کاربر:Ehsan/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
}}<noinclude>
}}<noinclude>


'''انقلاب ایدئولوژیک''' '''درونی سازمان مجاهدین خلق ایران'''  به مجموعه تحولاتی گفته می‌شود که در اواخر سال ۱۳۶۳ با انتخاب مریم رجوی به عنوان همردیف مسئول اول سازمان مجاهدین خلق آغاز شد.


انتخاب یک زن به عنوان همردیف مسئول اول  این سازمان نتیجه جمعبندی نقش خارق العاده و تعیین کننده زنان طی شش سال (۵۷-۶۳) دررویارویی مجاهدین فشرده سیاسی و   اجتماعی و نظامی مجاهدین با استبداد مذهبی حاکم  بود. زنانی که نه به صورت تک‌نمود یا حتی چند ده و چند صد نفر، بلکه به صورت جریانی انکارناپذیر به صفوف مجاهدین پیوسته و نقشی فعال، گسترده و تعیین کننده را با بالاترین رقم شهیدان زن در تاریخ مبارزات رهایببخش مردم ایران ایفا کرده بودند.
در این باره نشریه مجاهد شماره ۲۳۵ می‌نویسد:<blockquote>«بحث بر سر یک جریان مستمر، متشکل،گسترده، آینده‌دار و بسیار مؤثر اجتماعی و تاریخی از انبوه زنان مجاهدی است که چه در دوران مبارزات افشاگرانه‌ی سیاسی علیه ارتجاع خمینی و چه در دوران مقاومت انقلابی مسلحانه، دوشادوش مردان، مشعل رهایی خلق در زنجیرشان را به‌ دست گرفته و هزار هزار به میدان شتافته‌اند... درصد عظیم خواهران اسیر ما که ده‌ها هزار تن را بالغ می‌شوند و درصد چشمگیر زنان مجاهد در کل آمار فهرست‌برداری شده‌ی شهدا به خوبی گواه این حقیقت است. اگرچه باید تأکید نمود که با توجه به محدودیت‌های فوق‌العاده‌ی اجتماعی و فرهنگی و خانوادگی که آنان را احاطه کرده است وبا توجه به محدودیت‌ها و اجبارات ضدبشری که رژیم خمینی به طور مضاعف بر آن افزوده است، درصد مشارکت کیفی آنان در کل کمیت شهدا را حقا باید به نسبت آنچه در فهرست شهدا آمده است، مضاعف محسوب نمود. زیرا در یک مقایسه‌ی عمومی و کلی، اشتراک عمل زنان در امر انقلاب از بسیاری جهات ملازم با تحمل فشارها و شکنجه‌ها و شدائد مضاعفی نسبت به مردان بوده و می‌باشد.»</blockquote>این جریان انکار ناپذیر و پر عمق و دامنه از حضور زنان مجاهد خلق بطور طبیعی الگوها و نمادهای برجسته وقهرمانی را در سازمان مجاهدین خلق عرضه کرده بود که بارزترین این زنان، اشرف رجوی بود  که مجاهدین او را اشرف هزاران شهید این سازمان در نبرد با دیکتاتوری دینی می دانند .
اشرف با سابقه‌ مبارزاتی روشن و تحمل شکنجه‌های بسیار در زندان‌های شاه، در شمار آخرین دسته‌ی زندانیان سیاسی رژیم سلطنتی در ۳۰ دی ۱۳۵۷ آزاد شد و پس از انقلاب ضدسلطنتی با مسعود رجوی ازدواج کرد.  او در دوران مقاومت مسلحانه، به خواست خودش و به رغم خطراتی که او را تهدید می‌کرد در تهران باقی ماند تا همسر او مسعود رجوی قادر باشد، برای تشکیل آلترناتیو در جریان عملیات پرواز بزرگ به فرانسه منتقل شود. پس از آن‌ که در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ اشرف رجوی و موسی خیابانی به همراه یارانشان جان باختند، مجاهدین از اشرف به عنوان«سمبل زن انقلابی مجاهد خلق» یاد کردند.
اشرف در آخرین نامه هایش قبل از شهادت به مسعود رجوی نوشته بود :<blockquote>«ميداني بعضي وقتها فكر مي كنم كه چه خوب است من وبچه هم مثل خيلي از خواهران وفرزندان آنها شهيد شويم ، احساس مي كنم در آن صورت رابطه ي خيلي عميق تري بين تو ومردم ايجاد مي شود وچه بسا روز پيروزي ، رنجي را كه براي بر پائي انقلاب كشيده شده بسيار عميق تر لمس كني . ميداني شهادت در اين فضاي موجود خيلي خيلي ساده تر شده ، گويا عين زندگي است ،نميداني خود من با وجود همه ي مسائلي كه ديده ام در برابر عظمت فداكاري نسل حاضر دچار شگفتي شده ام . همين چند روز پيش خواهر 13ساله اي شهيد شده بود وچقدر قهرمانانه واقعاًچه چيزي او را به اين همه فداكاري واداشته ؟فكر مي كنم مهم اين نيست كه او چقدر به علتي كه بايد براي آن شهيد شود واقف است ......مهم اين است كه چگونه در اين وانفساي زندگي كه جهانديده ها در راه رسيدن به نيك بختي دچار ضلالت اند ، نور هدايت را ديده وواقعاًبايد به  تربيت كنندگان اين نسل تبريك وتهنيت گفت وبراي همين هاست كه مي گويم انشاءالله سرحال وسالم باشي تا تبواني به وظيفه ي سنگيني كه بر عهده ات گذاشته شده عمل كني . دلم مي خواهد وصيت نامه ي جداگانه اي براي تو بنويسم»</blockquote>او همچنین در  دست‌نوشته‌ خود مسعود رجوی را چنین دعا می‌کند:<blockquote>«خدایا امانت مرا بپذیر وتو بهترین امین هائی . خدایا کمکش کن که سرفراز و پیروز از امتحانی که  در پیش دارد بیرون بیاید . خدایا کمکش کن که خلقی را از شکنجه واعدام واسارت و بردگی نجات بخشد . خدایا کمکش کن که کشتی طوفان زده ی ایران را به ساحل نجات برساند. خدایا کمکش کن که انقلاب نوین ایران را  باخونریزی کمتر و ره آورد بیشتر به بربنشاند ..خدایا او را بیامرز. از بدی هایش درگذر و نیکی هایش را فراوان نما»</blockquote>به این ترتیب، اشرف رجوی به عنوان سمبل زن انقلابی و محصول جریانی از زنان مبارز در سازمان مجاهدین به ثبت رسید. پس از آن بود که مجاهدین باجمع‌بندی نقش زنان مجاهد و سمبل آنها اشرف رجوی، به این نتیجه رسیدند که  ارتقای زنان به سطح رهبری این سازمان یک ضروت تشکیلاتی و ایدئولوژیک است. به نحوی که گسترش فعالیتهای زنان و طبعا فعالیتهای کل سازمان با ارتقای کمی  زنان در سلسله مراتب تشکیلاتی  میسر نیست و این مهم تنها با حضور زن در بالاترین نقطه یعنی در رهبری این سازمان عملی می شود.
در پاسخ به این ضرورت بود که مریم عضدانلو به عنوان الگوی برجسته و شناخته‌ شده‌ی دیگری پس از اشرف رجوی به عنوان همردیف مسئول اول مجاهدین که در آن زمان مسعود رجوی بود، انتخاب گردید.
در این‌باره مسعود رجوی در اطلاعیه اعلام همردیفی مریم عضدانلو می‌نویسد:<blockquote>«اکنون خوشبختانه سازمان مجاهدین خلق ایران جایگاه عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی اشرف را به بهترین وجه با معرفی خواهر مجاهدم مریم عضدانلو پر می کند. باشد که بویژه در رابطه با مسئله رهائی و تساوی ماهوی زن و مرد سرچشمة برکات و پیشرفت های عقیدتی و تشکیلاتی و اجتماعی بیشتر گردد. بنابر این از فاطمه امینی تا اشرف ربیعی و از اشرف ربیعی تا مریم عضدانلو ما با سمبلها  و الگوهای ایدئولوژیکی و تشکیلاتی و اجتماعی شجرة طیبه و نسل به خون شسته ای مواجهیم که در مبارزة انقلابی تمام عیار با دیکتاتوریهای شاه و خمینی تولد تاریخی جدیدی از زن انقلابی مسلمان و ایرانی را در مسیر رهائی خلق و میهنش بشارت داده و به ثبوت رسانده اند. زنی که در عین حال هم تلقی قرون وسطائی و ارباب و رعیتی رژیم خمینی از«زن» را در هم شکسته و در مسیر رهایی خویشتن به افقهای نوین انقلابی و متعالی دست یافته است. زنی که محققاً مهمترین مرزبندی تاریخی و اجتماعی و سیاسی برای او مرز میان ستمگر و ستمزده و مرز میان استثمار کننده و استثمار شونده است و لذا آنگونه « زن گرائی» و دفاع از حقوق زنان را -که تلاش دارد تقسیم بندی جنسی میان زن و مرد تحت ستم را در  بحبوحة نبرد انقلاب با ارتجاع ، مسئله عمده و اصلی وانمود کند- از اساس انحرافی می داند... انتخاب ایدئولوژیکی وانقلابی خواهر مجاهد مریم عضدانلو همردیف مسئول سازمان را به همة شما و بویژه به عموم خواهران مجاهد در هر کجا که هستند تهنیت و تبریک می گویم و گرامی داشتن او و رهنمود ها و دستوراتش را به همگی شما سفارش می کنم. برای خود او نیز دعا میکنم تا هرچه بهتر از عهدة مسئولیتهای سنگین عقیدتی و تشکیلاتی و سیاسی و اجتماعیش بخصوص در راستای مسائل مربوط به زنان برآید . همچنین وظیفة خود می دانم بطور خاص به همسرش برادر مجاهد مهدی ابریشمچی نیز تبریک گفته و برای هر دوی آنها در مسیر خدا وخلق آرزوی رستگاری کنم».</blockquote>به این ترتیب، مجاهدین خلق و دفتر سیاسی آن بر اساس تصمیمی که آن‌را لازمه‌ی حرکت و ارتقاء ایدئولوژی خود می‌دانستند مریم اما عضدانلو را به عنوان همردیف رهبری سازمانشان معرفی نمودند، اما معرفی مریم عضدانلو به عنوان همردیف مسئول  اول سازمان مجاهدین خلق ایران خود سرآغاز تحولات پرشتاب و انقلابی دیگری در تشکیلات و ایدئولوژی مجاهدین گردید. تحولاتی  که از  رهایی زنان در نبردی فراگیر و همه جانبه با یک رژیم زن ستیز و قرون وسطایی  آغاز شد و به روشن ساختن و تشکیل ترکیب جدید رهبری در سازمان مجاهدین راه برد که  درتمامیت خود «  انقلاب ایدئورژیک درونی » یا «انقلاب مریم رهایی» نام گرفته است.
دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران در اطلاعیه یی به تاریخ ۱۹ اسفند۱۳۶۳  انقلاب ایدئولوژیک مجاهدین را اعلام و  رئوس اهداف یا مضمون و محتوای آن را در عبارتی فشرده در ابتدای این اطلاعیه،  به صورت زیر «برجسته» و «تعریف» کرده است  :<blockquote>«معرفی رهبری نوین سازمان و انقلاب دمکراتیک نوین خلق قهرمان ایران</blockquote><blockquote>رهائی و اعاده حقوق زن-شرط ضروری رهائی مرد- نقطه عزیمت یک جهش عظیم ایدئولوژیکی در درون مجاهدین</blockquote><blockquote>این انقلاب ایدئولوژیک ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صد چندان نموده و صفوف پولادین ما را هر چه پاکیزه تر و یگانه تر می سازد...</blockquote><blockquote>تصمیم فرخنده انقلابی وتوحیدی برای ازدواج خواهر مجاهد مریم عضدانلو با برادر مجاهد مسعود رجوی»</blockquote>هم چنان که در اولین تیتر برجسته این اطلاعیه مشخص می‌شود صورت مسأله اصلی امر رهبری است. به باور مجاهدین خلق انقلاب، مهم‌ترین عامل ناکامی و شکست جنبش‌ها و مبارزات رهایی‌بخش گذشته، از جمله انقلاب ضدسلطنتی، ناشایستگی، انحراف و یا مشخص نبودن رهبری واقعی جنبش بود. آن‌چنان‌که «در جریان انقلاب ضدسلطنتی، خطیرترین مسئله‌ی انقلاب، یعنی مسئله‌ی رهبری، در بحبوحه‌ی دجالگری‌ها و عوامفریبی‌های مذهبی لاینحل و بی‌پاسخ مانده بود»
همچنین باید اشاره کرد که این سازمان ده سال پیش از آن در درون صفوف خود نیز با ضربه‌ی اپورتونیستی مواجه شده بود. ضربه‌ای که محصول روشن نبودن قاطعانه‌ی جایگاه سخنگو و رهبری جنبش بود و طی آن افرادی ، در خلاء حضور مسعود رجوی که در زندان به سر می‌برد، ایدئولوژی مجاهدین را تغییر داده و با به دست گرفتن شاخه‌هایی از این سازمان موجب متلاشی شدن آن به نفع شاه و آخوندهای ارتجاعی شدند. امری که در افتادن هژمونی و رهبری انقلاب ضدسلطنتی به دست خمینی تأثیر تعیین کننده داشت و سرنوشت انقلاب را تغییر داد.
اطلاعیه سازمان مجاهدین در ۱۹اسفند ۱۳۶۳، پس از تیترهای اصلی در فرازهای مختلفی در متن خود به توضیح بیشتر پیرامون این انقلاب آرمانی پرداخته و درباره امر  خطیر رهبری آرمانی سازمان مجاهدین خلق ایران و   انقلاب نوین مردم ایران،  تاریخچه نقش آفرین بی بدیل مسعود رجوی را طی دو دهه به طور فشرده  تشریخ می کند و از جمله  می‌نویسد :<blockquote>«۲۰ سال از حیات خونین و پرافتخار شجره ی طیبه ی مجاهدین می گذرد...این سازمان با ارتش عظیم شهیدان و اسیران و رزمندگانش،با همه‌ی افتخارات تاریخی که تحت نظام های سرکوبگر شاه و خمینی احراز کرده و با همه‌ی استعدادت و امکانات رشد یابنده و بالنده‌ای که بطورتاریخی در دل نهفته دارد؛براستی یک گنجینه‌ی عظیم و سراسرآتش و خون و فولاد است . گنجینه ای که معتبرترین سرمایه صلح و آزادی پایدار در میهن اسیر ما بوده و شاخه ی زیتون ، سندان ، داس و ستاره ی پیشرفت  پیروزی ایران فردا را ارمغان آورده است. سرمایه ای که برغم بسیاری گروهها و احزاب دیگر، تا این تاریخ از تاراج ارتجاع و انحراف ، از ایلغار شاه و خمینی و از یورش انشعاب و شقه شدن در امان مانده  و به یمن رهبری پاکباز خود پرچم پایداری و شکست ناپذیر ی خلق قهرمان و پیروزمند ایران را بنحوی خستگی ناپذیر بر دوش می کشد. اما سازمان مجاهدین خلق ایران نزدیک به ۱۲سال پیش ، در سال ۱۳۵۲ ، به بدنبال یک کودتای خائنانه ی اپورتونیستی در سراشیب انهدام قرار گرفته وطی دو سال– تاسال ۱۳۵۴ –بطور کامل متلاشی شده بود.آنچنان که اگر رهبری اخص عیقدتی مسعودرجوی – چه در سال های زندان و چه پس از انقلاب ضد سلطنتی – درکار نمی‌بود ، امروز صورت مسئله ی انقلاب نوین مردم ایران محققا از اساس بی پاسخ بود. میراث بنیانگذار کبیر سازمان ما نیز که قویا در معرض دست اندازی های انحرافی و ارتجاعی بود به محاق می رفت و یا دست کم برای یک دوران به فراموشی سپرده می شد.اما علیرغم همه ی رنج و شکنج ها و اذیت و آزارفوق العاده‌ای که از سوی دژخیمان ساواک شاه متوجه مسعود بود ، وی چندین بار از اعدام محتوم ، جان بدر برد و بقول سردار شهید خلق موسی خیابانی «ما شانس آوردیم و یا بهتر است بگوییم خداوند لطف خودش را شامل حال ما و شامل خلق ما کرد» و مسعود را از مرگ قطعی نجات داد و برای ما نگهداشت. موسی افزوده بود: «اما سنگین ترین مسئولیت که برادرمان مسعود بدوش کشید و فشارهای آن بمراتب از فشارها و شکنجه های ساواک بیشتر بود، مربوط می شد به سال ۵۴ به بعد یعنی بعداز ضربه ای که از طرف اپورتونیست های چپ نما به سازمان وارد شد...چنین بودکه سازمان مجاهدین خلق،ایران که خود در تمامی مسلمانان این مرز و بوم راه جهاد با دیکتاتوری شاه گشوده بود، پس از سقوط رژیم شاه سریعا به مهمترین نیروی سیاسی (کمی و کیفی ) ایران معاصر تبدیل گردید. آنچنان که خمینی دجال آنرا از  همان اوایل دشمن و همآورد اصلی خود ارزیابی می نمود چرا که براستی در سیمای مجاهدین چهره‌ی جانشین رژیم عقب مانده و مفلوک خود را می دید . اکنون نیز هر وجدان آگاه و منصفی این حقیقت را تائید می کند و نیز می‌داند که چه از نظر پایه‌ی اجتماعی و چه از لحاظ تشکیلاتی و اقتدار سیاسی و چه بلحاظ سابقه‌ی تاریخی و مشروعیت مبارزاتی هیچ نیروئی به پای مجاهدین نمی رسد .  مجاهدین این جایگاه رفیع تاریخی را قبل از هر چیز مرهون ایدئولوژی و رهبری عقیدتی و سیاسی مسعود رجوی هستند....»</blockquote>این اطلاعیه در ادامه، ترکیب نوین رهبری سازمان مرکب از مسعود و مریم را اعلام  کرده و زیر عنوان: «معرفی رهبری نوین سازمان و انقلاب دمکراتیک نپین خلق قهرمان ایران »  می‌نویسد:<blockquote>«درهمین گذار خلاق و خونین از دنیای استبداد و استثمار به جهان حریت و عدل و یگانگی بود که مجاهدین در برخورد انقلابی و توحیدی با مسئله‌ی زن و تضاد زن ومرد ؛ به طاق ایدئولوژیکی بالابنلدتری که مبین یک ارتقاء کیفی عقیدتی و تشکیلاتی ؛ است که دست یاقتند . شاخص این پیشرفت عظیم ، انتخاب و معرفی خواهر مجاهدمان مریم به عنوان همتای ایدئولوژیکی مسعود و همردیف مسئول اول سازمان است.</blockquote><blockquote>این امر مسئله ی همه ی ما – چه زن و چه مرد – یعنی مسئله تمامی جامعه  استثمار زده بود. دریک کلام بار دیگر تحت رهبری ایدئولوژیکی مسعود رجوی ما مجاهدین در مواجهه با «تضاد بین زن و مرد» – که یکی ار پیچیده ترین تضادها است – گام انقلابی  یکتاپرستانه ی عظیمی به جلو برداشتیم . گامی که فی الواقع در کلیه ی سازمان ها و احزاب انقلابی حاضر بی نظیر است و بیش از پیش مبین قرار گرفتن ایدئولوژی انقلابی و توحیدی ما در صدر محور انقلاب و ترقی است. گام بلندی که بمثابه یک جهش انقلابی و ایدئولوژیک است و مسعود آنرا درپیام خود «مبین دوران نوینی از اعتلای سازمانی – ایدئولوژیک مجاهدین» توصیف کرده است «چرا که در جریان پرفراز و نشیب ، پررنج و خون ، دور و دراز  و بالابلند نیل به آرمان «یگانگی اجتماعی» یعنی نیل به جامعه ای آزاد و عاری از ستم استثمار و طبقات؛ همه ی انواع ستم مضاعف ، منجمله ستم مضاعف تاریخی نسبت به زن نیز می باید مرحله به مرحله نفی و محو گردد.» ( نقل از پیام مسعود )... بنابراین ترکیب« مسعود و مریم» از این پس ،رهبری نوین سازمان مجاهدین خلق ایران را که همانا رهبری انقلاب دمکراتیک نوین مردم ایران نیز هست ، مشخص می کند .</blockquote><blockquote>به این ترتیب مسعود رجوی با تکمیل کردن رهبریش بوسیله ی مریم یکی دیگر از عالی ترین ارمغان های رهبری عقیدتی و رهائیبخش خود را به مجاهدین خلق ایران وبه خلق قهرمان و پیروزمند ایران ارائه داد و درعین حال قدم اساسی وبسیار دامنه داری در مسیر رهائی و اعاده ی حقوق زن برداشت. فرماندهان و مسئولین بالاتر مجاهدین امروز تا حدودی با ابعاد این جهش عظیم ایدئولوژیک درونی که ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صدچندان نموده و صفوف پولادین ما را هر چه پاکیزه‌تر و یگانه‌تر می‌سازد ،آشنا شده‌اند . فردا در جریان سقوط محتوم رژیم ضدبشری خمینی و درجریان نوسازی و بنای ایران دمکراتیک،همگان باآثار وعوارض وابعاد این قدم مهم تاریخی بیشترآشنا خواهند شد.»</blockquote>اطلاعیه، سپس تحت عنوان«تضمیم فرخنده انقلابی و توحیدی برای ازدواج مریم با مسعود »، درباره این تصمیم چنین توضیح می‌دهد:
لازمه‌ی فعلیت یافتن و تحقق تمام عیار ترکیب نوین رهبری ما و  لازمه‌ی استمرار و تثبیت آن به نحوی که بتواند تمام انتظارات ایدئولوژیکی ، تشکیلاتی و اجتماعی وسیاسی مطلوب را برآورده سازد یگانگی هرچه بیشتر مریم و مسعود در رأس رهبری سازمان و انقلاب است که لاجرم زوجیت و محرمیت آن‌ها را با یکدیگر ایجاب می کند. یک چنین یگانگی تشکیلاتی و خانوادگی البته فقط و فقط در رأس سازمان موضوعیت دارد و لذا مطلقا درهیچ نقطه‌ی دیگر سلسله مراتب سازمانی قابل الگوبرداری نبوده و نیست . بدون یک چنین یگانگی در بالاترین نقطه‌ی منحصر به فرد رهبری هیچ‌ یک از طرفین بطور کامل قادر به انجام وظایف خطیر رهبری نخواهند بود. به عبارت دیگر دوگانگی تشکیلاتی و خانوادگی بین مریم و همسری غیر از مسعود ؛ دست کم در شرایط و در مقطع کنونی سازمان و انقلاب ما، درعمل به درجات زیادی به معنی صوری کردن و عاری از محتوا نمودن نقش همردیف مسئول اول سازمان است و اینهم یعنی قائل شدن یک نقش عمدتا  تشریفاتی برای مریم درکنار مسعود که از یکسو فرمالیسم بورژاوئی در امر همردیفی را تداعی می کند و از سوی دیگر فعلیت یافتن ترکیب نوین رهبری ما را تاحدود زیادی ناقص و چه بسا نامیسر می‌سازد».
اطلاعیه، در  ادامه  به یاد آوری معرفی مریم عضد دانلو  در یک ماه پیش به عنوان همردیف مسئول اول  اشاره کرده و می افزاید:<blockquote>«اما ما تا همین هفته های اخیر به این ضرورت یعنی ضرورت اجتناب ناپذیر یگانگی و زوجیت مریم ومسعود در رأس رهبری سازمان پی نبرده واصولا تناقض پیش گفته را درنیافته بودیم . درهمین رابطه مسعود در پیام ۷ بهمن ماه گذشته ی خود که به معرفی خواهر مجاهد مریم عضدانلو همریف مسعود اول سازمان اختصاص داشت، مسئولیت وموضع جدید مریم را در منتهای صداقت و صمیمیت به همسر پیشین او برادر مجاهد مهدی ابریشمچی عضو دفترسیاسی سازمان تهنیت وتبریک گفته بود.</blockquote><blockquote>سپس در هفته های اخیر ، دفتر سیاسی سازمان اکیدا به ضرورت ایدئولوژیکی و تشکیلاتی ازدواج مریم ومسعود پی برد و پس از برقرارشدن ارتباط میان اعضاء این دفتر درنقاط مختلف ضرورت مزبور عمیقا مورد بررسی قرار گرفت. اما مقدم برهمه و قبل از اینکه بحث های مربوطه و به نتیجه ی نهایی برسد ؛ برادر مجاهد مهدی ابریشمچی  و همسرش خواهر مجاهد مریم عضدانلو ، خود بطور کاملا داوطلبانه پیشقدم شده و در جهت پیشبرد این ضرورت انقلابی و عقیدتی از یکدیگر جدا شده و در حضور شهود صیغه ی طلاق را با توافق متقابل جاری نمودند و آن را به مسئول اول سازمان برادر مجاهد مسعود رجوی کتبا اعلام کردند. مخالفت و نصایح بازدارنده ی مسعود که از مواضع انسانی و اخلاقی شخص خودش ناشی می شد نیز اثری در تصمیم راسخ طرفین نکرد و یکبار دیگر کتبا به او اعلام نمودند که برغم تاکیدات او ، بر طلاق و جدای از یکدیگر مومن وپافشارند. یاد آوری می کنیم که این طلاق که طرفین آن با یکدیگر درمنتهای سازگاری و عقیدتی و سیاسی واخلاقی بسر می بردند نخستین طلاق درمیان هزارها هزارها ازدواجی است که طی سالیان گذشته در طیف خانواده ی مجاهدین صورت گرفته است طلاقی که از جهت ایدئولوژیک و اخلاقی ، آیت راهنما و حجت بینه ای است درمیان تمامی قهرمانی‌ها و حماسه ها از خود گذشتگی های مجاهدین ، که بیانگر طراز نوینی از ارزش های خلق شده توسط مجاهدین می باشد.براستی حماسه ی انگیرنده نباید نام طلاق گذاشته بلکه باید آنرا در فراسوی قهرمانی ، حاکی از ازدواج با ارزش‌هائی بسا متعالی تر دانست و به آن مناسبت با خضوع و احترام به برادرمجاهد مهدی ابریشمچی وهمسر سابقش خواهر مجاهد مریم عضدانلو تبریک و  تهنیت گفت . اما دفتر سیاسی سازمان پس از خاتمه ی بحث هایش ضرورت اجتناب ناپذیر ازدواج با مریم را که قبل از همه مورد تائید و تصویب برادر مجاهد مهدی ابریشمچی و خواهر مجاهدمان مریم قرار گرفته بود، رسما با مسعود مطرح و به او پیشنهاد نمود».</blockquote>اطلاعیه دفتر سیاسی و  کمیته مرکزی مجاهدین پذیرش مختارانه این پیشنهاد از سوی مسعود رجوی را «بزرگترین و مهمترین و خطیرترین ابتلا کل دوران مبارزات و حیات سیاسی مسعود وتمامی تاریخچه ی رهبری وی او (مسعود ) بر سازمان مجاهدین» دانسته و اضافه می کند:<blockquote>«اگر مسعود را یارای پذیرش مختارانه ی آن نبود و دربرابر انواع و اقسام شدائد ناشی از آن یارای مقاومت وعزم و جزم نمی داشت ؛ شایسته ی مقام و مرتبت رهبری نمی گردید . همچنانکه اگر مریم نیز از بوته ی این آزمایش خطیر و تاریخی سرفراز و پیروزمند بیرون نمی آمد ، مرتبت  رهبریش مخدوش می نمود . ابتلاء و آزمایش خطیر ی که توفیق درآن ، سرچشمه ی فیوضات و برکات فراوان برای سازمان و برای انقلاب ما خواهد بود. به هرحال مسعود با اشراف کامل بر مشقات راهش ، با استقبال از همه ی شدائد وبا مسئولیت پذیری کامل ، برای این ازدواج مختارانه تصمیم گرفت . تصمیم برای ازدواج بس مبارک و میمون درجاده ی انقلاب و یکتاپرستی ودرمسیر خدا و خلق که طبعا پس از طی مراحل شرعی با مراعات آداب و سنن اسلام انقلابی محقق می شود».</blockquote>پس از این ازدواج بود که سیل سهمگین و بی‌ملاحظه‌ای از اتهامات به ویژه از سوی عوامل رژیم و هم‌چنین اغلب احزاب و جریانات مخالف مجاهدین در خارج از ایران به سمت مجاهدین و مسعود و مریم رجوی روانه شد که در صدر آن اتهامات اخلاقی بود.
در اطلاعیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران به تاریخ ۳۰ خرداد ۱۳۶۴ در این رابطه آمده است.<blockquote>«هرکس که انصاف و شرف داشته باشد و از سیل اکاذیب دیوانه‌وار و یورش‌های سیاسی که از سوی جبهه‌ی نامتحد ارتجاع و ضدانقلاب و متحدان عینی رژیم خمینی علیه مسعود و مریم صورت گرفت، مطلع باشد به روشنی می‌داند که آنهم بر سر چنین مسئله‌ای درگذشتن از همه‌ی عناوین سیاسی و تشکیلاتی و همه‌ی افتخارات دنیوی به مراتب برای آنها ساده‌تر بوده است. همچنین باید متذکر شویم که اگر مریم در پی موضع و نام و دربند فردیت و تعین شخصی خود می‌بود، از آنجا که قبل از تصمیم به ازدواج با مسعود، بعنوان همردیف مسئول اول سازمان ما انتخاب و معرفی شده بود؛ همان بهتر که با نپذیرفتن این ازدواج به معاندان بهانه و دستاویز نمی‌داد و دهان‌های ناپاک و آلوده را علیه خود به تهمت و افترا و نیز به فرافکنی درون خودشان باز نمی‌نمود. تا آنجا که مرتبت رهبریش را نیز انکار نموده و تنها امتیاز او را همسری مسعود تلقی کنند!»</blockquote>در برابر شدت حملات  هیستریک و اتهامات خصمانه و ناجوانمردانه با مضمون جنسیتی و قدرت پرستانه و کیش شخصیت علیه انقلاب درونی و رهبری نوین سازمان مجاهدین،  شورای مرکزی این سازمان، از قضا این انقلاب  و توان عبور از آن را نشانه تراز نوینی از طهارت و دموکراتیسم و  اعتلای آگاهیهای انقلابی و  تشکیلاتی و مبارزاتی اعضا و مناسبات درونی این سازمان دانسته و  در بیانیه خود  چنین استدلال می کند:<blockquote>«بی‌گمان اگر در مسعود و مریم غل وغشی می‌بود و اگر روابط درونی سازمان مجاهدین آکنده از دمکراتیسم انقلابی و توحیدی نبود هرگز شهامت و جسارت عبور از این کوره‌ی گدازان را نمی‌یافتیم. چرا که در عبور از این کوره، همه‌ی زخم‌های کهن ایدئولوژیک و سیاسی و تشکیلاتی سر باز می‌کرد. یعنی اگر تضاد و شکاف و ناخالصی و ناهمگونی درصفوف ما وجود می‌داشت، یا باید ذوب و تطهیر می‌شد و یا باید بیشتر پخته و بارز می‌گردید و از پیکر تشکیلاتی جدا و  تصفیه می‌شد...جوهر کلیه‌ی آزمایشات این دو، نفی تام و تمام فردیت آن‌ها و تطهیرشان از آلایش‌های طبقاتی و شرک‌آمیز بوده است تا با «فدا»ی کامل«خود» به خلق محروم و در زنجیر ایران و زحمتکشان آن گردند. در غیراین صورت نه مسعود و نه مریم بـُت وجود خویشتن را با استقبال از همه‌ی طعن و گزندها و تاخت و تاز و تیغ‌کشی بی‌سابقه‌ی مدعیان، به تمام و کمال درهم نمی‌شکستند و ترجیح می‌دادند با وجیه‌الملگی کاذب هرگز در معرض یک چنین ابتلاء خطیری واقع نشوند.»</blockquote>سازمان مجاهدین در آن زمان اعلام نمود که این انقلاب،‌در تمامیت خود آزمایش رهبری مسعود رجوی نیز بوده است. به این معنی که اگر او، حفظ پرستیژ سیاسی و تشکیلاتی خود را در هراس از اتهامات قابل پیش‌بینی، بر این ضرورت مبارزاتی ترجیح می‌داد، شایستگی چنین مسئولیتی را نداشت. بیانیه شورای مرکزی مجاهدین در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«راستی گناه رجوی چه بوده و چیست؟ گنهش اینکه ندارد گنهی!</blockquote><blockquote>...حقیقت اینست که موضوع ازدواج مریم و مسعود بهانه‌ای بود که همه‌ی آنهائی را که از قدیم و جدید با مجاهدین خرده حساب داشتند به طمع تصفیه‌ی نهائی برانگیخت. آنچنانکه دست و زبان خود را علیه مجاهدین و انقلاب نوین آنقدر باز و دراز کردند که با دست‌های پلید خمینی چفت و قلاب شد.... گناه اصلی رجوی نیز ازدواج با مریم نیست. بخصوص وقتی که از سوی فاسد‌ترین محافل و بی‌بند و بارترین افراد، مورد ایراد واقع می‌شود. اگر رجوی در پی زندگانی شخصی و خصوصی می‌بود، چرا به رسم رایج بازار سیاست، مخفی‌کاری وظاهرسازی نکند؟ دیگر چه نیازی به اطلاع عموم و اعلامیه‌ است؟ گناه اصلی رجوی که پرونده‌ی بسیار سنگین «منافق»! بودن و «تروریسم»! و «اعمال هژمونی»! و «وابستگی»! ‌و«دیکتاتوری»!‌ دارد که گناه هر مجاهد خلق نیز هست در یک کلام «مقاومت و انقلاب» است.»</blockquote>از دیدگاه مجاهدین به رغم همه‌ی اتهامات آن‌چه واقع شده بود، شورش  مریم عضدانلو بر تمامی سنت‌های طبقاتی و فرهنگی و استثماری و وابستگی‌های پیشین در مسیر مبارزه بود.
به اعتقاد مجاهدین او در این مسیر بود که دریافت برای محقق ساختن و فعلیت بخشیدن نقش رهبری  که خلاء جنبش مبارزه به شمار می‌رفت، باید علاوه بر نفی گذشته یعنی طلاق از زندگی پیشین، در جهت اثبات، به رغم همه‌ی اتهاماتی که می دانست متحمل خواهد شد، مسعود رجوی را به عنوان رهبر  تاریخی مجاهدین درست جایگزین همان نقطه‌یی سازد که هر فرد همسر خود را به مثابه کانون توجه و تعلق خاطر در آن نقطه قرار می‌دهد و به این ترتیب این ارزش، یعنی یکدستی و یکانگی با رهبری جنبش و پرهیز از هر تعلق خاطر غیرمبارزاتی را ترویج کند.
به این ترتیب این ازدواج از سویی یک شوک به تمامی تعلقات و وابستگی‌های غیرمبارزاتی در تمامی جنبش مجاهدین به شمار می‌رفت و از سوی دیگر آغاز مبارزه‌ای تمام عیار با رویکرد و  اندیشه مردسالارانه است که هیچ حقی در این زمینه برای زن را به رسمیت نمی شناسد و  هر حرکت و  شورش‌گرانه و حتی هر اندیشه یی در این زمینه  از طرف زن را بالاترین گناه  و  ناحق  تلقی می‌کند. چرا که زن را ملکیت کامل مردی که نه همسر بکله خدای اوست می پندازد.
مریم رجوی در سخنرانی خود در مراسم ازدواج با مسعود رجوی خطاب به انبوه واکنش‌ها و اتهاماتی که پس از  این واقعه از طرف برخی جریان‌ها رخ داده است می‌گوید:<blockquote>«آیا فکر می‌کنید در منطق آنها طلاق چیز عجیب و غریبی است یا ازدواج شرعی و غیرشرعی چیزی شگفت‌انگیز است؟ فکر نمی‌کنم. برخی از آنها می‌گویند که حتی مبارزه می‌کنند برای این که زن حق طلاق داشته باشد. خوب حالا که خودشان هم یک چنین ادعایی ندارند پس چرا این قدر از این قضیه گزیده شده‌اند؟ مگر چه چیز غیراخلاقی و غیر شرعی واقع شده که نعرهٌ «واشریعتا» و «وااخلاقا» و «واوطنا» و «واپرولتاریا» سرداده‌اند؟ فکر می کنم که خیلی روشن است. همه آنهاییکه گزیده شده اند آگاهانه یا ناآگاهانه، علت گزیدگی آنها باطنا و به طور ایدئولوژیک درهم شکستن یکی از مرزهای استثمار توسط مجاهدین و بالاخص شخص مسعود است. طاق بالا بلندتر ایدئولوژیکی ما را در این جریان با غرایز و لایه یی از رسوبات استثماری در اذهان آلوده شان حس کرده‌اند و لذا حق! دارند که فغان و فریاد بردارند. والا به من بگویید که چه حرامی حلال شده؟ زن و مردی تصمیم به طلاق گرفته‌اند و آن گاه زن (یعنی من) خودش به مسعود پیشنهاد ازدواج کرده؟ خوب، شما را چه می شود و بر اساس کدام تحقیقات این همه برچسب زدید؟ دیدید که افکارتان تا کجا گندیده است... مگر این طلاق و ازدواج و ورود زن به رهبری مجاهدین کدام منافع اساسی شما را تهدید کرد و به زیر علامت سوال برد که این طور به فغان و فریاد آمده‌اید؟ چرا بر سر هیچ مساله دیگری تا کنون این طور جیغ شما در نیامده بود و این طور هار و افسار گسیخته نشده بودید؟ ... در همین رابطه وقتی با ورود زن به رأس رهبری مجاهدین دنیای جهل و استثمار و عقب‌ماندگی یک ضربه قاطع استراتژیکی دریافت می‌کند، معلوم است که سخت گزیده می‌شوند و هر چه را در قلبها و ضمایر طبقاتی و آلوده‌شان دارند به سر مسعود و ازدواج او با من تف می‌کنند که بسیار قابل فهم و قابل انتظار است. چرا؟ برای این که آنها علیرغم شعارهای رنگارنگی که می‌دهند، زن را بیش از یک اسباب و وسیله و کالا نمی‌بینند. کما این که در جریان اکاذیبی که به سمت سازمان سرازیر کردند نکته‌یی که خیلی جالب بود این بود که زن مجاهد خلق را آنها فقط یک وسیله می‌دیدند، وسیله‌یی که یکی پیشکش کرده و دیگری گرفته و گویی خودش عنصری بی اراده است و اصلا در این میان تصمیم گیرنده و مسئول نبوده است!»</blockquote>به این ترتیب سازمان مجاهدین در جریان همین تحولات شائبه‌های جنسیت‌گرایی و مردسالاری را مانع یگانگی و هم‌سویی با آرمان سازمانی و مبارزاتی خود تشخیص داد. پس از آن، سازمان مجاهدین خلق گام‌های عملی و مشخصی را برای ریشه‌کن کردن تفکر مردسالاری در صفوف خود برداشت و نگاه جنسیت‌زده نسبت به زن را مانع بارز شدن انرژی‌ها و پتانسیل مبارزاتی‌اش در برابر حاکمیت آخوندها دانست. حاکمیتی که از نظر سازمان مجاهدین یک جریان ارتجاعی و بنیادگرا به شمار می‌رود  و  ویژگی اصلی‌اش زن ستیزی است. از این منظر این مبارزه تنها زمانی می‌توانست امکان‌پذیر و نتیجه‌بخش باشد که شورشی بی‌محابا بر چنین تفکری را شامل شود. به این ترتیب مجاهدین می‌خواستند با این گام عملی، هم خود را نسبت به آسیب‌های پیش رو واکسینه کنند و هم تحقق اهداف مبارزاتی خود را تضمین نمایند. پس از این تحولات بود بود که زنان در سازمان مجاهدین خلق ایران در نقش‌های بسیار کلیدی قرار گرفتند و نهایتاً به عنوان یک رویه‌ی انتخاب شده آرمانی و  تشکیلاتی ، اغلب مسئولیتها و  مواضع فرماندهی از میان زنان برگزیده شد؛ بطوری که هم اکنون در سازمان مجاهدین خلق این شورای مرکزی تماما متشکل از زنان ذیصلاح مجاهد خلق  است و هژمونی زنان حاکم است. مجاهدین این  مناسبات را در متن مبارزه انقلابی و رهاییبخش را سرچشمه داراییها و تواناییهای آرمانی ومبارزاتی خود و  موجب رهایی مردان در یک مسیر ضد استثماری ، ضد ارتجاعی و ضد دیکتاتوری و برای پیروزی بردشمن زن ستیز و ضد بشری ضروری می شمارند. مجاهدین معتقدند که در پیکار طولانی و دشواری که برای رهایی ایران از چنگال دیکتاتوری آخوندی داشته اند و در عبور از میدانهای دشوار رویارویی با دشمن، این انتخاب آرمانی و این مناسبات تشکیلاتی نتایجی درخشان داشته و تحت رهبری یگانه ساز مریم و مسعود رجوی استحکام و توانمندی سازمان را به عنوان نیروی اصلی مخالف و رزمنده در برابر رژیم آخوندی تضمین کرده است.


'''انقلاب ایدئولوژیک''' به مجموعه تحولاتی گفته می‌شود که از سال ۱۳۶۳ در [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آغاز شد. در این تحولات، سازمان مجاهدین خلق گام‌های عملی و مشخصی را برای ریشه کن کردن تفکر مردسالاری و دیدگاه جنسیتی نسبت به «زن» در درون صفوف خود برداشته و آنرا مانع بارز شدن انرژی‌ها و پتانسیل مبارزاتی خود در برابر حاکمیت آخوندها دانست.آخوندهای حکومتی که از نظر سازمان مجاهدین به عنوان یک جریان ارتجاعی و بنیادگرا، ویژگی اصلی تفکرشان زن ستیزی بوده و برای مبارزه با آنان باید از هرگونه وجه اشتراک فکری با آنان تهی شد. سازمان مجاهدین، همچنین شائبه‌های مرد سالاری و جنسیت‌گرایی را مانع یگانگی و هم‌سویی افراد با آرمان سازمانی و مبارزاتی خود تشخصیص داد. به این معنی که تفکر جنسیت گرا، فرد را به سمت تمایلات شخصی و وابستگی‌هایی رهنمون می‌کند که وی لاجرم قادر نخواهد بود بصورت مونیستی و قاطعانه در پیشبرد خطوط مشخص شده از نوک هرم سازمانی و رهبری آن مشارکت جوید. برجسته نبودن عنصر رهبری و تمرکزگرایی نقیصه ای بود که در سال ۱۳۵۴ نتیجهٔ تلخی برای این سازمان داشته و منجر به ضربه اپورتونیستی چپ‌نما شده بود. به این ترتیب مجاهدین می‌خواستند با این گام عملی، خود را نسبت به چنین آسیب‌هایی واکسینه کنند. طی این وقایع مریم رجوی به عنوان همردیف مسئول اول در سازمان مجاهدین برگزیده شد. پس از آن بود که زنان در نقش‌های کلیدی در این سازمان قرار گرفتند و نهایتاً به عنوان یک رویهٔ مصوب سازمانی، اغلب مناصب فرماندهی از میان زنان برگزیده شد. بطوری که هم اکنون در سازمان مجاهدین خلق [[هژمونی زنان در سازمان مجاهدین خلق ایران|هژمونی زنان]] مجاهد ذیصلاح حاکم است و آنها این پدیده را محصول رشد ایدئولوژیکی خود در مبارزه با تفکر جنسیت‌گرایی و مردسالاری دانسته و عامل پیشروی و پیروزی‌های خود می‌دانند.
== کرنولوژی انقلاب ایدئولوژیک ==
== کرنولوژی انقلاب ایدئولوژیک ==
=== سرآغاز انقلاب ایدئولوژیک ===
=== سرآغاز انقلاب ایدئولوژیک ===