مرضیه: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
==زندگی نامه == | ==زندگی نامه == | ||
<small>'''مرضیه صدای صداها، خاتون شهر شعرها و شورها'''</small> | |||
در هنگامه رقص شکوفهها، در اولین روز رویش جوانهها، در نخستین روز بهار زندگیبخش و ساعتهایی پس از تحویل سال در فروردین سال ۱۳۰۳ چشم به جهان گشود که لحظهٴ تولدش در انطباق با تولد طبیعت، خبر از خلاقیت، شکوفایی و جاودانگی میداد. کودکی که نام اشرفالسادات را بر گوش او زمزمه کردند. | |||
'''مرضیه | == <small>ورود به عرصه هنر</small> == | ||
<small>'''خدیجه خانم ملقب به اشرفالسادات مرتضایی با نام هنری مرضیه در خانوادهیی هنر دوست و اهل هنر متولد شد. پدر، مردی فاضل و روحانی و مادر، از تبار دوستداران شعر و هنر که مشوق اصلی مرضیه در کار شعر و آواز بود'''.</small> در ۱۹سالگی بهطور حرفهیی قدم در عرصه هنر نهاد و در آواز تحت تعلیم اساتید بزرگی چون استاد ابوالحسن صبا و مرتضی محجوبی قرار گرفت. وی در سنین جوانی در دورانی در ایران شروع به خوانندگی کرد که برای یک زن جوان کار سادهیی نبود. اما زیبایی صدای وی، زمان را در نوردید و او از محبوبیتی بیسابقه در میان مردم بهعنوان یک خواننده مردمی بهرهمند شد. | |||
در | |||
آخرین سالهای دهه ۱۳۰۰خورشیدی، ترانهها و آوازها یا از مجالس پیرامون دربار برمیخواستند و یا از کلبهها و خانههای روستاییان و یا از محافل خصوصی شهری. از سوی دیگر محدوده چهاردیواری از هر طرف راه زن را مسدود میکرد. بزرگترین فعالیت اجتماعی برای زن نگهداری کودکان و خدمتکاری مردان بود. راه تحصیل و دانش بر زنان بسته بود. خراب کردن چهاردیواری محاصره کننده زنان به قرنی تلاش نیازمند بود. در چنین فضای بستهٴ فرهنگی، آواز خواندن توسط یک زن، یک گستاخی و یک شورش علیه فرهنگ مسلط زمانه بود. قهرمان ما یکی از این شورشگران علیه فرهنگ مسلط بود. او با جسارت تمام، بار این مبارزه را به دوش گرفت، قدم به میدان نهاد، پیشتاز این صحنه شد و با شهامت بسیار صدای خود را در راه مردم گذاشت. | |||
آخرین سالهای دهه ۱۳۰۰خورشیدی، ترانهها و آوازها یا از مجالس پیرامون دربار برمیخواستند و یا از کلبهها و خانههای روستاییان و یا از محافل خصوصی شهری. از سوی دیگر محدوده چهاردیواری از هر طرف راه زن را مسدود میکرد. بزرگترین فعالیت اجتماعی برای زن نگهداری کودکان و خدمتکاری مردان بود. راه تحصیل و دانش بر زنان بسته بود. خراب کردن چهاردیواری محاصره کننده زنان به قرنی تلاش نیازمند بود. | |||
در چنین فضای بستهٴ فرهنگی، آواز خواندن توسط یک زن، یک گستاخی و یک شورش علیه فرهنگ مسلط زمانه بود. قهرمان ما یکی از این شورشگران علیه فرهنگ مسلط بود. او با جسارت تمام، بار این مبارزه را به دوش گرفت، قدم به میدان نهاد، پیشتاز این صحنه شد و با شهامت بسیار صدای خود را در راه مردم گذاشت. | |||
== آغاز کار حرفهیی == | |||
مرضیه در سال ۱۳۲۱زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید. در این نمایش موزیکال چون هنرپیشه اول نمایش، خواننده نبود، مرضیه از پشت صحنه بهجای او آواز میخواند. کمی بعد، از مرضیه دعوت شد تا در برنامه «شیروخورشید سرخ ایران» که از رادیو ایران پخش میشد، شرکت کند. مرضیه در این برنامه شعر و آهنگ معروف «شیدا» به نام «امشب شب مهتابه» را خواند و صدایش به دل هزاران شنونده رادیو نشست. | مرضیه در سال ۱۳۲۱زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید. در این نمایش موزیکال چون هنرپیشه اول نمایش، خواننده نبود، مرضیه از پشت صحنه بهجای او آواز میخواند. کمی بعد، از مرضیه دعوت شد تا در برنامه «شیروخورشید سرخ ایران» که از رادیو ایران پخش میشد، شرکت کند. مرضیه در این برنامه شعر و آهنگ معروف «شیدا» به نام «امشب شب مهتابه» را خواند و صدایش به دل هزاران شنونده رادیو نشست. | ||
'''مرضیه صدای جاودانه''' | <small>'''مرضیه صدای جاودانه'''</small> | ||
حالا دیگر نام مرضیه بر سر زبانها افتاده بود و مردم میخواستند این خوانندهٴ تازه نفس را ببینند. جامعه باربد یک بار دیگر نمایش «خسرو و شیرین» را به روی صحنه برد، اما این بار مرضیه شخصاً در نقش شیرین ظاهر شد. استقبال تماشاگران از این برنامه به حدی بود که استاد مهرتاش ناچار شد تا مدتها اجرای آن را بر روی صحنه ادامه بدهد. این نمایش برای مرضیه یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبهرو شد. مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیفنویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت میکردند. | حالا دیگر نام مرضیه بر سر زبانها افتاده بود و مردم میخواستند این خوانندهٴ تازه نفس را ببینند. جامعه باربد یک بار دیگر نمایش «خسرو و شیرین» را به روی صحنه برد، اما این بار مرضیه شخصاً در نقش شیرین ظاهر شد. استقبال تماشاگران از این برنامه به حدی بود که استاد مهرتاش ناچار شد تا مدتها اجرای آن را بر روی صحنه ادامه بدهد. این نمایش برای مرضیه یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبهرو شد. مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیفنویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت میکردند. | ||
خط ۳۳: | خط ۲۳: | ||
'''مرضیه - برنامه گلها''' | '''مرضیه - برنامه گلها''' | ||
مرضیه از نخستین خوانندگان برنامه گلها، برنامه ارزشمند موسیقی رادیو ایران بود. برنامهیی که نوازشگر قلب و روان میلیونها ایرانی شد. اولین کنسرت او به همت شاعر بزرگ ایران، ملک الشعرای بهار، اجرا گردید که حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد و آنان را در طول کنسرت نسبت به هنرمند جوان و جسور خود به تحسین بینظیری واداشت. جمعیت شرکتکننده در کنسرت برای اولین بار دریافتند با هنرمندی مواجهند که حرفی نو برای گفتن دارد. روزی که اولین برنامه مرضیه از رادیو پخش شد، صدایی صاف، شفاف و دلنشین در ایران طنینانداز شد که میرفت تا برای نزدیک به ۷دهه خاطرات تلخ و شیرین سه نسل را در یک سرزمین پهناور تاریخی با خود عجین و همراه کند، قلبها را به تسخیر خود در بیاورد و سرود عشق و مهربانی را در همه جای ایران بگستراند. کوله باری از دو هزار ترانه و آواز، او را تا مرزهای رمزآلود یک چهره اسطورهیی جاودانه کرد. | مرضیه از نخستین خوانندگان برنامه گلها، برنامه ارزشمند موسیقی رادیو ایران بود. برنامهیی که نوازشگر قلب و روان میلیونها ایرانی شد. اولین کنسرت او به همت شاعر بزرگ ایران، ملک الشعرای بهار، اجرا گردید که حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد و آنان را در طول کنسرت نسبت به هنرمند جوان و جسور خود به تحسین بینظیری واداشت. جمعیت شرکتکننده در کنسرت برای اولین بار دریافتند با هنرمندی مواجهند که حرفی نو برای گفتن دارد. روزی که اولین برنامه مرضیه از رادیو پخش شد، صدایی صاف، شفاف و دلنشین در ایران طنینانداز شد که میرفت تا برای نزدیک به ۷دهه خاطرات تلخ و شیرین سه نسل را در یک سرزمین پهناور تاریخی با خود عجین و همراه کند، قلبها را به تسخیر خود در بیاورد و سرود عشق و مهربانی را در همه جای ایران بگستراند. کوله باری از دو هزار ترانه و آواز، او را تا مرزهای رمزآلود یک چهره اسطورهیی جاودانه کرد. | ||
مرضیه - روی کار آمدن | مرضیه - روی کار آمدن آخوندها… مرضیه پس از صعود به بالاترین قله آواز ایران، در حاکمیت، آخوندها سکوت اختیار کرد و صدای پرغوغا و همیشه دلنواز و پرتوانش را ۱۵سال در سینه پنهان ساخت. اما نه، او تصمیم به سکوت نداشت. سکوت ۱۵ساله، آرامش قبل از توفان بود. آن توفان عشق و آزادی ایران، که در وجود او خروشان بود، قرار بود درخشانترین صفحات حیات او را رقم بزند و او را به ستارهیی روشن در آسمان هنر ایران بدل کند.<blockquote>مرضیه در اینباره گفته بود: «ملاها صدای عشق و احساسات انسانی را به سکوت کشاندند. آنها نسیم و مهتاب و بهار و لبخند سرزمین مادری من ایران را به زندان افکندند. سرزمینی که روزی یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگهای تاریخی و گهواره شعر و ادبیات و موسیقی و انسانیت بود، اینک در زیر ضربات شلاق یک حکومت ضدتمدن و فرهنگ، ضد زن و ضدانسانیت قرار گرفته است».</blockquote> '''تولدی دوباره''' | ||
مرضیه در اینباره گفته بود: «ملاها صدای عشق و احساسات انسانی را به سکوت کشاندند. آنها نسیم و مهتاب و بهار و لبخند سرزمین مادری من ایران را به زندان افکندند. سرزمینی که روزی یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگهای تاریخی و گهواره شعر و ادبیات و موسیقی و انسانیت بود، اینک در زیر ضربات شلاق یک حکومت ضدتمدن و فرهنگ، ضد زن و ضدانسانیت قرار گرفته است». | |||
''' | |||
چنین بود که تک ستارهٴ آواز ایران، پس از نیم قرن هنرنمایی و چشیدن سرد و گرم روزگار، جلای وطن و ترک خانمان و عزیزان کرد و سر انجام به سوی مجاهدین و مقاومت ایران پرکشید. تولدی نو در پروازی دیگر بسوی رهایی. | چنین بود که تک ستارهٴ آواز ایران، پس از نیم قرن هنرنمایی و چشیدن سرد و گرم روزگار، جلای وطن و ترک خانمان و عزیزان کرد و سر انجام به سوی مجاهدین و مقاومت ایران پرکشید. تولدی نو در پروازی دیگر بسوی رهایی. | ||
مرضیه آنگاه خروشید: «آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…». «من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند». | |||
«آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…». | |||
«من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند» | |||
بدین ترتیب خاتون شهر شعرها و شورها، بلبل سرگشته در دل صحرای تاریخ ایران، نیمه شبان تنها، بسان درویشی شیفته و سوخته جان، عاقبت گم شده خود را در هفتاد سالگی یافت: | رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند». «با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطعتر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…». بدین ترتیب خاتون شهر شعرها و شورها، بلبل سرگشته در دل صحرای تاریخ ایران، نیمه شبان تنها، بسان درویشی شیفته و سوخته جان، عاقبت گم شده خود را در هفتاد سالگی یافت: | ||
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش | |||
باز جوید روزگار وصل خویش | |||
''' | === '''کنسرتهای خیرهکننده''' === | ||
آنگاه کنسرتهای وی در پراعتبارترین مراکز هنری جهان، همچون آلبرت هال سلطنتی لندن، المپیای پاریس و سالن ویلشر هال لسآنجلس با ترکیبی از موسیقی و پیامهای سیاسی برگزار گردید. | آنگاه کنسرتهای وی در پراعتبارترین مراکز هنری جهان، همچون آلبرت هال سلطنتی لندن، المپیای پاریس و سالن ویلشر هال لسآنجلس با ترکیبی از موسیقی و پیامهای سیاسی برگزار گردید. | ||
خط ۱۷۴: | خط ۱۳۸: | ||
صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن | صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن | ||
مرضیه هرگز غروب نخواهد کرد. وقتی ستارهها غروب کنند، افسانهها متولد میشوند…. | مرضیه هرگز غروب نخواهد کرد. وقتی ستارهها غروب کنند، افسانهها متولد میشوند….<ref>سازمان مجاهدین خلق ایران -[https://blog.mojahedin.org/i/ مرضیه صدای جاودانه]</ref> | ||
<blockquote>مرضیه در مصاحبهای گفت: «در زمانی که خانوادههای ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدر من با وجود اینکه یک فرد روحانی بود؛ مرا تشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتی که من آغاز به خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیرعادی بود و در عین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسهای میداشت و هم دانش کلاسیک موسیقی و هم چنین یک صدای خوب. در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای او را تأیید میکردند و همچنین تئوری موسیقی را باید بخوبی میدانست. من پیش از اینکه شروع به خواندن کنم سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم ». </blockquote>مرضیه در سال ۱۳۲۱ زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید. این نمایش که ۳۷ شب روی صحنه بود برای او یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبهرو شد. مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیفنویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت میکردند. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی جشن دویستمین سال استقلال آمریکا در مدیسن اسکوئر گاردن (واقع در شهر نیویورک) برگزار شد که در آن کشورهای زیادی دارای غرفه بودند. از ایران مرضیه و عارف از طرف رادیو برای مأموریت رفته بودند و هر روز در آنجا برنامه اجرا میکردند. | <blockquote>مرضیه در مصاحبهای گفت: «در زمانی که خانوادههای ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدر من با وجود اینکه یک فرد روحانی بود؛ مرا تشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتی که من آغاز به خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیرعادی بود و در عین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسهای میداشت و هم دانش کلاسیک موسیقی و هم چنین یک صدای خوب. در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای او را تأیید میکردند و همچنین تئوری موسیقی را باید بخوبی میدانست. من پیش از اینکه شروع به خواندن کنم سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم ». </blockquote>مرضیه در سال ۱۳۲۱ زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید. این نمایش که ۳۷ شب روی صحنه بود برای او یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبهرو شد. مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیفنویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت میکردند. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی جشن دویستمین سال استقلال آمریکا در مدیسن اسکوئر گاردن (واقع در شهر نیویورک) برگزار شد که در آن کشورهای زیادی دارای غرفه بودند. از ایران مرضیه و عارف از طرف رادیو برای مأموریت رفته بودند و هر روز در آنجا برنامه اجرا میکردند. |
نسخهٔ ۲۱ مهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۴:۳۳
مرضیه، اشرفالسادات مرتضایی (متولد ۱فروردین۱۳۰۳ تهران درگذشت ۲۱ مهر ۱۳۸۹ پارس) خواننده موسیقی کلاسیک ایرانی
زندگی نامه
مرضیه صدای صداها، خاتون شهر شعرها و شورها
در هنگامه رقص شکوفهها، در اولین روز رویش جوانهها، در نخستین روز بهار زندگیبخش و ساعتهایی پس از تحویل سال در فروردین سال ۱۳۰۳ چشم به جهان گشود که لحظهٴ تولدش در انطباق با تولد طبیعت، خبر از خلاقیت، شکوفایی و جاودانگی میداد. کودکی که نام اشرفالسادات را بر گوش او زمزمه کردند.
ورود به عرصه هنر
خدیجه خانم ملقب به اشرفالسادات مرتضایی با نام هنری مرضیه در خانوادهیی هنر دوست و اهل هنر متولد شد. پدر، مردی فاضل و روحانی و مادر، از تبار دوستداران شعر و هنر که مشوق اصلی مرضیه در کار شعر و آواز بود. در ۱۹سالگی بهطور حرفهیی قدم در عرصه هنر نهاد و در آواز تحت تعلیم اساتید بزرگی چون استاد ابوالحسن صبا و مرتضی محجوبی قرار گرفت. وی در سنین جوانی در دورانی در ایران شروع به خوانندگی کرد که برای یک زن جوان کار سادهیی نبود. اما زیبایی صدای وی، زمان را در نوردید و او از محبوبیتی بیسابقه در میان مردم بهعنوان یک خواننده مردمی بهرهمند شد.
آخرین سالهای دهه ۱۳۰۰خورشیدی، ترانهها و آوازها یا از مجالس پیرامون دربار برمیخواستند و یا از کلبهها و خانههای روستاییان و یا از محافل خصوصی شهری. از سوی دیگر محدوده چهاردیواری از هر طرف راه زن را مسدود میکرد. بزرگترین فعالیت اجتماعی برای زن نگهداری کودکان و خدمتکاری مردان بود. راه تحصیل و دانش بر زنان بسته بود. خراب کردن چهاردیواری محاصره کننده زنان به قرنی تلاش نیازمند بود. در چنین فضای بستهٴ فرهنگی، آواز خواندن توسط یک زن، یک گستاخی و یک شورش علیه فرهنگ مسلط زمانه بود. قهرمان ما یکی از این شورشگران علیه فرهنگ مسلط بود. او با جسارت تمام، بار این مبارزه را به دوش گرفت، قدم به میدان نهاد، پیشتاز این صحنه شد و با شهامت بسیار صدای خود را در راه مردم گذاشت.
آغاز کار حرفهیی
مرضیه در سال ۱۳۲۱زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید. در این نمایش موزیکال چون هنرپیشه اول نمایش، خواننده نبود، مرضیه از پشت صحنه بهجای او آواز میخواند. کمی بعد، از مرضیه دعوت شد تا در برنامه «شیروخورشید سرخ ایران» که از رادیو ایران پخش میشد، شرکت کند. مرضیه در این برنامه شعر و آهنگ معروف «شیدا» به نام «امشب شب مهتابه» را خواند و صدایش به دل هزاران شنونده رادیو نشست.
مرضیه صدای جاودانه
حالا دیگر نام مرضیه بر سر زبانها افتاده بود و مردم میخواستند این خوانندهٴ تازه نفس را ببینند. جامعه باربد یک بار دیگر نمایش «خسرو و شیرین» را به روی صحنه برد، اما این بار مرضیه شخصاً در نقش شیرین ظاهر شد. استقبال تماشاگران از این برنامه به حدی بود که استاد مهرتاش ناچار شد تا مدتها اجرای آن را بر روی صحنه ادامه بدهد. این نمایش برای مرضیه یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبهرو شد. مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیفنویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت میکردند.
مرضیه در زمانی که خوانندگی بهعنوان یک سرگرمی و یا شغلی نه چندان افتخارآمیز تلقی میشد و بهخصوص زنان در خانهها محبوس بوده حق هیچگونه ابراز وجودی نداشتند، بهعنوان یک زن جوان به خوانندگی بهعنوان یک هنر غرورآفرین درسطح بالایی از نظر فرهنگی نگریست و در نهایت برای خود جایگاهی در صحنهٴ هنر ایرانی با وجود همهٴ گوناگونیهای فرهنگی وزبانی ایجاد کرد.
مرضیه یکبار گفته بود: «نخستین دورهٴ آموزشها، هفت سال و بهطور مستمر ادامه داشت. یعنی در حقیقت، من در طول این زمان میتوانستم با زحمتی خیلی کمتر در یکی از رشتههای علمی یا ادبی دکترا بگیرم، میتوانستم این کار را بکنم تا در آن سالها کسی به من نگوید 'آوازه خوان' و مجبور نشوم آن قدر خون دل بخورم. ولی من تصمیم گرفته بودم نشان دهم که یک زن میتواند هم آواز بخواند و هم خانم باشد و پاک و پاکیزه زندگی کند.
مرضیه - برنامه گلها
مرضیه از نخستین خوانندگان برنامه گلها، برنامه ارزشمند موسیقی رادیو ایران بود. برنامهیی که نوازشگر قلب و روان میلیونها ایرانی شد. اولین کنسرت او به همت شاعر بزرگ ایران، ملک الشعرای بهار، اجرا گردید که حاضران را سخت تحت تأثیر قرار داد و آنان را در طول کنسرت نسبت به هنرمند جوان و جسور خود به تحسین بینظیری واداشت. جمعیت شرکتکننده در کنسرت برای اولین بار دریافتند با هنرمندی مواجهند که حرفی نو برای گفتن دارد. روزی که اولین برنامه مرضیه از رادیو پخش شد، صدایی صاف، شفاف و دلنشین در ایران طنینانداز شد که میرفت تا برای نزدیک به ۷دهه خاطرات تلخ و شیرین سه نسل را در یک سرزمین پهناور تاریخی با خود عجین و همراه کند، قلبها را به تسخیر خود در بیاورد و سرود عشق و مهربانی را در همه جای ایران بگستراند. کوله باری از دو هزار ترانه و آواز، او را تا مرزهای رمزآلود یک چهره اسطورهیی جاودانه کرد.
مرضیه - روی کار آمدن آخوندها… مرضیه پس از صعود به بالاترین قله آواز ایران، در حاکمیت، آخوندها سکوت اختیار کرد و صدای پرغوغا و همیشه دلنواز و پرتوانش را ۱۵سال در سینه پنهان ساخت. اما نه، او تصمیم به سکوت نداشت. سکوت ۱۵ساله، آرامش قبل از توفان بود. آن توفان عشق و آزادی ایران، که در وجود او خروشان بود، قرار بود درخشانترین صفحات حیات او را رقم بزند و او را به ستارهیی روشن در آسمان هنر ایران بدل کند.
مرضیه در اینباره گفته بود: «ملاها صدای عشق و احساسات انسانی را به سکوت کشاندند. آنها نسیم و مهتاب و بهار و لبخند سرزمین مادری من ایران را به زندان افکندند. سرزمینی که روزی یکی از بزرگترین تمدنها و فرهنگهای تاریخی و گهواره شعر و ادبیات و موسیقی و انسانیت بود، اینک در زیر ضربات شلاق یک حکومت ضدتمدن و فرهنگ، ضد زن و ضدانسانیت قرار گرفته است».
تولدی دوباره
چنین بود که تک ستارهٴ آواز ایران، پس از نیم قرن هنرنمایی و چشیدن سرد و گرم روزگار، جلای وطن و ترک خانمان و عزیزان کرد و سر انجام به سوی مجاهدین و مقاومت ایران پرکشید. تولدی نو در پروازی دیگر بسوی رهایی.
مرضیه آنگاه خروشید: «آزادی چیزی نیست که بتوان از آن گذشت. بهخاطر آزادی تا آخرین نفس در کنار مردم و مقاومت مردم ایران، در کنار مجاهدان ایستادهام…». «من بعد از ۱۵سال وقتی آمدم، اول نیامدم روی سن پاله دکنگره یا آلبرت هال. صاف و مستقیم رفتم وسط آن بیابانهای بیآب و علف و داغ. وسط آن زنان و مردان شجاع و رشید و وطنپرست که بهخاطر مردم و بهخاطر آزادی سر از پا نمیشناسند».
رفتم روی تانکهای داغ در هوای ۵۰درجه فریاد کشیدم و سرود خواندم. سرود جنگی و نظامی، سرود برای مجاهدان، بهخاطر آزادی، بهخاطر مردمی که عشق من هستند». «با همه خلوص میخواهم بر روی اولین تانک به جانب دشمن بشتابم. فکر همه خطرات را هم کردهام و صد بار قاطعتر از پیش مبارزه خواهم کرد و خواهم جنگید…». بدین ترتیب خاتون شهر شعرها و شورها، بلبل سرگشته در دل صحرای تاریخ ایران، نیمه شبان تنها، بسان درویشی شیفته و سوخته جان، عاقبت گم شده خود را در هفتاد سالگی یافت:
هر کسی کو دور ماند از اصل خویش
باز جوید روزگار وصل خویش
کنسرتهای خیرهکننده
آنگاه کنسرتهای وی در پراعتبارترین مراکز هنری جهان، همچون آلبرت هال سلطنتی لندن، المپیای پاریس و سالن ویلشر هال لسآنجلس با ترکیبی از موسیقی و پیامهای سیاسی برگزار گردید.
مرضیه وقتی در هشتاد و دو سالگی میخواست به همراه یک ارکستر بزرگ در سالن المپیای پاریس ظاهر شود و در برابر پنج هزار نفر نزدیک به سه ساعت آواز بخواند، فیگارو روزنامه مشهور فرانسوی درباره این رویداد بزرگ نوشت:
«اگر کسی بخواهد مرضیه را برای فرانسویان توصیف کند، جز با تلفیق چندین چهره نمیتواند این کار را بکند: عشقی از نوع «کاترین سُوژ» برای شعر و شاعران، طعم صدای بیانتها در زمینه ویولنها مانند «نانا موسکوری»، هیبت قوی مانند «جون بائز»، گرمای جذب کننده شرقیام کلثوم… مرضیه و هزاران هنرمند ایران زمین، هزارهها و قرنهاست که با آتش بانگنایشان شعلهٴ این فرهنگ را در مقابل توفانها زنده نگه داشتهاند و از نسلی به نسلی دیگر سپردهاند». (روزنامه فیگارو- ۲۵فروردین ۸۵ -به قلم «برتران دیکال)
به این ترتیب بود که این شوریده حال دلسوخته صدای سحرانگیز خود را به فریاد خروشان یک شورشی بدل نمود و عزم کرد تا تمام هنر خود را وقف مقاومت برای آزادی مردم میهنش کند. مردمی که به آنها عشق میورزید. او همهٴ آزارها و دشنامهای نامردمان را پذیرا شد، رفاه و آسایش را بر خود حرام کرد تا در دیار بیقراران، پیکی شود برای مهر تابان و عاقبت هم حلقه به در زد و سلاح بر دوش کشید:
مرضیه – رزمنده ارتش آزادیبخش
«… اراده و عزم جزم کردهام که بهعنوان رزمنده ارتش آزادیبخش به ارتش مریم بپیوندم. من برای رزمیدن و آزادی مردمم ترک خانمان و عزیزان و جلای وطن کردم، به دامن سیمرغ رهایی چنگ زدم، بر آستان علی (ع) و سیدالشهدا سرساییدم و گرد و غبار اشرف و مجاهدان پاکبازش را توتیای دیده نمودم و به نام گل سرخ خواندم».
۲۱مهر، اگرچه به ظاهر روز پرکشیدن اوست، اما او درست در چنین روزی در بیش از یک دهه پیش، تولدی دیگر یافته و پرکشیده بود. چرا که در جنگ ارادهها، اراده خللناپذیرش او را بهسوی ارتش آزادی کشاند. گوش کنید:
«برای پیروزی سهل و آسان نیامدهام. آمدهام تا در همه غم و شادی و شکست و پیروزی رشیدترین و پاکترین زنان و مردان ملتم شریک باشم. به خدا دیگر حال و حوصله خارجه و اروپا را ندارم…
من رزمنده ارتش آزادیبخش هستم. لااقل برای بچهها و راهگشایان ملتم آشپزی که بلدم. اگر نه دستکم دعایی بدرقه راهشان میکنم، اما اراده کردهام که بهعنوان رزمنده ارتش آزادیبخش به ارتش مریم بپیوندم…
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه هست».
مرضیه صدای جاودانه
آنگاه عزم خود را چنین فروتنانه مزین به شعری زیبا نمود:
گفتا که کیست بر در
گفتم کمین غلامت
گفتا چه کار داری
گفتم مها سلامت
گفتا چه عزم داری
گفتم وفا و یاری
گفتا ز من چه خواهی
گفتم که لطف عامت
و آن وقت، شور خود برای رزمندگی را چنین ابراز کرد:
گفتا که تا چند رانی
گفتم که تا بخوانی
گفتا که چند جوشی
گفتم که تا قیامت
مرضیه - یک اشرفی
باری، مرضیه، اشرف السادات هنرمندان آزاد و رها، به اشرف رسید. به شهر شهرها، شهر حماسهها، شهر افسانهها:
گفت معشوقی به عاشق، کی فتی!
تو به غربت دیدهیی بس شهرها
گو کدامین شهر از آنها خوشتر است
گفت آن شهری که در آن دلبر است
صدای او پس از ورود به اشرف، قلوب مردم ستمدیده در ایران و ایرانیان آزاده در سراسر جهان را تسخیر کرد، آنجا که گفت: «در کمال افتخار و سربلندی، لباس رزم به تن کردم و بهخاطر آزادی تا آخرین نفس و با تمام هستی خودم در کنار مردمم، سربلند و شاد و سرشار از افتخار، میایستم.
مرضیه صدای جاودانه
من آمدهام تا همهٴ استعداد و توان و انرژی و هنر و صدایم را برای آزادی مملکت، برای آزادی ایران و مردم شریف و بزرگوارمان بهکار بگیرم. آمدهام تا دست یاری بانوی بزرگ مقاومت ایران را بهگرمی بفشارم… در تو با تو، با تو در تو، بهاران میشوم».
به این ترتیب مرضیه در میدان مبارزه سیاسی نیز بهخواندن غزل خیرهکننده و آتشینی که غزل شرف و افتخار است، پرداخت. هنرش فروزانتر شد و از ”کاوه میهن“ و ”ایران زمین“ تا ”مثل جنگل“ و ”ارتش آزادی“ و صلای اذانی که با سلام به فاطمه زهرا (ع) مزین است، بیمحابا ”به نام گل سرخ“ نغمه سر داد تا رهروان تنهای «نیمه شبان» شاه و شب تیره و تار شیخ را بیشتر و بیشتر برانگیزد و «بوی جوی مولیان» وطن را عطرافشانی نماید.
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آورد حرز جان زخط مشکبار دوست
خوش میدهد نشان جلال و جمال یار
تا در طلب شود دلم امیدوار دوست
او که تمامی هنر خود را در مسیر مقاومتی پرشکوه و سترگ در مقابل سیاهترین دیکتاتوری تاریخ معاصر قرار داده بود، از این پس تا هنگامی که صدایش برای همیشه بهجاودانگی پیوست، کارنامه زندگیاش مجموعهیی ارزشمند از هنر و مقاومت شد و او را نه تنها در تاریخ هنر ایران، بلکه در تاریخ هنر ملتهای معاصر، منحصربهفرد و کم نظیر کرد.
مرضیه - تولد افسانهها
مرضیه صدای جاودانه
مهرماه سال ۱۳۸۹در حالی که هوای سرد پائیز میرفت تا هر چه بیشتر سرمای خود را به رخ بکشد، ایران گرمترین صدای خود را از دست داد. زنی که با تارهای جادویی حنجرهٴ طلاییاش در شکستن تارهای ضخیمی که زنان و زندگی آنها را در هم تنیده بود، یکتنه ایستاد و در مسیر انساندوستی و میهنپرستی، جسور و استوار به پیش تاخت. او به مردم زمانهٴ خود متکی بود و به آنها تعلق داشت.
مرضیه صدای جاودانه
مردم نیز به شایستگی آنچنانکه سزاوارش بود، از او به نیکی یاد کردند. ۲۱مهر امسال ۷سال از سفر ابدی مرضیه این قمری خوشخوان مردم میگذرد. ولی نام و یادش همچون نور ماه و مهتاب دلانگیز بر آسمان تیره و تار آسمان ایران روشنی میبخشد و صدای آسمانیاش هنوز در خاطره جمعی ایرانیان زنده مانده است. چرا که:
تنها صداست که میماند
من از سلالة درختانم
صدای خواهش شفاف آب به جاری شدن
مرضیه هرگز غروب نخواهد کرد. وقتی ستارهها غروب کنند، افسانهها متولد میشوند….[۱]
مرضیه در مصاحبهای گفت: «در زمانی که خانوادههای ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدر من با وجود اینکه یک فرد روحانی بود؛ مرا تشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتی که من آغاز به خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیرعادی بود و در عین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسهای میداشت و هم دانش کلاسیک موسیقی و هم چنین یک صدای خوب. در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای او را تأیید میکردند و همچنین تئوری موسیقی را باید بخوبی میدانست. من پیش از اینکه شروع به خواندن کنم سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم ».
مرضیه در سال ۱۳۲۱ زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی، فعالیت هنری خود را آغاز کرد. در ابتدا با بازی در نقش شیرین در نمایش «خسرو و شیرین» در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید. این نمایش که ۳۷ شب روی صحنه بود برای او یک کامیابی بزرگ و سریع به بار آورد و با استقبال بسیار مردم روبهرو شد. مرضیه پس از آن به چنان شهرت و مهارتی در خواندن آواز دست یافت که تصنیفنویسان و شاعران برای اجرای آثار خود توسط این هنرمند با یکدیگر رقابت میکردند. در سال ۱۳۵۴ خورشیدی جشن دویستمین سال استقلال آمریکا در مدیسن اسکوئر گاردن (واقع در شهر نیویورک) برگزار شد که در آن کشورهای زیادی دارای غرفه بودند. از ایران مرضیه و عارف از طرف رادیو برای مأموریت رفته بودند و هر روز در آنجا برنامه اجرا میکردند.
تصانیف دو صدایی:
مرضیه در طول دوره هنری خود ۵ بار تصانیف دو صدایی خواند که ۳ بار از آن با استاد بنان، یک بار با علی بهاری و یک بار هم با نوه دختری خود، جانان خرم بوده. چنگ رودکی که به جوی مولیان معروف شد با همکاری استاد بنان، آهنگسازی استاد روحالله خالقی و شعری از رودکی خلق شد. همین تصنیف در کنسرت سالن المپیا پاریس در سن ۸۳ سالگی که در واقع آخرین حضور او در صحنه بود با همراهی ارکستر اپرای پاریس و نیز جانان خرم نوه مرضیه که بخشهای مربوط به بنان را میخواند بازسازی و با تنظیم مجدد توسط محمد شمس بازخوانی شد.
مطلع شعر:
بوی جوی مولیان آید همی / یاد یار مهربان آید همی
دواثر دیگر اجرا شده با استاد بنان مربوط به برنامه رادیویی گلهای رنگارنگ ۲۵۴ و ۱۳۴ است که بصورت آواز ضبط و در دسترس است.
اما تصنیف دیگر که در سالهای نخست ورود مرضیه به دنیای هنر با همکاری علی بهاری سروده شده بود سالها بود که در گذر زمان از یادها و نظرها محو شده بود بطوری که خود مرضیه هیچگاه وجود چنین اثری را ابراز نکرد. بنا به گفته استاد بزرگ لشکری، بعد از ساخت تصنیف، وی احساس میکند بخشی از فضای تصنیف خالی است و نیاز به یک صدای مردانه دارد از همین رو از علی بهاری که در استودیو مشغول نواختن ویولن بوده درخواست میکند تا با مرضیه در این مورد همکاری کند و ایشان هم میپذیرند. شعر تصنیف (موی سپید) از کارهای استاد کرمانشاهی است.
مطلع شعر:
ای شب ای شب کو صبح امیدم / رحمی آخر بر موی سپیدم
آلبومها:
سنگ خارا -در فکر -دیدی که رسوا شد دلم -خواب نوشین -آیین وفا -مینای شکسته
در خلوت غم =از من بگذرید -برق نگاه -بت چین -بیداد زمان -عشق خود حاشا مکن
دلم میسوزد -تو رو میخواد -مثل جنگل -الهه ناز -وادل من -مناجات -زنده یاد مرضیه و دخترش هنگامه
درگذشت:
مرضیه سالهای پایانی عمرش را در پاریس گذراند. در فروردین ۱۳۸۹ دخترش هنگامه امینی را که مبتلا به بیماری سرطان بود از دست داد و چندی بعد خود نیز ظهر روز چهارشنبه ۲۱ مهرماه ۱۳۸۹، در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری سرطان در بیمارستان آمریکاییها در شهر پاریس درگذشت.
تنها پسر او که حاصل ازدواج دوم اوست در آمریکا زندگی میکند. همچنین نوه دختری او جانان خرم بتازگی ترانههایی خوانده که از جمله آن میتوان به ترانه دختر کولی که سالها پیش مادربزرگش خوانده بود اشاره کرد. جانان هم اکنون در پاریس زندگی میکند.[۲]
انزوا
بازگشت به آواز خوانی
عضویت درشورای ملی مقاومت
خروج از ایران
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ سازمان مجاهدین خلق ایران -مرضیه صدای جاودانه
- ↑ بیتوته - بیوگرافی مرضیه