کاربر:Abbas/صفحه تمرین3: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۱۷۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات سیاست‌مدار
{{جعبه زندگینامه
| نام             = آراسته قلی وند
| اندازه جعبه      =
| تصویر           = آراسته قلی وند.JPG
| عنوان            =ویکتور خارا
| معروف به        = مادر آراسته
| نام               =ویکتور لیدیو خارا مارتینز
| زادروز          = ۱۳۰۴
| تصویر             =ویکتور خارا 3.JPG
| شهر تولد        = آذربایجان
 
| کشور تولد        = ایران
| اندازه تصویر      =
| تاریخ مرگ       = ۲۷ آذر ۱۳۶۰
| عنوان تصویر      =
| شهر مرگ          = تهران، زندان اوین
| زادروز            = ۲۸سپتامبر ۱۹۳۲
| کشور مرگ         = ایران
| زادگاه            =حاشیه شهر سانتیاگو
| فرزندان         = رضا، غلامرضا و صغری بزرگان فرد
| تاریخ مرگ         = ۱۵ سپتامبر ۱۹۷۳
| تحصیلات           =  
| مکان مرگ          =سانتیاگو ـ شیلی
| دین              = اسلام
|عرض جغرافیایی محل دفن=
| حزب سیاسی        = سازمان مجاهدین خلق ایران
|طول جغرافیایی محل دفن=
| سمت             =  
<!-- عرض جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیش‌فرض شمال-->
| فعالیت‌ها        =  
|latd=|latm=|lats=|latNS=N
<!-- طول جغرافیایی به درجه دقیقه و ثانیه و جهت پیش‌فرض غرب-->
|longd=|longm=|longs=|longEW=E
| محل زندگی        =سانتیاگو ـ شیلی
| ملیت              =شیلیایی
| نژاد              =
| تابعیت            =شیلیایی
| تحصیلات            =نامعلوم
| دانشگاه          =
| پیشه              =شاعرـ ترانه سرا ـ خواننده
| سال‌های فعالیت    =
| کارفرما          =
| نهاد              =
| نماینده          =
| شناخته‌شده برای    =مردم شیلی و جهان
| نقش‌های برجسته    =
| سبک              =مبارزه سیاسی
| تأثیرگذاران      =
| تأثیرپذیرفتگان    =مردم شیلی ـ هنرمندان آمریکای لاتین
| شهر خانگی         =سانتیاگو
| تلویزیون         =
| لقب              =ویکتور خارا
| حزب              =
| جنبش              =
| مخالفان           =آگوستو پینوشه
| هیئت              =
| دین               =
| مذهب              =
| منصب              =
| مکتب              =
| آثار             =
| خویشاوندان سرشناس =
| جوایز            =
| امضا             =
| اندازه امضا      =
| وبگاه            =
| پانویس            =
}}
}}
آراسته قلی‌وند (زاده ۱۳۰۴ – اعدام شده ۲۷ آذر ۱۳۶۰ در زندان اوین) مشهور به مادر آراسته در یکی از روستاهای آذربایجان به دنیا آمد. او در همان روستا تحصیلات ابتدایی خود را طی کرد. آراسته قلی‌وند در۶ سالگی پدر خود را و در ۸ سالگی مادرش را از دست داد. او در سن ۱۴سالگی سرپرستی ۴ برادر خود را به عهده گرفت. آراسته قلی‌وند پس از ازدواج با همسرش راهی تهران شد. همسر مادر آراسته پس از مدتی بیمار شد و او با کار شبانه روزی امور زندگی و تأمین معیشت خانواده را علاوه بر تربیت فرزندانش بر عهده گرفت. همزمان با پیروزی انقلاب ضدسلطنتی مادر آراسته قلی‌وند از طریق فرزندانش با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. سازمان مجاهدین خلق پس از دو سال و نیم فعالیت مسالمت‌آمیز، با به رگبار بسته شدن تظاهرات نیم میلیون نفره، ورود به فاز مقاومت مسلحانه را اعلام کردند. از این پس فعالیت‌های مادر آراسته قلی‌وند نیز وارد مرحله‌ی دیگری شد. او در جریان فعالیت‌‌های خود در روز ۲۳ آذر ۱۳۶۰ دستگیر و چهار روز بعد در روز ۲۷ آذر توسط لاجوردی اعدام شد. دو تن از فرزندان مادر آراسته‌ به نام‌های صغری و رضا بزرگان‌فرد نیز در فاصله‌‌ی سال‌های ۶۰ تا ۶۱ توسط رژیم ایران کشته شدند. فرزند دیگر او به نام غلامرضا در سال ۱۳۶۷ در جریان قتل‌عام ۶۷ اعدام شد.
'''ویکتور خارا “ Victor Jara ”''' به اسپانیایی Víctor Lidio Jara Martínez (زاده ۲۸سپتامبر ۱۹۳۲ جان باخته ۱۵سپتامبر ۱۹۷۳) شاعر، خواننده و ترانه ‌سرای اهل شیلی بود. <ref name=":0">[https://worldofmusic.ir/artist/victor-jara ویکتور خارا ـ دنیای موسیقی]</ref>
 
== زندگی‌نامه ==
ویکتور خارا با نام کامل ویکتور لیدیو خارا مارتینزدر سپتامبر ۱۹۳۲ در خانواده‌ای کارگری و فقیر در حاشیه شهر سانتیاگو به دنیا آمد. نام مادرش آماندا و پدرش مانوئل بود. پدرش کارگر روزمزد بود. ویکتور هنوز سن و سالی نداشت که پدرش آنها را ترک کرد تا برای کار به مزارع برود. پس از رفتن پدر تامین مخارج خانواده بر عهده مادربود. او صبح تا شب کار می‌کرد و شبها برای دلخوشی فرزندانش گیتار می‌نواخت و این اولین آشنایی ویکتور خارا با موسیقی بود. در واقع مادر ویکتور خارا تأثیر زیادی در گرایش او به سمت موسیقی داشت. مادر ویکتورخارا زمانی که او ۱۵ ساله بود مرد. ویکتور خارا از نوجوانی آواز می‌‌خواند ولی نه به طور حرفه‌ای. در ابتدا می‌خواست حسابداری بخواند بعد تصمیم گرفت کشیش شود ولی آنرا نیز رها کرد و به سراغ تئاتر رفت. 
 
== فعالیت هنری ویکتورخارا ==
ویکتور خارا درسال‌های ابتدایی دهه ۱۹۶۰ میلادی به اروپا سفر کرد. دهه‌ای که هر روز شاهد انقلابی تازه و یا کودتایی دیگر بود. ویکتور خارا در همین سفر نوشت: «اصطلاح «موسیقی اعتراض» دیگر نمی‌تواند کاربردی داشته باشد چون معنا و مفهوم آن از بین رفته است. به نظر من باید از اصطلاح «آواز انقلابی» استفاده کرد... یک هنرمند باید خالقی قابل اعتماد و در شکل پیشرفته، یک انقلابی باشد... فردی که به همان اندازه چریک‌های مسلح خطرناک است آن هم به دلیل قدرتی که در برقراری ارتباط با مردم دارد.»
 
ترانه Te Recuerdo Amanda را در سفر اروپا سرود و در آن یاد پدر و مادرش را زنده کرد. در همان زمان شیلی هم شکل‌های تازه ای از موسیقی را تجربه می کرد. گروه هایی مثل «اینتی - للیمانی» و «کویلاپایون» علاقه شدیدی به استفاده از ساز و آوازهای فراموش شده مردم مناطق روستایی و کارگری شیلی داشتند. ویکتور خارا درسال ۱۹۶۶ اولین آلبوم به نام خودش را منتشر کرد و به گروه کویلا پایون پیوست و تا سال ۱۹۶۹ به عنوان مدیر هنری آن کار خود را ادامه داد. یک سال بعد «چه گوارا»، چریک انقلابی  آرژانتینی در بولیوی کشته شد و خارا در یادبود او اثری منتشر کرد که به دلیل مخالفت کمپانی ضبط آن، امکان اشاره مستقیم به نام این مبارز وجود نداشت.
[[پرونده:ویکتور خارا 2.JPG|جایگزین=کانون‌های شورشی|بندانگشتی|ویکتور خارا در حال نواختن گیتار]]
سال ۱۹۶۹ ویکتور خارا در واکنش به شلیک به خانواده‌هایی که در«پورتو مونت» خانه ساخته بودند و طی آن ۷نفر از جمله یک کودک نه ماهه کشته شد، ترانه «پرسش‌هایی درباره پورتو مونت» سرود که در آن «پرس سوخبیس» وزیر کشور وقت که دستور شلیک داده بود را به عنوان یک جنایتکار معرفی می‌کرد. این ترانه به سرعت در میان جامعه گل کرد. همین ترانه بود که موجب حمله گروه‌های تندرو راست‌گرا به ویکتور خارا در خیابان شد و مورد نفرت احزاب راست قرار گرفت و از طرف دیگر در دل جنبش کارگری شیلی جای پای خود را محکم کرد.
 
'''قسمتی از ترانه «پرسشهایی در باره پورتومونت»'''
 
'''«پرسش من این است'''
 
'''هرگز به فکرتان رسیده که این سرزمین مال ماست'''
 
'''مال کسی است که بخش بزرگی از آن را در اختیار دارد'''
 
'''... حصارها را ویران کن'''
 
'''آنها را در هم بکوب»'''<ref name=":1">[https://web.archive.org/web/20070928152333/http://forum.shafighi.com/showthread.php?t=2621 ویکتور خارا، خواننده انقلابی شیلی '''ـ''' چنگیز محمود زاده ـ انجمن ادبی استاد هارون شفیقی عنبران]</ref>
 
== فعالیت سیاسی ==
سال ۱۹۷۰ «سالوادور آلنده» چپ گرا در انتخابات ریاست جمهوری شیلی پیروز شد. خارا در برنامه های انتخاباتی او حضور داشت و بارها برنامه اجرا کرد. ترانه معروف (ما پیروز خواهیم شد) را در همین زمان سرود که به شعار اتحاد چپ گرای شیلی تبدیل شد.
 
'''«ما پیروز خواهیم شد'''
 
'''و زنجیرها چاره ای جز گسستن نخواهند داشت'''
 
'''... و ما کنار هم، تاریخ را محقق خواهیم کرد.»'''
 
پیروزی آلنده فقط تغییرات اقتصادی به همراه نداشت و رویدادهای فرهنگی بسیاری را نیز به همراه آورد. در آن زمان گروه های تئاتر، موسیقی و شعر در مناطق کارگرنشین تشکیل می شد و گروه‌های متعدد هنری به مناطق مختلف شیلی سفر می‌کردند. حرکت‌هایی مثل «جنبش ترانه نوین» در همین روزها شکل گرفت که خارا هم یکی از سردمداران آن بود.
[[پرونده:ویکتور خارا سمت راست در تظاهراتی در سانتیاگو.JPG|جایگزین=ویکتور خارا ـ انقلاب|بندانگشتی|ویکتور خارا در تظاهراتی در سانتیاگو ]]
در آن زمان در شیلی آثار مهم ادبیات جهان روی کاغذهای ارزان و با قیمتی که هر فردی قادر به خرید باشد، عرضه می شد و فروش این آثار با فروش کمیک استریپ در دکه‌های روزنامه فروشی آمریکا قابل قیاس بود. زیاد پیش می آمد که کارگری در حال خواندن داستان های جک لندن، توماس مان، داستایوفسکی یا مارک تواین در اتوبوس‌ها دیده شود . نقاش‌ها روی دیوارهای سانتیاگو نقاشی می کشیدند و ویکتور خارا در بین مردم آواز می خواند، اما همه چیز فقط ۳سال طول کشید و سرنوشت همه جنبش‌های دموکراتیک آمریکای لاتین گریبان شیلی را گرفت؛ «پینوشه» کودتا کرد. تانک‌ها دانشگاه پلی تکنیک را که دانشجویان در آن برای مقابله با کودتاچیان سنگربندی کرده بودند مانند کارخانه‌ها بمباران کردند و سالوادور آلنده رئیس جمهور قانونی شیلی هم در کاخ ریاست جمهوری کشته شد.
 
مدتی  قبل از کودتا خارا ترانه‌ای سرود که مانیفست او نام گرفت. «یوان ترنر» همسر انگلیسی خارا می گوید که او از قبل می دانست در کودتا کشته خواهد شد و به همین دلیل مانیفست خود را سرود.
 
'''«نه برای خواندن است که می خوانم'''
 
'''و نه برای عرضه صدایم، نه'''
 
'''من آن شعر را با آواز می خوانم'''
[[پرونده:ویکتور خارا در میان کودکان محروم.JPG|جایگزین=ویکتور خارا، انقلابی، هنرمند، اعتراض|بندانگشتی|ویکتور خارا در میان کودکان محروم شیلی]]
'''که گیتار پراحساسم می سراید'''
 
'''... چراکه ترانه آن زمانی معنا می یابد'''
 
'''که قلبش نیرومندانه در تپش باشد'''
 
'''و انسانی آن ترانه را بسراید'''
 
'''که سرودخوانان شهادت را پذیرا شود»'''<ref name=":1" />
 
== دستگیری ویکتور خارا ==
[[پرونده:استادیوم سانتیاگو در روزهای کودتا.JPG|جایگزین=انقلاب، اعتراض، کانون شورشی|بندانگشتی|بازداشت هواداران حکومت آلنده توسط نظامیان در استادیوم سانتیاگو بعد از کودتای پینوشه]]
در یازده سپتامبر ۱۹۷۳  با همکاری مستقیم دولت آمریکا، آگوستو پینوشه در کودتایی خونین دولت مردمی سالوادور آلنده را سرنگون کرد و هزاران نفر از مردم شیلی را دستگیر کرد. تعداد زیادی از این دستگیرشدگان در استادیوم ملی سانتایگو پایتخت شیلی گرد آورده شده بودند. <ref name=":0" /> ویکتورخارا، ۱۲ سپتامبر ۱۹۷۳، یک روز پس از کودتای ارتش علیه دولت سالوادور آلنده، در دانشگاه فنی در کنار دانشجویان بازداشت و به استادیوم معروف سانتیاگو منتقل شد.<ref name=":2">[https://www.radiofarda.com/a/chilean-viktor-jara-trial/32576679.html پرونده قتل ویکتور خارا؛ محکومیت قطعی متهمان پس از ۵۰ سال ـ رادیو فردا]</ref>  او در این استادیوم به همراه حدود ۵۰۰۰ نفر دیگر نگهداری می‌شد. جایی که مرکز بازجویی، شکنجه و اعدام هواداران دولت قانونی آلنده بود. شاهدان عینی خبر داده‌اند که در همین استادیوم بود که استخوان‌های دست و انگشتان ویکتور خارا را شکستند و از او خواستند در حضور سایر بازداشت‌شدگان آواز بخواند و او ترانه معروف خود به نام «ماپیروز خواهیم شد» را خواند.<ref>'''[https://www.dw.com/fa-ir/art-culture/a-44530936 محکومیت قاتلان ویکتور خارا ۴۵ سال پس از مرگ خواننده نامدار ـ دویچه وله فارسی]'''</ref>
 
== جان باختن ویکتور خارا ==
روز ۱۵ سپتامبر دوباره خارا را به شکنجه‌ کشیدند و بعد هم ۴۳ گلوله به او شلیک کردند. یک روز بعد جسد خارا و ۵ نفر دیگر از بازداشت‌شدگان در زمینی اطراف یک گورستان در نزدیکی استادیوم پیدا شد. اجساد را برای شناسایی به پزشکی قانونی منتقل کردند. یکی از کارمندان این اداره چهره خارا را شناخت و با خبردادن به همسر او مانع از آن شد که خارا را در گورهای دسته‌جمعی دفن کنند. جسد خارا که ۵۶ شکستگی و ضرب و جرح در آن تشخیص داده شده بود، به صورت ناشناس در گوشه‌ای از گورستان سانتیاگو به خاک سپرده شد.  
 
سال ۲۰۰۹ جسد خارا در مراسمی رسمی از گور محقرش در گورستان سانتیاگو به مقبره‌ای آبرومند و درخور او منتقل شد. در این مراسم، خانم میشل باشله، رئیس جمهور وقت شیلی که پدرش از افسران وفادار به آلنده بود و قربانی کودتا شد، همراه با ۱۲ هزار نفر دیگر حضور داشت.
[[پرونده:جوان خارا همسر ویکتور خارا.JPG|جایگزین=ویکتور خارا، اعتراض، انقلاب، سرنگونی دیکتاتور|بندانگشتی|جوان خارا همسر انگلیسی ویکتور خارا]]
در زمان دیکتاتوری ۱۸ ساله پینوشه (۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰) نزدیک به ۴۰ هزار نفر به صورت غیرقانونی دستگیر و به طور منظم مورد شکنجه قرار گرفتند. بیش از ۳هزار نفر از مخالفان رژیم زیر شکنجه کشته شدند.
 
ویکتور خارا در روزهای بازداشت در استایوم سانتیاگو ترانه‌‌ی «استادیوم» را سرود که مدتی بعد به طور مخفیانه توسط  یکی از آنهایی که از استادیوم شیلی جان سالم به در برده بود، به دست همسرش رسید. او در این ترانه می‌گوید:
 
'''«پنج هزار تن اینجاییم'''
 
'''در این بخش کوچک شهر'''


== فعالیت‌های سیاسی آراسته قلی وند ==
'''چه دشوار است سرودی سر کردن'''
آراسته قلی‌وند، در تظاهرات و راهپیمایی‌های انقلاب ضدسلطنتی، شرکت می‌کرد. او پس از پیروزی انقلاب توسط فرزندانش که هوادار مجاهدین خلق بودند با آرمان‌ها و عقاید سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. با آغاز سرکوب جریانات سیاسی توسط خمینی او در میان آشنایان  و در محافل عمومی به اعتراض و مخالفت با سیاست‌های رژیم ایران می‌پرداخت. در مدت دو سال و نیم پس از انقلاب ضدسلطنتی که سازمان مجاهدین خلق به مبارازات سیاسی می‌پرداخت، مادر آراسته قلی‌وند نیز به انجمن مادران مسلمان هوادار مجاهدین خلق پیوست و به فعالیت‌ سیاسی پرداخت. او با وجود بیماری و سن بالا، ساعت‌ها در دکه‌های فروش کتاب و نشریه‌ی مجاهد می‌ایستاد و در برابر حمله فالانژها و نیروهای هوادار خمینی که مانع برگزاری میز کتاب می‌شدند، مقاومت می‌کرد. او در جریان تحصن خانواده‌های مجاهدین در اعتراض به دستگیری محمدرضا سعادتی دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. پس از آن‌که سازمان مجاهدین خلق ایران از نماینده ویژه ملل متحد برای بازدید از زندان‌های رژیم ایران دعوت کرد، مقامات جمهوری اسلامی مجبور به آزادی چند مادر مسن از جمله مادر آراسته قلی‌ وند شدند. وی در ۳۰ بهمن ۱۳۵۹ از زندان آزاد شد. پس از تظاهرات مسالمت آمیز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، که توسط رژیم جمهوری اسلامی به رگبار بسته شد، سازمان مجاهدین ورود به فاز مقاومت مسلحانه را اعلام کرد. مادر آراسته‌ قلی‌وند پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ به مبارزه مخفی روی آورد.


== دستگیری و اعدام ==
'''آن گاه که وحشت را آواز می‌خوانیم'''
در جریان سرکوب و دستگیری مخالفان و فعالان احزاب سیاسی، صغری بزرگان‌ فرد، دختر کوچک آراسته قلی‌‌وند توسط واحدهای گشت عبدالله پیام شناسایی و تعقیب شد و پاسداران از این طریق به پایگاه محل استقرار مادر آراسته پی بردند. او در روز ۲۳ آذر ۱۳۶۰ به‌همراه دختر کوچکش صغری بزرگان‌فرد در یکی از پایگا‌ه‌های مجاهدین در خیابات وصال شیرازی در تهران دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.


اسدالله لاجوردی دادستان و رئیس وقت زندان اوین، شخصاً او را تحت بازجویی و شکنجه قرار داد تا بتواند از او اطلاعات پایگاه‌ها و فعالیت‌های مجاهدین را به‌دست بیاورد، اما مادر آراسته دربرابر شکنجه‌های لاجوردی حاضر به دادن اطلاعات  پایگاه‌های مجاهدین نشد. سرانجام مادر آراسته قلی‌وند در روز ۲۷ آذر به جوخه اعدام سپرده شد.<ref name=":0">[http://women.ncr-iran.org/fa/1394/09/23/%D9%85%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D9%82%D9%84%D9%8A%E2%80%8C%D9%88%D9%86%D8%AF/ مادر شهید، آراسته قلی‌وند - وب سایت زنان نیروی تغییر]</ref>
'''وحشت آن که من زنده‌ام'''
== فرزندان مادر آراسته قلی وند ==
[[پرونده:آراسته قلی وند به همراه نوه‌اش.JPG|جایگزین=آراسته قلی وند به همراه نوه‌اش|بندانگشتی|250x250پیکسل|آراسته قلی وند به همراه نوه‌اش]]
مادر آراسته دارای ۶ فرزند بود. ۳ فرزند او، غلامرضا بزرگان‌ فرد، رضا بزرگان‌ فرد (همافر نیروی هوایی) و صغری بزرگان‌فرد توسط رژیم ایران به شهادت رسیدند. خانواده او نقل می‌کنند که کچویی رئیس زندان در یکی از ملاقات‌هایی که مادر آراسته قلی‌وند با فرزندش غلامرضا در زندان اوین داشت، به وی گفته بود: فرزندت به ۱۰۰ سال زندان محکوم شده است. مادر آراسته در جواب کچویی گفته‌ بود: اگر صد فرزند هم داشتم، حاضر بودم در این راه بدهم.<ref name=":0" />


=== صفری بزرگان فرد ===
'''وحشت آن که می‌میرم من'''
صغری بزرگان‌ فرد آخرین فرزند آراسته قلی‌ وند و کوچترین دختر وی بود.صغری بزرگان فرد پس از دستگیری به بند ۲۰۹ اوین منتقل شد و تحت شکنجه قرار گرفت. گفته می‌شود هنگامی که پدرش به ملاقات او رفته بود، صغری بزرگان‌فرد با صورتی کبود و فک شکسته، بر روی صندلی چرخدار  قرار داشت و حتی قادر به صحبت کردن نبود.


صغری بزرگان‌ فرد به دیگر زندانیانی که در بهداری زندان اوین بودند گفته بود:<blockquote>«اگر از زندان آزاد شدید به برادر مسعود بگویید که اگرچه شکنجه‌های زیادی شدم، ولی من مقاومت کردم و هیچ اطلاعاتی به دژخیمان شکنجه‌گر ندادم».</blockquote>[[پرونده:صغری بزرگانفرد در لباس زنان آذربایجان.JPG|جایگزین=صغری بزرگان فرد فرزند کوچک آراسته قلی وند|بندانگشتی|300x300پیکسل|صغری بزرگان‌‌فرد در لباس زنان آذربایجان]]بازجویان زندان اوین برای شکستن صغری بزرگان فرد که حاضر به دادن اطلاعات به آن‌ها نشده بود وی را بر سر جسد موسی خیابانی و اشرف رجوی از رهبران مجاهدین آوردند و از وی خواستند به اجساد اهانت کند. موسی خیابانی و اشرف رجوی و تعداد دیگری از همراهان آنان در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ در یک خانه تیمی کشته شده بودند. صغری بزرگان فرد هنگام مواجهه با اجساد آن‌ها شعار مرگ بر خمینی – درود بر رجوی سر داد. تمامی کسانی که در این روز حاضر به اهانت به اجساد جانباختگان نشده بودند دو روز بعد توسط اسدالله لاجوردی اعدام شدند. صغری بزرگان‌فرد به همراه ۱۵۰ تن دیگر از اعضا و هواداران مجاهدین خلق در روز ۲۱ بهمن ۱۳۶۰ به جوخه‌ی تیرباران سپرده شدند.<ref name=":1">[http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/12/blog-post_14.html سالگرد شهادت مادر آراسته - وب سایت مرگ بر خمینی]</ref>
'''خود را در انبوه این همه دیدن'''


=== رضا بزرگان فرد ===
'''در میان این لحظه‌های بی‌شمار ابدیّت'''
سومین فرزند مادر آراسته قلی‌وند، رضا بزرگان‌فرد نام داشت. او همافر نیروی هوایی بود. رضا بزرگان‌ فرد پس از پایان تحصیلاتش در رشته‌ی الکترونیک، از آمریکا به ایران بازگشته بود و استادیار دانشکده نیروی هوایی در پایگاه یکم شکاری بود. او در انقلاب ضد سلطنتی شرکت داشت. رضا بزرگان‌ فرد در درگیری بین گارد شاهنشاهی و پرسنل قصر فیروزه که عامل پیروزی انقلاب شد، نقش مؤثری داشت. وی همچنین در هدایت تظاهرات پرسنل نیروی هوایی و خانواده‌هایشان فعال بود. رضا بزرگان‌فرد در ارتباط با مجاهدینی که پس از انقلاب ضدسلطنتی از زندان آزاد شده بودند، از جمله محسن تدینی با مجاهدین آشنا و هوادار آنان شد. رضا پس از پیروزی انقلاب ضد سلطنتی به عنوان نماینده همافران در شورای نیروی هوایی انتخاب شد. رضا بزرگان‌فرد در پرواز مسعود رجوی از تهران به پاریس نقش فعالی ایفا کرد. پس از مشخص شدن نقش رضا بزرگان‌فرد در این ماجرا، وی به صورت غیابی به اعدام محکوم و برای دستگیریش جایزه تعیین شد. رضا بزرگان‌ فرد چند بار توسط مأموران اطلاعاتی عقیدتی – سیاسی نیروی هوایی در خبابان دستگیر شد اما از دست آنها فرار کرد. او سرانجام در روز ۲۴ تیر ۱۳۶۱، در یکی از خیابان‌های تهران در درگیری با پاسداران به شهادت رسید.<ref>[http://golesorkhiran.blogspot.com/2017/02/blog-post_15.html به یاد شهید غلامرضا بزرگانفرد - وب سایت قتل عام ۶۷]</ref>
[[پرونده:رضا بزرگانفرد و آراسته قلی وند.JPG|جایگزین=آراسته قلی وند به همراه فرزندش رضا بزرگان فرد|بندانگشتی|250x250پیکسل|رضا بزرگان فرد به همراه مادرش آراسته قلی وند]]


=== غلام‌رضا بزرگان‌ فرد ===
'''که در آن سکوت و فریاد هست'''
غلامرضا بزرگان‌فرد، فرزند دیگر مادر آراسته قلی‌وند، آخرین شهید خانواده بزرگان‌ فرد است. او در تظاهرات و قیام ضدسلطنتی در تهران شرکت داشت. با شروع فعالیت مجاهدین پس از انقلاب ضدسلطنتی به انجمن میثاق در غرب تهران که محل فعالیت جوانان مسلمان هوادار مجاهدین خلق ایران بود، پیوست. وی در حمله نیروهای وابسته به حکومت به انجمن میثاق در ۷ اردیبهشت۱۳۵۹ مجروح شد. در این حملات ناصرمحمدی از هوادارن سازمان مجاهدین در اثر شلیک مهاجمان جان‌باخت.
[[پرونده:میشل باشله رئیس جمهور شیلی در کنار عکسی از ویکتور خارا.JPG|جایگزین=حقوق بشر، آزادی|بندانگشتی|میشل باشله رئیس جمهور شیلی در کنار عکسی از ویکتور خارا در مراسم یادبود او]]
[[پرونده:مجاهد شهید غلامرضا بزرگان فرد.JPG|جایگزین=غلام رضا بزرگان فرد فرزند آراسته قلی وند|بندانگشتی|233x233پیکسل|غلام‌ رضا بزرگان فرد مجاهد قتل عام شده در سال ۱۳۶۷]]
'''لحظه پایان آوازم رقم می‌خورد.»'''<ref name=":2" />
غلامرضا بزرگان‌ فرد در روز ۱۳ آبان ۱۳۵۹، درحال فروش نشریه مجاهد، در خیابان جیحون در غرب تهران دستگیر شد. غلامرضا به مدت ۴ ماه پس از دستگیری، اسم خود را به بازجویان زندان نداد و خانواده‌اش از او خبری نداشتند. حکم زندان غلام‌رضا بزرگان فرد، ۶ ماه بود. آزادی او را مشروط به نوشتن تعهدی مبنی‌ بر عدم همکاری با سازمان مجاهدین خلق ایران پس از آزادی بود. غلام‌رضا حاضر به قبول این تعهدنامه نشد. او طبق حکم دادگاه باید در اردیبهشت سال ۱۳۶۰، از زندان آزاد می‌شد. غلامرضا بزرگان‌فرد در ادامه به‌دلیل ایجاد تشکیلات مجاهدین در زندان محاکمه و به ۹۹ سال زندان محکوم شد. او پس از دریافت حکم به بند ۲ زندان گوهردشت که مخصوص زندانیان مقاوم و بر سر موضع بود منتقل شد. غلامرضا اغلب در سلول انفرادی به‌سر می‌برد این منجر به ابتلای او به بیماری سل شد. او بارها توسط لاجوردی تهدید به مرگ شده بود. هم بندان او نقل می‌کنند که لاجوردی در یکی از بازدید‌هایش از زندان گوهردشت به او گفته بود:


شنیده‌ام در زندان تشکیلات راه انداخته‌ای و با خنده‌هایت به زندانیان روحیه می‌دهی! حودم تو را با دستانم خفه می‌کنم. غلامرضا بزرگان فرد، سرانجام در مرداد ۱۳۶۷، توسط رژیم لاجوردی به دار آویخته شد.<ref name=":1" />برادرش می‌گوید:<blockquote>«از عيد ۱۳۶۷ به بعد ملاقاتها را منتفي كرده بودند و ما هيچ خبری از غلامرضا نداشتيم. من يك روز تصميم گرفتم كه هر طور شده خبری از او بگيرم.  به زندان گوهردشت رفتم؛ و گفتم تا برادرم را به من نشان ندهيد من از اينجا نخواهم رفت. بعد از گذشت ساعتي، يك نفر با يك كيسه زباله سراغم آمد و گفت بيا اين وسايل غلامرضاست. او را كشتيم. تنها وسایل او فقط يك ساعت مچی و يك پيراهن بود.»</blockquote>برادر دیگر غلامرضا بزرگان‌فرد می‌گوید:
== ترانه‌های خارا در ایران ==
نام ویکتور خارا در ایران، بیشتر در سال ۱۳۵۸ و در کتاب جمعه که احمد شاملو مسئولیت و سردبیری آن را به عهده ‌ داشت مطرح شد. در ماه‌های پایانی همین سال «سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار» کاست اولین مجموعه از ترانه‌های ویکتور خارا را به ترجمه و دکلمه احمد شاملو منتشر کرد. این سازمان انتشاراتی تحت مسئولیت و مدیریت «ابراهیم زال‌زاده» اداره می‌شد و سال ۱۳۶۰ دومین و سومین مجموعه سرودهای ویکتور خارا را با ترجمه احمد شاملو و محمد زرین‌بال و با دکلمه محمد مقدم منتشر کرد. زال‌زاده اسفند سال ۱۳۷۵ در تهران درجریان قتل‌های زنجیره‌ای ناپدید شد و یک ماه بعد جسدش را که ضربات چاقو بر آن دیده می‌‌شد، در اطراف شهر پیدا کردند.<ref name=":2" />


«از عيد ۱۳۶۷ به بعد ملاقاتها را منتفي كرده بودند و ما هيچ خبری از غلامرضا نداشتيم. من يك روز تصميم گرفتم كه هر طور شده خبری از او بگيرم. به زندان گوهردشت رفتم؛ و گفتم تا برادرم را به من نشان ندهيد من از اينجا نخواهم رفت. بعد از گذشت ساعتي، يك نفر با يك كيسه زباله سراغم آمد و گفت بيا اين وسايل غلامرضاست. او را كشتيم. تنها وسایل او فقط يك ساعت مچی و يك پيراهن بود.».<ref name=":1" />
== منابع ==
 منابع<references />

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۰ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۰۴

ویکتور خارا
ویکتور لیدیو خارا مارتینز
ویکتور خارا 3.JPG
زادروز۲۸سپتامبر ۱۹۳۲
حاشیه شهر سانتیاگو
درگذشت۱۵ سپتامبر ۱۹۷۳
سانتیاگو ـ شیلی
محل زندگیسانتیاگو ـ شیلی
ملیتشیلیایی
تابعیتشیلیایی
تحصیلاتنامعلوم
پیشهشاعرـ ترانه سرا ـ خواننده
شناخته‌شده برایمردم شیلی و جهان
سبکمبارزه سیاسی
تأثیرپذیرفتگانمردم شیلی ـ هنرمندان آمریکای لاتین
شهر خانگیسانتیاگو
لقبویکتور خارا
مخالفانآگوستو پینوشه

ویکتور خارا “ Victor Jara ” به اسپانیایی Víctor Lidio Jara Martínez (زاده ۲۸سپتامبر ۱۹۳۲ جان باخته ۱۵سپتامبر ۱۹۷۳) شاعر، خواننده و ترانه ‌سرای اهل شیلی بود. [۱]

زندگی‌نامه

ویکتور خارا با نام کامل ویکتور لیدیو خارا مارتینزدر سپتامبر ۱۹۳۲ در خانواده‌ای کارگری و فقیر در حاشیه شهر سانتیاگو به دنیا آمد. نام مادرش آماندا و پدرش مانوئل بود. پدرش کارگر روزمزد بود. ویکتور هنوز سن و سالی نداشت که پدرش آنها را ترک کرد تا برای کار به مزارع برود. پس از رفتن پدر تامین مخارج خانواده بر عهده مادربود. او صبح تا شب کار می‌کرد و شبها برای دلخوشی فرزندانش گیتار می‌نواخت و این اولین آشنایی ویکتور خارا با موسیقی بود. در واقع مادر ویکتور خارا تأثیر زیادی در گرایش او به سمت موسیقی داشت. مادر ویکتورخارا زمانی که او ۱۵ ساله بود مرد. ویکتور خارا از نوجوانی آواز می‌‌خواند ولی نه به طور حرفه‌ای. در ابتدا می‌خواست حسابداری بخواند بعد تصمیم گرفت کشیش شود ولی آنرا نیز رها کرد و به سراغ تئاتر رفت.

فعالیت هنری ویکتورخارا

ویکتور خارا درسال‌های ابتدایی دهه ۱۹۶۰ میلادی به اروپا سفر کرد. دهه‌ای که هر روز شاهد انقلابی تازه و یا کودتایی دیگر بود. ویکتور خارا در همین سفر نوشت: «اصطلاح «موسیقی اعتراض» دیگر نمی‌تواند کاربردی داشته باشد چون معنا و مفهوم آن از بین رفته است. به نظر من باید از اصطلاح «آواز انقلابی» استفاده کرد... یک هنرمند باید خالقی قابل اعتماد و در شکل پیشرفته، یک انقلابی باشد... فردی که به همان اندازه چریک‌های مسلح خطرناک است آن هم به دلیل قدرتی که در برقراری ارتباط با مردم دارد.»

ترانه Te Recuerdo Amanda را در سفر اروپا سرود و در آن یاد پدر و مادرش را زنده کرد. در همان زمان شیلی هم شکل‌های تازه ای از موسیقی را تجربه می کرد. گروه هایی مثل «اینتی - للیمانی» و «کویلاپایون» علاقه شدیدی به استفاده از ساز و آوازهای فراموش شده مردم مناطق روستایی و کارگری شیلی داشتند. ویکتور خارا درسال ۱۹۶۶ اولین آلبوم به نام خودش را منتشر کرد و به گروه کویلا پایون پیوست و تا سال ۱۹۶۹ به عنوان مدیر هنری آن کار خود را ادامه داد. یک سال بعد «چه گوارا»، چریک انقلابی آرژانتینی در بولیوی کشته شد و خارا در یادبود او اثری منتشر کرد که به دلیل مخالفت کمپانی ضبط آن، امکان اشاره مستقیم به نام این مبارز وجود نداشت.

کانون‌های شورشی
ویکتور خارا در حال نواختن گیتار

سال ۱۹۶۹ ویکتور خارا در واکنش به شلیک به خانواده‌هایی که در«پورتو مونت» خانه ساخته بودند و طی آن ۷نفر از جمله یک کودک نه ماهه کشته شد، ترانه «پرسش‌هایی درباره پورتو مونت» سرود که در آن «پرس سوخبیس» وزیر کشور وقت که دستور شلیک داده بود را به عنوان یک جنایتکار معرفی می‌کرد. این ترانه به سرعت در میان جامعه گل کرد. همین ترانه بود که موجب حمله گروه‌های تندرو راست‌گرا به ویکتور خارا در خیابان شد و مورد نفرت احزاب راست قرار گرفت و از طرف دیگر در دل جنبش کارگری شیلی جای پای خود را محکم کرد.

قسمتی از ترانه «پرسشهایی در باره پورتومونت»

«پرسش من این است

هرگز به فکرتان رسیده که این سرزمین مال ماست

مال کسی است که بخش بزرگی از آن را در اختیار دارد

... حصارها را ویران کن

آنها را در هم بکوب»[۲]

فعالیت سیاسی

سال ۱۹۷۰ «سالوادور آلنده» چپ گرا در انتخابات ریاست جمهوری شیلی پیروز شد. خارا در برنامه های انتخاباتی او حضور داشت و بارها برنامه اجرا کرد. ترانه معروف (ما پیروز خواهیم شد) را در همین زمان سرود که به شعار اتحاد چپ گرای شیلی تبدیل شد.

«ما پیروز خواهیم شد

و زنجیرها چاره ای جز گسستن نخواهند داشت

... و ما کنار هم، تاریخ را محقق خواهیم کرد.»

پیروزی آلنده فقط تغییرات اقتصادی به همراه نداشت و رویدادهای فرهنگی بسیاری را نیز به همراه آورد. در آن زمان گروه های تئاتر، موسیقی و شعر در مناطق کارگرنشین تشکیل می شد و گروه‌های متعدد هنری به مناطق مختلف شیلی سفر می‌کردند. حرکت‌هایی مثل «جنبش ترانه نوین» در همین روزها شکل گرفت که خارا هم یکی از سردمداران آن بود.

ویکتور خارا ـ انقلاب
ویکتور خارا در تظاهراتی در سانتیاگو

در آن زمان در شیلی آثار مهم ادبیات جهان روی کاغذهای ارزان و با قیمتی که هر فردی قادر به خرید باشد، عرضه می شد و فروش این آثار با فروش کمیک استریپ در دکه‌های روزنامه فروشی آمریکا قابل قیاس بود. زیاد پیش می آمد که کارگری در حال خواندن داستان های جک لندن، توماس مان، داستایوفسکی یا مارک تواین در اتوبوس‌ها دیده شود . نقاش‌ها روی دیوارهای سانتیاگو نقاشی می کشیدند و ویکتور خارا در بین مردم آواز می خواند، اما همه چیز فقط ۳سال طول کشید و سرنوشت همه جنبش‌های دموکراتیک آمریکای لاتین گریبان شیلی را گرفت؛ «پینوشه» کودتا کرد. تانک‌ها دانشگاه پلی تکنیک را که دانشجویان در آن برای مقابله با کودتاچیان سنگربندی کرده بودند مانند کارخانه‌ها بمباران کردند و سالوادور آلنده رئیس جمهور قانونی شیلی هم در کاخ ریاست جمهوری کشته شد.

مدتی قبل از کودتا خارا ترانه‌ای سرود که مانیفست او نام گرفت. «یوان ترنر» همسر انگلیسی خارا می گوید که او از قبل می دانست در کودتا کشته خواهد شد و به همین دلیل مانیفست خود را سرود.

«نه برای خواندن است که می خوانم

و نه برای عرضه صدایم، نه

من آن شعر را با آواز می خوانم

ویکتور خارا، انقلابی، هنرمند، اعتراض
ویکتور خارا در میان کودکان محروم شیلی

که گیتار پراحساسم می سراید

... چراکه ترانه آن زمانی معنا می یابد

که قلبش نیرومندانه در تپش باشد

و انسانی آن ترانه را بسراید

که سرودخوانان شهادت را پذیرا شود»[۲]

دستگیری ویکتور خارا

انقلاب، اعتراض، کانون شورشی
بازداشت هواداران حکومت آلنده توسط نظامیان در استادیوم سانتیاگو بعد از کودتای پینوشه

در یازده سپتامبر ۱۹۷۳ با همکاری مستقیم دولت آمریکا، آگوستو پینوشه در کودتایی خونین دولت مردمی سالوادور آلنده را سرنگون کرد و هزاران نفر از مردم شیلی را دستگیر کرد. تعداد زیادی از این دستگیرشدگان در استادیوم ملی سانتایگو پایتخت شیلی گرد آورده شده بودند. [۱] ویکتورخارا، ۱۲ سپتامبر ۱۹۷۳، یک روز پس از کودتای ارتش علیه دولت سالوادور آلنده، در دانشگاه فنی در کنار دانشجویان بازداشت و به استادیوم معروف سانتیاگو منتقل شد.[۳] او در این استادیوم به همراه حدود ۵۰۰۰ نفر دیگر نگهداری می‌شد. جایی که مرکز بازجویی، شکنجه و اعدام هواداران دولت قانونی آلنده بود. شاهدان عینی خبر داده‌اند که در همین استادیوم بود که استخوان‌های دست و انگشتان ویکتور خارا را شکستند و از او خواستند در حضور سایر بازداشت‌شدگان آواز بخواند و او ترانه معروف خود به نام «ماپیروز خواهیم شد» را خواند.[۴]

جان باختن ویکتور خارا

روز ۱۵ سپتامبر دوباره خارا را به شکنجه‌ کشیدند و بعد هم ۴۳ گلوله به او شلیک کردند. یک روز بعد جسد خارا و ۵ نفر دیگر از بازداشت‌شدگان در زمینی اطراف یک گورستان در نزدیکی استادیوم پیدا شد. اجساد را برای شناسایی به پزشکی قانونی منتقل کردند. یکی از کارمندان این اداره چهره خارا را شناخت و با خبردادن به همسر او مانع از آن شد که خارا را در گورهای دسته‌جمعی دفن کنند. جسد خارا که ۵۶ شکستگی و ضرب و جرح در آن تشخیص داده شده بود، به صورت ناشناس در گوشه‌ای از گورستان سانتیاگو به خاک سپرده شد.

سال ۲۰۰۹ جسد خارا در مراسمی رسمی از گور محقرش در گورستان سانتیاگو به مقبره‌ای آبرومند و درخور او منتقل شد. در این مراسم، خانم میشل باشله، رئیس جمهور وقت شیلی که پدرش از افسران وفادار به آلنده بود و قربانی کودتا شد، همراه با ۱۲ هزار نفر دیگر حضور داشت.

ویکتور خارا، اعتراض، انقلاب، سرنگونی دیکتاتور
جوان خارا همسر انگلیسی ویکتور خارا

در زمان دیکتاتوری ۱۸ ساله پینوشه (۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰) نزدیک به ۴۰ هزار نفر به صورت غیرقانونی دستگیر و به طور منظم مورد شکنجه قرار گرفتند. بیش از ۳هزار نفر از مخالفان رژیم زیر شکنجه کشته شدند.

ویکتور خارا در روزهای بازداشت در استایوم سانتیاگو ترانه‌‌ی «استادیوم» را سرود که مدتی بعد به طور مخفیانه توسط یکی از آنهایی که از استادیوم شیلی جان سالم به در برده بود، به دست همسرش رسید. او در این ترانه می‌گوید:

«پنج هزار تن اینجاییم

در این بخش کوچک شهر

چه دشوار است سرودی سر کردن

آن گاه که وحشت را آواز می‌خوانیم

وحشت آن که من زنده‌ام

وحشت آن که می‌میرم من

خود را در انبوه این همه دیدن

در میان این لحظه‌های بی‌شمار ابدیّت

که در آن سکوت و فریاد هست

حقوق بشر، آزادی
میشل باشله رئیس جمهور شیلی در کنار عکسی از ویکتور خارا در مراسم یادبود او

لحظه پایان آوازم رقم می‌خورد.»[۳]

ترانه‌های خارا در ایران

نام ویکتور خارا در ایران، بیشتر در سال ۱۳۵۸ و در کتاب جمعه که احمد شاملو مسئولیت و سردبیری آن را به عهده ‌ داشت مطرح شد. در ماه‌های پایانی همین سال «سازمان انتشاراتی و فرهنگی ابتکار» کاست اولین مجموعه از ترانه‌های ویکتور خارا را به ترجمه و دکلمه احمد شاملو منتشر کرد. این سازمان انتشاراتی تحت مسئولیت و مدیریت «ابراهیم زال‌زاده» اداره می‌شد و سال ۱۳۶۰ دومین و سومین مجموعه سرودهای ویکتور خارا را با ترجمه احمد شاملو و محمد زرین‌بال و با دکلمه محمد مقدم منتشر کرد. زال‌زاده اسفند سال ۱۳۷۵ در تهران درجریان قتل‌های زنجیره‌ای ناپدید شد و یک ماه بعد جسدش را که ضربات چاقو بر آن دیده می‌‌شد، در اطراف شهر پیدا کردند.[۳]

منابع