محسن دگمه‌چی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶: خط ۵۶:
از تابستان ۱۳۸۹ وضعیت جسمی محسن دگمه‌چی رو به وخامت نهاد و پزشکان تنها راه درمان او را شیمی درمانی تجویز کردند، اما به دستور مستقیم جعفری دولت‌آبادی، دادستان وقت تهران از درمان او جلوگیری شد. محسن دگمه‌چی از ماه‌ها قبل در زندان با بیماری سرطان درگیر بود و ممانعت ماموران وزارت اطلاعات از درمان در بیمارستان حالش را وخیم‌تر کرد به حدی که دیگر حتی توان حرکت و خوردن و آشامیدن نداشت.
از تابستان ۱۳۸۹ وضعیت جسمی محسن دگمه‌چی رو به وخامت نهاد و پزشکان تنها راه درمان او را شیمی درمانی تجویز کردند، اما به دستور مستقیم جعفری دولت‌آبادی، دادستان وقت تهران از درمان او جلوگیری شد. محسن دگمه‌چی از ماه‌ها قبل در زندان با بیماری سرطان درگیر بود و ممانعت ماموران وزارت اطلاعات از درمان در بیمارستان حالش را وخیم‌تر کرد به حدی که دیگر حتی توان حرکت و خوردن و آشامیدن نداشت.


در آخرین روزها که محسن دگمه‌چی بر اثر وخامت شدید حالش به بیمارستان منتقل شد، محدودیت‌ها و فشارها را بیشتر کردند و چند مأمور وزارت اطلاعات به صورت شبانه‌روزی او را تحت نظر داشتند. از ملاقات بستگانش جلوگیری کردند تا وی را تحت فشار قرار بگذارند.
در آخرین روزها که محسن دگمه‌چی بر اثر وخامت شدید حالش به بیمارستان منتقل شد، محدودیت‌ها و فشارها را بیشتر کردند و چند مأمور وزارت اطلاعات به صورت شبانه‌روزی او را تحت نظر داشتند. از ملاقات بستگانش جلوگیری کردند تا وی را تحت فشار قرار بگذارند. به نقل از زندانیانی که با وی هم‌بند بوده‌اند، آمده است:<blockquote>«محسن دگمه‌چی در روزهای آخر زندگی خود در زندان دچار ضعف شديدی شده بود و قادر به نشستن بر روی تختخوابش نبود. وی نزديک به چهار هفته قادر به خوردن غذا نبود و در روزهای آخر حتی نمی‌توانست مايعاتی مانند شير و آب ميوه بنوشد و هنگام نوشيدن آب با دردهای شديدی روبه‌رو می‌شد.»</blockquote>سرانجام محسن دگمه‌چی که باید بدلیل مبتلا بودن به سرطان پانکراس تحت مراقبت ویژه قرار می‌گرفت بر اثر اعمال ممانعت از رسیدگی و درمان پزشکی توسط ماموران وزارت اطلاعات، در زندان جان باخت.
 
سرانجام محسن دگمه‌چی که باید بدلیل مبتلا بودن به سرطان پانکراس تحت مراقبت ویژه قرار می‌گرفت بر اثر اعمال ممانعت از رسیدگی و درمان پزشکی توسط ماموران وزارت اطلاعات، در زندان جان باخت.


پیش از او [[علی صارمی]]، [[جعفر کاظمی]] و [[محمدعلی حاج‌آقایی|محمد‌علی حاج آقایی]] نیز در زندان به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین اعدام شده بودند.
پیش از او [[علی صارمی]]، [[جعفر کاظمی]] و [[محمدعلی حاج‌آقایی|محمد‌علی حاج آقایی]] نیز در زندان به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین اعدام شده بودند.
==آخرین پیام محسن دگمه‌چی از زندان==
==آخرین پیام محسن دگمه‌چی از زندان==
[[پرونده:محسن دگمه‌چی در زندان.jpg|جایگزین=محسن دگمه‌چی در زندان|بندانگشتی|محسن دگمه‌چی در زندان|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87%E2%80%8C%DA%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86.jpg]]محسن دگمه‌چی در ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ در زندان، در جواب این که آیا پیامی برای مردم و خانواده خود دارد، درحالی که توان خوردن و آشامیدن نداشت، گفت: «۱-مقاومت ۲-برایم دعا کنید. مقاومت کنید... »<ref>یوتیوپ، [https://www.youtube.com/watch?v=bjp9b_XqH-Q یادبود مجاهد خلق محسن دگمه چی]</ref>
[[پرونده:محسن دگمه‌چی در زندان.jpg|جایگزین=محسن دگمه‌چی در زندان|بندانگشتی|محسن دگمه‌چی در زندان|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87%E2%80%8C%DA%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86.jpg]]محسن دگمه‌چی در ۱۵ اسفند ۱۳۸۹ در زندان، در جواب این که آیا پیامی برای مردم و خانواده خود دارد، درحالی که توان خوردن و آشامیدن نداشت، گفت: «۱-مقاومت ۲-برایم دعا کنید. مقاومت کنید... »<ref>یوتیوپ، [https://www.youtube.com/watch?v=bjp9b_XqH-Q یادبود مجاهد خلق محسن دگمه چی]</ref>
 
==تحصن مقابل بیمارستان مدرس بعد از مرگ محسن دگمه‌چی==
== انعکاس ارگان‌های حقوق بشری ==
 
===گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی در ایران===
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران : بنابه گزارشات رسیده ، خانم مریم النگی همسر محسن دگمه‌چی از بازاریان شناخته شده بازار تهران هفتۀ گذشته با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل گردید.
====دستگیری و بازجویی همسر محسن دگمه‌چی خانم مریم النگی====
همسر محسن دگمه‌چی خانم مریم النگی ۴۸ ساله روز یکشنبه ۱۹ مهرماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل گردید .در یورش به منزل آقای دگمه‌چی  5 نفر از مامورین وزارت اطلاعات شرکت داشتند که ۳ نفر از آنها مرد و ۲ نفر دیگر مامور زن بودند.مامورین وزارت اطلاعات حوالی ساعت ۱۱:۳۰ به منزل آقای دگمه‌چی یورش بردند  و تا ساعت ۱۳:۴۵ مشغول بازرسی از تمامی نقاط منزل آنها بودند،بازرسی و حشیانه و غیر انسانی بود که باعث تخریب بعضی از وسائل منزل آنها گردید . همزمان با بازرسی یکی از مامورین وزارت اطلاعات از تمامی نقاط خانه و فرزند آقای دگمه‌چی فیلمبرداری می کرد.
 
مامورین وزارت اطلاعات وسائل شخصی این خانواده را جمع آوری کردند و با خود بردند از جملۀ آنها آلبوم عکس خانوادگی،مدارک شخصی،سی. دی آموزش زبان و دسته چک آنها بود. 
 
خانم النگی و فرزندش توسط سر بازجوی وزارت اطلاعات که با نام مستعار علوی است تهدید به بازداشت شده بود. از جمله روشهایی که مامورین وزارت اطلاعات بکار می برند دستگیری اعضای خانواده برای تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی است. خانم النگی از ناراحتی جسمی رنج می برد و به او حتی اجازه بردن داروهایش داده نشد.<ref>سایت پیک ایران، دستگیری همسر یکی از بازاریان شناخته شده بازار [https://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=8133 تهران]</ref>
====تحصن مقابل بیمارستان مدرس بعد از مرگ محسن دگمه‌چی====
پس از درگذشت محسن دگمه‌چی، زندانی سياسی در ايران، خانواده وی با تحصن در مقابل بيمارستان مدرس تهران خواستار دريافت پيکر وی شدند.
پس از درگذشت محسن دگمه‌چی، زندانی سياسی در ايران، خانواده وی با تحصن در مقابل بيمارستان مدرس تهران خواستار دريافت پيکر وی شدند.


آقای دگمه‌چی به دليل حضور دخترش در [[قرارگاه اشرف]]، مقر [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] در عراق به اتهام هواداری از اين سازمان محکوم شده بود. اتهام مهم ديگر وی، پشتيبانی مالی از خانواده‌های زندانيان سياسی بود. [[پرونده:وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان.jpg|جایگزین=وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان|بندانگشتی|وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA_%D9%88%D8%AE%DB%8C%D9%85_%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87%E2%80%8C%DA%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86.jpg]]
آقای دگمه‌چی به دليل حضور دخترش در [[قرارگاه اشرف]]، مقر [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] در عراق به اتهام هواداری از اين سازمان محکوم شده بود. اتهام مهم ديگر وی، پشتيبانی مالی از خانواده‌های زندانيان سياسی بود. 
==منبع حقوق بشری از فشار روحی شدید بر محسن دگمه‌چی در زندان می‌گوید==
منابع حقوق بشری می‌گويند محسن دگمه‌چی به دليل «عدم رسيدگی پزشکی و وخامت اوضاع جسمانی» در حالی که از زندان به بيمارستان منتقل شده بود، جان باخته است.
 
بر اساس اين گزارش‌ها افزون بر عدم دسترسی به امکانات پزشکی؛ وی مورد «شکنجه روحی» قرار گرفته بود و با اين‌که از شرايط ناگوار جسمانی برخوردار بود، بر اثر «برخوردهای ناشايست» مأموران زندان هنگام ملاقات کوتاه وی با خانواده‌اش، دچار «فشار روحی» شديدتری شده بود.
 
اين گزارش‌ها به نقل از زندانيان ديگر می‌افزايند محسن دگمه‌چی در روزهای آخر زندگی خود در زندان دچار ضعف شديدی شده بود و قادر به نشستن بر روی تختخواب‌اش نبود.


اين زندانيان افزوده‌اند که وی نزديک به چهار هفته قادر به خوردن غذا نبود و در روزهای آخر حتا نمی‌توانست مايعاتی مانند شير و آب ميوه بنوشد و هنگام نوشيدن آب با دردهای شديدی روبه‌رو می‌شد .
با اين حال همسر وی مريم النگی گفته است پيش از مرگ در بيمارستان با وی ملاقات کوتاهی داشته و از خبر مرگ او پس از اين ملاقات تعجب کرده است.
==گزارش کانون حمایت از خانواده جانباختگان و بازداشتیها درباره محسن دگمه‌چی==
==گزارش کانون حمایت از خانواده جانباختگان و بازداشتیها درباره محسن دگمه‌چی==
به گزارش کانون حمايت از خانواده جان‌باختگان و بازداشتی‌ها، خانواده دگمه‌چی ضمن درخواست دريافت پيکر وی، همچنين شکايت دارند که اين زندانی سياسی هنگام ورود به زندان از سلامت برخوردار بوده، اما در زندان دچار بيماری گرديده است.
به گزارش کانون حمايت از خانواده جان‌باختگان و بازداشتی‌ها، خانواده دگمه‌چی ضمن درخواست دريافت پيکر وی، همچنين شکايت دارند که اين زندانی سياسی هنگام ورود به زندان از سلامت برخوردار بوده، اما در زندان دچار بيماری گرديده است.
خط ۹۵: خط ۷۳:
مقام‌های قضايی ايران و منابع خبری رسمی در اين کشور هنوز در مورد علت مرگ اين زندانی سياسی واکنشی نشان نداده‌اند<ref>سایت رادیو زمانه، درگذشت يک زندانی سياسی در ايران و تحصن خانواده [http://archive.radiozamaneh.com/news/iran/2011/03/30/2874 وی]</ref>.
مقام‌های قضايی ايران و منابع خبری رسمی در اين کشور هنوز در مورد علت مرگ اين زندانی سياسی واکنشی نشان نداده‌اند<ref>سایت رادیو زمانه، درگذشت يک زندانی سياسی در ايران و تحصن خانواده [http://archive.radiozamaneh.com/news/iran/2011/03/30/2874 وی]</ref>.
==روایتی هولناک از همسر محسن دگمه‌چی!==
==روایتی هولناک از همسر محسن دگمه‌چی!==
یکی از هم‌بندی‌های سابق همسرتان اعلام کرده وقتی درباره وضعیت او با دادستان تهران سخن گفته، آقای دادستان گفته “قرار نیست همه اینها با اعدام بمیرند”. آیا عمدا به وضعیت همسر شما رسیدگی نکردند؟
یکی از هم‌بندی‌های سابق همسرتان اعلام کرده وقتی درباره وضعیت او با دادستان تهران سخن گفته، آقای دادستان گفته “قرار نیست همه اینها با اعدام بمیرند”. آیا عمدا به وضعیت همسر شما رسیدگی نکردند؟[[پرونده:وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان.jpg|جایگزین=وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان|بندانگشتی|وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA_%D9%88%D8%AE%DB%8C%D9%85_%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87%E2%80%8C%DA%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86.jpg]]می توانست با جریان رسیدگی پزشکی اصلا چنین فاجعه ای رخ ندهد. بارها رفتم و گفتم با هر میزان وثیقه ای که میخواهید فقط چند روز مرخصی بدهید؛ مرخصی روی تخت بیمارستان تا تحت مداوا قرار گیرد و باز او را به زندان ببرید، اما تا این حد را هم موافقت نکردند. خودتان از همین می توانید بفهمید چه اتفاقی افتاده. همسر من تنها 6 ماه دوره شیمی درمانی داشت، اگر انجام می شد این اتفاق نمی افتاد….<ref>فیسبوک، [https://www.facebook.com/notes/%DA%A9%D9%85%D9%BE%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85-%D9%87%D9%85-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85/139889696081145/ مصاحبه با همسر محسن دگمه چی]</ref>.
 
می توانست با جریان رسیدگی پزشکی اصلا چنین فاجعه ای رخ ندهد. بارها رفتم و گفتم با هر میزان وثیقه ای که میخواهید فقط چند روز مرخصی بدهید؛ مرخصی روی تخت بیمارستان تا تحت مداوا قرار گیرد و باز او را به زندان ببرید، اما تا این حد را هم موافقت نکردند. خودتان از همین می توانید بفهمید چه اتفاقی افتاده. همسر من تنها 6 ماه دوره شیمی درمانی داشت، اگر انجام می شد این اتفاق نمی افتاد….<ref>فیسبوک، [https://www.facebook.com/notes/%DA%A9%D9%85%D9%BE%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85-%D9%87%D9%85-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85/139889696081145/ مصاحبه با همسر محسن دگمه چی]</ref>.


برای حفظ زندگی پسر جوانم!<blockquote>همسر مرحوم حسین دگمه‌چی گفت: « هیچ کس از سرباز و پزشک به من نگفت که چه اتفاقی برایم همسرم افتاد و او چطور تمام کرد. هنوز نمی دانم چه اتفاقی افتاده است ... وقتی برای گرفتن مراسم همسرم تحت فشار بودم و من را تهدید کردند تا مراسمی نگیرم و چند ساعتی بازداشت بودم و حتی گفتند برایم قرار بازداشت صادر می کنند »<ref>سایت کمپین حقوق بشر، همسر مرحوم محسن دکمه چی: برای حفظ جان تنها پسرم از پیگیری علت مرگ همسرم [https://persian.iranhumanrights.org/1390/01/mohsen_dokmehchi/ گذشتم]</ref></blockquote>
برای حفظ زندگی پسر جوانم!<blockquote>همسر مرحوم حسین دگمه‌چی گفت: « هیچ کس از سرباز و پزشک به من نگفت که چه اتفاقی برایم همسرم افتاد و او چطور تمام کرد. هنوز نمی دانم چه اتفاقی افتاده است ... وقتی برای گرفتن مراسم همسرم تحت فشار بودم و من را تهدید کردند تا مراسمی نگیرم و چند ساعتی بازداشت بودم و حتی گفتند برایم قرار بازداشت صادر می کنند »<ref>سایت کمپین حقوق بشر، همسر مرحوم محسن دکمه چی: برای حفظ جان تنها پسرم از پیگیری علت مرگ همسرم [https://persian.iranhumanrights.org/1390/01/mohsen_dokmehchi/ گذشتم]</ref></blockquote>
خط ۱۲۰: خط ۹۶:


برادر اميد رضا روايت ديگری دارد: «ما صبح فردايی که خبردار شديم، رفتيم برای شناسايی جسد، من خودم جسد را ديدم، گوش سمت چپ خونريزی شديد داشت، بينی اش پر از لخته های خون بود، صورتش کبود بود، پشت کتف ها کبود بود و پشت کمر، و ظاهرا قسمت پشت گوش آن قسمت، جمجمه شکستگی هم داشته، طوری که آن ملافه ای که جسد را پيچيده بودند کاملا خونی شده بود قسمت زير سر. بعد آنجا جسد را به ما تحويل دادند فرستاديم پزشکی قانونی کهريزک، چهار ساعت طول کشيد، ظاهرا کالبد شکافی انجام شد به ما توضيح خاصی ندادند. يک فرمی به ما داده شد که داخلش توضيحاتی خواسته بودند از سوابق بيماری اميد که ما همه را رد کرديم ، ايشان نه بيمار بود نه معتاد بود و نه هيچی. بعدش يک قسمتی نوشته بود که آيا شما شکايتی داريد؟ من هم نوشتم که بله. البته افرادی آنجا بودند می گفتند که اگر بنويسيد شکايت داريد جسد را ممکن است تحويل تان ندهند. من هم آنجا گفتم که اصلا جسد را نمی خواهم تحويل بدهند و جسد اميد به چه درد من می خورد؟ من نوشتم ما شکايت داريم، مسئولين زندان اوين مقصر هستند. اين قتل مشکوک است و بايد پيگيری شود و امضا کردم. بعد از چهار ساعت جسد را برای تدفين به ما تحويل دادند موقعی هم که داشتند پيکر پاکش را شستشو می دادند هنوز گوشش داشت خونريزی می کرد. در حالی که اينها به ما گفته بودند که ايشان قرص خورده، فشارش افت کرده و فوت کرده.» (اميرپرويز ميرصيافی ، سايت صدای امريکا، ۲۸ مارس ۲۰۰۹)
برادر اميد رضا روايت ديگری دارد: «ما صبح فردايی که خبردار شديم، رفتيم برای شناسايی جسد، من خودم جسد را ديدم، گوش سمت چپ خونريزی شديد داشت، بينی اش پر از لخته های خون بود، صورتش کبود بود، پشت کتف ها کبود بود و پشت کمر، و ظاهرا قسمت پشت گوش آن قسمت، جمجمه شکستگی هم داشته، طوری که آن ملافه ای که جسد را پيچيده بودند کاملا خونی شده بود قسمت زير سر. بعد آنجا جسد را به ما تحويل دادند فرستاديم پزشکی قانونی کهريزک، چهار ساعت طول کشيد، ظاهرا کالبد شکافی انجام شد به ما توضيح خاصی ندادند. يک فرمی به ما داده شد که داخلش توضيحاتی خواسته بودند از سوابق بيماری اميد که ما همه را رد کرديم ، ايشان نه بيمار بود نه معتاد بود و نه هيچی. بعدش يک قسمتی نوشته بود که آيا شما شکايتی داريد؟ من هم نوشتم که بله. البته افرادی آنجا بودند می گفتند که اگر بنويسيد شکايت داريد جسد را ممکن است تحويل تان ندهند. من هم آنجا گفتم که اصلا جسد را نمی خواهم تحويل بدهند و جسد اميد به چه درد من می خورد؟ من نوشتم ما شکايت داريم، مسئولين زندان اوين مقصر هستند. اين قتل مشکوک است و بايد پيگيری شود و امضا کردم. بعد از چهار ساعت جسد را برای تدفين به ما تحويل دادند موقعی هم که داشتند پيکر پاکش را شستشو می دادند هنوز گوشش داشت خونريزی می کرد. در حالی که اينها به ما گفته بودند که ايشان قرص خورده، فشارش افت کرده و فوت کرده.» (اميرپرويز ميرصيافی ، سايت صدای امريکا، ۲۸ مارس ۲۰۰۹)
'''محسن دگمه‌چی، ۸ فروردين ۱۳۹۰'''
فعال سياسی در بازار، ۵۳ ساله، که به اتهام کمک به خانواده‌ی زندانيان سياسی بازداشت و به ده سال حبس محکوم شد. محسن دگمه‌چی بنا بر تشخيص پزشکان به دليل ابتلا به سرطان پانکراس از نوع بدخيم بايستی در بيمارستانی خارج از زندان تحت شيمی درمانی قرار می‌گرفت و عدم رسيدگی به موقع، موجب پيشرفت بيماری سرطان وی شد (جرس، ۱۶ سفند ۱۳۸۹). در مراسم خاکسپاری محسن دگمه‌چی، نيروهای امنيتی و لباس شخصی‌ها به خانواده و حاضرين يورش بردند. (جرس، ۱۰ فروردين ۱۳۹۰)
زندانيان هم بند روايت‌‌هايی بسيار شبيه هم از آخرين روزهای جان باختگان دارند: «در روزهای آخر وضعيت جسمی بازاری زندانی محسن دگمه‌چی روز به روز وخيم تر می شد ودرد جانکاه لحظه ای او را امان نمی داد و دچار ضعف شديدی شده بود. او ديگر قادربه نشستن بر روی تختخوابش نبود و حدود ۴ هفته قادر به خوردن غذا نبود وی در روزهای آخر حتی نمی توانست مايعاتی مانند شير و آب ميوه بنوشد و هنگام نوشيدن آب با درد های شديدی مواجه می شد.» (جرس، ۹ فروردين ۱۳۹۰)
هنگامی که هم سلولی دگمه چی در ملاقات با عباس جعفری دولت آبادی از وضعيت نامناسب و وخيم جسمانی و لزوم رسيدگی فوری پزشکی به وضعيت وی سخن به ميان می آورد، دادستان تهران به وی می گويد: «قرار نيست که همه‏ اين‏ها با اعدام بميرند و با اعدام کشته شوند.» (سعيد پورحيدر روزنامه نگار و هم سلولی محسن دگمه‌چی، دويچه وله، ۱۱ فروردين ۱۳۹۰)


'''هدی صابر، ۲۱ خرداد ۱۳۹۰'''
'''هدی صابر، ۲۱ خرداد ۱۳۹۰'''
خط ۱۳۷: خط ۱۰۵:
به شهادت هم‌ بندی‌های هدی صابر، او پس از بازگشت به بند شکايت کرده که از سوی مامورانی در لباس پرسنل بهداری مورد ضرب و شتم و توهين قرار گرفته است. (نامه ۶۴ زندانی، کلمه، ۲۳ خرداد ۱۳۹۰)
به شهادت هم‌ بندی‌های هدی صابر، او پس از بازگشت به بند شکايت کرده که از سوی مامورانی در لباس پرسنل بهداری مورد ضرب و شتم و توهين قرار گرفته است. (نامه ۶۴ زندانی، کلمه، ۲۳ خرداد ۱۳۹۰)


مقامات مسئول قضايی خبر انتقال به بيمارستان و درگذشت هدی صابر را به خانواده‌اش نيز اطلاع نداده بودند و پس از آن نيز از تحويل پيکر وی به خانواده، امتناع ورزيدند. تشييع جنازه هدی صابر در قطعه صد تحت تدابير شديد امنيتی برگزار شد. (جرس ۲۲ خرداد ۱۳۹۰)<ref>سایت رادیو فردا، زندانيان سياسی-عقيدتی تصادفا زنده بيرون می [https://www.radiofarda.com/a/o2_political_prisoners_iran/24326349.html آيند]</ref>.
مقامات مسئول قضايی خبر انتقال به بيمارستان و درگذشت هدی صابر را به خانواده‌اش نيز اطلاع نداده بودند و پس از آن نيز از تحويل پيکر وی به خانواده، امتناع ورزيدند. تشييع جنازه هدی صابر در قطعه صد تحت تدابير شديد امنيتی برگزار شد. (جرس ۲۲ خرداد ۱۳۹۰)<ref>سایت رادیو فردا، زندانيان سياسی-عقيدتی تصادفا زنده بيرون می [https://www.radiofarda.com/a/o2_political_prisoners_iran/24326349.html آيند]</ref>
==مقاله ای درباره روش‌های سرکوب در نظام‌های دیکتاتوری!==
==منابع==
در نظامهای دیکتاتوری روشهای سرکوب گوناگون است. این نظامها به طرق مختلف، مخالفان خود را سرکوب یا از دور خارج میکنند تا بتوانند به بقای خود ادامه دهند تا از سوی فرد یا جریانی تهدید نشوند و به این طریق مانع سقوط خود شوند. همانطور که مطلع هستیم در دیکتاتوری نظام سلطنت سابق، در ایران ارگانی بود تحت نام ساواک که نقشش در اصطلاح تامین امنیت نظام شاهنشاهی بود و تقریبا تنها نیرویی بود که نسبت به دیگر سازمانها برای سرکوب دست باز از هر نظر برای به سوال یا به زندان کشیدن هر فرد یا جریانی را داشت که در این مسیر چه بسیار انسانهایی که مخالفتهای سیاسی اجتماعی داشتند توسط همین ارگان دستگیر و در بسیاری مواقع شکنجه و پس از پرونده سازی به دادگاههای تحت امر برده و احکام مدنظرشان صادر می‌شد. اما به هر ترتیب هیچ کدام از این اعمال ضد بشری مانع از سقوط نظام دیکتاتوری شاه نشد و در نهایت سلطنت سقوط کرد و ساواک نیز به عنوان بدنام ترین نیرو و معیار ضد انسانی ترین نیروهای عامل در نظام شناخته شد.
 
و اما بعد از سقوط شاه و شکل گیری اولیه نظام جدید، رفته رفته از آنجایی که نیرویی که بر اریکه قدرت بشکل نامشروع یا توسط خیانت به اعتماد مردم چنگ زده بود، بعد از اینکه وضعیت خود را ناپایدار و متزلزل دید، چون بنای نظام خود را کج و برپایه دروغ و قدرت طلبی بنا نهاده بود برای حفظ خود چاره را در سرکوب دید و این سرکوب از آنجایی که باید سیستماتیک صورت میگرفت خود را به شکل روشن اما با نامی دیگر معادل همان ساواک در مداری البته پیچیده تر و سرکوبگرتر، ولی نه در ابعاد کوچک سابق بلکه در قواره یک وزارتخانه، با نام وزارت اطلاعات خود را نشان داد، هرچند وسعت کارش قابل قیاس با ساواک در نظام سابق نبود و در ابعادی وسیع و اختیارات بی انتها مشغول فعالیت بود. همانطور که میدانیم برای اینکه چنین نظامهایی به بقای خود ادامه دهند باید از وجود ارگانها یا وزارتخانه هایی نظیر وزارت اطلاعات بهره ببرند تا تضمین حکومت سست و لرزان خود باشند. برای پرداختن به شیوه ها و اعمالی که این وزارت با توسل به آن قدرت خویش را بسط میدهد کتابها باید نوشت اما، تحت نظر گرفتن، کنترل تلفن و ترددات، شنود، دستگیری و کنترل ارتباطات ، شکنجه و اعتراف گیری و اعمال مجازاتهای گوناگون از اعدام در ملاء عام تا حلق آویز در زندان یا کشتن زیر شکنجه و انفرادی دراز مدت و تبعید به مناطق دور افتاده ووو . اما شیوه جا افتاده که کمتر نظامی به آن متوسل میشود اعلام فوت زندانی محکوم تحت عنوان (علت فوت: بیماری یا خودکشی در زندان) که این سالها بدلیل فشارهای بین المللی در محکوم کردن حکم اعدام در نظام جمهوری اسلامی به روشی معمول بدل شده است و به طور قطع در ادامه از این دست اعدامها وقتی پایه های نظام بیشتر دچار لرزش شود خواهیم داشت، ولی تجربه و تاریخ نشان داد که «المُلکَ یَبقَی مَعَ الکُفرِ وَ لا یَبقَی مَعَ الظُّلمِ»<ref>وبلاگ ایران بزرگ، روشهای سرکوب [https://iranbozorg98.blogspot.com/2019/04/blog-post.html دیکتاتورها]</ref>.
 
.
=='''منابع'''==
<references />
<references />