مهدی اخوان ثالث: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح نویسه‌های عربی)
 
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد)
خط ۳۷: خط ۳۷:


}}
}}
مهدی اخوان ثالث با نام مستعار م. امید (متولد ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ در مشهد - درگذشته در ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران) شاعر معاصر و پرآوازه‌ی ایران است. مهدی اخوان ثالث در سبک نیمایی شعر می سرود. او دارای زبان شعری خاص خود بود. زبان شعری او از استحکامی بی‌نظیر برخوردار بود و اشعارش بر نسل‌های پس از خود تأثیری عمیق گذاشت. اشعار او زمینه‌های سیاسی و اجتماعی دارند. همچنین لحن حماسی در اشعار او بسیار آشکار است. پس از انقلاب به وی پیشنهاد شد در بخش‌های حکومتی وارد شود. علی خامنه‌ای که پیش از انقلاب با او آشنایی داشت از وی خواست که به حکومت بیپیوندد اما مهدی اخوان ثالث پاسخ داده بود:بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!  
'''مهدی اخوان ثالث،''' با نام مستعار م. امید (متولد ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ در مشهد - درگذشته در ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران) شاعر معاصر و پرآوازه‌ی ایران است. مهدی اخوان ثالث در سبک نیمایی شعر می سرود. او دارای زبان شعری خاص خود بود. زبان شعری او از استحکامی بی‌نظیر برخوردار بود و اشعارش بر نسل‌های پس از خود تأثیری عمیق گذاشت. اشعار او زمینه‌های سیاسی و اجتماعی دارند. همچنین لحن حماسی در اشعار او بسیار آشکار است. از اشعار بسیار مشهور او می‌توان از شعر زمستان نام برد. پس از انقلاب به وی پیشنهاد شد در بخش‌های حکومتی وارد شود. علی خامنه‌ای که پیش از انقلاب با او آشنایی داشت از وی خواست که به حکومت بیپیوندد اما مهدی اخوان ثالث پاسخ داده بود: بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!  
 
همین موضوع منجر به رانده شدن او تا پایان عمر شد.<ref>[https://www.radiofarda.com/a/khamenei-cultural-views-and-non-governmental-literature/29956608.html خامنه‌ای و «قبر» پرماجرای شاملو]</ref>
 
وی تا پایان عمر در جمهوری اسلامی منزوی بود و حتی به لحاظ مالی در تنگدستی به سر می‌برد. مهدی اخوان ثالث در اواخر عمر از اسماعیل خویی دعوت به بازگشت به ایران کرده و در این نامه خامنه‌ای را مردی فاضل نامید که به وی اجازه بازگشت خواهد داد. این موضوع مورد انتقاد بسیاری از روشنفکران قرار گرفت.<ref>[https://nahad.qiau.ac.ir/index.aspx?key=docs&id=2375 اخوان ثالث و دوستی اش با رهبر انقلاب]</ref> ۴ شهریور ۱۳۶۹ در تهران درگذشت.


همین موضوع منجر به رانده شدن او تا پایان عمر شد.<ref>[https://www.radiofarda.com/a/khamenei-cultural-views-and-non-governmental-literature/29956608.html خامنه‌ای و «قبر» پرماجرای شاملو]</ref> وی تا پایان عمر در جمهوری اسلامی منزوی بود و حتی به لحاظ مالی در تنگدستی به سر می‌برد. او در ۴ شهریور ۱۳۶۹ در تهران درگذشت.
== زندگی ==
== زندگی ==
مهدی اخوان ثالث (م - امید) در سال ۱۳۰۷ در مشهد متولد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید از هنرستان صنعتی فارغ التحصیل شد. نزد سلیمان روح افزا یکی از نوازندگان تار، با هنر موسیقی آشناشد. با تشویق پدر به شعر و شاعری متمایل گشت و در ادامه راه معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز از او رهبری نمود با ورود به «انجمن ادبی خراسان» و آشنایی با بزرگان شعر آن روزگاران همچون استاد نصرت (منشی باشی) درسالهای ۲۳–۲۴ و دعوت به انجمن ادبی (تخلص و نام امید) داده شد. مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیده سرایی (به شیوه اساتید کهن خراسان و خاصه منوچهری) و غزلسرایی (ارغنون از جمله فعالیت‌های این دوره اوست) و نیز به سبک نو (به شیوه نیما، مانند مجموعه زمستان) طبع آزمایی کرد.
مهدی اخوان ثالث (م - امید) در سال ۱۳۰۷ در مشهد متولد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید از هنرستان صنعتی فارغ التحصیل شد. نزد سلیمان روح افزا یکی از نوازندگان تار، با هنر موسیقی آشناشد.


پس از کودتای ۲۸مرداد سال ۳۲، ایران چهرهء دیگری به‌خود گرفت و نظام سیاسی-فرهنگی جامعهء آن‌زمان به‌کلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم، دستگیر و روانهء زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند؛ اما طولی نکشید مجددا در سال ۱۳۴۴برای دومین بار راهی زندان شد؛ اما این بار اتهام او سیاسی نبود، پس از آزاد شدن از زندان، دیگر هیچ‌گاه برای حزب و دسته‌ای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمرهء سیاسی کناره‌گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامهء «ایران ما» پیوست.  
با تشویق پدر به شعر و شاعری متمایل گشت و در ادامه راه معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز از او رهبری نمود با ورود به «انجمن ادبی خراسان» و آشنایی با بزرگان شعر آن روزگاران همچون استاد نصرت (منشی‌باشی) درسالهای ۲۳–۲۴ و دعوت به انجمن ادبی (تخلص و نام امید) داده شد.


== مشاغل و سمتهای اداری ==
مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیده‌سرایی (به شیوه اساتید کهن خراسان و خاصه منوچهری) و غزلسرایی (ارغنون از جمله فعالیت‌های این دوره اوست) و نیز به سبک نو (به شیوه نیما، مانند مجموعه زمستان) طبع آزمایی کرد.  
اخوان ثالث در سال ۱۳۲۷ ساکن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت و پس از چندی به سمت مامور در وزارت اطلاعات مشغول همکاری شد و وظیفه‌اش نظارت بر برنامه‌های ادبی بود. وی همچنین به کار صدا برگردانی (دوبله) فیلم‌های مستند در استودیو «گلستان» نیز پرداخت. بنا به قول گلستان در مدت سه - چهار سال روی صداگذاری نزدیک به سیصد فیلم مستند نظارت کرد. به جز آن هم به متن ترجمه‌ها و روانی گفتارها رسیدگی می‌کرد، هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخه‌های فیلم. پس از آنکه کارگاه فیلم گلستان تعطیل شد، ایرج گرگین رییس برنامهء دوم رادیو از اخوان دعوت کرد تا مسئوولیت مستقیم برنامه‌های ادبی را برعهده گیرد. با توجه به آنکه تجربهء لازم را برای این‌کار نداشت، اما با موفقیت برنامه‌ها را اداره کرد. او می‌گوید: «من آن وقت هفته‌ای چهار برنامه داشتم، یک برنامهء ادبی داشتم، یک برنامهء کتاب داشتم، در میزگردهایی هم که راجع به این جور مسایل بود شرکت می‌کردم.»


در سال ۱۳۴۸ از اخوان برای کار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد. او تا سال ۱۳۵۳ برای تلویزیون آبادان برنامه‌سازی نمود، اما حادثهء مرگ دخترش لاله، او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظر نماید. تا قبل از انقلاب، اخوان ثالث کمابیش با برنامه‌های ادبی در تلویزیون ظاهر می‌شد، پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق) مشغول به کار شد، اما پس از مدتی استعفا داد و خانه‌نشین شد.
پس از [[کودتای ۲۸ مرداد|کودتای ۲۸مرداد]] سال ۳۲، ایران چهره‌ی دیگری به‌خود گرفت و نظام سیاسی-فرهنگی جامعهء آن‌زمان به‌کلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم، دستگیر و روانهء زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند؛ اما طولی نکشید مجددا در سال ۱۳۴۴ برای دومین بار راهی زندان شد؛ اما این بار اتهام او سیاسی نبود، 


== فعالیتهای ==
پس از آزاد شدن از زندان، دیگر هیچ‌گاه برای حزب و دسته‌ای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمرهء سیاسی کناره‌گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامه‌ی «ایران ما» پیوست.  
مهدی اخوان ثالث پس از آنکه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اکبر آذری با سفارش مدیر روزنامهء «زندگی» ،در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسهء روستایی کریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفهء معلمی بود. انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیهء اخوان سازگار بود. یکی دو سال بعد، او را به مدرسهء کشاورز منتقل کردند و او در آنجا علاوه بر آنکه معلم ادبیات بود، فقه و آهنگری را نیز به بچه‌ها یاد می‌داد. اخوان بعدها به دلایلی از کار تدریس در آموزش و پرورش کناره‌گیری کرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن، نرفتن‌ها بیان می‌کند. ادامهء فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال ۱۳۵۶ می‌باشد. او با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشرطیت به بعد را تدریس می‌کرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاههای تهران، تربیت معلم و شهید بهشتی به این کار مشغول بود.<ref name=":0">بیتوته - [http://www.beytoote.com/scientific/scientist/biography-autobiography-third-mehdi-mensurable.html بیوگرافی مهدی اخوان ثالث]</ref>


== مجموعه شعرهای اخوان هستند. ==
وی پس از انقلاب نیز از حکومت کناره گرفت و منزوی بود. با این‌ همه مهدی اخوان ثالث در اواخر عمر از [[اسماعیل خویی]] دعوت به بازگشت به ایران کرده و در این نامه خامنه‌ای را مردی فاضل نامید که به وی اجازه بازگشت خواهد داد. این موضوع مورد انتقاد بسیاری از روشنفکران قرار گرفت.<ref>[https://nahad.qiau.ac.ir/index.aspx?key=docs&id=2375 اخوان ثالث و دوستی اش با رهبر انقلاب]</ref>
اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای مانده است. علاوه بر شعر نیمایی اشعاری در قالب‌های قصیده، قطعه، مثنوی، ترکیب بند، مستزاد و رباعی سروده است. «ارغنون»، «زمستان»، «آخر شاهنامه»، «از این اوستا»، «منظومه (شکار)»، «پاییز در زندان»، «عاشقانه و کبود»، «بهترین امید»، «زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «دوزخ اما سرد»، «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم»<ref>ستاره - [http://setare.com/fa/news/12813/%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB گزیده ای از بهترین اشعار مهدی اخوان ثالث]</ref>


== اشعار مهدی اخوان ثالث ==
=== مشاغل و سمتهای اداری ===
[[پرونده:مزار.jpg|بندانگشتی]]
اخوان ثالث در سال ۱۳۲۷ ساکن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت و پس از چندی به سمت مامور در وزارت اطلاعات و جهانگردی مشغول همکاری شد و وظیفه‌اش نظارت بر برنامه‌های ادبی بود. وی همچنین به کار صدا برگردانی (دوبله) فیلم‌های مستند در استودیو «گلستان» نیز پرداخت. بنا به قول گلستان در مدت سه - چهار سال روی صداگذاری نزدیک به سیصد فیلم مستند نظارت کرد.
اشعار مهدی اخوان ثالث


به دیدارم بیا هر شب
به جز آن هم به متن ترجمه‌ها و روانی گفتارها رسیدگی می‌کرد، هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخه‌های فیلم. پس از آنکه کارگاه فیلم گلستان تعطیل شد، ایرج گرگین رییس برنامهء دوم رادیو از اخوان دعوت کرد تا مسئوولیت مستقیم برنامه‌های ادبی را برعهده گیرد. با توجه به آنکه تجربه‌ی لازم را برای این‌کار نداشت، اما با موفقیت برنامه‌ها را اداره کرد. او می‌گوید: <blockquote>«من آن وقت هفته‌ای چهار برنامه داشتم، یک برنامه‌ی ادبی داشتم، یک برنامه‌ی کتاب داشتم، در میزگردهایی هم که راجع به این جور مسایل بود شرکت می‌کردم.»</blockquote>در سال ۱۳۴۸ از اخوان برای کار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد. او تا سال ۱۳۵۳ برای تلویزیون آبادان برنامه‌سازی نمود، اما حادثه‌ی مرگ دخترش لاله، او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظر نماید. تا قبل از انقلاب، اخوان ثالث کمابیش با برنامه‌های ادبی در تلویزیون ظاهر می‌شد، پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق) مشغول به کار شد، اما پس از مدتی استعفا داد و خانه‌نشین شد.


در این تنهایی تنها و تاریکِ خدا مانند
=== فعالیت‌ها ===
مهدی اخوان ثالث پس از آنکه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اکبر آذری با سفارش مدیر روزنامهء «زندگی» ،در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسهء روستایی کریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفه‌ی معلمی بود. انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیهء اخوان سازگار بود.


دلم تنگ است
یکی دو سال بعد، او را به مدرسه‌ی کشاورز منتقل کردند و او در آنجا علاوه بر آنکه معلم ادبیات بود، فقه و آهنگری را نیز به بچه‌ها یاد می‌داد. اخوان بعدها به دلایلی از کار تدریس در آموزش و پرورش کناره‌گیری کرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن، نرفتن‌ها بیان می‌کند. ادامهء فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال ۱۳۵۶ می‌باشد. او با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشروطیت به بعد را تدریس می‌کرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاه‌های تهران، تربیت معلم و بهشتی به این کار مشغول بود.<ref name=":0">بیتوته - [http://www.beytoote.com/scientific/scientist/biography-autobiography-third-mehdi-mensurable.html بیوگرافی مهدی اخوان ثالث]</ref>


بیا ای روشن، ای روشن‌تر از لبخند
=== مجموعه شعرهای اخوان ===
[[پرونده:مهدی .jpg|بندانگشتی]]
اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای مانده است. علاوه بر شعر نیمایی اشعاری در قالب‌های قصیده، قطعه، مثنوی، ترکیب بند، مستزاد و رباعی سروده است.  «ارغنون»، «زمستان»، «آخر شاهنامه»، «از این اوستا»، «منظومه (شکار)»، «پاییز در زندان»، «عاشقانه و کبود»، «بهترین امید»، «زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «دوزخ اما سرد»، «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم»<ref>ستاره - [http://setare.com/fa/news/12813/%DA%AF%D8%B2%DB%8C%D8%AF%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%A8%D9%87%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB گزیده ای از بهترین اشعار مهدی اخوان ثالث]</ref>
شبم را روز کن در زیر سرپوش سیاهی‌ها


دلم تنگ است
== تماس خامنه‌ای با اخوان ثالث ==
[[علی خامنه‌ای]] گفته‌ است:«پس از انقلاب به اخوان تلفن کردم و گفتم بیایید توی میدان و با شعر، با زبان، از انقلاب حمایت کنید.»


شعرهای مهدی اخوان ثالث
مهدی اخوان ثالث در پاسخ می‌گوید«ما همیشه بر سلطه بوده‌ایم نه با سلطه».


موجها خوابیده اند، آرام و رام
این همان گفتگویی است که رابطه‌ی او را از ابتدا با حکومت تیره کرد.


طبل طوفان از نوا افتاده است
کما اینکه حقوق بازنشستگی مهدی اخوان ثالث نیز قطع می‌شود. خامنه‌ای در یکی از خطبه‌های نماز جمعه خود اخوان را «هیچ» خطاب کرد و اخوان شعری با مطلع «هیچیم و چیزی کم» در پاسخ به او سرود."<ref>[https://www.asriran.com/fa/news/382260/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B3%D8%B1%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B2-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B3-%D8%AA%D9%84%D9%81%D9%86%DB%8C-%D8%A2%DB%8C%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%85%D9%86%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%AB%D8%A7%D9%84%D8%AB عصر ایران- رضا رهگذر]</ref>


چشمه های شعله ور خشکیده اند
نقل قول دیگر از علی خامنه‌ای:


آبها از آسیاب افتاده است
در اوایل انقلاب، یک وقت سراغِ یکی از همین معاریف را - که با بنده آشنایی داشت و حالا از دنیا رفته است - گرفتم. (من در همان اوایل، این فکر را داشتم که با بعضی از رفقا یا آشناهای قدیمی، حداقل تماسِ تلفنی برقرار کنم و سراغی از آنها بگیرم.)


در مزار آباد شهر بی تپش
در آن گرفتاری‌های فراوانِ اوایل انقلاب، عمده‌ی خواب و استراحت من، در خودرویی بود که با آن، از جایی به جایی میرفتم. واقعاً ما وقت خواب و استراحت نداشتیم! با این همه، در همان گرفتاری‌ها، گاهی از فرصتی استفاده می‌کردم و به وسیله تلفن، از این افراد احوالی می‌پرسیدم؛ به تصوّر این‌که شاید برای انقلاب، کاری شده باشد.


وای جغدی هم نمی آید به گوش
باری؛ به آن آشنای معروف تلفن زدم که «آقا، چطوری؟ رفیق، کجایی؟ انقلاب شده. خبر داری، نداری؟ نظام شاه رفته و اوضاع عوض شده.» و از این حرفها. ناگهان با لحنِ خیلی بدی شروع کرد به حرف زدن و گفت: «بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!» گفتم: «اوّلاً بنای بسیار غلطی است! مگر سلطه همیشه بد است که شما می‌خواهید «بر سلطه» باشید؟ نه؛ اگر سلطه خوب است، بیایید نوکر سلطه بشوید و «با سلطه» باشید. ثانیاً شما می‌خواهید «بر سلطه» باشید؟ خیلی خوب؛ سلطه‌ی امریکا دارد پدر ما را درمی‌آورد. [سال ۵۸ بود. ]می‌بینید سلطه‌ی امریکا که بالاتر از همه است، چه کار می‌کند!؟ بر این سلطه باش و هر چه دلت می‌خواهد، بگو!» اِن و اون کرد؛ گوشی را گذاشتم و تا آخر هم سراغ او نرفتیم. البته او بعدها - یعنی این سالهای اخیر - آمد که دیگر اجلِ محتومْ مهلتش نداد و به آن دنیا رفت.<ref>[https://www.mizanonline.ir/fa/news/92844/%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B1%D9%87%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%DB%8C%DA%A9-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82-%DA%86%D8%B1%D9%86%D8%AF خبرگزاری میزان]</ref>


دردمندان بی خروش و بی فغان
   


خشمناکان بی فغان و بی خروش
== شعر زمستان  ==
 
[[پرونده:مزار.jpg|بندانگشتی]]
شعر مهدی اخوان ثالث
یکی از اشعار معروف مهدی اخوان‌ثالث شعر «زمستان» اوست:
 
من اینجا بس دلم تنگ است
 
و هر سازی که می بینم بد آهنگ است
 
بیا ره توشه برداریم
 
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
 
ببینیم آسمان هر کجا آیا همین رنگ است؟
 
آثار مهدی اخوان ثالث
 
ما چون دو دریچه روبروی هم
 
آگاه زهر بگو مگوی هم
 
هر روز سلام و پرسش و خنده
 
هر روز قرار روز آینده
 
عمر آینه بهشت، اما…آه
 
بیش از شب و روز تیر و دی کوتاه
 
اکنون دل من شکسته و خسته ست
 
زیرا یکی از دریچه ها بسته ست
 
نه مهر فسون، نه ماه جادو کرد
 
نفرین به سفر، که هر چه کرد او کرد
 
عکس مهدی اخوان ثالث
 
بهار آمد، پریشان باغ من افسرده بود اما
 
به جو باز آمد آب رفته، ماهی مرده بود اما
 
اشعار عاشقانه مهدی اخوان ثالث
 
در آن لحظه که من از پنجره بیرون نگا کردم


کلاغی روی بام خانه ی همسایه ی ما بود
'''زمستان است'''


و بر چیزی، نمیدانم چه، شاید تکه استخوانی
'''سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت'''


دمادم تق و تق منقار می زد باز
'''سرها در گریبان است'''


و نزدیکش کلاغی روی آنتن قار می زد باز
'''کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را'''


نمی دانم چرا، شاید برای آنکه این دنیا بخیل است
'''نگه جز پیش پا را دید، نتواند'''


و تنها می خورد هر کس که دارد
'''که ره تاریک و لغزان است'''


اشعار زیبای مهدی اخوان ثالث
'''وگر دست محبت سوی کس یازی'''


تو چه دانی که پسِ هر نگهِ ساده ی من . . .
'''به اکراه آورد دست از بغل بیرون'''


چه جنونی
'''که سرما سخت سوزان است'''


چه نیازی،
'''نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک'''


چه غمی ست؟
'''چو دیوار ایستد در پیش چشمانت'''


سروده های مهدی اخوان ثالث
'''نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟'''


زمین دلمرده، سقفِ آسمان کوتاه،
'''ز چشم دوستان دور یا نزدیک'''


غبار آلوده مهر و ماه،
'''مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین'''


زمستان است
'''هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...'''


دیوان شعر مهدی اخوان ثالث
'''دمت گرم و سرت خوش باد'''


زمستون، تن عریون باغچه چون بیابون
'''سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای'''


درختا با پاهای برهنه زیر بارون
'''منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم'''


نمیدونی تو که عاشق نبودی
'''منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور'''


چه سخته مرگ گل برای گلدون
'''منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور'''


گل و گلدون چه شبها نشستن بی بهانه
'''نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم'''


واسه هم قصه گفتن عاشقانه
'''بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم'''


چه تلخه چه تلخه
'''حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد'''


باید تنها بمونه قلب گلدون
'''تگرگی نیست، مرگی نیست'''


مثل من که بی تو
'''صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است'''


نشستم زیر بارون زمستون
'''من امشب آمدستم وام بگزارم'''


زمستون
'''حسابت را کنار جام بگذارم'''


برای تو قشنگه پشت شیشه
'''چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!'''


بهاره زمستونها برای تو همیشه
'''فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست'''


تو مثل من زمستونی نداری
'''حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است'''


که باشه لحظه چشم انتظاری
'''و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده'''


گلدون خالی ندیدی
'''به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است'''


نشسته زیر بارون
'''حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است'''


گلای کاغذی داری تو گلدون
'''سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت'''


تو عاشق نبودی
'''هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان'''


ببینی تلخه روزهای جدایی
'''نفسها ابر، دلها خسته و غمگین'''


چه سخته چه سخته
'''درختان اسکلتهای بلور آجین'''


بشینم بی تو با چشمای گریون
'''زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه'''


گزیده اشعار مهدی اخوان ثالث
'''غبار آلوده مهر و ماه'''


آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
'''زمستان است'''<ref>[https://shahrestanadab.com/Content/ID/9994/%D8%B2%D9%85%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%88%D9%81-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D9%87%DB%8C%D8%A7%D8%AF-%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%AB%D زمستان است]</ref>
 
ابر، با آن پوستین سرد نمناکش
 
باغ بی برگی
 
روز و شب تنهاست
 
با سکوت پاک غمناکش
 
ساز او باران، سرودش باد
 
جامه اش شولای عریانی ست
 
ور جز اینش جامه ای باید
 
بافته بس شعله ی زر تا پودش باد
 
گو بروید، یا نروید، هر چه در هر کجا که خواهد
 
یا نمی‌خواهد
 
باغبان و رهگذاری نیست
 
باغ نومیدان
 
چشم در راه بهاری نیست
 
گر ز چشمش پرتو گرمی نمی تابد
 
ور به رویش برگ لبخندی نمی روید
 
باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
 
داستان از میوه های سر به گردونسای اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
 
باغ بی‌برگی
 
خنده اش خونی ست اشک آمیز
 
جاودان بر اسب یال افشان زردش می چمد در آن
 
پادشاه فصلها، پاییز<ref>همدوره - [http://hamdore.com/2576-mehdi-akhavan-sales/ گزیده اشعار زیبا و کوتاه از اخوا ثالث]</ref>


== درگذشت ==
== درگذشت ==
مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۶۹ در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند.<ref name=":0" />
مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۶۹ در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند.<ref name=":0" />  
 
جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۶ اوت ۲۰۲۵، ساعت ۱۸:۳۹

مهدی اخوان ثالث
اخوان ثالث.jpg
نام اصلی مهدی اخوان ثالث
زمینهٔ کاری شاعر، صدا بردار و دوبلرفیلم
زادروز متولدمشهد اسفند ۱۳۰۷
مشهد
مرگ درگذشت شهریور ۱۳۶۹ تهران
تهران
ملیت ایرانی
محل زندگی تهران
مذهب مشهد
پیشه شاعر، صدا بردار و دوبلرفیلم
سبک نوشتاری شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید
تخلص م- امید

مهدی اخوان ثالث، با نام مستعار م. امید (متولد ۱۰ اسفند ۱۳۰۷ در مشهد - درگذشته در ۴ شهریور ۱۳۶۹ تهران) شاعر معاصر و پرآوازه‌ی ایران است. مهدی اخوان ثالث در سبک نیمایی شعر می سرود. او دارای زبان شعری خاص خود بود. زبان شعری او از استحکامی بی‌نظیر برخوردار بود و اشعارش بر نسل‌های پس از خود تأثیری عمیق گذاشت. اشعار او زمینه‌های سیاسی و اجتماعی دارند. همچنین لحن حماسی در اشعار او بسیار آشکار است. از اشعار بسیار مشهور او می‌توان از شعر زمستان نام برد. پس از انقلاب به وی پیشنهاد شد در بخش‌های حکومتی وارد شود. علی خامنه‌ای که پیش از انقلاب با او آشنایی داشت از وی خواست که به حکومت بیپیوندد اما مهدی اخوان ثالث پاسخ داده بود: بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!

همین موضوع منجر به رانده شدن او تا پایان عمر شد.[۱] وی تا پایان عمر در جمهوری اسلامی منزوی بود و حتی به لحاظ مالی در تنگدستی به سر می‌برد. او در ۴ شهریور ۱۳۶۹ در تهران درگذشت.

زندگی

مهدی اخوان ثالث (م - امید) در سال ۱۳۰۷ در مشهد متولد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خود به پایان رسانید از هنرستان صنعتی فارغ التحصیل شد. نزد سلیمان روح افزا یکی از نوازندگان تار، با هنر موسیقی آشناشد.

با تشویق پدر به شعر و شاعری متمایل گشت و در ادامه راه معلمش پرویز کاویان جهرمی نیز از او رهبری نمود با ورود به «انجمن ادبی خراسان» و آشنایی با بزرگان شعر آن روزگاران همچون استاد نصرت (منشی‌باشی) درسالهای ۲۳–۲۴ و دعوت به انجمن ادبی (تخلص و نام امید) داده شد.

مهدی اخوان ثالث در سرودن شعر به سبک کلاسیک در قصیده‌سرایی (به شیوه اساتید کهن خراسان و خاصه منوچهری) و غزلسرایی (ارغنون از جمله فعالیت‌های این دوره اوست) و نیز به سبک نو (به شیوه نیما، مانند مجموعه زمستان) طبع آزمایی کرد.

پس از کودتای ۲۸مرداد سال ۳۲، ایران چهره‌ی دیگری به‌خود گرفت و نظام سیاسی-فرهنگی جامعهء آن‌زمان به‌کلی دگرگون شد. اخوان نیز مانند بسیاری از اهل قلم، دستگیر و روانهء زندان شد. او در این زمان از امضای تعهدنامه جهت آزادی از زندان امتناع کرد و ناگزیر چند ماه در زندان ماند؛ اما طولی نکشید مجددا در سال ۱۳۴۴ برای دومین بار راهی زندان شد؛ اما این بار اتهام او سیاسی نبود،

پس از آزاد شدن از زندان، دیگر هیچ‌گاه برای حزب و دسته‌ای خاص فعالیت نکرد و در واقع از کارهای روزمرهء سیاسی کناره‌گیری کرد و برای امرار معاش به روزنامه‌ی «ایران ما» پیوست.

وی پس از انقلاب نیز از حکومت کناره گرفت و منزوی بود. با این‌ همه مهدی اخوان ثالث در اواخر عمر از اسماعیل خویی دعوت به بازگشت به ایران کرده و در این نامه خامنه‌ای را مردی فاضل نامید که به وی اجازه بازگشت خواهد داد. این موضوع مورد انتقاد بسیاری از روشنفکران قرار گرفت.[۲]

مشاغل و سمتهای اداری

اخوان ثالث در سال ۱۳۲۷ ساکن تهران شد و به خدمت آموزش و پرورش درآمد و به دبیری پرداخت و پس از چندی به سمت مامور در وزارت اطلاعات و جهانگردی مشغول همکاری شد و وظیفه‌اش نظارت بر برنامه‌های ادبی بود. وی همچنین به کار صدا برگردانی (دوبله) فیلم‌های مستند در استودیو «گلستان» نیز پرداخت. بنا به قول گلستان در مدت سه - چهار سال روی صداگذاری نزدیک به سیصد فیلم مستند نظارت کرد.

به جز آن هم به متن ترجمه‌ها و روانی گفتارها رسیدگی می‌کرد، هم بر نوار اصلی و برگردان به نسخه‌های فیلم. پس از آنکه کارگاه فیلم گلستان تعطیل شد، ایرج گرگین رییس برنامهء دوم رادیو از اخوان دعوت کرد تا مسئوولیت مستقیم برنامه‌های ادبی را برعهده گیرد. با توجه به آنکه تجربه‌ی لازم را برای این‌کار نداشت، اما با موفقیت برنامه‌ها را اداره کرد. او می‌گوید:

«من آن وقت هفته‌ای چهار برنامه داشتم، یک برنامه‌ی ادبی داشتم، یک برنامه‌ی کتاب داشتم، در میزگردهایی هم که راجع به این جور مسایل بود شرکت می‌کردم.»

در سال ۱۳۴۸ از اخوان برای کار تلویزیون آبادان دعوت به عمل آمد. او تا سال ۱۳۵۳ برای تلویزیون آبادان برنامه‌سازی نمود، اما حادثه‌ی مرگ دخترش لاله، او را مجبور کرد به تهران بازگردد و از همکاری با تلویزیون آبادان صرفنظر نماید. تا قبل از انقلاب، اخوان ثالث کمابیش با برنامه‌های ادبی در تلویزیون ظاهر می‌شد، پس از پیروزی انقلاب برای مدتی در سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی (فرانکلین سابق) مشغول به کار شد، اما پس از مدتی استعفا داد و خانه‌نشین شد.

فعالیت‌ها

مهدی اخوان ثالث پس از آنکه به تهران آمد به اتفاق احمد خویی و اکبر آذری با سفارش مدیر روزنامهء «زندگی» ،در اداره فرهنگ روستایی برای آموزگاری استخدام شد. اداره نیز هر سه نفر آنها را برای تدریس به ورامین فرستاد. تدریس در مدرسهء روستایی کریم آباد بهنام سوخته ورامین اولین گام برای ورود به حرفه‌ی معلمی بود. انتخاب شغل معلمی در آن سالیان با روحیهء اخوان سازگار بود.

یکی دو سال بعد، او را به مدرسه‌ی کشاورز منتقل کردند و او در آنجا علاوه بر آنکه معلم ادبیات بود، فقه و آهنگری را نیز به بچه‌ها یاد می‌داد. اخوان بعدها به دلایلی از کار تدریس در آموزش و پرورش کناره‌گیری کرد. او خود علت این امر را برخی تمردها یا رفتن، نرفتن‌ها بیان می‌کند. ادامهء فعالیت آموزشی مهدی اخوان ثالث درسال ۱۳۵۶ می‌باشد. او با دعوت دانشگاه، شعر سامانیان و مشروطیت به بعد را تدریس می‌کرد و در اواخر عمر نیز در دانشگاه‌های تهران، تربیت معلم و بهشتی به این کار مشغول بود.[۳]

مجموعه شعرهای اخوان

اخوان ثالث در شعر کلاسیک فارسی توانا بود و در ادامه به شعر نو گرایید. از وی اشعاری در هر دو سبک به جای مانده است. علاوه بر شعر نیمایی اشعاری در قالب‌های قصیده، قطعه، مثنوی، ترکیب بند، مستزاد و رباعی سروده است. «ارغنون»، «زمستان»، «آخر شاهنامه»، «از این اوستا»، «منظومه (شکار)»، «پاییز در زندان»، «عاشقانه و کبود»، «بهترین امید»، «زندگی می‌گوید: اما باز باید زیست»، «در حیاط کوچک پاییز در زندان»، «دوزخ اما سرد»، «ترا ای کهن بوم و بر دوست دارم»[۴]

تماس خامنه‌ای با اخوان ثالث

علی خامنه‌ای گفته‌ است:«پس از انقلاب به اخوان تلفن کردم و گفتم بیایید توی میدان و با شعر، با زبان، از انقلاب حمایت کنید.»

مهدی اخوان ثالث در پاسخ می‌گوید«ما همیشه بر سلطه بوده‌ایم نه با سلطه».

این همان گفتگویی است که رابطه‌ی او را از ابتدا با حکومت تیره کرد.

کما اینکه حقوق بازنشستگی مهدی اخوان ثالث نیز قطع می‌شود. خامنه‌ای در یکی از خطبه‌های نماز جمعه خود اخوان را «هیچ» خطاب کرد و اخوان شعری با مطلع «هیچیم و چیزی کم» در پاسخ به او سرود."[۵]

نقل قول دیگر از علی خامنه‌ای:

در اوایل انقلاب، یک وقت سراغِ یکی از همین معاریف را - که با بنده آشنایی داشت و حالا از دنیا رفته است - گرفتم. (من در همان اوایل، این فکر را داشتم که با بعضی از رفقا یا آشناهای قدیمی، حداقل تماسِ تلفنی برقرار کنم و سراغی از آنها بگیرم.)

در آن گرفتاری‌های فراوانِ اوایل انقلاب، عمده‌ی خواب و استراحت من، در خودرویی بود که با آن، از جایی به جایی میرفتم. واقعاً ما وقت خواب و استراحت نداشتیم! با این همه، در همان گرفتاری‌ها، گاهی از فرصتی استفاده می‌کردم و به وسیله تلفن، از این افراد احوالی می‌پرسیدم؛ به تصوّر این‌که شاید برای انقلاب، کاری شده باشد.

باری؛ به آن آشنای معروف تلفن زدم که «آقا، چطوری؟ رفیق، کجایی؟ انقلاب شده. خبر داری، نداری؟ نظام شاه رفته و اوضاع عوض شده.» و از این حرفها. ناگهان با لحنِ خیلی بدی شروع کرد به حرف زدن و گفت: «بنای ما بر این است که همیشه بر سلطه باشیم نه با سلطه!» گفتم: «اوّلاً بنای بسیار غلطی است! مگر سلطه همیشه بد است که شما می‌خواهید «بر سلطه» باشید؟ نه؛ اگر سلطه خوب است، بیایید نوکر سلطه بشوید و «با سلطه» باشید. ثانیاً شما می‌خواهید «بر سلطه» باشید؟ خیلی خوب؛ سلطه‌ی امریکا دارد پدر ما را درمی‌آورد. [سال ۵۸ بود. ]می‌بینید سلطه‌ی امریکا که بالاتر از همه است، چه کار می‌کند!؟ بر این سلطه باش و هر چه دلت می‌خواهد، بگو!» اِن و اون کرد؛ گوشی را گذاشتم و تا آخر هم سراغ او نرفتیم. البته او بعدها - یعنی این سالهای اخیر - آمد که دیگر اجلِ محتومْ مهلتش نداد و به آن دنیا رفت.[۶]

   

شعر زمستان

مزار.jpg

یکی از اشعار معروف مهدی اخوان‌ثالث شعر «زمستان» اوست:

زمستان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گریبان است

کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را

نگه جز پیش پا را دید، نتواند

که ره تاریک و لغزان است

وگر دست محبت سوی کس یازی

به اکراه آورد دست از بغل بیرون

که سرما سخت سوزان است

نفس، کز گرمگاه سینه می آید برون، ابری شود تاریک

چو دیوار ایستد در پیش چشمانت

نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم؟

ز چشم دوستان دور یا نزدیک

مسیحای جوانمرد من! ای ترسای پیر پیرهن چرکین

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی، در بگشای

منم من، میهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تیپا خورده ی رنجور

منم، دشنام پست آفرینش، نغمه ی ناجور

نه از رومم، نه از زنگم، همان بیرنگ بیرنگم

بیا بگشای در، بگشای، دلتنگم

حریفا! میزبانا! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

تگرگی نیست، مرگی نیست

صدایی گر شنیدی، صحبت سرما و دندان است

من امشب آمدستم وام بگزارم

حسابت را کنار جام بگذارم

چه می گویی که بیگه شد، سحر شد، بامداد آمد!

فریبت می دهد، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست

حریفا! گوش سرما برده است این، یادگار سیلی سرد زمستان است

و قندیل سپهر تنگ میدان، مرده یا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندوه، پنهان است

حریفا! رو چراغ باده را بفروز، شب با روز یکسان است

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان

نفسها ابر، دلها خسته و غمگین

درختان اسکلتهای بلور آجین

زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است[۷]

درگذشت

مهدی اخوان ثالث در روز یکشنبه ۴ شهریور ۱۳۶۹ در بیمارستان مهر تهران بدرود حیات گفت و پیکرش را به مشهد انتقال دادند و در جوار آرامگاه فردوسی در باغ توس به خاک سپردند.[۳]

منابع