کاربر:Javad/صفحه تمرین2: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۷: خط ۱۷:
عاقبت همان‌طور که خود گفته بود آموزشها به مرحله عمل می‌رسند. او با انگیزه ای بالا آمادگی خود را برای شرکت در عملیات اعلام می‌کند و با اصرار و تهوری خاص چندین‌بار از ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور می‌خواهد تا برای او مأموریتی در نظر بگیرند. چندی بعد به پیشنهاد خودش عملیات مجازات سردژخیم اوین در دستور کارش قرار گرفت. از این لحظه به بعد رضا سر از پا نمی‌شناخت. به یکی از همرزمانش گفته بود: «هر یک روزی که می‌گذرد و این عملیات دیرتر انجام می‌شود، یک شلاق بیشتر بر پیکر مجاهدین فرود می‌آید. بنابراین باید زودتر دست به‌کار شوم».
عاقبت همان‌طور که خود گفته بود آموزشها به مرحله عمل می‌رسند. او با انگیزه ای بالا آمادگی خود را برای شرکت در عملیات اعلام می‌کند و با اصرار و تهوری خاص چندین‌بار از ستاد فرماندهی مجاهدین در داخل کشور می‌خواهد تا برای او مأموریتی در نظر بگیرند. چندی بعد به پیشنهاد خودش عملیات مجازات سردژخیم اوین در دستور کارش قرار گرفت. از این لحظه به بعد رضا سر از پا نمی‌شناخت. به یکی از همرزمانش گفته بود: «هر یک روزی که می‌گذرد و این عملیات دیرتر انجام می‌شود، یک شلاق بیشتر بر پیکر مجاهدین فرود می‌آید. بنابراین باید زودتر دست به‌کار شوم».


سرانجام روز عملیات فرا رسید و علی اکبر اکبری به همراه علی اصغر غضنفرنژاد، هم تیم خود برای عملیات محیا شد. در آخرین نامه‌یی که از او به‌جا مانده نوشته است: «الان تنها یک جمله دارم که می‌توانم به همه و بالاتر از همه به رهبریم بگویم. و آن این است: می‌توانیم و باید. هر چه فکر می‌کنم مطلب دیگری وجود ندارد. خدا را واقعاً شکر می‌کنم که این‌قدر خوشبخت هستم که در تقدیرم سازمان و رهبری را نوشته است. و من این افتخار را داشته‌ام که به‌عنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم. حاصل تمام درکها و دریافتهای من در مدتی که با سازمان رابطه داشته‌ام این است که به هر طریقی باید به مسعود و مریم چنگ بزنیم. در این عملیات اگر تهاجم حداکثر دیدید و اگر رشادتی شنیدید، بدانید هر چه هست نتیجه لحظات وصل ما به برادر مسعود است. با او هستیم که از خود بی‌خود می‌شویم».
سرانجام در اول شهریور ۱۳۷۷ روز عملیات فرا رسید و علی اکبر اکبری به همراه علی اصغر غضنفرنژاد، هم تیم خود برای عملیات محیا شد. در آخرین نامه‌یی که از او به‌جا مانده نوشته است: «الان تنها یک جمله دارم که می‌توانم به همه و بالاتر از همه به رهبریم بگویم. و آن این است: می‌توانیم و باید. هر چه فکر می‌کنم مطلب دیگری وجود ندارد. خدا را واقعاً شکر می‌کنم که این‌قدر خوشبخت هستم که در تقدیرم سازمان و رهبری را نوشته است. و من این افتخار را داشته‌ام که به‌عنوان فردی از این سازمان این عمل مقدس را انجام دهم. حاصل تمام درکها و دریافتهای من در مدتی که با سازمان رابطه داشته‌ام این است که به هر طریقی باید به مسعود و مریم چنگ بزنیم. در این عملیات اگر تهاجم حداکثر دیدید و اگر رشادتی شنیدید، بدانید هر چه هست نتیجه لحظات وصل ما به برادر مسعود است. با او هستیم که از خود بی‌خود می‌شویم».


گزارشهای شنیده شده از خشمی حکایت میکرد که در درون علی اکبر برای مجازات اسدالله لاجوردی دیده می‌شد
گزارشهای شنیده شده از خشمی حکایت میکرد که در درون علی اکبر برای مجازات اسدالله لاجوردی دیده می‌شد