شاهنشاهی هخامنشی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
خط ۷: خط ۷:


== دودمان هخامنشی قبل از کوروش ==
== دودمان هخامنشی قبل از کوروش ==
آنشان قلمرو کوچکی که بزرگی هخامنشیان از آنجا سرچشمه گرفت منطقه‌ای کوهستانی بود که بر جلگه دلپذیر و بخشاینده شوشان (مجموعه ای که عیلام را تشکیل می‌داد) تسلط داشت و در واقع مشرف بر آن بود. آنشان برروی رشته‌کوه‌ها قرار داشت و مردمانی که در آنجا زندگی می‌کردند گویی خود را برای تاریخ ذخیره می‌کردند. این منطقه فقیر حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد شاهد ورود قبایل کچک آریایی از جمله قبایل پاسارگاد بود که نیاکان کوروش به آن تعلق داشتند.
آنشان قلمرو کوچکی که بزرگی هخامنشیان از آنجا سرچشمه گرفت منطقه‌ای کوهستانی بود که بر جلگه دلپذیر و بخشاینده شوشان (مجموعه ای که [[ایلامیان|عیلام]] را تشکیل می‌داد) تسلط داشت و در واقع مشرف بر آن بود. آنشان برروی رشته‌کوه‌ها قرار داشت و مردمانی که در آنجا زندگی می‌کردند گویی خود را برای تاریخ ذخیره می‌کردند. این منطقه فقیر حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد شاهد ورود قبایل کچک آریایی از جمله قبایل پاسارگاد بود که نیاکان کوروش به آن تعلق داشتند.


در سال ۷۰۰ پیش از میلاد پاسارگادها نجیب‌ترین فرد خود به نام هخامنش را به پادشاهی انشان برگزیدند. در کنار شاه شورایی پدید آمد که مرکب از نخبگان نظامی، صاحبان املاک و اعضای خاندان او بودند. هخامنش نام خود را به عنوان سرسلسله حکومتی خویش انتخاب کرد و بدین ترتیب دودمان و سلسلسه هخامنشیان را تأسیس کرد. هخامنش از ۷۰۰ تا ۶۷۵ پیش از میلاد بر قوم پارس حکومت کرد.
در سال ۷۰۰ پیش از میلاد پاسارگادها نجیب‌ترین فرد خود به نام هخامنش را به پادشاهی انشان برگزیدند. در کنار شاه شورایی پدید آمد که مرکب از نخبگان نظامی، صاحبان املاک و اعضای خاندان او بودند. هخامنش نام خود را به عنوان سرسلسله حکومتی خویش انتخاب کرد و بدین ترتیب دودمان و سلسلسه هخامنشیان را تأسیس کرد. هخامنش از ۷۰۰ تا ۶۷۵ پیش از میلاد بر قوم پارس حکومت کرد.
خط ۲۹: خط ۲۹:
در سال ۵۳۰ پیش از میلاد کوروش کبیر دست به یک لشکرکشی علیه ماساژتهای آسیای مرکزی می‌زند. دربارهٔ علل و مراحل عملیات نظامی، گواهیهای اطمینان بخشی در اختیار نداریم زیرا حال و احوال مرگ کوروش کبیر به سرعت در هاله ای از افسانه قرار گرفته‌است به دلیل آنکه جنگ میان جهانگشای بزرگ و ملکه ماساژتها، تومیریس تأثیر خارق‌العاده ای بر دنیای تصورات زمان داشته‌است. اما حداقل ان است که این لشکرکشی تازه نشانه ای است از آنکه قدرت پارسی برای حفظ استیلای خود با چه دشواریهایی رو در رو بوده‌است.
در سال ۵۳۰ پیش از میلاد کوروش کبیر دست به یک لشکرکشی علیه ماساژتهای آسیای مرکزی می‌زند. دربارهٔ علل و مراحل عملیات نظامی، گواهیهای اطمینان بخشی در اختیار نداریم زیرا حال و احوال مرگ کوروش کبیر به سرعت در هاله ای از افسانه قرار گرفته‌است به دلیل آنکه جنگ میان جهانگشای بزرگ و ملکه ماساژتها، تومیریس تأثیر خارق‌العاده ای بر دنیای تصورات زمان داشته‌است. اما حداقل ان است که این لشکرکشی تازه نشانه ای است از آنکه قدرت پارسی برای حفظ استیلای خود با چه دشواریهایی رو در رو بوده‌است.


کوروش کبیر، پیش از عزیمت، تدابیری برای جانشینی خود اندیشده بود. او پسر ارشد خود کبوجیه را که قصد داشت پادشاهی خود را به او بدهد به پارس فرستاد. این تذکر هرودت یک بند از کتزیاس تأیید می‌کند. کزنفون در مفهومی داستان شده به روایت خود شرایط و احوال مرگ کوروش در پارس شرح می‌دهد. واپسین سخنانی که پادشاه محتضر در حضور دو پسر خویش کبوجیه ارشد و کهتر بیان داشته‌است، نقل می‌کند. این تنااخسارس یا تنییوخسارکس همان است که در کتیبه بیستون و در چندین سند بابلی، اسم بردیا یافته‌است و هرودت او را اسمردیس نامیده‌است. مطابق این نقل قول آنگاه کوروش به تقسیم وظایف و تکالیف میان فرزندان خود پرداخته‌است. کبوجیه به منزله وارث معرفی می‌شود و به بردیا حکومت بسیار وسیعی در آسیای مرکزی داده می‌شود و از این امتیاز بهرهمند می‌شود که هیچگونه خراجی به حکومت مرکزی ندهد که می‌توان ان را نوعی تیول داری دانست که هدف از ان آرام کردن خشم و دلتنگی احتمالی کسی باشد که وصول به عالیترین منصب مملکتی از او درغ شده باشد. بعد از مرگ کوروش کبیر، کبوجیه بدون هیچگونه دشواری ظاهری برتخت می‌نشیند و جنازه پدر را به پاسارگاد می آورد و در مقبره ای که در زمان حیاتش، بنا شده بود دفن می‌کند.[[پرونده:پاسارگاد مقبره کورش.jpg|بندانگشتی|پاسارگاد مقبره کورش]]درباره ماجرای کشته شدن کوروش کبیر گفته شده‌است که شاه ماساژتها که مملکت او میان دریای خزر، دریاچه ارال و میان رودهای سیحون و جیحون قرار داشت تازه مرده بود. مردمی که این شاه بر آنها حکومت می‌کرد از لحاظ خشونت و تندخویی و خلقیات ناهنجار معروف بودند.  
کوروش کبیر، پیش از عزیمت، تدابیری برای جانشینی خود اندیشده بود. او پسر ارشد خود کبوجیه را که قصد داشت پادشاهی خود را به او بدهد به پارس فرستاد. این تذکر هرودت یک بند از کتزیاس تأیید می‌کند. کزنفون در مفهومی داستان شده به روایت خود شرایط و احوال مرگ کوروش در پارس شرح می‌دهد. واپسین سخنانی که پادشاه محتضر در حضور دو پسر خویش کبوجیه ارشد و کهتر بیان داشته‌است، نقل می‌کند. این تنااخسارس یا تنییوخسارکس همان است که در کتیبه بیستون و در چندین سند بابلی، اسم بردیا یافته‌است و هرودت او را اسمردیس نامیده‌است. مطابق این نقل قول آنگاه کوروش به تقسیم وظایف و تکالیف میان فرزندان خود پرداخته‌است. کبوجیه به منزله وارث معرفی می‌شود و به بردیا حکومت بسیار وسیعی در آسیای مرکزی داده می‌شود و از این امتیاز بهرهمند می‌شود که هیچگونه خراجی به حکومت مرکزی ندهد که می‌توان ان را نوعی تیول داری دانست که هدف از ان آرام کردن خشم و دلتنگی احتمالی کسی باشد که وصول به عالیترین منصب مملکتی از او درغ شده باشد. بعد از مرگ کوروش کبیر، کبوجیه بدون هیچگونه دشواری ظاهری برتخت می‌نشیند و جنازه پدر را به پاسارگاد می آورد و در مقبره ای که در زمان حیاتش، بنا شده بود دفن می‌کند.
 
درباره ماجرای کشته شدن کوروش کبیر گفته شده‌است که شاه ماساژتها که مملکت او میان دریای خزر، دریاچه ارال و میان رودهای سیحون و جیحون قرار داشت تازه مرده بود. مردمی که این شاه بر آنها حکومت می‌کرد از لحاظ خشونت و تندخویی و خلقیات ناهنجار معروف بودند.  


هرودت می‌نویسد: می‌گویند که این مردم مانند حیوانات در ملاء عام جفتگیری می‌کنند؛ و با این حال سپس می‌افزاید که: آنها ملتی شجاع و بزرگ بودند.
هرودت می‌نویسد: می‌گویند که این مردم مانند حیوانات در ملاء عام جفتگیری می‌کنند؛ و با این حال سپس می‌افزاید که: آنها ملتی شجاع و بزرگ بودند.
خط ۳۷: خط ۳۹:
فوج مهندسان در امتداد رودخانه جیحون در کار خود شتاب می‌کردند. سپاه ایران آماده می‌شد تا از رود بگذرد و سرزمین ماساژتها را تسخیر کند. پل‌های قایقی زیادی برروی رودخانه انداخته شد. تومیرس که خطر پارسها را قریب‌الوقوع می‌دانست پیامی برای کوروش کبیر فرستاد که هرودت آن را چنین می‌نویسد: ای پادشاه مادی‌ها، تو را اندرز می‌گویم که از این کار دست برداری، چون به هیچ روی جای اعتماد و یقین نیست که اقدام تو سرانجام مطلوبی داشته باشد. پس از من بشنو، اگر عزم خود را در زورآزمایی با ماساژتها جزم کرده‌ای از اقدام طاقت‌فرسای پل‌سازی چشم بپوش. لشکر من تا مسافت سه روز از حد رودخانه عقب‌نشینی خواهند کرد سپس تو پیشروی خود را آغاز کن یا اگر ترجیح می‌دهی خودت نیز همین اندازه عقب‌نشینی کنی ما حاضریم در آن سوی رودخانه با تو رودرو شویم.
فوج مهندسان در امتداد رودخانه جیحون در کار خود شتاب می‌کردند. سپاه ایران آماده می‌شد تا از رود بگذرد و سرزمین ماساژتها را تسخیر کند. پل‌های قایقی زیادی برروی رودخانه انداخته شد. تومیرس که خطر پارسها را قریب‌الوقوع می‌دانست پیامی برای کوروش کبیر فرستاد که هرودت آن را چنین می‌نویسد: ای پادشاه مادی‌ها، تو را اندرز می‌گویم که از این کار دست برداری، چون به هیچ روی جای اعتماد و یقین نیست که اقدام تو سرانجام مطلوبی داشته باشد. پس از من بشنو، اگر عزم خود را در زورآزمایی با ماساژتها جزم کرده‌ای از اقدام طاقت‌فرسای پل‌سازی چشم بپوش. لشکر من تا مسافت سه روز از حد رودخانه عقب‌نشینی خواهند کرد سپس تو پیشروی خود را آغاز کن یا اگر ترجیح می‌دهی خودت نیز همین اندازه عقب‌نشینی کنی ما حاضریم در آن سوی رودخانه با تو رودرو شویم.


نخستین واکنش شاه ایران که مورد تأیید سردارانش نیز قرار گرفت این بود که پیشنهاد ملکه ماساژتها را قبول کند و سپاه حریف را به خارج از سرزمینش بکشاند. هنگامی که پارسها درصدد آن بودند که پاسخی به ملکه ماساژتها بدهند، کرزوس عقیده ای مخالف اظهار داشت و به کوروش کبیر گفت: به عقیده من اگر بگذارید دشمن به این طرف رودخانه بیاید این خطر پیش می آید که در صورت شکست نه فقط میدان جنگ عرصه بر تو تنگ می‌شود بلکه کار امپراطوری نیز لنگ خواهد شد. چون اگر آنها پیروز شوند از پیشروی بیشتر باز نخواهند ایستاد و قلمرو تو هم مورد تاخت و تاز قرار خواهد گرفت و هرگاه برعکس پیکار به کام تو برگزار شود این پیروزی نتایج اندکی خواهد داشت. بهتر آن است که تو پا در سرزمین دشمن بگذاری و ایشان را در آنجا سرکوب و تعاقب کنی. کوروش که به ندرت عقیده خود را تغییر می‌داد با استدلال شاه سابق لیدی متقاعد شد. پس به تومیرس پیغام داد که عقب‌نشینی کند تا بتواند نبرد را در خاک او آغاز کند و ارتش ایران بدون نبرد از جیحون گذشت.
نخستین واکنش شاه ایران که مورد تأیید سردارانش نیز قرار گرفت این بود که پیشنهاد ملکه ماساژتها را قبول کند و سپاه حریف را به خارج از سرزمینش بکشاند. هنگامی که پارسها درصدد آن بودند که پاسخی به ملکه ماساژتها بدهند، کرزوس عقیده ای مخالف اظهار داشت و به کوروش کبیر گفت: به عقیده من اگر بگذارید دشمن به این طرف رودخانه بیاید این خطر پیش می آید که در صورت شکست نه فقط میدان جنگ عرصه بر تو تنگ می‌شود بلکه کار امپراطوری نیز لنگ خواهد شد. چون اگر آنها پیروز شوند از پیشروی بیشتر باز نخواهند ایستاد و قلمرو تو هم مورد تاخت و تاز قرار خواهد گرفت و هرگاه برعکس پیکار به کام تو برگزار شود این پیروزی نتایج اندکی خواهد داشت. بهتر آن است که تو پا در سرزمین دشمن بگذاری و ایشان را در آنجا سرکوب و تعاقب کنی. کوروش که به ندرت عقیده خود را تغییر می‌داد با استدلال شاه سابق لیدی متقاعد شد. پس به تومیرس پیغام داد که عقب‌نشینی کند تا بتواند نبرد را در خاک او آغاز کند و ارتش ایران بدون نبرد از جیحون گذشت.[[پرونده:پاسارگاد مقبره کورش.jpg|بندانگشتی|پاسارگاد مقبره کورش]]سرانجام جنگ سر گرفته شد و پس از چندین نبرد کوروش کبیر در یکی از نبردها کشته شد. بی شک کوروش کبیر جزء دلیرترین پادشاهان دنیا قرار دارد پادشاهی که همیشه در نبردها شرکت می‌جست و خود پابه پای سربازان خویش می‌جنگید. جسد کوروش کبیر را با کمال تشریفات و احترام برای به خاک‌سپاری به پاسارگاد حمل کردند. در قسمتی از نوشته مقبره کوروش آمده است:
 
سرانجام جنگ سر گرفته شد و پس از چندین نبرد کوروش کبیر در یکی از نبردها کشته شد. بی شک کوروش کبیر جزء دلیرترین پادشاهان دنیا قرار دارد پادشاهی که همیشه در نبردها شرکت می‌جست و خود پابه پای سربازان خویش می‌جنگید. جسد کوروش کبیر را با کمال تشریفات و احترام برای به خاک‌سپاری به پاسارگاد حمل کردند. در قسمتی از نوشته مقبره کوروش آمده است:


((من کوروش هستم، شاه هخامنشی
((من کوروش هستم، شاه هخامنشی
خط ۷۰: خط ۷۰:
سلطنت داریوش از ۵۲۱ پیش از میلاد تا ۴۸۶ پیش از میلاد ادامه یافت. او فرزند گشتاسپ فرزند آرشام فرزند آریا رمنه بود. آریا رمنه نیز با فاصله پنج نسل به هخامنش می‌رسد.
سلطنت داریوش از ۵۲۱ پیش از میلاد تا ۴۸۶ پیش از میلاد ادامه یافت. او فرزند گشتاسپ فرزند آرشام فرزند آریا رمنه بود. آریا رمنه نیز با فاصله پنج نسل به هخامنش می‌رسد.


داریوش یکی از سرداران کمبوجیه بود. پس از اینکه بردیای دروغین به شاهی رسید، داریوش به همراه شش نفر از بزرگان پارسی تصمیم به برکناری بردیای دروغین گرفتند. پس از هفت ماه پادشاهی بردیای دروغین، داریوش و همراهانش بر او غلبه کردند و او را کشتند و این جمعیت ۷ نفره داریوش را به شاهی برگزید.[[پرونده:کتیبه بیستون که در آن داریوش بزرگ اقداماتش را شرح داده است.jpg|بندانگشتی|کتیبه بیستون که در آن داریوش بزرگ اقداماتش را شرح داده‌است]]در این زمان او به مدت یک سال به جنگهای داخلی درون سرزمینی که کورش فتح کرده بود پرداخت و حکومتی را که کورش پدیدآورده بود، استحکام بخشید. او بر همه شورشهای محلی درون سرزمین نوپای هخامنشی غلبه کرد.
داریوش یکی از سرداران کمبوجیه بود. پس از اینکه بردیای دروغین به شاهی رسید، داریوش به همراه شش نفر از بزرگان پارسی تصمیم به برکناری بردیای دروغین گرفتند. پس از هفت ماه پادشاهی بردیای دروغین، داریوش و همراهانش بر او غلبه کردند و او را کشتند و این جمعیت ۷ نفره داریوش را به شاهی برگزید.
 
در این زمان او به مدت یک سال به جنگهای داخلی درون سرزمینی که کورش فتح کرده بود پرداخت و حکومتی را که کورش پدیدآورده بود، استحکام بخشید. او بر همه شورشهای محلی درون سرزمین نوپای هخامنشی غلبه کرد.


پس از آن به جنگهای خارج سرزمین خود پرداخت. ابتدا با سکاها جنگید. آنها مرتب از سپاه داریوش فرار می‌کردند و سپاه هخامنشی را به دنبال خود می‌کشاندند. تا اینکه داریوش از ترس قحطی و به خاطر بی‌نتیجگی جنگ به ایران بازگشت. هر چند داریوش بر آنها پیروز نشد ولی برای همیشه آنها را از حمله به مرزهای ایران منصرف کرد. داریوش هند را فتح کرد، از سند گذشت و به ثروت هندوها دست یافت. او جنگهای ناموفقی هم با جزایر یونانی داشت.
پس از آن به جنگهای خارج سرزمین خود پرداخت. ابتدا با سکاها جنگید. آنها مرتب از سپاه داریوش فرار می‌کردند و سپاه هخامنشی را به دنبال خود می‌کشاندند. تا اینکه داریوش از ترس قحطی و به خاطر بی‌نتیجگی جنگ به ایران بازگشت. هر چند داریوش بر آنها پیروز نشد ولی برای همیشه آنها را از حمله به مرزهای ایران منصرف کرد. داریوش هند را فتح کرد، از سند گذشت و به ثروت هندوها دست یافت. او جنگهای ناموفقی هم با جزایر یونانی داشت.
خط ۸۲: خط ۸۴:
ارتبان یکی از درباریان هخامنشی پس از کشتن خشیارشا در سال ۴۶۴ پیش از میلاد پسر ۱۸ ساله خشیارشا را با نام ارسس به شاهی نشاند. این شاه خود را اردشیر اول نامید.
ارتبان یکی از درباریان هخامنشی پس از کشتن خشیارشا در سال ۴۶۴ پیش از میلاد پسر ۱۸ ساله خشیارشا را با نام ارسس به شاهی نشاند. این شاه خود را اردشیر اول نامید.


از آنجا که او جوان و بی‌تجربه بود، خود ارتبان کارهای حکومتی را به عهده گرفت. اردشیر اول دومین پسر از سه پسر قانونی خشیارشا از ملکه امستریس دختر هوتن بود. پس از اینکه اردشیر اول بر تخت حکومت نشست، همه کسانی را که در قتل خشیارشا دست داشتند از جمله ارتبان را از دم تیغ گذراند.
از آنجا که او جوان و بی‌تجربه بود، خود ارتبان کارهای حکومتی را به عهده گرفت. اردشیر اول دومین پسر از سه پسر قانونی خشیارشا از ملکه امستریس دختر هوتن بود. پس از اینکه اردشیر اول بر تخت حکومت نشست، همه کسانی را که در قتل خشیارشا دست داشتند از جمله ارتبان را از دم تیغ گذراند.[[پرونده:کتیبه بیستون که در آن داریوش بزرگ اقداماتش را شرح داده است.jpg|بندانگشتی|کتیبه بیستون که در آن داریوش بزرگ اقداماتش را شرح داده‌است]]در زمان او مصر به رهبری ایناروس شورش کرد و اردشیر بر او پیروز شد. جانشین ایناروس به نام بغبوخش به سوریه رفت و در آنجا سر به شورش زد ولی از آنجا که خواهرش همسر خشیارشا بود سرانجام آنها به نبرد ختم نشد و بغبوخش به دربار آمد و معذرت خواهی کرد.
 
در زمان او مصر به رهبری ایناروس شورش کرد و اردشیر بر او پیروز شد. جانشین ایناروس به نام بغبوخش به سوریه رفت و در آنجا سر به شورش زد ولی از آنجا که خواهرش همسر خشیارشا بود سرانجام آنها به نبرد ختم نشد و بغبوخش به دربار آمد و معذرت خواهی کرد.


پس از مدتی اردشیر اول به بهانه این‌که در گذشته بغبوخش شیری را که قرار بود خشیارشا شکار کند، کشته بود، او را به دریای سرخ تبعید کرد.
پس از مدتی اردشیر اول به بهانه این‌که در گذشته بغبوخش شیری را که قرار بود خشیارشا شکار کند، کشته بود، او را به دریای سرخ تبعید کرد.
خط ۱۱۲: خط ۱۱۲:
به طور کلی هخامنشیان در طول دوران حکومت خود شش پایتخت داشته‌اند که عبارتند از: انشان، هگمتانه، بابل، شوش، پاسارگاد و تخت جمشید.  
به طور کلی هخامنشیان در طول دوران حکومت خود شش پایتخت داشته‌اند که عبارتند از: انشان، هگمتانه، بابل، شوش، پاسارگاد و تخت جمشید.  


دو پایتخت پاسارگاد و تخت جمشید جدیدالتأسیس بودند و توسط هخامنشیان بنا شدند. پاسارگاد توسط کورش کبیر و تخت جمشید توسط داریوش هخامنشی احداث شد. بنای پاسارگاد توسط کورش مکانی که کورش بزرگ در پاسارگاد آغاز به ساختن آن کرد، در مقایسه با قلعه‌های کوهستانی مادی، تفاوت داشت، اما از بعد فقدان نظام و جوهره شهری با آنها مشترک بود. پاسارگاد مجموعه ای است از کاخها، عمارات دولتی، آثار مذهبی، یک صفه دژمانند و گور کوروش، که جدا از یکدیگر در دشت مرغاب واقع‌اند و قسمتهایی از آن نیز به کمک مجاری آبیاری به چمنزار و باغ بدل شده‌است.  
دو پایتخت پاسارگاد و تخت جمشید جدیدالتأسیس بودند و توسط هخامنشیان بنا شدند. پاسارگاد توسط کورش کبیر و تخت جمشید توسط داریوش هخامنشی احداث شد. بنای پاسارگاد توسط کورش مکانی که کورش بزرگ در پاسارگاد آغاز به ساختن آن کرد، در مقایسه با قلعه‌های کوهستانی مادی، تفاوت داشت، اما از بعد فقدان نظام و جوهره شهری با آنها مشترک بود. پاسارگاد مجموعه ای است از کاخها، عمارات دولتی، آثار مذهبی، یک صفه دژمانند و گور کوروش، که جدا از یکدیگر در دشت مرغاب واقع‌اند و قسمتهایی از آن نیز به کمک مجاری آبیاری به چمنزار و باغ بدل شده‌است. [[پرونده:انبوه بازدیدکنندگان از تخت‌جمشید.jpg|بندانگشتی|انبوه بازدیدکنندگان از تخت‌جمشید]]
 
=== بنای تخت جمشید توسط داریوش ===
=== بنای تخت جمشید توسط داریوش ===
داریوش اول نیز به ایجاد ساختمانهایی در پاسارگاد ادامه داد لیکن اقامتگاه شاهی خود را به ۸۰ کیلومتری جنوب پاسارگاد، یعنی جلگه حاصلخیزتر و زیبای مرودشت ، منتقل کرد که قبلاً شهر انشان درآنجا رونق یافته بود. گرچه این اقامتگاه شاهی که تخت جمشید یا پرسپولیس نام گرفته دارای طرحی بسیار متمرکزتر است، اما چندان بی شباهت به طرح پاسارگاد نیست.
داریوش اول نیز به ایجاد ساختمانهایی در پاسارگاد ادامه داد لیکن اقامتگاه شاهی خود را به ۸۰ کیلومتری جنوب پاسارگاد، یعنی جلگه حاصلخیزتر و زیبای مرودشت ، منتقل کرد که قبلاً شهر انشان درآنجا رونق یافته بود. گرچه این اقامتگاه شاهی که تخت جمشید یا پرسپولیس نام گرفته دارای طرحی بسیار متمرکزتر است، اما چندان بی شباهت به طرح پاسارگاد نیست.
خط ۱۲۱: خط ۱۲۰:


=== شوش ===
=== شوش ===
[[پرونده:انبوه بازدیدکنندگان از تخت‌جمشید.jpg|بندانگشتی|انبوه بازدیدکنندگان از تخت‌جمشید]]شوش نیز که ظاهراً نخستین اقامتگاه داریوش بوده‌است دارای وضعیت مشابهی است؛ بنابراین شوش، تخت جمشید و پاسارگاد، سه پایتخت شاهنشاهی که نسبتاً به خوبی بررسی شده‌اند، و همچنین اکباتان چهارمین پایتخت آنان که کمتر شناخته شده‌است، باید شهرهای مسکونی فرمانروایان بوده باشند، تا اقامتگاه‌هایی که جنبه شهری داشته‌اند و نباید آنها را با شهرهای امروزی یا قرون اخیر مقایسه کرد.<ref name=":2">بهترین‌های جهان - [http://sheshome3.blogfa.com/post/2 تحقیق در مورد هخامنشیان]</ref>
[[پرونده:یکی از ستونهای تخت‌جمشید.jpg|بندانگشتی|یکی از ستونهای تخت‌جمشید]]شوش نیز که ظاهراً نخستین اقامتگاه داریوش بوده‌است دارای وضعیت مشابهی است؛ بنابراین شوش، تخت جمشید و پاسارگاد، سه پایتخت شاهنشاهی که نسبتاً به خوبی بررسی شده‌اند، و همچنین اکباتان چهارمین پایتخت آنان که کمتر شناخته شده‌است، باید شهرهای مسکونی فرمانروایان بوده باشند، تا اقامتگاه‌هایی که جنبه شهری داشته‌اند و نباید آنها را با شهرهای امروزی یا قرون اخیر مقایسه کرد.<ref name=":2">بهترین‌های جهان - [http://sheshome3.blogfa.com/post/2 تحقیق در مورد هخامنشیان]</ref>


= تخت جمشید =
= تخت جمشید =
[[پرونده:یکی از ستونهای تخت‌جمشید.jpg|بندانگشتی|یکی از ستونهای تخت‌جمشید]]
تخت جمشید، مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ۵۱۲ پیش از میلاد آغاز شد و اتمام آن ۱۵۰ سال به طول انجامید. تخت جمشید در محوطة وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است. این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خوانده‌اند ساخته شده‌است.
تخت جمشید، مجموعه ای از کاخهای بسیار باشکوهی است که ساخت آنها در سال ۵۱۲ پیش از میلاد آغاز شد و اتمام آن ۱۵۰ سال به طول انجامید. تخت جمشید در محوطة وسیعی واقع شده که از یک طرف به کوه رحمت و از طرف دیگر به مرودشت محدود است. این کاخهای عظیم سلطنتی در کنار شهر پارسه که یونانیان آن را پرسپولیس خوانده‌اند ساخته شده‌است.