سازمان مجاهدین خلق ایران: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
(ویراستاری)
خط ۹۷: خط ۹۷:
در سال ۱۳۹۵ اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران پس از ۱۴ سال حضور در اشرف و [[کمپ لیبرتی|لیبرتی]]، توانستند، از عراق به [[انتقال اعضای سازمان مجاهدین خلق به آلبانی|آلبانی]] نقل مکان کنند. استراتژی اعلام شده‌ی آنها هم اکنون برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی استراتژی «کانون‌های شورشی» است.
در سال ۱۳۹۵ اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران پس از ۱۴ سال حضور در اشرف و [[کمپ لیبرتی|لیبرتی]]، توانستند، از عراق به [[انتقال اعضای سازمان مجاهدین خلق به آلبانی|آلبانی]] نقل مکان کنند. استراتژی اعلام شده‌ی آنها هم اکنون برای سرنگونی نظام جمهوری اسلامی استراتژی «کانون‌های شورشی» است.


== تاریخچه سازمان مجاهدین خلق ایران ==
== یک نگاه تاریخی ==
=== یک نگاه تاریخی ===
قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالت‌های گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود.
قرن نوزدهم و سلطنت قاجار در ایران، با دخالت‌های گستردهٔ انگلستان و روسیه در ایران همزمان بود.


حضور انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، در ایران قدرت برتر به شمار می‌رفت. پس از سقوط [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] در سال ۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود نسبت به انگلیس و سیاست‌های استعماری‌‌اش و دولتهای وابسته به آن در ایران را ابراز دارند. [[دکتر محمد مصدق]]، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت نفت، برپا کند. مبارزه‌ای که اکثریت مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از وی حمایت می‌کردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، [[محمدرضا شاه]] به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخست‌وزیری مصدق را بپذیرد. ۲۷ماه حکومت مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با فعالیتهای مشترک دربار، روحانیون طرفدار دربار و حزب توده علیه این دولت گردید.
حضور انگلیس، با تسلط بر منابع نفت ایران، به اوج خود رسید و تا جنگ جهانی دوم، در ایران قدرت برتر به شمار می‌رفت. پس از سقوط [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] در سال ۱۳۲۰، مردم ایران امکان یافتند که اعتراضات خود نسبت به انگلیس و سیاست‌های استعماری‌‌اش و دولتهای وابسته به آن در ایران را ابراز دارند. [[دکتر محمد مصدق]]، رهبر نهضت ملی ایران، در این دوران توانست یک جنبش سراسری برای ملی کردن صنعت نفت، برپا کند. مبارزه‌ای که اکثریت مردم ایران در آن شرکت فعال داشتند و از وی حمایت می‌کردند. در سال ۱۳۳۰، پس از تصویب قانون ملی شدن نفت، [[محمدرضا شاه]] به دلیل فشار افکار عمومی مجبور شد نخست‌وزیری مصدق را بپذیرد. ۲۷ماه حکومت مصدق، از یک طرف صرف اجرای قانون، و از طرف دیگر صرف مقابله با فعالیتهای مشترک دربار، روحانیون طرفدار دربار و حزب توده علیه این دولت گردید.


در این فعالیت‌ها، انگلستان نقشی تعیین‌کننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، از هیچ خصومتی نسبت به دولت مصدق دریغ نکرد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز به انگلستان پیوست.
در این فعالیت‌ها، انگلستان نقشی تعیین‌کننده داشت و به رغم قضاوت دیوان داوری لاهه و مجمع عمومی ملل متحد به نفع ایران در دعوای نفت، به فعالیت و مخالفت علیه دولت مصدق ادامه‌ می‌داد. از سال۱۳۳۱، دولت آمریکا نیز در این مخالفت‌ها به انگلستان پیوست.


سرنگونی دولت مصدق با دخالت آمریکا در این کودتا، مردم ایران را به این نتیجه‌گیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام می‌کند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی [[مصطفی بزرگ نیا،]] [[احمد قندچی]] و [[مهدی شریعت‌رضوی]] را به قتل رساند، این کشتار بیش از پیش این نتیجه‌گیری را در بین مردم تقویت کرد که آمریکا از حکومت شاه حمایت می‌کند.
سرنگونی دولت مصدق به دلیل نقش مستقیم آمریکا در طراحی این کودتا، مردم ایران را به این نتیجه‌گیری رساند که اکنون این آمریکاست که بعد از انگلستان به نفع شاه و علیه دموکراسی و منافع ملی مردم ایران اقدام می‌کند. در آستانه سفر ریچارد نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا به ایران در ۱۶ آذر ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به این سفر راهپیمایی اعتراضی انجام دادند، که پلیس با شلیک گلوله، سه تن از رهبران جنبش دانشجویی یعنی [[مصطفی بزرگ نیا،]] [[احمد قندچی]] و [[مهدی شریعت‌رضوی]] را به قتل رساند.


در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمده‌است:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهت گیری ایران به سوی غرب می‌باشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه می‌شود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهت گیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین می‌کند.</blockquote>در کتاب «شکل‌گیری انقلاب اسلامی» در مورد پیامدهای این قضیه آمده‌است:<blockquote>«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، [[محمدرضا شاه|شاه]] مشروعیتش را از دست داد به خاطر این که عموماً چنین استنباط می‌شد که ایالات متحده، تاج وتخت او را حفظ کرده‌است. از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته می‌شد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت وشاه را آمریکایی می‌دیدند».<ref>کتاب «شکل‌گیری انقلاب اسلامی»</ref></blockquote>اما در سال ۱۳۳۹ با انتخاب جان اف کندی به ریاست‌جمهوری آمریکا ، این امید را به وجود آورد که دولت جدید آمریکا، دفاع از حقوق بشر ودموکراسی ر ا در دستور کار خود قرار خواهد داد و شاه در اعمال دیکتاتوری محدود خواهد شد. اما در اواخر ۱۳۴۱ [[محمدرضا شاه|شاه]] به آمریکا سفر کرد، بعد از آن فشارها در داخل ایران بیشتر شد و ساواک و ارتش در ایجاد فشارها و دستگیرها فعالیت خود را افزایش دادند، شلیک به تظاهر کنندگان و کشتن آنها در نیمه خرداد ۱۳۴۲ این امید‌‌ها را از بین برد.  
در گزارشی که به شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، در سال ۱۳۳۲، ارائه گردیده، آمده‌است:<blockquote>در درازمدت، سلطنت که ارتش را به عنوان تنها منبع قدرت خود دارد، مؤثرترین وسیله برای ادامه جهت گیری ایران به سوی غرب می‌باشد. کمکهای نظامی آمریکا در خدمت بالا بردن روحیه ارتش است و این باعث تحکیم وفاداری ارتش به شاه می‌شود که در نتیجه، رژیم فعلی را مستحکم نموده و ادامه جهت گیری فعلی ایران به سوی غرب را تضمین می‌کند.</blockquote>در کتاب «شکل‌گیری انقلاب اسلامی» در مورد پیامدهای این قضیه آمده‌است:<blockquote>«کودتا عواقب وخیمی داشت. اولا، [[محمدرضا شاه|شاه]] مشروعیتش را از دست داد به خاطر این که عموماً چنین استنباط می‌شد که ایالات متحده، تاج وتخت او را حفظ کرده‌است. از آن زمان، وی به عنوان آلت دست آمریکا شناخته می‌شد… و از همه مهمتر این که کودتای سازماندهی و اجراشده توسط خارجیان به غرور بسیار حساس بخشی از طبقه متوسط برخورد که خاندان سلطنت وشاه را آمریکایی می‌دیدند».<ref>کتاب «شکل‌گیری انقلاب اسلامی»</ref></blockquote>اما در سال ۱۳۳۹ انتخاب جان اف کندی به ریاست‌جمهوری آمریکا ، این امید را به وجود آورد که دولت جدید آمریکا، دفاع از حقوق بشر ودموکراسی ر ا در دستور کار خود قرار خواهد داد و شاه در اعمال دیکتاتوری محدود خواهد شد. با این همه در اواخر ۱۳۴۱ [[محمدرضا شاه|شاه]] به آمریکا سفر کرد و بعد از آن فشارهای سیاسی بر دگراندیشان در داخل ایران افزایش یافت.ساواک و ارتش در ایجاد فشارها و دستگیرها فعالیت خود را اگسترش دادند و شلیک به تظاهر کنندگان و کشتن آنها در نیمه خرداد ۱۳۴۲ امید به تغییر شرایط سیاسی را بطور کامل از بین برد.  


به گفته یک متخصص مسایل ایران، شائول بخاش، یکی از نتایج این تحولات، این بود که:<blockquote>«عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بی تأثیراست».<ref>شائول بخاش «حکومت آیت‌الله‌ها» صفحه ۱۰</ref> </blockquote>محسن میلانی یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را این‌طور توضیح می‌دهد:<blockquote>«قیام ژوئن (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشته های اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵خرداد)، پایان همزیستی مسالمت‌آمیز با [[محمدرضا شاه|شاه]] را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه می‌کند». <ref>محسن میلانی «شکل‌گیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷</ref></blockquote>در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، ساواک را که در سال۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد و ساواک به زودی به خاطر به‌کارگیری شیوه‌های خشونت‌آمیز در سرکوب و شکنجه‌های وحشیانه، بسیار مشهور شد. از آن زمان فساد دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها و شکنجه هزاران زندانی سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی،سرکوب قهرآمیز  هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت [[محمدرضا شاه|شاه]] طی سال‌های ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمام عیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود.
به گفته یک متخصص مسایل ایران، شائول بخاش، یکی از نتایج این تحولات، این بود که:<blockquote>«عناصر اپوزیسیون را به سمت رادیکالیزاسیون سوق داد و بسیاری از اعضای جوانتر اپوزیسیون آن زمان ایران را، قانع ساخت که شیوه مخالفت در کادر قانون اساسی، بی‌تأثیراست».<ref>شائول بخاش «حکومت آیت‌الله‌ها» صفحه ۱۰</ref> </blockquote>محسن میلانی یک نویسنده دیگر، شرایط آن زمان و تأثیراتش را این‌طور توضیح می‌دهد:<blockquote>«قیام ژوئن (قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲) یک تأثیر عمیق هم روی سیاست ایران به طور عام و هم روی جامعه علما داشت. در نوشته های اکثر گروههای مخالف شاه، قیام ژوئن (۱۵خرداد)، پایان همزیستی مسالمت‌آمیز با [[محمدرضا شاه|شاه]] را سمبلیزه و شروع مبارزه مسلحانه را توجیه می‌کند». <ref>محسن میلانی «شکل‌گیری انقلاب اسلامی از سلطنت تا جمهوری» صفحه ۹۶ و ۹۷</ref></blockquote>در سالهای بعد، شاه به کمک آمریکا، ساواک را که در سال۳۶ تأسیس شده بود، به سرعت تقویت کرد .ساواک به زودی به خاطر به‌کارگیری شیوه‌های خشونت‌آمیز در سرکوب و شکنجه‌های وحشیانه، بسیار مشهور شد. ن فساد در دربار، گسترش ساواک، اعدام صدها و شکنجه زندانیان سیاسی، ایجاد سیستم تک حزبی،سرکوب قهرآمیز  هرگونه اعتراض و رویارویی علنی علیه فرهنگ و اعتقادات مذهبی مردم ایران، بخشی از بیلان حکومت [[محمدرضا شاه|شاه]] طی سال‌های ۴۲ تا ۵۷ است. طی این سالیان، آمریکا به حمایت تمام عیار خود از شاه ادامه داد و بذر احساسات ضدآمریکایی، که بعدها در جریان قیام ضدسلطنتی خود را نشان داد، کاشته شد. در این شرایط، جستجو برای یافتن راه حلی در میان نسل جدید آغاز شده بود.


دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبش‌های ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبش‌ها، [[مارکسیسم]] بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبش‌های متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمت‌های وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم [[محمدرضا شاه|شاه]]، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام سنتی که [[روح‌الله خمینی|خمینی]] آن را نمایندگی می‌کرد، نمی‌توانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، افزایش سرکوب برای حاکمیت مانند یک مسکن موقت عمل می‌کرد، و کارساز نبود، به این دلیل که پتانسیل انفجاری جامعه را پیوسته افزایش می‌داد. این شرایطی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران متولد شد.
دهه ۶۰ میلادی، اوج جنبش‌های ضددیکتاتوری در جهان سوم بود. تئوری راهنمای عمل غالب این جنبش‌ها، [[مارکسیسم]] بود. حتی اروپا نیز از این موضوع متأثر بود و جنبش‌های متمایل به مارکسیسم، در حال افزایش بودند. تظاهرات و جنبش بزرگ دانشجویی، در قسمت‌های وسیعی از اروپا ازجمله در فرانسه و آلمان، به درگیری خونین کشیده شد. در ایران، شکست رهبران غیرمذهبی سنتی، شرایط را، برای جذب قشر روشنفکر به سوی مارکسیسم، به عنوان یک راه حل در مقابل رژیم [[محمدرضا شاه|شاه]]، فراهم کرده بود. در رابطه با رهبران مذهبی نیز، در قشر روشنفکر یک ناامیدی وجود داشت و اسلام سنتی که [[روح‌الله خمینی|خمینی]] آن را نمایندگی می‌کرد، نمی‌توانست جوابگوی آنان باشد. اما از طرف دیگر، افزایش سرکوب برای حاکمیت مانند یک مسکن موقت عمل می‌کرد، و کارساز نبود، به این دلیل که پتانسیل انفجاری جامعه را پیوسته افزایش می‌داد. این شرایطی بود که سازمان مجاهدین خلق ایران در آن متولد شد.


=== تأسيس سازمان مجاهدين خلق ايران ===
== تأسيس سازمان مجاهدين خلق ايران ==
سازمان مجاهدین خلق ايران در سال١٣۴۴، به وسيله [[محمد حنیف‌نژاد|محمد حنيف نژاد]] و همفكرانش [[سعید محسن|سعيد محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علي‌اصغر بديع زادگان]]، به عنوان يك  سازمان مسلمان، انقلابی، ملی و دموكراتيك تأسيس شد. هرسه نفر فارغ‌التحصيل دانشـگاه بودنـد و از زمـان مصدق، جزو فعالان جنبش دموكراتیك و سپس در شمار اعضاي نهضت آزادي ([[مهندس مهدی بازرگان]]) بودند.
سازمان مجاهدین خلق ايران در سال١٣۴۴، به وسيله [[محمد حنیف‌نژاد|محمد حنيف نژاد]] و همفكرانش [[سعید محسن|سعيد محسن]] و [[علی اصغر بدیع زادگان|علي‌اصغر بديع زادگان]]، تأسيس شد. این سه  همگی فارغ‌التحصيل دانشـگاه بودنـد و از زمـان مصدق، جزو فعالان جنبش دموكراتیك و سپس در شمار اعضاي نهضت آزادي ([[مهندس مهدی بازرگان]]) به شمار می‌رفتند. از جمله [[محمد حنیف‌نژاد|حنیف‌نژاد]] و [[سعید محسن]] به دلیل عضویت و فعالیت در نهضت آزادی، دستگیر و مدتی در زندان بسر برده بود. هدف نهایی آنها جایگزین نمودن رژیم شاه با یک نظام دموکراتیک بود.


[[محمد حنیف‌نژاد|حنیف‌نژاد]] و [[سعید محسن]] به دلیل عضویت و فعالیت در نهضت آزادی، دستگیر و مدتی را در زندان بودند. هدف نهایی آنها جایگزین نمودن رژیم شاه با یک نظام دموکراتیک بود.
در آن دوران جوانان مبارز، برای مبارزه معمولا به مارکسیسم رو می‌آوردند، اما بینان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اعتقاد داشتند که یک برداشت نو و صحیح از اسلام ، می‌تواند دموکراسی را در ایران محقق کند، از این رو اسلام حقیقی را به عنوان مکتب راهنمای عمل‌‌ خود انتخاب کردند.بینان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران به طور همزمان مطالعه سایر مکاتب را هم در دست مطالعه قرار دادند.


در آن دوران جوانان مبارز، برای مبارزه به مارکسیسم رو می‌آوردند، اما بینان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران اعتقاد داشتند که یک برداشت نو و صحیح از اسلام ، می‌تواند دموکراسی را در ایران محقق کند، از این رو اسلام حقیقی را به عنوان مکتب راهنمای عمل‌‌اشان انتخاب کردند.
آنها برداشت سطحی از اسلام را رد کردند، این نوع برداشت در انحصار آخوند‌ها و روحانیون سنتی آن زمان بود، در نتیجه اولین تقابل آنها با آخوندهایی بود که اسلام را در انحصار خود می‌دیدند. آنها از سال ۱۳۴۴ تا سال ۱۳۵۰ به تدوین ایدئولوژی، استراتژی و تربیت کادرهای خود بصورت مخفی پرداختند.
 
اما قبل از آن باید یک سازمان رزمنده‌ی سیاسی ایجاد می‌کردند که می‌توانست در مقابل اختناق حاکم دوام بیاورد، و در عین حال بتواند پاسخگوی خواسته‌ها و نیازهای عامه مردم باشد، این راه سخت و دشوار بخصوص در شروع آن بود.
 
آنها برداشت سطحی از اسلام را رد کردند، این نوع برداشت در انحصار آخوند‌ها و روحانیون سنتی آن زمان بود، در نتیجه اولین تقابل آنها با آخوندهایی بود که اسلام را در انحصار خود می‌دیدند، بینان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران به طور همزمان مطالعه سایر مکاتب را هم در دست مطالعه قرار دادند، این امر آنها را قادر ساخت که با اشراف و آگاهی کامل‌‌تری، اسلام را به عنوان مکتبی که می‌تواند پاسخگوی نیاز جامعه باشد، معرفی کردند،
 
این پیام بلافاصله  در بین اقشار روشنفکر مسلمان وانقلابی جا باز کرد خیلی زود حمایت گسترده‌یی برای مجاهدین به ارمغان آورد.
 
البته در آن شرایط که هر مخالفتی با سرکوب شدید مواجه می‌شد، سازمان مجاهدین خلق ایران به این نتیجه رسید که تنها راه باقی مانده، سرنگون کردن رژیم شاه جهت برقراری دموکراسی می‌باشد، البته این کار به شیوه مسالمت‌آمیز امکان پذیر نبود، لذا سازمان مجاهدین خلق ایران باید خودش را برای یک رویارویی نظامی و مقاومت قهر‌آمیز آماده می‌کرد.
 
از طرفی به دلیل حمایت تمام عیار دولت ایالات متحده آمریکا از رژیم شاه، این سیاست بشدت مورد انتقاد سازمان مجاهدین خلق ایران بود، و قویاً‌ خواستار قطع این کمک‌ها و حمایت‌ها می‌شد.
 
سازمان مجاهدین خلق ایران بعد آموز‌ش‌های ایدئولوژیک، تشکیلاتی و تعیین استراتژی که با آموزش کادرهایش همراه بود، مبارزه خودش علیه‌ رژیم شاه را شروع نمود.


=== ایدئولوژی مجاهدین ===
=== ایدئولوژی مجاهدین ===
سازمان مجاهدین خلق ایران در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی تأسیس شد، این تاریخ از این جنبه اهمیت دارد که در آن دوران جوانانی که قصد مبارزه داشتند، معمولاً مارکسیسم را به عنوان ایدئولوژی خود انتخاب می‌کردند، اما بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران با مطالعه‌ی اسلام را به عنوان راهنمای عمل خود انتخاب کردند. آنها به این باور رسیدند که اسلام واقعی و نه اسلام سنتی، بردبار است و می‌توان در زیر سایه‌ی آن آزادی و رفاه جامعه را تأمین کرد. بنابر این اسلام را که توسط آنان  اسلام انقلابی نامیده شد را به عنوان ایدئولوژی خود برگزیدند.
سازمان مجاهدین خلق ایران در اواسط دهه ۱۹۶۰ میلادی تأسیس شد، این تاریخ از این جنبه اهمیت دارد که در آن دوران جوانانی که قصد مبارزه داشتند، معمولاً مارکسیسم را به عنوان ایدئولوژی خود انتخاب می‌کردند، اما بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران با مطالعه‌ی اسلام را به عنوان راهنمای عمل خود انتخاب کردند. آنها به این باور رسیدند که اسلام واقعی و نه اسلام سنتی، بردبار است و می‌توان در زیر سایه‌ی آن آزادی و رفاه جامعه را تأمین کرد. بنابر این اسلام را که توسط آنان  اسلام انقلابی نامیده شد به عنوان ایدئولوژی خود برگزیدند.


بنیان گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بر این باور بودند که در شرایطی که دیکتاتوری حاکم است؛ و در شرایطی که هیچ راهی برای مبارزه مسالمت‌آمیز و بیان خواسته‌‌های مردم وجود ندارد، باید دست به مبارزه مسلحانه زد. این ایدئولوژی آنها بود که به آنها این توان را می‌‌داد که دست به مبارزه آزادیخواهانه بزنند، بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران آموزش‌های ایدئولوژیک را در نتایج زیر مدون کردند:
بنیان‌گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران آموزش‌های ایدئولوژیک را در نتایج زیر مدون کردند:
* مرز بین حق و باطل در عرصه اقتصادی اجتماعی مرز بین با خدا و بی‌‌خدا نیست بلکه این مرز از میان استثمار کننده و استثمار شونده عبور می‌کند.
* مرز بین حق و باطل در عرصه اقتصادی اجتماعی مرز بین با خدا و بی‌‌خدا نیست بلکه این مرز از میان استثمار کننده و استثمار شونده عبور می‌کند.(این بی خدا یا باخدا بودن نیست که معیار حق یا باطل بودن است. بلکه ظالم یا مظلوم بودن معیار درست تشخیص حق از باطل می‌باشد)


* در سیاست و در تدوین یک استراتژی در شرایطی که جواب هر کار قانونی و مسالمت‌آمیز با گلوله و زندان و شکنجه داده می‌شود، تنها راه برای مقابله با ظلم، راه مبارزه مسلحانه است.
* در سیاست و در تدوین یک استراتژی در شرایطی که جواب هر کار قانونی و مسالمت‌آمیز با گلوله و زندان و شکنجه داده می‌شود، تنها راه برای مقابله با ظلم، راه مبارزه مسلحانه است.


* در شرایطی که ظالم و ستمگر با تمام قوا بر مردم ظلم می‌کند، مبارزه به‌ صورت کار فرعی و نیمه‌وقت دیگر کافی و جوابگو نیست و نیاز به اعضای حرفه‌یی دارد که در یک سازمان و یک تشکیلات به‌طور جمعی مبارزه را پیش ببرند.
* در شرایطی که ظالم و ستمگر با تمام قوا بر مردم ظلم می‌کند، مبارزه به‌ صورت کار فرعی و نیمه‌وقت دیگر کافی و جوابگو نیست و نیاز به اعضای حرفه‌یی دارد که در یک سازمان و یک تشکیلات به‌طور جمعی مبارزه را پیش ببرند.
=== استراتژی مجاهدین ===
سازمان مجاهدین سال ۱۳۴۲ را بن بست مبارزات مسالمت آمیز و پارلمانتالی قلمداد میکرد بنیان گذاران سازمان مجاهدین خلق ایران بر این باور بودند که در شرایطی که دیکتاتوری حاکم است؛ و در شرایطی که هیچ راهی برای مبارزه مسالمت‌آمیز و بیان خواسته‌‌های مردم وجود ندارد، باید دست به مبارزه مسلحانه زد.


== ضربه شهریور ۱۳۵۰ ==
== ضربه شهریور ۱۳۵۰ ==
در شهریور ماه ۱۳۵۰ اولین ضربه به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد شد، بیش از ۹۰ درصد اعضا و ۱۰۰ درصد مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شدند. این دستگیری به دنبال تعقیب و مراقبت‌های سنگین ساواک انجام شد. یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در ارتباط  با فردی به نام شاهمراد دلفانی برای تهیه اسلحه، قرار می‌گیرد، این فرد که از اعضای حزب توده بود، با ساواک همکاری داشت، و ساواک از طریق همین فرد به سرنخی دست یافت که با تعقیب و مراقبت طولانی توانست ضربه سنگینی را به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد نماید و بسیاری از آنها را دستگیر نماید.
در شهریور ماه ۱۳۵۰ اولین ضربه به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد شد، بیش از ۹۰ درصد اعضا و ۱۰۰ درصد مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران دستگیر شدند. این دستگیری به دنبال تعقیب و مراقبت‌های سنگین ساواک انجام شد. یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران در ارتباط  با فردی به نام شاهمراد دلفانی برای تهیه اسلحه، قرار می‌گیرد، این فرد که از اعضای حزب توده بود، با ساواک همکاری داشت. ساواک از طریق همین فرد به سرنخی دست یافت که با تعقیب و مراقبت طولانی توانست ضربه سنگینی را به سازمان مجاهدین خلق ایران وارد نماید و بسیاری از آنها را دستگیر نماید.
 
ساواک از محمد حنیف نژاد و دیگر بنیانگذاران خواست با پذیرفتن شروط وی از اعدام رهایی یابند. شرط ساواک برای کوتاه آمدن از اعدام آنها پذیرش یکی از سه موضوع زیر بود.
# بنیانگذاران مجاهدین اعلام کنند که از طرف عراق آمده اند
# بنیانگذاران مجاهدین اعلام کنند اسلام ضد مارکیست است
# بنیانگذاران مجاهدین اعلام کنند که مبارزه مسلحانه درست نیست.
بنیانگذاران مجاهدین هیچ یک از این سه شرط را نپذیرفته و طبق گفته های اعضاء آنزمان مجاهدین، اعدام خود را لازمه و شرط استمرار بقاء سازمان مجاهدین می‌دانستند.


بعد از این که بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران توسط ساواک در سال ۱۳۵۰ دستگیر شدند، در سال ۱۳۵۱ در آستانه‌ی ورود نیکسون رئیس جمهور آمریکا به تهران، سه بنیان‌گذار و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران توسط شاه اعدام شدند و مابقی به زندان‌های طولانی مدت محکوم شدند.
بعد از این که بسیاری از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران توسط ساواک در سال ۱۳۵۰ دستگیر شدند، در سال ۱۳۵۱ در آستانه‌ی ورود نیکسون رئیس جمهور آمریکا به تهران، سه بنیان‌گذار و دو تن از اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران توسط شاه اعدام و مابقی به زندان‌های طولانی مدت محکوم شدند. مسعود رجوی نیز از جمله کسانی بود که در ابتدا به اعدام محکوم شده بود. وی به دلیل فعالیت‌های بین المللی و گسترده‌ی برادرش کاظم رجوی که از استادید حقوق در دانشگاه‌های اروپا بود و فشارهایی که روی دولت شاه وارد آمد، با یک درجه تخفیف به همراه بسیاری دیگر از مجاهدین به حبس ابد محکوم شد.


== کودتای اپورتونیستی در درون سازمان در سال ۱۳۵۴ ==
== کودتای اپورتونیستی در درون سازمان در سال ۱۳۵۴ ==
ضربه سال ۱۳۵۰به سازمان مجاهدین خلق پیامد‌های زیادی به همراه داشت، در خلأ نبود رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران، و دستگیری اکثر اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران، کودتایی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران انجام شد که منجر به متلاشی شدن سازمان مجاهدین خلق ایران شد. این کودتا در سال ۱۳۵۴ رخ داد.   
ضربه سال ۱۳۵۴به سازمان مجاهدین خلق پیامد‌های زیادی به همراه داشت، این ضربه نه یک ضربه نظامی بلکه یک ضربه ایدئولوژیک بود. در خلأ نبود رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران در خارج از زندان  کودتایی علیه سازمان مجاهدین خلق ایران انجام شد که منجر به متلاشی شدن آن گشت.   


این کودتا توسط عده‌ای انجام شد که به درون سازمان مجاهدین خلق ایران نفوذ کرده بودند، آنها اعضا و مسؤلان باقی‌مانده در بیرون زندان را کشتند و سپس آیه قرآن را از آرم سازمان پاک کردند و اعلام نمودند که ایدئولوژی آنها ارتقا پیدا کرده و مارکسیست شده‌اند.
این کودتا توسط عده‌ای انجام شد که به درون سازمان مجاهدین خلق ایران نفوذ کرده بودند، آنها اعضا و مسؤلان باقی‌مانده در بیرون زندان را کشتند و سپس آیه قرآن را از آرم سازمان پاک کردند و اعلام نمودند که ایدئولوژی آنها ارتقا پیدا کرده و مارکسیست شده‌اند.