کاربر:Javad/صفحه تمرین1: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۱: خط ۳۱:
اجتهاد از نظر مجاهدین یعنی منطبق کردن احکام پیشین، یعنی همان متشابهات با تکامل و پیشرفت بشر. اجتهاد از نظر آنها برای مشخص کردن آداب نماز و روزه نیست. این آداب همیشه مشخص بوده و هست. البته مجاهدین به پدیده مرجع تقلید و مجتهد به شکلی که رژیم ایران و خمینی به آن معتقدند، اعتقادی ندارند. مسعود رجوی در این باره می‌گوید:<blockquote>« از‌نظر خميني، فقيه يعني آخوند، يعني پارچه و دستاري بر‌سر و عبايي بر دوش، خميني از آغاز مجاهدين را ضد‌روحانيت معرفي مي‌كرد. ما هم به‌او گفتيم برو پي‌كارت! آخر آن كه حضرت علي بود، نه‌فقط پارچه و دستار، بلكه قرآن را هم كه به دجاليّت بالاي نيزه كرده بودند ـ‌پانصد قرآن را مزدوران معاويه در جنگ صفين بالاي نيزه‌ها بردند‌ـ گفت آنها را در‌هم بكوبيد. قرآني كه به‌فتنه بلند شده و هدفش استمرار يك‌حاكميت ارتجاعي است، كاغذ است و بس»</blockquote>از دیدگاه مجاهدین فهم قرآن و مفاهیم آن در جریان مبارزه‌ی اجتماعی و سیاسی بدست می‌آید و نه در گوشه نشینی. مسعود رجوی در تفسیر آیه‌ی «لایمسه الا المطهرون« می‌گوید:<blockquote>«قرآن مي‌گويد «لايمسه الا المطهرون» و «هدي للمتقين»، يعني كه براي فهم آن پاكيزگي و تقوا و طهارت سياسي و اجتماعي لازم است، كه خود ناشي از مبارزه و عمل اجتماعي است. هم‌چنان كه فهم قوانين طبيعت و دستيابي به رموز آن تنها در جريان مبارزه و عمل توليدي ميسر است...حالا هم بايد به مرتجعاني كه حديث مي‌خوانند و از حضرت علي دم مي‌زنند، گفت كه به‌قول خود حضرت علي، قرآن محكم و متشابه، مرسل و مقيد، ناسخ و منسوخ و… دارد و بايد آن را بر همان پايه‌هايي كه گفتيم به‌نطق و سخن در‌آورد.در شريعت خميني، اگر مي‌توانستند، بردگي را هم مجدداً اعلام مي‌كردند، مگر نكردند؟ مگر اين بنياد پليد و كثيف موسوم به «شهيد» و همهٌ آخوندها، كسب‌وكار و خريد و فروش كنيز نمي‌كنند؟ مگر تا آن‌جايي كه مي‌توانند اين كار را رواج نمي‌دهند؟»</blockquote>
اجتهاد از نظر مجاهدین یعنی منطبق کردن احکام پیشین، یعنی همان متشابهات با تکامل و پیشرفت بشر. اجتهاد از نظر آنها برای مشخص کردن آداب نماز و روزه نیست. این آداب همیشه مشخص بوده و هست. البته مجاهدین به پدیده مرجع تقلید و مجتهد به شکلی که رژیم ایران و خمینی به آن معتقدند، اعتقادی ندارند. مسعود رجوی در این باره می‌گوید:<blockquote>« از‌نظر خميني، فقيه يعني آخوند، يعني پارچه و دستاري بر‌سر و عبايي بر دوش، خميني از آغاز مجاهدين را ضد‌روحانيت معرفي مي‌كرد. ما هم به‌او گفتيم برو پي‌كارت! آخر آن كه حضرت علي بود، نه‌فقط پارچه و دستار، بلكه قرآن را هم كه به دجاليّت بالاي نيزه كرده بودند ـ‌پانصد قرآن را مزدوران معاويه در جنگ صفين بالاي نيزه‌ها بردند‌ـ گفت آنها را در‌هم بكوبيد. قرآني كه به‌فتنه بلند شده و هدفش استمرار يك‌حاكميت ارتجاعي است، كاغذ است و بس»</blockquote>از دیدگاه مجاهدین فهم قرآن و مفاهیم آن در جریان مبارزه‌ی اجتماعی و سیاسی بدست می‌آید و نه در گوشه نشینی. مسعود رجوی در تفسیر آیه‌ی «لایمسه الا المطهرون« می‌گوید:<blockquote>«قرآن مي‌گويد «لايمسه الا المطهرون» و «هدي للمتقين»، يعني كه براي فهم آن پاكيزگي و تقوا و طهارت سياسي و اجتماعي لازم است، كه خود ناشي از مبارزه و عمل اجتماعي است. هم‌چنان كه فهم قوانين طبيعت و دستيابي به رموز آن تنها در جريان مبارزه و عمل توليدي ميسر است...حالا هم بايد به مرتجعاني كه حديث مي‌خوانند و از حضرت علي دم مي‌زنند، گفت كه به‌قول خود حضرت علي، قرآن محكم و متشابه، مرسل و مقيد، ناسخ و منسوخ و… دارد و بايد آن را بر همان پايه‌هايي كه گفتيم به‌نطق و سخن در‌آورد.در شريعت خميني، اگر مي‌توانستند، بردگي را هم مجدداً اعلام مي‌كردند، مگر نكردند؟ مگر اين بنياد پليد و كثيف موسوم به «شهيد» و همهٌ آخوندها، كسب‌وكار و خريد و فروش كنيز نمي‌كنند؟ مگر تا آن‌جايي كه مي‌توانند اين كار را رواج نمي‌دهند؟»</blockquote>


=== یک مثال در کتاب دو اسلام سراپا متضاد ===
=== دینامیز احکام و قوانین ===
مسعود رجوی در مبحث دو اسلام سراپا متضاد شرح می‌دهد که احکام و قوانین جامعه بشری ایستا نیستند. ممکن است یک قانون روزگاری مترقی به شمار آید اما با گذر زمان کهنه و ارتجاعی شمرده شود. به عنوان مثال برده‌داری تا قرن نوزدهم در بسیاری از کشورها هنوز رواج داشت. در زمان پیامبر اسلام  برده داری لغو نشد اما مستمرا به آزاد کردن برده به عنوان کفاره‌ی گناه توصیه می‌شد. این قانون در آن زمان پیشرفته بود. اما اکنون دیگر مترقی به شمار نمی‌آید. کما اینکه مجاهدین علیرغم اینکه به نفی استثمار طبقاتی معتقدند اکنون نفی بورژوازی ملی را نادرست و منجر به عقب رفتن جامعه می‌دانند اما چه بسا آیندگان قوانین بورژوازی را کهنه تلقی کنند. پس قوانین و احکام همیشه در حال تغییرند و احکام دین آنچنان که ۱۴ قرن پیش مرسوم بوده است هم اکنون قابل اجرا نیستند. مسعود رجوی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«در بحث احكام، مهم اين است كه ببينيم كه روح و جوهر احكام و هدفي كه تعقيب مي‌كنند، چيست؟ نه به‌صورت دمدمي‌مزاج و فرصت‌طلبانه، بلكه با تعميق و «رسوخ در علم» آن‌چنان‌كه قرآن مي‌گويد. كتاباً متشابها مثاني، يعني منعطف و منطبق، داراي قدرت انطباق و انعطاف...خصلت ويژه‌ «احسن‌الحديث» اين است كه قدرت انطباق فعال تكاملي با شرايط و دورانهاي متحول را داراست. «متشابها مثاني» است. يعني مي‌تواند در شرايط متفاوت، جوهر واحدي را اعمال و پيگيري كند. اين آن نور و روح واحدي است كه قرآن گفت «علي نور من ربه»»</blockquote>
مسعود رجوی در مبحث دو اسلام سراپا متضاد شرح می‌دهد که احکام و قوانین جامعه بشری ایستا نیستند. ممکن است یک قانون روزگاری مترقی به شمار آید اما با گذر زمان کهنه و ارتجاعی شمرده شود. به عنوان مثال برده‌داری تا قرن نوزدهم در بسیاری از کشورها هنوز رواج داشت. در زمان پیامبر اسلام  برده داری لغو نشد اما مستمرا به آزاد کردن برده به عنوان کفاره‌ی گناه توصیه می‌شد. این قانون در آن زمان پیشرفته بود. اما اکنون دیگر مترقی به شمار نمی‌آید. کما اینکه مجاهدین علیرغم اینکه به نفی استثمار طبقاتی معتقدند اکنون نفی بورژوازی ملی را نادرست و منجر به عقب رفتن جامعه می‌دانند اما چه بسا آیندگان قوانین بورژوازی را کهنه تلقی کنند. پس قوانین و احکام همیشه در حال تغییرند و احکام دین آنچنان که ۱۴ قرن پیش مرسوم بوده است هم اکنون قابل اجرا نیستند. مسعود رجوی در این رابطه می‌گوید:<blockquote>«در بحث احكام، مهم اين است كه ببينيم كه روح و جوهر احكام و هدفي كه تعقيب مي‌كنند، چيست؟ نه به‌صورت دمدمي‌مزاج و فرصت‌طلبانه، بلكه با تعميق و «رسوخ در علم» آن‌چنان‌كه قرآن مي‌گويد. كتاباً متشابها مثاني، يعني منعطف و منطبق، داراي قدرت انطباق و انعطاف...خصلت ويژه‌ «احسن‌الحديث» اين است كه قدرت انطباق فعال تكاملي با شرايط و دورانهاي متحول را داراست. «متشابها مثاني» است. يعني مي‌تواند در شرايط متفاوت، جوهر واحدي را اعمال و پيگيري كند. اين آن نور و روح واحدي است كه قرآن گفت «علي نور من ربه»»</blockquote>


== شاخص اسلام حقیقی از دیدگاه مجاهدین ==
== شاخص اسلام حقیقی از دیدگاه مجاهدین ==
مجاهدین خلق شاخص اسلام حقیقی را (ع) می‌دانند. عبارت «تشیع علوی» که مجاهدین خلق  از آن استفاده می‌کنند عطف به این است که بهترین شاخص برای تشخیص پویایی قرآن علی است. در مبحث دو اسلام سراپا متضاد بر این نکته انگشت گذاشته می‌شود که علی، قدر انسان است. قدر یعنی اندازه و شاخصی برای حرکت و فهم پویایی و دینامیزم قرآن و اسلام حقیقی. مسعود رجوی با نقل جملاتی از نهج البلاغه و ترجمه آن، دینامیزم قرآن از دیدگاه علی را اثبات کرده و می‌گوید:<blockquote>«اينها را البته آن علماي كذب كه در‌واقع سردمداران جهل و جاهليت زمانه هستند، به‌خوبي مي‌دانند، اما بر‌خلاف آن عمل مي‌كنند. واي بر‌سنگين‌دلان. اما دقيقاً همين‌جا مرزبندي بين انقلاب و ارتجاع ترسيم مي‌شود. بين مجاهدين و خميني، بين آن صدهزار شهيدي كه شما داديد و دشمنتان. يكي پيامش رحمت و مغفرت است. پيام رهايي، پيام جود و جبروت، و پيام كبريا و عظمت. و ديگري پيام پليدي و پلشتي و سنگدلي و سنگين‌دلي. حالا از آخوندها بپرسيد، كه اين قانون ضد‌انساني قصاص با چه استنادي است؟ گفتيم كه اگر آخوندها دستشان مي‌رسيد هرگز حق رأي را براي زنان به‌رسميت نمي‌شناختند. اگر مي‌توانستند برده‌داري را هم رواج مي‌دادند، كنيزداري را هم رسماً قانوني مي‌كردند. راستي جامعهٌ مدني كجا و جزيه و جزاي هزاره‌هاي قبلي كجا؟ تا وقتـــي آخوندهاي خميني‌صفت در حاكميت نبودند، اگر يادتان باشد، ماليات واجب نبود، اي‌بسا حرام هم بود. مي‌گفتند در اسلام خمس و زكات است. خميني كه آمد هم خمس، هم زكات و هم ماليات واجب شرعي شد! مرتجعان به‌ظاهر در شب قدر براي حضرت علي سوگواري مي‌كردند، حضرت علي كجا اين كارهايي كه شما مي‌كنيد كجا؟ آيا حضرت علي اولين مخالف توسعه‌طلبي زير نام اسلام نبود؟ آيا حضرت علي اولين بيانيهٌ سياسي‌ـ نظاميش اين نبود كه حقوق مردم، اگر در كابين زنانتان هم باشد، از گلويتان در‌مي‌آورم؟ قرآن دربارهٌ آخوندهاي دين‌فروش و خميني‌صفت چه خوب گفته است: الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا، كساني كه از راه خدا باز‌مي‌دارند و مي‌خواهند كه ارتجاعي، منحرف و كج باشد. راستي خميني چرا اين‌قدر با مجاهدين لج بود؟ چرا فتواي سوزاندن و ضرب حتي‌الموت و اين كه جان و مال و ناموس اينها حرمتي ندارد، را صادر كرد؟ براي اين كه دو‌نوع اسلام سراپا متضاد از زمان امام حسين و يزيد، از روزگار علي با معاويه و خوارج در‌مقابل هم صف‌بندي كرده‌اند. اي‌بسا كه پس‌از چهارده قرن، ما به‌آن قدر تاريخي رسيده باشيم كه بين اين دو‌نوع اسلام تعيين تكليف شود.»</blockquote>مسعود رجوی در مبحث دو اسلام سراپا متضاد به این نکته نیز اشاره می‌کند که در صحنه جهانی نیز باید بین دو اسلام قضاوت درستی صورت گیرد. او معتقد است اسلام آنچه آخوندها می‌گویند نیست. اسلام علی و اسلام معاویه دو پدیده است. میان خوارج و علی و میان حسین و یزید تفاوتی بزرگ وجود داشته و هر کدام از یک دستگاه فکری تبعیت می‌کنند. او تاکید می‌کند که با هر مکتی میتوان چنین معامله ای کرده و نوع جعلی و واژگونه اش را به حساب اصلی گذاشت. مسعود رجوی در پایان سخنان خود در این باره باز هم تفاوت دو اسلام را چنین توصیف می کند:<blockquote>«يكي مبتني بر‌جهل و اجبار. ديگري بر‌اساس آزادي و اختيار. يكي خصلت ويژهٌ خودش را نه از موضع فرصت‌طلبانه، بلكه از خشيهٌ خدايي و مردمي، ديناميسم و پويايي مي‌داند و قيمت آن را هم به سنگين‌ترين و خونين‌ترين صورت مي‌پردازد. آن گوهر بي‌بديل انقلابي و توحيدي را ابتدا در زنان و مردان خودش محقق مي‌كند و مرزهاي فدا را به‌خاطر آزادي خلق و ميهنش به‌نحوي شگفت و بي‌نظير در‌مي‌نوردد. ديگري بر مفتخواري و ستم و استثمار و سركوب مبتني است. اين يكي پيام‌آور ظلمات است و آن‌يكي پرچمدار آزادي و يگانگي و رهايي.جنگ بين اين‌دو، كه درعين حال جنگ سرنوشت براي مردم و تاريخ ايران هم هست و هم‌چنين يكي از مهمترين حلقه‌هاي قدر انسانيت معاصر است، پيوسته بالا مي‌گيرد»</blockquote>
مجاهدین خلق شاخص اسلام حقیقی را (ع) می‌دانند. عبارت «تشیع علوی» که مجاهدین خلق  از آن استفاده می‌کنند عطف به این است که بهترین شاخص برای تشخیص پویایی قرآن علی است. در مبحث دو اسلام سراپا متضاد بر این نکته انگشت گذاشته می‌شود که علی، قدر انسان است. قدر یعنی اندازه و شاخصی برای حرکت و فهم پویایی و دینامیزم قرآن و اسلام حقیقی. مسعود رجوی با نقل جملاتی از نهج البلاغه و ترجمه آن، دینامیزم قرآن از دیدگاه علی را اثبات کرده و می‌گوید:<blockquote>«اينها را البته آن علماي كذب كه در‌واقع سردمداران جهل و جاهليت زمانه هستند، به‌خوبي مي‌دانند، اما بر‌خلاف آن عمل مي‌كنند. واي بر‌سنگين‌دلان. اما دقيقاً همين‌جا مرزبندي بين انقلاب و ارتجاع ترسيم مي‌شود. بين مجاهدين و خميني، بين آن صدهزار شهيدي كه شما داديد و دشمنتان. يكي پيامش رحمت و مغفرت است. پيام رهايي، پيام جود و جبروت، و پيام كبريا و عظمت. و ديگري پيام پليدي و پلشتي و سنگدلي و سنگين‌دلي. حالا از آخوندها بپرسيد، كه اين قانون ضد‌انساني قصاص با چه استنادي است؟ گفتيم كه اگر آخوندها دستشان مي‌رسيد هرگز حق رأي را براي زنان به‌رسميت نمي‌شناختند. اگر مي‌توانستند برده‌داري را هم رواج مي‌دادند، كنيزداري را هم رسماً قانوني مي‌كردند. راستي جامعهٌ مدني كجا و جزيه و جزاي هزاره‌هاي قبلي كجا؟ تا وقتـــي آخوندهاي خميني‌صفت در حاكميت نبودند، اگر يادتان باشد، ماليات واجب نبود، اي‌بسا حرام هم بود. مي‌گفتند در اسلام خمس و زكات است. خميني كه آمد هم خمس، هم زكات و هم ماليات واجب شرعي شد! مرتجعان به‌ظاهر در شب قدر براي حضرت علي سوگواري مي‌كردند، حضرت علي كجا اين كارهايي كه شما مي‌كنيد كجا؟ آيا حضرت علي اولين مخالف توسعه‌طلبي زير نام اسلام نبود؟ آيا حضرت علي اولين بيانيهٌ سياسي‌ـ نظاميش اين نبود كه حقوق مردم، اگر در كابين زنانتان هم باشد، از گلويتان در‌مي‌آورم؟ قرآن دربارهٌ آخوندهاي دين‌فروش و خميني‌صفت چه خوب گفته است: الذين يصدون عن سبيل الله و يبغونها عوجا، كساني كه از راه خدا باز‌مي‌دارند و مي‌خواهند كه ارتجاعي، منحرف و كج باشد. راستي خميني چرا اين‌قدر با مجاهدين لج بود؟ چرا فتواي سوزاندن و ضرب حتي‌الموت و اين كه جان و مال و ناموس اينها حرمتي ندارد، را صادر كرد؟ براي اين كه دو‌نوع اسلام سراپا متضاد از زمان امام حسين و يزيد، از روزگار علي با معاويه و خوارج در‌مقابل هم صف‌بندي كرده‌اند. اي‌بسا كه پس‌از چهارده قرن، ما به‌آن قدر تاريخي رسيده باشيم كه بين اين دو‌نوع اسلام تعيين تكليف شود.»</blockquote>
 
== بخش پایانی مبحث دو اسلام سراپا متضاد ==
مسعود رجوی در پایان مبحث دو اسلام سراپا متضاد به این نکته نیز اشاره می‌کند که در صحنه جهانی نیز باید بین دو اسلام قضاوت درستی صورت گیرد. او معتقد است اسلام آنچه آخوندها می‌گویند نیست. اسلام علی و اسلام معاویه دو پدیده است. میان خوارج و علی و میان حسین و یزید تفاوتی بزرگ وجود داشته و هر کدام از یک دستگاه فکری تبعیت می‌کنند. او تاکید می‌کند که با هر مکتی میتوان چنین معامله ای کرده و نوع جعلی و واژگونه اش را به حساب اصلی گذاشت. مسعود رجوی در پایان سخنان خود در این باره باز هم تفاوت دو اسلام را چنین توصیف می کند:<blockquote>«يكي مبتني بر‌جهل و اجبار. ديگري بر‌اساس آزادي و اختيار. يكي خصلت ويژهٌ خودش را نه از موضع فرصت‌طلبانه، بلكه از خشيهٌ خدايي و مردمي، ديناميسم و پويايي مي‌داند و قيمت آن را هم به سنگين‌ترين و خونين‌ترين صورت مي‌پردازد. آن گوهر بي‌بديل انقلابي و توحيدي را ابتدا در زنان و مردان خودش محقق مي‌كند و مرزهاي فدا را به‌خاطر آزادي خلق و ميهنش به‌نحوي شگفت و بي‌نظير در‌مي‌نوردد. ديگري بر مفتخواري و ستم و استثمار و سركوب مبتني است. اين يكي پيام‌آور ظلمات است و آن‌يكي پرچمدار آزادي و يگانگي و رهايي.جنگ بين اين‌دو، كه درعين حال جنگ سرنوشت براي مردم و تاريخ ايران هم هست و هم‌چنين يكي از مهمترين حلقه‌هاي قدر انسانيت معاصر است، پيوسته بالا مي‌گيرد»</blockquote>


== '''منابع''' ==
== '''منابع''' ==
<references />
<references />