۵ مهر ۱۳۶۰: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۷ اکتبر ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۳۰: خط ۳۰:
در این تظاهرات برای اولین بار شعار «مرگ بر خمینی» سر داده شد. تا آن زمان کسی این شعار را نداده بود.
در این تظاهرات برای اولین بار شعار «مرگ بر خمینی» سر داده شد. تا آن زمان کسی این شعار را نداده بود.


در جمع‌بندی یک‌ساله‌ی [[مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] آمده است:[[پرونده:شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰.jpg|alt=شروع تظاهرات ۵ مهر ۱۳۶۰|بندانگشتی|شروع تظاهرات ۵ مهر ۱۳۶۰]]«علی‌رغم اینکه از ۳۰ خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگوی سقوط شاه، لااقل در این مقطع دیگر قابل تکرار نیست  اما باز هم تِست کردیم. آزمایش کردیم. یعنی سازمان ما در یک مقطع وظیفه خودش دانست برای اینکه مبادا فرصتی از دست برود، با پرداخت سنگین‌ترین بهای ممکن،‌ یکبار دیگر بازهم به میدان آوردن عنصر اجتماعی را آزمایش بکند. منظورم تظاهرات مسلحانه و راهگشایانه‌ای است که از نیمه‌‌های شهریور سال ۱۳۶۰ به بعد تا اوایل مهر و در اوج خودش در روز ۵ مهر در تهران و بعضی شهرستانهای دیگر برگزار شد».<ref>جمعبندی یک ساله‌ی مقاومت – ۳۰خرداد ۶۱</ref>
در جمع‌بندی یک‌ساله‌ی [[مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] آمده است:[[پرونده:شروع تظاهرات ۵مهر۱۳۶۰.jpg|alt=شروع تظاهرات ۵ مهر ۱۳۶۰|بندانگشتی|شروع تظاهرات ۵ مهر ۱۳۶۰]]«علی‌رغم اینکه از ۳۰ خرداد به بعد برای ما روشن بود که آن الگوی سقوط شاه، لااقل در این مقطع دیگر قابل تکرار نیست  اما باز هم تِست کردیم. آزمایش کردیم. یعنی سازمان ما در یک مقطع وظیفه خودش دانست برای اینکه مبادا فرصتی از دست برود، با پرداخت سنگین‌ترین بهای ممکن،‌ یکبار دیگر بازهم به میدان آوردن عنصر اجتماعی را آزمایش بکند. منظورم تظاهرات مسلحانه و راهگشایانه‌ای است که از نیمه‌‌های شهریور سال ۱۳۶۰ به بعد تا اوایل مهر و در اوج خودش در روز ۵ مهر در تهران و بعضی شهرستانهای دیگر برگزار شد».<ref>جمع‌بندی یک ساله‌ی مقاومت – ۳۰خرداد ۶۱</ref>


به این ترتیب در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ [[میلیشیای مجاهد خلق|میلیشیای مجاهدین خلق]]، دست به تظاهرات زدند که با سنگین‌ترین سرکوب و کشتار روبرو شد. هزاران مجاهد خلق دستگیر و به گفته شاهدان، تنها در روز اول  بیش از ۱۸۰۰ تن اعدام شدند.
به این ترتیب در روز ۵ مهر ۱۳۶۰ [[میلیشیای مجاهد خلق|میلیشیای مجاهدین خلق]]، دست به تظاهرات زدند که با سنگین‌ترین سرکوب و کشتار روبرو شد. هزاران مجاهد خلق دستگیر و به گفته شاهدان، تنها در روز اول  بیش از ۱۸۰۰ تن اعدام شدند.
خط ۳۸: خط ۳۸:
وب‌سایت مجاهدین در این خصوص نوشت:
وب‌سایت مجاهدین در این خصوص نوشت:


«در روز ۵ مهر، مجاهدین با دادن فدیه‌های عظیم، تابو دیوی را که نام «امام» بر خود گذاشته بود، شکستند، شعار «مرگ بر خمینی» را به میان مردم بردند و با تثبیت مقاومتی سراسری، انقلاب را از نابودی نجات دادند. به ‌یمن پاکبازی بی‌نظیر مجاهدین در ۵ مهر ۶۰، تصویر کریه‌ترین و خونریزترین دیکتاتور معاصر در چهره منحوس خمینی به مردم ایران نشان داده شد. کاری که در آن شرایط و در آن تعادل‌قوای داخلی و بین‌المللی غیرممکن می‌نمود.»<ref>وبسایت [https://news.mojahedin.org/i/ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
«در روز ۵ مهر، مجاهدین با دادن فدیه‌های عظیم، تابو دیوی را که نام «امام» بر خود گذاشته بود، شکستند، شعار «مرگ بر خمینی» را به میان مردم بردند و با تثبیت مقاومتی سراسری، انقلاب را از نابودی نجات دادند. به ‌یمن پاکبازی بی‌نظیر مجاهدین در ۵ مهر ۶۰، تصویر کریه‌ترین و خونریزترین دیکتاتور معاصر در چهره منحوس خمینی به مردم ایران نشان داده شد. کاری که در آن شرایط و در آن تعادل‌قوای داخلی و بین‌المللی غیرممکن می‌نمود.»<ref>وب‌سایت [https://news.mojahedin.org/i/ سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
==پیشینه==
==پیشینه==
روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ خمینی با استقبال کم نظیری وارد ایران شد. میلیون‌‌ها ایرانی به استقبال او رفتند. خمینی تنها رهبر تاریخ معاصر جهان است که زعامت دینی، مشروعیت مردمی و رهبری سیاسی را در خودش داشت و در واقع صاحب یک قدرت افسانه‌‌ای شد. خمینی به تمام وعده‌هایی که در پاریس داد پشت پا زد و به هیچ کدام عمل نکرد.
روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ خمینی با استقبال کم نظیری وارد ایران شد. میلیون‌‌ها ایرانی به استقبال او رفتند. خمینی تنها رهبر تاریخ معاصر جهان است که زعامت دینی، مشروعیت مردمی و رهبری سیاسی را در خودش داشت و در واقع صاحب یک قدرت افسانه‌‌ای شد. خمینی به تمام وعده‌هایی که در پاریس داد پشت پا زد و به هیچ کدام عمل نکرد.
خط ۲۳۴: خط ۲۳۴:
یعنی هر مریضی كه اونجا بستری می‌شه، پذیرش داره پذیرشش رو با خود مریض مطابقت كنین.
یعنی هر مریضی كه اونجا بستری می‌شه، پذیرش داره پذیرشش رو با خود مریض مطابقت كنین.


اگر گلوله خورده باشه، از منافقینه <ref>وبسایت [https://www.hambastegimeli.com/%D9%85%D9%87%D9%85%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7/66214-%DB%B5-%D9%85%D9%87%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%87-%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B0 همبستگی ملی]</ref>
اگر گلوله خورده باشه، از منافقینه <ref>وب‌سایت [https://www.hambastegimeli.com/%D9%85%D9%87%D9%85%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AE%D8%A8%D8%B1%D9%87%D8%A7/66214-%DB%B5-%D9%85%D9%87%D8%B1-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85-%D9%85%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%87-%DB%B1%DB%B3%DB%B6%DB%B0 همبستگی ملی]</ref>
==جان‌باختگان روز ۵ مهر==
==جان‌باختگان روز ۵ مهر==
[[پرونده:جانباختگان ۵مهر۱۳۶۰ -۱.JPG|جایگزین=جانباختگان ۵مهر۱۳۶۰  -۱|بندانگشتی|جانباختگان ۵مهر۱۳۶۰  -۱]]
[[پرونده:جانباختگان ۵مهر۱۳۶۰ -۱.JPG|جایگزین=جانباختگان ۵مهر۱۳۶۰  -۱|بندانگشتی|جانباختگان ۵مهر۱۳۶۰  -۱]]
خط ۲۶۸: خط ۲۶۸:
سرت را بالا بگیر و بلند فریاد بزن:
سرت را بالا بگیر و بلند فریاد بزن:


«مرگ بر خمینی!»<ref>وبسایت [https://article.mojahedin.org/i/%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87-%DB%B5%D9%85%D9%87%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%B3%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
«مرگ بر خمینی!»<ref>وب‌سایت [https://article.mojahedin.org/i/%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87-%DB%B5%D9%85%D9%87%D8%B1-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D8%B3%D8%B7%D8%A7%D9%86-%D9%88%D9%84%D8%A7%DB%8C%D8%AA سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
===وصیت‌نامه‌ی یکی از جان باختگان روز ۵ مهر ۱۳۶۰===
===وصیت‌نامه‌ی یکی از جان باختگان روز ۵ مهر ۱۳۶۰===
مسعود شکیبانژاد از جمله جوانان مجاهدی است که در روز ۵ مهر در تظاهرات شرکت می‌کند، وی وصیت‌نامه‌اش را روز ۴ مهر می‌نویسد و در فردای آن روز به میدان تظاهرات می‌رود؛ گوشه‌ای از وصیت‌نامه‌ی وی بدین شرح است:[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ مسعودشکیبانژاد.jpg|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰ مسعودشکیبانژاد|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰ مسعودشکیبانژاد]]<blockquote>«سلام، سلامی گرم و آتشین، سلامی غم‌بار و دردآگین، سلام آخرین،</blockquote><blockquote>غرضم از نوشتن این نامه در واپسین ساعات عمرم تشریح انگیزه‌های حرکتم بود،</blockquote><blockquote>وقتی خلق همه‌ی درها را به‌روی خویش بسته می‌بیند و هر‌ فریاد اعتراض و مخالفتی با اسلحه سرکوب می‌شود، پس زنده‌باد مبارزه‌ی مسلحانه‌ی رهایی‌بخش خلق، زنده‌باد برابری و عدالت. با این تحلیل، دیگر کمترین جایی برای درنگ و تعلل نمی‌ماند.</blockquote>
مسعود شکیبانژاد از جمله جوانان مجاهدی است که در روز ۵ مهر در تظاهرات شرکت می‌کند، وی وصیت‌نامه‌اش را روز ۴ مهر می‌نویسد و در فردای آن روز به میدان تظاهرات می‌رود؛ گوشه‌ای از وصیت‌نامه‌ی وی بدین شرح است:[[پرونده:۵مهر۱۳۶۰ مسعودشکیبانژاد.jpg|جایگزین=۵مهر۱۳۶۰ مسعودشکیبانژاد|بندانگشتی|۵مهر۱۳۶۰ مسعودشکیبانژاد]]<blockquote>«سلام، سلامی گرم و آتشین، سلامی غم‌بار و دردآگین، سلام آخرین،</blockquote><blockquote>غرضم از نوشتن این نامه در واپسین ساعات عمرم تشریح انگیزه‌های حرکتم بود،</blockquote><blockquote>وقتی خلق همه‌ی درها را به‌روی خویش بسته می‌بیند و هر‌ فریاد اعتراض و مخالفتی با اسلحه سرکوب می‌شود، پس زنده‌باد مبارزه‌ی مسلحانه‌ی رهایی‌بخش خلق، زنده‌باد برابری و عدالت. با این تحلیل، دیگر کمترین جایی برای درنگ و تعلل نمی‌ماند.</blockquote>
<blockquote>من نیز مانند هزاران رزمنده‌ی دلاور دیگر این میهن، به‌جنبش انقلابی مسلحانه و پیشتاز خلق، به‌عنوان آخرین راه‌نجات و آخرین شیوه‌ی اصولی برخورد با خمینی آدمخوار و به‌عنوان نبردی کاملاً عادلانه، رو‌در‌روی خمینی مسلحانه ایستاده‌ام</blockquote><blockquote>این را همه شاهدند که سازمان چقدر سعی کرد به‌قولی حتی از آخرین قطره‌های دموکراسی در این میهن استفاده کند تا این خونریزی و کشتارها نشود. همه دیدیم که با‌وجود بیش‌از ۵۰ شهید چماقداری و تروریسم کور (رژیم خمینی است که بی‌شرمانه ما را به‌تروریسم متهم می‌کند)، باز هم سازمان دست به‌اسلحه نزد تا این‌که انحصارطلبی وارد مرحله‌ی نوینی گشت و ارتجاع از حاکمیت سیاسی جز خویشتن هیچ‌کس را نخواست. این بود که خمینی و دار‌و‌دسته‌اش در مجلس و این‌ور و آن‌ور مجبور به یک‌کودتای به‌خیال خودشان بی‌سر‌و‌صدا شدند. فالانژها و چماق‌کشان حرفه‌یی را به‌خیابان‌ها فرستادند تا با عربده و بگیر‌و‌ببند و تفنگ‌کشی و اعدام، محیط رعب و وحشتی ایجاد کنند که هیچ‌کس فکر اعتراض هم به‌سرش نزند</blockquote><blockquote>اما راهپیمایی شکوهمند و انقلابی ۳۰ خرداد چنان ضربه‌یی بر پیکر پوسیده‌اش وارد آورد که مثل تفنگ بادی شروع کرد به هیاهو و گنده‌گویی. بله ببرکاغذی زخم‌خورده به‌هرسو چنگال انداخت، بدون هدف یکی از این چنگالها به زندان اوین افتاد. بیچاره ببرکاغذی نمی‌دانست گناه را گردن چه‌کسی بیندازد. ولی ساکت که نمی‌شد نشست. همه‌ی دیکتاتورها وقتی به این‌جا می‌رسند، به همین شیوه متوسل می‌شوند. حدود ۵۰ -۶۰  نفر را به جوخه سپرد. ازجمله سعادتی را که محکومیتش از‌پیش، ده‌سال تعیین شده بود و ازجمله دختران ۱۲ ساله و ازجمله افرادی که حتی نامشان را نمی‌دانست و نیز زنان باردار را. این عمل شنیع ضدخلقی کار زشتی بود که حتی شاه خونخوار هم از انجام آن در پیشگاه خلق ابا داشت.</blockquote><blockquote>.....</blockquote><blockquote>آری اینها همه برای آزادی است، آزادی، آزادی، این خون رگهای هستی، این آوای خونین همیشه‌ی تاریخ و چه‌باک، چه‌باک. به‌خدا اگر صدجان می‌داشتم راضی بودم که هرکدام را زیر شدیدترین شکنجه‌ها و زنده پوست‌کنده‌شدن‌ها بدهم، برای خدا، برای رهایی خلق، برای این‌که نباشند دیگر دعواهای زنها با مردهایشان، برای نبودن خرجی خانه و مرگ بچه‌ها، روی دست پدران و مادران از گرسنگی و فقر و بیماری.......</blockquote><blockquote>.....بسیاری از انقلابیون باید جان پاک خویش را در‌طبق اخلاص نهند. ..... وضعیت کنونی این‌چنین است و  تنها آدمهای بزدل و بی‌شرف می‌توانند ساکت بنشینند. من خیلی وقت است که ماهیت این رژیم خونخوار پلید برایم روشن گشته و بنابراین با همهٌ وجودم، معتقدم که باید با این حکومت فقط با سلاح درآویخت، چرا که دیگر هیچ جایی و طریق برخورد دیگری را نگذاشته‌اند و بازهم بر این تأکید دارم که نبرد ما عادلانه است و به‌حکم قرآن این حق ماست و خدا به‌ما اجازه داده تا با آنها که به‌ما ظلم روا داشتند، بجنگیم. اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا</blockquote><blockquote>… الان ساعت ده و ده‌دقیقه روز شنبه ۴ مهرماه سال ۱۳۶۰ است. من به‌خوبی می‌دانم که آخرین لحظات عمرم را دارم سپری می‌کنم. زیرا فردا برنامه‌ی بسیار گسترده و بسیار مهمی داریم که حالت نقطه‌ی عطف را در جنبش دارد و این حالت پیش نمی‌آید و قوام نمی‌یابد مگر با خون، و این خون از بدنهای ما باید ریخته شود تا به‌خلق انگیزه‌ی حرکت و ایثار بدهد و تا رهایی به جامعه باز آید». <ref>سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران- اخبار روز ۵ مهر ۱۳۹۷</ref></blockquote>
<blockquote>من نیز مانند هزاران رزمنده‌ی دلاور دیگر این میهن، به‌جنبش انقلابی مسلحانه و پیشتاز خلق، به‌عنوان آخرین راه‌نجات و آخرین شیوه‌ی اصولی برخورد با خمینی آدمخوار و به‌عنوان نبردی کاملاً عادلانه، رو‌در‌روی خمینی مسلحانه ایستاده‌ام</blockquote><blockquote>این را همه شاهدند که سازمان چقدر سعی کرد به‌قولی حتی از آخرین قطره‌های دموکراسی در این میهن استفاده کند تا این خونریزی و کشتارها نشود. همه دیدیم که با‌وجود بیش‌از ۵۰ شهید چماقداری و تروریسم کور (رژیم خمینی است که بی‌شرمانه ما را به‌تروریسم متهم می‌کند)، باز هم سازمان دست به‌اسلحه نزد تا این‌که انحصارطلبی وارد مرحله‌ی نوینی گشت و ارتجاع از حاکمیت سیاسی جز خویشتن هیچ‌کس را نخواست. این بود که خمینی و دار‌و‌دسته‌اش در مجلس و این‌ور و آن‌ور مجبور به یک‌کودتای به‌خیال خودشان بی‌سر‌و‌صدا شدند. فالانژها و چماق‌کشان حرفه‌یی را به‌خیابان‌ها فرستادند تا با عربده و بگیر‌و‌ببند و تفنگ‌کشی و اعدام، محیط رعب و وحشتی ایجاد کنند که هیچ‌کس فکر اعتراض هم به‌سرش نزند</blockquote><blockquote>اما راهپیمایی شکوهمند و انقلابی ۳۰ خرداد چنان ضربه‌یی بر پیکر پوسیده‌اش وارد آورد که مثل تفنگ بادی شروع کرد به هیاهو و گنده‌گویی. بله ببرکاغذی زخم‌خورده به‌هرسو چنگال انداخت، بدون هدف یکی از این چنگالها به زندان اوین افتاد. بیچاره ببرکاغذی نمی‌دانست گناه را گردن چه‌کسی بیندازد. ولی ساکت که نمی‌شد نشست. همه‌ی دیکتاتورها وقتی به این‌جا می‌رسند، به همین شیوه متوسل می‌شوند. حدود ۵۰ -۶۰  نفر را به جوخه سپرد. ازجمله سعادتی را که محکومیتش از‌پیش، ده‌سال تعیین شده بود و ازجمله دختران ۱۲ ساله و ازجمله افرادی که حتی نامشان را نمی‌دانست و نیز زنان باردار را. این عمل شنیع ضدخلقی کار زشتی بود که حتی شاه خونخوار هم از انجام آن در پیشگاه خلق ابا داشت.</blockquote><blockquote>.....</blockquote><blockquote>آری اینها همه برای آزادی است، آزادی، آزادی، این خون رگ‌های هستی، این آوای خونین همیشه‌ی تاریخ و چه‌باک، چه‌باک. به‌خدا اگر صدجان می‌داشتم راضی بودم که هرکدام را زیر شدیدترین شکنجه‌ها و زنده پوست‌کنده‌شدن‌ها بدهم، برای خدا، برای رهایی خلق، برای این‌که نباشند دیگر دعواهای زنها با مردهایشان، برای نبودن خرجی خانه و مرگ بچه‌ها، روی دست پدران و مادران از گرسنگی و فقر و بیماری.......</blockquote><blockquote>.....بسیاری از انقلابیون باید جان پاک خویش را در‌طبق اخلاص نهند. ..... وضعیت کنونی این‌چنین است و  تنها آدمهای بزدل و بی‌شرف می‌توانند ساکت بنشینند. من خیلی وقت است که ماهیت این رژیم خونخوار پلید برایم روشن گشته و بنابراین با همه وجودم، معتقدم که باید با این حکومت فقط با سلاح درآویخت، چرا که دیگر هیچ جایی و طریق برخورد دیگری را نگذاشته‌اند و بازهم بر این تأکید دارم که نبرد ما عادلانه است و به‌حکم قرآن این حق ماست و خدا به‌ما اجازه داده تا با آنها که به‌ما ظلم روا داشتند، بجنگیم. اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا</blockquote><blockquote>… الان ساعت ده و ده‌دقیقه روز شنبه ۴ مهرماه سال ۱۳۶۰ است. من به‌خوبی می‌دانم که آخرین لحظات عمرم را دارم سپری می‌کنم. زیرا فردا برنامه‌ی بسیار گسترده و بسیار مهمی داریم که حالت نقطه‌ی عطف را در جنبش دارد و این حالت پیش نمی‌آید و قوام نمی‌یابد مگر با خون، و این خون از بدنهای ما باید ریخته شود تا به‌خلق انگیزه‌ی حرکت و ایثار بدهد و تا رهایی به جامعه باز آید». <ref>سیمای آزادی تلویزیون ملی ایران- اخبار روز ۵ مهر ۱۳۹۷</ref></blockquote>
==پانویس==
==پانویس==
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}
{{پانویس|۳|اندازه=ریز}}
۷

ویرایش