طاهریان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
حکومت طاهریان در سال ۲۰۵ ه.ق توسط طاهربن حسین ملقب به ذوالیمینین تأسیس شد و تا سال ۲۵۹ دوام داشت.<ref name=":1">تاریخ ما - [https://tarikhema.org/ancient/iran/22652/%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86/ طاهریان] </ref> | حکومت طاهریان در سال ۲۰۵ ه.ق توسط طاهربن حسین ملقب به ذوالیمینین تأسیس شد و تا سال ۲۵۹ دوام داشت.<ref name=":1">تاریخ ما - [https://tarikhema.org/ancient/iran/22652/%D8%B7%D8%A7%D9%87%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86/ طاهریان] </ref> | ||
''' '''پس از مرگ هارونالرشید خلیفه عباسی در 193 هـ، میان دو پسرش امین و مأمون بر سر خلافت نزاع درگرفت. مأمون به طاهر دستور داد که با برادر وی امین جنگ کند. طاهر امین را مغلوب کرد و ذوالیمینین (صاحب دو دست راست) لقب گرفت و از طرف مأمون حکومت خراسان منصوب شد و اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی را تشکیل داد و اولین گام در راه استقلال ایران را برداشت و نام خلیفه از خطبه حذف کرد.<ref name=":2">ایرانشناسی - [http://iransair.blogsky.com/1387/09/12/post-3/ طاهریان-صفاریان-سامانیان]</ref> | |||
== '''پیدایش طاهریان '''(206-259) == | |||
از آنجا که « مأمون مادرش خراسانی و خودش شیعی گونه و نیمه ایرانی بود و خلافتش را مدیون سپاه خراسان ، خاصه مرهون سعی و جلادت یک سردار خراسانی از موالی خزاعه که از عهد ابومسلم دعوت عباسی را پذیرفته بودند به نام " طاهربن الحسین " بود »[3]، « در شوال 205 ظاهراً به پاس خدمات طاهر و باطناً گویا برای دور کردن او از بغداد و کوتاه ساختن دست استیلایش از امور خلافت ، او را به حکومت خراسان فرستاد. مخصوصاً چون طاهر امین را کشته بود ، خلیفه با این حرکت قاتل برادر را از پیش چشم خود دور کرد و طاهر نیز چون از خلیفه بیم داشت این مأموریت را به میل پذیرفت.»<ref name=":3">تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/hokumat-taherian حکومت طاهریان]</ref> | |||
== امیران خانواده طاهریان == | == امیران خانواده طاهریان == | ||
طاهر | '''امیران طاهری سالهای حکومت''' | ||
طاهر بن حسین 205-207 (سالها به هجری قمری است) | |||
طلحه بن طاهر 207-213 | |||
علی بن طاهر (به نیابت از عبدالله) 213-214 | |||
عبدالله بن طاهر 213-230 | |||
طاهر | طاهر (دوم) بن عبدالله 230-248 | ||
محمد | محمد بن طاهر بن عبدالله 248-259 <ref name=":4">تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/nue-hokumat-taherian نوع حکومت طاهریان]</ref> | ||
== طاهر بن حسین == | == طاهر بن حسین == | ||
خط ۶۱: | خط ۶۸: | ||
پس از طاهرذوالیمینین جانشینان او 50 سال حکومت خراسان را داشتند و در بغداد نیز با نفوذ بسیار چندی در مقام شُرطه بودند. معروفترین امیر طاهریان، پس از طاهر ذوالیمینین، عبدالله بن طاهر است که مردی دانا و دادگر بود و با آن که نام خلیفه را در خطبه نماز جمعه می آورد و هر ساله بخشی از خراج خراسان را به دربار خلافت میفرستاد، امّا به خلیفه اجازه دخالت درامور داخلی خراسان را نمیداد. این امیر دانشمند در آبادانی نیشابور یسیار کوشید. به کشاورزی توجّهی خاص داشت و از همین رو به فرمان او کتابی درباره راه نگهداری از قنات ها نوشته شد. دربار او محلّ رفت و آمد دانشمندان و شاعران و نویسندگان پارسی زبان بود. آخرین امیر طاهریان، محمّد بن طاهر، به دست یعقوب لِیث صفّار زندانی شد. وی پس از مرگ یعقوب آزاد گردید و دوباره به مقام ریاست شهربانی بغداد رسید. امّا دیگر نتوانست حکومت خراسان را به دست آورد.»<ref>تاریخچه جهان - [http://ourhistory.mihanblog.com/post/7 ایران در زمان طاهریان]</ref> | پس از طاهرذوالیمینین جانشینان او 50 سال حکومت خراسان را داشتند و در بغداد نیز با نفوذ بسیار چندی در مقام شُرطه بودند. معروفترین امیر طاهریان، پس از طاهر ذوالیمینین، عبدالله بن طاهر است که مردی دانا و دادگر بود و با آن که نام خلیفه را در خطبه نماز جمعه می آورد و هر ساله بخشی از خراج خراسان را به دربار خلافت میفرستاد، امّا به خلیفه اجازه دخالت درامور داخلی خراسان را نمیداد. این امیر دانشمند در آبادانی نیشابور یسیار کوشید. به کشاورزی توجّهی خاص داشت و از همین رو به فرمان او کتابی درباره راه نگهداری از قنات ها نوشته شد. دربار او محلّ رفت و آمد دانشمندان و شاعران و نویسندگان پارسی زبان بود. آخرین امیر طاهریان، محمّد بن طاهر، به دست یعقوب لِیث صفّار زندانی شد. وی پس از مرگ یعقوب آزاد گردید و دوباره به مقام ریاست شهربانی بغداد رسید. امّا دیگر نتوانست حکومت خراسان را به دست آورد.»<ref>تاریخچه جهان - [http://ourhistory.mihanblog.com/post/7 ایران در زمان طاهریان]</ref> | ||
== '''خوارج''' == | |||
« در زمان خلافت مهد ی در سال 160 از فرقه خوارج که درکرمان و سیستان و خراسان و دو طرف دریای عمان فراوان بودند، شخصی از اعراب مهاجر قبیله بنی ثقیف به نام '''یوسف البَرم''' در قسمت شرقی خراسان یعنی درحدود مرو رود و طالقان و جوزجانان ( گوزگانان) به ادعای امامت قیام کرد و حکومت شهر پنوشنگ را که با مصعب جدّ طاهر ذوالیمینین بود از او گرفت و بر کلیه ناحیه شرق خراسان استیلا یافت. | |||
جمعی دیگر از خوارج در عهد هارون به ریاست '''حمزه خارجی''' در سیستان و خراسان و قهستان و مکران دولت معتبری تشکیل دادند وحمزه لقب امیرالمؤمنین اختیار کرد. هارون بیشتر به خیال دفع حمزه عازم خراسان گردید ولی چون در همین سفر مرد، حمزه به همان قدرت سابق باقی ماند و با آل طاهر که تازه بر روی کار آمده و خراسان و سیستان را تحت حکومت خود درآورده بودند ، به زد خورد پرداخت؛* گاهی غالب و زمانی مغلوب بود تا آنکه به دست طلحه پسرو جانشین طاهر ذوالیمینین مغلوب شد و در 12 جمادی الاخری سال 213 فوت کرد ولی خوارج از میان نرفتند و پیوسته با آل طاهر در نزاع بودند تا سال 233 که امامت ایشان نصیب عمار خارجی شد و این عمار همان کسی است که به دست یعقوب لیث به قتل رسیده است.»<ref name=":3" /> | |||
== طاهریان وایران == | |||
بهطور معمول تصور بر این است که سلسلة طاهری نخستین سلسلة ایرانیِنیمهمستقل است که در ایران بعد از اسلام به قدرت رسیده است. سلسلههای بعدیعبارتند از صفاریان، سامانیان و... | |||
در این باره باید گفت: طاهریان ویژگیهای یک دولت نیمه مستقل، همانندسلسلههای یاد شده را نداشتند. در عین حال، یک تفاوت اساسی با امیران پیش ازخود داشتند. آن تفاوت در این بود که امیران پیشین، نه به صورت موروثی بلکه تنهابا حُکم خلفا سر کار آمده وبا حکم آنان عزل میشدند، بدون آن که قدرت را بهطورخانوادگی در میان خاندان خویش نگاه دارند؛ اما طاهریان، آنچنان موضع استواریدر خراسان داشتند که به صورت موروثی برای پنجاه سال حکومت را در اختیارگرفتند. این نکتهای تازه وتجربهای بود که میتوانست زمینه را برای دولتهایبعدی که به سمت استقلال خواهی پیش رفتند، فراهم کند. آنها درآمدی بر نظامسلسلهسالاری مستقل ایرانی دورة بعد از خود هستند. با این حال، از نظر اصولکار، آنها هر بار با حکم خلیفة جدید به حکومت خویش ادامه داده و به هر روی،منصوب از طرف آنان بودند. | |||
نکتة دیگری را نیز باید در نظر داشت. این مسأله که ایران میبایست به نوعیاستقلال در اداره برسد، از زمان هارون مطرح شده بود؛ درست از زمانی که وی،مأمون را به امارت شرق ایران گماشت وامارت مرکز وغرب دنیای اسلام را به امینداد. این تفکیک ضرورتی بود که خلافت عباسی میبایست به آن تن میداد؛ زیراامکان ادارة این سرزمین وسیع از مرکزیت بغداد نبود. زمانی که مأمون به بغداد آمد،مشرق را به طاهر سپرد وبر تفکیک شرق از غرب مهر تأیید نهاد. این اقدام، آغازیبرای استقلال ایران از بغداد بود.<ref name=":4" /> | |||
== اوضاع سایر ایالات ایران در دورة طاهریان == | |||
گذشت که در فرمان مأمون به طاهر، حکومت تمامِ مشرق اسلامی به وی واگذار شد.طبعا در تمامی این مناطق، طاهر فرمانروایانی داشته است. از جمله نزدیکترین آنهابه خراسان، دیار سیستان است. طاهر حکومت این ناحیه را به فرزندش طلحه سپردواو نیز در دورههای مختلف، حاکمانی برای آن منطقه میفرستاد. | |||
خوارج سیستان بسیار قوی بودند وبارها حاکم آن ناحیه را از سیستان بیرونکردند. زمانی حمزة خارجی فرماندهی آنها را داشت وپس از آن که به تعبیر «تاریخسیستان» در سال 213 فرمان یافت ـ یعنی درگذشت ـ آنها با شخصی به نام ابواسحاق جاشنی بیعت کردند. او با غارتگریهای آنها مخالفت کرد وآنها مجبور شدند باابوعوف نامی بیعت کنند. کرّ و فرّ خوارج گه گاه در جهت دفاع از مردم بودوروزگاری، باعث آشوب ونا آرامی. به همین دلیل، مردم نیز در حمایت از آنها یادولت طاهری دو دل بودند. عاقبت عیّاران، به رهبری یعقوب لیث، با جذبحمایت مردم، توانستند برای مدتی نام سیستان را در تاریخ ایران پرآوازه کنند. بعداز این، به دولت آنها خواهیم پرداخت. | |||
یکی از مناطق مهمی که حد فاصل خراسان وعراق بود، منطقة جبال بود. در ایناستان نیز شهرهای مختلفی وجود داشت که مهمترین آنها ری بود. حاکمان اینشهر، نوعا از طرف طاهریان تعیین شده ودر برخی اوقات افرادی از خود خاندانطاهری بودند. اسحاق بن ابراهیم بن مصعب، عموزادة طاهر ونیز محمد بن علیبن طاهر، از جمله حاکمان شهر ری بودند. همچنین گفته شده است که حسین بنطاهر بن عبدالله بن طاهر، در سال 262 به عنوان حاکم استان جبال منصوب شد. | |||
شهر قم از دیگر شهرهای جبال بود که به دلیل حضور طایفة عرب اشعری کهمذهب شیعه داشتند، بهطور مداوم در برابر امیران عباسی میایستاد. البته دلایلی کهدر کتابهای تاریخی آمده، حاکی از آن است که مشکل مردم، گرفتن خراج بی حدوحصر از آنها بوده است. داستانهای مفصلی در این باره در کتاب تاریخ قمآمدهاست. | |||
در سال 210 هجری، مردم قم مأمون را از خلافت خلع کردند که با آمدن سپاهعباسی شهر تصرف شد ومبالغ زیادی به عنوان خراج از مردم گرفته شد. علی بنهشام حاکم قم وبرخی مناطق دیگر، به قدری ظالم بود که در سال 217 مأمون فرمانقتل او را صادر کرد. دربارة قم خبر دیگری هم از سال 254 هجری هست که مُفْلحترکی به این شهر حمله کرد وشمار زیادی از مردم را کشت. | |||
شهر کرج ـ در نزدیکی اراک کنونی ـ از شهرهای تازه تأسیسی بوده که در اوایلقرن سوم هجری بنا نهاده شد. بنیادگذار این شهر، قاسم بن عیسی معروف به ابودُلَفعِجْلی (م 225 یا 226) است. وی همراه طایفهاش بنیعجل در عراق عجم سکونتگزید ودر تحولات سیاسی این دوران نقش فعالی به عهده گرفت. به همین دلیلشهر مزبور را کرج ابودُلَف مینامند. | |||
فرزندان ونوادگان ابودلف از رجال مشهور سیاسی وعلاقمند به ادب وفرهنگبودند. عبدالعزیز بن ابیدلف و احمد ـ فرزند عبدالعزیز ـ از چهرههایی هستند کهزمانی امارت کاشان، اصفهان وبرخی دیگر از شهرهای جبال را در قرن سومداشتهاند. شاعران زیادی از جمله ابوتَمّام ودِعْبِل از وی ستایش کردهاند کهاشعارشان برجای مانده است. او به علویان نیز علاقة زیادی داشت وبه آنانکمکمیکرد. | |||
ولایت فارس نیز در اختیار طاهریان بود واز امرای آن در این دوره ابراهیم بنمصعب بن حسین ومحمد بن اسحاق بن ابراهیم طاهری هستند. میان این افراد کهعموزادههای طاهر بودند، نزاع واختلاف بود؛ اما به هر روی منطقة مزبور هر ازچندی میان آنها دست به دست میشد. | |||
آذربایجان در این سالها، سخت گرفتار شورش بابک خرّم دین بود که در دفترنخست دربارة آن سخن گفتیم.<ref>تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/ghalamro-taherian قلمرو طاهریان]</ref> | |||
'''طاهریان وفرهنگ''' | |||
مسألة دیگر دربارة طاهریان آن است که آنان، مانند بسیاری از موالی ایرانی دیگر،شرایط جدید را که شرایطی عربی بود قبول کرده وزبان رسمی عربی را پذیرفتند.شگفت آن که ابنفَنْدُق بیهقی نوشته است: طلحه فرزند طاهر، فردی عالِم ونحویبوده وسیبویه، ادیب برجستة عرب قصد رفتن نزد او را داشت که در مسیر عبور، درشهر ساوه درگذشت. | |||
منهاج سراج نیز نوشته است: «عبدالله بن طاهر عظیم علم دوست بود، تا غایتیکه از امام ابوعبید القاسم بن سلاّم التماس نمود تا غریب الحدیث را برای او شرح کردودر عوض آن صد هزار درم نقره وخلع وافر داد.» | |||
طاهریان از موالی قبیلة خزاعه بودند واین خود نوعی داخل شدن در نسبعربی بود. در این دورة پنجاه ساله، نشانی از این که آنها به زبان فارسی توجهی کردهیا زبان مزبور رشد وتوسعهای یافته باشد، وجود ندارد. در حالی که در دورةسامانیها، آثار فراوانی در این بارة یافت میشود. این زمان هنوز فارسیِ جدید بهمرحلة بلوغ نرسیده بود وزبان پهلوی نیز یارای مطرح شدن در عرصهای فراتر ازعرصة یک زبان خانگی ومحلی را نداشت. | |||
بنابر این، باید از داشتن هر گونه اندیشهای در این باره که سلسلة طاهری یکسلسلة ایرانْگرا وحتی ایرانی به معنای نوعی ملیگرایی است، پرهیز کرد. اینزمان، هنوز ایران، به تمام معنا جزو لاینفک دنیای اسلام بود وجنبشهایایرانیگرا، همگی توسط امویان وعباسیان سرکوب شده وطاهریان در این زمینه، ازیاران عباسیان به شمار میآمدند. این مسأله تا به آنجاست که برخی گفتند کهطاهریان دستور سوزاندن برخی از کتابهای عجمی مانند قصة وامق وعذرا رادادند. عوفی در کتاب لباب الالباب دربارة طاهریان نوشته است: | |||
ایشان را در پارسی ولغت دری، اعتقادی نبود. در آن عصر شعرا، در این فن، کمترخوض کردند. | |||
ابن ندیم در کتاب الفهرست نوشته است که امرای طاهری همه شاعر بودند وطبعا ایناشعار به عربی بوده است. دیوان طاهر پنجاه برگ، دیوان عبدالله پنجاه برگ ودیوانمحمد بن عبدالله بن طاهر هفتاد برگ ودیوان عبیدالله بن عبدالله، یک صد برگبوده است. این عبیدالله، کتابهایی هم داشته است که یکی از آنها کتاب فی السیاسةالملوکیة بودهاست. | |||
از دیگر فرهیختگان طاهری، منصور بن طلحة بن طاهر بن حسین است کهعبدالله بن طاهر او را حکیم آلطاهر مینامید. ابنندیم نوشته است: وی مدتی امارتمرو وآمل را داشت وآثاری در فلسفه وموسیقی نگاشت. یکی از آنها المونسفیالموسیقی بود که کِندی، فیلسوف عرب، آن را واقعا اسباب انس وراحتیمیدانست. | |||
شاعرانی نیز که در اطراف آنها رفت وشد داشتند، همه شعر عربی میسرودند.یکی از آنها ابوعمرو کلثوم بن عَمْرو عَتّابی است که او را مصاحب وندیم طاهردانستهاند.<ref>تاریخ ایران - [http://tarikhiran.blog.ir/post/farhang-taherian فرهنگ طاهریان] </ref> | |||
== قیامهای بابک و مازیار == | |||
از وقایع مهم روزگار طاهریان ( 206 ـ 259 هـ) ظهور بابک خرم دین بود که گویا از آیین مزدک پیروی میکرد و علیه حکومت تازیان برخاسته بود. پس از سالها مبارزه سرانجام در 223 هـ.ق. به دست افشین سردار ایرانی معتصم خلیفه عباسی به قتل رسید. | |||
دیگر قیام مازیار پسر قارن بود در 224 هـ.ق که در همان سال گرفتار شد و در 225 هـ.ق در سامرا اعلام گردید. معتصم افشین را بازداشت کرد و او در سال 226 هـ.ق در زندان خلیفه جان داد.<ref name=":2" /> | |||
== اضمحلال طاهریان == | == اضمحلال طاهریان == |
نسخهٔ ۲۲ آوریل ۲۰۱۸، ساعت ۰۹:۵۲
طاهریان اولین حکومت مستقل ایران بعد از حملهٔ اعراب بودند.
در اوایل قرن سوم، طاهر بن حسین، یکی از سرداران مأمون عباسی از طرف او امیر خراسان شد و بدلیل آن که عدم اطاعت خود را از مأمون اعلام کرد، اولین حکومت مستقل ایرانی بعد از اسلام در ایران تشکیل شد و حکومت او به طاهریان معروف شد. در زمان طاهریان نیشابور به پایتختی برگزیده شد.
طاهریان در جنگ با خوارج در شرق ایران به پیروزی دست یافتند و سرزمینهای دیگری مانند سیستان و قسمتی از ماوراءالنهر را به تصرف در آوردند و نظم و امنیت را در مرزها بر قرار کردند. گفته میشود که در زمان حکومت طاهریان، به جهت اهمیت دادن آنان به کشاورزی و عمران و آبادی، کشاورزان به آسودگی زندگی میکردند.
در زمان طاهریان قیامهای بابک و مازیار که به ترتیب در آذربایجان و طبرستان (مازندران) رخ داد باعث شد که آنها از توجه به شرق ایران باز دارد.به همین دلیل خوارج دست به شورش زدند. آخرین امیر طاهری محمدبن طاهر نیز فردی مقتدر نبود. در نتیجه حکومت طاهریان رو به ضعف نهاد. و سرانجام در اواسط قرن سوم هجری به دست یعقوب لیث صفاری سرنگون شد.[۱]
حکومت طاهریان در سال ۲۰۵ ه.ق توسط طاهربن حسین ملقب به ذوالیمینین تأسیس شد و تا سال ۲۵۹ دوام داشت.[۲]
پس از مرگ هارونالرشید خلیفه عباسی در 193 هـ، میان دو پسرش امین و مأمون بر سر خلافت نزاع درگرفت. مأمون به طاهر دستور داد که با برادر وی امین جنگ کند. طاهر امین را مغلوب کرد و ذوالیمینین (صاحب دو دست راست) لقب گرفت و از طرف مأمون حکومت خراسان منصوب شد و اولین حکومت نیمه مستقل ایرانی را تشکیل داد و اولین گام در راه استقلال ایران را برداشت و نام خلیفه از خطبه حذف کرد.[۳]
پیدایش طاهریان (206-259)
از آنجا که « مأمون مادرش خراسانی و خودش شیعی گونه و نیمه ایرانی بود و خلافتش را مدیون سپاه خراسان ، خاصه مرهون سعی و جلادت یک سردار خراسانی از موالی خزاعه که از عهد ابومسلم دعوت عباسی را پذیرفته بودند به نام " طاهربن الحسین " بود »[3]، « در شوال 205 ظاهراً به پاس خدمات طاهر و باطناً گویا برای دور کردن او از بغداد و کوتاه ساختن دست استیلایش از امور خلافت ، او را به حکومت خراسان فرستاد. مخصوصاً چون طاهر امین را کشته بود ، خلیفه با این حرکت قاتل برادر را از پیش چشم خود دور کرد و طاهر نیز چون از خلیفه بیم داشت این مأموریت را به میل پذیرفت.»[۴]
امیران خانواده طاهریان
امیران طاهری سالهای حکومت
طاهر بن حسین 205-207 (سالها به هجری قمری است)
طلحه بن طاهر 207-213
علی بن طاهر (به نیابت از عبدالله) 213-214
عبدالله بن طاهر 213-230
طاهر (دوم) بن عبدالله 230-248
محمد بن طاهر بن عبدالله 248-259 [۵]
طاهر بن حسین
طاهر بن حسین در سال (۱۸۱ ه.ق) از جانب علی بن عیسی، و الی خراسان، به حکومت پوشنگ منصوب شد. برخورد شدید او با خوارج و حمزه بن عبدالله خارجی و نیز همراهی او با هرثمه برای نبرد با رافع بن لیث به دستور هارون الرشید باعث انتخاب طاهر به فرماندهی سپاه مأمون شد. او درسال ۱۹۵ ه.ق برای مقابله با علی بن عیسی سردار امین انتخاب شد که در نبردی در قسطانه نزدیک ری او را شکست داد. در سال ۱۹۷ ه.ق نیز در رأس سپاه مأمون به محاصرۀ یک ساله بغداد پرداخت؛امین را دستگیر و به قتل رساند. در سال ۱۹۹ ه.ق برای فرونشاندن فتنۀ نصربن شبث خارجی به رقه در شام رفت و تا ۲۰۴ه.ق در آنجا بود. بعد از بازگشت از شام به عنوان رئیس شرطه بغداد انتخاب شد. بالاخره در سال ۲۰۵ه.ق مأمون، ولایت خراسان را به او سپرد و بعدها امارت سیستان، کرمان، قوس، طبرستان، رویان و ری نیز زیر نظر او بود.اما سال بعد نام مأمون را از خطبهها انداخت و برای او دعا نکرد و حتی در سکهها نیز نام او را ضرب نکرد و نوعی استقلال به هم رساند سرانجام بعد از یکسال و شش ماه حکومت در خراسان در سال ۲۰۷ ه.ق درگذشت.[۲]
عبدالله
پس از طاهر،پسرش، عبدالله، از سوی مأمون بر خراسان گماشته شد. او در سال ۲۱۶ ه.ق خوارج خراسان را ریشهکن کرد و پس از برقراری آرامش نیشابور را مرکز حکومت خود قرار داد.
وی از سوی خلفای بعدی،معتصم و و اثق نیز حمایت گردید. او در خراسان بناهای زیادی ایجاد و و قف مردم کرد و به توسعۀ کشاورزی و آبیاری و حفر قنات پرداخت و کتابخانۀ عظیمی نیز در نیشابور بر پا کرد.
طاهر
پس از درگذشت عبدالله، فرزندش طاهر، از طرف و اثق به حکومت خراسان منصوب شد.در دورۀ او خوارج و عیاران بخشهایی از قلمرو او را تصرف کردند.
محمد بن طاهر
در دورۀ زمامداری محمدبن طاهر (۲۲۸ -۲۵۹ ه.ق) حسن بن زید علوی در طبرستان در سال ۲۵۱ ه.ق خروج کرد و بر اکثر بلاد دیلم و گیلان مستولی شد و از طرفی یعقوب لیث نیز بعد از ضبط سیستان بخشهایی از خراسان را تصرف کرد و به هرات لشکر کشید و و الی محمدبن طاهر را از آنجا بیرون کرده پوشنگ را که دارالسلطنۀ طاهریان بود تصرف کرد بدین سان قلمرو طاهریان تجزیه شده محمد توسط یعقوب لیث صفاری دستگیر و سرانجام دولت طاهریان را منقرض نمود.[۲]
اوضاع اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی دورۀ طاهریان:
خراسان در این دوره مورد توجه علویان و محل حضور آنها بود که و رود امام رضا (ع) به این حضور افزود. طاهریان پیرو مذاهب اهل سنت بوده از خلافت عباسی حمایت و قیامهای علوی را سرکوب میکردند.
آنان زبان عربی را پذیرفتند.نثر و نظم در این دوره عربی است.
تشکیلات اداری طاهریان اقتباسی از خلافت عباسی بود که نمونهای از دیوانسالاری عهد ساسانی بود.
دولت طاهریان، اولین دولت اسلامی بود که در دوران خلافت در ایران به وجود آمد و بخش قابل ملاحظه ای از این سرزمین را به صورت نوع حکومت موروثی محلی از نظارت مستقیم خلیفه بغداد خارج کرد. با این حال، این دولت در کسب قدرت و حفظ آن، محتاج به اعمال خشونت در مقابل خلفا نشد. طاهر بن حسین، معروف به ” ذوالیمینین ” که این دولت به وسیله وی بنیاد شد، از موالی وابسته به قبیله خزاعه از اعراب خراسان بود. طاهر تربیت عربی داشت. خاندانش نیز، ایرانی نژاد و فارسی زبان بودند که از مدتها پیش درپوشنگ ( فوشنج ) هرات شهرت و قدرت داشتند.
در اواخر خلافت هارون و دردوره ای که مامون در خراسان اقامت داشت، طاهر و پدرش حسین مورد توجه مامون واقع شدند. چون طاهر چند سالی بعد در کشمکشی که بین مامون و برادرش امین بر سر خلافت در گرفت، موفق به غلبه بر سپاه امین و تامین خلافت مامون گشت ( ۱۹۸ ه.ق.)، در دستگاه خلافت حیثیت قابل ملاحظه یافت. چندی بعد، از آنجا که رفع اغتشاشهایی که در خراسان به وسیله خوارج روی داده بود ضرورت فوری داشت، و نیز خلیفه هم ترجیح می داد قاتل برادر را از پیش چشم خود دور نماید، ولایت خراسان را به طاهر تفویض کرد البته، این تفویض شامل فرمانروایی سیستان و کرمان نیز می شد و مشتمل بر نظارت بر ماور النهر و احیانا فتوحات اسلامی در آن نواحی بود. بدین گونه، قلمرو حکومت طاهر، به قول طبری، از بغداد تا دورترین سرزمینهای شرق را شامل بود. در خراسان طاهر داعیه استقلال یافت و موجب نگرانی خلیفه گشت. اما بعد از مرگ مشکوک وی که بلافاصله بعد از حذف نام مامون از خطبه نماز جمعه واقع شد ( ۲۰۷ ه.ق.)، خلیفه خود را ناچار دید حکومت خراسان را به پسر وی – طلحه بن طاهر – واگذار کند. البته، حکومت خراسان در آن هنگام در واقع تحت سلطه و تصرف وی بود. بدین سان، حکومت خراسان در خاندان طاهر به صورت موروثی در آمد. خلیفه هم به اصطلاح با قبول حکومت طلحه به صورت دست نشانده، وابستگی آن را به خلافت بغداد اعاده و تامین کرد .
لذا، استقلال حکومت موروثی خاندان طاهر به صورت یک تحول اداری درآمد و شکل یک تجزیه و انفصال سیاسی به خود نگرفت. حکومت طلحه هم در خراسان که به نیابت از برادرش عبدالله بن طاهر منسوب شد، صورت اداری تحول را قابل توجیه ساخت. فرمانروایی طلحه که شش سالی بیش نکشید (وفات ربیع الاول ۲۱۳ ه.ق.) صرف مبارزه با خوارج شد. در عین حال، مانند پدر همچنان خراج مقرر را به خلیفه می پرداخت. با این کار، حکومت خود را از اینکه نوعی طغیان نسبت به فرمانروایی خلافت تلقی شود، حفظ کرد. در دوران فرمانروایی برادرش، عبدالله بن طاهر (۲۳۰-۲۱۳ ه.ق.)، قدرت طاهریان به اوج اعتلای خویش رسید. بعد از وفات مامون (۲۱۸ ه.ق) خلیفه جدید ” المعتصم بالله “هم، با آنکه به ظاهر از عبدلله دل خوشی نداشت، ابقای او را در حکومت خراسان اجتناب ناپذیر یافت. بدین گونه، استقلال طاهریان بعد از مامون نیز، بی تزلزل ماند .
عبدالله در تجهیز غزوه های اسلامی در ماورالنهر اهتمام کرد و در دفع اغتشاش مجدد خوارج کوشید. همچنین، توفیقی که در اطفای شورش مازیار پیدا کرد (۲۲۵ ه.ق.) حیثیت او را در نزد متشرعه سنی و خلیفه بغداد فزونی داد. در خراسان به توسعه آبادانی و ترویج کشاورزی علاقه نشان داد و به خصوص در حمایت از طبقات کشاورز در مقابل مالکان بزرگ و عمال دولت مساعی قابل ملاحظه ای به جای آورد. حکومت پسرش، طاهرین عبدالله ( ۲۴۸ –۲۳۰ ه.ق.)، در بسط عدالت و حفظ امنیت گذشت. در پایان عهد او، سیستان دچار اغتشاش شد و با اعتلای یعقوب لیث، این منطقه از قلمرو طاهریان جدا گشت ( ۲۴۸ ه.ق. ). محمد بن طاهر که بعد از او به امارت رسید، طبرستان را هم از دست داد (۲۵۰ ه.ق.) او چندی بعدبه وسیله یعقوب لیث، مغلوب و اسیرشد (۲۵۹ ه.ق.) سرانجام با غلبه صفاریان بر خراسان، فروانروایی طاهریان پایان یافت .
با آنکه بعدها یک بار دیگر نیز حکومت خراسان چندی به او واگذار شد (۲۷۱ ه.ق.) ولی قدرت طاهریان دیگر در خراسان هرگز تجدید نشد. امارت طاهریان در خراسان اندکی بیش از نیم قرن طول کشید. مرکز فرمانروایی آنان ابتدا در مرو بود و سپس در نیشابور منتقل شد. از نامه ای که طاهر بن حسین به پسرش عبدالله در باب آیین فروانروایی نوشت، می توان مبنای نظری حکومت آنان را دریافت. این متن در کتاب ” بغداد ” ابن طیفور وماخذ دیگر نقل شده است. همچنین از دستورالعمل بخشنامه گونه ای که عبد الله بن طاهر به عمال خود در ولایتهای تابع فرستاد، که متن آن نیز در ” زین الااخبار ” گردیزی آمده است این امر دریافت میشود .
البته لازم به یادآوری است که در تمام قلمرو آنان با آنکه نام خلیفه در خطبه و سکه آورده می شد، حاکم واقعی امیر طاهری بود و خلیفه بغداد امکان و مجال اعمال قدرت در امور را نداشت .[۲]
طاهریان در یک نگاه
« طاهریان نخستین سلسله ایرانی است که از اطاعت کامل خلفای بغداد سر پیچید و به تشکیل دولتی محلی و تا اندازهٔ زیادی مستقل در خراسان توفیق یافت. طاهریان از خاندان امیران و سرداران ناحیه ای در نزدیکی هَرات به نام پوشَنگ یا فوشَنج بودند و در مبارزات ابومسلم برای روی کار آوردن بنیعبّاس شرکت داشتند. در اختلاف بین پسران هارونالرشید، امین و مأمون، طاهر پسر حسین جانب مأمون را گرفت و در جنگی که علی بن عیسی بن ماهان، سردار امین، در ری برضدّ مأمون کرد، طاهربن حسین او را شکست داد و کشت. هنگامی که مأمون به خلافت رسید به پاس این خدمات طاهر را، برای پاسداری از امنیّت شهر، شُرطه بغداد کرد و چند سال بعد حکومت خراسان را به او داد.*
نوشته اند که طاهر پس از فتح بغداد، هنگامی که می خواست با امام رضا(ع) ولیعهد مأمون بیعت کند، با دست چپ با امام بیعت کرد وگفت: « دست راست من در خراسان در بیعت مأمون است.» چون مأمون این گفته را شنید گفت: «من هر دو دست طاهر را راست می گویم تا بیعت او بر هردوی ما درست باشد.» از این جهت به طاهر لقب " ذوالیمینین " داد یعنی کسی که دارای دو دست راست است. باز گفته اند که طاهر با هر دو دست شمشیر می زد و لقب ذوالیمینین به این مناسبت بدو داده شده است. درسال 207ه/822م، هنگامی که طاهر حکومت خراسان را داشت، روزی در مسجد جامع مرو نام خلیفه را از خطبه انداخت. اگرچه فردای آن روز او را مرده یافتند و گمان می رود که به وسیله جاسوسان خلیفه مسموم شده باشد، امّا این تاریخ را آغاز تلاش برای تشکیل حکومتهای ملّی ایرانی شمردهاند.*
پس از طاهرذوالیمینین جانشینان او 50 سال حکومت خراسان را داشتند و در بغداد نیز با نفوذ بسیار چندی در مقام شُرطه بودند. معروفترین امیر طاهریان، پس از طاهر ذوالیمینین، عبدالله بن طاهر است که مردی دانا و دادگر بود و با آن که نام خلیفه را در خطبه نماز جمعه می آورد و هر ساله بخشی از خراج خراسان را به دربار خلافت میفرستاد، امّا به خلیفه اجازه دخالت درامور داخلی خراسان را نمیداد. این امیر دانشمند در آبادانی نیشابور یسیار کوشید. به کشاورزی توجّهی خاص داشت و از همین رو به فرمان او کتابی درباره راه نگهداری از قنات ها نوشته شد. دربار او محلّ رفت و آمد دانشمندان و شاعران و نویسندگان پارسی زبان بود. آخرین امیر طاهریان، محمّد بن طاهر، به دست یعقوب لِیث صفّار زندانی شد. وی پس از مرگ یعقوب آزاد گردید و دوباره به مقام ریاست شهربانی بغداد رسید. امّا دیگر نتوانست حکومت خراسان را به دست آورد.»[۶]
خوارج
« در زمان خلافت مهد ی در سال 160 از فرقه خوارج که درکرمان و سیستان و خراسان و دو طرف دریای عمان فراوان بودند، شخصی از اعراب مهاجر قبیله بنی ثقیف به نام یوسف البَرم در قسمت شرقی خراسان یعنی درحدود مرو رود و طالقان و جوزجانان ( گوزگانان) به ادعای امامت قیام کرد و حکومت شهر پنوشنگ را که با مصعب جدّ طاهر ذوالیمینین بود از او گرفت و بر کلیه ناحیه شرق خراسان استیلا یافت.
جمعی دیگر از خوارج در عهد هارون به ریاست حمزه خارجی در سیستان و خراسان و قهستان و مکران دولت معتبری تشکیل دادند وحمزه لقب امیرالمؤمنین اختیار کرد. هارون بیشتر به خیال دفع حمزه عازم خراسان گردید ولی چون در همین سفر مرد، حمزه به همان قدرت سابق باقی ماند و با آل طاهر که تازه بر روی کار آمده و خراسان و سیستان را تحت حکومت خود درآورده بودند ، به زد خورد پرداخت؛* گاهی غالب و زمانی مغلوب بود تا آنکه به دست طلحه پسرو جانشین طاهر ذوالیمینین مغلوب شد و در 12 جمادی الاخری سال 213 فوت کرد ولی خوارج از میان نرفتند و پیوسته با آل طاهر در نزاع بودند تا سال 233 که امامت ایشان نصیب عمار خارجی شد و این عمار همان کسی است که به دست یعقوب لیث به قتل رسیده است.»[۴]
طاهریان وایران
بهطور معمول تصور بر این است که سلسلة طاهری نخستین سلسلة ایرانیِنیمهمستقل است که در ایران بعد از اسلام به قدرت رسیده است. سلسلههای بعدیعبارتند از صفاریان، سامانیان و...
در این باره باید گفت: طاهریان ویژگیهای یک دولت نیمه مستقل، همانندسلسلههای یاد شده را نداشتند. در عین حال، یک تفاوت اساسی با امیران پیش ازخود داشتند. آن تفاوت در این بود که امیران پیشین، نه به صورت موروثی بلکه تنهابا حُکم خلفا سر کار آمده وبا حکم آنان عزل میشدند، بدون آن که قدرت را بهطورخانوادگی در میان خاندان خویش نگاه دارند؛ اما طاهریان، آنچنان موضع استواریدر خراسان داشتند که به صورت موروثی برای پنجاه سال حکومت را در اختیارگرفتند. این نکتهای تازه وتجربهای بود که میتوانست زمینه را برای دولتهایبعدی که به سمت استقلال خواهی پیش رفتند، فراهم کند. آنها درآمدی بر نظامسلسلهسالاری مستقل ایرانی دورة بعد از خود هستند. با این حال، از نظر اصولکار، آنها هر بار با حکم خلیفة جدید به حکومت خویش ادامه داده و به هر روی،منصوب از طرف آنان بودند.
نکتة دیگری را نیز باید در نظر داشت. این مسأله که ایران میبایست به نوعیاستقلال در اداره برسد، از زمان هارون مطرح شده بود؛ درست از زمانی که وی،مأمون را به امارت شرق ایران گماشت وامارت مرکز وغرب دنیای اسلام را به امینداد. این تفکیک ضرورتی بود که خلافت عباسی میبایست به آن تن میداد؛ زیراامکان ادارة این سرزمین وسیع از مرکزیت بغداد نبود. زمانی که مأمون به بغداد آمد،مشرق را به طاهر سپرد وبر تفکیک شرق از غرب مهر تأیید نهاد. این اقدام، آغازیبرای استقلال ایران از بغداد بود.[۵]
اوضاع سایر ایالات ایران در دورة طاهریان
گذشت که در فرمان مأمون به طاهر، حکومت تمامِ مشرق اسلامی به وی واگذار شد.طبعا در تمامی این مناطق، طاهر فرمانروایانی داشته است. از جمله نزدیکترین آنهابه خراسان، دیار سیستان است. طاهر حکومت این ناحیه را به فرزندش طلحه سپردواو نیز در دورههای مختلف، حاکمانی برای آن منطقه میفرستاد.
خوارج سیستان بسیار قوی بودند وبارها حاکم آن ناحیه را از سیستان بیرونکردند. زمانی حمزة خارجی فرماندهی آنها را داشت وپس از آن که به تعبیر «تاریخسیستان» در سال 213 فرمان یافت ـ یعنی درگذشت ـ آنها با شخصی به نام ابواسحاق جاشنی بیعت کردند. او با غارتگریهای آنها مخالفت کرد وآنها مجبور شدند باابوعوف نامی بیعت کنند. کرّ و فرّ خوارج گه گاه در جهت دفاع از مردم بودوروزگاری، باعث آشوب ونا آرامی. به همین دلیل، مردم نیز در حمایت از آنها یادولت طاهری دو دل بودند. عاقبت عیّاران، به رهبری یعقوب لیث، با جذبحمایت مردم، توانستند برای مدتی نام سیستان را در تاریخ ایران پرآوازه کنند. بعداز این، به دولت آنها خواهیم پرداخت.
یکی از مناطق مهمی که حد فاصل خراسان وعراق بود، منطقة جبال بود. در ایناستان نیز شهرهای مختلفی وجود داشت که مهمترین آنها ری بود. حاکمان اینشهر، نوعا از طرف طاهریان تعیین شده ودر برخی اوقات افرادی از خود خاندانطاهری بودند. اسحاق بن ابراهیم بن مصعب، عموزادة طاهر ونیز محمد بن علیبن طاهر، از جمله حاکمان شهر ری بودند. همچنین گفته شده است که حسین بنطاهر بن عبدالله بن طاهر، در سال 262 به عنوان حاکم استان جبال منصوب شد.
شهر قم از دیگر شهرهای جبال بود که به دلیل حضور طایفة عرب اشعری کهمذهب شیعه داشتند، بهطور مداوم در برابر امیران عباسی میایستاد. البته دلایلی کهدر کتابهای تاریخی آمده، حاکی از آن است که مشکل مردم، گرفتن خراج بی حدوحصر از آنها بوده است. داستانهای مفصلی در این باره در کتاب تاریخ قمآمدهاست.
در سال 210 هجری، مردم قم مأمون را از خلافت خلع کردند که با آمدن سپاهعباسی شهر تصرف شد ومبالغ زیادی به عنوان خراج از مردم گرفته شد. علی بنهشام حاکم قم وبرخی مناطق دیگر، به قدری ظالم بود که در سال 217 مأمون فرمانقتل او را صادر کرد. دربارة قم خبر دیگری هم از سال 254 هجری هست که مُفْلحترکی به این شهر حمله کرد وشمار زیادی از مردم را کشت.
شهر کرج ـ در نزدیکی اراک کنونی ـ از شهرهای تازه تأسیسی بوده که در اوایلقرن سوم هجری بنا نهاده شد. بنیادگذار این شهر، قاسم بن عیسی معروف به ابودُلَفعِجْلی (م 225 یا 226) است. وی همراه طایفهاش بنیعجل در عراق عجم سکونتگزید ودر تحولات سیاسی این دوران نقش فعالی به عهده گرفت. به همین دلیلشهر مزبور را کرج ابودُلَف مینامند.
فرزندان ونوادگان ابودلف از رجال مشهور سیاسی وعلاقمند به ادب وفرهنگبودند. عبدالعزیز بن ابیدلف و احمد ـ فرزند عبدالعزیز ـ از چهرههایی هستند کهزمانی امارت کاشان، اصفهان وبرخی دیگر از شهرهای جبال را در قرن سومداشتهاند. شاعران زیادی از جمله ابوتَمّام ودِعْبِل از وی ستایش کردهاند کهاشعارشان برجای مانده است. او به علویان نیز علاقة زیادی داشت وبه آنانکمکمیکرد.
ولایت فارس نیز در اختیار طاهریان بود واز امرای آن در این دوره ابراهیم بنمصعب بن حسین ومحمد بن اسحاق بن ابراهیم طاهری هستند. میان این افراد کهعموزادههای طاهر بودند، نزاع واختلاف بود؛ اما به هر روی منطقة مزبور هر ازچندی میان آنها دست به دست میشد.
آذربایجان در این سالها، سخت گرفتار شورش بابک خرّم دین بود که در دفترنخست دربارة آن سخن گفتیم.[۷]
طاهریان وفرهنگ
مسألة دیگر دربارة طاهریان آن است که آنان، مانند بسیاری از موالی ایرانی دیگر،شرایط جدید را که شرایطی عربی بود قبول کرده وزبان رسمی عربی را پذیرفتند.شگفت آن که ابنفَنْدُق بیهقی نوشته است: طلحه فرزند طاهر، فردی عالِم ونحویبوده وسیبویه، ادیب برجستة عرب قصد رفتن نزد او را داشت که در مسیر عبور، درشهر ساوه درگذشت.
منهاج سراج نیز نوشته است: «عبدالله بن طاهر عظیم علم دوست بود، تا غایتیکه از امام ابوعبید القاسم بن سلاّم التماس نمود تا غریب الحدیث را برای او شرح کردودر عوض آن صد هزار درم نقره وخلع وافر داد.»
طاهریان از موالی قبیلة خزاعه بودند واین خود نوعی داخل شدن در نسبعربی بود. در این دورة پنجاه ساله، نشانی از این که آنها به زبان فارسی توجهی کردهیا زبان مزبور رشد وتوسعهای یافته باشد، وجود ندارد. در حالی که در دورةسامانیها، آثار فراوانی در این بارة یافت میشود. این زمان هنوز فارسیِ جدید بهمرحلة بلوغ نرسیده بود وزبان پهلوی نیز یارای مطرح شدن در عرصهای فراتر ازعرصة یک زبان خانگی ومحلی را نداشت.
بنابر این، باید از داشتن هر گونه اندیشهای در این باره که سلسلة طاهری یکسلسلة ایرانْگرا وحتی ایرانی به معنای نوعی ملیگرایی است، پرهیز کرد. اینزمان، هنوز ایران، به تمام معنا جزو لاینفک دنیای اسلام بود وجنبشهایایرانیگرا، همگی توسط امویان وعباسیان سرکوب شده وطاهریان در این زمینه، ازیاران عباسیان به شمار میآمدند. این مسأله تا به آنجاست که برخی گفتند کهطاهریان دستور سوزاندن برخی از کتابهای عجمی مانند قصة وامق وعذرا رادادند. عوفی در کتاب لباب الالباب دربارة طاهریان نوشته است:
ایشان را در پارسی ولغت دری، اعتقادی نبود. در آن عصر شعرا، در این فن، کمترخوض کردند.
ابن ندیم در کتاب الفهرست نوشته است که امرای طاهری همه شاعر بودند وطبعا ایناشعار به عربی بوده است. دیوان طاهر پنجاه برگ، دیوان عبدالله پنجاه برگ ودیوانمحمد بن عبدالله بن طاهر هفتاد برگ ودیوان عبیدالله بن عبدالله، یک صد برگبوده است. این عبیدالله، کتابهایی هم داشته است که یکی از آنها کتاب فی السیاسةالملوکیة بودهاست.
از دیگر فرهیختگان طاهری، منصور بن طلحة بن طاهر بن حسین است کهعبدالله بن طاهر او را حکیم آلطاهر مینامید. ابنندیم نوشته است: وی مدتی امارتمرو وآمل را داشت وآثاری در فلسفه وموسیقی نگاشت. یکی از آنها المونسفیالموسیقی بود که کِندی، فیلسوف عرب، آن را واقعا اسباب انس وراحتیمیدانست.
شاعرانی نیز که در اطراف آنها رفت وشد داشتند، همه شعر عربی میسرودند.یکی از آنها ابوعمرو کلثوم بن عَمْرو عَتّابی است که او را مصاحب وندیم طاهردانستهاند.[۸]
قیامهای بابک و مازیار
از وقایع مهم روزگار طاهریان ( 206 ـ 259 هـ) ظهور بابک خرم دین بود که گویا از آیین مزدک پیروی میکرد و علیه حکومت تازیان برخاسته بود. پس از سالها مبارزه سرانجام در 223 هـ.ق. به دست افشین سردار ایرانی معتصم خلیفه عباسی به قتل رسید.
دیگر قیام مازیار پسر قارن بود در 224 هـ.ق که در همان سال گرفتار شد و در 225 هـ.ق در سامرا اعلام گردید. معتصم افشین را بازداشت کرد و او در سال 226 هـ.ق در زندان خلیفه جان داد.[۳]
اضمحلال طاهریان
محمدبن طاهر (اخرین حکمران طاهریان) از یعقوب لیث صفاری شکست خورد(259ه.ق) و با کشته شدن وی سلسله ی طاهریان به آخر رسید.[۹]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ تاریخ ایران - طاهریان
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ ۲٫۲ ۲٫۳ تاریخ ما - طاهریان
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ایرانشناسی - طاهریان-صفاریان-سامانیان
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ تاریخ ایران - حکومت طاهریان
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ تاریخ ایران - نوع حکومت طاهریان
- ↑ تاریخچه جهان - ایران در زمان طاهریان
- ↑ تاریخ ایران - قلمرو طاهریان
- ↑ تاریخ ایران - فرهنگ طاهریان
- ↑ Tiki-Toki - طاهریان