کاربر:Alireza k h/صفحه تمرین حق تعیین سرنوشت: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
بدون خلاصۀ ویرایش
(تکمیل لینک‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
حق تعیین سرنوشت، به‌عنوان یکی از مفاهیم محوری حقوق بین‌الملل و فلسفه سیاسی، بیانگر این ایده است که هر گروه انسانی، که به‌عنوان «مردم» شناخته می‌شود، باید بتواند آزادانه مسیر سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی خود را انتخاب کند. این حق، که از آرمان‌های دوران روشنگری سرچشمه گرفته، در قرن بیستم به ابزاری برای پایان دادن به استعمار، حمایت از حقوق اقلیت‌ها، و تضمین خودمختاری ملت‌ها تبدیل شد. منشور سازمان ملل متحد آن را به‌عنوان پایه‌ای برای صلح و همکاری بین‌المللی به رسمیت شناخته و میثاق‌های بین‌المللی ۱۹۶۶ آن را به یک تعهد حقوقی الزام‌آور تبدیل کرده‌اند.
حق تعیین سرنوشت، به‌عنوان یکی از مفاهیم محوری حقوق بین‌الملل و فلسفه سیاسی، بیانگر این ایده است که هر گروه انسانی، که به‌عنوان «مردم» شناخته می‌شود، باید بتواند آزادانه مسیر سیاسی، اقتصادی، و فرهنگی خود را انتخاب کند. این حق، که از آرمان‌های دوران روشنگری سرچشمه گرفته، در قرن بیستم به ابزاری برای پایان دادن به استعمار، حمایت از حقوق اقلیت‌ها، و تضمین خودمختاری ملت‌ها تبدیل شد. منشور سازمان ملل متحد آن را به‌عنوان پایه‌ای برای صلح و همکاری بین‌المللی به رسمیت شناخته و میثاق‌های بین‌المللی ۱۹۶۶ آن را به یک تعهد حقوقی الزام‌آور تبدیل کرده‌اند.


با این حال، این اصل همیشه محل بحث و مناقشه بوده است. از یک سو، حق تعیین سرنوشت به ملت‌های تحت سلطه امکان داده تا از یوغ استعمار یا ستم داخلی رها شوند و هویت خود را بازسازی کنند؛ از سوی دیگر، اجرای آن اغلب با مقاومت دولت‌ها، درگیری‌های قومی، و سوءاستفاده‌های سیاسی همراه بوده است.<ref>[https://www.un.org/en/about-us/un-charter]</ref>
با این حال، این اصل همیشه محل بحث و مناقشه بوده است. از یک سو، حق تعیین سرنوشت به ملت‌های تحت سلطه امکان داده تا از یوغ استعمار یا ستم داخلی رها شوند و هویت خود را بازسازی کنند؛ از سوی دیگر، اجرای آن اغلب با مقاومت دولت‌ها، درگیری‌های قومی، و سوءاستفاده‌های سیاسی همراه بوده است.<ref name=":2">[https://www.un.org/en/about-us/un-charter United Nations Charter]</ref>
==تاریخچه حق تعیین سرنوشت==
==تاریخچه حق تعیین سرنوشت==
حق تعیین سرنوشت ریشه‌های عمیقی در تاریخ اندیشه سیاسی دارد. در قرن هجدهم، فیلسوفانی مانند ژان ژاک روسو و جان لاک با تأکید بر حاکمیت مردم و حق طبیعی افراد برای تعیین سرنوشت خود، بذر این ایده را کاشتند. روسو در «قرارداد اجتماعی» (۱۷۶۲) استدلال کرد که قدرت مشروع تنها از اراده عمومی مردم ناشی می‌شود، ایده‌ای که در انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) به شعارهای آزادی و خودمختاری تبدیل شد. در همین دوره، انقلاب آمریکا (۱۷۷۶) نیز با اعلام استقلال از بریتانیا، نمونه عملی این مفهوم را ارائه داد.
حق تعیین سرنوشت ریشه‌های عمیقی در تاریخ اندیشه سیاسی دارد. در قرن هجدهم، فیلسوفانی مانند ژان ژاک روسو و جان لاک با تأکید بر حاکمیت مردم و حق طبیعی افراد برای تعیین سرنوشت خود، بذر این ایده را کاشتند. روسو در «قرارداد اجتماعی» (۱۷۶۲) استدلال کرد که قدرت مشروع تنها از اراده عمومی مردم ناشی می‌شود، ایده‌ای که در انقلاب فرانسه (۱۷۸۹) به شعارهای آزادی و خودمختاری تبدیل شد. در همین دوره، انقلاب آمریکا (۱۷۷۶) نیز با اعلام استقلال از بریتانیا، نمونه عملی این مفهوم را ارائه داد.
خط ۱۲: خط ۱۲:
با این حال، حق تعیین سرنوشت تا قرن بیستم به‌عنوان یک اصل بین‌المللی مطرح نشد. پس از جنگ جهانی اول، فروپاشی امپراتوری‌های بزرگ مانند عثمانی و اتریش-مجارستان زمینه را برای بازتعریف مرزها فراهم کرد. وودرو ویلسون، رئیس‌جمهور آمریکا، در «چهارده اصل» خود (۱۹۱۸) حق تعیین سرنوشت را به‌عنوان راه‌حلی برای جلوگیری از جنگ‌های آینده و بازسازی اروپا پیشنهاد کرد. این ایده در معاهده ورسای (۱۹۱۹) به ایجاد کشورهای جدیدی مانند لهستان، چکسلواکی، و یوگسلاوی منجر شد، اما محدودیت‌های آن آشکار بود؛ بسیاری از اقلیت‌ها در این کشورها همچنان تحت سلطه اکثریت قرار گرفتند و تنش‌های قومی ادامه یافت.
با این حال، حق تعیین سرنوشت تا قرن بیستم به‌عنوان یک اصل بین‌المللی مطرح نشد. پس از جنگ جهانی اول، فروپاشی امپراتوری‌های بزرگ مانند عثمانی و اتریش-مجارستان زمینه را برای بازتعریف مرزها فراهم کرد. وودرو ویلسون، رئیس‌جمهور آمریکا، در «چهارده اصل» خود (۱۹۱۸) حق تعیین سرنوشت را به‌عنوان راه‌حلی برای جلوگیری از جنگ‌های آینده و بازسازی اروپا پیشنهاد کرد. این ایده در معاهده ورسای (۱۹۱۹) به ایجاد کشورهای جدیدی مانند لهستان، چکسلواکی، و یوگسلاوی منجر شد، اما محدودیت‌های آن آشکار بود؛ بسیاری از اقلیت‌ها در این کشورها همچنان تحت سلطه اکثریت قرار گرفتند و تنش‌های قومی ادامه یافت.


در قرن بیستم، این حق با جنبش‌های ضداستعماری پیوند خورد. پس از جنگ جهانی دوم، سازمان ملل متحد با تصویب منشور خود در سال ۱۹۴۵، حق تعیین سرنوشت را به‌عنوان یک هدف جهانی اعلام کرد. اعلامیه اعطای استقلال به کشورهای تحت استعمار (۱۹۶۰) این اصل را به‌طور خاص برای ملت‌های تحت سلطه استعمار تدوین کرد و به استقلال کشورهایی مانند هند، الجزایر، و کنیا کمک نمود. در دهه‌های بعد، این حق به موضوعاتی مانند حقوق اقلیت‌ها، خودمختاری بومیان، و حتی جدایی‌طلبی گسترش یافت، اما همواره با تنش میان خودمختاری و تمامیت ارضی مواجه بود.<ref>[https://www.un.org/en/about-us/un-charter]</ref>
در قرن بیستم، این حق با جنبش‌های ضداستعماری پیوند خورد. پس از جنگ جهانی دوم، سازمان ملل متحد با تصویب منشور خود در سال ۱۹۴۵، حق تعیین سرنوشت را به‌عنوان یک هدف جهانی اعلام کرد. اعلامیه اعطای استقلال به کشورهای تحت استعمار (۱۹۶۰) این اصل را به‌طور خاص برای ملت‌های تحت سلطه استعمار تدوین کرد و به استقلال کشورهایی مانند هند، الجزایر، و کنیا کمک نمود. در دهه‌های بعد، این حق به موضوعاتی مانند حقوق اقلیت‌ها، خودمختاری بومیان، و حتی جدایی‌طلبی گسترش یافت، اما همواره با تنش میان خودمختاری و تمامیت ارضی مواجه بود.<ref name=":2" />
==مبانی حقوقی==
==مبانی حقوقی==
حق تعیین سرنوشت در اسناد بین‌المللی متعددی تدوین شده که هر یک جنبه‌ای از آن را روشن می‌کنند:
حق تعیین سرنوشت در اسناد بین‌المللی متعددی تدوین شده که هر یک جنبه‌ای از آن را روشن می‌کنند:
خط ۲۰: خط ۲۰:
#'''اعلامیه اصول حقوق بین‌الملل (۱۹۷۰):''' این اعلامیه، حق تعیین سرنوشت را به‌عنوان یک قاعده عرفی بین‌المللی تثبیت کرد و آن را برای همه مردم، چه تحت استعمار و چه در دولت‌های مستقل، قابل اعمال دانست.
#'''اعلامیه اصول حقوق بین‌الملل (۱۹۷۰):''' این اعلامیه، حق تعیین سرنوشت را به‌عنوان یک قاعده عرفی بین‌المللی تثبیت کرد و آن را برای همه مردم، چه تحت استعمار و چه در دولت‌های مستقل، قابل اعمال دانست.
#'''کنفرانس هلسینکی (۱۹۷۵):''' این توافق، که توسط کشورهای اروپایی و آمریکا امضا شد، حق تعیین سرنوشت را در کنار تمامیت ارضی به رسمیت شناخت و به تعادل میان این دو اصل پرداخت.
#'''کنفرانس هلسینکی (۱۹۷۵):''' این توافق، که توسط کشورهای اروپایی و آمریکا امضا شد، حق تعیین سرنوشت را در کنار تمامیت ارضی به رسمیت شناخت و به تعادل میان این دو اصل پرداخت.
این اسناد، حق تعیین سرنوشت را به دو شکل اصلی تعریف می‌کنند: خودمختاری داخلی، که به خودگردانی در چارچوب دولت موجود اشاره دارد، و خودمختاری خارجی، که به استقلال کامل و جدایی منجر می‌شود. با این حال، اجرای این حق به شرایط سیاسی، توافق دولت‌ها، و تفسیرهای حقوقی بستگی دارد.<ref>[https://treaties.un.org/doc/publication/unts/volume%20999/volume-999-i-14668-english.pdf]</ref>
این اسناد، حق تعیین سرنوشت را به دو شکل اصلی تعریف می‌کنند: خودمختاری داخلی، که به خودگردانی در چارچوب دولت موجود اشاره دارد، و خودمختاری خارجی، که به استقلال کامل و جدایی منجر می‌شود. با این حال، اجرای این حق به شرایط سیاسی، توافق دولت‌ها، و تفسیرهای حقوقی بستگی دارد.<ref>[https://treaties.un.org/doc/publication/unts/volume%20999/volume-999-i-14668-english.pdf "International Covenant on Civil and Political Rights." UN Treaty Collection, ۱۹۶۶]</ref>
==انواع حق تعیین سرنوشت==
==انواع حق تعیین سرنوشت==
حق تعیین سرنوشت در عمل به دو شکل اصلی ظاهر می‌شود که هر یک کاربردها و محدودیت‌های خود را دارد:
حق تعیین سرنوشت در عمل به دو شکل اصلی ظاهر می‌شود که هر یک کاربردها و محدودیت‌های خود را دارد: