲.JPG|بندانگشتی|در تصویر دیگری از چهلم سارینا در کلاس شاگردان تصویر خامنه‌ای را برداشته و تصویر سارینا را بجای آن نصب کردند.]]
[[پرونده:سنگ مزار سارینا.JPG|جایگزین=سنگ مزار سارینا اسماعیل‌زاده|بندانگشتی|'''سنگ مزار سارینا اسماعیل‌زاده''']]
یکی از دانش‌آموزان همکلاس سارینا نوشت: بهار داره میاد، ما صداشو می‌شنویم. سیدعلی حقیر گیرم که می‌کشی، گیرم که می‌بری، گیرم که می‌زنی، با رویش ناگزیر جوانه‌ها چه می‌کنی؟
یکی از دانش‌آموزان همکلاس سارینا نوشت: بهار داره میاد، ما صداشو می‌شنویم. سیدعلی حقیر گیرم که می‌کشی، گیرم که می‌بری، گیرم که می‌زنی، با رویش ناگزیر جوانه‌ها چه می‌کنی؟


==منابع==
==منابع==
<references />
<references />
۱۳٬۱۸۸

ویرایش