کاربر:Ehsan/صفحه تمرین1: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴۷: خط ۴۷:
}}
}}


'''شیرکو بیکس''' (به کردی: Şêrko Bêkes یا شێرکۆ بێکه‌س) (زادهٔ دوم ماه مهِ ۱۹۴۰ در سلیمانیه – درگذشته در چهارم اوت ۲۰۱۳ در سوئد) شاعر معاصر کرد مشهور به پابلو نرودای کردستان، دوست و هم‌فکر احمد شاملو بود که برخی اشعار او نیز توسط وی به فارسی ترجمه شده است. اشعار شیرکو بی‌کس مضامینی مبارزاتی و انسانی و  شکلی داستان‌گونه در عین حال بسیار شاعرانه دارد.
'''شیرکو بیکس''' (به کردی: Şêrko Bêkes یا شێرکۆ بێکه‌س) (زادهٔ دوم ماه مهِ ۱۹۴۰ در سلیمانیه – درگذشته در چهارم اوت ۲۰۱۳ در سوئد) شاعر معاصر کرد مشهور به پابلو نرودای کردستان، دوست و هم‌فکر احمد شاملو بود که برخی اشعار او نیز توسط وی به فارسی ترجمه شده است. اشعار شیرکو بی‌کس مضامینی مبارزاتی و انسانی و  شکلی داستان‌گونه در عین حال بسیار شاعرانه دارد. پدر وی  فایق بیکس از شاعران مبارز و شناخته شده کردستان است.


در سال در سال ۱۹۸۸ انجمن قلم [[سوئد]]، جایزه کورت توخولسکی را به وی اعطا کرد. از وی بالغ بر ۳۸ دیوان شعر چاپ شده‌است.<ref>[https://musickordi.com/biography/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DA%A9%D9%88-%D8%A8%DB%8C%DA%A9%D8%B3.html شیرکو بی‌کس]</ref>
در سال در سال ۱۹۸۸ انجمن قلم [[سوئد]]، جایزه کورت توخولسکی را به وی اعطا کرد. شیرکو بی‌کس حدود ۳۸ دفتر شعر منتشر کرده است که برخی از آنان به زبان فارسی ترجمه شده‌اند.<ref>[https://musickordi.com/biography/%D8%B4%DB%8C%D8%B1%DA%A9%D9%88-%D8%A8%DB%8C%DA%A9%D8%B3.html شیرکو بی‌کس]</ref> شیرکو بی‌کس در سال سلیمانیه و همچنین در استکهلم سوئد زندگی کرد و در سال ۲۰۱۳ در سن ۷۳ سالگی درگذشت. وی وصیت کرده بود در شهر سلیمانیه به خاک سپرده شود.
 
سروده‌های وی به زبان کردی هستند. او فرزند فایق بیکس از شاعران مبارز و شناخته شده کرد بود.


== زندگی‌نامه ==
== زندگی‌نامه ==
خط ۶۵: خط ۶۳:
شیرکو بیکس چندین بار از طرف [[ملا کریکار]] از روحانیان دینی کردستان عراق، که در سال ۱۹۸۶ گروه «انصار الاسلام» را تشکیل داد، به خاطر شعرهای هنجارشکن ضد اسلامیش مورد تهدید قرار گرفت.<ref>وبسایت خبرگزاری بین‌المللی کرد پرس [http://kurdpress.ir/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=7690#Title=کمپین%20حمایت%20از%20«شیرکو%20بیکه‌س»%20تشکیل%20شد پس از تهدید از سوی ملا کریکار؛ کمپین حمایت از «شیرکو بیکه‌س» تشکیل شد]{{پیوند مرده|date=اکتبر ۲۰۱۹ |bot=InternetArchiveBot}}</ref>
شیرکو بیکس چندین بار از طرف [[ملا کریکار]] از روحانیان دینی کردستان عراق، که در سال ۱۹۸۶ گروه «انصار الاسلام» را تشکیل داد، به خاطر شعرهای هنجارشکن ضد اسلامیش مورد تهدید قرار گرفت.<ref>وبسایت خبرگزاری بین‌المللی کرد پرس [http://kurdpress.ir/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=7690#Title=کمپین%20حمایت%20از%20«شیرکو%20بیکه‌س»%20تشکیل%20شد پس از تهدید از سوی ملا کریکار؛ کمپین حمایت از «شیرکو بیکه‌س» تشکیل شد]{{پیوند مرده|date=اکتبر ۲۰۱۹ |bot=InternetArchiveBot}}</ref>


'''از وصیت‌نامه شیرکو بیکس''':
== وصیت‌نامه شیرکو بی‌کس ==
شیرکو بی‌کس در وصیتنامه خود می‌خواهد که در سلیمانیه در پارکی در کنار تندیس شهدای ۱۹۶۳ به خاک سپرده شود. او می‌گوید<blockquote>«نمی‌خواهم در هیچکدام از تپه‌ها و گورستان‌های مشهور شهر به خاک سپرده شوم. اول به خاطر اینکه جای خالی ندارند و دوم اینکه من جاهای شلوغ را دوست ندارم. من می‌خواهم اگر شهرداری شهرمان اجازه دهد پیکر مرا در جوار تندیس شهدای ۱۹۶۳ سلیمانی به خاک بسپارند زیرا فضای آنجا لذت بخش تر است و نفسم نمی‌گیرد.شیرکو بی‌کس در وصیت‌نامه‌اش می‌گوید. من دوست دارم پس از مرگم نیز همدم همشهریان و صدای موسیقی و رقص و زیبایی‌های این پارک باشم. کتابخانه و دیوانهای اشعار و عکس‌هایم را نیز به کنار مزارم ببرید. یک کافه تریا و باغچه‌ای کوچک هم در نزدیکی مزارم درست شود تا شاعران، نویسندگان و دختران و پسران عاشق به بهانه آن مهمان من باشند. دوست دارم از حالا این صحنه‌ها را مانند یک رؤیا ببینم. می‌خواهم هم‌زمان با صدای دلنواز آواز الاویسی ماموستا علی مردان و سرود ”خدایا وطن را آباد کن” و درحالیکه پیکرم در پرچم کردستان پیچیده شده به خاک سپرده شوم. می‌خواهم در مراسم خاکسپاری موسیقی نواخته شود و تابلوی هنرمندان شهرم در داخل بنای مزارم نصب شود. می‌خواهم پس از مرگم جایزه‌ای ادبی سالانه‌ای به نام «بیکه‌س» به زیباترین دیوان شعر منتخب آن سال اهداء شود و هزینه آن نیز از آنچه به ارث می‌گذارم پرداخت شود.»<ref>وبسایت خبرگزاری بین‌المللی کرد پرس [http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=48215#Title=متن%20کامل%20وصیت‌نامه%20شیرکو%20بیکه%20س%20شاعر%20نامدار%20کردمتن کامل وصیت‌نامه شیرکو بیکه س شاعر نامدار کرد]</ref></blockquote>[[پرونده:Bekas.jpg|جایگزین=شیرکو بی‌کس|بندانگشتی|شیرکو بی‌کس]]
[[سید علی صالحی]] در گفتگویی که به مناسبت درگذشت شیرکو انجام گرفت و در روزنامه آرمان ایران چاپ شد گفت:


"نمی‌خواهم در هیچکدام از تپه‌ها و گورستان‌های مشهور شهر به خاک سپرده شوم. اول به خاطر اینکه جای خالی ندارند و دوم اینکه من جاهای شلوغ را دوست ندارم. من می‌خواهم اگر شهرداری شهرمان اجازه دهد پیکر مرا در جوار تندیس شهدای ۱۹۶۳ سلیمانی به خاک بسپارند زیرا فضای آنجا لذت بخش تر است و نفسم نمی‌گیرد."
این شاعر بزرگ کرد در وصیت‌نامه‌اش افزوده‌است: "من دوست دارم پس از مرگم نیز همدم همشهریان و صدای موسیقی و رقص و زیبایی‌های این پارک باشم. کتابخانه و دیوانهای اشعار و عکس‌هایم را نیز به کنار مزارم ببرید. یک کافه تریا و باغچه‌ای کوچک هم در نزدیکی مزارم درست شود تا شاعران، نویسندگان و دختران و پسران عاشق به بهانه آن مهمان من باشند. دوست دارم از حالا این صحنه‌ها را مانند یک رؤیا ببینم."
بیکه س همچنین عنوان کرده‌است: "می‌خواهم هم‌زمان با صدای دلنواز آواز الاویسی ماموستا علی مردان و سرود ”خدایا وطن را آباد کن” و درحالیکه پیکرم در پرچم کردستان پیچیده شده به خاک سپرده شوم. می‌خواهم در مراسم خاکسپاری موسیقی نواخته شود و تابلوی هنرمندان شهرم در داخل بنای مزارم نصب شود. می‌خواهم پس از مرگم جایزه‌ای ادبی سالانه‌ای به نام «بیکه س» به زیباترین دیوان شعر منتخب آن سال اهداء شود و هزینه آن نیز از آنچه به ارث می‌گذارم پرداخت شود.<ref>وبسایت خبرگزاری بین‌المللی کرد پرس [http://www.kurdpress.com/Fa/NSite/FullStory/News/?Id=48215#Title=متن%20کامل%20وصیت‌نامه%20شیرکو%20بیکه%20س%20شاعر%20نامدار%20کردمتن کامل وصیت‌نامه شیرکو بیکه س شاعر نامدار کرد]</ref>
[[پرونده:Bekas.jpg|جایگزین=شیرکو بی‌کس|بندانگشتی|شیرکو بی‌کس]]
[[سید علی صالحی]] در گفتگویی که به مناسبت درگذشت شیرکو انجام گرفت و در روزنامه آرمان ایران چاپ شد گفت:
جنس وجودی بیکس، کرانه ناپذیری بود. انگار بعضی‌ها (انگشت‌شمار) هم از نخست «اقیانوس» به دنیا می‌آیند. شیرکو از این سلسله منحصر به فرد بود. هزار و یک دست برای نوشتن داشت، درست مثل ناظم حکمت، مثل یانیس ریتسوس. این سلسله یعنی «جوهرکار»! شیرکو می‌گفت: «در ایام تبعید به جنوب عراق پی دمپایی بودم بروم دنبال کاری، نفهمدیم کی با زغال دیوار خانه را غرق شعر کردم، کارم یادم رفت». فوران بی‌وقفه واژه‌ها.. ! این عطیه عظیمی است که قسمت هر کسی نمی‌شود. شیرکو بیکس از ۱۷ سالگی (چاپ اولین دفتر- مهتاب شعر) تا ۷۲ سالگی-موسم الوداع- یعنی طی ۵۵ سال کار نوشتن، در هیچ شرایطی تن به نومیدی، خنثی زدگی، رکود، تکرار و خستگی نداد. پایان‌ناپذیر می‌نمود، ذهن جوشان مهار ناپذیر همین است. ستاره بی‌افول که ظلمت هیچ شبی چشم‌هایش را نبوسید. می‌دانید چه میراثی در پی گذاشته‌است؟! هفت هزار صفحه شعر، نمایشنامه، ترجمه و…(سوای مصاحبه‌های همه سویه او). چه درکمیت و چه در کیفیت، شیرکو یک پدیده بود، در بعضی مسائل ما هرگز نمی‌توانستیم کنار یکدیگر بایستیم، اما با این وصف برادر بودیم. آدمیزادی اقیانوس‌وار که به شدت عاشق زحمتکشان بود، برادر مبارزان بود، همدل اهل تعهد و چنان عاطفی که تو گویی همان کودک هفت ساله در سلیمانیه فقیر است که پی نان برای مادر و خواهران خویش است. یکبار در دفتر خودش در [[سلیمانیه]] هم اشک در چشم داشت هم لبخندش محو نمی‌شد. تند تند زد روی میز: «مادرم هشتاد سال دارد، مثل شیر سوار هواپیما شد، تو آسمان است، می‌رود آمریکا پیش خواهرم. چقدر رنج کشید این زن… !» شیرکو می‌گفت: «هر وقت مادرم خواب می‌دید، می‌دانستم دارد از دلتنگی دق می‌کند!» و یک جمله، یک عبارت محشر داشت؛ اولین بار، در همین «دربند» تهران، سایه کوه گفت: «ماشاعران… سراسر این سیاره و سراسر تاریخ، از یک خانواده خاص هستیم. همه مثل هم!» کودکی و معصومیت خاصی داشت. از هر نوع خشونت بیزار بود، شاعر صلح بود؛ شاعر آزادی که عجیب… تو گویی به هر چیزی که نگاه می‌کرد، شعری در آن می‌یافت و هزار شکار و هزار کشف. مثل نرودا که از سنگ‌های لب دریا هم نمی‌گذشت. شاعران خلاق این جهانی که «سوبژه» را برای اهل آه و ناله باز گذاشتند. واقعیت در شعر این شاعر بزرگ خود «شعر» بود و شعر؛ عین «واقعیت». با آن که شعر شیرکو، اساساً شعر «شهری» و «تکنو» نیست اما در همین جهان پاستورال و شبانی وبی‌حصر و بی‌استثنا «ابژه» نقش اصلی را به عهده دارد. در یک‌کلام او یکی از بزرگترین راوی‌های رؤیای انسان معاصر است. انسانی که زبان‌اش در شهر به بند درآمده اما ذهن‌اش همچنان درگیر دنیای روستا و شرایط شبانی است.
جنس وجودی بیکس، کرانه ناپذیری بود. انگار بعضی‌ها (انگشت‌شمار) هم از نخست «اقیانوس» به دنیا می‌آیند. شیرکو از این سلسله منحصر به فرد بود. هزار و یک دست برای نوشتن داشت، درست مثل ناظم حکمت، مثل یانیس ریتسوس. این سلسله یعنی «جوهرکار»! شیرکو می‌گفت: «در ایام تبعید به جنوب عراق پی دمپایی بودم بروم دنبال کاری، نفهمدیم کی با زغال دیوار خانه را غرق شعر کردم، کارم یادم رفت». فوران بی‌وقفه واژه‌ها.. ! این عطیه عظیمی است که قسمت هر کسی نمی‌شود. شیرکو بیکس از ۱۷ سالگی (چاپ اولین دفتر- مهتاب شعر) تا ۷۲ سالگی-موسم الوداع- یعنی طی ۵۵ سال کار نوشتن، در هیچ شرایطی تن به نومیدی، خنثی زدگی، رکود، تکرار و خستگی نداد. پایان‌ناپذیر می‌نمود، ذهن جوشان مهار ناپذیر همین است. ستاره بی‌افول که ظلمت هیچ شبی چشم‌هایش را نبوسید. می‌دانید چه میراثی در پی گذاشته‌است؟! هفت هزار صفحه شعر، نمایشنامه، ترجمه و…(سوای مصاحبه‌های همه سویه او). چه درکمیت و چه در کیفیت، شیرکو یک پدیده بود، در بعضی مسائل ما هرگز نمی‌توانستیم کنار یکدیگر بایستیم، اما با این وصف برادر بودیم. آدمیزادی اقیانوس‌وار که به شدت عاشق زحمتکشان بود، برادر مبارزان بود، همدل اهل تعهد و چنان عاطفی که تو گویی همان کودک هفت ساله در سلیمانیه فقیر است که پی نان برای مادر و خواهران خویش است. یکبار در دفتر خودش در [[سلیمانیه]] هم اشک در چشم داشت هم لبخندش محو نمی‌شد. تند تند زد روی میز: «مادرم هشتاد سال دارد، مثل شیر سوار هواپیما شد، تو آسمان است، می‌رود آمریکا پیش خواهرم. چقدر رنج کشید این زن… !» شیرکو می‌گفت: «هر وقت مادرم خواب می‌دید، می‌دانستم دارد از دلتنگی دق می‌کند!» و یک جمله، یک عبارت محشر داشت؛ اولین بار، در همین «دربند» تهران، سایه کوه گفت: «ماشاعران… سراسر این سیاره و سراسر تاریخ، از یک خانواده خاص هستیم. همه مثل هم!» کودکی و معصومیت خاصی داشت. از هر نوع خشونت بیزار بود، شاعر صلح بود؛ شاعر آزادی که عجیب… تو گویی به هر چیزی که نگاه می‌کرد، شعری در آن می‌یافت و هزار شکار و هزار کشف. مثل نرودا که از سنگ‌های لب دریا هم نمی‌گذشت. شاعران خلاق این جهانی که «سوبژه» را برای اهل آه و ناله باز گذاشتند. واقعیت در شعر این شاعر بزرگ خود «شعر» بود و شعر؛ عین «واقعیت». با آن که شعر شیرکو، اساساً شعر «شهری» و «تکنو» نیست اما در همین جهان پاستورال و شبانی وبی‌حصر و بی‌استثنا «ابژه» نقش اصلی را به عهده دارد. در یک‌کلام او یکی از بزرگترین راوی‌های رؤیای انسان معاصر است. انسانی که زبان‌اش در شهر به بند درآمده اما ذهن‌اش همچنان درگیر دنیای روستا و شرایط شبانی است.


== نمونه اشعار شیرکو بیکس ==
== نمونه اشعار شیرکو بیکس ==


تناسخ
'''تناسخ'''


از میان همه روزها اگر{{سخ}}روزی طوفانی بمیری{{سخ}}بسا باز به گونه ببری زاده شوی.{{سخ}}
از میان همه روزها اگر{{سخ}}روزی طوفانی بمیری{{سخ}}بسا باز به گونه ببری زاده شوی.{{سخ}}
خط ۹۰: خط ۸۵:
اما من چه؟{{سخ}}من که این گونه زنده‌ام{{سخ}}من که این‌گونه زیسته‌ام{{سخ}}و برای شما{{سخ}}شعرهای بسیاری سرودها م{{سخ}}بسیار بازآمده، دوباره همچون کردستان زاده شوم.{{سخ}}
اما من چه؟{{سخ}}من که این گونه زنده‌ام{{سخ}}من که این‌گونه زیسته‌ام{{سخ}}و برای شما{{سخ}}شعرهای بسیاری سرودها م{{سخ}}بسیار بازآمده، دوباره همچون کردستان زاده شوم.{{سخ}}


 
'''<br>
تمام سال
تمام سال'''


اگر{{سخ}}از ترانه‌های من اگر{{سخ}}گل را بگیرند{{سخ}}یک فصل خواهد مرد{{سخ}}اگر عشق را بگیرند{{سخ}}دو فصل خواهد مرد{{سخ}}و اگر نان را{{سخ}}سه فصل خواهد مرد{{سخ}}اما آزادی را{{سخ}}اگر از ترانه‌های من،{{سخ}}آزادی را بگیرند{{سخ}}سال، تمام سال خواهد مرد.{{سخ}}
اگر{{سخ}}از ترانه‌های من اگر{{سخ}}گل را بگیرند{{سخ}}یک فصل خواهد مرد{{سخ}}اگر عشق را بگیرند{{سخ}}دو فصل خواهد مرد{{سخ}}و اگر نان را{{سخ}}سه فصل خواهد مرد{{سخ}}اما آزادی را{{سخ}}اگر از ترانه‌های من،{{سخ}}آزادی را بگیرند{{سخ}}سال، تمام سال خواهد مرد.{{سخ}}
خط ۱۷۵: خط ۱۷۰:
# مجموعه اشعار شیرکو بی کس، ترجمه: [[رضا کریم مجاور]]، [[نشر چشمه|نشر]] نگاه، ۱۳۹۶
# مجموعه اشعار شیرکو بی کس، ترجمه: [[رضا کریم مجاور]]، [[نشر چشمه|نشر]] نگاه، ۱۳۹۶
# تو می‌توانی با جرعه ای بوسه، دیگر بار مرا بیافرینی، ترجمه: ناهید اشرفی، ناشر: کانی کتیب، سنندج، ۱۳۹۶
# تو می‌توانی با جرعه ای بوسه، دیگر بار مرا بیافرینی، ترجمه: ناهید اشرفی، ناشر: کانی کتیب، سنندج، ۱۳۹۶
== جستارهای وابسته ==
* [[فهرست مشاهیر کرد]]


== منابع ==
== منابع ==