کاربر:Hossein/صفحه تمرین1403514: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۷: خط ۳۷:


=== مرتضی اشراقی بر علیه بهائیان ===
=== مرتضی اشراقی بر علیه بهائیان ===
«مرتضی اشراقی به عنوان دادرس شعبه ۱ دیوان عدالت اداری، آبان ۱۳۶۸ با رد شکایت [https://justice4iran.org/persian/wp-content/uploads/2017/12/EHRAGHI-0.jpg عزت هائی‌نجف‌آبادی]، کارمند بهایی اداره آموزش‌و‌پرورش، قطع حقوق و مزایا بازنشستگیِ او را به‌دلیلِ «بهایی‌بودن» تأیید کرده ‌است.  
مرتضی اشراقی به عنوان دادرس شعبه ۱ دیوان عدالت اداری، آبان ۱۳۶۸ با رد شکایت [https://justice4iran.org/persian/wp-content/uploads/2017/12/EHRAGHI-0.jpg عزت هائی‌نجف‌آبادی]، کارمند بهایی اداره آموزش‌و‌پرورش، قطع حقوق و مزایا بازنشستگیِ او را به‌دلیلِ «بهایی‌بودن» تأیید کرده ‌است.  


== مرتضی اشراقی در قتل‌عام ۶۷ ==
== مرتضی اشراقی در قتل‌عام ۶۷ ==
خط ۵۳: خط ۵۳:


=== مکالمه ماهرخ غلامحسین‌پور ===
=== مکالمه ماهرخ غلامحسین‌پور ===
<blockquote>سه روز متوالی خانمی پاسخ می داد و من مکالمه رو قطع می کردم، امروز در اوج ناامیدی از اینکه کسی پاسخگو باشد، بالاخره خودش جواب داد. صدای خفه و ویرانه ای گفت الو...
<blockquote>سه روز متوالی خانمی پاسخ می‌داد و من مکالمه رو قطع می‌کردم، امروز در اوج ناامیدی از اینکه کسی پاسخگو باشد، بالاخره خودش جواب داد. صدای خفه و ویرانه‌ای گفت الو...


سلام آقای اشراقی
سلام آقای اشراقی
خط ۶۱: خط ۶۱:
نمی دانستم که جمله را از کجا درز بگیرم که مکالمه را قطع نکند.
نمی دانستم که جمله را از کجا درز بگیرم که مکالمه را قطع نکند.


من اسمم ماهرخ است، روزنامه نگارم، آیا شما همان آقای مرتضی اشراقی، عضو هیات سه نفره آیت الله خمینی برای اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی دهه 60 هستید؟
من اسمم ماهرخ است، روزنامه‌نگارم، آیا شما همان آقای مرتضی اشراقی، عضو هیات سه نفره آیت‌الله [[خمینی]] برای اجرای احکام اعدام زندانیان سیاسی دهه ۶۰ هستید؟


مکث کرد. صدایش از ته چاه می آمد. به نظرم خسته و ویرانه بود. نه خانم اشتباه گرفتید. من ایشان نیستم. ایشان را هم نمی شناسم....
مکث کرد. صدایش از ته چاه می آمد. به نظرم خسته و ویرانه بود. نه خانم اشتباه گرفتید. من ایشان نیستم. ایشان را هم نمی‌شناسم....


اما دروغ می گفت. من غم و ترسی را که در صدایش بود از راه دور حس کردم. کشتن آن همه جوان بی تردید شب های آسوده اش را به تلخی کشانده، کسی چه می داند هر روز با چند روح سرگردان مشاجره می کند؟ صدای مرتضی اشراقی از ته یک بن بیست عجیب می آمد.....<ref>[https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1322803031081538&id=584634201565095&set=a.584646518230530 رد پای یکی از "قضات دادگاه مرگ" تابستان 67]</ref></blockquote>
اما دروغ می‌گفت. من غم و ترسی را که در صدایش بود از راه دور حس کردم. کشتن آن همه جوان بی‌تردید شب‌های آسوده‌اش را به تلخی کشانده، کسی چه می‌داند هر روز با چند روح سرگردان مشاجره می‌کند؟ صدای مرتضی اشراقی از ته یک بن بیست عجیب می‌آمد.....<ref>[https://www.facebook.com/photo.php?fbid=1322803031081538&id=584634201565095&set=a.584646518230530 رد پای یکی از "قضات دادگاه مرگ" تابستان 67]</ref></blockquote>
 
== منابع ==
۱۳٬۱۳۴

ویرایش

منوی ناوبری