۱۴۹
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
[[پرونده:شیخ محمد خیابانی.jpg|251x251px|بندانگشتی]] | [[پرونده:شیخ محمد خیابانی.jpg|251x251px|بندانگشتی]] | ||
شیخ محمد خیابانی ( ۱۲۵۹ ش. / ۱۳۳۸ ه.ق. – ۱۲۹۹ ش. / ۱۲۹۷ ه.ق.) از روحانیون آزادیخواه تبریز در خامنه در نزدیکی تبریز متولد شد. خیابانی از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران بود. زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطه در سال ۱۲۸۵ شمسی، با تأسیس انجمن ایالتی در تبریز، وارد مرحله | شیخ محمد خیابانی ( ۱۲۵۹ ش. / ۱۳۳۸ ه.ق. – ۱۲۹۹ ش. / ۱۲۹۷ ه.ق.) از روحانیون آزادیخواه تبریز در خامنه در نزدیکی تبریز متولد شد. خیابانی از فعالان سیاسی در دوره انقلاب مشروطه ایران بود. زندگی شیخ محمد خیابانی پس از پیروزی مشروطه در سال ۱۲۸۵ شمسی، با تأسیس انجمن ایالتی در تبریز، وارد مرحله جدیدی گردید. او در جریان محاصره تبریز، در دفاع از شهر نقش مهمی ایفا کرد. در زمان خیابانی اوضاع ایران، به خاطر دخالتهای بیگانگان از جمله روسیه، انگلیس و آلمان، آشفته بود. پس از خلع محمدعلی شاه از سلطنت، خیابانی در سی سالگی به عنوان نمایندهی مردم تبریز راهی مجلس شورای ملی گردید. شیخ محمد خیابانی، با قرارداد وثوقالدوله با دولت انگلستان (قرارداد ۱۹۱۹) نیز به مبارزه برخاست و از آنجا که حکومت مرکزی را ضعیف و وابسته می دید، ایجاد یک تحول اساسی در سیستم حکومت ایران و احیای آزادی را گام نخست برای خانهتکانی ایران و بیرون راندن اشغالگران خارجی میدانست. قیام شیخ محمد خیابانی شش ماه طول کشید و سرانجام با ورود والی جدید مخبرالسطنه قیام شیخ محمد خیابانی فروکش کرد و او توسط قزاقان در تبریز به شهادت رسید.شیخ به سبب اقامتش در محله «خیابان» تبریز معروف به «خیابانی» شد.<ref>شیخ محمد خیابانی خروش حماسهها، مصطفی قلیزاده، ص 42.</ref> | ||
== زندگی و تحصیلات == | == زندگی و تحصیلات == | ||
شیخ محمد خیابانی فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنهای و بانو رقیه سلطان، در سال 1297 ق در شهرك «خامنه» واقع در ده كیلومتری شهرستان شبستر دیده به جهان گشود<ref>(شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23)</ref>. پدرش از تجار پتروفسک ـ مرکز داغستان ـ بود. شیخ محمد بعد از اتمام دوران تحصیلات ابتدایی برای کار به نزد پدر خود میرود و مشغول کار میشود. او بعد از مدتی مجددا به زادگاه خود برمیگردد و به ادامهی تحصیل میپردازد. | شیخ محمد خیابانی فرزند حاج عبدالحمید تاجر خامنهای و بانو رقیه سلطان، در سال 1297 ق در شهرك «خامنه» واقع در ده كیلومتری شهرستان شبستر دیده به جهان گشود<ref>(شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23)</ref>. پدرش از تجار پتروفسک ـ مرکز داغستان ـ بود. دوران کودکی و نوجوانی خبابانی در گیرودار انقلاب مشروطه سپری شد. شیخ محمد بعد از اتمام دوران تحصیلات ابتدایی برای کار به نزد پدر خود میرود و مشغول کار میشود. او بعد از مدتی مجددا به زادگاه خود برمیگردد و به ادامهی تحصیل میپردازد. خیابانی دورهی عالی فقه و اصول را نزد مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالحسن انگجی و هیئت و نجوم را در محضر منجم معروف مرحوم میرزا عبدالعلی فرا گرفت. <ref>(شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، حاج محمدعلی آقا بادامچی تبریزی، چاپ برلین، سال 1304 ش، ص 23)</ref> او تنها به فراگیری علوم دینی اکتفا نکرد و ریاضیات، حکمت، طبیعیات، تاریخ و ادبیات را نیز آموخت و در اندک مدتی به مدارج علمی نائل شد و در مدرسهی طالبیهی تبریز به تدریس پرداخت. خیابانی در مسجد خالهاوغلی درس هیئت بطلمیوسی میداد و در همان زمان هم پیشنماز مسجد بود. عموی او توسط قزاقهای تزاری کشته شده بود و او خود، روحانی مسجد جامع تبریز بوده است. | ||
== | == قیام خیابانی == | ||
در فاصلهی انقلاب مشروطه تا برآمدن رضاخان، ایران شاهد جنبشها و مبارزات بسیاری برای کسب آزادی، استقلال، عدالت و ترقی بود. این جنبشها در ادامهی جنبش مشروطه بود. احمد کسروی در تاریخ هیجده سالهی آذربایجان مینویسد: «خبابانی همچون بسیار دیگران آرزومند نیکی ایران میبود و یگانه را آنرا بدست آوردن سررشتهداری( حکومت) میشناخت که ادارات را به هم زند و از نو سازد و قانونها را دیگر گرداند. چنانکه در همان هنگام میرزا کوچکخان در جنگل به همین آرزو میکوشید. آنان نیکی ایران را جز از این راه نمیدانستند.»<ref>تاریخ هیجده سالهی آذربایجان ـاحمد کسروی ـ صفحهی۸۶۵</ref> از این رو بود که خیابانی به قیام دست زد و با تأسیس حزب دموکرات توانست آزادیخواهان را گرد هم آورد. | |||
خیابانی در شماره ۱۰ اردیبهشت «تجدّد» نخستین | == تأسیس کمیتهی دمکراتیک == | ||
بعد از انقلاب فوریه ۱۹۱۷ (اسفند ۱۲۹۵) در روسیه و سقوط خاندان رومانُف سیاست روسیهی تزاری در مورد ایران تغییر کرد. مردم ایران به خاطر فروپاشی حکومت تزاری غرق شادی بودند. خیابانی در این زمان دوستان آزادیخواه و مبارز خود را گرد هم آورده و کمیتهای تشکیل داد. شالودهی این کمیته از دوران مشروطه در تبریز پیریزی شده بود که توسط مجاهدان مشزوطه خواه تبریز انجام گرفته بود ولی اکنون پنج سال بود که به حالت تعلیق درآمده بود. احمد کسروی مینویسد: بسیاری از سران دموکرات این برنمیتافتند که خیابانی بکار بزرگی برخیزد و بنام گردد و از روی رشک خرده گیری مینمودند. کسانی هم با وثوق الدوله پیوستگی میداشتند و به هواداری از او از بد گویی باز نمیایستادند. همیچنین در بارهی زیرکی شیخ محمد خیابانی مینویسد که بعد از فروپاشی تزار دست به تآسیس کمیتهی دموکرات تبریز زد. « در سال ۱۲۸۸ که جنگها با محمد علیمیرزا و سپاه او به پایان رسید کسانی دستهی دیموکرات را در ایران بنیاد نهادند و چون زمانی بود که مردم بر سر پا میبودند و یک چیز تازهای که از اروپا میرسید بیآنکه در بند فهم معنای درست آن و شناختن نیک از بد باشند رو میآورند و در ا ندک زمانی در بیشتر شهرها کمیتهها و حوزهها بنام دیموکرات برپا گردید... در تبریز هم چون روسیان چیره شدند سران دیموکرات یا کشته شدند و یا گریختند و یا بیکبار خود را نهفته داشتند.» <ref>تاریخ هیجده سالهی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحهی ۶۷۷</ref> اما بعد از انقلاب روسیه بود که سالداتها در شهرهای ایران به هواداری از آزادیخواهان برخاستند و کمیتهها برپا کردند. در این هنگام خیابانی با چند تنی بنام دسته دیموکرات بمیان آمدند و چنین وانمودند که کمیتهای که در سال ۱۲۹۰ بوده برپاست و ینام آن بگرد آوردن آزادیخواهان برخاستند.<ref>تاریخ هیجده سالهی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحهی۶۷۷</ref> | |||
خیابانی بعد از تشکیل کمیتهی دموکرات در فروردین ۱۲۹۶ نشریهی تجدد را منتشر کرد. از بیستم فروردین روزنامه تجدد شروع به کار میکند. دارندهی آن شادروان خیابانی ولی نوشتنش با دیگران بود. | |||
خیابانی در شماره ۱۰ اردیبهشت «تجدّد» نخستین مقالهی خود را با عنوان «چه باید کرد؟ تکیه گاه خونخواران ازپا درافتاده، نور حقیقت خواهد تابید» منتشر کرد. او در شماره ۱۰خرداد «تجدّد» در مقاله یی با عنوان «ایران و روسیه آزاد» از «انقلاب جدید انسانیّت پسند» فوریه و نور امیدی که این رویداد در قلب ایرانیان تابانیده است، یاد کرد.<ref name=":0">نشریه مجاهدشماره۳۱تاریخ۱۴فروردین۱۳۵۹ - شیخ [[شیخ محمدخیابانی فریاد رسای جنبش ”آزادی ستان“|محمدخیابانی]]</ref> | |||
== میتینگهای خیابانی == | == میتینگهای خیابانی == | ||
خط ۱۰۲: | خط ۱۰۷: | ||
خیابانی در سخنرانیش در روز ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۹ اعلام کرد که از این پس، نام آذربایجان به «آزادیستان» تبدیل میشود. | خیابانی در سخنرانیش در روز ۱۶ اردیبهشت ۱۲۹۹ اعلام کرد که از این پس، نام آذربایجان به «آزادیستان» تبدیل میشود. | ||
کسروی در «تاریخ هیجده ساله آذربایجان» دربارهٔ این نامگذاری مینویسد: «در این هنگام، نام آذربایجان یک دشواری پیدا کرده بود، زیرا، پس از به هم خوردن امپراتوری روس، ترکی زبانان قفقاز در باکو و در آن پیرامونها جمهوری کوچکی پدیدآورده، آن را «جمهوری آذربایجان» نامیده بودند. آنسو، بنیانگذاران جمهوری امید و آرزوشان چنین میبود که با آذربایجان یکی گردند، از اینرو، نام را برای سرزمین و جمهوری خود برگزیده بودند. آذربایجانیان که به چنان یگانگی خرسندی نداشته و از ایرانیگری چشمپوشی نمی خواستند، از نامگذاری قفقاز، سخت، رنجیدند… کسانی میگفتند بهتر است ما نام استان خود را دیگر گردانیم. همان پیشنهاد «آزادیسِتان» از این راه بودهاست». | کسروی در «تاریخ هیجده ساله آذربایجان» دربارهٔ این نامگذاری مینویسد: «در همان روزهای نخست خیزش حاجی اسماعیل آقا امیرخیزی که از آزادیخواهان کهن و اینزمان از نزدیکان خیابانی مییود پیشنهاد کرد که آذربایجان چون در راه مشروطه کوششها کرده و آزادی را برای ایران او گرفته نامش را «آزادیستان» بگذاریم. در این هنگام، نام آذربایجان یک دشواری پیدا کرده بود، زیرا، پس از به هم خوردن امپراتوری روس، ترکی زبانان قفقاز در باکو و در آن پیرامونها جمهوری کوچکی پدیدآورده، آن را «جمهوری آذربایجان» نامیده بودند. آنسو، بنیانگذاران جمهوری امید و آرزوشان چنین میبود که با آذربایجان یکی گردند، از اینرو، نام را برای سرزمین و جمهوری خود برگزیده بودند. آذربایجانیان که به چنان یگانگی خرسندی نداشته و از ایرانیگری چشمپوشی نمی خواستند، از نامگذاری قفقاز، سخت، رنجیدند… کسانی میگفتند بهتر است ما نام استان خود را دیگر گردانیم. همان پیشنهاد «آزادیسِتان» از این راه بودهاست».<ref>تاریخ هیجده سالهی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحهی ۸۷۳</ref> | ||
خیابانی بارها بر این که «آذربایجان، جزء اِنفِکاک ناپذیر ایران است»، پافشاری کرده و آن را ایالتی از ایالتهای ایران شمردهاست. او برای ترمیم خرابیهای ناشی از جنگ اول جهانی در آن ایالت، از دولت مرکزی کمک طلب میکرد (ازجمله، در سخنرانی ۱۷خرداد۱۲۹۹). | خیابانی بارها بر این که «آذربایجان، جزء اِنفِکاک ناپذیر ایران است»، پافشاری کرده و آن را ایالتی از ایالتهای ایران شمردهاست. او برای ترمیم خرابیهای ناشی از جنگ اول جهانی در آن ایالت، از دولت مرکزی کمک طلب میکرد (ازجمله، در سخنرانی ۱۷خرداد۱۲۹۹). | ||
خیابانی به علت عشق به ایران و زبان رسمی کشور، دستور داده بود در تمام مدارس آذربایجان به فارسی تدریس شود. «تجدّد»، ارگان دموکراتهای آذربایجان و مجلّة «آزادیستان»، که مجلّه ادبی وابسته به دموکراتها بود، به زبان فارسی نوشته میشدند. خود او نیز به زبان فارسی سخن میگفت و کلّیه صد و چند نطقی که از او به جامانده، به زبان فارسی است.<ref name=":0" /> | خیابانی به علت عشق به ایران و زبان رسمی کشور، دستور داده بود در تمام مدارس آذربایجان به فارسی تدریس شود. «تجدّد»، ارگان دموکراتهای آذربایجان و مجلّة «آزادیستان»، که مجلّه ادبی وابسته به دموکراتها بود، به زبان فارسی نوشته میشدند. خود او نیز به زبان فارسی سخن میگفت و کلّیه صد و چند نطقی که از او به جامانده، به زبان فارسی است.<ref name=":0" /> | ||
خیابانی برای پاسداشت شهیدان تبریز که در انقلاب مشروطه خون خود را فدای انقلاب کرده بودند دست به اقدام جالبی زد. احمد کسروی مینویسد: یکی از کارهای نیکی که در آن روزها رخداد این بود که با دستور خیابانی یک «گاردن پارتی» برپا نمود که از درآمد آن خاکهای کشتگان راه مشروطه را بالا آوردند و در آن میان یادی از باسکرویل جوان آمریکایی کرده شد و خیابانی و دیگران گفتارهایی راندند. و چون نهاده شد که یک فرش گرانبهای ارجداری که دارای پیکره باسکرویل باشد ببافانند و برای مادر آن جوان به آمریکا فرستند. <ref>تاریخ هیجده سالهی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحه ۸۸۱</ref> | |||
== کشمکش با دولت مرکزی == | == کشمکش با دولت مرکزی == | ||
خط ۱۶۶: | خط ۱۷۳: | ||
' مشیرالدّوله، نخست وزیر وقت، مُخبرالسّلطنه را، که برای مردم تبریز چهره یی ناآشنا نبود، به عنوان والی آذربایجان به تبریز فرستاد. وی در اوایل شهریور، حدود دو هفته پیش از شهادت خیابانی، وارد تبریز شد و برای کاستنِ فعالیت دموکراتها با خیابانی به مذاکره پرداخت. چون مذاکره سودی نداد، روز ۲۱ شهریور به قزّاقخانه رفت و با رئیس قزّاقخانه برای سرکوبی جنبش تبریز تَبانی کرد. فردای آن روز، قوای قزّاق، که بیش از ۲۰۰نفر نبودند، به عمارت «عالیقاپو»، «تجدّد» و خانههای سران جنبش، یورش بردند و پس از چند رویارویی، بر تمام مواضعی که در دست دموکراتها بود، چیره شدند و قیام خیابانی به زانو نشست. پس از سقوط حکومت ملّی، سه روز خانههای آزادیخواهان غارت شد. | ' مشیرالدّوله، نخست وزیر وقت، مُخبرالسّلطنه را، که برای مردم تبریز چهره یی ناآشنا نبود، به عنوان والی آذربایجان به تبریز فرستاد. وی در اوایل شهریور، حدود دو هفته پیش از شهادت خیابانی، وارد تبریز شد و برای کاستنِ فعالیت دموکراتها با خیابانی به مذاکره پرداخت. چون مذاکره سودی نداد، روز ۲۱ شهریور به قزّاقخانه رفت و با رئیس قزّاقخانه برای سرکوبی جنبش تبریز تَبانی کرد. فردای آن روز، قوای قزّاق، که بیش از ۲۰۰نفر نبودند، به عمارت «عالیقاپو»، «تجدّد» و خانههای سران جنبش، یورش بردند و پس از چند رویارویی، بر تمام مواضعی که در دست دموکراتها بود، چیره شدند و قیام خیابانی به زانو نشست. پس از سقوط حکومت ملّی، سه روز خانههای آزادیخواهان غارت شد. | ||
خیابانی در روز یورش قزّاقها، از پشت بام، درحالی که یک تفنگ و قطار فشنگ به همراه داشت، به خانه همسایه گریخت. وقتی میزبانش ـ حاج شیخ حسینعلی میانجی ـ که فرد مشهور و محترمی بود، از او خواست اجازه بدهد پیش مخبرالسّلطنه رفته برای او تأمین بخواهد، خیابانی در پاسخش گفت: «ما هیچگاه نمی توانستیم تصوّر کنیم که رفیق و هممسلک قدیمی ما اینطور از آب درآید و برخلاف مصالح آزادی پا را در یک کفش کرده، بگوید آنچه من میگویم درست است… شما مستحضر هستید که دموکراتهای تبریز همیشه از او مدافعه کرده اند و در مواقع بسیار مشکل فریاد میزدیم اگر حکومت قانونی میخواهید بفرستید مُخبرالسّلطنه را انتخاب و اعزام دارید». وقتی میزبان اصرار کرد. خیابانی برافروخته شد و با لحن تندی به وی خطاب کرد: «پدر بزرگوار! من کشته شدن را به تسلیم ترجیح میدهم. من از اَعقاب بابک خرّمدین هستم که … آن چنان رشادت و عظمت از خود بروز داد»<ref>قیام شیخ محمّد خیابانی، ص۴۹۱ - شیخ [[قیام شیخ محمّد خیابانی، ص۴۹۱|محمدخیابانی]]</ref> | خیابانی در روز یورش قزّاقها، از پشت بام، درحالی که یک تفنگ و قطار فشنگ به همراه داشت، به خانه همسایه گریخت. وقتی میزبانش ـ حاج شیخ حسینعلی میانجی ـ که فرد مشهور و محترمی بود، از او خواست اجازه بدهد پیش مخبرالسّلطنه رفته برای او تأمین بخواهد، خیابانی در پاسخش گفت: «ما هیچگاه نمی توانستیم تصوّر کنیم که رفیق و هممسلک قدیمی ما اینطور از آب درآید و برخلاف مصالح آزادی پا را در یک کفش کرده، بگوید آنچه من میگویم درست است… شما مستحضر هستید که دموکراتهای تبریز همیشه از او مدافعه کرده اند و در مواقع بسیار مشکل فریاد میزدیم اگر حکومت قانونی میخواهید بفرستید مُخبرالسّلطنه را انتخاب و اعزام دارید». وقتی میزبان اصرار کرد. خیابانی برافروخته شد و با لحن تندی به وی خطاب کرد: «پدر بزرگوار! من کشته شدن را به تسلیم ترجیح میدهم. من از اَعقاب بابک خرّمدین هستم که … آن چنان رشادت و عظمت از خود بروز داد»<ref>قیام شیخ محمّد خیابانی، ص۴۹۱ - شیخ [[قیام شیخ محمّد خیابانی، ص۴۹۱|محمدخیابانی]]</ref>در فردای سقوط حکومت ملّی، یکی از سران قزّاق به نام اسماعیل قزّاق، خیابانی را در زیرزمین خانه شیخ حسینعلی میانجی با چند تیر به شهادت رساند و دفتر قیام دلاورانه او، که شوقی تازه برای رهایی در مردم آذربایجان برانگیخته بود، با شهادت وی بسته شد.<ref name=":0" /> | ||
در | احمد کسروی مینویسد: مخبرالسطنه به شهر در آمده در عالیقاپو نشست. اما خیابانی، قزاقان به نهانگاه او پی برده چند تن بسرش رفتند و او را با چند تیر کشته جنازهاش را بر روی نردبانی انداخته بیرون آوردند. در اینباره سخن دوگونه است: مخبرالسلطنه میگفت قزاقان چون نزدیک شدهاند خیابانی خودش خود را کشته میگفت: نوشتهای در این باره از جیب او درآمده ولی دیگران میگفتند: خیابانی در زیر زمینی میبوده و تفنگی به دست میداشته. قزاقان آنرا دیده از بیرون شلیک کرده خیابانی را از پا انداختهاند و همانا این راستتر است.<ref>تاریخ هیجده سالهی آذربایجان ـ احمد کسروی ـ صفحهی ۸۹۲</ref> | ||
«قیام شیخ محمّد خیابانی در تبریز»، علی آذری، چاپ ۱۳۶۲, ص۱۵۴ | «قیام شیخ محمّد خیابانی در تبریز»، علی آذری، چاپ ۱۳۶۲, ص۱۵۴ | ||
«دو مبارز جنبش مشروطه»، رئیس نیا و ناهید، ص ۲۹۳ | «دو مبارز جنبش مشروطه»، رئیس نیا و ناهید، ص ۲۹۳ | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |
ویرایش