|
|
(۳۸ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| [[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|وسط|بندانگشتی|887x887پیکسل]]'''غلامحسین کلبی'''، متولد ۱۳۳۸ در بندر ماهشهر استان خوزستان، یکی از قدیمیترین زندانیان سیاسی ایران است که مجموعاً بیش از ۳۰ سال از عمر خود را در زندان سپری کرده است. او مجرد و از هواداران سازمان مجاهدین خلق ایران است. اولین دوره زندان او از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ به مدت شش سال به اتهام هواداری از این سازمان در زندانهای جنوب ایران بود. در ۱۹ دی ۱۳۷۹، در شهرستان دزفول برای بار دوم بازداشت شد و پس از ۱۴ ماه بازجویی و شکنجه در بازداشتگاه سپاه اهواز (زندان ششم سپاه)، به بندهای ۲۰۹ و ۳۵۰ زندان اوین منتقل گردید. در سال ۱۳۸۱، در شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران به اتهام محاربه و عضویت در سازمان مجاهدین خلق به اعدام محکوم شد، اما این حکم پس از تأیید در دادگاه تجدیدنظر و دیوان عالی کشور، به حبس ابد تقلیل یافت. او از حق داشتن وکیل محروم بود و وکیل تسخیری برایش تعیین شد. اعترافات اجباری او زیر شکنجه صورت گرفته و اتهامات را رد کرده است. | | [[پرونده:برای صفحه تمرین.jpg|بندانگشتی|887x887پیکسل]] |
| | {{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده | نام = مهدی ملکزاده | تصویر = مهدی ملکزاده.jpg | توضیح تصویر = مهدی ملکزاده، پزشک، سیاستمدار و تاریخنگار ایرانی | نام اصلی = | زمینه فعالیت = پزشکی، سیاست، تاریخنگاری | ملیت = | تاریخ تولد = سال ۱۲۶۰ ه.ش | محل تولد = اصفهان | والدین = ملکالمتکلمین | تاریخ مرگ = سال ۱۳۳۴ ه.ش | محل مرگ = تهران | علت مرگ = | محل زندگی = | مختصات محل زندگی = | مدفن = | در زمان حکومت = قاجار، پهلوی | اتفاقات مهم = انقلاب مشروطیت، شهادت پدرش در باغشاه، تألیف تاریخ انقلاب مشروطیت | نام دیگر = | لقب = | بنیانگذار = | پیشه = پزشک، استاد دانشگاه، نماینده مجلس، سناتور | سالهای نویسندگی = | سبک نوشتاری = | کتابها = تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، زندگی ملکالمتکلمین | مقالهها = | نمایشنامهها = | فیلمنامهها = | دیوان اشعار = | تخلص = | فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها) = | همسر = | شریک زندگی = | فرزندان = | تحصیلات = پزشکی | دانشگاه = بیروت، پاریس | حوزه = | شاگرد = | استاد = | علت شهرت = | تأثیرگذاشته بر = | تأثیرپذیرفته از = | وبگاه = | imdb_id = | جوایز = نشان برگ خرما (در بیروت) | گفتاورد = | امضا =}} |
| | '''مهدی ملکزاده'''، (متولد سال ۱۲۶۰، اصفهان – درگذشته ۱۳۳۴، تهران) پزشک، سیاستمدار و تاریخنگار برجسته ایرانی، یکی از شخصیتهای کلیدی دوران [[جنبش مشروطه ایران|جنبش مشروطه]] و پس از آن بود. او فرزند [[ملکالمتکلمین]]، روحانی مبارز و شهید مشروطه، به دنیا آمد و تحت تأثیر روحیه آزادیخواهی پدرش، خود نیز به صف مشروطهخواهان پیوست. مهدی ملکزاده تحصیلاتش در رشته پزشکی را در بیروت و پاریس به پایان رساند و مدرک دکترا اخذ کرد. پس از بازگشت به ایران همزمان با انقلاب مشروطیت، در فعالیتهای سیاسی و مبارزاتی شرکت کرد و دورههایی از حبس و تبعید را تجربه نمود. ملکزاده در عرصه حرفهای، به عنوان پزشک، استاد دانشکده طب (به ویژه در رشته کالبدشناسی)، معاون نخستوزیر، نماینده هفت دوره مجلس شورای ملی، دو دوره مجلس مؤسسان، رئیس بهداری ارتش، و سناتور دو دوره (با سمت نایبرئیس سنا) خدمت کرد. او پیشنهاد وزارت بهداری را نپذیرفت و بر حفظ استقلال حرفهای تأکید داشت. |
|
| |
|
| پس از محکومیت، در مهر ۱۳۸۶ به درخواست خود به زندان ماهشهر (نزدیک محل سکونت خانواده) منتقل شد، سپس به زندان کارون اهواز و در بهمن ۱۳۹۴ به زندان شیبان اهواز (مجتمع حرفهآموزی) رفت. در طول ۲۴ سال حبس دوم، بدون حتی یک روز مرخصی مانده و از امکانات اولیه مانند فضای قدمزدن محروم است. در سال ۱۳۹۴، خواهرش درگذشت اما اجازه حضور در مراسم سوگواری نگرفت؛ در آبان ۱۳۹۵، برادرش (آخرین عضو خانواده) در راه ملاقات سکته کرد و فوت نمود، اما باز هم مرخصی ندادند. تمام اعضای خانوادهاش (پدر، مادر، خواهر و برادر) را در زندان از دست داده است.
| | آثار اصلی او شامل «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» در هفت (یا هشت) مجلد است که بر اساس خاطرات شخصی و اسناد معتبر نگاشته شده و به بررسی علل، روندها و پیامدهای مشروطیت میپردازد، با تمرکز بر وقایع یک قرن پیش از انقلاب و نقد مورخان دیگر مانند [[احمد کسروی]] و [[ناظمالاسلام کرمانی]]. این کتاب بر بیطرفی تاریخی، ریشههای اجتماعی-سیاسی تحولات، و نقش عوامل خارجی مانند نفوذ روس و انگلیس تأکید دارد. همچنین کتاب «زندگی ملکالمتکلمین» را درباره پدرش تألیف کرد. مهدی ملکزاده با هزینه شخصی آرامگاهی برای شهدای باغشاه بنا نهاد و مجسمه پدرش را در میدان حسنآباد نصب کرد، هرچند بعدها برداشته شد. زندگی شخصیاش شامل ازدواج با دختر سلیمانخان میکده و داشتن دو دختر بود که یکیشان استاد باستانشناسی دانشگاه تهران شد. |
|
| |
|
| او از بیماریهای متعددی رنج میبرد، از جمله عفونت گوش میانی و چپ (ناشی از ناشنوایی)، پوسیدگی دندانها و مشکلات فک به دلیل شکنجه و تغذیه نامناسب، آرتروز شدید، درد کمر و دیسک، فتق، افزایش چربی خون، قارچ پوستی، زخمهای عمیق انگشتان پا، و سوختگی گردن و کمر در بهمن ۱۳۹۹ بر اثر تماس با آب جوش در حمام زندان. محرومیت از درمان تخصصی و اعزام به بیمارستان، وضعیت جسمیاش را وخیم کرده است. مأموران وزارت اطلاعات هر چند وقت یکبار او را احضار و تحت فشار برای مصاحبه تلویزیونی و ابراز ندامت قرار میدهند. در مرداد ۱۳۹۷، ۲۰ روز اعتصاب غذا کرد تا درخواست انتقال به زندانهای تهران یا عادلآباد شیراز را پیگیری کند. در اردیبهشت ۱۳۹۹، پس از شورش زندانیان شیبان (بدون دخالت او)، به انفرادی برده شد و به بند محکومان مواد مخدر منتقل گردید، که از امکانات مانند سالن ورزش، فروشگاه و تردد عمومی محروم شد. در بند ۵ زندان شیبان، در اتاقی دو برابر ظرفیت با مجرمان خطرناک نگهداری میشود و ارتباط با دیگر زندانیان ممنوع است. این شرایط نقض مواد ۳، ۵، ۷ و ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر، از جمله حق حیات، منع شکنجه، برابری و دادرسی عادلانه است. (کلمات: ۳۴۸)
| | با وجود دستاوردها، برخی روایات انتقادی به آثارش وارد است، از جمله اتهام اغراق در توصیف نقش پدرش و تحریف جزئی در نقل وقایع، که بخشی از چالشهای تاریخنگاری مشروطه را نشان میدهد. میراث ملکزاده در حفظ اسناد معاصر مشروطیت و ترکیب دانش پزشکی با سیاست و تاریخ برجسته است، هرچند نقدهایی بر جزئینگری بیش از حد و تمرکز انتقادی بر روحانیون وارد شده است.<ref name=":0">[https://rasekhoon.net/mashahir/show/597070 مهدی ملکزاده - راسخون]</ref><ref name=":1">[https://keramatollahrasekh.blogfa.com/post/312 مهدی ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران - کرامتالله راسخ]</ref><ref name=":2">[https://www.karaketab.com/download/history/iran/5858-dl-enghlab-mash کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران اثر مهدی ملکزاده - کارا کتاب]</ref><ref name=":3">[https://azadamirkhizi.blogfa.com/post/1045 دکتر مهدی ملکزاده - آزاد امیرخیزی]</ref> |
|
| |
|
| == زندگی، فعالیتهای سیاسی و اولین دوره زندان == | | == مقدمه بر زندگی و زمینه خانوادگی == |
| غلامحسین کلبی در سال ۱۳۳۸ در بندر ماهشهر، استان خوزستان، در خانوادهای متوسط به دنیا آمد. او مجرد است و از اقوام محدودی برخوردار بود. خانوادهاش شامل پدر، مادر، یک خواهر و یک برادر بود که همگی در طول دوران حبس او درگذشتند، و او هیچیک را در مراسم خاکسپاری ملاقات نکرد. بندر ماهشهر، شهری بندری و صنعتی، در دهه ۱۳۵۰ تحت تأثیر جنبشهای سیاسی و اجتماعی قرار داشت که احتمالاً بر گرایشهای سیاسی کلبی اثر گذاشت. از سنین جوانی، او به سازمان مجاهدین خلق ایران، که در آن زمان به عنوان یک گروه مخالف رژیم پهلوی و سپس جمهوری اسلامی فعالیت میکرد، گرایش یافت. این گرایش به دلیل اعتقاد به آرمانهای آزادیخواهی و مبارزه با استبداد بود. منابع هیچ اطلاعاتی درباره تحصیلات یا حرفه او پیش از بازداشت ارائه نمیدهند، اما فعالیتهای سیاسیاش به هواداری از سازمان مجاهدین خلق محدود بود. این فعالیتها او را در معرض سرکوب گسترده دهه ۱۳۶۰ قرار داد. کلبی هیچ سابقه جنایی یا غیرسیاسی نداشت و اتهامات علیه او صرفاً سیاسی بودند. این گرایش اولیه، زمینهساز بازداشتهای بعدی و مقاومت طولانیمدت او در برابر فشارهای زندان شد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشتشدگان) (حقوق بشر در ایران) (ایران آزادی) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره پیش از بازداشت اول (۱۳۳۸ تا ۱۳۶۰) مربوط است و شروع بخش زندگی اولیه است.
| | مهدی ملکزاده، متولد ۱۲۶۰ ه. ش، در اصفهان، از خاندانی با پیشینه مبارزاتی در نهضت مشروطیت برخاست. پدرش، ملکالمتکلمین، خطیب و واعظ برجسته دوران مشروطیت، نقش فعالی در جنبش آزادیخواهی ایفا کرد و در سالهای استبداد صغیر، به دست [[محمد علی شاه|محمدعلی شاه]] قاجار در باغشاه به شهادت رسید. این واقعه تلخ، روحیه آزادیخواهی را در ملکزاده جوان نهادینه ساخت و او را به سوی مشارکت در تحولات سیاسی سوق داد. دوران کودکی ملکزاده در فضای پرتلاطم اصفهان گذشت، جایی که پس از طی مراحل ابتدایی مکتبخانه، به تحصیل علوم سنتی و نوین روی آورد. او «شرح منظومه» را نزد جهانگیر خان قشقایی در حکمت الهی آموخت و زبان انگلیسی را از آوانس، یکی از ارامنه جلفا، فراگرفت. مهدی ملکزاده در هفدهسالگی، به تهران مهاجرت کرد و وارد دارالفنون شد تا علوم جدید و پزشکی را پیگیری کند. این زمینه خانوادگی و آموزشی، پایهای برای تعهد مادامالعمر او به اصلاحات اجتماعی و سیاسی فراهم آورد. |
|
| |
|
| === '''اولین دوره زندان''' ===
| | زندگی اولیه ملکزاده با حوادث سیاسی دوران قاجار گره خورده بود. روحیه مبارزاتی پدرش، که به عنوان یکی از رهبران ملی شناخته میشد، بر او تأثیر عمیقی گذاشت و او را از نوجوانی به افکار نوین و آزادیخواهانه آشنا کرد. ملکزاده، برخلاف بسیاری از همعصرانش، تحصیلات خود را با تمرکز بر علوم تجربی پیگیری کرد، اما همزمان با تحولات فکری مشروطه همگام شد. این ترکیب از میراث خانوادگی و آموزشهای اولیه، او را به عنوان فردی چندوجهی – پزشک، سیاستمدار و تاریخنگار – معرفی میکند.<ref name=":0" /><ref name=":3" /> |
| غلامحسین کلبی در سال ۱۳۶۰، در اوج سرکوب گروههای مخالف سیاسی در ایران، به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق بازداشت شد. این دوره زندان، که تا سال ۱۳۶۶ ادامه یافت، شش سال به طول انجامید و در زندانهای جنوب ایران، احتمالاً در خوزستان، سپری شد. منابع جزئیات محدودی از این دوره ارائه میدهند، اما مشخص است که او تحت شرایط سخت زندانهای دهه ۱۳۶۰، از جمله بازجوییهای شدید و محدودیتهای گسترده، قرار داشت. این بازداشت بخشی از موج سرکوب گسترده علیه اعضای و هواداران سازمان مجاهدین خلق بود که پس از انقلاب ۱۳۵۷ شدت گرفت. کلبی در این دوره تحت فشار برای اعتراف و ابراز ندامت بود، اما مقاومت کرد و اتهامات را رد نمود. پس از آزادی در سال ۱۳۶۶، او به زندگی عادی بازگشت، اما همچنان به فعالیتهای سیاسی خود در چارچوب هواداری از سازمان ادامه داد. این دوره زندان تأثیر عمیقی بر او گذاشت و او را به یکی از مقاومترین زندانیان سیاسی تبدیل کرد. منابع اشاره میکنند که کلبی هیچگاه از اعتقادات خود دست نکشید و این پایداری، زمینهساز بازداشت دوم او در سال ۱۳۷۹ شد. شرایط زندانهای جنوب، که اغلب فاقد امکانات اولیه و تحت نظارت شدید امنیتی بودند، سلامت جسمی و روانی او را تحت تأثیر قرار داد و زمینهساز بیماریهای بعدی شد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشتشدگان) (ایران آزادی) (نفس در قفس) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به اولین دوره زندان (۱۳۶۰-۱۳۶۶) مربوط است و بعد از تگ ۲۳ قرار میگیرد.
| |
|
| |
|
| == بازداشت دوم در دزفول و فرایند قضایی == | | == تحصیلات و شکلگیری حرفهای == |
| غلامحسین کلبی در ۱۹ دی ۱۳۷۹، در سن ۴۱ سالگی، به همراه سعید ماسوری در شهرستان دزفول توسط نیروهای امنیتی بازداشت شد. این بازداشت به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و ورود به ایران برای فعالیت سیاسی صورت گرفت. او بلافاصله به بازداشتگاه سپاه اهواز (معروف به زندان ششم سپاه) منتقل شد و به مدت ۱۴ ماه در سلول انفرادی تحت شکنجههای شدید جسمی و روحی قرار گرفت. شکنجهها شامل ضرب و شتم، محرومیت از خواب، و فشار روانی برای استخراج اعترافات اجباری بود. در این دوره، او تلاش کرد با مصرف سیانور خودکشی کند، اما این اقدام ناکام ماند و او زنده ماند. خانوادهاش تا اردیبهشت ۱۳۸۰ از محل نگهداری او بیخبر بودند و هیچ تماسی با او نداشتند. شرایط بازداشتگاه فاقد امکانات اولیه بود، از جمله نبود تهویه مناسب، غذای ناکافی، و محرومیت از ملاقات یا دسترسی به وکیل. بازجوییها با هدف کیفرخواستسازی برای اتهامات سنگین انجام شد و کلبی اتهامات را رد کرد، اما اعترافات اجباری تحت شکنجه از او گرفته شد. این شرایط نقض آشکار ماده ۵ اعلامیه جهانی حقوق بشر (منع شکنجه) و ماده ۱۰ (حق دادرسی عادلانه) بود. بازداشتگاه ششم سپاه به دلیل شرایط غیرانسانی و استفاده از شکنجههای جسمی و روانی برای زندانیان سیاسی شناخته شده است. این دوره بازجویی تأثیرات عمیقی بر سلامت جسمی و روانی کلبی گذاشت و زمینهساز بیماریهای مزمن بعدی، از جمله ناشنوایی و مشکلات فک، شد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشتشدگان) (حقوق بشر در ایران) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (ههنگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به بازداشت دوم و بازجوییهای اولیه (۱۳۷۹-۱۳۸۱) مربوط است و جایگزین تگ ۴ و ۱۷ میشود.
| | تحصیلات عالی مهدی ملکزاده در رشته پزشکی، نمادی از گذار نسل مشروطهخواهان به سوی علوم نوین بود. او در نوزدهسالگی، راهی بیروت شد و دورههای مقدماتی طب را در آنجا آغاز کرد. با این حال، برنامهریزی برای ادامه تحصیل در فرانسه با مداخلهای غیرمنتظره تغییر یافت: شمسالدین بیگ، سفیر کبیر عثمانی در ایران و دوست پدرش، او را از سفر به پاریس منصرف کرد و به بیروت هدایت نمود. ملکزاده در بیروت، دوره کامل پزشکی را به اتمام رساند و مدرک دکترا، دیپلم (اتا) و نشان برگ خرما را کسب کرد. سپس، برای تکمیل دانش، به پاریس عزیمت کرد و با فناوریهای پیشرفته پزشکی آشنا شد. این دوره تحصیلی، نه تنها مهارتهای حرفهای او را تقویت کرد، بلکه چشماندازی جهانی به افکار سیاسیاش به ویژه در زمینه تأثیر تمدن غرب بر شرق افزود. بازگشت او به ایران همزمان با اوج انقلاب مشروطیت در سال ۱۲۸۵، رخ داد، که وی را بلافاصله در گرداب رویدادهای سیاسی فرو برد. |
|
| |
|
| === '''انتقال به زندان اوین و رجاییشهر''' ===
| | در دارالفنون تهران، ملکزاده با علوم جدید آشنا شد و پایههای دانش پزشکی خود را محکم ساخت. تحصیل در بیروت و پاریس، او را با استانداردهای بینالمللی پزشکی مجهز کرد و همزمان، افکار آزادیخواهانه را در وی تعمیق بخشید. این آموزشها، زمینهساز نقش دوگانه او به عنوان پزشک و فعال سیاسی شد، جایی که دانش تجربی با تعهد به عدالت اجتماعی آمیخته گردید.<ref name=":0" /><ref name=":3" /> |
| پس از ۱۴ ماه بازجویی در بازداشتگاه سپاه اهواز، غلامحسین کلبی در سال ۱۳۸۱ به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات در زندان اوین تهران منتقل شد. این بند به دلیل شرایط سخت، سلولهای انفرادی، و بازجوییهای مداوم برای زندانیان سیاسی بدنام است. کلبی در این بند تحت فشارهای شدید برای اعتراف به اتهامات قرار گرفت، اما اتهامات را رد کرد. سپس به بند ۳۵۰ اوین، که محل نگهداری زندانیان سیاسی بود، منتقل شد. در این دوره، بازجوییها توسط مأموران وزارت اطلاعات و سپاه در تهران و اهواز ادامه یافت. پس از مدتی، او به زندان رجاییشهر کرج منتقل شد که شرایط آن به دلیل ازدحام، کمبود امکانات بهداشتی، و محدودیتهای ارتباطی، بهویژه برای زندانیان سیاسی، بسیار دشوار بود. کلبی از ملاقات منظم با خانواده محروم بود و تماسهایش به موارد نادر محدود شد. این انتقالها بخشی از سیاست فشار روانی و جسمی برای شکستن مقاومت او بود. شرایط زندانهای اوین و رجاییشهر، از جمله نبود تهویه مناسب، غذای ناکافی، و نظارت شدید امنیتی، سلامت جسمی او را بیش از پیش تضعیف کرد. این دوره نقض ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق شرایط انسانی زندان) بود. کلبی با وجود این فشارها، از اعتقادات سیاسی خود عقبنشینی نکرد و پایداریاش او را به نمادی برای دیگر زندانیان سیاسی تبدیل کرد. (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (حقوق بشر در ایران) (اطلس زندانهای ایران) (نفس در قفس) (هرانا) (شورای ملی مقاومت ایران) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۶ مربوط است و جایگزین تگ ۵ و ۱۸ میشود.
| |
|
| |
|
| === '''محاکمه و صدور حکم''' === | | == مشارکت در انقلاب مشروطیت و فعالیتهای سیاسی اولیه == |
| در اواخر سال ۱۳۸۰ یا اوایل ۱۳۸۱، غلامحسین کلبی در شعبه ششم دادگاه انقلاب تهران توسط قاضی حقانی یا در شعبهای از دادگاه انقلاب اهواز محاکمه شد. اتهامات او شامل محاربه از طریق عضویت در سازمان مجاهدین خلق بود. او از حق انتخاب وکیل محروم بود و وکیل تسخیری تنها چند دقیقه قبل از جلسه دادگاه پرونده را مطالعه کرد، که نقض آشکار حق دفاع عادلانه (ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر) بود. اعترافات ارائهشده در دادگاه تحت شکنجههای ۱۴ماهه در بازداشتگاه سپاه اهواز گرفته شده بود و کلبی این اعترافات را رد کرد. او به اعدام محکوم شد و این حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران و دیوان عالی کشور تأیید گردید. با این حال، پس از درخواست اعاده دادرسی توسط وکلا، دستور توقف اجرای حکم صادر شد و در نهایت، حکم به حبس ابد تقلیل یافت. کیفرخواست توسط دادگاه انقلاب اهواز ارجاع شده بود و فرآیند قضایی فاقد شفافیت و استانداردهای دادرسی عادلانه بود. کلبی در دادگاه اعلام کرد که اتهامات صرفاً به دلیل فعالیتهای سیاسی و هواداری از سازمان مجاهدین خلق است و هیچ مدرک مشخصی علیه او ارائه نشد. این محاکمه نمونهای از پروندهسازیهای امنیتی علیه زندانیان سیاسی بود که با هدف سرکوب مخالفان سیاسی انجام میشد. محرومیت از وکیل و استفاده از اعترافات اجباری نقض مواد ۷ و ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر بود. این حکم زندگی کلبی را برای دهههای بعدی تحت تأثیر قرار داد و او را به یکی از طولانیترین زندانیان سیاسی ایران تبدیل کرد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشتشدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (هرانا) (ههنگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره محاکمه (۱۳۸۰-۱۳۸۱) مربوط است و جایگزین تگ ۶ میشود، اما به دلیل همزمانی با بازجوییها، بعد از تگ ۲۵ قرار میگیرد. | | ورود مهدی ملکزاده به ایران در بحبوحه انقلاب مشروطیت، نقطه عطفی در زندگی او بود. تحت تأثیر میراث پدرش، به صف مشروطهخواهان پیوست و در اعتراضات علیه استبداد محمدعلی شاه شرکت فعال داشت. روح آزادیخواهی پدری، او را به مبارزهای بیوقفه کشاند که با حبس و تبعیدهای مکرر همراه بود. پس از استبداد صغیر در سال ۱۲۸۷، به حرفه طبابت روی آورد و همزمان، در مدرسه طب به تدریس پرداخت، به ویژه در رشته کالبدشناسی. این دوره، ترکیبی از خدمت پزشکی به جامعه و حفظ فعالیتهای سیاسی پنهان بود. ملکزاده، به عنوان یکی از مردان معاصر انقلاب، شاهد مستقیم تحولات بود و در جوهر شگفتانگیز آن شریک شد، هرچند بعدها در آثارش خود را بیشتر ناظر توصیف کرد. این مشارکت، نه تنها تعهد او به اصول مشروطیت را نشان داد، بلکه پایهای برای نقشهای بعدیاش در عرصه عمومی فراهم آورد. |
|
| |
|
| == دوران حبس و انتقالها ==
| | در جریان مشروطیت، ملکزاده علیرغم شرکت مستقیم، در نگارشهای بعدی اسمی از نقش شخصی خود نبرد و خود را تماشاگر نشان داد. این رویکرد، بخشی از تلاش او برای حفظ بیطرفی تاریخی بود، هرچند برخی منتقدان آن را نشانهای از اغراق در توصیف نقش خانوادگی تفسیر کردهاند.<ref name=":0" /><ref name=":1" /> |
|
| |
|
| === '''انتقال به زندان ماهشهر و کارون''' === | | == حرفه پزشکی و تدریس == |
| در مهر ۱۳۸۶، غلامحسین کلبی به درخواست خود برای نزدیکی به خانواده، از زندان رجاییشهر به زندان ماهشهر منتقل شد. این انتقال به دلیل دوری تهران از محل سکونت خانوادهاش در خوزستان بود. زندان ماهشهر امکانات محدودی داشت، اما به او اجازه ملاقات گاهبهگاه با خانواده داده شد. با این حال، شرایط بهداشتی و غذایی نامناسب بود و او همچنان از مرخصی محروم ماند. پس از مدتی، به زندان کارون اهواز منتقل شد که شرایط آن نیز به دلیل ازدحام و کمبود امکانات، بهویژه برای زندانیان سیاسی، دشوار بود. در این دوره، او تحت نظارت شدید مأموران وزارت اطلاعات قرار داشت و هرگونه ارتباط با دیگر زندانیان سیاسی محدود بود. این انتقالها بخشی از سیاست تبعید زندانیان سیاسی به مناطق دورافتاده بود تا فشار بر آنها افزایش یابد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (حقوق بشر در ایران) (نفس در قفس) (هرانا) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۴ مربوط است و باید بعد از تگ ۷ (انتقالهای اولیه پس از محکومیت) و قبل از تگ ۸ (انتقال به زندان شیبان و شرایط کلی) قرار گیرد.
| | پس از بازگشت از تبعید، مهدی ملکزاده به طور جدی به طبابت پرداخت و به عنوان یکی از پزشکان برجسته تهران شناخته شد. او در دانشکده طب، به ویژه از سوی صنیعالدوله، به سمت استادی منصوب گردید و چندین دوره تدریس کرد. تمرکز اصلیاش بر کالبدشناسی بود، که دانش نوین را به دانشجویان ایرانی منتقل میکرد. این نقش آموزشی، فراتر از پزشکی، به ترویج علوم تجربی در جامعهای سنتی کمک کرد و با اصول مشروطیت همخوانی داشت. ملکزاده، با تجربه تحصیل در مراکز معتبر بیروت و پاریس، استانداردهای بالایی را در آموزش پزشکی برقرار ساخت و به پرورش نسلی از پزشکان مدرن پرداخت. |
|
| |
|
| === '''انتقال به زندان شیبان اهواز و رویدادهای کلیدی''' ===
| | تدریس در مدرسه طب، بخشی از تعهد ملکزاده به پیشرفت علمی ایران بود. او دانش خود را بدون تبعیض به اشتراک گذاشت و این فعالیت، پلی میان حرفه پزشکی و تعهدات اجتماعیاش ایجاد کرد.<ref name=":0" /><ref name=":3" /> |
| در بهمن ۱۳۹۴، با تعطیلی زندان کارون اهواز، غلامحسین کلبی به زندان شیبان (مجتمع حرفهآموزی اهواز) منتقل شد. این زندان به دلیل شرایط غیربهداشتی، کمبود امکانات اولیه، و نگهداری زندانیان سیاسی در کنار مجرمان خطرناک شناخته میشود. کلبی در بند ۵، در اتاقی با ظرفیت بیش از دو برابر طراحیشده، همراه با زندانیان جرائم عمومی و مواد مخدر محبوس شد. او از دسترسی به فضای باز برای قدمزدن محروم بود و غذا بهصورت جیرهبندیشده و با کیفیت پایین ارائه میشد. زندانیان مجبور بودند اقلام ضروری را با قیمت بالا از فروشگاه زندان خریداری کنند. مأموران زندان با تهدید، سایر زندانیان را از ارتباط با کلبی منع کردند، که این امر انزوای او را تشدید کرد. در این دوره، او از ملاقات منظم با اقوام محروم بود و نظارت شدید وزارت اطلاعات ادامه داشت. این شرایط نقض ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر (حق شرایط انسانی زندان) بود. (کانون حقوق بشر ایران)۲ (صدای بازداشتشدگان) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (هرانا) (ههنگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به دوره اولیه حضور در زندان شیبان (بهمن ۱۳۹۴-۱۳۹۵) مربوط است و باید بعد از تگ ۸ (انتقال به زندان شیبان و شرایط کلی) قرار گیرد.
| |
|
| |
|
| === '''محرومیت از مرخصی و درگذشت اعضاء خانواده''' === | | == فعالیتهای سیاسی و نمایندگی == |
| غلامحسین کلبی بیش از ۲۴ سال بدون حتی یک روز مرخصی در زندان مانده است. وزارت اطلاعات با مرخصی او مخالف است و آن را مشروط به ابراز ندامت میکند. در سال ۱۳۹۴، غلامحسین کلبی خبر درگذشت خواهرش را دریافت کرد، اما مسئولان زندان شیبان اجازه مرخصی برای حضور در مراسم سوگواری را ندادند. در آبان ۱۳۹۵، برادرش، که آخرین عضو باقیمانده خانواده بود، پس از پنج سال تلاش برای ملاقات حضوری، در مسیر زندان شیبان دچار سکته شد و درگذشت. کلبی برای خاکسپاری او نیز مرخصی دریافت نکرد. پیشتر، پدر و مادرش نیز در طول دوران حبس فوت کرده بودند، و او تمام اعضای خانوادهاش را در زندان از دست داد. این محرومیتها فشار روانی شدیدی بر او وارد کرد و بخشی از سیاست وزارت اطلاعات برای شکستن روحیه زندانیان سیاسی بود. کلبی با وجود این مصیبتها، از موضع خود عقبنشینی نکرد و به مقاومت ادامه داد. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشتشدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (هرانا) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به رویدادهای خانوادگی خاص در سالهای ۱۳۹۴-۱۳۹۵ مربوط است و باید بعد از تگ ۹ (محرومیت از مرخصی و رویدادهای خانوادگی) قرار گیرد.
| | سیاست، وجه دیگری از زندگی مهدی ملکزاده بود که با حرفه پزشکیاش آمیخته شد. در کابینه مستوفیالممالک، به عنوان معاون نخستوزیر خدمت کرد و در سیاستگذاریهای اجرایی نقش داشت. وی از دوره هفتم قانونگذاری، از سوی مردم بم به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد و مجموعاً هفت دوره نماینده بود. همچنین، دو دوره در مجلس مؤسسان عضویت داشت و سالها ریاست بهداری ارتش را بر عهده گرفت. در سال ۱۳۲۷، پس از بازگشت از غیبت، به ایران آمد و بلافاصله به عرصه عمومی بازگشت. پس از شهریور ۱۳۲۰، چندین بار برای وزارت بهداری دعوت شد، اما نپذیرفت تا استقلال حرفهای خود را حفظ کند. در نهایت، در سال ۱۳۲۸، در اولین دوره مجلس سنا از اصفهان سناتور شد و به سمت نایبرئیس سنا رسید؛ در دوره دوم نیز ادامه داد. این نقشها، او را به عنوان یکی از معماران قانون اساسی و اصلاحات پسامشروطه تثبیت کرد. |
|
| |
|
| == فشارها، مقاومت و اعتصاب غذا ==
| | نمایندگیهای متعدد ملکزاده، بازتاب اعتماد عمومی به او بود. او در تصمیمگیریهای کلیدی، از بهداری ارتش تا سنا، بر کارایی و عدالت تأکید داشت و پیشنهادهای وزارتی را رد کرد تا از تعارض منافع بپرهیزد.<ref name=":0" /><ref name=":3" /> |
| مأموران وزارت اطلاعات مرتباً کلبی را برای مصاحبه تلویزیونی و ابراز ندامت تحت فشار قرار میدهند، اما او مقاومت کرده است. در اوایل مرداد ۱۳۹۷، غلامحسین کلبی به دلیل بیتوجهی مسئولان به درخواستهای مکررش برای انتقال به زندانهای تهران یا عادلآباد شیراز، دست به اعتصاب غذای ۲۰روزه زد. این اعتصاب در اعتراض به شرایط غیرانسانی زندان شیبان و محرومیت از حقوق اولیه، مانند مرخصی و درمان، انجام شد. او خواستار انتقال به زندانی نزدیکتر به اقوام یا با شرایط بهتر بود، اما وزارت اطلاعات با این درخواست به دلیل عدم ابراز ندامت مخالفت کرد. اعتصاب غذا وضعیت جسمی او را وخیمتر کرد، اما توجه چندانی از سوی مسئولان زندان جلب نشد. این اقدام نشاندهنده مقاومت او در برابر فشارهای مداوم بود. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشتشدگان) (ایران آزادی) (سازمان مجاهدین خلق ایران) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش به رویداد خاص اعتصاب غذا در سال ۱۳۹۷ مربوط است و باید بعد از تگ ۱۱ (اعتصاب غذا و اعتراضات) قرار گیرد.
| |
|
| |
|
| === '''بیماریها و محرومیت از درمان''' === | | == آثار ادبی و تاریخی == |
| کلبی از بیماریهای متعددی رنج میبرد: ناشنوایی ناشی از عفونت گوش، پوسیدگی دندان و مشکلات فک، آرتروز شدید، دیسک کمر، فتق، قارچ پوستی، و زخمهای عمیق انگشتان پا. در بهمن ۱۳۹۹، گردن و کمرش بر اثر تماس با آب جوش در حمام زندان شیبان سوخت، اما تنها پماد دریافت کرد. او از درمان تخصصی و اعزام به بیمارستان محروم است و بهداری زندان امکانات کافی ندارد. این محرومیتها نقض ماده ۳ (حق حیات) و ماده ۵ (منع شکنجه) اعلامیه جهانی حقوق بشر است. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشتشدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (ههنگاو) '''محل قرارگیری در پیوستار تاریخی''': این زیربخش وضعیت سلامتی تا ۱۴۰۳ را پوشش میدهد.
| | [[پرونده:تاریخ انقلاب مشروطیت، ملکزاده.jpg|جایگزین=تاریخ انقلاب مشروطیت، تألیف مهدی ملکزاده|بندانگشتی|240x240پیکسل|تاریخ انقلاب مشروطیت، تألیف مهدی ملکزاده]] |
| | میراث فکری مهدی ملکزاده در آثارش نهفته است، که عمدتاً بر تاریخ مشروطیت تمرکز دارند. برجستهترین اثر او، «تاریخ انقلاب مشروطیت ایران» در هفت (یا هشت) مجلد است، که بر اساس خاطرات شخصی و اسناد معتبر نگاشته شده است. این کتاب، به یاد رهبران مشروطه مانند ملکالمتکلمین (پدرش) تدوین گردید و جلد اول آن، با ۲۳۲ صفحه و ۱۱ فصل، به بررسی اوضاع ایران پیش از مشروطیت، علل پیدایش آن، سیاست بیگانگان، و نقش مجامع ملی میپردازد. نویسنده بر بیطرفی تأکید دارد و تاریخ را مشعلی برای روشن کردن گذشته توصیف میکند، با اصرار بر استفاده از مدارک صحیح بدون تأثیر احساسات شخصی. او ریشههای انقلاب را در تراکم قرنها ظلم و بیعدالتی جستجو میکند و نقدهایی بر مورخان دیگر وارد میسازد. وی کتاب احمد کسروی را ناقص در پوشش سراسری حوادث میداند و «بیداری ایرانیان» ناظمالاسلام کرمانی را فاقد عمق فلسفی توصیف میکند. جلدهای بعدی، به روند انقلاب و پیامدهای آن اختصاص دارند.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| === اطلاعیه شورای ملی مقاومت ===
| | علاوه بر این، ملکزاده کتاب «زندگی ملکالمتکلمین» را تألیف کرد، که شرح حال پدر شهیدش را بر اساس اسناد شخصی روایت میکند. این اثر، نه تنها بیوگرافی خانوادگی، بلکه سندی بر نقش روحانیون مبارز در مشروطه است. کتابهایش در ۱۳۷۱ توسط انتشارات علمی چاپ شدند و بر اهمیت نهضت مشروطه به عنوان بزرگترین تحول سیاسی-اجتماعی ایران تأکید دارند. |
| شورای ملی مقاومت ایران در اطلاعیهای به تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۲، به وضعیت غلامحسین کلبی پرداخت و موارد زیر را اعلام کرد:<blockquote>«ادامه تبعید و فشار به غلامحسین کلبی از قدیمی ترین زندانیان سیاسی با ۳۰ سال سابقه زندان
| |
|
| |
|
| وزارت اطلاعات رژیم آخوندها به اعمال فشار بر غلامحسین کلبی ۶۴ ساله هوادارا سازمان مجاهدین خلق ایران و یکی از قدیمترین زندانیان سیاسی ایران را ادامه میدهد و انتقال او از زندان شیبان اهواز به زندان ماهشهر جایی که خانواده او زندگی میکنند را مشروط به توبه و ابراز پشیمانی کرده است که غلامحسین قاطعانه و قویا رد کرده است. علاوه بر این دژخیمان به منظور اعمال فشار او را در میان زندانیان جرائم عمومی و مجرمین خطرناک نگهداری میکنند.
| | در کتاب «تاریخ انقلاب مشروطیت»، ملکزاده به فرضیههایی مانند نقش انحراف روحانیون در عقبماندگی ایران، تأثیر مسافرتهای ایرانیان به غرب، و مداخلات روس و انگلیس میپردازد. او مشروطیت را عامل حذف امتیازات طبقاتی و بسط آزادی میداند، هرچند از جزئینگری بیش از حد در روایتها انتقاد شده است.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| غلامحسین کلبی که در فاصله سالهای ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۶ بیش از ۶ سال به اتهام هواداری از مجاهدین زندانی بوده است، در سال ۱۳۷۹ مجددا دستگیر و به حبس ابد محکوم شد و بیش از ۲۳ سال است بدون یک روز مرخصی برای درمان در زندان بسر میبرد. او که به بیماری قلبی، عفونت گوش چپ و ضعف شنوایی، آرتروز شدید، درد کمر، مشکلات فک و دهان و دندان مبتلا است، از حداقل رسیدگیهای پزشکی محروم است.
| | == زندگی شخصی و یادبودها == |
| | زندگی خصوصی مهدی ملکزاده، بازتابی از روابط خانوادگی عمیق بود. در جوانی با دختر سلیمانخان میکده ازدواج کرد و دو دختر داشت: یکی با محمد دادور (فرزند وثوقالسلطنه) و دیگری با دکتر خانبابا بیانى، که خود بعدها استاد باستانشناسی دانشگاه تهران شد. پس از مرگش، دامادش بیانى به سناتوری رسید. ملکزاده با هزینه شخصی، آرامگاهی برای پدرش، مدیر صوراسرافیل و شهدای باغشاه بنا نهاد و مجسمه ملکالمتکلمین را در میدان حسنآباد نصب کرد، هرچند بعدها برداشته شد. این اقدامات، تعهد او به حفظ حافظه تاریخی را نشان میدهد. |
|
| |
|
| او در طول این سالها پدر، مادر، خواهر و برادر خود را از دست داده و بدلیل دوری راه، عملا امکان ملاقات با سایر اقوامش را نیز ندارد.
| | خانواده ملکزاده، پلی میان نسل مشروطه و مدرن بود، با تمرکز بر آموزش و خدمت عمومی.<ref name=":0" /><ref name=":3" /> |
|
| |
|
| مقاومت ايران خواهان رسیدگی گزارشگر ویژه ملل متحد در باره وضعیت حقوق بشر در ایران و دیگر ارگانهای ذیربط ملل متحد به وضعیت غلامحسین کلبی می باشد و بار دیگر بر ضرورت بازديد هيأت حقيقت ياب بينالمللي از زندانهاي ايران و ديدار با زندانيان بويژه زندانيان سياسي تاكيد ميكند.
| | == وفات و میراث == |
| | مهدی ملکزاده در سال ۱۳۳۴، در تهران درگذشت. وفات او، پایانی بر دورهای از تاریخنگاری معاصر بود. میراثش، فراتر از سیاست و پزشکی، در آثار تاریخیاش ماندگار است که اسناد ارزشمندی برای درک مشروطیت فراهم میکند. با این حال، برخی روایات انتقادی به کتابهایش وارد است، مانند اتهام اغراق در نقش پدرش در افتتاح مجلس یا جعل جزئی در نقل نطقها، که بخشی از چالشهای تاریخپردازی مشروطه را برجسته میکند. منتقدان، ملکالمتکلمین را بدنام و مرتبط با بابیت میدانند و تلاشهای ماسونی برای مصادره روایات را نقد میکنند. این جنبهها، تصویری بیطرفانه از ملکزاده به عنوان فردی متعهد اما نه بیخطا ارائه میدهد.<ref name=":3" /> |
|
| |
|
| دبیرخانه شورای ملی مقاومت ایران
| | میراث ملکزاده در حفظ حقایق ملی و نقد بیگانگان، همچنان الهامبخش است، هرچند نیاز به بررسی تخصصی اسناد برای رفع تحریفات وجود دارد.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| ۱۴ اسفند ۱۴۰۲ (۴ مارس ۲۰۲۴)
| | == نقد و ارزیابی آثار == |
| | آثار مهدی ملکزاده، با وجود ارزش مستند، از نقدهایی بیبهره نیست. در «تاریخ انقلاب مشروطیت»، تمرکز بر وقایع یک قرن پیش، نشاندهنده درایت اوست، اما جزئینگری بیش از حد و داستانگوییهای طولانی، خواننده را از موضوع اصلی دور میکند. انتقاد اصلی بر نقش روحانیون است، که او آنها را سد ترقی میداند و انحرافشان را ریشه عقبماندگی ایران توصیف میکند – دیدگاهی که ممکن است جانبدارانه به نظر برسد. همچنین، عدم اشاره به نقش شخصی خود در انقلاب، در حالی که شرکت مستقیم داشته، سؤالبرانگیز است. منتقدان، مانند در روایات مربوط به افتتاح مجلس، جعلهایی در توصیف ملکالمتکلمین وارد میدانند، جایی که نطق سلطانالمتکلمین به نام پدرش نسبت داده شده. این موارد، بر لزوم رویکرد علمی به تاریخنگاری تأکید دارد. با این حال، کتابهایش مکمل مهمی برای آثار کسروی و کرمانی هستند و بر فلسفه تحول ملی تمرکز دارند.<ref name=":1" /> |
|
| |
|
| (شورای ملی مقاومت ایران)»</blockquote>
| | ارزیابی کلی، ملکزاده را به عنوان مورخی معاصر معتبر معرفی میکند که از تحریفات ثانویه پرهیز کرده، هرچند تأثیر احساسات خانوادگی در روایاتش انکارناپذیر است.<ref name=":2" /> |
|
| |
|
| == وضعیت سلامتی و محرومیت از خدمات پزشکی ==
| | == منابع == |
| غلامحسین کلبی از بیماریهای متعددی رنج میبرد که عمدتاً ناشی از شکنجه، تغذیه نامناسب و محرومیت از مراقبت پزشکی است. عفونت گوش میانی و چپ منجر به ناشنوایی شدید شده است. پوسیدگی دندانها و مشکلات فک به دلیل شکنجه و کمبود غذا رخ داده و از دندانپزشکی محروم است. آرتروز شدید، درد کمر و دیسک، افزایش چربی خون، و قارچ پوستی از دیگر بیماریهاست. زخمهای عمیق انگشتان پا و فتق نیز او را آزار میدهد. در بهمن ۱۳۹۹، گردن و کمرش در حمام بند ۵ زندان شیبان بر اثر تماس ناگهانی با آب جوش سوخته است، اما مسئولان از اعزام به بیمارستان خودداری و تنها پماد تجویز کردهاند. سیستم آب گرم زندان معیوب است و این حادثه را تشدید میکند. (کانون حقوق بشر ایران)۱ (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشتشدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (شورای ملی مقاومت ایران) (ههنگاو)
| |
| | |
| غلامحسین کلبی چندین بار به بهداری زندان شیبان اعزام شده، اما به دلیل کمبود امکانات و دارو، تنها معاینه و قرصهای ساده دریافت کرده است. دادستان و اداره اطلاعات اهواز با اعزام به بیمارستانهای تخصصی خارج از زندان مخالفت میکنند. خدمات بهداری زندان کیفیت نامطلوب دارد و مناسب بیماریهای او نیست. او نیازمند درمان فوری و مرخصی استعلاجی است، اما وزارت اطلاعات به دلیل عدم ابراز ندامت، مانع میشود. این محرومیتها وضعیت جسمیاش را وخیم کرده و نقض حق حیات و منع شکنجه است. (کانون حقوق بشر ایران)۲ (مانیتورینگ حقوق بشر ایران) (صدای بازداشتشدگان) (حقوق بشر در ایران) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی) (اطلس زندانهای ایران) (ایران آزادی) (هرانا) (شورای ملی مقاومت ایران) (ههنگاو)
| |
| | |
| == نقض حقوق بشر و وضعیت کلی ==
| |
| وضعیت غلامحسین کلبی نقض گسترده حقوق بشر است، از جمله محرومیت از دادرسی عادلانه (ماده ۱۰ اعلامیه جهانی حقوق بشر)، حق حیات و درمان (ماده ۳)، منع شکنجه (ماده ۵)، و اصل برابری (ماده ۷). پروندهسازیهای امنیتی برای سرکوب زندانیان سیاسی استفاده میشود. مقاومت ایران خواستار بازدید هیئت حقیقتیاب ملل متحد از زندانها و رسیدگی گزارشگر ویژه حقوق بشر ایران شده است. (کانون حقوق بشر ایران)۲ (حقوق بشر در ایران) (شورای ملی مقاومت ایران)
| |
| | |
| === '''اهمیت پرونده و پایداری''' ===
| |
| غلامحسین کلبی با ۶۵ سال سن، ۳۱ سال سابقه زندان، و مقاومت در برابر فشارها، نماد پایداری زندانیان سیاسی است. پرونده او نیازمند توجه فوری برای درمان، مرخصی و آزادی است. (صدای بازداشتشدگان) (ایران آزادی) (نفس در قفس) (کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی)
| |
| | |
| == منابع: == | |