کاربر:Safa/5صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
(←منابع) |
|||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''میرزا حسن رشدیه،''' (زادهی ۱۴ تیر | '''میرزا حسن رشدیه،''' (زادهی ۱۴ تیر ۱۲۳۱ در محله چرنداب تبریز، درگذشت ۲۱ آذر ۱۳۲۳ در قم) پدر مدارس نوین ایران{{جعبه زندگینامه | ||
| اندازه جعبه = | | اندازه جعبه = | ||
| عنوان = | | عنوان = | ||
خط ۷: | خط ۷: | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| عنوان تصویر = | | عنوان تصویر = | ||
| زادروز = ۱۴ تیر | | زادروز = ۱۴ تیر ۱۲۳۱ | ||
| زادگاه =محله چرنداب تبریز | | زادگاه =محله چرنداب تبریز | ||
| مکان ناپدیدشدن = | | مکان ناپدیدشدن = | ||
خط ۱۵۰: | خط ۱۵۰: | ||
از او ۲۷ جلد اثر به جا مانده است که از ميان آنها مي توان به این موارد اشاره کرد: بدايه التعليم، هدايه التعليم، نهاية التعليم، تحفه الصبيان، صد درس، تنبيه الغافلين، ارشاد الطالبين و … | از او ۲۷ جلد اثر به جا مانده است که از ميان آنها مي توان به این موارد اشاره کرد: بدايه التعليم، هدايه التعليم، نهاية التعليم، تحفه الصبيان، صد درس، تنبيه الغافلين، ارشاد الطالبين و … | ||
ميرزا حسن رشديه در اواخر عمر با خانواده اش به قم رفت، | ميرزا حسن رشديه در اواخر عمر با خانواده اش به قم رفت، مدرسهاش را در مجاورت تکیه ملامحمود دایر کرد و اطفالی را که اکثرا فقیر و بیبضاعت بودند دعوت کرده و بر طبق میلش دبستانی بپا کرد. علاوه بر مدیریت، کلاس اول را خود اداره می کرد. در قم در همان مدرسه، کلاس مخصوصی هم برای تدریس به نابینایان گشود و به طرز خاصی ایشان را تعلیم می داد. | ||
میرزا حسن رشدیه در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ شمسی در | میرزا حسن رشدیه در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ شمسی در ۹۲ سالگی درگذشت. | ||
در واپسین روزهای زندگی، چنین وصیت کرده بود: | در واپسین روزهای زندگی، چنین وصیت کرده بود: | ||
خط ۱۵۹: | خط ۱۵۹: | ||
== تالیفات میرزا حسن رشدیه == | == تالیفات میرزا حسن رشدیه == | ||
۲۷ اثر از میرزا حسن رشدیه بر جای مانده است، آثاری چون | ۲۷ اثر از میرزا حسن رشدیه بر جای مانده است، آثاری چون: | ||
* وطن دیلی | |||
* تحفه الصبیان | |||
* بدایه التعلیم | |||
* نهایه التعلیم | |||
* کفایه التعلیم | |||
* تاریخ شفاهی | |||
* صد درس | |||
* کلمات قصار برای کلاس دوم | |||
* اخلاق و اصول عقاید | |||
* شرعیات ابتدایی و جغرافیای شفاهی از مهمترین آنها به شمار میرود. | |||
میرزا حسن رشدیه، روزنامههایی به نام مکتب و طهران هم منتشر میکرد. | |||
== گاهشمار زندگی میرزا حسن رشدیه == | == گاهشمار زندگی میرزا حسن رشدیه == | ||
* | * ۱۲۳۱ - تولد در محله چرنداب تبریز | ||
* ۱۲۵۹ - آغاز سفرهای رشدیه برای تحصیل به کشورهای تحت تصرف عثمانی، مصر، لبنان و در آخر به ایروان در ارمنستان | * ۱۲۵۹ - آغاز سفرهای رشدیه برای تحصیل به کشورهای تحت تصرف عثمانی، مصر، لبنان و در آخر به ایروان در ارمنستان | ||
* ۱۲۶۲ - تاسیس نخستین مدرسه ایرانی برای مسلمانان قفقازی، به کمک حاجی آخوند برادر ناتنی میرزا حسن رشدیه (رشدیه، ۱۳۷۰، ص ۲۰) | * ۱۲۶۲ - تاسیس نخستین مدرسه ایرانی برای مسلمانان قفقازی، به کمک حاجی آخوند برادر ناتنی میرزا حسن رشدیه (رشدیه، ۱۳۷۰، ص ۲۰) | ||
خط ۱۸۳: | خط ۱۹۲: | ||
۱۲۸۲ - انتخاب عبدالمجید میرزا عینالدوله به صدراعظمی و دائر شدن مجدد مدرسه رشدیه | ۱۲۸۲ - انتخاب عبدالمجید میرزا عینالدوله به صدراعظمی و دائر شدن مجدد مدرسه رشدیه | ||
[[پرونده:سنگ مزار میرزا حسن رشدیه.JPG|جایگزین=سنگ مزار میرزا حسن رشدیه|بندانگشتی|'''سنگ مزار میرزا حسن رشدیه''']] | |||
۱۲۸۲ - مرگ امینالدوله یکی دیگر از حامیان اصلی رشدیه | ۱۲۸۲ - مرگ امینالدوله یکی دیگر از حامیان اصلی رشدیه | ||
نسخهٔ ۲۶ نوامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۶:۴۰
میرزا حسن رشدیه، (زادهی ۱۴ تیر ۱۲۳۱ در محله چرنداب تبریز، درگذشت ۲۱ آذر ۱۳۲۳ در قم) پدر مدارس نوین ایران
میرزا حسن رشدیه، پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار مورد توجه عموم و برجستهگان قرار گرفت و در ۲۲ سالگی به امامت جماعت یکی از مساجد اطراف تبریز رسید. سر تمجید اجباری از ولیعهد وقت به پشیمانی از امامت مسجد کنار کشید و به مطالعه اوضاع اجتماعی و سیاسی ایران پرداخت.
با خواندن مقالهای در روزنامه اختر که از هر هزار اروپایی ده نفر بیسواد و از هر هزار ایرانی ده نفر باسواد است انقلابی در او پدید آمد و از آنجا که ریشه خرافات و بدبختیهای مردم را بیسوادی میدید، به تحقیق دربارهی شیوههای مدرن آموزش پرداخت.
در جوانی به بیروت رفت و ۲ سال در مدرسه فرانسوی زبان آن به تحصیل پرداخت و از رفتن به نجف منصرف شد. در همین دوران با شیوههای نوین آموزش آشنا شد. در سال ۱۲۶۲ با تاسیس نخستین مدرسه به سبک نوین تعلیم مدرن الفبا را در مدارس ایراوان شروع کرد. در همین شهر با ناصرالدین شاه ملاقاتی داشت که از او درخواست تاسیس مدارس ایرانی را کرد و با شنیدن بدگوییهای اطرافیان شاه که این مدارس جوانان را متجدد و یاغی میکند از پیشنهاد خود پشیمان شد اما ناامید نشد و به تبریز رفت و با سرمایه شخصی و میراث پدری نخستین مدرسه را در سال ۱۲۶۶ تاسیس کرد. مرتجعین و مکتبداران قدیم این کار او را تحمل نکرده و مردم را بر علیه او شوراندند. با اینکه دروس حوزوی خوانده بود و لباس روحانی هم داشت متهم به بابیگری و فرنگیمابی شد و چند مدرسه او تخریب و غارت شد. پس از این ماجرا ناچار به ترک تبریز و رفتن به تهران شد و در تهران مدرسهای به نام رشدیه تاسیس کرد و اولین کتاب درسی را نوشت. گرایش رشدیه به مشروطه و حمایتش از تاسیس مدارس دخترانه و انتشار روزنامه و شبنامه علیه استبداد بیشترین مخالفتها از طرف طبقات حاکم و کارگزارنش را علیه او برمیانگیخت. در سالهای پایانی عمر در فکر تاسیس مدرسهای مخصوص نابینایان بود که بدلیل فقر مالی نتوانست عملی کند.
رشدیه، ۲۷ جلد کتاب درسی برای سوادآموزان فارسیزبان نوشت. چندین مدرسه در تبریز و تهران و شهرهای دیگر بنیان نهاد که بیشتر آنها را در همان زمان تعطیل یا ویران کردند. پیش از او نیز کسانی بودند که در این راه قدم برداشتند؛ اما هیچیک پشتکار و نستوهی او را نداشت. سرانجام نیز به قم تبعید شد و در ۹۳ سالگی در ۲۱ آذر ۱۳۲۳ مصادف با ۲۵ ذی حجه ۱۳۶۳ قمری در نهایت فقر و عسرت درگذشت.
در واپسین روزهای زندگی، چنین وصیت کرده بود:
«مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود»
تاریخچه زندگی میرزا حسن رشدیه
میرزا حسن رشدیه، فرزند ملامهدی تبریزی از روحانیون معروف تبریز و مادرش سارا خانم نوه صادقخان قشقایی بود که با تمام خانوادهاش به فرمان فتحعلیشاه کشته شدند. میرزا حسن رشدیه پس از تحصیلات ابتدایی در مکتبخانه، مقدمات صرف و نحو و فقه را آموخت سپس با راهنمایی پدرش و اساتید دیگر از کتب علمی و اخلاقی مانند: انوار سهیلی، جامع عباسی شیخبهایی، معراجالسعاده... استفاده کرد و به لباس روحانیت در آمد. رشدیه به دلیل هوش سرشار مورد توجه عموم و برجستهگان قرار گرفت و در ۲۲ سالگی به امامت جماعت یکی از مساجد اطراف تبریز رسید. در این موقعیت بود که روزی در منبر از حرام بودن اطاعت از حاکم ظالم سخن میگفت، و مواجه با مظفرالدین میرزای ولیعهد شد که از شکار بازمیگشت و میخواست در مسجد نماز بخواند< او سخنش را برگرداند و به تمجید از ولیعهد پرداخت و او را اعدلالناس خواند و مردم را به اطاعت از حضرت والا ترغیب کرد. پس از این واقعه از کرده خود پشیمان شد و از ادامه کار منصرف شد. ابتدا میخواست برای ادامه تحصیلات به نجف اشرف برود اما به واسطه آشنایی با روشنفکران زمان از طریق مطالعه روزنامه حبلالمتین و اختر و ثریا به توصیه پدر از این امر هم منصرف شد.
با خواندن مقالهای در روزنامه اختر که از هر هزار اروپایی ده نفر بیسواد و از هر هزار ایرانی ده نفر باسواد است انقلابی در او پدید آمد و از آنجا که ریشه خرافات و بدبختیهای مردم را بیسوادی میدید، به تحقیق دربارهی شیوههای مدرن آموزش پرداخت.
در جوانی به کشورهای تحت تصرف عثمانی و از جمله دارالمعلمین بیروت رفت و ۲ سال در مدرسه فرانسوی زبان آن به تحصیل پرداخت و از رفتن به نجف منصرف شد. در همین دوران با شیوههای نوین آموزش آشنا شد. با پیشنهاد برادر مادریش حاجآخوند که اهل ایروان بود در سال ۱۲۶۲ با تاسیس نخستین مدرسه به سبک نوین تعلیم مدرن الفبا را در مدارس ایراوان شروع کرد.
با تألیف کتاب درسی وطن دیلی (زبان مادری) به زبان آذربایجانی، اولین کتاب آموزش زبان ترکی به روش مدرن را نوشت، این مدرسه چهار سال دایر بود. در آن زمان در ترکیه عثمانی به دبستان رشد می گفتند و به مکانی که مدرسه در آن دایر بود رشدیه، به این ترتیب میرزاحسن تبریزی که موسس مدرسه به شکل نوین در ایروان بود به مدیر رشدیه معروف شد. در همین شهر با ناصرالدین شاه ملاقاتی داشت که از او درخواست تاسیس مدارس ایرانی را کرد و با شنیدن بدگوییهای اطرافیان شاه که این مدارس جوانان را متجدد و یاغی میکند از پیشنهاد خود پشیمان شد اما ناامید نشد و به تبریز رفت و با سرمایه شخصی و میراث پدری نخستین مدرسه را در سال ۱۲۶۶ تاسیس کرد. مرتجعین و مکتبداران قدیم این کار او را تحمل نکرده و مردم را بر علیه او شوراندند. با اینکه دروس حوزوی خوانده بود و لباس روحانی هم داشت متهم به بابیگری و فرنگیمابی شد و چند مدرسه او تخریب و غارت شد. پس از این ماجرا ناچار به ترک تبریز و رفتن به تهران شد و در تهران مدرسهای به نام رشدیه تاسیس کرد و اولین کتاب درسی را نوشت. او میگفت فرزندان ایران زمین، علاوه بر گلستان و مختارنامه و قران باید کتابهای علمی نیز بخوانند. رشدیه بر همین مبنا به تنوع کتابهای درسی افزود و کلاسهای درس را با آوردن تخته سیاه و میز و نیمکت متحول کرد. تاثیر دیگر این کار رشدیه عمومی کردن آموزش و سوادآموزی و خارج کردن این امور از انحصار نخبگان و طبقات مرفه بود. گرایش رشدیه به مشروطه و حمایتش از تاسیس مدارس دخترانه و انتشار روزنامه و شبنامه علیه استبداد بیشترین مخالفتها از طرف طبقات حاکم و کارگزارنش را علیه او برمیانگیخت. در سالهای پایان در فکر تاسیس مدرسهای مخصوص نابینایان بود که بدلیل فقر مالی نتوانست عملی کند.
ناظم الاسلام کرمانی در کتاب «تاریخ بیداری ایرانیان» میگوید:
«شیخ فضل الله نوری در مجلسی به من گفت: ای ناظم الاسلام، تو را به حقیقت اسلام قسم میدهم آیا مدارس جدید خلاف شرع نیست؟ آیا ورود به این مدارس مصادف اضمحلال دین اسلام نیست؟ آیا درس زبان خارجه و تحصیل شیمی و فیزیک، عقاید شاگردان را سخیف و ضعیف نمیکند؟ مدارس را افتتاح کردید، آنچه توانستید در جراید از ترویج مدارس نوشتید، حالا شروع به مشروطه و جمهوری کردید؟»[۱]
رشدیه، ۲۷ جلد کتاب درسی برای سوادآموزان فارسیزبان نوشت. چندین مدرسه در تبریز و تهران و شهرهای دیگر بنیان نهاد که بیشتر آنها را در همان زمان تعطیل یا ویران کردند. پیش از او نیز کسانی بودند که در این راه قدم برداشتند؛ اما هیچیک پشتکار و نستوهی او را نداشت. سرانجام نیز به قم تبعید شد و در ۹۳ سالگی در نهایت فقر و عسرت درگذشت. قبر او اکنون در یکی در قبرستانهای قم است؛ اما هیچ نشانی بر سر قبر او نیست که یافتن آن آسان باشد.
چهار سال پس از فوت مظلومانۀ رشدیه، نیما یوشیج دردنامهای در رثای او و همگامانش سرود:
یاد بعضی نفرات
روشنَم میدارد:
اعتصام یوسف،
حسن رشدیه.
قوّتم میبخشد
ره میاندازد
و اجاقِ کهنِ سردِ سَرایم
گرم میآید از گرمی عالیدَمِشان.
نام بعضی نفرات
رزقِ روحم شده است.
وقت هر دلتنگی
سویشان دارم دست
جرئتم میبخشد
روشنم میدارد
?نوشته: رضا بابائی
در اوایل سال چهارم از عمر مدرسه میرزا حسن تبریزی با کمک اولیای اطفال، شاگردانش را با لباس های متحدالشکل در سر مسیر راه بازگشت ناصرالدین شاه از سفر دومش به اروپا قرار داد، و با به اهتزاز درآوردن پرچم ایران توجه پادشاه را جلب کرد و در انتهای خطابه اش با این مذموم ” سوغاتی را که ایرانیان از آستان ملک پاسبان پدر تاجدار انتظار دارند اجازه تأسیس اینگونه مدارس در ایران است ” از شاه تقاضا کرد برای تغییر اصول تعلیم و تربیت در ایران که آرزوی دیرینه اش بود به ایران برود. به این ترتیب با موافقت شاه در بازگشت به ایران، رشدیه نیزهمراه ملتزمین رکاب قرار گرفت. شاه هر روز ساعتی رشدیه را احضار و در مورد مدرسه سوالاتی می کرد، رشدیه جوان و بی تجربه غافل از فکر و نیت شاه، منافع مدرسه را به طور جامع شرح میدهد. شاه زیرک هم که احداث مدرسه را بر خلاف منافع سلطنت خود میبیند امر به جا گذاشتن رشدیه در نخجوان میانه راه و نگهداشتن وی تا رسیدن شاه به تهران میدهد. میرزا حسن قصد میکند به ایروان باز گردد اما به دستور شاه حتی از بازگشتش به ایروان نیز ممانعت می کنند ناچار پس از مدت تعیین شده به تبریز باز می گردد و این ماجرا را کاملاً مسکوت می گذارد که مبادا با اوا مهر و موم شدن مدرسه اش توسط کارگزار ایران روبرو میشود، با منحل شدن مدرسه ناچار رشدیه ایروان را ترک کرده عازم تبریز میشود.
در بازگشت به ایران نخستين مدرسه نوين را در سال ۱۲۶۶شمسی ( ۱۳۰۵ قمری ) در محله ششگلان تبريز بنا نهاد. اين مدرسه در مدت زمان کوتاهی با استقبال مردم روبرو شد و موجب واکنش شدید مکتب داران و سنت گرایان قرار گرفت. با اینکه میرزا حسن در کسوت روحانی بود، روحانیون متعصب تبریز وی را تکفیر و او را بابی نامیدند و حکم به انهدام مدرسه رشدیه دادند. با حمله به مدرسه و تخریب آن رشدیه فرار کرده به مشهد می رود. در آنجا مدرسه جدیدی تآسیس کرد و مجددأ مورد حمله متعصبین و اشرار قرار گرفت. اینبار نیز رشدیه را به سختی کتک زده و دستش را می شکنند. به دنبال این وقایع رشدیه هر بار مصمم تر در مکانی دیگر مدرسه تاسیس می کند بین سال های ۱۲۶۶ و ۱۲۷۳ شمسی نه بار مدرسه تأسیس می کند و هر بار با کار شکني ها و دسيسه هاي متعصبین و بد انديشان پي درپي بسته می شود و حتی يكی از شاگردان جان خود را از دست می دهد و خودش بارها مورد حمله قرار می گیرد و به سختی آسیب می بیند و باز ادامه می دهد.
امین الدوله که مردی خیر اندیش و ترقی طلب بود در زمانی که کارگزار آذربایجان شد از رشدیه حمایت کرد و حمایت دولت از رشدیه رسمیت یافت. معروف است که امین الدوله به رشدیه گفته بود ” اگر بخواهم به مملکت خدمت کنم، توسعه فکر شما اولین قدم اقدامات من خواهد بود “. در سال ۱۳۱۵ امین الدوله در تهران به صدارت رسید و بلافاصله رشدیه را به تهران دعوت کرد، اولین دبستان رشدیه در تهران در این سال در باغ کربلایی عباسعلی با حمایت امین الدوله افتتاح شد. شش ماه از عمر مدرسه گذشته بود که امین الدوله از صدارت عزل و تبعید شد وعلی اصغر خان اتابک به جای وی منصوب شد. با روی کار آمدن صدراعظم هایی چون اتابک و بعد از او عبدالمجید میرزا عین الدوله که از نظر رشدیه خائن و وطن فروش بودند گرفتاریهای رشدیه از نو شروع شد و فعالیت های رشدیه از جنبه های علمی و فرهنگی فرا رفته ابعاد سیاسی به خود گرفت.
در این دوران به منظور افشا کردن و آگاهی مردم از آنچه می گذشت، دست به انتشار شب نامه زد. در این شب نامه ها علاوه بر شرح مظالم عین الدوله و عمال زیر دست او و فشارهای طاقت فرسای حکومت های محل ها، از مردم برای گرفتن حقوق حقه خود و مقاومت در مقابل خودمختاری و بریدن زنجیر های اسارت دعوت و راهنمایی های لازم را هم می کرد.
به دنبال انتشار این شب نامه ها دست به ابتکار دیگری زد، در هفدهم ربیع الاول سال ۱۳۲۳ قمری رشدیه جلد اول کتاب “کفایة التعلیم” را برای درس فارسی و املای شاگردان چاپ کرد، در آخر کتاب صفحات ویژه ای چاپ کرد به نام “تنبیه الغافلین یا ارشاد الطالبین” که اسما معاهده ایست بین مدیر مکتب رشدیه و اجزای مکتب رشدیه ” که در سه هزار جلد به طبع رسید و در ذی الحجه همان سال به چاپ دوم در پنج هزار جلد رسیده و به سرعت فروش رفت. تقی زاده که خود از شاگردان دوره اول مدرسه رشدیه تبریز بود درباره اش گفته بود: ” آقای رشدیه تنبیه الغافلین شما نه تنها اولین درس مشروطیت و آزادی طلبی بود، بلکه آخرین درس مشروطیت و آزادی هم همان است “.
رشدیه از حُسن استقبال مردم در استقبال از کتاب کفایت التعلیم آنچنان به وجد آمد که در صدد انتشار روزنامه برآمد. با مشکلات بسیار امتیاز مجله مصور مکتب را گرفت. نخستین شماره در سال ۱۳۲۳ هجری قمری منتشر شد. چنانچه از نامش پیداست در ظاهر مربوط به مکتب و امور مربوط به آن بود ولی دست کمی از کتاب “تنبیه الغافلین یا ارشاد الطالبین” نداشت و در همه جا ادب و احترام ظاهر کاملا حفظ می شد. پس از مدتی عین الدوله به ستوه آمد و رشدیه را به همراه دو تن دیگر مجدالاسلام کرمانی ( ناشر و نویسنده روزنامه ادب ) و میرزا آقای اصفهانی که در حبل المتین کلکته می نوشت را دستگیر و به کلات تبعید کردند.
گرچه درباره ابعاد علمی و آموزشی شخصیت میرزا حسن رشدیه کتب و مقالات اندکی منتشر شده، اما ابعاد سیاسی و تاریخی و نقش مهم او در گسترش و پیروزی اندیشه مشروطه خواهی در ایران، مغفول واقع شده است.
از او ۲۷ جلد اثر به جا مانده است که از ميان آنها مي توان به این موارد اشاره کرد: بدايه التعليم، هدايه التعليم، نهاية التعليم، تحفه الصبيان، صد درس، تنبيه الغافلين، ارشاد الطالبين و …
ميرزا حسن رشديه در اواخر عمر با خانواده اش به قم رفت، مدرسهاش را در مجاورت تکیه ملامحمود دایر کرد و اطفالی را که اکثرا فقیر و بیبضاعت بودند دعوت کرده و بر طبق میلش دبستانی بپا کرد. علاوه بر مدیریت، کلاس اول را خود اداره می کرد. در قم در همان مدرسه، کلاس مخصوصی هم برای تدریس به نابینایان گشود و به طرز خاصی ایشان را تعلیم می داد.
میرزا حسن رشدیه در ۱۸ آذر ۱۳۲۳ شمسی در ۹۲ سالگی درگذشت.
در واپسین روزهای زندگی، چنین وصیت کرده بود:
“مرا در محلی به خاک بسپارید که هر روز شاگردان مدارس از روی گورم بگذرند و از این بابت روحم شاد شود”
تالیفات میرزا حسن رشدیه
۲۷ اثر از میرزا حسن رشدیه بر جای مانده است، آثاری چون:
- وطن دیلی
- تحفه الصبیان
- بدایه التعلیم
- نهایه التعلیم
- کفایه التعلیم
- تاریخ شفاهی
- صد درس
- کلمات قصار برای کلاس دوم
- اخلاق و اصول عقاید
- شرعیات ابتدایی و جغرافیای شفاهی از مهمترین آنها به شمار میرود.
میرزا حسن رشدیه، روزنامههایی به نام مکتب و طهران هم منتشر میکرد.
گاهشمار زندگی میرزا حسن رشدیه
- ۱۲۳۱ - تولد در محله چرنداب تبریز
- ۱۲۵۹ - آغاز سفرهای رشدیه برای تحصیل به کشورهای تحت تصرف عثمانی، مصر، لبنان و در آخر به ایروان در ارمنستان
- ۱۲۶۲ - تاسیس نخستین مدرسه ایرانی برای مسلمانان قفقازی، به کمک حاجی آخوند برادر ناتنی میرزا حسن رشدیه (رشدیه، ۱۳۷۰، ص ۲۰)
- ۱۲۶۶ - تاسیس اولین مدرسه در مسجدی در شهر تبریز و آموزش کودکان با اسلوب جدید و صدور حکم تکفیر وی و تکرار اتفاقات فرار رشدیه به شهرهای مختلف و تاسیس مدارس جدید.
- ۱۲۷۳ - تاسیس مدرسه در محله لیلآباد شهر تبریز
- ۱۲۷۴ تا ۱۲۷۵ - انتصاب امینالدوله به پیشکاری آذربایجان و بازگشت رشدیه به ایران و حمایت امینالدوله از رشدیه و در نتیجه موفقیت و پیشرفت مدرسه رشدیه
- ۱۲۷۵ تا ۱۲۷۶ - انتخاب امینالدوله به صدراعظمی و احضار رشدیه به تهران و تشکیل انجمن معارف و آغاز کار مدارس ابتدایی جدید در تهران با حمایت دولت
- ۱۲۷۷ - افزایش تعداد مدارس جدید (در مقطع ابتدایی)، عزل امینالدوله از صدراعظمی که رشدیه یکی از حامیان اصلی خود را از دست داد.
- ۱۲۷۷ - در صدارت امینالسلطان واختلاف رشدیه با انجمن معارف؛ اعیان و اشراف از ترس صدراعظم فرزندانشان را از مدرسه رشدیه خارج کردند و فشار برای تعطیلی مدرسه
- افزایش یافت که با حمایت شیخهادی نجمآبادی مدرسه به کارخود ادامه داد.
۱۲۸۰ - سفر رشدیه به حج برای در امان ماندن از دست ماموران حکومتی و بازگشت به تهران با توجه به منحل شدن مدرسه رشدیه در تهران و بهتر شدن وضعیت، وی برای تحصن به شهر قم رفت. کینه امینالسلطان با رشدیه سبب رشد مخالفتها با رشدیه شد و امینالسلطان تصمیم به تبعید وی به اردبیل گرفت که بنا به دلایلی عملی نشد.
۱۲۸۱ - وفات شیخ هادی نجمآبادی از حامیان اصلی رشدیه
۱۲۸۲ - انتخاب عبدالمجید میرزا عینالدوله به صدراعظمی و دائر شدن مجدد مدرسه رشدیه
۱۲۸۲ - مرگ امینالدوله یکی دیگر از حامیان اصلی رشدیه
۱۲۸۳ - تاسیس مدرسه جدید رشدیه به نام «مکتب رشدیه» زیرا نام مدرسه رشدیه در انجصار امینالدوله (و بازماندگانش) بود.
۱۲۸۴ - تبعید رشدیه به کلات و با عزل عینالدوله از مقام صدراعظمی و انتصاب میرزا نصرالله مشیرالدوله وی مشهد دعوت شد و پس از مدتی از آنجا به دیدار عبدالرحیم طالبوف در روسیه رفت.
۱۲۸۵ - تاسیس مدرسه حیات جاوید به مدیریت میرزا حسن رشدیه
۱۲۸۶ - انتشار روزنامه طهران به مدیریت و صاحب امتیازی میرزا حسن رشدیه
۱۲۹۰ - استخدام رشدیه در وزارت معارف به سمت بازرس مدارس
۱۲۹۲ - انتصاب رشدیه به سمت امانت اوقاف و ریاست اوقاف قزوین
۱۲۹۶ - انتصاب رشدیه به سمت ریاست معارف گیلان
۱۳۰۲ - بازنشستگی رشدیه و تقاضای درخواست تاسیس دبستان در رشت و مهاجرت به تهران
۱۳۰۸ - درخواست تاسیس مدرسه در اردبیل (به درخواست اهالی آن شهر)
۱۳۱۵ - تاسیس مدرسه شش کلاسه در شهر قم
۱۳۲۳ - وفات در انزوا و فقر در قم
منابع
- ↑ ناظمالاسلام کرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان صفحه ۳۲۲ نشر آگاه