هوشنگ منتظرالظهور: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۹: خط ۷۹:
«شب آخر با هوشنگ بودیم. می‌دانست که فردا صبح اعدامش می‌کنند. با آرامش گفت افتخار می‌کنم که سینه ام را گلوله‌هایی بشکافد که نام ارتجاع بر روی آنان نوشته شده» بعد به سنت پهلوانان و سرداران گذشته ایران گفت: «فردا، وقتی که اولین گلوله به سینه ام خورد، خونم را بر چهره ام خواهم زد تا پس از مرگ اگر زردرو شده باشم، فکر نکنند از ترس بوده». به این ترتیب مجاهد شهید هوشنگ منتظر الظهور، از سکوی قهرمانی کشتی به سکوی سرفرازی و شرف خلق گام نهاد<ref>پیشتازان راه آزادی - خاطره ای ازیک [http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html یار]</ref>
«شب آخر با هوشنگ بودیم. می‌دانست که فردا صبح اعدامش می‌کنند. با آرامش گفت افتخار می‌کنم که سینه ام را گلوله‌هایی بشکافد که نام ارتجاع بر روی آنان نوشته شده» بعد به سنت پهلوانان و سرداران گذشته ایران گفت: «فردا، وقتی که اولین گلوله به سینه ام خورد، خونم را بر چهره ام خواهم زد تا پس از مرگ اگر زردرو شده باشم، فکر نکنند از ترس بوده». به این ترتیب مجاهد شهید هوشنگ منتظر الظهور، از سکوی قهرمانی کشتی به سکوی سرفرازی و شرف خلق گام نهاد<ref>پیشتازان راه آزادی - خاطره ای ازیک [http://onthewayiran.blogspot.al/2015/09/blog-post.html یار]</ref>


== خاطره ای از استاد پهلوان هاشم قنبری در مورد هوشنگ منتظرالظهور ==
== خاطره ای از پهلوان هاشم قنبری در مورد هوشنگ منتظرالظهور ==
با خدابیامرز هوشنگ توی تیم ملی بودیم و چون دو تایی مون از اصفهان بودیم اکثراً با هم یودیم و با هم همه جا می‌رفتیم.
با خدابیامرز هوشنگ توی تیم ملی بودیم و چون دو تایی مون از اصفهان بودیم اکثراً با هم یودیم و با هم همه جا می‌رفتیم.