|  |  | 
| خط ۹: | خط ۹: | 
|  | = شرح زندگی مهدی کروبی = |  | = شرح زندگی مهدی کروبی = | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | او درکتاب خاطراتش زندگی خودرا اینگونه شرح میهد.
 |  | مهدی کروبی متولد سال ۱۳۱۶ در الیگودرز، تا سال ششم ابتدایی در همانجا به تحصیل پرداخت، و درسال ۱۳۳۳ به حوزهی علمیه قم میرود. در حوزهی علمیه علاوه بر دروس حوزه به تحصیلات پایه خود تا اخذ دیپلم ادبی ادامه داد. در سال ۱۳۴۱ با خانم فاطمه کروبی متولد ۱۳۳۵ ازدواج کرد که حاصل این ازدواج ۴ فرزند پسر به ترتیب زیر است. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | در سال ۱۳۱۶ در الیگودرز به دنیا آمدم. تا ششم ابتدایی در آن شهرستان بودم، ابتدای دهه سی تحصیلات جدید را همراه با تحصیلات حوزوی در قم ادامه دادم. در انتخابات متفرقه دیپلم ادبی و پس از آن «تصدیق (گواهینامه) مدرسی» دریافت کردم.
 |  | محمدحسین متولد ۱۳۴۴ دارای لیسانس حقوق | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | در سال ۱۳۴۱ زندگی مشترک باخانم فاطمه کروبی متولد ۱۳۲۵ راآغاز نمودم... |  | محمدتقی متولد ۱۳۴۶، دارای دکترای حقوق بین الملل ( محمدتقی وقتی دانش آموز بود به جبهه می رفت که در آخرین حضور در جبهه بر اثر برخورد با مین پای خود را از دست داد. او تحصیلات خود در رشته حقوق بین الملل را به پایان رسانده و با دریافت درجه دکترا، عضو هیئت علمی دانشگاه است). | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | در سال ۱۳۴۲ در آزمون ورودی دانشگاه تهران برای تحصیل در رشته فقه و حقوق اسلامی پذیرفته شدم. قبولی دانشگاه پس از اولین بازداشت بود. این بازداشت در سال ۱۳۴۲ و چهار روز بعد از دستگیری خمینی و برقراری حکومت نظامی در قم بود و ۵۰ روز به طول انجامید.
 |  | علی متولد ۱۳۵۱ دارای تحصیلات حوزوی | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | آذرماه سال ۴۳ دومین بازداشت من بود که در قم دستگیر و به زندان قزل قلعه منتقل شدم و مدت ۲۵ روز همراه با مصطفی خمینی و ربانی شیرازی در آن زندان بودیم.
 |  | یاسر متولد ۱۳۵۷ دانشجو  | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | در سال ۱۳۴۴ بعد ازانجام سخنرانی درشهرهای آبادان وکرمانشاه دستگیر وپس از چند روزبازداشت، از آن شهرها اخراج شدم. |  | ۴ روز پس از بازداشت روحالله خمینی در سال ۱۳۴۲ به مدت ۵۰ روز توسط ساواک بازداشت شد و پس از آزادی در همانسال در آزمون ورودی رشته فقه و حقوق اسلامی دانشگاه تهران پذیرفته شد، در آذرماه سال ۱۳۴۳ در قم دستگیر و  ۲۵ روز در زندان قزل قلعه به همراه مصطفی خمینی و ربانی شیرازی بازداشت بود. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | در اسفند همین سالفرزند اولم محمدحسین به دنیا آمد. |  | در سال ۱۳۴۴ بعد از انجام سخنرانی در شهرهای آبادان و کرمانشاه دستگیر و پس از چند روز بازداشت، از آن شهرها اخراج شد. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | در ابتدای سال۱۳۴۵ و بهدنبال برخی تحرکات در قم، آیت الله منتظری و تعداد دیگری از روحانیون دستگیر شدند و حکم بازداشت من هم صادر شد که من مخفیانه از کشور خارج(شدم) و به نجف رفتم. در اوایل زمستان همان سال پس از بازگشت به ایران دستگیر و بعد از چند روز بازداشت به گنبدکاووس تبعید شدم. |  | در اسفند همین سال فرزند اولش محمدحسین به دنیا آمد. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | دو ماه پس ازبازگشت ازتبعید، مجدداً به خاطر توزیع نامه سرگشاده خمینی بههویدا، تحت تعقیب قرار گرفتم و در مدرسه ای روبروی بیمارستان دکتر سپیر در خیابان سیروس مخفی شدم. دراین مدت میهمان مرحوم شیخ محمد رحیمی بودم. آن مرحوم همانکسی بود که حدود دو سالقبل در نارمک به قتل رسید. پس ازچند روز که در این مدرسه مخفی بودم ساواک بهآنجا حمله کرد و دستگیرشدم ویکی ازسخت ترین بازداشتها را تجربه کردم. در این مدت مأموران ساواک با انواع شکنجه ها می خواستند منبع اصلی توزیع این نامه (را) که آقای دعایی مدیرفعلی روزنامه اطلاعات بود (پیدا کنند)؛ که علیرغم شکنجه های زیاد، ایشان را معرفی نکردم.
 |  | در ابتدای سال ۱۳۴۵ و به دنبال برخی فعالیتها در قم، آیت الله منتظری و تعداد دیگری از روحانیون دستگیر شدند و حکم بازداشت مهدی کروبی هم صادر شد که وی مخفیانه از کشور خارج و به نجف رفت. در اوایل زمستان همان سال پس از بازگشت به ایران دستگیر و بعد از چند روز بازداشت به گنبدکاووس تبعید شد. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | بعد ازبازجویی ها وشکنجه های زیاد مرا به زندان قزل قلعه منتقل کردند که درآنجا با آقایان رفسنجانی، ربانی شیرازی، (دکتر)شریعتی سبزواری، فهیم کرمانی و مرآتی- داماد مرحوم سیدحسن معینی- هم زندان بودیم. پس ازسه ماه بازداشت در قزل قلعه مرا بهبند ۴ زندان قصر منتقل کردند که در آنجابا گروه های مختلف مذهبی ،ملی وکمونیستها هم بند شدیم.
 |  | دو ماه پس از بازگشت از تبعید، مجدداً به خاطر توزیع نامه سرگشاده خمینی به هویدا، تحت تعقیب قرار گرفت و در مدرسه ای روبروی بیمارستان دکتر سپیر در خیابان سیروس نزد شیخ محمد رحیمی (این فرد در سالهای اخیر در نارمک به قتل رسید) مخفی شد. پس از چند روز ساواک به آنجا حمله کرد و دستگیر شد. مأموران ساواک می خواستند منبع اصلی توزیع این نامه را (که سید محمود دعایی مدیرفعلی روزنامه اطلاعات بود) پیدا کنند. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | از زندانیان مربوط به ۱۵ خرداد آقایان محسن طاهری، امیرحسینی و تقی درچهای را بهیاد می آورم. آقایان دکترشیبانی، علی بابایی ومفیدی ازنهضت آزادی، و از کمونیست های سرشناس آقایان عمویی و کیمنش در آنجازندانی بودند. محمد منتظری و آقای علوی داماد آیت الله طالقانی همدر زندان بودند.
 |  | بعد ازبازجویی ها وی را به زندان قزل قلعه منتقل کردند که در آنجا با آقایان رفسنجانی، ربانی شیرازی، (دکتر) شریعتی سبزواری، فهیم کرمانی و مرآتی- داماد مرحوم سیدحسن معینی- هم زندان بودیم. پس از سه ماه بازداشت در قزل قلعه کروبی را به بند ۴ زندان قصر منتقل کردند که در آنجا با گروه های مختلف ملی، مذهبی ،و کمونیستها هم بند شد. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | یکی ازاتفاقات جالبی که در زندان قزل قلعه پیش آمد این بود که همسرم پس ازسه ماه بی خبری به ملاقات من آمد. در لابه لای خوراکی هایی که برایم آورد نامه ای قرار داده بود که در آن نوشته بود محمدحسین ومحمدتقی به شما سلام می رسانند. من در آن زمان متوجه شدم که فرزند دوم ما که به دنیا آمده پسر است ونام او را محمدتقی گذارده اند ( محمدتقی در حالیکه دانش آموز بود مرتباً به جبهه می رفت که درآخرین حضور در جبهه بر اثر برخورد با مین پای خود را از دست داد.او اکنون تحصیلات خود دررشته حقوق بین الملل را به پایان رسانده و با دریافت درجه دکترا، عضو هیئت علمی دانشگاه است).
 |  | از زندانیان مربوط به ۱۵ خرداد محسن طاهری، امیرحسینی و تقی درچهای و دکتر عباس شیبانی، علی بابایی و مفیدی از نهضت آزادی، و از کمونیست های سرشناس آقایان عمویی و کیمنش در آنجا زندانی بودند. محمد منتظری و آقای علوی داماد آیت الله طالقانی هم در همان زندان بودند. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | به هرحال این زندان شش ماهطول کشید. اما درروزهای پایانی شش ماه ، دادگاه تجدیدنظر به پرونده من رسیدگی کرد و مرا به ۳ ماه زندانمحکوم نمود اما به هرحال شش ماه، حبس را کشیده بودم! |  | مهدی کروبی در سال ۱۳۴۸ به خاطر توزیع کتابهای خمینی سه ماه بدون محاکمه در زندان قزل قلعه بود. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | بازداشت بعدی من در سال۱۳۴۸ بهخاطر توزیع کتابهای امام(ره) اتفاق افتاد کهسه ماه بدون محاکمه درزندان قزل قلعه بودم و آزادشدم.
 |  | در سال ۱۳۴۹ بعد از مرگ آیتالله سعیدی، شبانه به منزل بسیاری از افراد یورش بردند و آنها را دستگیر کردند که وی فراری شد، و مدتی با نام مستعار «اسلامی» در مدرسهی سجاد در شهر ری تدریس کرد. در سال ۵۰ شناسایی و دستگیر شد. اما به خاطر آنکه پرونده مشمول مرور زمان شده بود پس از مدت کوتاهی آزاد شد. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | در سال ۱۳۴۹ کهماجرای شهادت آیت الله سعیدی پیش آمد، شبانه به منزل بسیاری ازافراد یورش بردند و آنها را دستگیر کردند که من فراری شدم و مدتی بانام مستعار «اسلامی» در مدرسه ای در شهر ری تدریس می کردم. در سال ۵۰ شناسایی ودستگیر شدم اما بهخاطر آنکه پرونده مشمول مرور زمان شده بود پس از مدت کوتاهی آزاد شدم. |  | از کسانی که در دانشگاه با مهدی کروبی هم دوره بودند، ناطق نوری، سید محمد خامنه ای، محقق داماد، سید ابوالفضل شفایی، جلیلوند و معراجی پودند. که برخی از هم دوره ایها با دریافت گواهی اجتهاد از مرحوم شریعتمداری، از سربازی معاف شدند و بعضی دیگر نیز به سربازی رفتند. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | قبل از آخرین بار که متواری شدم، درس من دردانشگاه به پایان رسید اما به دلیل آن کهاگر به سربازی می رفتم به خاطر محکومیت های سیاسی باید به عنوان سرباز صفر خدمت می کردم، ارائهپایان نامه خود رادوبار به تأخیر انداختم که دراین زمینه مرحوم دکتر ناظرزاده کرمانی به توصیه شهید مطهری کمک زیادی به من کرد؛ همانطور که برای پرداخت شهریه دانشجویی بهبنده که وضع مالی نامناسبی داشتم نیز مرحوم دکتر ناظرزاده بسیار مساعدت می کرد.
 |  | در سال ۱۳۵۱ که از طرف دولت برای گروهی از مشمولان معافیت صادر شد، مهدی کروبی با ارائه پایاننامه لیسانس خود را گرفت. در سال ۵۲ مجدداٌ به مدت کوتاهی بازداشت شد. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | == هم دوره ای های دانشگاه ==
 |  | در سال ۵۳ که برخی از دستگیریها به راه افتاد تعدادی از افراد دستگیر شده در زیر شکنجه وی را معرفی کرده بودند و بر همین اساس هم دستگیر شد و سختترین دوران زندان خود را گذراند. چون برای ساواک اسلحه و منابع مالی گروه های مبارز و نحوه تأمین آنها خیلی مهم بود. | 
|  | از کسانی که دردانشگاه با ما همدوره بودند آقایان ناطق نوری، سید محمد خامنه ای، محقق داماد، سید ابوالفضل شفایی، جلیلوند ومعراجی رابه یاد می آورم.برخی از هم دوره ای هایما با دریافت گواهی اجتهاد از مرحوم آقای شریعتمداری، از سربازی معاف شدند وبعضی دیگر نیز به سربازی رفتند. عده ای دیگر مثل بنده نیز از معافیت های دوره ای بهره مند شدند. |  | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | در سال ۱۳۵۱ که ازطرف دولت برای گروهی ازمشمولان معافیت صادر شد بلافاصله ازفرصت استفاده کردم وپایان نامه خود را ارائه ولیسانس را دریافت کردم. درهمین سال فرزند سوم ما یعنی علی به دنیا آمد. |  | در این دوره از زندان که بیش از سه سال به طول انجامید  آیت الله منتظری، آیت الله طالقانی، آیت الله انواری، و مهدی عراقی همدوره کروبی بودند. همچنین از گروه های مبارز غیرمذهبی خاوری، پرویز حکمتجو و پاک نژاد نیز در زندان اوین بودند. حکمت جو در همان ایام توسط ساواک به قتل رسیده بود اما اعلام کردند که در زندان فوت کرده است. از دیگر کسانی که در این مدت در زندان با هم بودند محمد محمدی (نماینده دوره اول گرگان در مجلس شورای اسلامی و پدر همسر زیدآبادی) و همچنین دوتن از سران شاخه نظامی سازمان مجاهدین خلق یعنی محمود عطایی و پرویز یعقوبی بودند. همینطور سه تن از اعضای حزب ملل اسلامی یعنی آقایان ابوالقاسم سرحدیزاده (وزیر اسبق کار و نماینده دوره ششم مجلس)، کاظم بجنوردی (رئیس فعلی کتابخانه ملی) و محمود طباطبایی، آقای دکتر شیبانی از نهضت آزادی و لاجوردی در این دوره بازداشت بودند. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | بعد ازگرفتن لیسانس فعالیتها ادامهیافت کهمنجر بهدستگیری ام درسال ۵۲ شد ومدت کوتاهی درزندان بودم.
 |  | == آزادی از زندان == | 
|  |  | مهدی کروبی در اواخر سال ۵۶ از زندان آزاد شد. اما فعالیت های خود را ادامه دادم در حالیکه کم کم فضا به گونه ای شده بود که بازداشت ها به حداقل رسیده بود. در ماه رمضان ۵۷ ماموران شاه از طریق شنود تلفن، از قرار تجمعی مطلع شده بودند که وی را  همراه با آیت الله انواری دستگیر کردند و به کلانتری در حوالی پل گیشا بردند. بعد از چند دقیقه افرادی دیگر مانند باهنر و  اردبیلی را نیز به همان کلانتری آوردند اما این بازداشتها بسیار کوتاه بود. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | == سخت ترین زندان ==
 |  | بعد از ۱۷ شهریور ۵۷ هم درکار توزیع اعلامیه های خمینی بود. که تا سال ۵۷ و پیروزی انقلاب دستگیر نمی شود. | 
|  | سخت ترین زندان مربوط به سال ۵۳ بود. در آن سالها، علی رغم آنکه وضع مالی خودم بسیار نامساعد بود اما کمک هایی ازافراد علاقه مند به امام و مبارزات ایشان جمع آوری می کردم و در اختیار مبارزین و خانواده هایآنها قرار می دادم.همین امر باعث شد کهدر سال۵۳ که برخی از دستگیری ها به راه افتاد تعدادی از فعالان دستگیر شده در زیر شکنجه مرا معرفی کرده بودند وبر همین اساس من هم دستگیرشدم و بدترین شکنجه ها را در همین بازداشت تحمل کردم. چون برای ساواک اسلحه و منابع مالی گروه های مبارز و نحوه تأمین آنها خیلی مهم بود.
 |  | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | در این دوره از زندان که بیش از سه سال به طول انجامید  آیت الله منتظری، مرحوم آیت الله طالقانی، آیت الله انواری، و شهید مهدیعراقی همراه ما بودند. همچنین از گروه های مبارز غیرمذهبی خاوری، پرویز حکمتجو و پاک نژاد نیز با ما در زندان اوین بودند. حکمت جو در همان ایام توسط ساواک به قتل رسیده بود اما اعلام کردند که در زندان فوت کرده است. خانواده ایشان پس از انقلاب بهبنده مراجعه کردند ومن هم در حد مقدورات مساعدت هایی برای آنها انجام دادم. از دیگر کسانی که در این مدت در زندان با هم بودیم آقای محمد محمدی (نماینده دوره اول گرگان در مجلس شورای اسلامی و پدر همسر زیدآبادی) و همچنین دوتن از سران شاخه نظامی سازمان مجاهدین خلق یعنی محمود عطایی و پرویز یعقوبی بودند. همینطور سه تن از اعضای حزب ملل اسلامی یعنی آقایان ابوالقاسم سرحدیزاده (وزیر اسبق کار و نماینده دوره ششم مجلس)، کاظم بجنوردی (رئیس فعلی کتابخانه ملی) و محمود طباطبایی، آقای دکتر شیبانی از نهضت آزادی و مرحوم لاجوردی از همراهان ما دراین دوره بازداشت بودند. |  | == در آستانه انقلاب == | 
|  |  | مهدی کروبی پس از انقلاب حکم مسئولیت کمیته امداد را از طرف خمینی به همراه عسگراولادی و شفیق در اسفندماه ۵۷ دریافت کرد. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | == آزادی از زندان ==
 |  | در اوایل سال ۵۸، خمینی طی حکمی نمایندگی تام الاختیار خود در لرستان را به وی محول کرد. در زمستان سال ۵۸ از سوی مردم الیگودرز به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای اسلامی انتخاب شد. پس از آن در حالی که برای سرکشی به امور لرستان در خرم آباد بود، از رادیو حکم خمینی را مبنی بر تأسیس بنیاد شهید توسط وی را شنید. | 
|  | در اواخر سال۵۶ از زندان آزاد شدم. اما فعالیت های خود راادامه دادم درحالیکه کم کم فضا به گونه ای شده بود که بازداشت ها بهحداقل رسیده بود. درعین حال در ماه رمضان 57 کهقرار بود همراه عده ای دیگر از روحانیون در محلی تجمع داشته باشیم از طریق شنود تلفن، از قرار ما مطلع شده بودند و مرا همراه با آیت الله انواری دستگیر کردند و بهکلانتری بردند که درحوالی پل گیشا بود. بعد ازچند دقیقه افرادی دیگر مانند شهیدباهنر و آیت الله اردبیلی رانیز به همان کلانتری آوردند اما این بازداشت بسیار کوتاه بود. |  | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | بعد از ۱۷ شهریور ۵۷ هم که ما اعلامیه های امام را توزیع می کردیم دنبال دستگیری بنده بودند اما من درمنزل یکی از بستگان در خیابان نیروی هوایی مخفی بودم. در همین مدت افرادی چون آقای مهندس مرتضی نبوی ( مدیرمسئول فعلی روزنامه رسالت) و یکی از دوستان به نام آقای عباس طائب بهآنجا مراجعه کردند و اعلامیه های امام را گرفتند. اما ساواک مرا پیدا نکرد و دستگیر نشدم. درهمین سال۵۷ آخرین فرزنده بنده یعنی یاسر که اکنون دانشجوست به دنیا آمد.
 |  | در سال ۱۳۶۲ به مجلس راه یافت، در سال ۱۳۶۴ نماینده خمینی در امور حج گردید. | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | == درآستانه انقلاب ==
 |  | در سال ۱۳۶۸ توسط خمینی سرپرستی برخی از اموال به وکالت از سوی خمینی به وی محول شد. و تقریباً همزمان با این حکم به عضویت مجلس بازنگری قانون اساسی درآمد. | 
|  | تجربه من در توزیع کمک بین خانواده زندانیان باعث شد که در آستانه پیروزی انقلاب، جمع آوری و توزیع کمک برای بعضی اعتصابیون بهبنده محولشود وپس از آن هم حکممسئولیت کمیته امداد برای بنده بههمراه آقایان عسگراولادی و شفیق در اسفندماه ۵۷ صادر شد.
 |  | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | همچنین دراوایل سال۵۸، امام حکمی صادر کردند و نمایندگی تام الاختیار خود در لرستان را به اینجانب محول نمودند. بنده هم به تناسب مسئولیت ها، هم در تهران و هم در لرستان حضور داشتم. در زمستان سال ۵۸ از سوی مردم الیگودرز به نمایندگی اولین دوره مجلس شورای اسلامی برگزیده شدم. پساز آن در حالی که برای سرکشی به امور لرستان در خرم آباد بودم، از رادیو حکم امام را شنیدم که دستور تأسیس بنیاد شهید توسط اینجانب را صادر کرده بودند.
 |  | در سال ۱۳۷۲ پس | 
|  |   |  | 
|  | در سال ۱۳۶۲ با رأی یک میلیون و چهارصد و چهل هزار نفر به عنوان نماینده دوم مردم تهران به مجلس راه یافتم. پس از آن نیز در سال ۱۳۶۷- در حالی که با انشعاب از جامعه روحانیت مبارز تهران، مجمع روحانیون مبارز را به همراه آقایان موسوی خوئینی ها، خاتمی و بعضی دوستان دیگر تأسیس کرده بودیم- باز هم به عنوان دومین نماینده مردم تهران به مجلس رفتم. البته جرقه ی اولیه انشعاب از جامعه روحانیت مربوط به سال ۶۲ و در آستانه انتخابات مجلس دوم بود که شرح آن را قبلاً اعلام کرده ام. در کنار سایر مسئولیت ها، امام نمایندگی خود  در امور حج را درسال ۶۴ به بنده محول کردند و آخرین مسئولیتی که در سال ۱۳۶۸ توسط ایشان به بنده محول شد سرپرستی برخی از اموال به وکالت از طرف امام بود. البته تقریباً همزمان با این حکم در یک حکم جمعی به همراه تعداد دیگری از مسئولان کشوری به عضویت مجلس بازنگری قانون اساسی درآمدم.
 |  | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | پس از رفتار بی سابقه شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، ترجیح دادم که چند سال از حضور مستقیم در عرصه های سیاسی خودداری کنم. اگر چه در برخی از مناسبت ها و حوادث مانند دستگیری آقای عباس عبدی در سال ۷۲ ناچار به موضع گیری صریح شدم؛ اما به همراه دوستان و همفکران به این نتیجه رسیدیم که مدتی از دخالت مستقیم در امور سیاسی خودداری کنیم تا کشور مدتی به صورت یکپارچه در اختیار دوستانی باشد که در مجلس و دولت هم عقیده بودند. |  | پس از رفتار بی سابقه شورای نگهبان در انتخابات مجلس چهارم، ترجیح دادم که چند سال از حضور مستقیم در عرصه های سیاسی خودداری کنم. اگر چه در برخی از مناسبت ها و حوادث مانند دستگیری آقای عباس عبدی در سال ۷۲ ناچار به موضع گیری صریح شدم؛ اما به همراه دوستان و همفکران به این نتیجه رسیدیم که مدتی از دخالت مستقیم در امور سیاسی خودداری کنیم تا کشور مدتی به صورت یکپارچه در اختیار دوستانی باشد که در مجلس و دولت هم عقیده بودند. | 
| خط ۹۷: | خط ۹۳: | 
|  | 
 |  | 
 | 
|  | فرزندان: |  | فرزندان: | 
|  | 
 |  | 
|  | محمدحسین متولد 1344 دارای لیسانس حقوق
 |  | 
|  | 
 |  | 
|  | محمدتقی متولد 1346، دارای دکترای حقوق بین الملل
 |  | 
|  | 
 |  | 
|  | علی متولد 1351 دارای تحصیلات حوزوی
 |  | 
|  | 
 |  | 
|  | یاسر متولد 1357 دانشجو
 |  |