کاربر:Abbas/صفحه تمرین3: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۷۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات سیاست‌مدار
{{جعبه زندگینامه
| نام             = آراسته قلی وند
| اندازه جعبه      =
| تصویر            = مادر آراسته-2.PNG
| عنوان            =ویکتور خارا
| معروف به        = مادر آراسته
| نام               =ویکتور لیدیو خارا مارتینز
| زادروز           = ۱۳۰۴
| تصویر            =ویکتور خارا 3.JPG
| شهر تولد        = آذربایجان
 
| کشور تولد        = ایران
| اندازه تصویر      =
| تاریخ مرگ        = ۲۷ آذر ۱۳۶۰
| عنوان تصویر       =
| شهر مرگ         = تهران، زندان اوین
| زادروز           = ۲۸سپتامبر ۱۹۳۲
| کشور مرگ        = ایران
| زادگاه            =حاشیه شهر سانتیاگو
| فرزندان          = رضا، غلامرضا و صغری بزرگان فرد
| تاریخ مرگ        = ۱۵ سپتامبر ۱۹۷۳
| تحصیلات           =  
| مکان مرگ          =سانتیاگو ـ شیلی
| دین              = اسلام
|عرض جغرافیایی محل دفن=
| حزب سیاسی        = سازمان مجاهدین خلق ایران
|طول جغرافیایی محل دفن=
| سمت             =  
<!-- عرض جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیش‌فرض شمال-->
| فعالیت‌ها        =  
|latd=|latm=|lats=|latNS=N
<!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیش‌فرض غرب-->
|longd=|longm=|longs=|longEW=E
| محل زندگی         =سانتیاگو ـ شیلی
| ملیت              =شیلیایی
| نژاد              =
| تابعیت            =شیلیایی
| تحصیلات            =نامعلوم
| دانشگاه          =
| پیشه              =شاعرـ ترانه سرا ـ خواننده
| سال‌های فعالیت    =
| کارفرما          =
| نهاد              =
| نماینده           =
| شناخته‌شده برای    =مردم شیلی و جهان
| نقش‌های برجسته    =
| سبک              =مبارزه سیاسی
| تأثیرگذاران      =
| تأثیرپذیرفتگان    =مردم شیلی ـ هنرمندان آمریکای لاتین
| شهر خانگی        =سانتیاگو
| تلویزیون         =
| لقب              =ویکتور خارا
| حزب              =
| جنبش              =
| مخالفان           =آگوستو پینوشه
| هیئت              =
| دین               =
| مذهب             =
| منصب              =
| مکتب              =
| آثار              =
| خویشاوندان سرشناس =
| جوایز            =
| امضا             =
| اندازه امضا      =
| وبگاه            =
| پانویس            =
}}
}}
آراسته قلی وند، زاده ۱۳۰۴ – درگذشته ۲۷ آذر ۱۳۶۰ در زندان اوین، تحصیلات خود را در یکی از روستاهای آذربایجان ادامه داد. در۶ سالگی پدر خود را از دست داد و ۸ سال پس از آن مادرش را نیز از دست داد. در سن ۱۴سالگی سرپرستی ۴ برادر خود را به عهده گرفت. بعد از ازدواج راهی تهران شد. به دلیل بیماری همسرش، با کار شبانه روزی امورات زندگی و معیشت خانواده را به عهده داشت و در تربیت فرزندانش کوشید. آراسته قلی‌ وند، پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی با مجاهدین آشنا شد و بعد از آغاز نبرد قهرآمیز مجاهدین با جمهوری اسلامی بعد از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، در ۲۳ آذر ۱۳۶۰، دستگیر شد. آراسته قلی‌ وند در ۲۷ آذر توسط اسدالله لاجوردی در زندان اوین اعدام اعدام شد.
'''ویکتور خارا “ Victor Jara ”''' به اسپانیایی Víctor Lidio Jara Martínez (زاده ۲۸سپتامبر ۱۹۳۲ جان باخته ۱۵سپتامبر ۱۹۷۳) شاعر، خواننده و ترانه ‌سرای اهل شیلی بود. <ref name=":0">[https://worldofmusic.ir/artist/victor-jara ویکتور خارا ـ دنیای موسیقی]</ref>
 
== زندگی‌نامه ==
ویکتور خارا با نام کامل ویکتور لیدیو خارا مارتینزدر سپتامبر ۱۹۳۲ در خانواده‌ای کارگری و فقیر در حاشیه شهر سانتیاگو به دنیا آمد. نام مادرش آماندا و پدرش مانوئل بود. پدرش کارگر روزمزد بود. ویکتور هنوز سن و سالی نداشت که پدرش آنها را ترک کرد تا برای کار به مزارع برود. پس از رفتن پدر تامین مخارج خانواده بر عهده مادربود. او صبح تا شب کار می‌کرد و شبها برای دلخوشی فرزندانش گیتار می‌نواخت و این اولین آشنایی ویکتور خارا با موسیقی بود. در واقع مادر ویکتور خارا تأثیر زیادی در گرایش او به سمت موسیقی داشت. مادر ویکتورخارا زمانی که او ۱۵ ساله بود مرد. ویکتور خارا از نوجوانی آواز می‌‌خواند ولی نه به طور حرفه‌ای. در ابتدا می‌خواست حسابداری بخواند بعد تصمیم گرفت کشیش شود ولی آنرا نیز رها کرد و به سراغ تئاتر رفت. 
 
== فعالیت هنری ویکتورخارا ==
ویکتور خارا درسال‌های ابتدایی دهه ۱۹۶۰ میلادی به اروپا سفر کرد. دهه‌ای که هر روز شاهد انقلابی تازه و یا کودتایی دیگر بود. ویکتور خارا در همین سفر نوشت: «اصطلاح «موسیقی اعتراض» دیگر نمی‌تواند کاربردی داشته باشد چون معنا و مفهوم آن از بین رفته است. به نظر من باید از اصطلاح «آواز انقلابی» استفاده کرد... یک هنرمند باید خالقی قابل اعتماد و در شکل پیشرفته، یک انقلابی باشد... فردی که به همان اندازه چریک‌های مسلح خطرناک است آن هم به دلیل قدرتی که در برقراری ارتباط با مردم دارد.»
 
ترانه Te Recuerdo Amanda را در سفر اروپا سرود و در آن یاد پدر و مادرش را زنده کرد. در همان زمان شیلی هم شکل‌های تازه ای از موسیقی را تجربه می کرد. گروه هایی مثل «اینتی - للیمانی» و «کویلاپایون» علاقه شدیدی به استفاده از ساز و آوازهای فراموش شده مردم مناطق روستایی و کارگری شیلی داشتند. ویکتور خارا درسال ۱۹۶۶ اولین آلبوم به نام خودش را منتشر کرد و به گروه کویلا پایون پیوست و تا سال ۱۹۶۹ به عنوان مدیر هنری آن کار خود را ادامه داد. یک سال بعد «چه گوارا»، چریک انقلابی  آرژانتینی در بولیوی کشته شد و خارا در یادبود او اثری منتشر کرد که به دلیل مخالفت کمپانی ضبط آن، امکان اشاره مستقیم به نام این مبارز وجود نداشت.
[[پرونده:ویکتور خارا 2.JPG|جایگزین=کانون‌های شورشی|بندانگشتی|ویکتور خارا در حال نواختن گیتار]]
سال ۱۹۶۹ ویکتور خارا در واکنش به شلیک به خانواده‌هایی که در«پورتو مونت» خانه ساخته بودند و طی آن ۷نفر از جمله یک کودک نه ماهه کشته شد، ترانه «پرسش‌هایی درباره پورتو مونت» سرود که در آن «پرس سوخبیس» وزیر کشور وقت که دستور شلیک داده بود را به عنوان یک جنایتکار معرفی می‌کرد. این ترانه به سرعت در میان جامعه گل کرد. همین ترانه بود که موجب حمله گروه‌های تندرو راست‌گرا به ویکتور خارا در خیابان شد و مورد نفرت احزاب راست قرار گرفت و از طرف دیگر در دل جنبش کارگری شیلی جای پای خود را محکم کرد.
 
'''قسمتی از ترانه «پرسشهایی در باره پورتومونت»'''
 
'''«پرسش من این است'''
 
'''هرگز به فکرتان رسیده که این سرزمین مال ماست'''
 
'''مال کسی است که بخش بزرگی از آن را در اختیار دارد'''
 
'''... حصارها را ویران کن'''
 
'''آنها را در هم بکوب»'''<ref name=":1">[https://web.archive.org/web/20070928152333/http://forum.shafighi.com/showthread.php?t=2621 ویکتور خارا، خواننده انقلابی شیلی '''ـ''' چنگیز محمود زاده ـ انجمن ادبی استاد هارون شفیقی عنبران]</ref>
 
== فعالیت سیاسی ==
سال ۱۹۷۰ «سالوادور آلنده» چپ گرا در انتخابات ریاست جمهوری شیلی پیروز شد. خارا در برنامه های انتخاباتی او حضور داشت و بارها برنامه اجرا کرد. ترانه معروف (ما پیروز خواهیم شد) را در همین زمان سرود که به شعار اتحاد چپ گرای شیلی تبدیل شد.
 
'''«ما پیروز خواهیم شد'''
 
'''و زنجیرها چاره ای جز گسستن نخواهند داشت'''
 
'''... و ما کنار هم، تاریخ را محقق خواهیم کرد.»'''
 
پیروزی آلنده فقط تغییرات اقتصادی به همراه نداشت و رویدادهای فرهنگی بسیاری را نیز به همراه آورد. در آن زمان گروه های تئاتر، موسیقی و شعر در مناطق کارگرنشین تشکیل می شد و گروه‌های متعدد هنری به مناطق مختلف شیلی سفر می‌کردند. حرکت‌هایی مثل «جنبش ترانه نوین» در همین روزها شکل گرفت که خارا هم یکی از سردمداران آن بود.
[[پرونده:ویکتور خارا سمت راست در تظاهراتی در سانتیاگو.JPG|جایگزین=ویکتور خارا ـ انقلاب|بندانگشتی|ویکتور خارا در تظاهراتی در سانتیاگو ]]
در آن زمان در شیلی آثار مهم ادبیات جهان روی کاغذهای ارزان و با قیمتی که هر فردی قادر به خرید باشد، عرضه می شد و فروش این آثار با فروش کمیک استریپ در دکه‌های روزنامه فروشی آمریکا قابل قیاس بود. زیاد پیش می آمد که کارگری در حال خواندن داستان های جک لندن، توماس مان، داستایوفسکی یا مارک تواین در اتوبوس‌ها دیده شود . نقاش‌ها روی دیوارهای سانتیاگو نقاشی می کشیدند و ویکتور خارا در بین مردم آواز می خواند، اما همه چیز فقط ۳سال طول کشید و سرنوشت همه جنبش‌های دموکراتیک آمریکای لاتین گریبان شیلی را گرفت؛ «پینوشه» کودتا کرد. تانک‌ها دانشگاه پلی تکنیک را که دانشجویان در آن برای مقابله با کودتاچیان سنگربندی کرده بودند مانند کارخانه‌ها بمباران کردند و سالوادور آلنده رئیس جمهور قانونی شیلی هم در کاخ ریاست جمهوری کشته شد.
 
مدتی  قبل از کودتا خارا ترانه‌ای سرود که مانیفست او نام گرفت. «یوان ترنر» همسر انگلیسی خارا می گوید که او از قبل می دانست در کودتا کشته خواهد شد و به همین دلیل مانیفست خود را سرود.
 
'''«نه برای خواندن است که می خوانم'''
 
'''و نه برای عرضه صدایم، نه'''
 
'''من آن شعر را با آواز می خوانم'''
[[پرونده:ویکتور خارا در میان کودکان محروم.JPG|جایگزین=ویکتور خارا، انقلابی، هنرمند، اعتراض|بندانگشتی|ویکتور خارا در میان کودکان محروم شیلی]]
'''که گیتار پراحساسم می سراید'''
 
'''... چراکه ترانه آن زمانی معنا می یابد'''
 
'''که قلبش نیرومندانه در تپش باشد'''
 
'''و انسانی آن ترانه را بسراید'''
 
'''که سرودخوانان شهادت را پذیرا شود»'''<ref name=":1" />
 
== دستگیری ویکتور خارا ==
[[پرونده:استادیوم سانتیاگو در روزهای کودتا.JPG|جایگزین=انقلاب، اعتراض، کانون شورشی|بندانگشتی|بازداشت هواداران حکومت آلنده توسط نظامیان در استادیوم سانتیاگو بعد از کودتای پینوشه]]
در یازده سپتامبر ۱۹۷۳  با همکاری مستقیم دولت آمریکا، آگوستو پینوشه در کودتایی خونین دولت مردمی سالوادور آلنده را سرنگون کرد و هزاران نفر از مردم شیلی را دستگیر کرد. تعداد زیادی از این دستگیرشدگان در استادیوم ملی سانتایگو پایتخت شیلی گرد آورده شده بودند. <ref name=":0" /> ویکتورخارا، ۱۲ سپتامبر ۱۹۷۳، یک روز پس از کودتای ارتش علیه دولت سالوادور آلنده، در دانشگاه فنی در کنار دانشجویان بازداشت و به استادیوم معروف سانتیاگو منتقل شد.<ref name=":2">[https://www.radiofarda.com/a/chilean-viktor-jara-trial/32576679.html پرونده قتل ویکتور خارا؛ محکومیت قطعی متهمان پس از ۵۰ سال ـ رادیو فردا]</ref> او در این استادیوم به همراه حدود ۵۰۰۰ نفر دیگر نگهداری می‌شد. جایی که مرکز بازجویی، شکنجه و اعدام هواداران دولت قانونی آلنده بود. شاهدان عینی خبر داده‌اند که در همین استادیوم بود که استخوان‌های دست و انگشتان ویکتور خارا را شکستند و از او خواستند در حضور سایر بازداشت‌شدگان آواز بخواند و او ترانه معروف خود به نام «ماپیروز خواهیم شد» را خواند.<ref>'''[https://www.dw.com/fa-ir/art-culture/a-44530936 محکومیت قاتلان ویکتور خارا ۴۵ سال پس از مرگ خواننده نامدار ـ دویچه وله فارسی]'''</ref>
 
== جان باختن ویکتور خارا ==
روز ۱۵ سپتامبر دوباره خارا را به شکنجه‌ کشیدند و بعد هم ۴۳ گلوله به او شلیک کردند. یک روز بعد جسد خارا و ۵ نفر دیگر از بازداشت‌شدگان در زمینی اطراف یک گورستان در نزدیکی استادیوم پیدا شد. اجساد را برای شناسایی به پزشکی قانونی منتقل کردند. یکی از کارمندان این اداره چهره خارا را شناخت و با خبردادن به همسر او مانع از آن شد که خارا را در گورهای دسته‌جمعی دفن کنند. جسد خارا که ۵۶ شکستگی و ضرب و جرح در آن تشخیص داده شده بود، به صورت ناشناس در گوشه‌ای از گورستان سانتیاگو به خاک سپرده شد.
 
سال ۲۰۰۹ جسد خارا در مراسمی رسمی از گور محقرش در گورستان سانتیاگو به مقبره‌ای آبرومند و درخور او منتقل شد. در این مراسم، خانم میشل باشله، رئیس جمهور وقت شیلی که پدرش از افسران وفادار به آلنده بود و قربانی کودتا شد، همراه با ۱۲ هزار نفر دیگر حضور داشت.
[[پرونده:جوان خارا همسر ویکتور خارا.JPG|جایگزین=ویکتور خارا، اعتراض، انقلاب، سرنگونی دیکتاتور|بندانگشتی|جوان خارا همسر انگلیسی ویکتور خارا]]
در زمان دیکتاتوری ۱۸ ساله پینوشه (۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰) نزدیک به ۴۰ هزار نفر به صورت غیرقانونی دستگیر و به طور منظم مورد شکنجه قرار گرفتند. بیش از ۳هزار نفر از مخالفان رژیم زیر شکنجه کشته شدند.
 
ویکتور خارا در روزهای بازداشت در استایوم سانتیاگو ترانه‌‌ی «استادیوم» را سرود که مدتی بعد به طور مخفیانه توسط  یکی از آنهایی که از استادیوم شیلی جان سالم به در برده بود، به دست همسرش رسید. او در این ترانه می‌گوید:
 
'''«پنج هزار تن اینجاییم'''


== فعالیت‌های سیاسی آراسته قلی وند ==
'''در این بخش کوچک شهر'''
[[پرونده:مادر آراسته1.PNG|جایگزین=مادر آراسته همراه با فرزندش|راست|بندانگشتی|300x300پیکسل|مادر آراسته همراه با نوه‌اش]]
آراسته قلی وند، در تظاهرات و راه پیمایی‌های انقلاب ضد سلطنتی، شرکت فعال داشت. پس از پیروزی انقلاب توسط  فرزندانش که هوادار مجاهدین خلق بودند با آرمان‌ها و عقاید سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او انحصارطلبی‌های رژیم جمهوری اسلامی را در بین آشنایان و محافل عمومی، افشا و تبلیغ می‌کرد. آراسته قلی‌ وند به انجمن مادران مسلمان هوادار مجاهدین خلق پیوست. او با وجود بیماری و سن بالایی که داشت، ساعت‌ها در دکه‌های فروش کتاب و نشریه‌ی مجاهد می‌ایستاد و در برابر یورش پاسداران مقاومت می‌کرد. در جریان تحصن خانواده‌های مجاهدین در اعتراض به دستگیری محمد رضا سعادتی دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. پس از اینکه سازمان مجاهدین خلق ایران از نماینده ویژه ملل متحد برای بازدید از زندان‌های رژیم ایران دعوت کرد، مقامات جمهوری اسلامی مجبور به آزادی جند مادر مسن از جمله مادر آراسته قلی‌ وند شدند و او در ۳۰ بهمن ۱۳۵۹ از زندان آزاد شد. آراسته قلی‌ وند پس از تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، که توسط رژیم جمهوری اسلامی به رگبار بسته شد، به نبرد مسلحانه انقلابی روی آورد.


== دستگیری و اعدام ==
'''چه دشوار است سرودی سر کردن'''
صغری بزرگان‌ فرد،دختر کوچک آراسته قلی‌ وند توسط واحدهای گشت عبدالله پیام شناسایی و تعقیب شد و پاسداران از این طریق به پایگاه محل استقرار مادر آراسته پی بردند. در روز ۲۳ آذر ۱۳۶۰ آراسته قلی‌ وند همراه دخترش صغری در یکی از پایگا‌ه‌های مجاهدین در خیابات وصال شیرازی در تهران دستگیر شد و توسط پاسداران به زندان اوین منتقل شد.  اسدالله لاجوردی (دادستان و رئیس وقت زندان اوین)، شخصاً او را تحت بازجویی و شکنجه قرار داد تا بتواند از او اطلاعات پایگاه‌ها و فعالیت‌های مجاهدین را به‌دست بیاورد، اما مادر آراسته دربرابر شکنجه‌های لاجوردی حاضر به دادن اطلاعات از پایگاههای مقاومت نشد. سرانجام وی در روز ۲۷ آذر به جوخه اعدام سپرده شد.<ref name=":0">[http://women.ncr-iran.org/fa/1394/09/23/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D9%82%D9%84%D9%8A%E2%80%8C%D9%88%D9%86%D8%AF/ مادر شهید، آراسته قلی‌وند - وب سایت زنان نیروی تغییر]</ref>


== فرزندان مادر آراسته قلی وند ==
'''آن گاه که وحشت را آواز می‌خوانیم'''
[[پرونده:صغری بزرگانفرد-1.PNG|جایگزین=صغری بزرگان‌فرد|بندانگشتی|صغری بزرگان‌فرد|230x230پیکسل]]
مادر آراسته دارای ۶ فرزند بود. ۳ فرزند او، غلامرضا بزرگان‌ فرد، رضا بزرگان‌ فرد (همافر نیروی هوایی) و صغری بزرگان‌ فرد در نبرد با رژیم جمهوری اسلامی، به شهادت رسیدند. در یکی از ملاقات‌هایی که با فرزندش غلامرضا در زندان اوین داشت، کچویی رئیس زندان ، به مادر آراسته گفته بود، فرزندت به ۱۰۰ سال زندان محکوم شده است؛ مادر آراسته هم در جواب گفت، اگر صد فرزند هم داشتم، حاضر بودم در این راه بدهم.<ref name=":0" />


=== صفری بزرگان فرد ===
'''وحشت آن که من زنده‌ام'''
صغری بزرگان‌ فرد آخرین فرزندآراسته قلی‌ وند، بعد از دستگیری به بند ۲۰۹ اوین منتقل شد و تحت شکنجه قرار گرفت. پدرش یک بار به ملاقات او رفت و صغری با صورتی کبود و فک شکسته، بر روی صندلی چرخدار به ملاقات آمده بود و حتی نمی‌توانست حرف بزند.


صغری بزرگان‌ فرد به دیگر زندانیانی که در بهداری زندان اوین بودند گفته بود:<blockquote>«اگر از زندان آزاد شدید به برادر مسعود بگویید که اگرچه شکنجه‌های زیادی شدم، ولی من مقاومت کردم و هیچ اطلاعاتی به دژخیمان شکنجه‌گر ندادم». </blockquote><blockquote>سرانجام شکنجه‌گران برای درهم شکستنش، او را بالای سر پیکر شهید موسی خیابانی و شهید اشرف رجوی و دیگر شهیدان بردند،  او به همراه سایر مجاهدینی که در آنجا حضور داشتند، شعار  مرگ بر خمینی – درود بر رجوی سر دادند و طرح شکنجه‌گران را به شکست کشاندند.  صغری بزرگان‌ فرد  همراه با ۱۵۰ مجاهد دیگر در روز ۲۱ بهمن ۱۳۶۰، تیرباران شد. هنگامی که پدر او برای تحول‌گیری وسایلش به زندان رفت و به اعدام فرزندش اعتراض کرد، مأموران او را مورد ضرب و شتم قرار دادند و به بیرون از زندان پرتاب کردند.<ref name=":1">[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/12/blog-post_14.html سالگرد شهادت مادر آراسته - وب سایت مرگ بر خمینی]</ref></blockquote>[[پرونده:رضا بزرگانفرد-1.PNG|جایگزین=رضا بزرگان‌فرد|بندانگشتی|رضا بزرگان‌فرد|270x270پیکسل]]
'''وحشت آن که می‌میرم من'''


=== رضا بزرگان فرد ===
'''خود را در انبوه این همه دیدن'''
سومین شهید این خانواده رضا بزرگان‌ فرد بود. او همافر نیروی هوایی بود. رضا بزرگان‌ فرد بعد از پایان تحصیلاتش در رشته‌ی الکترونیک، از آمریکا به ایران بازگشته بود؛ و استادیار دانشکده نیروی هوایی در پایگاه یکم شکاری بود. او در انقلاب ضد سلطنتی مشارکت فعال داشت. رضا بزرگان‌ فرد در درگیری بین گارد شاهنشاهی و پرسنل قصر فیروزه که عامل پیروزی انقلاب شد، نقش مؤثری داشت.  او به‌ دلیل آشنایی با مجاهدین آزاد شده از زندان شاه به ویژه مجاهد شهید محسن تدینی، هوادار سازمان مجاهدین خلق ایران شد. بارها تظاهرات پرسنل نیروی هوایی و خانواده‌هایشان را از پایگاه یکم شکاری هدایت کرد و آنها را به تظاهرات سراسری در تهران پیوند داد. رضا پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی به عنوان نماینده همافران در شورای نیروی هوایی انتخاب شد؛ نام او هم در زمان شاه و هم در رژیم جمهوری اسلامی، در لیست سیاه قرار داشت. رضا بزرگان‌فرد در پرواز مسعود رجوی از تهران به پاریس نقش فعالی ایفا کرد.  او به صورت غیابی به اعدام محکوم شده بود و برای دستگیریش جایزه تعیین شده بود. رضا بزرگان‌ فرد چند بار توسط مأموران اطلاعاتی عقیدتی – سیاسی نیروی هوایی در خبابان دستگیر شد اما از دست آنها فرار کرد. سرانجام در روز ۲۴ تیر ۱۳۶۱، در درگیری در یکی از خیابان‌های تهران به شهادت رسید.<ref>[http://golesorkhiran.blogspot.com/2017/02/blog-post_15.html به یاد شهید غلامرضا بزرگانفرد - وب سایت قتل عام ۶۷]</ref>


=== غلام‌رضا بزرگان‌ فرد ===
'''در میان این لحظه‌های بی‌شمار ابدیّت'''
[[پرونده:غلامرضا بزرگانفرد-1.PNG|جایگزین=غلامرضا بزرگان‌فرد|بندانگشتی|غلامرضا بزرگان‌فرد|275x275پیکسل]]
غلام‌رضا آخرین شهید خانواده بزرگان‌ فرد است. او در تظاهرات و قیام ضدسلطنتی در تهران شرکت داشت. با شروع فعالیت مجاهدین پس از انقلاب ضدسلطنتی به انجمن میثاق در غرب تهران که محل فعالیت جوانان مسلمان هوادار  مجاهدین خلق ایران بود، پیوست. در حمله چماق‌داران وابسته به حکومت به انجمن میثاق در ۷ اردیبهشت۱۳۵۹ که ناصرمحمدی در اثر شلیک مهاجمان شهید شد، غلام‌رضا نیز مورد اصابت چوب و چماق و سنگ چماق‌داران قرار گرفت.


غلام‌رضا بزرگان‌ فرد در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۹، درحال فروش نشریه مجاهد، در خیابان جیحون در غرب تهران دستگیر شد. غلام‌رضا به مدت ۴ ماه پس از دستگیری، اسم خود را به بازجویان زندان نداده بود و خانواده‌اش خبری از او نداشتند. حکم زندان غلام‌رضا بزرگان فرد، ۶ ماه بود و آزادی او را مشروط به نوشتن این جمله کرده بودند که پس از آزادی از زندان با سازمان مجاهدین خلق ایران هم‌کاری نخواهد کرد. غلام‌رضا حاضر به قبول این تعهدنامه نشد. او طبق حکم دادگاه باید در اردیبهشت سال ۱۳۶۰، از زندان آزاد می‌شد، اما به خاطر سازش ناپذیری و ایستادگی بر سر مواضع خود، او را آزاد نکردند. وی به‌دلیل راه اندازی تشکیلات مجاهدین در زندان محاکمه و به ۹۹ سال زندان محکوم شد. او را به بند ۲ زندان گوهردشت که مخصوص زندانیان مقاوم و بر سر موضع بود منتقل کردند. غلام‌رضا بیشتر زمان زندان را در سلول انفرادی به‌سر برد. در زندان دچار بیماری سل شد. لاجوردی در یکی از بازدید‌هایش از زندان گوهردشت به او گفته بود، شنیده‌ام در زندان تشکیلات راه انداخته‌ای و با خنده‌هات به زندانیان روحیه می‌دهی، حودم تو را با دستانم خفه می‌کنم. غلام‌رضا بزرگان فرد، سرانجام در مرداد ۱۳۶۷، توسط رژیم جمهوری اسلامی به دار آویخته شد.<ref name=":1" />
'''که در آن سکوت و فریاد هست'''
[[پرونده:میشل باشله رئیس جمهور شیلی در کنار عکسی از ویکتور خارا.JPG|جایگزین=حقوق بشر، آزادی|بندانگشتی|میشل باشله رئیس جمهور شیلی در کنار عکسی از ویکتور خارا در مراسم یادبود او]]
'''لحظه پایان آوازم رقم می‌خورد.»'''<ref name=":2" />


برادرش می‌گوید:<blockquote>«از عيد ۱۳۶۷ به بعد ملاقاتها را منتفي كرده بودند و ما هيچ خبری از غلامرضا نداشتيم. من يك روز تصميم گرفتم كه هر طور شده خبری از او بگيرم.  به زندان گوهردشت رفتم؛ و گفتم تا برادرم را به من نشان ندهيد من از اينجا نخواهم رفت. بعد از گذشت ساعتي، يك نفر با يك كيسه زباله سراغم آمد و گفت بيا اين وسايل غلامرضاست. او را كشتيم. تنها وسایل او فقط يك ساعت مچی و يك پيراهن بود.»</blockquote>غلام‌رضا بزرگان‌فرد پس از انقلاب ایدئولوژیک در سازمان مجاهدین خلق ایران که خبر آن به زندان‌های جمهوری اسلامی نیز رسیده بود، در نامه‌ای به خواهرش در قرارگاه اشرف در عراق، درک خود از انقلاب اید‌ئولوژیک را بیان کرده‌ است. او به خواهرش نوشته:<blockquote>«هر روز به تو و جایی كه درآن هستی فكر می‌كنم و منتظر ميلاد خجسته مسعود هستم. و هر بار كه ترا بخاطرمی‌آ‌ورم، عطر گل مريم به مشامم می‌رسد و تنها با اين ياد نفس می‌كشم».<ref name=":1" /></blockquote> 
== ترانه‌های خارا در ایران ==
نام ویکتور خارا در ایران، بیشتر در سال ۱۳۵۸ و در کتاب جمعه که احمد شاملو مسئولیت و سردبیری آن را به عهده ‌ داشت مطرح شد. در ماه‌های پایانی همین سال «سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار» کاست اولین مجموعه از ترانه‌های ویکتور خارا را به ترجمه و دکلمه احمد شاملو منتشر کرد. این سازمان انتشاراتی تحت مسئولیت و مدیریت «ابراهیم زال‌زاده» اداره می‌شد و سال ۱۳۶۰ دومین و سومین مجموعه سرودهای ویکتور خارا را با ترجمه احمد شاملو و محمد زرین‌بال و با دکلمه محمد مقدم منتشر کرد. زال‌زاده اسفند سال ۱۳۷۵ در تهران درجریان قتل‌های زنجیره‌ای ناپدید شد و یک ماه بعد جسدش را که ضربات چاقو بر آن دیده می‌‌شد، در اطراف شهر پیدا کردند.<ref name=":2" />


== منابع ==
== منابع ==
<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۴

ویکتور خارا
ویکتور لیدیو خارا مارتینز
ویکتور خارا 3.JPG
زادروز۲۸سپتامبر ۱۹۳۲
حاشیه شهر سانتیاگو
درگذشت۱۵ سپتامبر ۱۹۷۳
سانتیاگو ـ شیلی
محل زندگیسانتیاگو ـ شیلی
ملیتشیلیایی
تابعیتشیلیایی
تحصیلاتنامعلوم
پیشهشاعرـ ترانه سرا ـ خواننده
شناخته‌شده برایمردم شیلی و جهان
سبکمبارزه سیاسی
تأثیرپذیرفتگانمردم شیلی ـ هنرمندان آمریکای لاتین
شهر خانگیسانتیاگو
لقبویکتور خارا
مخالفانآگوستو پینوشه

ویکتور خارا “ Victor Jara ” به اسپانیایی Víctor Lidio Jara Martínez (زاده ۲۸سپتامبر ۱۹۳۲ جان باخته ۱۵سپتامبر ۱۹۷۳) شاعر، خواننده و ترانه ‌سرای اهل شیلی بود. [۱]

زندگی‌نامه

ویکتور خارا با نام کامل ویکتور لیدیو خارا مارتینزدر سپتامبر ۱۹۳۲ در خانواده‌ای کارگری و فقیر در حاشیه شهر سانتیاگو به دنیا آمد. نام مادرش آماندا و پدرش مانوئل بود. پدرش کارگر روزمزد بود. ویکتور هنوز سن و سالی نداشت که پدرش آنها را ترک کرد تا برای کار به مزارع برود. پس از رفتن پدر تامین مخارج خانواده بر عهده مادربود. او صبح تا شب کار می‌کرد و شبها برای دلخوشی فرزندانش گیتار می‌نواخت و این اولین آشنایی ویکتور خارا با موسیقی بود. در واقع مادر ویکتور خارا تأثیر زیادی در گرایش او به سمت موسیقی داشت. مادر ویکتورخارا زمانی که او ۱۵ ساله بود مرد. ویکتور خارا از نوجوانی آواز می‌‌خواند ولی نه به طور حرفه‌ای. در ابتدا می‌خواست حسابداری بخواند بعد تصمیم گرفت کشیش شود ولی آنرا نیز رها کرد و به سراغ تئاتر رفت.

فعالیت هنری ویکتورخارا

ویکتور خارا درسال‌های ابتدایی دهه ۱۹۶۰ میلادی به اروپا سفر کرد. دهه‌ای که هر روز شاهد انقلابی تازه و یا کودتایی دیگر بود. ویکتور خارا در همین سفر نوشت: «اصطلاح «موسیقی اعتراض» دیگر نمی‌تواند کاربردی داشته باشد چون معنا و مفهوم آن از بین رفته است. به نظر من باید از اصطلاح «آواز انقلابی» استفاده کرد... یک هنرمند باید خالقی قابل اعتماد و در شکل پیشرفته، یک انقلابی باشد... فردی که به همان اندازه چریک‌های مسلح خطرناک است آن هم به دلیل قدرتی که در برقراری ارتباط با مردم دارد.»

ترانه Te Recuerdo Amanda را در سفر اروپا سرود و در آن یاد پدر و مادرش را زنده کرد. در همان زمان شیلی هم شکل‌های تازه ای از موسیقی را تجربه می کرد. گروه هایی مثل «اینتی - للیمانی» و «کویلاپایون» علاقه شدیدی به استفاده از ساز و آوازهای فراموش شده مردم مناطق روستایی و کارگری شیلی داشتند. ویکتور خارا درسال ۱۹۶۶ اولین آلبوم به نام خودش را منتشر کرد و به گروه کویلا پایون پیوست و تا سال ۱۹۶۹ به عنوان مدیر هنری آن کار خود را ادامه داد. یک سال بعد «چه گوارا»، چریک انقلابی آرژانتینی در بولیوی کشته شد و خارا در یادبود او اثری منتشر کرد که به دلیل مخالفت کمپانی ضبط آن، امکان اشاره مستقیم به نام این مبارز وجود نداشت.

 
ویکتور خارا در حال نواختن گیتار

سال ۱۹۶۹ ویکتور خارا در واکنش به شلیک به خانواده‌هایی که در«پورتو مونت» خانه ساخته بودند و طی آن ۷نفر از جمله یک کودک نه ماهه کشته شد، ترانه «پرسش‌هایی درباره پورتو مونت» سرود که در آن «پرس سوخبیس» وزیر کشور وقت که دستور شلیک داده بود را به عنوان یک جنایتکار معرفی می‌کرد. این ترانه به سرعت در میان جامعه گل کرد. همین ترانه بود که موجب حمله گروه‌های تندرو راست‌گرا به ویکتور خارا در خیابان شد و مورد نفرت احزاب راست قرار گرفت و از طرف دیگر در دل جنبش کارگری شیلی جای پای خود را محکم کرد.

قسمتی از ترانه «پرسشهایی در باره پورتومونت»

«پرسش من این است

هرگز به فکرتان رسیده که این سرزمین مال ماست

مال کسی است که بخش بزرگی از آن را در اختیار دارد

... حصارها را ویران کن

آنها را در هم بکوب»[۲]

فعالیت سیاسی

سال ۱۹۷۰ «سالوادور آلنده» چپ گرا در انتخابات ریاست جمهوری شیلی پیروز شد. خارا در برنامه های انتخاباتی او حضور داشت و بارها برنامه اجرا کرد. ترانه معروف (ما پیروز خواهیم شد) را در همین زمان سرود که به شعار اتحاد چپ گرای شیلی تبدیل شد.

«ما پیروز خواهیم شد

و زنجیرها چاره ای جز گسستن نخواهند داشت

... و ما کنار هم، تاریخ را محقق خواهیم کرد.»

پیروزی آلنده فقط تغییرات اقتصادی به همراه نداشت و رویدادهای فرهنگی بسیاری را نیز به همراه آورد. در آن زمان گروه های تئاتر، موسیقی و شعر در مناطق کارگرنشین تشکیل می شد و گروه‌های متعدد هنری به مناطق مختلف شیلی سفر می‌کردند. حرکت‌هایی مثل «جنبش ترانه نوین» در همین روزها شکل گرفت که خارا هم یکی از سردمداران آن بود.

 
ویکتور خارا در تظاهراتی در سانتیاگو

در آن زمان در شیلی آثار مهم ادبیات جهان روی کاغذهای ارزان و با قیمتی که هر فردی قادر به خرید باشد، عرضه می شد و فروش این آثار با فروش کمیک استریپ در دکه‌های روزنامه فروشی آمریکا قابل قیاس بود. زیاد پیش می آمد که کارگری در حال خواندن داستان های جک لندن، توماس مان، داستایوفسکی یا مارک تواین در اتوبوس‌ها دیده شود . نقاش‌ها روی دیوارهای سانتیاگو نقاشی می کشیدند و ویکتور خارا در بین مردم آواز می خواند، اما همه چیز فقط ۳سال طول کشید و سرنوشت همه جنبش‌های دموکراتیک آمریکای لاتین گریبان شیلی را گرفت؛ «پینوشه» کودتا کرد. تانک‌ها دانشگاه پلی تکنیک را که دانشجویان در آن برای مقابله با کودتاچیان سنگربندی کرده بودند مانند کارخانه‌ها بمباران کردند و سالوادور آلنده رئیس جمهور قانونی شیلی هم در کاخ ریاست جمهوری کشته شد.

مدتی قبل از کودتا خارا ترانه‌ای سرود که مانیفست او نام گرفت. «یوان ترنر» همسر انگلیسی خارا می گوید که او از قبل می دانست در کودتا کشته خواهد شد و به همین دلیل مانیفست خود را سرود.

«نه برای خواندن است که می خوانم

و نه برای عرضه صدایم، نه

من آن شعر را با آواز می خوانم

 
ویکتور خارا در میان کودکان محروم شیلی

که گیتار پراحساسم می سراید

... چراکه ترانه آن زمانی معنا می یابد

که قلبش نیرومندانه در تپش باشد

و انسانی آن ترانه را بسراید

که سرودخوانان شهادت را پذیرا شود»[۲]

دستگیری ویکتور خارا

 
بازداشت هواداران حکومت آلنده توسط نظامیان در استادیوم سانتیاگو بعد از کودتای پینوشه

در یازده سپتامبر ۱۹۷۳ با همکاری مستقیم دولت آمریکا، آگوستو پینوشه در کودتایی خونین دولت مردمی سالوادور آلنده را سرنگون کرد و هزاران نفر از مردم شیلی را دستگیر کرد. تعداد زیادی از این دستگیرشدگان در استادیوم ملی سانتایگو پایتخت شیلی گرد آورده شده بودند. [۱] ویکتورخارا، ۱۲ سپتامبر ۱۹۷۳، یک روز پس از کودتای ارتش علیه دولت سالوادور آلنده، در دانشگاه فنی در کنار دانشجویان بازداشت و به استادیوم معروف سانتیاگو منتقل شد.[۳] او در این استادیوم به همراه حدود ۵۰۰۰ نفر دیگر نگهداری می‌شد. جایی که مرکز بازجویی، شکنجه و اعدام هواداران دولت قانونی آلنده بود. شاهدان عینی خبر داده‌اند که در همین استادیوم بود که استخوان‌های دست و انگشتان ویکتور خارا را شکستند و از او خواستند در حضور سایر بازداشت‌شدگان آواز بخواند و او ترانه معروف خود به نام «ماپیروز خواهیم شد» را خواند.[۴]

جان باختن ویکتور خارا

روز ۱۵ سپتامبر دوباره خارا را به شکنجه‌ کشیدند و بعد هم ۴۳ گلوله به او شلیک کردند. یک روز بعد جسد خارا و ۵ نفر دیگر از بازداشت‌شدگان در زمینی اطراف یک گورستان در نزدیکی استادیوم پیدا شد. اجساد را برای شناسایی به پزشکی قانونی منتقل کردند. یکی از کارمندان این اداره چهره خارا را شناخت و با خبردادن به همسر او مانع از آن شد که خارا را در گورهای دسته‌جمعی دفن کنند. جسد خارا که ۵۶ شکستگی و ضرب و جرح در آن تشخیص داده شده بود، به صورت ناشناس در گوشه‌ای از گورستان سانتیاگو به خاک سپرده شد.

سال ۲۰۰۹ جسد خارا در مراسمی رسمی از گور محقرش در گورستان سانتیاگو به مقبره‌ای آبرومند و درخور او منتقل شد. در این مراسم، خانم میشل باشله، رئیس جمهور وقت شیلی که پدرش از افسران وفادار به آلنده بود و قربانی کودتا شد، همراه با ۱۲ هزار نفر دیگر حضور داشت.

 
جوان خارا همسر انگلیسی ویکتور خارا

در زمان دیکتاتوری ۱۸ ساله پینوشه (۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰) نزدیک به ۴۰ هزار نفر به صورت غیرقانونی دستگیر و به طور منظم مورد شکنجه قرار گرفتند. بیش از ۳هزار نفر از مخالفان رژیم زیر شکنجه کشته شدند.

ویکتور خارا در روزهای بازداشت در استایوم سانتیاگو ترانه‌‌ی «استادیوم» را سرود که مدتی بعد به طور مخفیانه توسط یکی از آنهایی که از استادیوم شیلی جان سالم به در برده بود، به دست همسرش رسید. او در این ترانه می‌گوید:

«پنج هزار تن اینجاییم

در این بخش کوچک شهر

چه دشوار است سرودی سر کردن

آن گاه که وحشت را آواز می‌خوانیم

وحشت آن که من زنده‌ام

وحشت آن که می‌میرم من

خود را در انبوه این همه دیدن

در میان این لحظه‌های بی‌شمار ابدیّت

که در آن سکوت و فریاد هست

 
میشل باشله رئیس جمهور شیلی در کنار عکسی از ویکتور خارا در مراسم یادبود او

لحظه پایان آوازم رقم می‌خورد.»[۳]

ترانه‌های خارا در ایران

نام ویکتور خارا در ایران، بیشتر در سال ۱۳۵۸ و در کتاب جمعه که احمد شاملو مسئولیت و سردبیری آن را به عهده ‌ داشت مطرح شد. در ماه‌های پایانی همین سال «سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار» کاست اولین مجموعه از ترانه‌های ویکتور خارا را به ترجمه و دکلمه احمد شاملو منتشر کرد. این سازمان انتشاراتی تحت مسئولیت و مدیریت «ابراهیم زال‌زاده» اداره می‌شد و سال ۱۳۶۰ دومین و سومین مجموعه سرودهای ویکتور خارا را با ترجمه احمد شاملو و محمد زرین‌بال و با دکلمه محمد مقدم منتشر کرد. زال‌زاده اسفند سال ۱۳۷۵ در تهران درجریان قتل‌های زنجیره‌ای ناپدید شد و یک ماه بعد جسدش را که ضربات چاقو بر آن دیده می‌‌شد، در اطراف شهر پیدا کردند.[۳]

منابع