کاربر:Safa/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷: خط ۵۷:


== پیشینه حمله پشت آشان ==
== پیشینه حمله پشت آشان ==
سابقه‌ی اين تهاجمات در سه سال اخیر منتهی به حادثه پشت آشان نمی‌شد و پس از آن نیز تکرار شد حملات تروریستی یکتی علیه افراد سازمان مجاهدین از این قرار است:  
سابقه‌ی اين تهاجمات منتهی به حادثه پشت آشان نمی‌شد و پس از آن نیز تکرار شد. حملات تروریستی یکتی علیه افراد سازمان مجاهدین از این قرار است:  
* دو ماه قبل از حادثه پشت آشان در جاده‌ی سليمانيه ـ كركوك افراد مسلح يه كتي به‌سوی يك از خودروهاي حامل چند تن از اعضاء سازمان مجاهدین خلق آتش باز كرده و  فاطمه زائريان، ششمين فرزند از خانواده‌ی زائريان همراه با سه مجاهد دیگر، بنامهای مهدي خان محمدي، عزت‌الله آشام و سيد احمد موسوي جان می بازند. در جريان این تهاجم كودك چهارساله‌ی فاطمه زائریان نیز زخمي شد.   
* دو ماه قبل از حادثه پشت آشان در جاده‌ی سليمانيه ـ كركوك افراد مسلح يه كتي به‌سوی يك از خودروهاي حامل چند تن از اعضاء سازمان مجاهدین خلق آتش باز كردند که فاطمه زائريان، ششمين فرزند از خانواده‌ی زائريان همراه با سه مجاهد دیگر، بنامهای مهدي خان محمدي، عزت‌الله آشام و سيد احمد موسوي جان می بازند. در جريان این تهاجم كودك چهارساله‌ی فاطمه زائریان نیز زخمي شد.   
* در ۳۱ تيرماه ۶۳  نیروهای یکتی يكي از مجاهدین بنام هوشنگ عباسي (جلال) را در حال نماز از به ضرب گلوله به قتل رسانده و فرار کردند.يكي ديگر از اعضاء مجاهدین در این حمله به‌شدت مجروح شد.  
* در ۳۱ تيرماه ۶۳  نیروهای یکتی يكي از مجاهدین بنام هوشنگ عباسي (جلال) را در حال نماز از به ضرب گلوله به قتل رسانده و فرار کردند.يكي ديگر از اعضاء مجاهدین در این حمله به‌شدت مجروح شد.  
* ۱۴ فروردین سال ۱۳۶۵ حمله افراد یکتی به یک هنگ آموزشی سازمان مجاهدین خلق ایران در اطراف «پایگاه منصوری»  
* ۱۴ فروردین سال ۱۳۶۵ حمله افراد یکتی به یک هنگ آموزشی سازمان مجاهدین خلق ایران در اطراف «پایگاه منصوری»  
خط ۶۸: خط ۶۸:


* ۳۳ مورد مشخص ممانعت از عمليات مجاهدین و تردد آنها به داخل ايران   
* ۳۳ مورد مشخص ممانعت از عمليات مجاهدین و تردد آنها به داخل ايران   
* مجاهدین بنا به درخواست مسعود رجوی مقرهاي خودشان را در ” گلاله “ و ”قاميشه “ بدست خودشان منفجر كردند تا پس از خروج مجاهدین خلق از این پایگاه‌ها نیروهای یکتی این پایگاه‌ها را تحويل پاسداران  ندهند.


* سازمان مجاهدین مقرات خود در ” سونه “ ” كِنارو “ و ” كردآوه “ را به خاطر فشارهاي يه كتي  و پرهیز از درگیری با آنها تخلیه کردند.  
* سازمان مجاهدین مقرات خود در ” سونه “ ” كِنارو “ و ” كردآوه “ را به خاطر فشارهاي يه كتي  و پرهیز از درگیری با آنها تخلیه کردند.  
خط ۷۹: خط ۷۷:
== حمله تروریستی پشت آشان از زبان تنها بازمانده آن ==
== حمله تروریستی پشت آشان از زبان تنها بازمانده آن ==


حبیب همتیان تنها بازمانده از حمله پشت آشان داستان خود را از این حادثه چنین نقل می‌کند:<blockquote>قرار بود بعنوان دو گروه ۲۰ نفره با ماموريت‌هاي مختلف تا يك نقطه مرزي با هم برويم يعني تا روستاي پشت آشان در رانيه ازمناطق مرزي سليمانيه عراق و از آنجا بايد جدا مي‌شديم و هر گروه به ماموريتی جداگانه ميرفتيم. اين دو گروه هر كدام يك تيم جلودار داشت. ابراهيم پوروفا (پویا )نفر تداركات گروه بودهمراه با ما آمده بود كه يك قاطر براي انتقال بار اين ماموريت تهيه كند. يعني جمعا ما ۱۱ نفر به فاصله يك ونيم كيلو متر جلو تر از گروه حركت ميكرديم.حدود  ساعت ۱۳۳۰ به نزديكی روستاي پشت آشان رسيدیم. اوضاع غير عادي بود تجمع نيروهاي مسلح و تحرك بين آنها  شكي باقي نگذاشته بود كه توطئه اي در كار است و فرمانده عليرضا كه نوك ستون ما بود به گروه پشت سر اطلاع داد كه شرايط غير عادي و به هم ريخته است. به ما آماده باش داده شد و گفته شد كه در كمين افتاده‌ايم.</blockquote><blockquote>فرمانده ما رامين با پشت تماس گرفت و گفت وضعيت غير عادي است و به ما هم آماده باش داد. ما ۱۱ نفر دونفره همراه هم به فاصله ۱۵ تا ۲۵ متر در سراشيبي مسير كوهستاني منطقه حركت مي‌كرديم. جلودار ما عليرضا نادري رفت آنطرف نهر آبي كه كه محوطه را بايك پل چوبي جدا مي‌كرد. آن طرف چند كپر بود که محل استقرار آن كركسهاي پليد بود. مدتي نگذشته بود كه متوجه شديم در كمين آنها افتاده‌ایم. با همان فاصله‌ها متوقف شديم و همه ما در ديد فرمانده عليرضا نادري و منتظر واكنشها و عكس العمل و آماده دادن پاسخ مناسب بوديم. يك مورد  جمال سبحاني (بهروز) دنبال آب بود به سمت ديگري رفت كه يك مزدور مانع شد و ايست (كيت كوره ) داد. حدود ۱ساعت آنجا ما را معطل كردند و گفتند كه فرمانده ما نيست بايد منتظر باشيم تا بيايد و این فرصتي بود كه آنها تك تك ما را بين خودشان سیبل كردند دراین فاصله دو بار قصد داشتند كه عليرضا را به نقطه ديگر ببرند و از ديد ما مخفي كنند كه او مقاومت كرد و آنها را پس زد (بعدا مشخص شد كه قرار بوده او را زنده تحويل دهند) دفعه سوم وقتي آنها خواستند با زور او را به سمت يك ساختمان سنگي كه ظاهرا محل استقرارشان بود بكشانند او از حلقه انها خارج شد و اطراف خودش را با رگبار هدف قرار داد. همزمان همه نفرات متناسب با موضعي كه گرفته بودند آتش باز كردند اما از آنجا كه آنها همه ما را سيبل كرده بودند در همان دقايق اول اغلب افراد  گلوله خوردند (يك مورد فرمانده رامين چند متري من بعد از اينكه يك خشاب خالي كرد حين تعويض خشاب سرش را که برگرداند تير به شقيقه اش خورد و يا رحيم هوشي تير به كوله سر كلاش كه برپشتش داشت خورد و منفجر شد.  من هم به طور معجزه آسایی توانستم از ميان آتشباري آنها عليرغم اينكه از ناحيه دست مجروح شده بودم و سلاحم هم بر اثر اصابت تير از كار افتاده بود از شياري كه در پشت سرم بود با يك خيز چند ثانيه زير آتشباري آنها از صحنه خارج شوم و پس از اینکه دیدم همه همرزمانم شهید شده‌اند به سمت گروهی كه در ارتفاعات پشت سرم بودند رفتم. ساعت تقريبا ۱۵ بود که گزارش صحنه را دادم آنجا ابتدا ‌قرار شد بلافاصله به آنها حمله كنيم و اجساد شهدا را پس بگيريم ولي در ادامه وقتی با فرماندهي بالاتر تماس گرفتیم، قرارشد كه منتظر فرمان باشيم ما در يك نقطه امن مستقر شديم که به شب و تاريكي خوردیم. آخر شب قرارشد كه به محل درگيري برويم و پيكر شهدا را بياوريم. شب فوق العاده تاريكي بود. ساعت ۴ صبح به روستا رفتيم ولي آنجا خالي بود و همه فرار كرده بودند. همه پيكرهاي غرق در خون و تير خلاص خورده را جمع آوري کرده و در يك خودروي لندرور گذاشتیم (جنايتكاران از وسايل فردي نفرات هم نگذشته بودند و به رسم پاسداران جنايتكار وسايل آنها را غارت كرده بودند). در اين فاصله ساعت ۵ صبح سر ستون رزمندگان مجاهد هم به آنجا رسيده بود.</blockquote>
حبیب همتیان تنها بازمانده از حمله پشت آشان داستان خود را از این حادثه چنین نقل می‌کند:<blockquote>قرار بود بعنوان دو گروه ۲۰ نفره با ماموريت‌هاي مختلف تا يك نقطه مرزي با هم برويم يعني تا روستاي پشت آشان در رانيه ازمناطق مرزي سليمانيه عراق و از آنجا بايد جدا مي‌شديم و هر گروه به ماموريتی جداگانه ميرفتيم. اين دو گروه هر كدام يك تيم جلودار داشت. ابراهيم پوروفا (پویا )نفر تداركات گروه بودهمراه با ما آمده بود كه يك قاطر براي انتقال بار اين ماموريت تهيه كند. يعني جمعا ما ۱۱ نفر به فاصله يك ونيم كيلو متر جلو تر از گروه حركت ميكرديم.حدود  ساعت ۱۳۳۰ به نزديكی روستاي پشت آشان رسيدیم. اوضاع غير عادي بود تجمع نيروهاي مسلح و تحرك بين آنها  شكي باقي نگذاشته بود كه توطئه اي در كار است و فرمانده عليرضا كه نوك ستون ما بود به گروه پشت سر اطلاع داد كه شرايط غير عادي و به هم ريخته است. به ما آماده باش داده شد و گفته شد كه در كمين افتاده‌ايم.</blockquote><blockquote>فرمانده ما رامين با پشت تماس گرفت و گفت وضعيت غير عادي است و به ما هم آماده باش داد. ما ۱۱ نفر دونفره همراه هم به فاصله ۱۵ تا ۲۵ متر در سراشيبي مسير كوهستاني منطقه حركت مي‌كرديم. جلودار ما عليرضا نادري رفت آنطرف نهر آبي كه محوطه را بايك پل چوبي جدا مي‌كرد. آن طرف چند كپر بود که محل استقرار آن كركسهاي پليد بود. مدتي نگذشته بود كه متوجه شديم در كمين آنها افتاده‌ایم. با همان فاصله‌ها متوقف شديم و همه ما در ديد فرمانده عليرضا نادري و منتظر واكنشها و عكس العمل و آماده دادن پاسخ مناسب بوديم. يك مورد  جمال سبحاني (بهروز) دنبال آب بود به سمت ديگري رفت كه يك مزدور مانع شد و ايست (كيت كوره ) داد. حدود ۱ساعت آنجا ما را معطل كردند و گفتند كه فرمانده ما نيست بايد منتظر باشيم تا بيايد و این فرصتي بود كه آنها تك تك ما را بين خودشان سیبل كردند دراین فاصله دو بار قصد داشتند كه عليرضا را به نقطه ديگر ببرند و از ديد ما مخفي كنند كه او مقاومت كرد و آنها را پس زد (بعدا مشخص شد كه قرار بوده او را زنده تحويل دهند) دفعه سوم وقتي آنها خواستند با زور او را به سمت يك ساختمان سنگي كه ظاهرا محل استقرارشان بود بكشانند او از حلقه انها خارج شد و اطراف خودش را با رگبار هدف قرار داد. همزمان همه نفرات متناسب با موضعي كه گرفته بودند آتش باز كردند اما از آنجا كه آنها همه ما را سيبل كرده بودند در همان دقايق اول اغلب افراد  گلوله خوردند (يك مورد فرمانده رامين چند متري من بعد از اينكه يك خشاب خالي كرد حين تعويض خشاب سرش را که برگرداند تير به شقيقه‌اش خورد و رحيم هوشي نیز به كوله سر كلاش كه برپشتش داشت خورد و منفجر شد.  من هم به طور معجزه آسایی توانستم از ميان آتشباري آنها عليرغم اينكه از ناحيه دست مجروح شده بودم و سلاحم هم بر اثر اصابت تير از كار افتاده بود از شياري كه در پشت سرم بود با يك خيز چند ثانيه زير آتشباري آنها از صحنه خارج شوم و پس از اینکه دیدم همه همرزمانم شهید شده‌اند به سمت گروهی كه در ارتفاعات پشت سرم بودند رفتم. ساعت تقريبا ۱۵ بود که گزارش صحنه را دادم آنجا ابتدا ‌قرار شد بلافاصله به آنها حمله كنيم و اجساد شهدا را پس بگيريم ولي در ادامه وقتی با فرماندهي بالاتر تماس گرفتیم، قرارشد كه منتظر فرمان باشيم ما در يك نقطه امن مستقر شديم که به شب و تاريكي خوردیم. آخر شب قرارشد كه به محل درگيري برويم و پيكر شهدا را بياوريم. شب فوق العاده تاريكي بود. ساعت ۴ صبح به روستا رفتيم ولي آنجا خالي بود و همه فرار كرده بودند. همه پيكرهاي غرق در خون و تير خلاص خورده را جمع آوري کرده و در يك خودروي لندرور گذاشتیم (جنايتكاران از وسايل فردي نفرات هم نگذشته بودند و به رسم پاسداران جنايتكار وسايل آنها را غارت كرده بودند). در اين فاصله ساعت ۵ صبح سر ستون رزمندگان مجاهد هم به آنجا رسيده بود.</blockquote>


== گاهشمار تغییر سیاست یکتی  ==
== گاهشمار تغییر سیاست یکتی  ==