احمد رضایی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۳: خط ۸۳:
== فعالیت‌های سیاسی احمد رضایی ==
== فعالیت‌های سیاسی احمد رضایی ==
احمد رضایی از مسئولان برجسته و اولین شهید سازمان مجاهدین خلق ایران بود. احمد رضایی، به‌عنوان یکی از چهره‌های انقلابی تاریخ معاصر ایران شناخته می‌شود. او از نسل انقلابیونی بود که از کودتای استعماری ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، و کشتار بی‌رحمانه شاه در ۱۵خرداد سال۱۳۴۲، تجربه و درس مبارزه انقلابی آموختند و قدم در مسیر راه‌گشایی بن‌بست مبارزه مردم ایران گذاشتند. او که مبارزه سیاسی را در نوجوانی در پیوند با جریانات و گروه‌های سیاسی و مذهبی سال‌های آخر دهه‌ی ۳۰ آغاز کرده بود در میان شخصیت‌ها و مبارزان مذهبی آن دوران، به‌ویژه نزد پدرطالقانی، بسیار محبوب بود.
احمد رضایی از مسئولان برجسته و اولین شهید سازمان مجاهدین خلق ایران بود. احمد رضایی، به‌عنوان یکی از چهره‌های انقلابی تاریخ معاصر ایران شناخته می‌شود. او از نسل انقلابیونی بود که از کودتای استعماری ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، و کشتار بی‌رحمانه شاه در ۱۵خرداد سال۱۳۴۲، تجربه و درس مبارزه انقلابی آموختند و قدم در مسیر راه‌گشایی بن‌بست مبارزه مردم ایران گذاشتند. او که مبارزه سیاسی را در نوجوانی در پیوند با جریانات و گروه‌های سیاسی و مذهبی سال‌های آخر دهه‌ی ۳۰ آغاز کرده بود در میان شخصیت‌ها و مبارزان مذهبی آن دوران، به‌ویژه نزد پدرطالقانی، بسیار محبوب بود.
 
[[پرونده:احمد رضایی1.JPG|جایگزین=احمد رضایی|بندانگشتی|احمد رضایی]]
احمد رضایی در سال‌های ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ در تبدیل عزاداری‌های معمولی به ‌یک تظاهرات وسیع سیاسی در تهران نقش برجسته‌یی داشت. سال سوم دبیرستان بود که در حال انتقال یک دستگاه چاپ به‌منزل، توسط پلیس، دستگیر و مدتی در زندان بود. احمد رضایی با این‌که در دبیرستان، شاگرد ممتازی بود، ولی هم‌واره در تضاد میان تحصیل و مبارزه، مبارزه را انتخاب می‌کرد. به‌همین دلیل از سال پنجم دبیرستان، درس را رها کرد. به‌سربازی هم نرفت و زندگیش را وقف مبارزه نمود. او به‌دلیل شخصیت بسیار فعالی که داشت، در میان طبقات و اقشار مختلف کارگر، بازاری و دانشجو صدها دوست و آشنا داشت و همه، او را به‌عنوان سمبل تحرک و جسارت می‌شناختند. احمد رضایی دور جدید فعالیت‌های انقلابی خود را با مرزبندی با جریانات سیاسی آن دوران آغاز کرد. در این مسیر بود که در سال۱۳۴۸، به‌سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. در این راه با فعالیت‌های پی‌گیر و خستگی‌ناپذیر به‌عنوان یکی از مسئولان ارزنده تشکیلات مجاهدین، منشأ خدمات بسیار گردید. آن‌چه نام احمد رضایی را به‌عنوان یک انقلابی بزرگ و یکی از برجسته‌ترین کادرهای مجاهدین برای همیشه در تاریخ سازمان مجاهدین خلق و مبارزات انقلابی مردم ایران به‌ثبت رسانده، نقش بی‌همتای او در بازسازی تشکیلات مجاهدین پس‌از ضربه گسترده رژیم شاه به تشکیلات مجاهدین در سال ۱۳۵۰ بود. هنگامی که در اوضاع تیره و بحرانی پس‌از یورش‌های ساواک، با دست‌گیری کلیه بنیان‌گذاران و۹۰درصد از اعضای مرکزیت مجاهدین، اساس موجودیت سازمان در‌معرض خطر قرار گرفته بود، احمد رضایی به‌عنوان تنها کادر باقی‌مانده از مسئولان مجاهدین، رسالتی سنگین را بر‌عهده داشت و می‌بایست در بحبوحه بسیج ساواک و تور وسیعی که برای دست‌گیریش پهن شده بود، به بازسازی تشکیلات بیرون زندان مبادرت می‌کرد.<ref name=":0">[https://event.mojahedin.org/i/events/5364 سالروز شهادت مجاهد کبیر، احمد رضایی - سایت مجاهدین خلق ایران]</ref>  
احمد رضایی در سال‌های ۱۳۴۳ و ۱۳۴۴ در تبدیل عزاداری‌های معمولی به ‌یک تظاهرات وسیع سیاسی در تهران نقش برجسته‌یی داشت. سال سوم دبیرستان بود که در حال انتقال یک دستگاه چاپ به‌منزل، توسط پلیس، دستگیر و مدتی در زندان بود. احمد رضایی با این‌که در دبیرستان، شاگرد ممتازی بود، ولی هم‌واره در تضاد میان تحصیل و مبارزه، مبارزه را انتخاب می‌کرد. به‌همین دلیل از سال پنجم دبیرستان، درس را رها کرد. به‌سربازی هم نرفت و زندگیش را وقف مبارزه نمود. او به‌دلیل شخصیت بسیار فعالی که داشت، در میان طبقات و اقشار مختلف کارگر، بازاری و دانشجو صدها دوست و آشنا داشت و همه، او را به‌عنوان سمبل تحرک و جسارت می‌شناختند. احمد رضایی دور جدید فعالیت‌های انقلابی خود را با مرزبندی با جریانات سیاسی آن دوران آغاز کرد. در این مسیر بود که در سال۱۳۴۸، به‌سازمان مجاهدین خلق ایران پیوست. در این راه با فعالیت‌های پی‌گیر و خستگی‌ناپذیر به‌عنوان یکی از مسئولان ارزنده تشکیلات مجاهدین، منشأ خدمات بسیار گردید. آن‌چه نام احمد رضایی را به‌عنوان یک انقلابی بزرگ و یکی از برجسته‌ترین کادرهای مجاهدین برای همیشه در تاریخ سازمان مجاهدین خلق و مبارزات انقلابی مردم ایران به‌ثبت رسانده، نقش بی‌همتای او در بازسازی تشکیلات مجاهدین پس‌از ضربه گسترده رژیم شاه به تشکیلات مجاهدین در سال ۱۳۵۰ بود. هنگامی که در اوضاع تیره و بحرانی پس‌از یورش‌های ساواک، با دست‌گیری کلیه بنیان‌گذاران و۹۰درصد از اعضای مرکزیت مجاهدین، اساس موجودیت سازمان در‌معرض خطر قرار گرفته بود، احمد رضایی به‌عنوان تنها کادر باقی‌مانده از مسئولان مجاهدین، رسالتی سنگین را بر‌عهده داشت و می‌بایست در بحبوحه بسیج ساواک و تور وسیعی که برای دست‌گیریش پهن شده بود، به بازسازی تشکیلات بیرون زندان مبادرت می‌کرد.<ref name=":0">[https://event.mojahedin.org/i/events/5364 سالروز شهادت مجاهد کبیر، احمد رضایی - سایت مجاهدین خلق ایران]</ref>  


خط ۸۹: خط ۸۹:


یکی از مجاهدانی که تا قبل از دستگیری سال ۱۳۵۰، تحت مسئولیت شهید احمد رضایی بوده است می‌گوید:
یکی از مجاهدانی که تا قبل از دستگیری سال ۱۳۵۰، تحت مسئولیت شهید احمد رضایی بوده است می‌گوید:
 
[[پرونده:احمد رضایی2.JPG|بندانگشتی]]
«هنگامی که در شهریور۱۳۵۰، هجوم ساواک به پایگاه‌های مجاهدین آغاز شد، هنوز چند هفته‌ای از وصل شدن تیم ما به احمد نمی‌گذشت. احمد با تجربه‌ای که داشت و بخصوص به‌مدد هوشیاری و آمادگیش، توانست به‌سرعت از آن‌چه در اطرافمان می‌گذشت نتیجه‌گیری کرده و خانه‌هایی را که در معرض خطر بودند، تخلیه کند. از جمله، پایگاه استقرار تیم ما در تهران که احمد به سرعت آن را تخلیه کرده و علامت سلامتیش را برداشته بود و علامت خطر گذاشته بود و ما با دیدن علامت خطر از دستگیری جستیم و به پایگاه‌های دیگر منتقل شدیم».
«هنگامی که در شهریور۱۳۵۰، هجوم ساواک به پایگاه‌های مجاهدین آغاز شد، هنوز چند هفته‌ای از وصل شدن تیم ما به احمد نمی‌گذشت. احمد با تجربه‌ای که داشت و بخصوص به‌مدد هوشیاری و آمادگیش، توانست به‌سرعت از آن‌چه در اطرافمان می‌گذشت نتیجه‌گیری کرده و خانه‌هایی را که در معرض خطر بودند، تخلیه کند. از جمله، پایگاه استقرار تیم ما در تهران که احمد به سرعت آن را تخلیه کرده و علامت سلامتیش را برداشته بود و علامت خطر گذاشته بود و ما با دیدن علامت خطر از دستگیری جستیم و به پایگاه‌های دیگر منتقل شدیم».


خط ۹۹: خط ۹۹:


«در روزهای بحرانی بعد ‌از ضربه، احمد قهرمان، تأثیر بسیار زیاد و تعیین‌کننده‌ای در حفظ سازمان داشت. پس از هر ضربه‌ای، امیدواری، تحرک، حرکت به‌پیش و پرهیز از هر نوع سکون، مهم‌ترین عوامل برای بازسازی هستند. احمد به‌دلیل قاطعیتش در برابر دشمن، فی‌الواقع سمبل و نمونه بارز چنین خصوصیاتی بود. همه ما وقتی سر قرار احمد می‌رفتیم، فشار و سختی ضربه سنگین شهریور را فراموش می‌کردیم. احمد به درستی درک کرده بود که باید پیش‌ آمدن ضربه را با همه درمیان بگذارد و تغییر شرایط را به همه بگوید و هر‌ کس را در هر سطحی که هست در مقابل مسئولیت‌هایش قرار بدهد. او با تک‌تک افراد سازمان در سطوح مختلف قرارهایی اجرا می‌کرد که اسمش را گذاشته بود ”قرار تعیین‌تکلیف“. مضمون حرف احمد در این قرارها و توضیح به افراد این بود که سازمان در معرض ضربه سختی قرار گرفته و علت، هر‌چه باشد، در این شرایط سخت از هر فرد سطح جدیدی از مسئولیت و مایه‌گذاری انتظار می‌رود. زیرا دیگر، مدار قبلی از کار و ارتباط با سازمان قابل‌قبول نیست. هرفرد باید به این مسأله، جواب مشخص می‌داد و ”تعیین‌تکلیف“ می‌شد که در این مرحله چه خواهد کرد. تردید و دودلی و یأس و سختی ضربه، به‌این صورت از صفوف ما رخت برمی‌بست و به امید و تحرک و تلاش و آمادگی برای ورود به ‌مرحله انجام عملیات نظامی تبدیل می‌شد. این شیوه برخورد قاطع و جدی احمد، در فاصله کوتاهی در مناسبات باقیمانده سازمان و نیروهای هوادارش، همه چیز را یک مدار کیفی ارتقا داد. او با قدرت تصمیم‌گیری و سخت‌کوشی در جلوگیری از دامنه ضربه تلاش کرد و موفق شد دامنه‌ی تأثیر کار احمد رضایی به سازمان مجاهدین خلق محدود نشد و سایر انقلابیونی که در دوران شاه، دوش‌به‌دوش مجاهدین می‌جنگیدند بارها در زندان و خارج زندان از نقش و تأثیر راهگشای احمد و نحوه شهادت او تقدیر کردند و حق قهرمانی او را به‌جا آوردند. چرا که همه، تأثیر مادی آن را، که یک گام به‌پیش در مبارزه مسلحانه بود، می‌دیدند. روز دوم شهریور، ‌وقتی در اولین قرار پس‌از ضربه، احمد را در قرار زاپاس ملاقات کردم، کاری را که ۵ ماه بعد، در درگیری با ساواک انجام داد، برایم به‌صورت ایده کاملاً مشخصی بیان کرد و گفت ”ما حق نداریم زنده به‌دست دشمن بیفتیم و باید با دشمن درگیر شویم“ و او خود، نخستین کسی بود که به این درس بزرگ در صحنه رودررویی با دشمن عمل کرد و با این قاطعیت خود، نقشی کیفی، تاریخی و راه‌گشا در مسیر مبارزه انقلابی با رژیم شاه ایفا کرد. او حتی اجازه نداد دشمن به سلاحش نیز دسترسی پیدا بکند. شهادت احمد، گام بسیار آگاهانه مشخصی بود که در تقدیر حرکت سازمان قرار داشت و فکر می‌کنم به‌همین دلیل است که تابلو شهادت احمد تا این درجه، کامل و صیقل‌خورده و شفاف است».
«در روزهای بحرانی بعد ‌از ضربه، احمد قهرمان، تأثیر بسیار زیاد و تعیین‌کننده‌ای در حفظ سازمان داشت. پس از هر ضربه‌ای، امیدواری، تحرک، حرکت به‌پیش و پرهیز از هر نوع سکون، مهم‌ترین عوامل برای بازسازی هستند. احمد به‌دلیل قاطعیتش در برابر دشمن، فی‌الواقع سمبل و نمونه بارز چنین خصوصیاتی بود. همه ما وقتی سر قرار احمد می‌رفتیم، فشار و سختی ضربه سنگین شهریور را فراموش می‌کردیم. احمد به درستی درک کرده بود که باید پیش‌ آمدن ضربه را با همه درمیان بگذارد و تغییر شرایط را به همه بگوید و هر‌ کس را در هر سطحی که هست در مقابل مسئولیت‌هایش قرار بدهد. او با تک‌تک افراد سازمان در سطوح مختلف قرارهایی اجرا می‌کرد که اسمش را گذاشته بود ”قرار تعیین‌تکلیف“. مضمون حرف احمد در این قرارها و توضیح به افراد این بود که سازمان در معرض ضربه سختی قرار گرفته و علت، هر‌چه باشد، در این شرایط سخت از هر فرد سطح جدیدی از مسئولیت و مایه‌گذاری انتظار می‌رود. زیرا دیگر، مدار قبلی از کار و ارتباط با سازمان قابل‌قبول نیست. هرفرد باید به این مسأله، جواب مشخص می‌داد و ”تعیین‌تکلیف“ می‌شد که در این مرحله چه خواهد کرد. تردید و دودلی و یأس و سختی ضربه، به‌این صورت از صفوف ما رخت برمی‌بست و به امید و تحرک و تلاش و آمادگی برای ورود به ‌مرحله انجام عملیات نظامی تبدیل می‌شد. این شیوه برخورد قاطع و جدی احمد، در فاصله کوتاهی در مناسبات باقیمانده سازمان و نیروهای هوادارش، همه چیز را یک مدار کیفی ارتقا داد. او با قدرت تصمیم‌گیری و سخت‌کوشی در جلوگیری از دامنه ضربه تلاش کرد و موفق شد دامنه‌ی تأثیر کار احمد رضایی به سازمان مجاهدین خلق محدود نشد و سایر انقلابیونی که در دوران شاه، دوش‌به‌دوش مجاهدین می‌جنگیدند بارها در زندان و خارج زندان از نقش و تأثیر راهگشای احمد و نحوه شهادت او تقدیر کردند و حق قهرمانی او را به‌جا آوردند. چرا که همه، تأثیر مادی آن را، که یک گام به‌پیش در مبارزه مسلحانه بود، می‌دیدند. روز دوم شهریور، ‌وقتی در اولین قرار پس‌از ضربه، احمد را در قرار زاپاس ملاقات کردم، کاری را که ۵ ماه بعد، در درگیری با ساواک انجام داد، برایم به‌صورت ایده کاملاً مشخصی بیان کرد و گفت ”ما حق نداریم زنده به‌دست دشمن بیفتیم و باید با دشمن درگیر شویم“ و او خود، نخستین کسی بود که به این درس بزرگ در صحنه رودررویی با دشمن عمل کرد و با این قاطعیت خود، نقشی کیفی، تاریخی و راه‌گشا در مسیر مبارزه انقلابی با رژیم شاه ایفا کرد. او حتی اجازه نداد دشمن به سلاحش نیز دسترسی پیدا بکند. شهادت احمد، گام بسیار آگاهانه مشخصی بود که در تقدیر حرکت سازمان قرار داشت و فکر می‌کنم به‌همین دلیل است که تابلو شهادت احمد تا این درجه، کامل و صیقل‌خورده و شفاف است».
 
[[پرونده:حاج خلیل رضایی.JPG|جایگزین=حاج‌خلیل رضایی و فرزندان شهیدش احمد، مهدی و رضا رضایی|بندانگشتی|314x314پیکسل|حاج‌خلیل رضایی و فرزندان شهیدش احمد، مهدی و رضا رضایی]]
مجاهد خلق ابوالقاسم رضایی، برادر کوچک‌تر احمد، که در آن هنگام در زندان اوین بود، در باره‌ی خاطره‌ی شنیدن شهادت احمد و تأثیرات آن می‌گوید که، در آن شرایط ما توانسته بودیم یک رادیوگوشی وارد اوین کنیم. این رادیو را بچه‌های خودمان در زندان قزل‌قلعه برایمان آورده بودند. آن روزها وقتی زندانیان مجاهد را برای پرونده‌خوانی و دیدار با‌ بازپرس و وکیل به دادرسی ارتش می‌بردند، گاهی دور از چشم نگهبانان می‌توانستند مجاهدینی را که از زندان‌های دیگر آمده بودند، ببینند و مخفیانه، چیزی را رد‌و‌بدل کنند. این رادیو در آن دنیای بی‌خبری زیر چنگ ساواک، برایمان ارزش زیادی داشت و نهایت سعی ما این بود که لو نرود. به‌همین دلیل به‌رغم آن‌که همه افراد بند عمومی از خودمان بودند و جاسوسی بین ما نبود، هنگام گوش‌کردن به‌رادیو زیر پتو می‌رفتیم تا اگر نگهبان به‌طور ناگهانی در را باز کرد متوجه آن نشود. گوش‌دادن به‌اخبار ساعت ۲بعد‌از‌ظهر که مهم‌ترین بخش خبری آن بود به‌طور نوبتی توسط چند‌نفر انجام می‌شد. آنها خبرها را به‌خاطر سپرده و برای بقیه نقل می‌کردند. روز ۱۱بهمن نوبت شهیدعلی میهن‌دوست بود که اخبار را گوش کند. هنوز چند‌دقیقه‌ای از شروع اخبار نگذشته بود که سراسیمه از زیر پتو برخاست، سرجایش نشست و گفت: ”بچه‌ها احمد شهید شد“! دقایقی همه ساکت شدند. این سکوت سنگین، با ‌زمزمه سرود عربی '''”'''اقمص یداک فی دمی'''“''' یا سرود '''”'''شهید'''“''' شکسته شد، زمزمه این سرود از گوشه اتاق شروع شد و به سرعت، تمام اتاق را فراگرفت. ما آن‌موقع، خودمان هنوز سرودی نداشتیم و تعدادی از بچه‌ها که در فلسطین، دوره دیده بودند برخی سرودهایی را که حفظ کرده بودند به‌بقیه یاد می‌دادند. مضمون این سرود به‌این‌قرار بود:
مجاهد خلق ابوالقاسم رضایی، برادر کوچک‌تر احمد، که در آن هنگام در زندان اوین بود، در باره‌ی خاطره‌ی شنیدن شهادت احمد و تأثیرات آن می‌گوید که، در آن شرایط ما توانسته بودیم یک رادیوگوشی وارد اوین کنیم. این رادیو را بچه‌های خودمان در زندان قزل‌قلعه برایمان آورده بودند. آن روزها وقتی زندانیان مجاهد را برای پرونده‌خوانی و دیدار با‌ بازپرس و وکیل به دادرسی ارتش می‌بردند، گاهی دور از چشم نگهبانان می‌توانستند مجاهدینی را که از زندان‌های دیگر آمده بودند، ببینند و مخفیانه، چیزی را رد‌و‌بدل کنند. این رادیو در آن دنیای بی‌خبری زیر چنگ ساواک، برایمان ارزش زیادی داشت و نهایت سعی ما این بود که لو نرود. به‌همین دلیل به‌رغم آن‌که همه افراد بند عمومی از خودمان بودند و جاسوسی بین ما نبود، هنگام گوش‌کردن به‌رادیو زیر پتو می‌رفتیم تا اگر نگهبان به‌طور ناگهانی در را باز کرد متوجه آن نشود. گوش‌دادن به‌اخبار ساعت ۲بعد‌از‌ظهر که مهم‌ترین بخش خبری آن بود به‌طور نوبتی توسط چند‌نفر انجام می‌شد. آنها خبرها را به‌خاطر سپرده و برای بقیه نقل می‌کردند. روز ۱۱بهمن نوبت شهیدعلی میهن‌دوست بود که اخبار را گوش کند. هنوز چند‌دقیقه‌ای از شروع اخبار نگذشته بود که سراسیمه از زیر پتو برخاست، سرجایش نشست و گفت: ”بچه‌ها احمد شهید شد“! دقایقی همه ساکت شدند. این سکوت سنگین، با ‌زمزمه سرود عربی '''”'''اقمص یداک فی دمی'''“''' یا سرود '''”'''شهید'''“''' شکسته شد، زمزمه این سرود از گوشه اتاق شروع شد و به سرعت، تمام اتاق را فراگرفت. ما آن‌موقع، خودمان هنوز سرودی نداشتیم و تعدادی از بچه‌ها که در فلسطین، دوره دیده بودند برخی سرودهایی را که حفظ کرده بودند به‌بقیه یاد می‌دادند. مضمون این سرود به‌این‌قرار بود:


خط ۱۵۳: خط ۱۵۳:


'''ز مرگ ظالمون داره نشونه جونم'''
'''ز مرگ ظالمون داره نشونه جونم'''
 
[[پرونده:شهادت احمد رضایی.JPG|جایگزین=شهادت احمد رضایی در نبرد با مأموران ساواک شاه|بندانگشتی|شهادت احمد رضایی در نبرد با مأموران ساواک شاه]]
'''انتقام مجاهد چنینه عزم مرد خدا آهنینه'''
'''انتقام مجاهد چنینه عزم مرد خدا آهنینه'''


خط ۱۶۷: خط ۱۶۷:
ساواک حلقه محاصره را تنگ مي كند. احمد رضایی طی نبردی با مأموران ساواک شاه در خیابان غفاری تهران با نارنجكي كه ضامن آن كشيده شده بود به ميان مهاجمان مي‌رود ،نارنجك منفجر و احمد به شهادت می‌رسد. در اثر اين اقدام  احمد رضایی، چهار ساواكي كشته و سه تن ديگر زخمي مي شوند ،تمام بدن احمد متلاشي شده وحتي سلاح كمري‌اش تكه تكه می‌شود.<ref>روزنامه کیهان، ۲۴</ref>
ساواک حلقه محاصره را تنگ مي كند. احمد رضایی طی نبردی با مأموران ساواک شاه در خیابان غفاری تهران با نارنجكي كه ضامن آن كشيده شده بود به ميان مهاجمان مي‌رود ،نارنجك منفجر و احمد به شهادت می‌رسد. در اثر اين اقدام  احمد رضایی، چهار ساواكي كشته و سه تن ديگر زخمي مي شوند ،تمام بدن احمد متلاشي شده وحتي سلاح كمري‌اش تكه تكه می‌شود.<ref>روزنامه کیهان، ۲۴</ref>


== جستارهای وابسته ==
== منابع ==
== منابع ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}