کاربر:Khosro/صفحه تمرین میرزاده عشقی: تفاوت میان نسخه‌ها

اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا
بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا)
خط ۱: خط ۱:
'''میرزاده عشقی''' ، با نام اصلی سید محمد رضا کردستانی (زاده‌ی ۲۰ آذر ۱۲۷۳، همدان – درگذشته‌ی  ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳)، شاعر، روزنامه نگار، نمایشنامه نویس و نویسنده در دوران مشروطه بود. میرزاده عشقی به‌هنگام تحصیل، زبان فرانسه را آموخت و در سن ۱۷ سالگی تحصیل را رها کرد و وارد فعالیت‌های اجتماعی شد. او هنگامی که در همدان به‌سر می‌برد، اوایل جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸ میلادی) و دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده بود. عشقی به هواخواهی از عثمانی‌ها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول می‌رفتند او نیز به آن‌ها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت. میرزاده عشقی چند سالی که در استانبول بود، در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه دارالفنون باب عالی، جزو مستمعین آزاد حضور می‌یافت. وی در استانبول نخستین آثار شاعرانه‌ی خود مانند، نوروزی نامه و اُپرای رستاخیز شهریاران ایران را نوشت. پس از بازگشت به همدان همراه با حزب سوسیالیست و هم‌کاران اقلیت مجلس، به مبارزه پرداخت. سخنرانی‌های تند و مقالات و اشعار آتشین میرزاده عشقی علیه وثوق‌الدوله نخست وزیر وقت و علیه قرداد سال ۱۹۱۹، باعث شد که وثوق‌الدوله حکم دست‌گیری او را صادر و وی را روانه زندان کنند. عشقی قرداد ۱۹۱۹، را قرارداد فروش ایران به انگلستان نامیده بود. در سال ۱۳۰۲، با آغاز زمزمه‌ی جمهوری، میرزاده عشقی در مقاله‌ای تحت عنوان جمهوری قلابی، به‌مخالفت برخاست و در نخستین شماره‌ی روزنامه کاریکاتور قرن بیستم که در همان سال دایر کرده بود، چندین کاریکاتور و شعر تند مبنی بر هزل بودن جمهوری و جمهوری‌خواهان منتشر کرد؛ اما شهربانی دستور توقیف روزنامه را صادر و همه‌ی نسخه‌های آن‌را از سطح شهر جمع‌آوری نمود. سرانجام میرزاده عشقی در ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳، در منزل خودش به دست دو تن از عوامل حکومتی هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان شهربانی جان باخت.
{{جعبه اطلاعات شاعر و نویسنده
| نام                    = میرزاده عشقی
| تصویر                  = میرعشقی6.JPG
| توضیح تصویر            =
| نام اصلی              =سید محمدرضا کردستانی
| زمینه فعالیت          = شاعر، روزنامه‌نگار
| ملیت                  = ایرانی
| تاریخ تولد            = ۲۰ آذرماه ۱۲۷۳
| محل تولد              = ایران،همدان
| والدین                =
| تاریخ مرگ              = ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳
| محل مرگ                = ایران، تهران
| | محل زندگی            = همدان، تهران
| مختصات محل زندگی      =
| مدفن                  = ابن بابویه
|در زمان حکومت          = رضاشاه پهلوی
|اتفاقات مهم            =
| نام دیگر              =
|القاب                  = عشقی
|بنیانگذار              = روزنامه قرن بیستم و روزنامه نامه عشقی
| پیشه                  = روزنامه‌نگار، شاعر و فعال سیاسی
| سال‌های نویسندگی        =
|سبک نوشتاری            =
|کتاب‌ها                  =
|مقاله‌ها                =
|نمایشنامه‌ها            = داستان بیچاره‌زاده، کفن سیاه، رستاخیز سلاطین ایران و...
|فیلم‌نامه‌ها              =
|دیوان اشعار            =  کلیات میرزاده عشقی
|تخلص                    = عشقی
|فیلم (های) ساخته بر اساس اثر(ها)=
| همسر                  =
| شریک زندگی            =
| فرزندان                =
|تحصیلات                  =
|دانشگاه                =
|حوزه                    =
|شاگرد                  =
|استاد                  =
|علت شهرت                = نشر روزنامه و اشعار اعتراضی
| تأثیرگذاشته بر        =
| تأثیرپذیرفته از        =
| وب‌گاه                  =
| جوایز                  =
|گفتاورد                =
|امضا                    =
}}
'''میرزاده عشقی'''، با نام اصلی سید محمدرضا کردستانی (زاده‌ی ۲۰ آذر ۱۲۷۳، همدان – درگذشته‌ی ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳)، شاعر، روزنامه‌نگار، نمایشنامه نویس و نویسنده در دوران مشروطه بود. میرزاده عشقی به‌هنگام تحصیل، زبان فرانسه را آموخت و در سن ۱۷ سالگی تحصیل را رها کرد و وارد فعالیت‌های اجتماعی شد. او هنگامی که در همدان به‌سر می‌برد، اوایل جنگ جهانی اول (۱۹۱۴–۱۹۱۸ میلادی) و دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده بود. عشقی به هواخواهی از عثمانی‌ها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول می‌رفتند او نیز به آن‌ها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت. میرزاده عشقی چند سالی که در استانبول بود، در شعبه علوم اجتماعی و فلسفه دارالفنون باب عالی، جزو مستمعین آزاد حضور می‌یافت. وی در استانبول نخستین آثار شاعرانه‌ی خود مانند، نوروزی نامه و اُپرای رستاخیز شهریاران ایران را نوشت. پس از بازگشت به همدان همراه با حزب سوسیالیست و هم‌کاران اقلیت مجلس، به مبارزه پرداخت. سخنرانی‌های تند و مقالات و اشعار آتشین میرزاده عشقی علیه وثوق‌الدوله نخست وزیر وقت و علیه قرداد سال ۱۹۱۹، باعث شد که وثوق‌الدوله حکم دست‌گیری او را صادر و وی را روانه زندان کنند. عشقی قرداد ۱۹۱۹، را قرارداد فروش ایران به انگلستان نامیده بود. در سال ۱۳۰۲، با آغاز زمزمه‌ی جمهوری، میرزاده عشقی در مقاله‌ای تحت عنوان جمهوری قلابی، به‌مخالفت برخاست و در نخستین شماره‌ی روزنامه کاریکاتور قرن بیستم که در همان سال دایر کرده بود، چندین کاریکاتور و شعر تند مبنی بر هزل بودن جمهوری و جمهوری‌خواهان منتشر کرد؛ اما شهربانی دستور توقیف روزنامه را صادر و همه‌ی نسخه‌های آن را از سطح شهر جمع‌آوری نمود. سرانجام میرزاده عشقی در ۱۲ تیرماه ۱۳۰۳، در منزل خودش به دست دو تن از عوامل حکومتی هدف گلوله قرار گرفت و در بیمارستان شهربانی جان باخت.


== تحصیلات میرزاده عشقی ==
== تحصیلات میرزاده عشقی ==
میرزاده عشقی با نام اصلی سید محمدرضا کردستانی، فرزند حاج سید ابوالقاسم کردستانی بود. وی در ۲۰ آذرماه ۱۲۷۳، در همدان به‌دنیا آمد. میرزاده عشقی سال‌های کودکی را در مکتب‌خانه‌های محلی و پس از سن ۷ سالگی در مدرسه‌های الفت و آلیانس به تحصیل زبان فارسی و فرانسه پرداخت. او پیش از پایان مدرسه در تجارت‌خانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخت و به زبان  فرانسه مسلط شد.  
میرزاده عشقی با نام اصلی سید محمدرضا کردستانی، فرزند حاج سید ابوالقاسم کردستانی بود. وی در ۲۰ آذرماه ۱۲۷۳، در همدان به‌دنیا آمد. میرزاده عشقی سال‌های کودکی را در مکتب‌خانه‌های محلی و پس از سن ۷ سالگی در مدرسه‌های الفت و آلیانس به تحصیل زبان فارسی و فرانسه پرداخت. او پیش از پایان مدرسه در تجارت‌خانه یک بازرگان فرانسوی به شغل مترجمی پرداخت و به زبان  فرانسه مسلط شد.


دوره تحصیلی عشقی تا سن ۱۷ سالگی بیشتر طول نکشید. در سن ۱۵ سالگی به اصفهان رفت، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد؛ و بیش از ۳ ماه نگذشت که به همدان باز گشت و ۴ ماه بعد به اصرار پدرش برای تحصیل عازم تهران شد؛ اما او از تهران به رشت و بندر انزلی رهسپار و از آن‌جا به مرکز بازگشت.
دوره تحصیلی عشقی تا سن ۱۷ سالگی بیشتر طول نکشید. در سن ۱۵ سالگی به اصفهان رفت، سپس برای اتمام تحصیلات به تهران آمد؛ و بیش از ۳ ماه نگذشت که به همدان باز گشت و ۴ ماه بعد به اصرار پدرش برای تحصیل عازم تهران شد؛ اما او از تهران به رشت و بندر انزلی رهسپار و از آن‌جا به مرکز بازگشت.


میرزاده عشقی وقتی که در همدان به‌سر می‌برد، اوایل جنگ جهانی اول (۱۹۱۴-۱۹۱۸ میلادی) یعنی دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده بود. وی به هواخواهی از عثمانی‌ها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول می‌رفتند عشقی نیز به آن‌ها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت. میرزاده عشقی چند سالی که در استانبول بود، به تحصیل فلسفه و علوم اجتماعی پرداخت.<ref name=":0">[http://www.shaer.ir/%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/34728- زندگینامه میرزاده  عشقی - پایگاه خبری شاعر]</ref>  
میرزاده عشقی وقتی که در همدان به‌سر می‌برد، اوایل جنگ جهانی اول (۱۹۱۴–۱۹۱۸ میلادی) یعنی دوره کشمکش سیاست متفقین و دول متحده بود. وی به هواخواهی از عثمانی‌ها پرداخت و زمانی که چند هزار تن مهاجر ایرانی در عبور از غرب ایران به سوی استانبول می‌رفتند عشقی نیز به آن‌ها پیوست و همراه مهاجرین به آنجا رفت. میرزاده عشقی چند سالی که در استانبول بود، به تحصیل فلسفه و علوم اجتماعی پرداخت.<ref name=":0">[http://www.shaer.ir/%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%A9-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B5%D8%B1/34728- زندگینامه میرزاده  عشقی - پایگاه خبری شاعر]</ref>  


== شخصیت میرزاده عشقی ==
== شخصیت میرزاده عشقی ==
خط ۱۴: خط ۶۰:


== فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی ==
== فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی ==
میرزاده عشقی در سن ۱۷ سالگی درس و مدرسه را رها کرد و وارد فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی شد. عشقی در اوایل جنگ جهانی اول، وقتی که به استانبول مهاجرت کرده بود، نخستین آثار شاعرانه خود مانند نوروزی نامه و اپرای رستاخیز شهریاران ایران را نوشت. پس از این‌که به همدان بازگشت، به تهران رفت و با گروهی از نویسندگان ارتباط پیدا کرد؛ و در کنار حزب سوسیالیست و هم‌کاران اقلیت مجلس به مبارزه پرداخت. در این مبارزه‌ی سیاسی، قلم شاعر بیش از همه متوجه وثوق‌الدوله نخست وزیر وقت بود. سخنرانی‌های تند و مقالات و اشعار آتشین میرزاده عشقی علیه قرار داد ۱۹۱۹، باعث شد که وثوق‌الدوله دستور دست‌گیری وی را صادر و او را روانه زندان کنند .مبارزات سیاسی و مقالات انتقادی میرزاده عشقی تا پایان زندگی کوتاهش ادامه داشت.<ref name=":2">[http://persian-man.ir/senior/poets/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C/ زندگینامه میرزاده عشقی - سایت مردان پارس]</ref>  
میرزاده عشقی در سن ۱۷ سالگی درس و مدرسه را رها کرد و وارد فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی شد. عشقی در اوایل جنگ جهانی اول، وقتی که به استانبول مهاجرت کرده بود، نخستین آثار شاعرانه خود مانند نوروزی نامه و اپرای رستاخیز شهریاران ایران را نوشت. پس از این‌که به همدان بازگشت، به تهران رفت و با گروهی از نویسندگان ارتباط پیدا کرد؛ و در کنار حزب سوسیالیست و هم‌کاران اقلیت مجلس به مبارزه پرداخت. در این مبارزه‌ی سیاسی، قلم شاعر بیش از همه متوجه وثوق‌الدوله نخست وزیر وقت بود. سخنرانی‌های تند و مقالات و اشعار آتشین میرزاده عشقی علیه قرار داد ۱۹۱۹، باعث شد که وثوق‌الدوله دستور دست‌گیری وی را صادر و او را روانه زندان کنند. مبارزات سیاسی و مقالات انتقادی میرزاده عشقی تا پایان زندگی کوتاهش ادامه داشت.<ref name=":2">[http://persian-man.ir/senior/poets/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C/ زندگینامه میرزاده عشقی - سایت مردان پارس]</ref>  


انتقاد و اعتراض از پیامدهای انقلاب مشروطه بود و پیش از آن که در شعر و ادب آن دوره خود را نشان دهد، در روزنامه‌ها دیده می شد. میرزاده عشقی زبانی خاص برای خود برگزیده بود؛ زبانی اعتراضی. این ویژگی تنها برای او نبود. بسیاری از هم نسلان او نیز در پی اعتراض بودند. زبانی که جان میرزاده عشقی را گرفت، زبان اعتراض‌های سیاسی بود.<ref name=":3">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/363222/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF چرا میرزاده عشقی را ترور کردند؟ - سایت برترینها]</ref>  
انتقاد و اعتراض از پیامدهای انقلاب مشروطه بود و پیش از آن که در شعر و ادب آن دوره خود را نشان دهد، در روزنامه‌ها دیده می شد. میرزاده عشقی زبانی خاص برای خود برگزیده بود؛ زبانی اعتراضی. این ویژگی تنها برای او نبود. بسیاری از هم نسلان او نیز در پی اعتراض بودند. زبانی که جان میرزاده عشقی را گرفت، زبان اعتراض‌های سیاسی بود.<ref name=":3">[https://www.bartarinha.ir/fa/news/363222/%DA%86%D8%B1%D8%A7-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF%D9%86%D8%AF چرا میرزاده عشقی را ترور کردند؟ - سایت برترینها]</ref>  


عشقی از ۲۱ سالگی روزنامه نگار شد. ظاهراً در همان سن و سال بود که روزنامه‌ای را در همدان با نام  ''نامه عشقی'' راه انداخت. از همان سال‌ها میرزاده عشقی با نیش قلمش سیاست‌های وثوق‌الدوله نخست وزیر را به باد انتقاد گرفت. قراردادی را که وثوق الدوله با انگلستان بسته بود، معامله فروش ایران به انگلستان نامید. «سایت  برترینها»
عشقی از ۲۱ سالگی روزنامه‌نگار شد. ظاهراً در همان سن و سال بود که روزنامه‌ای را در همدان با نام ''نامه عشقی'' راه انداخت. از همان سال‌ها میرزاده عشقی با نیش قلمش سیاست‌های وثوق‌الدوله نخست وزیر را به باد انتقاد گرفت. قراردادی را که وثوق الدوله با انگلستان بسته بود، معامله فروش ایران به انگلستان نامید. «سایت  برترینها»


میرزاده عشقی درآغاز با ملک‌الشعرای بهار و سید حسن مدرس (از نمایندگان فراکسیون اقلیت در مجلس چهارم) مخالف بود؛ و مطالب و اشعار تندی بر علیه آن دو می‌نوشت؛ اما در جریان غائله جمهوریت که از دی ماه سال ۱۳۰۲ آغاز شد، در پی مخالفت با رضاخان و جمهوری، با ملک‌الشعرای بهار و سیدحسن مدرس، که آنان نیز از مخالفان رضاخان و جمهوری بودند، دست دوستی و اتحاد داد.<ref name=":4">[http://behandishan.blogfa.com/post/1646 یادی از میرزاده عشقی - سایت به‌اندیشان]</ref>  
میرزاده عشقی درآغاز با ملک‌الشعرای بهار و سید حسن مدرس (از نمایندگان فراکسیون اقلیت در مجلس چهارم) مخالف بود؛ و مطالب و اشعار تندی بر علیه آن دو می‌نوشت؛ اما در جریان غائله جمهوریت که از دی ماه سال ۱۳۰۲ آغاز شد، در پی مخالفت با رضاخان و جمهوری، با ملک‌الشعرای بهار و سیدحسن مدرس، که آنان نیز از مخالفان رضاخان و جمهوری بودند، دست دوستی و اتحاد داد.<ref name=":4">[http://behandishan.blogfa.com/post/1646 یادی از میرزاده عشقی - سایت به‌اندیشان]</ref>  


وثوق‌الدوله وقتی که قرارداد ایران وانگلیس را به‌وسیله جراید اعلام کرد، میرزاده عشقی منظومه‌ی اعتراض‌آمیزی را در نتیجه تأثیر از عقد قرارداد مزبور سرود وخود نیز در مقدمه‌ی اشعارشرحی نوشته است که به خط وامضاء خود شاعر است. او نوشته است:<blockquote>«با عشق وطن مندرجات ذیل را در این‌جا ثبت می‌نمایم، شاید بعداز من یادگار بماند و موجب آمرزش روح من باشد. باید دانست: این ابیات فقط و فقط اثر احساسات ناشیه از معاهده دولتین انگلستان وایران است که از طبع من تراوش کرده و این نبوده مگر این قرارداد در ذهن این بنده، جز یک معامله فروش ایران به انگلستان طور دیگر تلقی نشده! این است که با اطلاع از این مسأله شب وروز در وحشتم وهر گاه راه می روم، فرض می‌کنم که روی خاکی قدم بر می‌دارم که تا دیروز مال من بوده و حال از آن دیگری است! هر وقت آب می‌خورم می دانم این آب... از این رو هر لحظه نفرینی به مرتکب این معامله می‌گفتم. تقریباً قصیده‌ها، غزل‌ها ومقاله‌ها در این خصوص تهیه کرده ولی چون هیچ‌کس پیرامون برای ثبت و حفظ آن‌ها نبود، تقریبا تمام آن‌ها از یاد رفت؛ بی آن‌که اثری کرده باشد. فقط ابیات زیر است که از میان آن‌ها به‌خاطرم مانده، به‌نام عشق وطن»:</blockquote>ای خدا با خون ما، این مهیمانی می‌کند
وثوق‌الدوله وقتی که قرارداد ایران وانگلیس را به‌وسیله جراید اعلام کرد، میرزاده عشقی منظومه‌ی اعتراض‌آمیزی را در نتیجه تأثیر از عقد قرارداد مزبور سرود وخود نیز در مقدمه‌ی اشعارشرحی نوشته است که به خط وامضاء خود شاعر است. او نوشته است:<blockquote>«با عشق وطن مندرجات ذیل را در این‌جا ثبت می‌نمایم، شاید بعداز من یادگار بماند و موجب آمرزش روح من باشد. باید دانست: این ابیات فقط و فقط اثر احساسات ناشیه از معاهده دولتین انگلستان وایران است که از طبع من تراوش کرده و این نبوده مگر این قرارداد در ذهن این بنده، جز یک معامله فروش ایران به انگلستان طور دیگر تلقی نشده! این است که با اطلاع از این مسئله شب وروز در وحشتم وهر گاه راه می روم، فرض می‌کنم که روی خاکی قدم بر می‌دارم که تا دیروز مال من بوده و حال از آن دیگری است! هر وقت آب می‌خورم می‌دانم این آب… از این رو هر لحظه نفرینی به مرتکب این معامله می‌گفتم. تقریباً قصیده‌ها، غزل‌ها ومقاله‌ها در این خصوص تهیه کرده ولی چون هیچ‌کس پیرامون برای ثبت و حفظ آن‌ها نبود، تقریباً تمام آن‌ها از یاد رفت؛ بی آن‌که اثری کرده باشد. فقط ابیات زیر است که از میان آن‌ها به‌خاطرم مانده، به‌نام عشق وطن»:</blockquote>ای خدا با خون ما، این مهیمانی می‌کند


هرچه من ز اظهار دل، تحاشی می کنم
هرچه من ز اظهار دل، تحاشی می کنم
خط ۶۴: خط ۱۱۰:
باز هم صد ماشاالله زندگانی می‌کند
باز هم صد ماشاالله زندگانی می‌کند


یا رب این مخلوق را از چوب بتراشیده‌اند ؟
یا رب این مخلوق را از چوب بتراشیده‌اند؟


برسر این خلق ، خاک مردگان پاشیده‌اند ؟ (کلیات میرزاده عشقی)«تاریخ ما»
برسر این خلق، خاک مردگان پاشیده‌اند؟ (کلیات میرزاده عشقی) «تاریخ ما»


به عقیده‌ی عشقی تا ظلم هست، مبارزه هم هست و خود نیز هزینه‌ی آن‌را می‌پردازد؛ چنان‌که سروده است:
به عقیده‌ی عشقی تا ظلم هست، مبارزه هم هست و خود نیز هزینه‌ی آن را می‌پردازد؛ چنان‌که سروده است:


تا روز خوش گشاید، آغوش خود به من
تا روز خوش گشاید، آغوش خود به من
خط ۸۰: خط ۱۲۶:
تیر و کمان زبان و سخن، گو به خصم من
تیر و کمان زبان و سخن، گو به خصم من


تا تیر و این کمان بودم، جنگ می‌کنم(ایران افشاگر)
تا تیر و این کمان بودم، جنگ می‌کنم (ایران افشاگر)


== روزنامه قرن بیستم ==
== روزنامه قرن بیستم ==
در سال ۱۳۰۲ که نغمه جمهوری ساز شد، میرزاده عشقی در مقاله‌ای به‌عنوان جمهوری قلابی رضاخان، به‌مخالفت برخاست و در نخستین شماره روزنامه کاریکاتور ''قرن بیستم'' که در همان سال دایر کرده بود، چندین کاریکاتور و شعر تند مبنی بر هزل بودن جمهوری و جمهوری‌خواهان منتشر کرد. مخالفت عشقی با جمهوری قلابی به آن‌جا رسید که شهربانی وقت دستور توقیف روزنامه را صادر کرد؛ و همه‌ی نسخه‌های آن را از سطح شهر جمع‌آوری نمود.<ref name=":2" />  
در سال ۱۳۰۲ که نغمه جمهوری ساز شد، میرزاده عشقی در مقاله‌ای به‌عنوان جمهوری قلابی رضاخان، به‌مخالفت برخاست و در نخستین شماره روزنامه کاریکاتور ''قرن بیستم'' که در همان سال دایر کرده بود، چندین کاریکاتور و شعر تند مبنی بر هزل بودن جمهوری و جمهوری‌خواهان منتشر کرد. مخالفت عشقی با جمهوری قلابی به آن‌جا رسید که شهربانی وقت دستور توقیف روزنامه را صادر کرد؛ و همه‌ی نسخه‌های آن را از سطح شهر جمع‌آوری نمود.<ref name=":2" />  


به‌نقل از خود میرزاده عشقی، روزنامه قرن بیستم در زمان انتشارش تنها دو مشترک داشته است. ولی مسلماً شهرت آن مدیون نام خود عشقی بوده است. در واقع آن چه باعث شد عشقی را ترور کنند، داستان منظومی بود با نام جمهوری‌نامه که کنایه زیاد داشت.<ref name=":3" />  
به‌نقل از خود میرزاده عشقی، روزنامه قرن بیستم در زمان انتشارش تنها دو مشترک داشته است؛ ولی مسلماً شهرت آن مدیون نام خود عشقی بوده است. در واقع آنچه باعث شد عشقی را ترور کنند، داستان منظومی بود با نام جمهوری‌نامه که کنایه زیاد داشت.<ref name=":3" />  


سرانجام با انتشار مجدد روزنامه‌ی  ''قرن بیستم'' در تیرماه سال ۱۳۰۳، وقتی نخستین شماره‌ی آن با قطع کوچک در ۸ صفحه منتشر شد، رضاخان دستور قتل میرزاده‌عشقی را صادر کرد؛ و سرتیپ درگاهی رئیس اداره تأمینات نظمیه (شهربانی) وقت، آن را طراحی کرد؛ و به‌اجرا گذاشت.<ref name=":5">[https://www.iran-efshagari.com/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C%D8%8C-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D9%87/ شهادت میرزاده عشقی - سایت ایران افشاگر]</ref>
سرانجام با انتشار مجدد روزنامه‌ی ''قرن بیستم'' در تیرماه سال ۱۳۰۳، وقتی نخستین شماره‌ی آن با قطع کوچک در ۸ صفحه منتشر شد، رضاخان دستور قتل میرزاده‌عشقی را صادر کرد؛ و سرتیپ درگاهی رئیس اداره تأمینات نظمیه (شهربانی) وقت، آن را طراحی کرد؛ و به‌اجرا گذاشت.<ref name=":5">[https://www.iran-efshagari.com/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C%D8%8C-%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D8%B1%D9%88%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D9%86%DA%AF%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D9%87/ شهادت میرزاده عشقی - سایت ایران افشاگر]</ref>  


=== '''مخالفت عشقی با رضاخان''' ===
=== مخالفت عشقی با رضاخان ===
دشمنی میرزاده عشقی با رضاخان از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ آغاز شد. او از مخالفان کودتا و بازگشت دیکتاتوری بود.
دشمنی میرزاده عشقی با رضاخان از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ آغاز شد. او از مخالفان کودتا و بازگشت دیکتاتوری بود.


هنگامی که رضا خان قزاق که تازه از راه رسیده و دشمن مشروطه بود، با فریب دعوی جمهوری‌خواهی کرد، میرزاده عشقی به مخالفت با او پرداخت. از دیگر همراهان میرزاده عشقی در آن روزگار، برخی روشنفکران هم‌عصرش از جمله ملک‌الشعرای بهار، استاد حسین بهزاد، فرخی یزدی و نیما یوشیج، پدر شعر نوین فارسی، بودند.
هنگامی که رضا خان قزاق که تازه از راه رسیده و دشمن مشروطه بود، با فریب دعوی جمهوری‌خواهی کرد، میرزاده عشقی به مخالفت با او پرداخت. از دیگر همراهان میرزاده عشقی در آن روزگار، برخی روشنفکران هم‌عصرش از جمله ملک‌الشعرای بهار، استاد حسین بهزاد، فرخی یزدی و نیما یوشیج، پدر شعر نوین فارسی، بودند.


داستان جمهوری‌خواهی رضاخان البته فریبی بود که برای چندصباحی حتی برخی روشنفکران آن عصر را هم با خود بُرد؛ اما به‌سرعت دستش رو شد و ناگزیر از بازگشت به اصل  خویش و قبضه قدرت سلطنتی شد.<ref name=":6">[https://article.mojahedin.org/i/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86 میرزاده عشقی و رضا خان - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>  
داستان جمهوری‌خواهی رضاخان البته فریبی بود که برای چندصباحی حتی برخی روشنفکران آن عصر را هم با خود بُرد؛ اما به‌سرعت دستش رو شد و ناگزیر از بازگشت به اصل  خویش و قبضه قدرت سلطنتی شد.<ref name=":6">[https://article.mojahedin.org/i/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86 میرزاده عشقی و رضا خان - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>  


میرزاده عشقی مخالف سرسخت جمهوری رضاخانی بود و آن را جمهوری قلابی یا جمهوری مصنوعی می خواند. در شعرهایش بارها این جمهوری را به استهزا گرفت. میرزاده عشقی در همان سال‌ها همه‌ی آن جمهوری بازی‌ها را سناریوی انگلیسی‌ها می دانست.<ref name=":3" />
میرزاده عشقی مخالف سرسخت جمهوری رضاخانی بود و آن را جمهوری قلابی یا جمهوری مصنوعی می خواند. در شعرهایش بارها این جمهوری را به استهزا گرفت. میرزاده عشقی در همان سال‌ها همه‌ی آن جمهوری بازی‌ها را سناریوی انگلیسی‌ها می دانست.<ref name=":3" />


=== جمهوری‌نامه ===
=== جمهوری‌نامه ===
در آثار میرزاده عشقی، از شعر تا قصه و نمایش‌نامه، مطالبات و آرزوهای یک خلق به چشم می‌خورد. از‌ جمله اشعار معروف عشق '' جمهوری‌نامه'' است که در مخالفت با رضاخان سروده و در آن چهره‌ی بسیاری از ریاکاران را با لحنی تند افشا کرده است.<ref name=":5" />  
در آثار میرزاده عشقی، از شعر تا قصه و نمایش‌نامه، مطالبات و آرزوهای یک خلق به چشم می‌خورد. از جمله اشعار معروف عشق '' جمهوری‌نامه'' است که در مخالفت با رضاخان سروده و در آن چهره‌ی بسیاری از ریاکاران را با لحنی تند افشا کرده است.<ref name=":5" />  


دربحبوحه پایان جریان جمهوری‌خواهی میرزاده عشقی سروده‌ی مفصلی تحت عنوان ''جمهوری‌نامه'' بر روی کاغذ آمونیاک چاپ و در صدها نسخه به‌طور مخفیانه منتشر شد؛ و در میان مردم دست به دست گشت. این شعر معرف روند شکل‌گیری غائله جمهوری‌خواهی و اهداف و مقاصد شومی بود که در پس پرده‌ی توطئه نهفته بود. این اشعار بسیار نغز و صریح که در ۱۵ فروردین ۱۳۰۳ در تهران منتشر شد، در آغاز امر سراینده‌ی آن آشکارا نبود؛ اما بعدها و پس از ترور میرزاده عشقی، توسط عوامل رضاخان، شناسایی شد که این اشعار توسط عشقی سروده شده است.<ref name=":7">[https://virgool.io/@abadpours/%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-hovrqclddefq جمهوری‌نامه میرزاده عشقی - سایت ویرگول]</ref>  
دربحبوحه پایان جریان جمهوری‌خواهی میرزاده عشقی سروده‌ی مفصلی تحت عنوان ''جمهوری‌نامه'' بر روی کاغذ آمونیاک چاپ و در صدها نسخه به‌طور مخفیانه منتشر شد؛ و در میان مردم دست به دست گشت. این شعر معرف روند شکل‌گیری غائله جمهوری‌خواهی و اهداف و مقاصد شومی بود که در پس پرده‌ی توطئه نهفته بود. این اشعار بسیار نغز و صریح که در ۱۵ فروردین ۱۳۰۳ در تهران منتشر شد، در آغاز امر سراینده‌ی آن آشکارا نبود؛ اما بعدها و پس از ترور میرزاده عشقی، توسط عوامل رضاخان، شناسایی شد که این اشعار توسط عشقی سروده شده است.<ref name=":7">[https://virgool.io/@abadpours/%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-hovrqclddefq جمهوری‌نامه میرزاده عشقی - سایت ویرگول]</ref>  
خط ۱۵۰: خط ۱۹۶:
دریغ از راه دور و رنج بسیار
دریغ از راه دور و رنج بسیار


حقیقت بارک‌الله‌، چشم بد دور
حقیقت بارک‌الله، چشم بد دور


مبارک باد این جمهوری زور
مبارک باد این جمهوری زور
خط ۱۵۶: خط ۲۰۲:
ازین پس گوش‌ها کر چشم‌ها کور
ازین پس گوش‌ها کر چشم‌ها کور


چنین ‌جمهوری ‌بر ضد جمهور
چنین جمهوری بر ضد جمهور


ندارد یادکس‌، در هیچ اعصار
ندارد یادکس، در هیچ اعصار


نباشد هیچ در قوطی عطار
نباشد هیچ در قوطی عطار
خط ۲۱۰: خط ۲۵۶:
نموده نوحهٔ جمهوری از بر
نموده نوحهٔ جمهوری از بر


عجب جنسی است این‌! الله اکبر
عجب جنسی است این! الله اکبر


گهی عرعر نماید چون خر نر
گهی عرعر نماید چون خر نر
خط ۲۵۲: خط ۲۹۸:
کند از بهر جمهوری هیاهو
کند از بهر جمهوری هیاهو


چه جمهوری‌! عجب دارم من از او
چه جمهوری! عجب دارم من از او


مگر او غافل است از قصد یارو
مگر او غافل است از قصد یارو
خط ۲۶۲: خط ۳۰۸:
دریغ از راه دور و رنج بسیار
دریغ از راه دور و رنج بسیار


دبیر اعظم‌، آن رند سیاسی
دبیر اعظم، آن رند سیاسی


ز کمپانی نماید حق‌شناسی
ز کمپانی نماید حق‌شناسی
خط ۲۹۲: خط ۳۳۸:
نمودم من جراید را اداره
نمودم من جراید را اداره


شفق‌، کوشش‌، وطن‌، گلشن‌، ستاره
شفق، کوشش، وطن، گلشن، ستاره


قیامت می‌شود با یک اشاره
قیامت می‌شود با یک اشاره
خط ۴۶۰: خط ۵۰۶:
نمایان شد تجمع‌های فردی
نمایان شد تجمع‌های فردی


علم در دست‌، گرم دوره گردی
علم در دست، گرم دوره‌گردی


علم‌ها سرخ و زرد و لاجوردی
علم‌ها سرخ و زرد و لاجوردی
خط ۵۵۲: خط ۵۹۸:
دو صد تن تاکنون هستند بیمار
دو صد تن تاکنون هستند بیمار


به ضرب‌ ته تفنگ و زیر آوار
به ضرب ته تفنگ و زیر آوار


دریغ از راه دور و رنج بسیار
دریغ از راه دور و رنج بسیار
خط ۶۶۸: خط ۷۱۴:
دریغ از راه دور و رنج بسیار
دریغ از راه دور و رنج بسیار


این اشعار از میرزاده عشقی است که به گواه اشعارش شاید نتوان شاعری در دوره معاصر یافت که جسورانه‌تر از او در رابطه با سواستفاده از دین نوشته باشد.
این اشعار از میرزاده عشقی است که به گواه اشعارش شاید نتوان شاعری در دوره معاصر یافت که جسورانه‌تر از او در رابطه با سوءاستفاده از دین نوشته باشد.


حامیان رضاخان و پهلوی، مخالفان خود را یا به اسلام‌گرایی متهم می‌کردند یا به کمونیسم یا به تجزیه‌طلبی. میرزاده عشقی هیچ‌یک از این سه نبود. در همین شعر پرچم‌های سرخ را به سخره می‌گیرد پس نمی‌تواند کمونیست باشد. اشعارش در تقبیح حجاب و تقبیح روحانیت حامی قدرت، معروف است و نمی‌تواند اسلام‌گرا باشد. به قومیت خاصی هم منسوب نیست و اشعارش و نوشته‌هایش همه فارسی است و مدرکی دال بر تجزیه طلب بودن وی وجود ندارد.<ref name=":7" />  
حامیان رضاخان و پهلوی، مخالفان خود را یا به اسلام‌گرایی متهم می‌کردند یا به کمونیسم یا به تجزیه‌طلبی. میرزاده عشقی هیچ‌یک از این سه نبود. در همین شعر پرچم‌های سرخ را به سخره می‌گیرد پس نمی‌تواند کمونیست باشد. اشعارش در تقبیح حجاب و تقبیح روحانیت حامی قدرت، معروف است و نمی‌تواند اسلام‌گرا باشد. به قومیت خاصی هم منسوب نیست و اشعارش و نوشته‌هایش همه فارسی است و مدرکی دال بر تجزیه طلب بودن وی وجود ندارد.<ref name=":7" />  
خط ۷۰۳: خط ۷۴۹:
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم
من نیز اگر قوی شدم از تو بتر کنم


من‌ آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک
من آن نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک


وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم
خط ۷۱۷: خط ۷۶۳:
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم
عشق تو در وجودم و مهر تو در دلم


با شیر اندرون شد و با جان به در کنم  
با شیر اندرون شد و با جان به در کنم


آخوندهای درباری و دین‌فروش نیز از میرزاده عشقی کینه‌ها به دل داشتند، چرا که او سروده بود:
آخوندهای درباری و دین‌فروش نیز از میرزاده عشقی کینه‌ها به دل داشتند، چرا که او سروده بود:


مـــن روی پـــاک سجده نهادم تو روی خـاک
من روی پاک سجده نهادم تو روی خاک


زاهـد بـرو، مــعـامــلــه مــا نمــی‌شــود
زاهد برو، معـاملـه ما نمی‌شود


مــــرغــی که آشیانه بــه‌ گلشن گــرفته است
مرغی که آشیانه به گلشن گرفته است


او را دگـر بـه بــادیــه مـــــأوا نمـی‌شــود.<ref name=":5" />
او را دگر به بادیه مأوا نمی‌شود.<ref name=":5" />


در آغاز زمزمه‌ی جمهوریت، عشقی دوباره روزنامه قرن بیستم را با قطع کوچک در ۸ صفحه منتشر کرد که یک شماره بیشتر انتشار نیافت.<ref name=":0" />  
در آغاز زمزمه‌ی جمهوریت، عشقی دوباره روزنامه قرن بیستم را با قطع کوچک در ۸ صفحه منتشر کرد که یک شماره بیشتر انتشار نیافت.<ref name=":0" />  


== ترور میرزاده عشقی ==
== ترور میرزاده عشقی ==
میرزاده عشقی آخرین شماره روزنامه  ''قرن بیستم'' در تیرماه سال ۱۳۰۳، منتشرکرد. در آن شماره کاریکاتورهایی بود که رضاخان را دست‌نشانده انگلیس‌ها نشان می‌داد. شهربانی بلافاصله روزنامه را توقیف کرد؛ و خود عشقی نیز بامداد روز ۱۲ تیر همان سال در سن ۳۱ سالگی توسط ۳ نفر از عوامل اداره تامینات شهربانی رضاخان و با شلیک گلوله درحیاط منزلش در سه‌راهی سپهسالار به‌قتل رسید. آن ۳نفر از عوامل محمد درگاهی، معروف به محمد چاقو رئيس شهربانی رضاخان بودند. اسم یکی از قاتلان ابوالقاسم کهن و نفر شلیک‌کننده حبیب همدانی نام داشت. قاتل دستگیرشده، به قضاییه رضاخانی سپرده شد اما پس از ۲سال، بی‌گناه اعلام و آزاد گردید.! رئيس دادگاه، قاضی صدرالاشراف بازجوی بدنام جنایت باغشاه بود که در خون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و یاران مشروطه‌خواه او در آغاز استبداد محمدعلیشاهی و جنایت‌های لیاخف روسی دست داشت. کلنل لیاخف، فرمانده روسی نیروی قزاق رضاخان بود که مجلس مشروطه را به توپ بست و آن را تعطیل کرد.<ref name=":6" />  
میرزاده عشقی آخرین شماره روزنامه ''قرن بیستم'' در تیرماه سال ۱۳۰۳، منتشرکرد. در آن شماره کاریکاتورهایی بود که رضاخان را دست‌نشانده انگلیس‌ها نشان می‌داد. شهربانی بلافاصله روزنامه را توقیف کرد؛ و خود عشقی نیز بامداد روز ۱۲ تیر همان سال در سن ۳۱ سالگی توسط ۳ نفر از عوامل اداره تامینات شهربانی رضاخان و با شلیک گلوله درحیاط منزلش در سه‌راهی سپهسالار به‌قتل رسید. آن ۳نفر از عوامل محمد درگاهی، معروف به محمد چاقو رئیس شهربانی رضاخان بودند. اسم یکی از قاتلان ابوالقاسم کهن و نفر شلیک‌کننده حبیب همدانی نام داشت. قاتل دستگیرشده، به قضاییه رضاخانی سپرده شد اما پس از ۲سال، بی‌گناه اعلام و آزاد گردید. رئیس دادگاه، قاضی صدرالاشراف بازجوی بدنام جنایت باغشاه بود که در خون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل و یاران مشروطه‌خواه او در آغاز استبداد محمدعلیشاهی و جنایت‌های لیاخف روسی دست داشت. کلنل لیاخف، فرمانده روسی نیروی قزاق رضاخان بود که مجلس مشروطه را به توپ بست و آن را تعطیل کرد.<ref name=":6" />  


دو روز پیش از ترور میرزاده عشقی، یکی از دوستانش به‌نام میرمحسن خان، به طور اتفاقی، در اتاق محرمانه اداره تأمینات خبر «عشقی، محرمانه کشته شود» را شنیده بود.<ref name=":1" />  
دو روز پیش از ترور میرزاده عشقی، یکی از دوستانش به‌نام میرمحسن خان، به طور اتفاقی، در اتاق محرمانه اداره تأمینات خبر «عشقی، محرمانه کشته شود» را شنیده بود.<ref name=":1" />  


 میرزاده عشقی چند روز پیش از قتلش، به دوستی گفته بود که دلم می‌خواهد زنده بمانم و برای آزادی ایران هرقدر می‌توانم بکوشم... من که از این زندگی سیر شده‌ام، اگر خوشحالم زنده‌ام، برای این است که برای وطنم، فرزندی لایق و فداکار باشم وتا آن‌جا که میسر است برای نجات کشورم کار کنم.
میرزاده عشقی چند روز پیش از قتلش، به دوستی گفته بود که دلم می‌خواهد زنده بمانم و برای آزادی ایران هرقدر می‌توانم بکوشم… من که از این زندگی سیر شده‌ام، اگر خوشحالم زنده‌ام، برای این است که برای وطنم، فرزندی لایق و فداکار باشم وتا آن‌جا که میسر است برای نجات کشورم کار کنم.


دو سه شبی بود که ۲ نفر ناشناس پیرامون منزل میرزاده عشقی کشیک می‌کشیدند. عشقی به نصیحت دوستانش از خانه بیرون نمی‌رفت. کسی را هم نزد خود نمی‌پذیرفت. اما آن دو نفر ناشناس، پیوسته مرافب بودند که عشقی را تنها گیر بیاورند و سراغش بروند. آن شب را که شب دوازدهم تیرماه ۱۳۰۳ بود، میرزاده عشقی ناراحت به سر برد. صبح آن شب عشقی، خسته، لب حوض دست‌هایش را می‌شست. پسر عموی او که از چندی پیش مراقب او بود بیرون رفته بود. کلفت خانه هم برای خرید بیرون رفته و در خانه را باز گذاشته بود. ناگهان در حیاط باز شد و سه نفر بدون اجازه وارد خانه میرزاده عشقی شدند. عشقی از آن‌ها پرسید که چه کار دارند؟ آن‌ها جواب دادند که شب گذشته، شکایتی از سردار اکرم همدانی به منزل او داده‌اند که عشقی آن را به چاپ برساند و اکنون برای گرفتن جواب عریضه آمده‌اند. عشقی خندان تعارف کرد و می‌خواست برای پذیرایی آن‌ها را به اتاق ببرد؛ و در حالی که با یکی از آنان صحبت کنان جلو بود، یکی از دو نفر، از عقب تیری به سوی او خالی کرد. و بی‌درنگ هر سه نفر فرار کردند. عشقی فریاد کشید و خود را به کوچه رساند. در آن‌جا از شدت درد به جوی آب افتاد. همسایه‌ها با صدای تیر و فریاد عشقی، سراسیمه از خانه بیرون ریختند و محمد هرسینی قاتل را دست‌گیر کردند. اسم قاتل ابوالقاسم و از مهاجرین قفقاز بود. میرزاده عشقی را به بیمارستان شهربانی بردند. در تخت‌خوابی افتاده ولحافی رویش کشیده بودند. رنگش به کلی پریده بود وعرق مرگ بر چهره‌اش نشسته بود. تنش سرد شده واز سرما به خود می‌پیچید. او شکنجه و درد شدیدی می‌کشید. ناله می کرد وداد می زد که یا مرا از این‌جا بیرون ببرید و یا یک گلوله‌ی دیگر به من بزنید وآسوده‌ام بکنید. گلوله‌ی سربی در طرف چپ زیر قلبش گیر کرده بود؛ و خون زیادی می‌آمد. پس از ۴ ساعت درد و شکنجه، عشقی جوان چشم از جهان فرو بست. پیراهن خونینش را روی جنازه‌اش گذاشته و تابوت را به مسجد سپهسالار بردند. صبح روز بعد تمام تهران عزادار بود. دانشمندان، دانش آموزان، کاسب‌کارها واهالی محل، طوق وعلم بلند کرده وجنازه‌ی میرزاده عشقی را در حالی که پیراهن خونین او روی تابوت بود برداشته وحرکت کردند. هر کس جنازه را می‌دید می‌گریست و می‌گفت: تهران چنین سوگواری را یک‌بار دیگر نخواهد دید.<ref>[http://parasto-e.blogfa.com/post/98 زندگینامه میرزاده عشقی - سایت موفقها]</ref>
دو سه شبی بود که ۲ نفر ناشناس پیرامون منزل میرزاده عشقی کشیک می‌کشیدند. عشقی به نصیحت دوستانش از خانه بیرون نمی‌رفت. کسی را هم نزد خود نمی‌پذیرفت. اما آن دو نفر ناشناس، پیوسته مرافب بودند که عشقی را تنها گیر بیاورند و سراغش بروند. آن شب را که شب دوازدهم تیرماه ۱۳۰۳ بود، میرزاده عشقی ناراحت به سر برد. صبح آن شب عشقی، خسته، لب حوض دست‌هایش را می‌شست. پسر عموی او که از چندی پیش مراقب او بود بیرون رفته بود. کلفت خانه هم برای خرید بیرون رفته و در خانه را باز گذاشته بود. ناگهان در حیاط باز شد و سه نفر بدون اجازه وارد خانه میرزاده عشقی شدند. عشقی از آن‌ها پرسید که چه کار دارند؟ آن‌ها جواب دادند که شب گذشته، شکایتی از سردار اکرم همدانی به منزل او داده‌اند که عشقی آن را به چاپ برساند و اکنون برای گرفتن جواب عریضه آمده‌اند. عشقی خندان تعارف کرد و می‌خواست برای پذیرایی آن‌ها را به اتاق ببرد؛ و در حالی که با یکی از آنان صحبت کنان جلو بود، یکی از دو نفر، از عقب تیری به سوی او خالی کرد؛ و بی‌درنگ هر سه نفر فرار کردند. عشقی فریاد کشید و خود را به کوچه رساند. در آن‌جا از شدت درد به جوی آب افتاد. همسایه‌ها با صدای تیر و فریاد عشقی، سراسیمه از خانه بیرون ریختند و محمد هرسینی قاتل را دست‌گیر کردند. اسم قاتل ابوالقاسم و از مهاجرین قفقاز بود. میرزاده عشقی را به بیمارستان شهربانی بردند. در تخت‌خوابی افتاده ولحافی رویش کشیده بودند. رنگش به کلی پریده بود وعرق مرگ بر چهره‌اش نشسته بود. تنش سرد شده واز سرما به خود می‌پیچید. او شکنجه و درد شدیدی می‌کشید. ناله می کرد وداد می زد که یا مرا از این‌جا بیرون ببرید و یا یک گلوله‌ی دیگر به من بزنید وآسوده‌ام بکنید. گلوله‌ی سربی در طرف چپ زیر قلبش گیر کرده بود؛ و خون زیادی می‌آمد. پس از ۴ ساعت درد و شکنجه، عشقی جوان چشم از جهان فروبست. پیراهن خونینش را روی جنازه‌اش گذاشته و تابوت را به مسجد سپهسالار بردند. صبح روز بعد تمام تهران عزادار بود. دانشمندان، دانش آموزان، کاسب‌کارها واهالی محل، طوق وعلم بلند کرده وجنازه‌ی میرزاده عشقی را در حالی که پیراهن خونین او روی تابوت بود برداشته وحرکت کردند. هر کس جنازه را می‌دید می‌گریست و می‌گفت: تهران چنین سوگواری را یک‌بار دیگر نخواهد دید.<ref>[http://parasto-e.blogfa.com/post/98 زندگینامه میرزاده عشقی - سایت موفقها]</ref>  


میرزاده عشقی که به دستور رییس اداره تأمینات نظمیه ترور شد. مرگ او از آن زمان تاکنون به یکی از نمادهای آزادی بیان در دوره های مختلف تبدیل شده است.<ref name=":3" />  
میرزاده عشقی که به دستور رئیس اداره تأمینات نظمیه ترور شد. مرگ او از آن زمان تاکنون به یکی از نمادهای آزادی بیان در دوره های مختلف تبدیل شده است.<ref name=":3" />  


پس از ترور میرزاده عشقی، ملک‌الشعرای بهار طی نطق پیش از دستور خود در مجلس، به‌شدت به دولت وقت به واسطه تعلل در دست‌گیری عاملان ترور عشقی حمله کرد؛ و خواهان مجازات آنان شد. هم‌چنین، سید حسن مدرس، رهبر فراکسیون اقلیت مجلس، تدارک مفصلی برای تشییع جنازه میرزاده عشقی داد و مجلس ختمی برای وی در مسجد سپهسالار برگزار کرد.<ref name=":4" />  
پس از ترور میرزاده عشقی، ملک‌الشعرای بهار طی نطق پیش از دستور خود در مجلس، به‌شدت به دولت وقت به واسطه تعلل در دست‌گیری عاملان ترور عشقی حمله کرد؛ و خواهان مجازات آنان شد. هم‌چنین، سید حسن مدرس، رهبر فراکسیون اقلیت مجلس، تدارک مفصلی برای تشییع جنازه میرزاده عشقی داد و مجلس ختمی برای وی در مسجد سپهسالار برگزار کرد.<ref name=":4" />  
خط ۷۴۶: خط ۷۹۲:
میرزاده عشقی مرگ نا به‌هنگام خود را پیش‌بینی کرده ودر منظومه عشق وطن چنین سروده است:
میرزاده عشقی مرگ نا به‌هنگام خود را پیش‌بینی کرده ودر منظومه عشق وطن چنین سروده است:


من نیم  به مرگ طبیعی  شوم هلاک  
من نیم به مرگ طبیعی شوم هلاک  


وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم<ref>[https://mandegar.tarikhema.org/mirzadeh-eshghi زندگینامه میرزداه عشقی - سایت تاریخ ما]</ref>
وین کاسه خون به بستر راحت هدر کنم<ref>[https://mandegar.tarikhema.org/mirzadeh-eshghi زندگینامه میرزداه عشقی - سایت تاریخ ما]</ref>
خط ۷۵۳: خط ۷۹۹:
مابین آقای رحیم‌زاده صفوی و ملک الشعراء بهار و میرزاده عشقی که هر سه از کارکنان اقلیت بودند، ترتیبی برقرار شده بود که هفته‌ای دو روز در منزل رحیم‌زاده صفوی، گرد آمده و از ظهر تا شب وقت خود را به مذاکرات ادبی وتهیه مطالب برای روزنامه قرن بیستم که متعلق به میرزاده عشقی بود می گذرانیدند. یک روز شنبه از هفته‌ای که روز سه‌شنبه‌ی آن روز می‌بایست میرزاده عشقی به‌قتل رسد، پس از صرف ناهار رحیم زاده صفوی یکی از سه کتاب فلاماریون که مربوط به‌مرگ بود را باز کرده برای رفقا به فارسی نقل می‌نمود، در آن هنگام دوسه روز از انتشار آخرین شماره روزنامه‌ی مشهور ''قرن بیستم'' گذشته بود، همان شماره مشهوری که حاوی شدیدترین حملات به دیکتاتور وقت و اطرافیان او بود. تهدیدهای متواتر به میرزاده عشقی می رسید و کار به جایی رسیده بود که عشقی قیافه‌ی مهیب مرگ را پیش چشم خود مجسم می‌یاف. در آن روز و آن ساعت که اتفاقاً به قصه‌های آن کتاب در موضوع خواب ومرگ گوش می داد، ناگهان از جای پریده و خطاب به رحیم‌زاده صفوی نموده و می‌گوید: حاشا که شما در این زمینه‌ها مطالعه می‌کنید، خواهشمندم یک دقیقه هم به خواب من که دیشب دیده‌ام توجه نمائید:
مابین آقای رحیم‌زاده صفوی و ملک الشعراء بهار و میرزاده عشقی که هر سه از کارکنان اقلیت بودند، ترتیبی برقرار شده بود که هفته‌ای دو روز در منزل رحیم‌زاده صفوی، گرد آمده و از ظهر تا شب وقت خود را به مذاکرات ادبی وتهیه مطالب برای روزنامه قرن بیستم که متعلق به میرزاده عشقی بود می گذرانیدند. یک روز شنبه از هفته‌ای که روز سه‌شنبه‌ی آن روز می‌بایست میرزاده عشقی به‌قتل رسد، پس از صرف ناهار رحیم زاده صفوی یکی از سه کتاب فلاماریون که مربوط به‌مرگ بود را باز کرده برای رفقا به فارسی نقل می‌نمود، در آن هنگام دوسه روز از انتشار آخرین شماره روزنامه‌ی مشهور ''قرن بیستم'' گذشته بود، همان شماره مشهوری که حاوی شدیدترین حملات به دیکتاتور وقت و اطرافیان او بود. تهدیدهای متواتر به میرزاده عشقی می رسید و کار به جایی رسیده بود که عشقی قیافه‌ی مهیب مرگ را پیش چشم خود مجسم می‌یاف. در آن روز و آن ساعت که اتفاقاً به قصه‌های آن کتاب در موضوع خواب ومرگ گوش می داد، ناگهان از جای پریده و خطاب به رحیم‌زاده صفوی نموده و می‌گوید: حاشا که شما در این زمینه‌ها مطالعه می‌کنید، خواهشمندم یک دقیقه هم به خواب من که دیشب دیده‌ام توجه نمائید:


«خواب دیدم که در قلمستان زرگنده مشغول گردش هستم (قلمستان زرگنده گردشگاه اهل تفریح وتفرج مرکز بود)، در حین گردش دختری فرنگی مثل آن که با من سابقه آشنایی داشت نزدیک آمده بنای گله گزاری وبالاخره تشدد وتغیر را گذاشت وطپانچه‌ای که در دست داشت شش گلوله به طرف من خالی نمود. براثر صدای تیرها افراد پلیس ریختند و مرا دست‌گیر کرده در درشکه نشاندند که به نظمیه ببرند. در بین راه من هر چه فریاد می‌کردم که آخر مرا کجا می‌برید شما باید ضارب را دست‌گیر کنید نه مرا، به حرفم گوش نمی‌دادند تا مرا به نظمیه بردند ودر آن‌جا مرا به اتاقی شبیه زیر زمین کشانیده حبس کردند. آن اتاق فقط یک روزنه داشت که از آن روشنایی به درون می تابید. من با حال وحشتی که داشتم چشم را به آن روزنه دوخته بودم ناگهان دیدم شروع به خاک ریزی شد وتدریجاً آن روزنه، گرفته شد ومن احساس کردم که آن‌جا قیر من است...»
«خواب دیدم که در قلمستان زرگنده مشغول گردش هستم (قلمستان زرگنده گردشگاه اهل تفریح وتفرج مرکز بود)، در حین گردش دختری فرنگی مثل آن که با من سابقه آشنایی داشت نزدیک آمده بنای گله گزاری وبالاخره تشدد وتغیر را گذاشت وطپانچه‌ای که در دست داشت شش گلوله به طرف من خالی نمود. براثر صدای تیرها افراد پلیس ریختند و مرا دست‌گیر کرده در درشکه نشاندند که به نظمیه ببرند. در بین راه من هر چه فریاد می‌کردم که آخر مرا کجا می‌برید شما باید ضارب را دست‌گیر کنید نه مرا، به حرفم گوش نمی‌دادند تا مرا به نظمیه بردند ودر آن‌جا مرا به اتاقی شبیه زیر زمین کشانیده حبس کردند. آن اتاق فقط یک روزنه داشت که از آن روشنایی به درون می تابید. من با حال وحشتی که داشتم چشم را به آن روزنه دوخته بودم ناگهان دیدم شروع به خاک ریزی شد وتدریجاً آن روزنه، گرفته شد ومن احساس کردم که آن‌جا قیر من است…»


وقتی که میرزاده عشقی این خواب را تعریف می کرد قیافه بیم زده و وحشتناکی داشت و رفقای او برای روحیه دادن وی، به مزاح وشوخی می پردازند؛ اما رحیم‌زاده صفوی می‌گوید که حال میرزاده عشقی و قیافه و لهجه او در آن موقع طوری بود که در قلب من اثر بیم و وحشت را منعکس می‌ساخت.  
وقتی که میرزاده عشقی این خواب را تعریف می کرد قیافه بیم زده و وحشتناکی داشت و رفقای او برای روحیه دادن وی، به مزاح وشوخی می پردازند؛ اما رحیم‌زاده صفوی می‌گوید که حال میرزاده عشقی و قیافه و لهجه او در آن موقع طوری بود که در قلب من اثر بیم و وحشت را منعکس می‌ساخت.  


این خواب را رحیم زاده صفوی در روزنامه  ''شهاب'' همان هفته و ملک‌الشعراء در روزنامه  ''قانون هفتگی'' طی مرثیه نام‌های که برای میرزاده عشقی نوشته‌اند حکایت کرده‌اند.<ref>تاریخ بیست ساله ایران، جلد سوم، صفحه ۷۰ - تألیف: حسین مکی</ref>  
این خواب را رحیم زاده صفوی در روزنامه  ''شهاب'' همان هفته و ملک‌الشعراء در روزنامه  ''قانون هفتگی'' طی مرثیه نام‌های که برای میرزاده عشقی نوشته‌اند حکایت کرده‌اند.<ref>تاریخ بیست ساله ایران، جلد سوم، صفحه ۷۰ - تألیف: حسین مکی</ref>  


== تشییع جنازه عشقی ==
== تشییع جنازه عشقی ==
در همان روزی که میرزاده عشقی ترور، ساعت ۳ بعدازظهر گروهی از نمایندگان اقلیت و مدیران جراید اقلیت در بیمارستان نظمیه برسر پیکر عشقی حاضر شدند. مردم نیز کم کم در حال تجمع بود. عباس خلیلی، مدیر روزنامه '' اقدام،'' نطق غرائی کرد و تمام حاضرین گریستند. پس از نطق خلیلی، جسد میرزاده عشقی را در درشکه‌ای گذاشته و به طرف منزل عشقی حرکت کردند. تعداد زیادی درشکه و اتومبیل از عقب جسد به‌حرکت درآمدند. فرخی یزدی، مدیر روزنامه  ''طوفان'' نیز از مشایعت کنندگان بود. همین که درشکه‌ی فرخی یزدی به سر چهارراه مخبرالدوله رسید، به رفیق خود می گوید ماده تاریخ خوبی پیدا کردم وآن عشقی قرن بیستم است. هنوز به چهارراه سید علی نرسیده بودند که فرخی یزدی قطعه‌ی معروف ''ماده تاریخ عشقی'' را به این شکل ساخت:  
در همان روزی که میرزاده عشقی ترور، ساعت ۳ بعدازظهر گروهی از نمایندگان اقلیت و مدیران جراید اقلیت در بیمارستان نظمیه برسر پیکر عشقی حاضر شدند. مردم نیز کم‌کم در حال تجمع بود. عباس خلیلی، مدیر روزنامه '' اقدام،'' نطق غرائی کرد و تمام حاضرین گریستند. پس از نطق خلیلی، جسد میرزاده عشقی را در درشکه‌ای گذاشته و به طرف منزل عشقی حرکت کردند. تعداد زیادی درشکه و اتومبیل از عقب جسد به‌حرکت درآمدند. فرخی یزدی، مدیر روزنامه ''طوفان'' نیز از مشایعت کنندگان بود. همین که درشکه‌ی فرخی یزدی به سر چهارراه مخبرالدوله رسید، به رفیق خود می گوید ماده تاریخ خوبی پیدا کردم وآن عشقی قرن بیستم است. هنوز به چهارراه سید علی نرسیده بودند که فرخی یزدی قطعه‌ی معروف ''ماده تاریخ عشقی'' را به این شکل ساخت:  


دیو مهیب خود سری چون ز غضب گرفت دم
دیو مهیب خود سری چون ز غضب گرفت دم
خط ۷۷۰: خط ۸۱۶:
سال شهادتش بخوان عشقی قرن بیستم  
سال شهادتش بخوان عشقی قرن بیستم  


جسد میرزاده عشقی را به منزلش آوردند و در آن‌جا شسته وکفن کردند؛ و شب را در مسجد سپهسالار به امانت گذاشتند که روز بعد تشییع کنند. شب در مسجد سپهسالار جمعیت زیادی ماند، زیرا فهمیده بودند که شهربانی می‌خواهد شبانه جسد عشقی را برده و محرمانه دفن نماید ونگذارد سر وصدا در اطراف آن بلند شود. اما درباریان و اقلیت می‌خواستند که از تشییع جنازه عشقی استفاده کرده بفهمانند که مردم چه اندازه با دولت وقت مخالف هستند. سید حسن مدرس و دسته اقلیت، همان روز اعلانی در شهر منتشر کردند که فردا هر کس می‌خواهد از جنازه یک سید غریب ومظلوم تشییع نماید صبح به مسجد سپهسالار حاضر شود. صبح جمعیت بی‌مانندی در مسجد سپهسالار گرد آمد. جنازه میرزاده عشقی را حرکت داده و تشییع فوق‌العاده پُر ازدحامی که تاکنون نطیر آن دیده نشده بود به عمل آمد. پیراهن خونین عشقی را نیز روی عماری گذاشته بودند. از تمام محلات شهر دسته‌ی جمعیت به مشایعت کنندگان می‌پیوست. گفته می‌شود که حدود ۳۰ هزار نفر در تشییع جنازه میرزاده عشقی شرکت کرده بودند و با همان هئیت، جنازه به قبرستان ابن بابویه برده و در شمال غربی آن مدفون ساختند.<ref>ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، جلد اول، صفحه ۶۷۲</ref>
جسد میرزاده عشقی را به منزلش آوردند و در آن‌جا شسته وکفن کردند؛ و شب را در مسجد سپهسالار به امانت گذاشتند که روز بعد تشییع کنند. شب در مسجد سپهسالار جمعیت زیادی ماند، زیرا فهمیده بودند که شهربانی می‌خواهد شبانه جسد عشقی را برده و محرمانه دفن نماید ونگذارد سر وصدا در اطراف آن بلند شود. اما درباریان و اقلیت می‌خواستند که از تشییع جنازه عشقی استفاده کرده بفهمانند که مردم چه اندازه با دولت وقت مخالف هستند. سید حسن مدرس و دسته اقلیت، همان روز اعلانی در شهر منتشر کردند که فردا هر کس می‌خواهد از جنازه یک سید غریب ومظلوم تشییع نماید صبح به مسجد سپهسالار حاضر شود. صبح جمعیت بی‌مانندی در مسجد سپهسالار گرد آمد. جنازه میرزاده عشقی را حرکت داده و تشییع فوق‌العاده پُر ازدحامی که تاکنون نطیر آن دیده نشده بود به عمل آمد. پیراهن خونین عشقی را نیز روی عماری گذاشته بودند. از تمام محلات شهر دسته‌ی جمعیت به مشایعت کنندگان می‌پیوست. گفته می‌شود که حدود ۳۰ هزار نفر در تشییع جنازه میرزاده عشقی شرکت کرده بودند و با همان هئیت، جنازه به قبرستان ابن بابویه برده و در شمال غربی آن مدفون ساختند.<ref>ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، جلد اول، صفحه ۶۷۲</ref>  


این شعر معروف بر کنار سنگ قبر میرزاده عشقی حک شده است:
این شعر معروف بر کنار سنگ قبر میرزاده عشقی حک شده است:
خط ۷۹۳: خط ۸۳۹:
منظومه نوروزی نامه میرزاده عشقی، یکی از قدیمی‌ترین آثار اوست که ۱۵ روز پیش از فرا رسیدن بهار به نام هدیه نوروزی در سال ۱۲۹۷ در استانبول سروده است.<ref name=":2" />  
منظومه نوروزی نامه میرزاده عشقی، یکی از قدیمی‌ترین آثار اوست که ۱۵ روز پیش از فرا رسیدن بهار به نام هدیه نوروزی در سال ۱۲۹۷ در استانبول سروده است.<ref name=":2" />  


میرزاده عشقی چند سال آخر عمرش که در تهران بود، قطعه  کفن سیاه را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با مسمط نوشت. در واقع این اثر و محصولش، تاریخچه‌ی تئوری انقلاب مشروطیت و دوره‌ای که شاعر می‌زیست است.<ref name=":0" />  
میرزاده عشقی چند سال آخر عمرش که در تهران بود، قطعه  کفن سیاه را در باب روزگار زنان و حجاب آنان با مسمط نوشت. در واقع این اثر و محصولش، تاریخچه‌ی تئوری انقلاب مشروطیت و دوره‌ای که شاعر می‌زیست است.<ref name=":0" />  


میرزاده عشقی هم‌چنین از جمله پیشگامان شعر نو شناخته می‌شود؛ و از نخستین ادبای معاصر ایران است که به مقوله شعر نو توجه نمود؛ و پیش از نیما یوشیج، اشعاری به سبک نو سرود. نخستین آثار نیما یوشیج برای اولین بار در روزنامه  ''قرن بیستم'' میرزاده عشقی چاپ شد.<ref name=":4" />  
میرزاده عشقی هم‌چنین از جمله پیشگامان شعر نو شناخته می‌شود؛ و از نخستین ادبای معاصر ایران است که به مقوله شعر نو توجه نمود؛ و پیش از نیما یوشیج، اشعاری به سبک نو سرود. نخستین آثار نیما یوشیج برای اولین بار در روزنامه ''قرن بیستم'' میرزاده عشقی چاپ شد.<ref name=":4" />  


منظومه  ''تابلوی ایده آل'' میرزاده عشقی در میان اشعار رئال فارسی جایگاه ویژه‌ای‌ دارد. سبک نقلی و روایی او در این منظومه کمتر نظیری دارد.<ref name=":3" />  
منظومه ''تابلوی ایدئال'' میرزاده عشقی در میان اشعار رئال فارسی جایگاه ویژه‌ای دارد. سبک نقلی و روایی او در این منظومه کمتر نظیری دارد.<ref name=":3" />  


=== نمایشنامه‌ها ===
=== نمایشنامه‌ها ===
میرزاده عشقی در مسیر عبور از بغداد و موصل به‌سوی استانبول، با دیدن خرابه‌های مدائن  ''اپرای رستاخیز شهریاران ایران'' را در استانبول نوشت. در آن‌جا با نمایش‌های موزیکال آشنا شد و ایده‌ی نمایش‌نامه نویسی در سرش افتاد.<ref name=":5" />  
میرزاده عشقی در مسیر عبور از بغداد و موصل به‌سوی استانبول، با دیدن خرابه‌های مدائن ''اپرای رستاخیز شهریاران ایران'' را در استانبول نوشت. در آن‌جا با نمایش‌های موزیکال آشنا شد و ایده‌ی نمایش‌نامه نویسی در سرش افتاد.<ref name=":5" />  


میرزاده عشقی هفت نمایشنامه نوشت که به‌ترتیب عبارتند از:
میرزاده عشقی هفت نمایشنامه نوشت که به‌ترتیب عبارتند از:
خط ۸۱۶: خط ۸۶۲:
تئاتر درموضوع میتینگ – سال ۱۳۰۱
تئاتر درموضوع میتینگ – سال ۱۳۰۱


ایده‌آل پیرمرد دهگانی (سه تابلو مریم) – سال ۱۳۰۲ <ref name=":4" />  
ایدئال پیرمرد دهگانی (سه تابلو مریم) – سال ۱۳۰۲<ref name=":4" />  


=== '''ریشه‌های باستانی در اشعار عشقی''' ===
=== ریشه‌های باستانی در اشعار عشقی ===
مشروطه خواهی و پیروزی انقلاب مشروطه، نقطه عطفی و سرفصلی در تاریخ ایران است. در این دوره محور پیشرفت و ترقی جامعه ایران در زمینه‌ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دچار دگرگونی‌های چشم‌گیری شد. این جریان در اندیشه و آثار اهل قلم و شاعران هم انعکاس یافت. در این دوره، ادبیات و شعر با نگاه به افتخارات تاریخی ایرانیان در خدمت آرمان‌های مشروطه‌خواهی قرار گرفت. میرزاده عشقی از مهم ترین شاعران و روشن‌فکران دوره‌ی مشروطیت است که با نگاه به تاریخ کهن ایرانیان درصدد ایجاد انگیزه و آگاهی در میان توده مردم برآمد. میرزاده عشقی، شاعر و روزنامه نگار وطن‌پرست تا دوازدهم تیرماه ۱۳۰۳، که عمر کوتاهش هدف گلوله مأموران نظمیه رضاخان قرار گرفت؛ هم‌واره پیش‌رفت و ترقی‌خواهی را با تکیه برعناصر و شالوده‌های فرهنگ ایرانی ترویج داد.<ref name=":8">[https://seemorgh.com/culture/literature/literature-papers/406375-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF زندگینامه میرزاده عشقی - سایت سیمرغ]</ref>  
مشروطه خواهی و پیروزی انقلاب مشروطه، نقطه عطفی و سرفصلی در تاریخ ایران است. در این دوره محور پیشرفت و ترقی جامعه ایران در زمینه‌ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی دچار دگرگونی‌های چشم‌گیری شد. این جریان در اندیشه و آثار اهل قلم و شاعران هم انعکاس یافت. در این دوره، ادبیات و شعر با نگاه به افتخارات تاریخی ایرانیان در خدمت آرمان‌های مشروطه‌خواهی قرار گرفت. میرزاده عشقی از مهم ترین شاعران و روشن‌فکران دوره‌ی مشروطیت است که با نگاه به تاریخ کهن ایرانیان درصدد ایجاد انگیزه و آگاهی در میان توده مردم برآمد. میرزاده عشقی، شاعر و روزنامه‌نگار وطن‌پرست تا دوازدهم تیرماه ۱۳۰۳، که عمر کوتاهش هدف گلوله مأموران نظمیه رضاخان قرار گرفت؛ هم‌واره پیش‌رفت و ترقی‌خواهی را با تکیه برعناصر و شالوده‌های فرهنگ ایرانی ترویج داد.<ref name=":8">[https://seemorgh.com/culture/literature/literature-papers/406375-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF زندگینامه میرزاده عشقی - سایت سیمرغ]</ref>  


== میرزاده عشقی از نگاه شاعران و نویسندگان ==
== میرزاده عشقی از نگاه شاعران و نویسندگان ==
پژوهش‌گران و محققان در رابطه با هویت ملی در دیوان میرزاده عشقی تحقیقاتی چند انجام داده‌اند. ماشاالله آجودانی در اثر خود به‌نام  ''یا مرگ یا تجدد''، به ناسیونالیسم و نوآوری‌های ادبی در اشعار میرزاده عشقی پرداخته است. یحیی آرین پور و شفیعی کدکنی نیز به شرح حال، اشعار وطنی، نوآوری‌های ادبی و سروده‌های ملی و میهنی میرزاده عشقی پرداخته اند. محمدعلی سپانلو در کتاب ''چهار شاعر آزادی''، اشعار ملی و میهنی میرزاده عشقی را مورد توجه قرار داده است.<ref name=":8" />  
پژوهش‌گران و محققان در رابطه با هویت ملی در دیوان میرزاده عشقی تحقیقاتی چند انجام داده‌اند. ماشاالله آجودانی در اثر خود به‌نام ''یا مرگ یا تجدد''، به ناسیونالیسم و نوآوری‌های ادبی در اشعار میرزاده عشقی پرداخته است. یحیی آرین پور و شفیعی کدکنی نیز به شرح حال، اشعار وطنی، نوآوری‌های ادبی و سروده‌های ملی و میهنی میرزاده عشقی پرداخته اند. محمدعلی سپانلو در کتاب ''چهار شاعر آزادی''، اشعار ملی و میهنی میرزاده عشقی را مورد توجه قرار داده است.<ref name=":8" />  


ولادیمیر نابوکف گفته است: بهترین بخش زندگی‌نامه‌ی میرزاده عشقی ، نه داستان ماجراهایی که براو گذشت، بلکه شرح تحول سبک کار اوست.
ولادیمیر نابوکف گفته است: بهترین بخش زندگی‌نامه‌ی میرزاده عشقی، نه داستان ماجراهایی که براو گذشت، بلکه شرح تحول سبک کار اوست.


ملک‌الشعراء بهار درباره‌ی میرزاده عشقی می‌گوید:<blockquote>«میرزاده عشقی یک پارچه قریحه بود، عشقی در شاعری به قدری توانا بود که اگر داس بی‌رحم باغبان، آن نونهال فضایل را درو نکرده بود، یادگارهای زیادی از گل‌های ادب و شکوفه‌های باطراوت طبع و قریحه‌ی شاعرانه‌اش برای ملت ایران بلکه برای دنیا باقی می گذاشت. همان اندازه از آثار ادبی که از عمر کوتاه و سراسر محنت  عشقی باقی مانده است برای نشانه‌ی بزرگواری و علو طبع او کافیست.»<ref>[http://rezanooshmand.blogfa.com/post/329 میرزاده عشقی از زبان ملک‌الشعرای بهار - سایت زبان ادبی]</ref> </blockquote>ملک‌الشعرای بهار که در ۴ ماه آخر عمر میرزاده عشقی، با او نزدیک شده بود، پس از مرگ او این شعر را سرود:
ملک‌الشعراء بهار درباره‌ی میرزاده عشقی می‌گوید:<blockquote>«میرزاده عشقی یک پارچه قریحه بود، عشقی در شاعری به قدری توانا بود که اگر داس بی‌رحم باغبان، آن نونهال فضایل را درو نکرده بود، یادگارهای زیادی از گل‌های ادب و شکوفه‌های باطراوت طبع و قریحه‌ی شاعرانه‌اش برای ملت ایران بلکه برای دنیا باقی می گذاشت. همان اندازه از آثار ادبی که از عمر کوتاه و سراسر محنت  عشقی باقی مانده است برای نشانه‌ی بزرگواری و علو طبع او کافیست.»<ref>[http://rezanooshmand.blogfa.com/post/329 میرزاده عشقی از زبان ملک‌الشعرای بهار - سایت زبان ادبی]</ref> </blockquote>ملک‌الشعرای بهار که در ۴ ماه آخر عمر میرزاده عشقی، با او نزدیک شده بود، پس از مرگ او این شعر را سرود:


وه که عشقی در صباح زندگی  
وه که عشقی در صباح زندگی  
خط ۸۳۸: خط ۸۸۴:
شاعری نو بود و شعرش نیز نو  
شاعری نو بود و شعرش نیز نو  


شاعر نو رفت و شعر نو بمرد«سایت دویچه وله فارسی»
شاعر نو رفت و شعر نو بمرد «سایت دویچه وله فارسی»


محمدحسین شهریار به یاد مرحوم میرزاده عشقی چنین سروده است:
محمدحسین شهریار به یاد مرحوم میرزاده عشقی چنین سروده است:
خط ۸۸۳: خط ۹۲۹:


== سیری در اندیشه و اشعار میرزاده عشقی ==
== سیری در اندیشه و اشعار میرزاده عشقی ==
میرزاده عشقی در شکایت از حوادث جهان و اوضاع نامساعد زمانه و بدی روزگار خویش در غزلی به نام  ''دزد پاتختی'' چنین سروده است:
میرزاده عشقی در شکایت از حوادث جهان و اوضاع نامساعد زمانه و بدی روزگار خویش در غزلی به نام  ''دزد پاتختی'' چنین سروده است:


هزار بار مرا مرگ به از این سختی است
هزار بار مرا مرگ به از این سختی است
خط ۹۱۳: خط ۹۵۹:
که هر که مُرد شد آسوده، زنده در سختی است<ref name=":4" />  
که هر که مُرد شد آسوده، زنده در سختی است<ref name=":4" />  


=== '''عید خون''' ===
=== عید خون ===
میرزاده عشقی در دورانی زیست که شرایط  کشور هم‌واره در تلاطم بود. او نیز شاعری بود با طبع احساساتی که درباره جامعه و وطنش شعر می‌سرود. به خاطر افکار انقلابی‌اش از انتقام دم می زد، حتی عنوان یکی از مقالات خود را ''عید خون'' گذاشت.<ref name=":3" />  
میرزاده عشقی در دورانی زیست که شرایط کشور هم‌واره در تلاطم بود. او نیز شاعری بود با طبع احساساتی که درباره جامعه و وطنش شعر می‌سرود. به خاطر افکار انقلابی‌اش از انتقام دم می زد، حتی عنوان یکی از مقالات خود را ''عید خون'' گذاشت.<ref name=":3" />  


میرزاده عشقی درد جامعه را می‌شناسد؛ و توصیه می‌کند که برای اصلاح جامعه باید هر سال در آغاز تابستان ۵ روز عید خون بر پا کرد. وی این توصیه را نه تنها به هم‌وطنان خود بلکه به همه‌ی مردم جهان می‌کند:
میرزاده عشقی درد جامعه را می‌شناسد؛ و توصیه می‌کند که برای اصلاح جامعه باید هر سال در آغاز تابستان ۵ روز عید خون بر پا کرد. وی این توصیه را نه تنها به هم‌وطنان خود بلکه به همه‌ی مردم جهان می‌کند:
خط ۹۳۴: خط ۹۸۰:
سیصد و شصت روز راحت باش
سیصد و شصت روز راحت باش


میرزاده عشقی حتی در عید قربان، وطن را در قالب همان گوسفند قربانی می‌بیند که در زیر چنگال دشمن مستبد اسیر شده است. اگر چه مردم ظاهراً شاد و مسرور هستند؛ اما عشقی باطن را نشسته به سوگ و ماتم می‌بیند و می‌‌سراید:
میرزاده عشقی حتی در عید قربان، وطن را در قالب همان گوسفند قربانی می‌بیند که در زیر چنگال دشمن مستبد اسیر شده است. اگر چه مردم ظاهراً شاد و مسرور هستند؛ اما عشقی باطن را نشسته به سوگ و ماتم می‌بیند و می‌سراید:


مرا عزاست نه عید! این چه عید قربان است؟  
مرا عزاست نه عید! این چه عید قربان است؟  
خط ۹۵۴: خط ۱٬۰۰۰:
از خون من و تو آب می‌خواهد و بس
از خون من و تو آب می‌خواهد و بس


عشقی همه را واجد شرایط انقلاب نمی‌داند؛ و عناصر پیشتاز جامعه را جدا می‌کند و می‌گوید:<blockquote>« تمام ایراد عناصر کهنه بر ما این است: آن وقتی که ما در مجلس هدف گلوله قزاق‌های محمد علیشاه بودیم، شما کجا بودید. نمی‌دانم گناه ما چیست که آن وقت بچه بودیم و طبیعت می‌خواست ما را در مدرسه برای انقلاب آینده‌ی این سرزمین بپروراند»</blockquote>میرزاده عشقی حتی ملک‌الشعرای بهار را در مقاله‌اش مورد نیش قلمش قرار می‌دهد؛ و ضمن تأیید روزنامه‌ی انقلابی  ''نو بهار'' که ملک‌الشعرای بهار منتشر می‌کرد، می‌گوید:<blockquote>«باید یقین داشت که نویسنده‌ی نو بهار، در آن ایام واقعاً پاک و انقلابی بودند. ولی چون پنج شش سال متمادی داخل مبارزه با طایفه‌ی مستبد و مرتجع بودند، خودشان هم مرتجع شدند.»<ref>[https://www.dw.com/fa-ir/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8/a-4454293 میرزاده عشقی و انقلاب - دویچه وله فارسی]</ref> </blockquote>میرزاده عشقی با اشعار تیز و تُندی، غریبی و فساد مسئولین و آخوندهای آن‌دوران را فریاد می کند. شعری که درباره‌ی مجلس چهارم گفته، جالب و شایان توجه است؛ چون با گذشت سالیان طولانی هنوز مصداق‌هایی فراوانی در جامعه‌ی فعلی ایران دارد. عشقی این شعر را در قالب مستزاد سروده است:
عشقی همه را واجد شرایط انقلاب نمی‌داند؛ و عناصر پیشتاز جامعه را جدا می‌کند و می‌گوید:<blockquote>«تمام ایراد عناصر کهنه بر ما این است: آن وقتی که ما در مجلس هدف گلوله قزاق‌های محمد علیشاه بودیم، شما کجا بودید. نمی‌دانم گناه ما چیست که آن وقت بچه بودیم و طبیعت می‌خواست ما را در مدرسه برای انقلاب آینده‌ی این سرزمین بپروراند»</blockquote>میرزاده عشقی حتی ملک‌الشعرای بهار را در مقاله‌اش مورد نیش قلمش قرار می‌دهد؛ و ضمن تأیید روزنامه‌ی انقلابی ''نو بهار'' که ملک‌الشعرای بهار منتشر می‌کرد، می‌گوید:<blockquote>«باید یقین داشت که نویسنده‌ی نو بهار، در آن ایام واقعاً پاک و انقلابی بودند؛ ولی چون پنج شش سال متمادی داخل مبارزه با طایفه‌ی مستبد و مرتجع بودند، خودشان هم مرتجع شدند.»<ref>[https://www.dw.com/fa-ir/%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C-%D9%88-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8/a-4454293 میرزاده عشقی و انقلاب - دویچه وله فارسی]</ref> </blockquote>میرزاده عشقی با اشعار تیز و تُندی، غریبی و فساد مسئولین و آخوندهای آن‌دوران را فریاد می کند. شعری که درباره‌ی مجلس چهارم گفته، جالب و شایان توجه است؛ چون با گذشت سالیان طولانی هنوز مصداق‌هایی فراوانی در جامعه‌ی فعلی ایران دارد. عشقی این شعر را در قالب مستزاد سروده است:


این مجلس چارم بخدا ننگ بشر بود. دیدی چه خبر بود؟
این مجلس چارم بخدا ننگ بشر بود. دیدی چه خبر بود؟


هر کار که کردند ضرر روی ضرر بود.دیدی چه خبر بود؟
هر کار که کردند ضرر روی ضرر بود. دیدی چه خبر بود؟


این مجلس چارم خودمانیم ، ثمر داشت؟ و الله که ضرر داشت
این مجلس چارم خودمانیم، ثمر داشت؟ و الله که ضرر داشت


صد شکر که عمرش چو زمانه بگذر بود. دیدی چه خبر بود؟
صد شکر که عمرش چو زمانه بگذر بود. دیدی چه خبر بود؟
خط ۱٬۰۰۰: خط ۱٬۰۴۶:
افسوس که عمامه برایش سر خر بود. دیدی چه خبر بود؟
افسوس که عمامه برایش سر خر بود. دیدی چه خبر بود؟


این مردک خولی پز بد ریخت امین نیست. اینست و جز این نیست
این مردک خولی پز بدریخت امین نیست. اینست و جز این نیست


آن‌کس که رخش همچو سریر بُز گر بود. دیدی چه خبر بود؟
آن‌کس که رخش همچو سریر بُز گر بود. دیدی چه خبر بود؟
خط ۱٬۰۴۴: خط ۱٬۰۹۰:
از شر تو یک مملکتی پُر ز شرر بود. دیدی چه خبر بود؟
از شر تو یک مملکتی پُر ز شرر بود. دیدی چه خبر بود؟


این طبع تو "عشقی" بخدایی خداوند، از کوه دماوند
این طبع تو «عشقی» بخدایی خداوند، از کوه دماوند


محکم‌تر و معظم‌تر و آتشکده‌تر بود. دیدی چه خبر بود؟<ref>[http://sharif.mihanblog.com/post/418 مجلس چهارم - سیاست نامه]</ref>
محکم‌تر و معظم‌تر و آتشکده‌تر بود. دیدی چه خبر بود؟<ref>[http://sharif.mihanblog.com/post/418 مجلس چهارم - سیاست نامه]</ref>


=== میرزاده عشقی و حقوق زنان ===
=== میرزاده عشقی و حقوق زنان ===
میرزاده عشفی علاوه بر سیاست و فعالیت‌های اجتماعی،‌ از روشنفکران پیشتازی بود که در عرصه‌ی حقوق زنان هم به همان اندازه‌ی ابتکارش در عرصه شعر، تلاش می‌کرد. در حالی‌که نفس موسیقی در دنیای بازمانده از مناسبات کهن فئودالی هنوز ناپسند می‌نمود؛ میرزاده عشقی برای راه‌اندازی کنسرت، تئاتر و اُپرا و احقاق حقوق برابر زنان، هم‌واره تلاش می‌کرد.<ref name=":6" />  
میرزاده عشفی علاوه بر سیاست و فعالیت‌های اجتماعی، از روشنفکران پیشتازی بود که در عرصه‌ی حقوق زنان هم به همان اندازه‌ی ابتکارش در عرصه شعر، تلاش می‌کرد. در حالی‌که نفس موسیقی در دنیای بازمانده از مناسبات کهن فئودالی هنوز ناپسند می‌نمود؛ میرزاده عشقی برای راه‌اندازی کنسرت، تئاتر و اُپرا و احقاق حقوق برابر زنان، هم‌واره تلاش می‌کرد.<ref name=":6" />  


میرزاده عشقی از برجسته‌ترین روشن‌فکران عصر مشروطه به شمار می‌رود که مدافع حقوق زنان بود و از آزادی زنان و حضور آنان در جامعه دفاع می‌کرد. (سایت به اندیشان)
میرزاده عشقی از برجسته‌ترین روشن‌فکران عصر مشروطه به‌شمار می‌رود که مدافع حقوق زنان بود و از آزادی زنان و حضور آنان در جامعه دفاع می‌کرد. (سایت به اندیشان)


عشقی قطعه  ''کفن سیاه'' را در دفاع از مظلومیت زنان و تجسم روزگار سیاه آنان با مسمط ایده‌آل مرد دهقان سروده است.<ref name=":1" />  
عشقی قطعه ''کفن سیاه'' را در دفاع از مظلومیت زنان و تجسم روزگار سیاه آنان با مسمط ایدئال مرد دهقان سروده است.<ref name=":1" />  


عشقی در در باره‌ی حجاب و آزادی و حقوق زنان و ظلم و ستم مضاعفی که بر آن‌ها رفته، چنین سروده است:
عشقی در درباره‌ی حجاب و آزادی و حقوق زنان و ظلم و ستم مضاعفی که بر آن‌ها رفته، چنین سروده است:


آتش طبع تو عشقی که روان است چو آب
آتش طبع تو عشقی که روان است چو آب
خط ۱٬۰۸۵: خط ۱٬۱۳۱:
چادر و پیچه دگر بس باشد
چادر و پیچه دگر بس باشد


با من از يك دو سه گوينده هم آواز شود
با من از یک دو سه گوینده هم آواز شود


كم‌كم اين زمزمه در جامعه آغاز شود
کم‌کم این زمزمه در جامعه آغاز شود


از همين زمزمه‌ها روي زنان باز شود
از همین زمزمه‌ها روی زنان باز شود


لذت از زندگي جامعه احراز شود
لذت از زندگی جامعه احراز شود


عزّت و فتح به اين جامعه دمساز شود
عزّت و فتح به این جامعه دمساز شود


ور نه تا زن به كفن سر برده
ور نه تا زن به کفن سر برده


نيمي از ملّت ايران مرده (شعری در باره حجاب زنان – دیوان اشعار عشقی)
نیمی از ملّت ایران مرده (شعری درباره حجاب زنان – دیوان اشعار عشقی)


ای‌دوست ببین بی سر و سامانی ایران
ای‌دوست ببین بی سر و سامانی ایران
خط ۱٬۱۵۶: خط ۱٬۲۰۲:
پس موی ووز مویه‌ی او چنگ می‌کنم
پس موی ووز مویه‌ی او چنگ می‌کنم


دیوانه  ''عشقی'' است نه مجنون، من این‌حسن
دیوانه ''عشقی'' است نه مجنون، من این‌حسن


اثبات با ادله و فرهنگ می‌کنم
اثبات با ادله و فرهنگ می‌کنم
خط ۱٬۱۶۸: خط ۱٬۲۱۴:
از عشق آب و خاک گل و سنگ می‌کنم
از عشق آب و خاک گل و سنگ می‌کنم


ــــــــــــــــــــ
ــ


عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
عاشقی را شرط تنها ناله و فریاد نیست
خط ۱٬۱۸۴: خط ۱٬۲۳۰:
به به از این مجلس ملی وازادی فکر
به به از این مجلس ملی وازادی فکر


من چه بنویسم قلم در دست کس ازاد نیست
من چه بنویسم قلم در دست کس آزاد نیست


رای من این است کاندید از برای انتخاب
رای من این است کاندید از برای انتخاب
خط ۱٬۱۹۶: خط ۱٬۲۴۲:
ای خدا این مهد استبداد را ویران نما
ای خدا این مهد استبداد را ویران نما


گر چه در سر تاسرش یک گوشه ای اباد نیست
گر چه در سر تاسرش یک گوشه ای آباد نیست


گر که جمهوری است این اوضاع برگیر وببند
گر که جمهوری است این اوضاع برگیر وببند


هیچ ازادی طلب بر ضد استبداد نیست
هیچ آزادی طلب بر ضد استبداد نیست


قلب عشقی بین که چون سرتاسر ایران زمین
قلب عشقی بین که چون سرتاسر ایران زمین
خط ۱٬۲۰۶: خط ۱٬۲۵۲:
از جفای گلرخان یک گوشه اش آباد نیست
از جفای گلرخان یک گوشه اش آباد نیست


زندگینامه  میرزاده عشقی «سایت علماء و عرفاء»
زندگینامه  میرزاده عشقی «سایت علماء و عرفاء»


<nowiki>https://olama-orafa.ir/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A1-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B2-%DB%B1%DB%B2%DB%B7%DB%B2%D9%87-%D9%82/</nowiki>
<nowiki>https://olama-orafa.ir/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87%D8%A1-%D8%B9%D8%B4%D9%82%DB%8C%DB%B1%DB%B3%DB%B4%DB%B2-%DB%B1%DB%B2%DB%B7%DB%B2%D9%87-%D9%82/</nowiki>


== منابع: ==
== منابع ==
<references />
۸٬۸۹۲

ویرایش