۲٬۳۳۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
روز شنبه ۱۶ تیرماه ۱۳۸۶، ساعت ۶ عصر، مرتضی سربندی، در حالی که تنها بوده، ریحانه جباری را از دم در شرکت ریحانه برمیدارد. چند کیلومتر بعد شیخی سوار میشود. کمی پایینتر هر دو نفرشان پیاده میشوند و با هم در بیرون ماشین صحبت میکنند. ریحانه حرفهایشان را نشنیده است. بعد شیخی میرود و سربندی سوار ماشین میشود. مرتضی سربندی بین راه از داروخانه، دارویی برای عمهاش خرید میکند که به گفته ریحانه بسته پوشک و کیسهای نارنجی بوده است. آنها به جای رفتن به محل کاری که قرار بوده به دیدنش بروند به یک مجتمع مسکونی در خیابان میر عماد، جلو ساختمان فرمانداری میروند. از احترامی که نگهبان به سربندی میگذارد ریحانه حدس میزند او یک فرد «مقام دار» است. توصیفاتی که ریحانه جباری از اتاقی که قرار بوده محل کار باشد این چنین است: <blockquote>«اینجا مکانی اداری نبود. محلی مسکونی و پر از غبار و گرد و خاک. پر از آشفتگی. هیچ نشانه ای از زندگی در آن نبود . بوی غذا یا نور روشن خانه. محلی متروکه بود».</blockquote>پس از گفتگوها و کشمکشهای بین ریحانه جباری و مرتضی سربندی، سربندی با دو لیوان آب میوه از آشپزخانه بازمیگردد و به ریحانه سفارش میکند محتوای یکی از لیوانها را بنوشد. بعدها معلوم میشود محتوای یک لیوان ترکیبی از مرفین و خوابآور بوده است. سربندی سپس میرود همان بسته نارنجی کوچکی را که از داروخانه خرید کرده بود، میآورد و به ریحانه نشان میدهد. کاندوم بوده است از او میپرسد: «میدونی این چیه؟» و سپس خواستهاش را به ریحانه میگوید، که ریحانه میترسد و به فکر فرار میافتد. سربندی میگوید: «راه فرار نداری… کجا میخوای بری؟ در قفله… فقط زمانی میتونی از اینجا بری که من بخوام».<ref>[https://amirshakib.com/2014/10/29/%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84/ دلنوشتهها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت اول]</ref> | روز شنبه ۱۶ تیرماه ۱۳۸۶، ساعت ۶ عصر، مرتضی سربندی، در حالی که تنها بوده، ریحانه جباری را از دم در شرکت ریحانه برمیدارد. چند کیلومتر بعد شیخی سوار میشود. کمی پایینتر هر دو نفرشان پیاده میشوند و با هم در بیرون ماشین صحبت میکنند. ریحانه حرفهایشان را نشنیده است. بعد شیخی میرود و سربندی سوار ماشین میشود. مرتضی سربندی بین راه از داروخانه، دارویی برای عمهاش خرید میکند که به گفته ریحانه بسته پوشک و کیسهای نارنجی بوده است. آنها به جای رفتن به محل کاری که قرار بوده به دیدنش بروند به یک مجتمع مسکونی در خیابان میر عماد، جلو ساختمان فرمانداری میروند. از احترامی که نگهبان به سربندی میگذارد ریحانه حدس میزند او یک فرد «مقام دار» است. توصیفاتی که ریحانه جباری از اتاقی که قرار بوده محل کار باشد این چنین است: <blockquote>«اینجا مکانی اداری نبود. محلی مسکونی و پر از غبار و گرد و خاک. پر از آشفتگی. هیچ نشانه ای از زندگی در آن نبود . بوی غذا یا نور روشن خانه. محلی متروکه بود».</blockquote>پس از گفتگوها و کشمکشهای بین ریحانه جباری و مرتضی سربندی، سربندی با دو لیوان آب میوه از آشپزخانه بازمیگردد و به ریحانه سفارش میکند محتوای یکی از لیوانها را بنوشد. بعدها معلوم میشود محتوای یک لیوان ترکیبی از مرفین و خوابآور بوده است. سربندی سپس میرود همان بسته نارنجی کوچکی را که از داروخانه خرید کرده بود، میآورد و به ریحانه نشان میدهد. کاندوم بوده است از او میپرسد: «میدونی این چیه؟» و سپس خواستهاش را به ریحانه میگوید، که ریحانه میترسد و به فکر فرار میافتد. سربندی میگوید: «راه فرار نداری… کجا میخوای بری؟ در قفله… فقط زمانی میتونی از اینجا بری که من بخوام».<ref>[https://amirshakib.com/2014/10/29/%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84/ دلنوشتهها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت اول]</ref> | ||
در نهایت و پس از کش و قوسهایی که بین ریحانه و سربندی روی میدهد، ریحانه با چاقویی که در پیشخوان آشپزخانه بوده، ضربهای به کتف سربندی میزند. زمانی که دوباره تلاش میکند از در خارج شود، صدای چرخش کلید از بیرون آمده و شیخی وارد میشود و با دیدن صحنه تعجب میکند و میگوید: «اینجا چه خبره؟» در همان حال ریحانه پا به فرار میگذارد. سپس ریحانه به اورژانس خبر میدهد و منتظر میماند تا ماشین اورژانس میرسد.<ref>[https://amirshakib.com/2014/10/29/%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3/ دلنوشتهها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت دوم]</ref> | در نهایت و پس از کش و قوسهایی که بین ریحانه و سربندی روی میدهد، ریحانه با چاقویی که در پیشخوان آشپزخانه بوده، ضربهای به کتف سربندی میزند. زمانی که دوباره تلاش میکند از در خارج شود، صدای چرخش کلید از بیرون آمده و شیخی وارد میشود و با دیدن صحنه تعجب میکند و میگوید: «اینجا چه خبره؟» در همان حال ریحانه پا به فرار میگذارد. سپس ریحانه به اورژانس خبر میدهد و منتظر میماند تا ماشین اورژانس میرسد.<ref name=":2">[https://amirshakib.com/2014/10/29/%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3/ دلنوشتهها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت دوم]</ref> | ||
ریحانه جباری همان شب توسط شاملو، بازپرس شعبه یک امور جنایی، و کمالی، افسر اداره دهم آگاهی شاپور، دستگیر میشود. ریحانه نوشته است: <blockquote>«کمالی با هیجان میگفت آره کاندوم هم صورتجلسه کردیم. شاملو گفت همین یک مدرک تو را نجات می دهد. تو طبق شواهد و ماده شصت و چند دفاع مشروع کردهای و هیچ نگرانی ندارد».<ref name=":1">[https://amirshakib.com/2014/11/01/%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3-2/ دلنوشتهها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت سوم]</ref></blockquote> | ریحانه جباری همان شب توسط شاملو، بازپرس شعبه یک امور جنایی، و کمالی، افسر اداره دهم آگاهی شاپور، دستگیر میشود. ریحانه نوشته است: <blockquote>«کمالی با هیجان میگفت آره کاندوم هم صورتجلسه کردیم. شاملو گفت همین یک مدرک تو را نجات می دهد. تو طبق شواهد و ماده شصت و چند دفاع مشروع کردهای و هیچ نگرانی ندارد».<ref name=":1">[https://amirshakib.com/2014/11/01/%D8%AF%D9%84%D9%86%D9%88%D8%B4%D8%AA%D9%87-%D9%87%D8%A7-%D9%88-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%AA-%D8%B1%DB%8C%D8%AD%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%AC%D8%A8%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D9%82%D8%B3-2/ دلنوشتهها و دفاعیات ریحانه جباری- قسمت سوم]</ref></blockquote> | ||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
== دعاوی وکلای مدافع ریحانه جباری == | == دعاوی وکلای مدافع ریحانه جباری == | ||
محمد مصطفایی یکی از وکلایی است که مدتی پرونده ریحانه جباری را در دست داشت. او در مورد اولین دیدار ریحانه جباری با مرتضی سربندی و شیخی گفته است:<blockquote>«در اولین دیدار که مرتضی سربندی به همراه شیخی، ریحانه را سوار ماشین کمری خود میکنند اولین سوالی که پیش میآید این است که چرا این دو مرتضی و شیخی میبایست به این نحو دختر را سوار بکنند. اگر واقعا مسائل اعتقادی و دینی قوی داشتند چرا باید خود را در این معرکه قرار بدهند؟»</blockquote>در مورد | محمد مصطفایی یکی از وکلایی است که مدتی پرونده ریحانه جباری را در دست داشت. او در مورد اولین دیدار ریحانه جباری با مرتضی سربندی و شیخی گفته است:<blockquote>«در اولین دیدار که مرتضی سربندی به همراه شیخی، ریحانه را سوار ماشین کمری خود میکنند اولین سوالی که پیش میآید این است که چرا این دو مرتضی و شیخی میبایست به این نحو دختر را سوار بکنند. اگر واقعا مسائل اعتقادی و دینی قوی داشتند چرا باید خود را در این معرکه قرار بدهند؟»</blockquote>محمد مصطفایی، همچنین در مورد شواهد و مدارک قصد مقتول برای تجاوز را آشکار میکند، مینویسد:<blockquote>«مقتول در سر راه خود به آپارتمان یاد شده توقف میکند و از داروخانه واقع در خیابان مفتح مقداری وسایل میخرد که در دو کیسه نارنجی بوده است. بعدها در بازرسی صحنه جرم مشخص میشود که در میان وسایل خریداری شده، یک بسته کاندوم بوده که کاملا مشخص است چه استفادهای داشته است. بازپرس محترم برخلاف همه اصول منطق، اخلاق و حقوق، چون نمیتوانسته وجود یک بسته کاندوم در صحنه جرم را نادیده بگیرد، به فرضیهبافی و حدس و گمان متوسل میشود و مینویسد: «شاید خود متهمه کاندومهای مکشوفه در محل وقوع جرم را جهت انحراف ذهن مقامات رسیدگیکننده در محل قرار داده باشد.!» در حالی که به سادگی میتوانست از داروخانه محل نسبت به اجناس خریداری شده توسط مقتول تحقیق به عمل بیاورد. اگر اقدامات ریحانه تا این حد برنامهریزی شده بود، چرا فیالمثل به گونهای برنامهریزی نکرد که آلت قتاله به سادگی توسط ماموران یافت نشود؟ شماره تلفن و پیامهای خود را از روی موبایل مقتول حذف نکرد؟»</blockquote>وی همچنین در مورد دارویی که براساس گزارش پزشکی قانونی در یکی از دو لیوان آبمیوه کشف میشود، مینویسد:<blockquote>«براساس گزارش پزشکی قانونی، در یکی از دو لیوان آبمیوهای که روی میز محل وقوع قتل کشف شده است، داروی دیفنوکسیلات وجود داشته است. این دارو از ترکیبات مرفین و خوابآور است و بسته به میزان آن، عوارضی چون سرگیجه، بیحسی و خواب آلودگی دارد. افراد معتاد از آن برای رفع علایم ترک استفاده میکنند. بدیهی است که این دارو توسط مقتول به آبمیوهای که قرار بوده ریحانه بخورد اضافه شده است و فراموش نکنیم که مقتول پزشک بوده و به خوبی عوارض داروها و کاربردهای آنها را میشناخته است. بنابراین باید پرسید: قصد مقتول از اینکه ریحانه خواب آلوده، گیج و بیحس شود چه بوده است؟»</blockquote>محمد مصطفایی در مورد خریدن کارد به منظور ارتکاب قتل، پیش از حادثه، توسط ریحانه جباری مینویسد:<blockquote>«در خصوص وجود چاقو در کیف ریحانه که بازپرس محترم از آن به عنوان امارهای مبنی بر قصد ارتکاب قتل یاد کرده اند، یک نکته در این بخش لازم به ذکر است و آن اینکه صرفنظر از اظهارات ریحانه مبنی بر اینکه مقتول و شیخی چندین بار از او خواسته بودند یک وسیله دفاع تهیه کند و حتی در روز وقوع قتل، ریحانه در هنگامی که با مقتول در اتومبیل بودند، به وی گفته که وسیله دفاعی را که گفته بودید، خریده ام، در حال حاضر شرایط جامعه به گونه ای است که اگر نگوییم همه، اکثریت زنانی که در بیرون از خانه فعالیت میکنند، ناگزیرند برای دفاع از خود در شرایط بحرانی، از پیش تمهیداتی بیندیشند. گذاشتن چاقو در کیف برای دفاع از خود در شرایط بحرانی، تمهید پیشگیرانهای است که نه تنها ریحانه بلکه بسیاری از زنان دیگر نیز به آن دست مییازند و تقصیر عواقب ناخوشایند استفاده از آن را نه به پای زنان بلکه باید به پای قوای انتظامی و امنیتی جامعه نوشت که از فراهم آوردن شرایط امن برای حضور اجتماعی زنان عاجز بوده اند.»</blockquote>لازم به ذکر است که ریحانه در نوشتههایش به وجود چاقو در خانه مرتضی سربندی اشاره کرده بود.<ref name=":2" /> | ||
مقتول در سر راه خود به آپارتمان یاد شده توقف | |||
چاقو را برمیدارد و به کتف سمت راست و از پشت میزند یعنی جایی که حساس و نوعا کشنده نیست. | چاقو را برمیدارد و به کتف سمت راست و از پشت میزند یعنی جایی که حساس و نوعا کشنده نیست. |
ویرایش