حمید نوری: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶۹: خط ۵۶۹:


وی در سال ۷۳ پس از تحمل ۱۳ سال حبس، از زندان اوین آزاد شد.<ref>[https://ir.voanews.com/a/iran-justice-former-official-nouri-sweden-17th-day-trial/6232710.html صدای آمریکا فارسی]</ref>
وی در سال ۷۳ پس از تحمل ۱۳ سال حبس، از زندان اوین آزاد شد.<ref>[https://ir.voanews.com/a/iran-justice-former-official-nouri-sweden-17th-day-trial/6232710.html صدای آمریکا فارسی]</ref>
== هجدهمین جلسه دادگاه حمید نوری ==
== نوزدهمین جلسه دادگاه حمید نوری ==
نوزدهمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان ۶۷ در بعد از ظهر پنجشنبه اول مهر ماه با یک شاهد دیگر و فضایی متفاوت برگزار شد.
شاهد، سولماز علیزاده اعظمی تنها فرزند محمود علیزاده اعظمی، حقوقدان و کارمند بانک مرکزی و یکی از اعدام شدگان تابستان ۶۷ در زندان گوهردشت بود، که به‌صورت مجازی از کانادا در دادگاه حضور یافت.
از زمان آغاز دادگاه حمید نوری در نوزدهم مرداد سال جاری، سولماز علیزاده اعظمی اولین فردی‌ست که در ارتباط با اعدام نیروها و هواداران گروه‌های چپ در تابستان ۶۷ در این دادگاه شهادت داده است.
شاهد در زمان دستگیری پدرش ۸ سال داشت. محمود علیزاده اعظمی در ۲۰ فرودین ۱۳۶۳ دستگیر شد. دلیل دستگیری او هواداری از یکی از انشعاب‌های سازمان چریک‌های فدائیان خلق به نام «پیروان بیانیه ۱۶ آذر» بود.
محمود علیزاده پس از دستگیری به دو سال زندان محکوم شد. دوره محکومیت او در سال ۶۵ پایان یافت، با این حال در زمانی اعدام شد که دو سال بعد از پایان دوره محکومیت همچنان در زندان نگهداری می‌شد.
طبق شهادت سولماز و بر اساس روایت یکی از همراهان پدرش در زندان، محمود علیزاده یک بار در مقابل هیات مرگ قرار گرفت. او در این جلسه اتهامات وارده را نپذیرفت و حاضر نشد به این پرسش که خدا را باور دارد یا نه، پاسخ بدهد. سولماز گفت پدرش در مقابل هیات مرگ بطور غیرمستقیم حکومت جمهوری اسلامی را به حکومت نازی های آلمان تشبیه کرد. علت مرگ در گواهی فوت محمود علیزاده اعظمی، "مرگ بطور طبیعی" درج شده است.
درنوزدهمین جلسه دادگاه نوری، تاریخ و محل نامه‌ها و عکس‌های رد و بدل شده بین محمود علیزاده اعظمی و خانواده‌اش، بویژه با دخترش، به دقت مطالعه و بررسی شد. تاریخ آخرین نامه محمود به سولماز ۲۸ تیر ۶۷ بوده است.
در آن نامه پدر می‌گوید: «تو به اندازه کافی بزرگ شده‌ای که برای مادرت کمک باشی.» سولماز این جمله را ناامیدی و آگاهی پدرش از عدم بازگشت و خلاصی از زندان توصیف کرد.
در بین مدارک پرونده آقای علیزاده سنجاق سری از جنس استخوان هم وجود دارد که ساخته دست خودش و هدیه او به همسرش است. در پشت این سنجاق نام او و همسرش و همچنین تاریخ ازدواج آنها حک شده است.
سولماز ۱۳ ساله بود که برای نخستین بار خبر اعدام پدرش را از مادر شنید. او چند سالی‌ست که از نظر روحی تحت نظر روانپزشک و روانشناس قرار دارد.
در این جلسه حمید نوری تقاضای تنفس کرد. وکیل او علت این درخواست را در میان گذاشتن سئوالات متهم با وکلایش عنوان کرد. رئیس دادگاه ختم نوزدهمین جلسه دادگاه را بلافاصله پس از پایان تنفس اعلام کرد.<ref>صدای آمریکا - گزارش نوزدهمین جلسه دادگاه حمید [https://ir.voanews.com/a/iran-justice-hamid-nouri-sweden-trail-19th-session/6244125.html نوری] </ref>
== بیستمین جلسه دادگاه حمید نوری ==
بیستمین جلسه دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌های تابستان ۶۷، روز سه‌شنبه ششم مهر در سالن شماره ۳۷ دادگاه استکهلم سوئد برگزار شد. این جلسه به شهادت احمد ابراهیمی، از هواداران سازمان مجاهدین خلق و یکی از شاکیان پرونده اختصاص داشت.
جلسهٔ امروز دادگاه حمید نوری ساعت ۹ و ۱۵دقیقه صبح آغاز شد. جلسهٔ امروز به‌استماع احمد ابراهیمی از شاکیان پروندهٴ حمید نوری اختصاص داشت.
وی در دادگاه گفت: اواخر تیرماه ما را به‌زور به بند جهاد منتقل کردند. ما اعتراض کردیم. پاسدار فرج گفت بد می‌بینید. گفتم بدتر از این چیست؟ سال۶۰ هر شب ۳۰۰نفر را اعدام می‌کردید. پاسدار فرج گفت روزهایی در پیش است که سال۶۰ مقابلش هیچ است.
در راهرو مرگ روز ۱۸مرداد عباس یگانه گفت بچه‌ها من رفتم مرا حلال کنید. او را برای اعدام بردند و بعد هم دسته‌دسته بچه‌های همان بند را اعدام کردند. در راهرو مرگ فرشید گفت بچه‌ها همه را اعدام می‌کنند.
جلسهٔ دادگاه حمید نوری پس از آنتراکت ناهار ادامه یافت که هم‌چنان به‌ادامهٔ استماع احمد ابراهیمی از شاکیان پرونده اختصاص داشت.
وی در جلسه بعدازظهر گفت: در سال۶۰ اعدامهای جمعی جریان داشت. مادرم در فروردین۶۱ برای آخرین بار آمد که ملاقات بدون کلام بود که روز بعد در خانه فوت کرد.
فروردین۶۷ به گوهردشت منتقل شدم. حمید عباسی هنگام ورود گفت اگر از مجاهدین حمایت کنید روزگارتان را سیاه می‌کنم.
یک روز لشکری و ناصریان در فرعی عادل نوری و حسین صادق بیگی را دیدند. ناصریان گفت شماها مگر مانده‌اید. گفت لا اله الا الله و آنها را برد.
بیرون فرعی محل چای‌خوری پاسداران بود ما صدایشان را می‌شنیدیم، یکی از پاسدارها به‌دوستش که تقاضای مرخصی کرده بود گفت حاج آقا گفته کسی مرخصی نمی‌رود. همه باید در برنامه شرکت کنند<ref>سايت مجاهد - دادخواهی قتل‌عام شدگان ۶۷ استکهلم [https://news.mojahedin.org/i/%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%B9%D8%A7%D9%85-%D8%B4%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AA%DA%A9%D9%87%D9%84%D9%85-%D8%B3%D9%88%D8%A6%D8%AF-%D8%AA%D8%B8%D8%A7%D9%87%D8 سوئد]</ref>
احمد ابراهیمی ۲۰ ساله و دانشجوی مهندسی برق بود که در هفتم آذر ۱۳۶۰ سر یک قرار تشکیلاتی دستگیر شد. او یک ماه و نیم بعد در دادگاهی که در اوین برگزار شد، به اعدام تعلیقی و یک سال تبعید محکوم شد. این حکم دو سال و نیم بعد در دادگاه تجدیدنظر به هفت سال زندان کاهش یافت. اما او بعدها فهمید که منظور از «تبعید»، زندان انفرادی بوده است.
ابراهیمی در دادگاه گفت مدتی با سیامک قدیانی، دیگر زندانی سیاسی، در انفرادی ۲۰۹ زندان اوین بود. او شهادت داد که قدیانی را آن قدر شکنجه کرده بودند که کف پایش گوشت نداشت و روی زانوهایش راه می‌رفت. او گفت یک بار که سیامک را در قرنطینه باز دید، سیامک به او گفت که از گوشت ران پایش بریدند و به کف پاهایش پیوند زدند. سیامک بعدا اعدام شد.
ابراهیمی در فروردین ماه سال ۶۷ همراه با پنج تن دیگر از زندان قم به بند یک زندان گوهردشت منتقل شد. احمد ابراهیمی چند روز به سلول انفرادی منتقل شد و پیش از انتقال به بند عمومی برای نخستین بار با حمید نوری روبه‌رو شد. نوری به آنها گفت: «اگر کاری بکنید که دال بر حمایت‌تان از مجاهدین باشد، روزگارتان را سیاه می‌کنیم.»
او از حمید نوری به عنوان دست راست ناصریان و دادیار زندان گوهردشت نام برد. شاهد گفت: «ما لشکری را به عنوان مسئول پاسدارها یا مسئول امنیتی، ناصریان را همه‌کاره زندان، و نوری را معاون او می‌دانستیم.»
ابراهیمی گفت: «پاسداران زندان اکثرا از روستاییان بی‌سواد یا از لمپن‌های شهری بودند.» او همچنین از «فرج» و «حاج محمود» نام برد که با دیگران متفاوت بودند و پاسداران از آنها حرف‌شنوی داشتند. شاهد گفت ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری فعلی ایران، را در زندان با لباس شخصی دید و بعدها متوجه شد که او رئیسی است.
شاهد از یک زندانی به نام احمد نعلبندی گفت که اوایل مرداد، او را تنها دو یا سه ساعت پس از بازگشت از مرخصی صدا کردند و حمید عباسی جلوی در منتظر او بود. شاهد گفت: «دیگر هرگز احمد نعلبندی را ندیدم.»
احمد ابراهیمی از اولین و البته آخرین ملاقات بدون مکالمه خود با مادرش در زندان اوین در فروردین ۶۱ گفت. بعد از ملاقات، مادرش به دلیل اعتراض توسط پاسداران مورد ضرب و شتم قرار گرفت. پدر احمد بعدها برای او تعریف کرد که مادرش در راه بازگشت به خانه گفته بود: «به منِ مادر که رحم نکردند، [ببین] با احمد و دوستانش چکار می‌کنند؟» مادر احمد فردای آن روز جان سپرد.
ابراهیمی شهادت داد که در راهرو مرگ، تنها ۲۰ دقیقه مانده به این که نزد هیئت مرگ برود، از جریان اعدام‌ها آگاه شد. شاهد گفت برای نوشتن انزجارنامه از نزد هیئت مرگ به راهروی کوچک برده شد. نوری او را در آن جا «منافق خبیث» نامید و گفت در انزجارنامه‌ات به طور مشخص «باید بنویسی مسعود رجوی، باید بنویسی مریم رجوی، باید از سازمانت اعلام انزجار کنی.»
او گفت که با نوشتن انزجارنامه از سازمان مجاهدین و منافق خواندن آنها و رهبرشان از اعدام نجات یافت. او پس از اعدام‌ها به زندان اوین منتقل شد و تا زمان آزادی‌اش آن جا بود. شاهد علی‌رغم محکومیت هفت ساله، ۱۰ سال در زندان به سر برد.
احمد ابراهیمی گفت در سال ۱۹۹۹ به دلیل «ترس از جانش» از ایران خارج شد. او گفت: «پس از اعدام‌ها بسیاری از دوستانم از زندان آزاد و بعدا ناپدید شدند. هوشنگ محمد رحیمی، دایی همسرم، یکی از این افراد بود.»
احمد ابراهیمی همچنان از هواداران فعال سازمان مجاهدین و ساکن بریتانیا است.
جلسه بعدی دادگاه روز پنج‌شنبه هشتم مهر خواهد بود.


== انعکاسات دادگاه حمید نوری ==
== انعکاسات دادگاه حمید نوری ==