وارطان سالاخانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

ویرایش متنی
بدون خلاصۀ ویرایش
(ویرایش متنی)
خط ۷۱: خط ۷۱:
وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری حاضر به سخن گفتن نشدند. شکنجه‌ها ۶ روز ادامه داشت.   
وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری حاضر به سخن گفتن نشدند. شکنجه‌ها ۶ روز ادامه داشت.   


روز ۱۲ اردیبهشت محمود کوچک‌شوشتری، در حالی‌که بدنش زیر شکنجه درهم کوبیده شده بود، بی‌آن‌که لب باز کند جان باخت. وارطان سالاخانیان، وقتی مطمئن شد که رفیقش شهید شده است، به شکنجه‌گران گفت:  
روز ۱۲ اردیبهشت محمود کوچک‌شوشتری، در حالی‌که بدنش زیر شکنجه درهم کوبیده شده بود، بی‌آن‌که لب باز کند جان باخت. وارطان سالاخانیان، وقتی مطمئن شد که رفیقش شهید شده است، به شکنجه‌گران گفت: <blockquote>«حالا خیالم راحت شد. من می‌دانم و نمی‌گویم. هر کار می‌خواهید بکنید.»</blockquote>صحنه‌‌ی شکنجه‌های وارطان را یکی از شکنجه‌گران بعدها اعتراف کرده و گفته است:<blockquote>«...انگشت سبابه وارطان را گرفتم و به عقب فشار دادم. وارطان گفت می‌شکند. من باز هم فشار دادم. لعنتی حرف نمی زد. وارطان گفت: می‌شکند. با تمام نیرویم فشار دادم. صورت وارطان مثل سنگ بود. لب از لب باز نمی‌کرد. باز هم فشار دادم. وارطان گفت: می‌شکند. خشمگین شدم. مرا مسخره می‌کرد. باز هم فشار دادم. صدایی برخاست. وارطان گفت: دیدی گفتم می‌شکند. نگاه کردم انگشت شکسته بود. وارطان به من پوزخند می‌زد...»</blockquote>اول ماه مه، روز جهانی کارگر وارطان سالاخانیان در شکنجه‌گاه با بدنی که زیر شکنجه در هم کوبیده شده بود، روی در سلول با ضرب زدن و رنگ گرفتن به شادی پرداخت. او فریاد می زد:<blockquote>“امروز مردم در کوچه و خیابان جشن کارگری برپا می‌کنند و ما نیز در زندان باید جشن بگیریم”</blockquote>دراین هنگام سرهنگ زیبایی از راه رسید و وارطان را به شکنجه‌گاه بُرد و پس از چند ساعت که وارطان را آوردند قادر به تکان خوردن نبود. او  ۲۴ ساعت بعد به‌هوش آمد بو باز هم برای اعتراف شکنجه شد اما وارطان لب از لب باز نمی‌کرد. سپس شکنجه‌گران به آخرین حربه‌ی خود روی آوردند. درحالی که پیکر در هم شکسته وارطان بر کف شکنجه‌گاه افتاده بود یک مته برقی آوردند. شکنجه‌گران گفتند که این شانس آخر است، اگر حرف نزنی. وارطان به شکنجه‌گر خیره شد و گفت: نه...<ref name=":0" />   
 
«حالا خیالم راحت شد. من می‌دانم و نمی‌گویم. هر کار می‌خواهید بکنید.»
 
صحنه‌‌ی شکنجه‌های وارطان را یکی از شکنجه‌گران بعدها اعتراف کرده و گفته است:
 
«...انگشت سبابه وارطان را گرفتم و به عقب فشار دادم. وارطان گفت می‌شکند. من باز هم فشار دادم. لعنتی حرف نمی زد. وارطان گفت: می‌شکند. با تمام نیرویم فشار دادم. صورت وارطان مثل سنگ بود. لب از لب باز نمی‌کرد. باز هم فشار دادم. وارطان گفت : می‌شکند. خشمگین شدم. مرا مسخره می‌کرد. باز هم فشار دادم. صدایی برخاست. وارطان گفت: دیدی گفتم می‌شکند. نگاه کردم انگشت شکسته بود. وارطان به من پوزخند می‌زد...»
 
اول ماه مه، روز جهانی کارگر وارطان سالاخانیان در شکنجه‌گاه با بدنی که زیر شکنجه در هم کوبیده شده بود، روی در سلول با ضرب زدن و رنگ گرفتن به شادی پرداخت. او فریاد می زد:
 
“امروز مردم در کوچه و خیابان جشن کارگری برپا می‌کنند و ما نیز در زندان باید جشن بگیریم”
 
دراین هنگام سرهنگ زیبایی از راه رسید و وارطان را به شکنجه‌گاه بُرد و پس از چند ساعت که وارطان را آوردند قادر به تکان خوردن نبود. او  ۲۴ ساعت بعد به‌هوش آمد بو باز هم برای اعتراف شکنجه شد اما وارطان لب از لب باز نمی‌کرد. سپس شکنجه‌گران به آخرین حربه‌ی خود روی آوردند. درحالی که پیکر در هم شکسته وارطان بر کف شکنجه‌گاه افتاده بود یک مته برقی آوردند. شکنجه‌گران گفتند که این شانس آخر است، اگر حرف نزنی. وارطان به شکنجه‌گر خیره شد و گفت: نه...<ref name=":0" />   


مقاومت وارطان سالاخانیان و رزمنده‌ای مانند محمود کوچک شوشتری، در آن زمان بسیار شهرت یافت. احمد شاملو شاعر برجسته‌ی ایرانی که در آن زمان به دلیلی مدتی به زندان رفته بود به اتفاق وارتان سالاخانیان را دیده و شعر مرگ وارتان را برای او سرود.<ref>[https://www.iran-efshagari.com/%DB%B1%DB%B8-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B3-%D9%80-%D8%B3%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2-%D8%A7%D8%B1/ سالگرد شهادت مبارز ارمنی، وارطان سالاخانیان - سایت ایران افشاگر]</ref>  
مقاومت وارطان سالاخانیان و رزمنده‌ای مانند محمود کوچک شوشتری، در آن زمان بسیار شهرت یافت. احمد شاملو شاعر برجسته‌ی ایرانی که در آن زمان به دلیلی مدتی به زندان رفته بود به اتفاق وارتان سالاخانیان را دیده و شعر مرگ وارتان را برای او سرود.<ref>[https://www.iran-efshagari.com/%DB%B1%DB%B8-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B3-%D9%80-%D8%B3%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2-%D8%A7%D8%B1/ سالگرد شهادت مبارز ارمنی، وارطان سالاخانیان - سایت ایران افشاگر]</ref>  
خط ۹۶: خط ۸۴:
== وارطان سخن نگفت! ==
== وارطان سخن نگفت! ==
[[پرونده:احمد ش1.JPG|بندانگشتی|240x240پیکسل|زنده یاد احمد شاملو]]
[[پرونده:احمد ش1.JPG|بندانگشتی|240x240پیکسل|زنده یاد احمد شاملو]]
احمد شاملو شاعر نامدار قرن معاصر، در پانویس شعر مرگ نازلی، که در مجموعه شعر هوای تازه و به یاد وارطان سالاخانیان سروده و به چاپ رسیده، درباره‌ی او که در تاریخ مبارزات سیاسی ایران اسطوره‌ی مقاومت لقب گرفته، نوشته است:
احمد شاملو شاعر نامدار قرن معاصر، در پانویس شعر مرگ نازلی، که در مجموعه شعر هوای تازه و به یاد وارطان سالاخانیان سروده و به چاپ رسیده، درباره‌ی او که در تاریخ مبارزات سیاسی ایران اسطوره‌ی مقاومت لقب گرفته، نوشته است:<blockquote>«وارتان سالاخانیان پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ گرفتار شد. همراه مبارز دیگری ـ (کوچک شوشتری) ـ زیر شکنجۀ ددمنشانه‌ای به‌قتل رسید و به‌سبب آن‌که بازجویان جای سالمی در بدن آن‌ها باقی نگذاشته بودند برای ایزگم کردن، جنازه‌ی هر دو را به رودخانه‌ی جاجرود افکندند.وارطان یک بار شکنجه‌ای جهنمی را تحمل کرد و به‌چند سال زندان محکوم شد. منتها بار دیگر یکی از افراد حزب توده در پرونده‌ی خود او را شریک جرم خود قلمداد کرد و دوباره برای بازجویی از زندان قصر احضارش کردند. من او را پیش از بازجویی دوم در زندان مؤقت دیدم که در صورتش داغ‌های شیاروار پوست کنده شده به‌وضوح نمایان بود. در شکنجه‌های مجدد بود که وارتان در پاسخ سؤال‌های بازجو لجوجانه لب از لب باز نکرد و حتی زیر شکنجه‌هایی چون کشیدن ناخن انگشت‌ها و ساعات متمادی تحمل دست‌بند قپانی و شکستن استخوان‌های دست و پای خویش حتی ناله‌ای هم نکرد. . . شعری که برای وارطان سرودم نخست " مرگ نازلی" نام گرفت تا از سد سانسور بگذرد.»<ref>مجموعه اشعار احمد شاملو، کانون انتشاراتی و فرهنگی بامداد، جلد ۱</ref><ref>[https://parand.se/?p=8773 احمد شاملو: مرگ وارطان - سایت پرند]</ref></blockquote>وارطان! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.
 
«وارتان سالاخانیان پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ گرفتار شد. همراه مبارز دیگری ـ (کوچک شوشتری) ـ زیر شکنجۀ ددمنشانه‌ای به‌قتل رسید و به‌سبب آن‌که بازجویان جای سالمی در بدن آن‌ها باقی نگذاشته بودند برای ایزگم کردن، جنازه‌ی هر دو را به رودخانه‌ی جاجرود افکندند.وارطان یک بار شکنجه‌ای جهنمی را تحمل کرد و به‌چند سال زندان محکوم شد. منتها بار دیگر یکی از افراد حزب توده در پرونده‌ی خود او را شریک جرم خود قلمداد کرد و دوباره برای بازجویی از زندان قصر احضارش کردند. من او را پیش از بازجویی دوم در زندان مؤقت دیدم که در صورتش داغ‌های شیاروار پوست کنده شده به‌وضوح نمایان بود. در شکنجه‌های مجدد بود که وارتان در پاسخ سؤال‌های بازجو لجوجانه لب از لب باز نکرد و حتی زیر شکنجه‌هایی چون کشیدن ناخن انگشت‌ها و ساعات متمادی تحمل دست‌بند قپانی و شکستن استخوان‌های دست و پای خویش حتی ناله‌ای هم نکرد. . . شعری که برای وارطان سرودم نخست " مرگ نازلی" نام گرفت تا از سد سانسور بگذرد.»<ref>مجموعه اشعار احمد شاملو، کانون انتشاراتی و فرهنگی بامداد، جلد ۱</ref><ref>[https://parand.se/?p=8773 احمد شاملو: مرگ وارطان - سایت پرند]</ref>  
 
وارطان! بهار خنده زد و ارغوان شکفت.


در خانه، زیرِ پنجره گُل داد یاسِ پیر.
در خانه، زیرِ پنجره گُل داد یاسِ پیر.
۴۸۰

ویرایش