کاربر:دانا/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


۳۰ مهر ۱۳۷۲ سالروز انتخاب مریم رجوی به عنوان رئیس جمهور دوران انتقال
فاطمه ( غزاله ) عليزاده


در میان مناسبتهایی که مجاهدین خلق ایران از آنها به عنوان سرفصلهای مهم در تحولات درونی سازمانی نام می برند دو مناسبت 26 مهر و 30 مهر از ویژگیهای برجسته یی برخوردار است. درجه اهمیت این دو مناسبت در مجاهدین بحدی است که ایام آن را«هفته سیمرغ» نامگذاری کرده و با جشن گرفتن این ایام به بزرگداشت آن می نشینند. مجاهدین البته معتقدند که این دو مناسبت و بخصوص مناسبت 30 مهر به دلیل آثار گسترده بیرونی و کنش واکنشهای غیر قابل بحث آن صرفا مناسبت درونی شمرده نمی شود و از آنها باید بعنوان دو مناسبت ملی یاد کرد.
تولد: 27 بهمن ماه 1325 مشهد
==26 مهر==
26 مهر - مریم رجوی مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران مریم رجوی در ۲۶مهر ۱۳۶۸ به عنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران انتخاب و معرفی شد. مجاهدین معتقدند او در پی  سالهای طولانی مبارزه در دو دوره شاه و خمینی و اثبات صلاحیت خود در ایفای مسئولیتهایی همچون مسئولیت انجمن دانشجویان، مسئولیت در بخش اجتماعی سازمان مجاهدین و بطور مشخص سازماندهی و هدایت تظاهرات 7 اردیبهشت 1360 معروف به تظاهرات مادران، ایفای مسئولیت در خطرناکترین و پیچیده ترین دوران سازمان مجاهدین در فاز نظامی در پایگاههای مرکزیت سازمان مجاهدین و از همه مهمتر پذیرش نقش پیشتاز در جهش ایدئولوژیکی سازمان مجاهدین با درهم شکستن تمامی تابوهای اجتماعی در زمینه ازدواج و طلاق و اثبات برابری زن و مرد در این زمینه به همراه پذیرش آگاهانه همه تهمتهایی که متوجه او بخاطر این اقدام می شده است به درجه یی از صلاحیت ایدئولوژیکی و تشکیلاتی دست یافت که از طرف دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین بعنوان همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین برگزیده شد. از نظر مجاهدین قرار گرفتن مریم رجوی در موضع همردیف مسئول اول به مدت ۴ سال آثار رهایی‌بخش خود را در سازمان اثبات کرده و به امری بدیهی و خارج از ذهن تبدیل شده بود. در قسمتی از معرفی‌نامة مسعود رجوی برای معرفی مریم رجوی به عنوان مسئول اول جدید چنین آمده است: «با قرارگرفتن مریم در موضع مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران،‌ انقلاب ایدئولوژیک درونی سازمان به اوج بلوغ و کمال شایستة خود می‌رسد و سرچشمة خیرات و برکات بسا عظیم‌تری برای مجاهدین و خلق محبوبشان می‌گردد. بگذار قید و بندهای استثماری تماما در هم بشکند و نسیم جامعة بی‌طبقة توحیدی که در دل و بر مزار هر مجاهد خلق حک شده به هر سو بوزد و فضای عطرآگین رهایی را بشارت دهد».


مریم رجوی با عهده‌دار شدن مسئولیت سازمان مجاهدین خلق ایران به اقدامات و دگرگونی‌‌های زیادی در این سازمان دست زد، اما در بین همه آنها دو کار او بیش از بقیه کارها برای سازمان سرنوشت‌ساز بود. یکی در عرصه آموزش و تربیت کادرها که به‌‌اختصار از آن به‌عنوان «انقلاب ایدئولوژیک» نام برده می‌شود و به گفته مجاهدین سبب ماندگاری و شکوفایی سازمان در طی سه دهه تا کنون شده است؛ و دیگری تبدیل ارتش آزادیبخش ملی ایران از یک نیروی پیاده به یک ارتش زرهی-مکانیزه، که به گفته مجاهدین با عملیاتهایش در سال‌های پایانی دهه ۶۰ خورشیدی و به‌طور خاص عملیات چلچراغ (شکست لشکر 16 زرهی قزوین حکومت ایران و فتح شهر مرزی مهران تو سط ارتش آزادیبخش ملی ایران)حکومت ایران به‌ناچار تن به آتش بس داد و روح‌الله خمینی با بیان اینکه «جام زهر را نوشیده است» قطعنامه ۵۹۸ ملل متحد را پذیرفت و به این ترتیب به جنگ خانمان‌سوز و هشت‌ساله ایران و عراق پایان بخشیده شد.
وفات ( خودكشي) : 22 ارديبهشت 1375 روستاي جنگلي جواهرده رامسر
==30 مهر==
اعلام مریم رجوی بعنوان رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت


 در سال۱۳۷۲ شورای ملی مقاومت ايران که متشکل از سازمان‌ها و شخصيت‌های برجسته اپوزيسيون ايران است در اجلاس سالانه خود، مریم رجوی را به‌عنوان رئيس جمهور برگزيده شورای ملی مقاومت برای دوران انتقال حاکميت به مردم ايران برگزيد.این انتخاب بدنبال چندین جلسه بحث برانگیز و بطور خاص از جانب آن دسته از اعضای شورای ملی مقاومت که به سازمان مجاهدین تعلقی نداشتند اما به نقش محوری و اصلی آن در این شورا بخوبی واقف بوده و اذعان داتشتند بر سر اینکه تغییر موضع مسئولیت مریم رجوی ممکن است باعث کمبودهایی جدی در سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش بشود انجام شد.  مصوبه‌ی شورای ملی مقاومت ایران، توسط مسئول شورا (مسعود رجوی) در اجلاسیة آن قرائت شد: 
تحصيلات: ليسانس علوم سياسي
==مصوبه‌ی شورای ملی مقاومت ایران درباره انتخاب مريم رجوی به عنوان رئيس جمهور دوران انتقال حاكميت''' '''==
مصوبه‌ی ۶ شهریور ۱۳۷۲ شورای ملی مقاومت ایران ماده ۷ اصلاحی، منضم، به فصل اول برنامه دولت موقت جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران.


مصوبه به اتفاق آراء اعضاء حاضر در اجلاسیه شورا، تصویب شد. مقام ریاست‌جمهوری دموکراتیک اسلامی ایران برعهده خانم مریم رجوی خواهد بود.
مليت: ايراني


۱ـ تعیین زمان مناسب اعلام این مصوبه برعهده مسئول شوراست.
شغل: نويسنده


۲ـ  به‌محض تصدی ریاست‌جمهوری در ایران خانم مریم رجوی از کلیه مسئولیتهای سازمانی خود، استعفا خواهد کرد.
آثار به ترتيب انتشار: بعد از تابستان، سال 1355،  سفر ناگذشتني شامل سه قصه، 1358،  داستان بلند دو منظره، 1363،  خانه ادريسيها ( رمان ) 1370، چهارراه، 1372،  رؤياي خانه و كابوس زوال. تعدادي از داستانهاي عليزاده در در سال 1378تحت نام” غزاله تا كجا “ توسط نشر توس و سال 1382چهار داستان او بنام تالارها نيز به چاپ رسيده است.


 ۳ ـ دوره ریاست‌جمهوری ایشان، پس از تصویب ریاست‌جمهوری جدید، در مجلس مؤسسان، و قانونگذاری ملی و انتخاب رئیس‌جمهوری جدید ایران پایان می‌یابد.
جوايز: قلم طلايي مجله گردون براي داستان كوتاه جزيره، سال 1999،  جايزه بيست سال داستان نويسي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي براي خانه ادريسيها 1999.


لازم به یادآوری است مسعود رجوی این انتخاب را یک گسترش ضروری نقش مریم رجوی از یک موضع مسئولیت سازمانی به یک موضع مسئولیت ملی و در جهت بهره وری عموم مردم ایران از توانمندیهای او ارزیابی نمود. مسعود رجوی بعنوان مسئول شورای ملی مقاومت ایران اطلاعیه زیر را در این رابطه انتشار داد:
نواري صوتي بر اساس شعر نيما ” تو را من چشم در راهم شباهنگام...“  نيز با دكلمه نويسنده موجود است.
===اطلاعیه مسئول شورای ملی مقاومت===
«بنام خدا، بنام ایران و بنام آزادی


ملت بزرگ ایران
 فاطمه (غزاله) عليزاده در بهمن ماه 1325 در مشهد متولد و دامان مادري شاعر و نويسنده ( منيرالسادات سيدي ) پرورش يافت. تحصيلات متوسطه را در مشهد به پايان رساند و با قبول­شدن در كنكور رشته ادبيات در مشهد و رشته حقوق و فلسفه در تهران، به خواست مادر رشته حقوق را در دانشگاه تهران برگزيد. پس از اخذ ليسانس در زمينه حقوق سياسي به فرانسه رفت تا تحصيلات خود را در دكتراي همين رشته ادامه دهد اما مدتي بعد با تغيير رشته تحصيلي به فلسفه و سينما، در دانشگاه سوربن پاريس به تحصيل پرداخته و فلسفه اشراق را با هدف نگارش پايان نامه­اي درباره مولانا برگزيد كه اين رشته را نيز به علت فوت پدر نيمه كاره رها نموده  به تهران بازگشت.


در کمال شعف و افتخار،‌مصوبة شورای ملی مقاومت در بارة انتخاب خانم مریم رجوی به عنوان رییس جمهور آیندة کشور را به استحضار می‌رسانم. این یک انتخاب اصلح تاریخی از سوی مقاومت کبیر ملی و میهنی برای سعادت ملت ایران است. انتخابی ظفرنمون و بس خجسته و پر میمنت که سرنگونی دشمن ضدبشری را تسریع،‌ ارواح طیبة شهیدان را شاد،‌چشم‌ها و دلهای رزم‌آوران را روشن و آزادی و‌آبادی ایران فردا را تضمین می‌کند. بر مردم و تاریخ ایران،‌ بر سرزمین شیر و خورشید، بر مقاومت ایران و بر ارتش آزادی گرامی و فرخنده و مبارک باد.
اولين فعاليتهاي ادبي غزاله عليزاده به دهه چهل و فعاليت جدي او در همين زمينه به سال1356 با چاپ نخستين مجموعه داستاني­اش به نام ( سفر ناگذشتني ) در مشهد بر­ميگردد. شهرت غزاله عليزاده را اما بايد مديون رمان دوجلدي ( خانه ادريسيها ) دانست كه سال 1370چاپ و منتشر گرديد.  


مسعود رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت - ۳۰مهر ۱۳۷۲
روز جمعه 22 ارديبهشت ماه سال 1375 ساكنين محلي جواهرده، روستايي در جنگلهاي رامسر، جسدي را يافتند با لباسي ـ مانند هميشه ـ سياه، كاملاً آراسته، با قوطي خالي قرصي در جيب و طنابي بر گردن، آويزان بر درختي ميان دو صخره كوتاه. پيكر سياه­پوش آويخته بر درخت غزاله عليزاده بود، خالق خانه ارديسيها. دو روز پيش از مشهد عازم تهران شده و روستاي  جواهرده را براي مرگ خود برگزيده بود بي مقصردانستن كسي در اين اقدام.
 
” خسته­ام. براي همين مي­روم. ديگر حوصله ندارم. چقدر كليد را در قفل در بچرخانم و قدم بگذارم به خانه­اي تاريك. من غلام خانه­هاي روشنم..... جدايي پيش از آن كه مسجل شود روي مي­دهد. احساس غربت در هر شرايطي تسكين ناپذير بود چه در سرزمين خودم چه در آن سوي مرزها. “
 
غزاله عليزاده پيش از اقدام به خودكشي، طي يادداشتي رسيدگي به نوشته­هاي ناتمام خود را به گلشيري و براهني واگذاشته است: ” آقاي دكتر براهني، آقاي گلشيري و كوشان عزيز! رسيدگي به نوشته­هاي ناتمام خودم را به شما عزيزان واگذار مي­كنم. ساعت يك و نيم است. خسته­ام. بايد بروم. لطف كنيد و نگذاريد گم و گور شوند و در صورت امكان چاپ­شان كنيد. نمي­گويم بسوزانيد. از هيچ كس متنفر نيستم. براي دوست­داشتن نوشته­ام، نمي­خواهم، تنها و خسته­ام براي همين مي­روم. ديگر حوصله ندارم. چقدر كليد را در قفل بچرخانم و قدم بگذارم به خانه­اي تاريك. من غلام خانه­هاي روشنم..... خداحافظ دوستان عزيزم “
 
هوشنگ گلشيري طي مصاحبه­اي درباره غزاله عليزاده گفته است: ” صاحب و سازنده همين خانه ادريسيها، دور از همه هياهوها، كاتب كلماتي بود كه چشم بسته به منشي­اش املا مي­كرد و او مي­نوشت. در فيلمي كه از زندگي او ساخته شده اين مراسم شخصي را مي­بينيم كه عليزاده اصولاً اهل نوشتن نبود. چشم­بندي مي­گذاشت روي چشم و در لايه­هاي ذهنش فرو­مي­رفت و آنچه را مي­ديد براي كسي مي­گفت و او انشا مي­كرد. انگار كه در تاريكخانه­اي بنويسد و نور بتاباند روي شخصيتها و داستانها. “
 
غزاله عليزاده چندين ماه قبل از مرگ در مصاحبه­اي با مجله گردون درباره خود مي­گويد: ” دوازده سيزده ساله بودم دنيا را نمي­شناختم، كي دنيا را مي­شناسد؟ اين توده بي شكل مدام در حال تغيير را كه دور خودش مي­پيچد و از يك تاريكي مي­رود به طرف تاريكي ديگر. در اين فاصله ما بيش و كم رؤيا مي­بافيم، فكر مي­كنيم مي­شود سرنوشت انسان را عوض كرد، آن مايه حيرت­انگيز از حيوانيت در خود و ديگران را. ما نسلي بوديم آرمان­خواه. به رستگاري اعتقاد داشتيم. هيچ تأسفي ندارم. از نگاه خالي نوجوانان فارغ از كابوس و رؤيا حيرت مي­كنم، تا اين درجه وابستگي به ماديت اگر هم نشانه عقل معيشت باشد باز حاكي از زوال است. ما واژه­هاي مقدس داشتيم: آزادي، وطن، عدالت، فرهنگ، زيبايي و تجلي. تكان هر برگ بر شاخه معنايي نهفته داشت... اغلب دراز مي­كشيدم روي چمن مرطوب و خيره مي­شدم به آسمان. پاره­هاي ابر گذر مي­كردند، اشتياق و حيرت نوجواني بي قرار. مي­دميدم به آسمان. در گلخانه مي­نشستم، بي وقفه كتاب مي­خواندم، نويسندگان و شاعران بزرگ را تا حد تقديس مي­ستودم. از جهان روزمرگي، تقديس گريخته است و اين بحران جنبه بومي ندارد. پشت مرزها هم تقديس و آرمان­گرايي به انسان پشت كرده و شهرت فصلي، جنسيت و پول گريزنده، اقيانوسهاي عظيم را در حد حوضچه­هاي تنگ فروكاسته است.“ مطلب زيرين نيز آخرين نوشته چاپ شده غزاله عليزاده پيش از مرگ نابهنگام اوست كه در ماهنامه آدينه ويژه نوروز 1375 در پاسخ به سؤالي درباره ( سالي كه گذشت را چگونه ارزيابي مي­كنيد؟ ) منتشر شده است: 
 
رؤياي خانه و كابوس زوال: ” زوال كه آغاز مي­شود، رؤياها راه به كابوس مي­برند. پاي اعتماد بر گرده اطمينان فرومي­آيد و درها نه بر پاشنه خويش كه بر گرد خود مي­چرخند و راهها به ساماني­كه بايد نمي­رسند و حق، اگر هست همين حيات آخرالزماني­ست كه نيست، براي آنان كه هنوز بارهاي مسموم مصرف و تخريب را مي­گذرانند. قرني كه پيش روست سالهاست كه آغاز شده است، مثل جدايي كه بسيار پيش  از آن كه مسجل شود روي مي­دهد اما در زماني صورت تثبيت مي­پذيرد كه ديگر نيرويي براي وصل اصل نمانده است. گاهي از بسياري تازگي و شگفتي­ست كه نامي براي ناميدن نيست، گاهي از شدت زوال و تباهي. در بي اعتباري دورانهاي نامگذار است كه همه چيز را مي­بايستي از نو تعريف كرد و در اين دوران بي اعتبار گذرا از هزاره­اي به هزاره ديگر، ميراث سنگين اطلاعات بيشمار، غلتيده در مسير درآميختن با اشكال منفي­ست. همان داستان هميشگي كژي و راستي، سختي و آساني. كژي هر سال كه مي­گذرد، مرزهاي گل و ريحان ، دوزخ و خارستان بهشت درهم­تر مي­روند، اشتباه گرفته مي­شوند. سال به سال دريغ از پارسال. تنها كلمه تكرارشونده در صفهاي خواربار و اتوبوسهاي دودزاست كه قرار است پس از ابتلاي مردم به بيماريهاي ناشناخته طاق و جفت، فكري به حال سموم فراوان­شان بكنند. نوشدارو بعد از مرگ سهراب.“
 
محمد مختاري، نويسنده، كه وي نيز در آذرماه 1377 در جريان قتلهاي زنجيره­اي توسط وزارت اطلاعات جمهوري اسلامي به قتل رسيد، بعد از مرگ غزاله عليزاده نوشت: ” هميشه مي­گفتند تاوان عمر دراز اين است كه آدم به سوگ عزيزانش مي­نشيند اما اكنون انگار اين قرار هم برهم­خورده است. پس بي آنكه عمر به درازا بكشد بايد شاهد ضايعات فرهنگي اين پيكر فرهنگي بود كه مي­خواهد با اندامهايي بي قرار و پراكنده باقي بماند“
 
منابع: ويكي پديا ، سيماي آزادي، پرشين وي و احسان كاظمي


=== خاطرات فروزان عبدي از كتاب شكست ناپذيران ===
=== خاطرات فروزان عبدي از كتاب شكست ناپذيران ===