۱۳٬۱۲۱
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| شهر تولد = تهران | | شهر تولد = تهران | ||
| کشور تولد = ایران | | کشور تولد = ایران | ||
| تاریخ مرگ = | | تاریخ مرگ = ۷مهر ۱۳۶۱ | ||
| شهر مرگ = تهران | | شهر مرگ = تهران | ||
| کشور مرگ = ایران | | کشور مرگ = ایران | ||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
}} | }} | ||
'''معصومه عضدانلو،''' ( زادهی ۱۳۳۸، تهران - درگذشته | '''معصومه عضدانلو،''' ( زادهی ۱۳۳۸، تهران - درگذشته ۷ مهر ۱۳۶۱، [[زندان اوین]]) در خانوادهای متوسط و سیاسی به دنیا آمد. معصومه عضدانلو خواهر کوچکتر [[مریم رجوی|مریم رجوی (عضدانلو)]] است. او از سال اول دبیرستان با مطالعه کتابهای مختلف با مسائل سیاسی – اجتماعی آشنا شد و از همان زمان فعالیتهای سیاسی خود را آغاز کرد. برادرش محمود عضدانلو که عضو [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] بود در سال ۱۳۵۲ دستگیر شد. | ||
معصومه عضدانلو در آن زمان نوجوان بود. او درملاقات با زندانیان و هنگام شرکت در جلسات خانوادههای زندانیان سیاسی، با سازمان مجاهدین خلق آشنا شد. معصومه عضدانلو در در سال ۱۳۵۶، در دانشگاه علم و صنعت تهران در رشته مهندسی به تحصیل پرداخت و در [[جنبش دانشجویی]] فعالیت داشت. معصومه عضدانلو بعد از پیروزی [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] در بخش دانشجویی سازمان مجاهدین خلق بود. | |||
در روز سیزده فروردین ۱۳۶۱، [[سپاه پاسداران انقلاب اسلامی|سپاه پاسداران]] جمهوری اسلامی به محل زندگی او و همسرش (مسعود ایزدخواه) حمله کردند. در جریان این حمله همسر معصومه عضدانلو جان باخت و خود او در حالی که باردار بود، مورد اصابت ۴ گلوله قرار گرفت و در حالت بیهوشی دستگیر شد. معصومه عضدانلو سرانجام پس از تحمل [[شکنجه]]<nowiki/>های بسیار، در ۷ مهر سال ۱۳۶۱، در [[زندان اوین]] تیر باران شد. | |||
== دستگیری و شهادت == | == دستگیری و شهادت == | ||
خط ۲۷: | خط ۳۱: | ||
در مورد او نقل شده است که در یکی از بازجوییها در حالی که به خاطر خونریزی شدید از ناحیه فک قادر نبود دهانش را کامل باز کند و دست و پایش به تخت بسته شدهبود و زیر شکنجه مستمر خون بالا میآورد، زیر لب زمزمههایی میکرد. شکنجهگران گمان کردند که وی میخواهد اطلاعاتی بدهد، ولی هنگامی که بالای سر او رفتند، متوجه شدند که وی شعار: «مرگ بر [[روحالله خمینی|خمینی]] – درود بر رجوی» میدهد. | در مورد او نقل شده است که در یکی از بازجوییها در حالی که به خاطر خونریزی شدید از ناحیه فک قادر نبود دهانش را کامل باز کند و دست و پایش به تخت بسته شدهبود و زیر شکنجه مستمر خون بالا میآورد، زیر لب زمزمههایی میکرد. شکنجهگران گمان کردند که وی میخواهد اطلاعاتی بدهد، ولی هنگامی که بالای سر او رفتند، متوجه شدند که وی شعار: «مرگ بر [[روحالله خمینی|خمینی]] – درود بر رجوی» میدهد. | ||
پس از اینکه بازجویان نتوانستند از شکنجهی او نتیجهای بگیرند، [[اسدالله لاجوردی]] شخصاً او را بازجویی و شکنجه کرد. هدف او گرفتن مصاحبه تلوزیونی از معصومه عضدانلو بود که بینتیجه ماند. معصومه عضدانلو ۶ ماه در زندان زیر شکنجه بود و در ماههای آخر عمر دیگر توان تکلم و راه رفتن نداشت. یکی از کسانی که با معصومه عضدانلو هم بند بود نقل میکند: <blockquote>«یکی از زنان پاسدار موهای معصومه را بهشکل ناجوری با قیچی زد و دیگر پاسداران هم روی باندها و چسب زخمهایش را با خودکار پر از هتاکی و اهانت نسبت به سازمان و بچههای مجاهد کردند و یا عکس اسکلت کشیده و از این قبیل کارها انجام میدادند. معصومه عضدانلو سرانجام پس از ۶ ماه اسارت و تحمل شکنجههای بسیار، در روز | پس از اینکه بازجویان نتوانستند از شکنجهی او نتیجهای بگیرند، [[اسدالله لاجوردی]] شخصاً او را بازجویی و شکنجه کرد. هدف او گرفتن مصاحبه تلوزیونی از معصومه عضدانلو بود که بینتیجه ماند. معصومه عضدانلو ۶ ماه در زندان زیر شکنجه بود و در ماههای آخر عمر دیگر توان تکلم و راه رفتن نداشت. یکی از کسانی که با معصومه عضدانلو هم بند بود نقل میکند: <blockquote>«یکی از زنان پاسدار موهای معصومه را بهشکل ناجوری با قیچی زد و دیگر پاسداران هم روی باندها و چسب زخمهایش را با خودکار پر از هتاکی و اهانت نسبت به سازمان و بچههای مجاهد کردند و یا عکس اسکلت کشیده و از این قبیل کارها انجام میدادند. معصومه عضدانلو سرانجام پس از ۶ ماه اسارت و تحمل شکنجههای بسیار، در روز ۷ مهرماه سال ۱۳۶۱ در [[زندان اوین]] تیرباران شد<ref>[https://martyrs.mojahedin.org/i/martyrs/14557 به یاد معصومه عضدانلو_سایت مجاهد]</ref>.»</blockquote> | ||
== خاطراتی از همبندیهای معصومه عضدانلو == | == خاطراتی از همبندیهای معصومه عضدانلو == | ||
خط ۳۴: | خط ۳۸: | ||
او جواب داد: مجاهد که نباید غر بزند؛ راهی است که خودمان انتخاب کردهایم. سکوت کردم و از واکنش خودم به خاطر برخورد زبونانه با آن چه که ابزار آخوندها برای درهم شکستن زن است، خجالت کشیدم. همان چند کلمه این خواهر خیلی روی من تأثیر گذاشت و از او درس مقاومت و صبوری گرفتم. | او جواب داد: مجاهد که نباید غر بزند؛ راهی است که خودمان انتخاب کردهایم. سکوت کردم و از واکنش خودم به خاطر برخورد زبونانه با آن چه که ابزار آخوندها برای درهم شکستن زن است، خجالت کشیدم. همان چند کلمه این خواهر خیلی روی من تأثیر گذاشت و از او درس مقاومت و صبوری گرفتم. | ||
بعداً هر چه مورس زدم دیگر جواب نیامد. حتماً او را به بازجویی بردهبودند، چون بعداً دیگر هیچ صدایی از سلول او نشنیدم. بعداً که به بند رفتم و از بچهها سئوال کردم که معصومه با این مشخصات کی بود؟ گفتند او معصومه عضدانلو بوده است. | بعداً هر چه مورس زدم دیگر جواب نیامد. حتماً او را به بازجویی بردهبودند، چون بعداً دیگر هیچ صدایی از سلول او نشنیدم. بعداً که به بند رفتم و از بچهها سئوال کردم که معصومه با این مشخصات کی بود؟ گفتند او معصومه عضدانلو بوده است. معصومه روز ۱۳ فروردین سال ۱۳۶۱ پس از چندین ساعت مقاومت در برابر تهاجم مسلحانه پاسداران به پایگاه محل اقامتش در تهران در حالی که تیرخورده و در حالت بیهوشی بود، دستگیر شد. رژیم ابتدا اعلام کرد که معصومه طی درگیری کشته شده ولی از همان ابتدا او را زیر شکنجه بردهبودند. | ||
معصومه روز ۱۳ فروردین سال ۱۳۶۱ پس از چندین ساعت مقاومت در برابر تهاجم مسلحانه پاسداران به پایگاه محل اقامتش در تهران در حالی که تیرخورده و در حالت بیهوشی بود، دستگیر شد. رژیم ابتدا اعلام کرد که معصومه طی درگیری کشته شده ولی از همان ابتدا او را زیر شکنجه بردهبودند. | |||
در حالی که از گردن، فک و دست مورد اصابت ۴ گلوله قرار گرفته بود، پس از مدتی دیگر قادر به راه رفتن روی پایش نبوده و صحبت کردن و غذا خوردن هم برایش سخت بود. در گزارشی که فتانه عوضپور از مشاهداتش در مورد معصومه نوشته و من در اسناد واحد تحقیق شهیدان با آن مواجه شده بودم، از جمله آمدهاست که: «معصومه موقع دستگیری به شدت زخمی شدهبود. | در حالی که از گردن، فک و دست مورد اصابت ۴ گلوله قرار گرفته بود، پس از مدتی دیگر قادر به راه رفتن روی پایش نبوده و صحبت کردن و غذا خوردن هم برایش سخت بود. در گزارشی که فتانه عوضپور از مشاهداتش در مورد معصومه نوشته و من در اسناد واحد تحقیق شهیدان با آن مواجه شده بودم، از جمله آمدهاست که: «معصومه موقع دستگیری به شدت زخمی شدهبود. | ||
شهید ناهید ایزدخواه کرمانی که خواهر همسر معصومه بود و در سلول انفرادی بند ۲۰۹ پیش معصومه رفتهبود، میگفت قیافه معصومه چنان تغییر کرده بود که ابتدا او را نشناختم. در اواخر خرداد یا اوایل تیرماه ۶۱ بر اثر اشتباهی که پاسداران کردهبودند، معصومه را به جای بند ۲۰۹ به بند ۲۴۶ فرستادند. | شهید ناهید ایزدخواه کرمانی که خواهر همسر معصومه بود و در سلول انفرادی بند ۲۰۹ پیش معصومه رفتهبود، میگفت قیافه معصومه چنان تغییر کرده بود که ابتدا او را نشناختم. در اواخر خرداد یا اوایل تیرماه ۶۱ بر اثر اشتباهی که پاسداران کردهبودند، معصومه را به جای بند ۲۰۹ به بند ۲۴۶ فرستادند. [[پرونده:معصومه عضدانلو ۲.jpg|جایگزین=معصومه عضدانلو|بندانگشتی|'''معصومه عضدانلو''']]معصومه را به اتاق ۳ بردهبودند و در آنجا شهید زری ناهیدپور از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، که از دوران دانشگاه با معصومه خیلی نزدیک بود، سراغش رفته و برخی جزئیات را از او پرسیدهبود. معصومه گفته بود: آدرس خواهرم «مریم»، را میخواهند و مهمترین اطلاعاتی که به خاطرش تحت فشار هستم. آنها میدانند که من میدانم و من هم تا به آخر ایستادهام و نخواهم گفت. | ||
معصومه را به اتاق ۳ بردهبودند و در آنجا شهید زری ناهیدپور از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت، که از دوران دانشگاه با معصومه خیلی نزدیک بود، سراغش رفته و برخی جزئیات را از او پرسیدهبود. معصومه گفته بود: آدرس خواهرم «مریم»، را میخواهند و مهمترین اطلاعاتی که به خاطرش تحت فشار هستم. آنها میدانند که من میدانم و من هم تا به آخر ایستادهام و نخواهم گفت. | |||
تا روزی که معصومه را به بند ۲۴۶ نیاوردهبودند و زری با او صحبت نکردهبود، همه تصور میکردند معصومه شهید شده است. پاسداران بهسرعت متوجه اشتباهشان شدند و معصومه را به ۲۰۹ برگرداندند».<ref>کتاب بهای انسان بودن - صفحه ۹۴ - نوشته اعظم حاج حیدری</ref></blockquote>همچنین هنگامه حاجحسن، در کتاب خاطرات زندان، با نام (چشم در چشم هیولا) در مورد معصومه عضدانلو نوشته است:<blockquote>«... بعداً که با ناهید ایزدخواه کرمانی آشناتر شدم، برایم گفت او خواهر «مسعود ایزدخواه»، «همسر معصومه عضدانلو» بود. برادرش «مسعود» در جریان مقاومت در برابر پاسداران شهید شدهبود و معصومه که باردار بود، از ناحیه فک و صورت مجروح و دستگیر شدهبود. | تا روزی که معصومه را به بند ۲۴۶ نیاوردهبودند و زری با او صحبت نکردهبود، همه تصور میکردند معصومه شهید شده است. پاسداران بهسرعت متوجه اشتباهشان شدند و معصومه را به ۲۰۹ برگرداندند».<ref>کتاب بهای انسان بودن - صفحه ۹۴ - نوشته اعظم حاج حیدری</ref></blockquote>همچنین هنگامه حاجحسن، در کتاب خاطرات زندان، با نام (چشم در چشم هیولا) در مورد معصومه عضدانلو نوشته است:<blockquote>«... بعداً که با ناهید ایزدخواه کرمانی آشناتر شدم، برایم گفت او خواهر «مسعود ایزدخواه»، «همسر معصومه عضدانلو» بود. برادرش «مسعود» در جریان مقاومت در برابر پاسداران شهید شدهبود و معصومه که باردار بود، از ناحیه فک و صورت مجروح و دستگیر شدهبود. |
ویرایش