کاربر:M.reza/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
=== هژمونی زنان در همه سطوح مقاومت ایران === | === هژمونی زنان در همه سطوح مقاومت ایران === | ||
هم اکنون بیش از ۵۲ درصد از اعضای شورای ملی مقاومت ایران، پارلمان در تبعید مقاومت، که بیش از ۵۰۰ عضو دارد را، زنان تشکیل میدهند. همچنین شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران که تماماً متشکل از زنان مجاهد است، یک هژمونی یکدست و گسترده را در سازمان محوری جنبش مقاومت به شایستگی اعمال میکنند. | |||
این دست آورد فقط به زمینههای دیپلماسی و تشکیلاتی محدود نشده است، بلکه در اهرم سرنگون کننده و نوک پیکان مقاومت ایران یعنی ارتش آزادیبخش ملی ایران نیز، فرماندهی ارشد و سایر سلسله مراتب کلیدی با زنان است. | |||
=== هژمونی زنان محصول عنصر شکوفا شده انسانی === | === هژمونی زنان محصول عنصر شکوفا شده انسانی === | ||
خط ۴۲: | خط ۴۴: | ||
در این جوامع مالکیت خصوصی وجود نداشت و مازاد تولید افراد به خودشان تعلق نمیگرفت، بلکه به همه جامعه تعلق داشت و تفاوت میزان تولید باعث تفاوت در قدرت اقتصادی افراد نمیگردید. | در این جوامع مالکیت خصوصی وجود نداشت و مازاد تولید افراد به خودشان تعلق نمیگرفت، بلکه به همه جامعه تعلق داشت و تفاوت میزان تولید باعث تفاوت در قدرت اقتصادی افراد نمیگردید. | ||
اما با پیشرفت ابزار تولید و به طبع آن ایجاد تولید مازاد بر مصرف و انباشت سرمایه؛ انسان این توان را پیدا کرد که مازاد تولید خود را انباشت کند و آن را | اما با پیشرفت ابزار تولید و به طبع آن ایجاد تولید مازاد بر مصرف و انباشت سرمایه؛ انسان این توان را پیدا کرد که مازاد تولید خود را انباشت کند و آن را با کالاهای دیگر داد و ستد بکند. از این نقطه رابطه کالایی در جوامع بشری شکل گرفت؛ بدین گونه که مردان که در جوامع شکارگر عامل تولید «شکار» بودند که فقط نیاز روزانه جامعهشان را تامین میکرد، با گذار جوامع اولیه شکارگر به جوامع کشاورزی «فئودالی» و امکان کشت بیشتر و به دست آوردن مازاد تولید آنرا با کار سایرین «کارگر» مبادله کردند. به این معنی که مازاد تولید یک نفر با انرژی نفر مقابل که محصول آن «کار و تولید بیشتر» برای شخص اول بود معاوضه میشد. | ||
به طبع این تحول و ایجاد انباشت سرمایه در دست مردان و شکل گرفتن رابطه کالایی، نقش محوری زنان از تولید به حاشیه رانده شد و جامعه بر اساس اندیشه مرد سالار شکل گرفت. به مرور در جامعه مرد سالار زن نیز به کالایی در دست مردان تبدیل شد چون جایگاه اقتصادی_تولیدی خود را از دست داده بود. | به طبع این تحول و ایجاد انباشت سرمایه در دست مردان و شکل گرفتن رابطه کالایی، نقش محوری زنان از تولید به حاشیه رانده شد و جامعه بر اساس اندیشه مرد سالار شکل گرفت. به مرور در جامعه مرد سالار زن نیز به کالایی در دست مردان تبدیل شد چون جایگاه اقتصادی_تولیدی خود را از دست داده بود. | ||
بر اساس این تاریخچه و تأثیرات عمیق آن بر جامعه بشری است که از اواخر قرن ۱۸ مقوله جنسیت یک بحث جدی در عموم جوامع بشری | بر اساس این تاریخچه و تأثیرات عمیق آن بر جامعه بشری است که از اواخر قرن ۱۸ مقوله جنسیت یک بحث جدی در عموم جوامع بشری بوده است و میتوان گفت که فمنیسم، جنبشی اعتراضی بود به حذف نقش زنان از همه پهنههای اجتماعی و اولیهترین حقوق آنها. | ||
اما خاستگاه فمنیست که اصالت را به '''جنسیت در زندگی انسان''' میدهد، فتح جایگاه مردان است؛ آنهم در حالی که فرهنگ حاکم بر تمامی جامعه بشری فرهنگ مرد سالار است. هر چند که جنبش فمنیست دستآوردهایی مثل شرکت زنان در انتخابات یا آزادی پوشش و ایجاد فرصتهای شغلی | اما خاستگاه فمنیست که اصالت را به '''جنسیت در زندگی انسان''' میدهد، فتح جایگاه مردان است؛ آنهم در حالی که '''فرهنگ حاکم''' بر تمامی جامعه بشری فرهنگ مرد سالار است. هر چند که جنبش فمنیست دستآوردهایی مثل شرکت زنان در انتخابات یا آزادی پوشش و ایجاد فرصتهای شغلی داشته است، اما همه این فرصتها کماکان در جامعه مرد سالار یا «باشگاه مردان» ایجاد شدهاست؛ بطوری که پس از گذشت دو قرن هنوز به سطح قابل توجه ای از حضور زنان در سطوح رهبری جامعه بشری نرسیدهایم و تنها میتوان به تعداد انگشتان دست، به نمونههای نادری در این زمینه اشاره کرد که البته آنها نیز در جامعه مرد سالار گامهایی به سمت ترقی برداشتهاند. | ||
اما در بحث هژمونی زنان که یک انقلاب در شیوه نگرش به انسان در مافوق فمنیست است، ''' | اما در بحث هژمونی زنان که یک انقلاب در شیوه نگرش به انسان در مافوق فمنیست است، اصالت به '''عنصر انسانی هر فرد فارغ از جنسیت آن''' داده میشود. یعنی یک مرد یا یک زن را بر اساس عنصر انسانی آن میسنجند و نه ویژگیهای جنسیتی آن. این البته کار ساده ای نیست چون مقوله هژمونی مردان یک امر پذیرفته شدهاست که در تار و پود جامعه تنیده شدهاست و مرد بطور ناخودآگاه زن را موضوع مالکیت خود میداند و زن نیز خود را سوژه مالکیت؛ و درست در اینجاست که استثمار انسان از انسان شروع میشود و مرد با خصلتهای مردانه شامل زور، خشونت و ویژگیهای جسمی، میزان درآمد و جایگاه اجتماعی و خصلتهای عام «مردانه» شناخته میشود و در نقطه مقابل زن نیز با ویژگیهای کالایی یعنی زیبایی، تن صدا، رنگ و نژاد و … تمیز داده شده و سوژه انتخاب مرد میشود. | ||
در این دیدگاه که مجاهدین آنرا «ایدئولوژی یا دستگاه جنسیت» مینامند هیچ اثری از ارزشهای اصیل انسانی مشاهده نمیشود و چه زن و چه مرد سوژه استثمار انسان از انسان هستند و بخش قابل توجه ای از انرژیها و استعدادهای ژرف و بیانتهای انسانی صرف پرداختن به ویژگیهای زنانه یا مردانه میشود. | در این دیدگاه که مجاهدین آنرا «ایدئولوژی یا دستگاه جنسیت» مینامند هیچ اثری از ارزشهای اصیل انسانی مشاهده نمیشود و چه زن و چه مرد سوژه استثمار انسان از انسان هستند و بخش قابل توجه ای از انرژیها و استعدادهای ژرف و بیانتهای انسانی صرف پرداختن به ویژگیهای زنانه یا مردانه میشود. | ||
=== از خودبیگانگی محصول دستگاه جنسیت === | === از خودبیگانگی محصول دستگاه جنسیت === |