۲٬۲۶۳
ویرایش
Alireza k h (بحث | مشارکتها) جزبدون خلاصۀ ویرایش |
Alireza k h (بحث | مشارکتها) (تغییر عکس) |
||
| خط ۱: | خط ۱: | ||
[[پرونده:SELF-DETERMINATION.jpeg|بندانگشتی]] | |||
===حق تعیین سرنوشت=== | ===حق تعیین سرنوشت=== | ||
حق تعیین سرنوشت یکی از اصول بنیادین حقوق بینالملل است که به مردم اجازه میدهد آزادانه وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، و فرهنگی خود را تعیین کنند. این حق، که ریشه در ایدههای خودمختاری قرن هجدهم دارد، پس از جنگ جهانی اول توسط وودرو ویلسون مطرح شد و در منشور سازمان ملل متحد (۱۹۴۵)، میثاقهای حقوق مدنی و سیاسی و حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی (۱۹۶۶)، و اعلامیه اصول حقوق بینالملل (۱۹۷۰) تدوین گردید. این اصل شامل خودمختاری داخلی (خودگردانی در چارچوب دولت) و خودمختاری خارجی (استقلال کامل) است و در رهایی ملتها از استعمار نقش کلیدی داشته است. با این حال، اجرای آن با چالشهایی مانند تعارض با تمامیت ارضی، ابهام در تعریف «مردم»، سوءاستفاده سیاسی، و درگیریهای قومی مواجه است. این مقاله به تاریخچه، مبانی حقوقی، انواع، ابعاد فلسفی، چالشها، و نمونههای عملی این حق میپردازد و نشان میدهد که چگونه این اصل، با وجود اهمیتش برای آزادی، گاهی به بیثباتی و تنش منجر شده است. | |||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
حق تعیین سرنوشت، بهعنوان یکی از مفاهیم محوری حقوق بینالملل و فلسفه سیاسی، بیانگر این ایده است که هر گروه انسانی، که بهعنوان «مردم» شناخته میشود، باید بتواند آزادانه مسیر سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی خود را انتخاب کند. این حق، که از آرمانهای دوران روشنگری سرچشمه گرفته، در قرن بیستم به ابزاری برای پایان دادن به استعمار، حمایت از حقوق اقلیتها، و تضمین خودمختاری ملتها تبدیل شد. منشور سازمان ملل متحد آن را بهعنوان پایهای برای صلح و همکاری بینالمللی به رسمیت شناخته و میثاقهای بینالمللی ۱۹۶۶ آن را به یک تعهد حقوقی الزامآور تبدیل کردهاند. | حق تعیین سرنوشت، بهعنوان یکی از مفاهیم محوری حقوق بینالملل و فلسفه سیاسی، بیانگر این ایده است که هر گروه انسانی، که بهعنوان «مردم» شناخته میشود، باید بتواند آزادانه مسیر سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی خود را انتخاب کند. این حق، که از آرمانهای دوران روشنگری سرچشمه گرفته، در قرن بیستم به ابزاری برای پایان دادن به استعمار، حمایت از حقوق اقلیتها، و تضمین خودمختاری ملتها تبدیل شد. منشور سازمان ملل متحد آن را بهعنوان پایهای برای صلح و همکاری بینالمللی به رسمیت شناخته و میثاقهای بینالمللی ۱۹۶۶ آن را به یک تعهد حقوقی الزامآور تبدیل کردهاند. | ||