کاربر:Safa/3صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۸۳: خط ۸۳:
در غرب باستان: از اسکندر مقدونی بعنوان پیشتاز علوم نظامی و بکارگیری استراتژی نظامی نام برده می‌شود .
در غرب باستان: از اسکندر مقدونی بعنوان پیشتاز علوم نظامی و بکارگیری استراتژی نظامی نام برده می‌شود .


و از سایرین «توسیدید» را می‌توان نام برد که در جنگهاي پلوپونز ژنرال ارتش آتن بود ولی بدلیل شکست و ناکامی عزل و تبعید شد که بعد از آن تاریخ جنگهای پلوپونز را نگاشته است.  
و از سایرین «توسیدید» را می‌توان نام برد که در جنگ‌هاي پلوپونز ژنرال ارتش آتن بود ولی بدلیل شکست و ناکامی عزل و تبعید شد که بعد از آن تاریخ جنگ‌های پلوپونز را نگاشته است.  


او به سه مفهوم موازنه قدرت، بازدارندگی و تحدید جنگ پرداخت .
او به سه مفهوم موازنه قدرت، بازدارندگی و تحدید جنگ پرداخت .


در تقسیم بندی استراتژیهای مختلف نظامی اتفاق نظری بین دانشمندان علم روابط بین‌الملل و جامعه‌شناسان نظامی وجود ندارد.
در تقسیم‌بندی استراتژی‌های مختلف نظامی اتفاق‌نظری بین دانشمندان علم روابط بین‌الملل و جامعه‌شناسان نظامی وجود ندارد.
 
با توجه به تصویر کلی ما از استراتژی (استراتژی= اهداف+ روشها+ ابزار) این رهیافت را به استراتژی نظامی نیز می‌توان تعمیم داد؛ اهداف به عنوان اهداف نظامی در نظر گرفته می‌شود. منظور از روش‌ها شیوه‌های گوناگون برنامه‌ریزی نیروی نظامی می‌باشد. در حقیقت، این روش برای محک سلسله اعمال تعیین شده برای نیل به اهداف نظامی می‌باشد؛ این سلسه اعمال به عنوان «عقاید استراتژیک نظامی» تلقی می‌شود. «ابزار» به منابع نظامی (مشمولین، ادوات، پول، نیروها، پشتیبانی و غیره) مورد نیاز برای انجام مأ موریت اشاره دارد. این مقدمات ما را به این نتیجه‌گیری که « استراتژی نظامی مساوی است با حاصل جمع اهداف نظامی و عقاید استراتژیک نظامی و منابع نظامی» رهنمون می‌شود.
 
کارل فون کلوزویتس در بحث ارجحیت هر کدام از این عوامل تأکید کرده است که رکن حیاتی استراتژی تصمیم‌گیری در مورد حجم و اندازه‌ی نیروهای نظامی می‌باشد.
 
برنارد برادی خاطر نشان ساخته است که استراتژی در زمان صلح بطور وسیعی در تعیین الگوی سیستم تسلیحاتی خلاصه می‌شود. اگر منابع نظامی را به عنوان عامل اساسی استراتژی نظامی تلقی کنیم، باید در حالی که تمرکز را بر مسائل ساختار نیرو داریم در عین‌حال از بی‌اعتنایی نسبت به اهمیت اهداف نظامی و عقاید استراتژیکی نیز بپرهیزیم.<span dir="RTL"></span>استراتژی نظامی دارای دو سطح عملیاتی و گسترش نیرو است: استراتژی‌هایی که مبتنی بر توانایی‌های نظامی موجود هستند، استراتژی عملیاتی نامیده می‌شوند و به عنوان پایه‌ی اساسی برای فرمول‌بندی طرح‌های ویژه‌ی عمل در مقاطع زمانی کوتاه مدت مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ این سطح از استراتژی همچنین به استراتژی بزرگ، تاکتیک و هنر عملیاتی اشاره دارد. استراتژی‌های بلند مدت ممکن است مبتنی بر برآورد تهدیدات آتی، اهداف و نیازمندی‌ها باشد و بنابراین به عنوان امری تحمیل شده به وسیله وضعیت نیروی جاری تلقی نمی‌شوند. این استراتژی‌ها اغلب ماهیتاً جهانی بوده و مستلزم تحولاتی در استعدادهای نظامی هستند. استراتژی‌های نظامی متناسب با نوع ارتباط‌شان با سناریوهای تهدید ویژه، همانقدر که جهانی هستند، می‌توانند منطقه‌ای باشند.
 
اهداف و عقاید استراتژی‌های نظامی مربوط به یک استراتژی نظامی نیازمندیهایی را نسبت به منابع بوجود میآورد و به نوبه خود از سودمندی منابع نیز متأ ثر می‌شود. اگر در محاسبه منابع نظامی بعنوان عاملی از استراتژی نظامی قصور. ورزیم، ممکن است با پدیده‌ای مواجه شویم که اصطلاحاً به آن «عدم تناسب قابلیتهای استراتژیک» می گویند. به عبارت دیگر در چنین صورتی قابلیتهای نظامی برای تحقق اهداف و عقاید استراتژیک نظامی ناکافی خواهند بود.
 
عامل اساسی اولیه هر استراتژی نظامی «هدف نظامی» است. هدف نظامی را می‌توان مأموریت یا وظیفه ویژه‌ای که تمام تلاش‌های نظامی در راه انجام آن بکار برده می‌شود، تعریف کرد‌: دفع تجاوز، حفاظت از خطوط ارتباطی، دفاع از وطن، آزاد سازی منطقة از دست رفته و مغلوب ساختن دشمن. اهداف ماهیتاً باید نظامی باشند.<blockquote>«لیدل هارت» براین نکته تأکید داشت که:</blockquote><blockquote>«در مباحث مربوط به موضوع هدف در جنگ ضروری است که تمایز بین هدف نظامی و سیاسی کاملاً روشن باشد. این دو گرچه متفاوت هستند ولی از یکدیگر کاملاً جدا نیستند. زیرا مردم جنگ را نه بخاطر خود جنگ بلکه برای تعقیب اهداف سیاست برپا می کنند. هدف نظامی فقط ابزار نیل به هدف سیاسی است. بنابراین هدف نظامی باید بوسیله هدف سیاسی توجیه شود. چون بعضاً شرایط اساسی پیش می آید که سیاست آنچه را که به وسیله نیروی نظامی یعنی در عمل غیر قابل وصول است، نمی‌پسندد.»</blockquote>همچنین نباید نقش‌ها و مشارکت‌های بالقوه دوستان و یا متحدین را از نظر دور داشت. حجم کلی نیروها باید با جنگ، پشتیبانی و عناصر پشتیبانی- خدماتی جنگ که به طور مناسبی تجهیز و تقویت شده اند، تناسب داشته باشد. بسته به نوع استراتژی‌هایی که اتخاذ می کنیم ضرورت حضور یا عدم حضور بالفعل نیروها مشخص می‌شود در استراتژی‌های عملیاتی کم وسعت، نیروها باید وجود داشته باشند. در استراتژی‌های با دامنه گسترده تر عقاید استراتژیک، نوع نیروهای مورد نیاز و شیوه های بکارگیری آنها را مشخص می‌سازد.
 
امنیت ملی که متضمن حیاتی ترین منافع است از طریق سه پایه‌ای که استراتژی نظامی نام دارد، حمایت می‌شود این سه‌پایه عبارتند از اهداف، عقاید و منابع.
 
میان این سه پایه باید حالت تعادل برقرار باشد وگرنه امنیت ملی ممکن است به خطر بیفتد. اگر منابع نظامی با عقاید استراتژیک سازگار نباشد یا تعهدات با قابلیت‌های نظامی متناسب نباشند، ممکن است دچار مشکل شویم.<blockquote>دکترین کارتر یک بیانیه‌ی سیاست ملی بود:</blockquote><blockquote>«بگذارید موضع خود را کاملاً روشن سازیم، هر کوششی بوسیله نیروی خارجی برای بدست گرفتن کنترل منطقة خلیج فارس به عنوان تجاوزی به منافع حیاتی ایالات متحده تلقی می شود. چنین تجاوزی با تمامی ابزارهای لازم من جمله نیروی نظامی دفع خواهد شود.»</blockquote><blockquote>ما باید یک استراتژی نظامی برای انجام این سیاست اتخاذ بکنیم. تأمین دسترسی ما به ذخایر نفتی خلیج فارس یکی از اهداف مورد نظر است. ابتدا باید این هدف سیاسی اقتصادی را به یک هدف نظامی تبدیل کنیم. مثلاً حفظ آزادی تردد از طریق تنگه هرمز و دفاع از حوزه های نفتی کلیدی، پالایشگاه ها و بنادر. ایدة استراتژیک می تواند بوسیله بکارگیری سریع نیرو از ذخائر استراتژیک باشد، اما آیا ما از تحرک استراتژیک لازم برخوردار هستیم و آیا در حال حاضر توانایی‌های طراحی قدرت برای حفظ تعادل کرسی استراتژی وجود دارد؟ کدام پایه نیاز به تعدیل و تطبیق دارد؟ برنامه ریزی و ایجاد نیروی هوابرد و دریایی مورد نیاز ممکن است مستلزم صرف سالها وقت باشد. برای اینکه یک استراتژی عملیاتی قابل تحقق در کوتاه مدت داشته باشیم، شاید عاقلانه باشد که عقیده استراتژیک جای خود را به دفاع تهاجمی و استقرار یا بکارگیری بیشتر نیروی نظامی آمریکا در منطقه بدهد.</blockquote>بطور خلاصه، استراتژی نظامی شامل:
 
۱- استقرار و تعیین اهداف نظامی
 
۲-فرمول بندی عقاید استراتژیک نظامی برای تحقق اهداف
 
۳-بکارگیری منابع نظامی برای اجرای عقاید مذکور
 
هر کدام از این عناصر با دیگری ناهماهنگ باشد، امنیت ملی ما به خطر خواهد افتاد.
 
کشوری میتواند دارای استراتژی فعال باشد، که ابزار اعمال (قدرت ملی) آن را نیز داشته باشد؛ در غیر این صورت، استراتژی کشور ناگزیر  دفاعی یا واکنشی خواهد بود.
 
استراتژی اعلام شده سازمان مجاهدین خلق ایران برای سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه کانون‌های شورشی است. ربط ارتش آزادیبخش با کانون شورشی چیست؟!‌ اینها همگی یک مفهوم را بیان می‌کنند. ریشه و جوهره همان ارتش آزادیبخش است. یعنی هسته مرکزی داستان، همان عنصر سازمان‌یافتگی است. در واقع کانون‌های شورشی نتیجه انطباق فعال ارتش آزادیبخش با شرایط است. نشان‌دهنده گسترش و تعمیق ارتش آزادیبخش در سراسر خاک ایران است.


=== تقسیم‌بندی استراتژی از نظرتاریخی ===
=== تقسیم‌بندی استراتژی از نظرتاریخی ===
خط ۱۰۳: خط ۱۲۹:
ماکیاولی، ژومنی و کلازویتس به عنوان استراتژیست‌های «جنگ آفندی» و «رویکرد مستقیم» توصیف می‌شوند، در حالی که از لیدل هارت و سون تزو به عنوان استراتژی پردازان «جنگ محدود یا پدافندی» و «رویکرد غیر‌مستقیم» نام برده می‌شود.
ماکیاولی، ژومنی و کلازویتس به عنوان استراتژیست‌های «جنگ آفندی» و «رویکرد مستقیم» توصیف می‌شوند، در حالی که از لیدل هارت و سون تزو به عنوان استراتژی پردازان «جنگ محدود یا پدافندی» و «رویکرد غیر‌مستقیم» نام برده می‌شود.


استرتژیست‌های جنگ آفندی و «استراتژی با رویکرد مستقیم» به عقاید طرح شده در دیدگاه کلازویتس پای‌بند بودند عقایدی بدین مضمون که هدف نهایی جنگ منهدم ساختن نیروی نظامی دشمن بوده و نیروی دریایی و هوایی اصولا برای این منظور موجودیت می‌یابند که حمل ونقل نیرو ها به منطقه‌ی درگیری را انجام داده و از ایشان در موقعیت درگیری پشتیبانی کنند.
استرتژیست‌های جنگ آفندی و «استراتژی با رویکرد مستقیم» به عقاید طرح‌شده توسط کلازویتس پای‌بند بودند. آرایی به این مضمون که هدف نهایی جنگ منهدم ساختن نیروی نظامی دشمن بوده و نیروی دریایی و هوایی اصولا برای این منظور موجودیت می‌یابند که حمل ونقل نیرو ها به منطقه‌ی درگیری را انجام داده و از ایشان در موقعیت درگیری پشتیبانی کنند.


دیدگاه ماکیاولی در رابطه با جنگ:
دیدگاه ماکیاولی در رابطه با جنگ:
خط ۱۲۹: خط ۱۵۵:
آنها معتقد بودند که سرنوشت جنگ‌های آینده، نه بر روی زمین و در جنگ سنگر به سنگر، بلکه بالا و در هوا تعیین خواهد شد.
آنها معتقد بودند که سرنوشت جنگ‌های آینده، نه بر روی زمین و در جنگ سنگر به سنگر، بلکه بالا و در هوا تعیین خواهد شد.


==== نبرد انقلابی ====
==== استراتژی نبرد انقلابی ====
جنگهای انقلابی از مناقشات متعارف بین دو یا چند کشور متفاوتند، جنگ‌های انقلابی جنگ‌هایی درون کشوری هستند.
جنگهای انقلابی از مناقشات متعارف بین دو یا چند کشور متفاوتند، جنگ‌های انقلابی جنگ‌هایی داخلی هستند.


هدف اصلی جنگ‌های انقلابی بدست گرفتن قدرت سیاسی با استفاده از نیروهای نظامی است، و هم‌چنین انهدام نهادهای جامعه‌ی کنونی و سمبل‌های  آن و جایگزین ساختن یک ساختار دموکراتیک است.
هدف اصلی جنگ‌های انقلابی بدست گرفتن قدرت سیاسی با استفاده از نیروهای نظامی است، و هم‌چنین انهدام نهادهای جامعه‌ی کنونی و سمبل‌های  آن و جایگزین ساختن یک ساختار دموکراتیک است.
خط ۱۳۶: خط ۱۶۲:
مارکس (marx) لنین (Lenin) مائو تسه‌تونگ (maotse-tung) هوشی مینه (ho chi minh) و چه‌گوارا (che Guevara) رهبران و طرفداران برجسته‌ی این نوع جنگ بودند و به آن عمل می‌کردند.
مارکس (marx) لنین (Lenin) مائو تسه‌تونگ (maotse-tung) هوشی مینه (ho chi minh) و چه‌گوارا (che Guevara) رهبران و طرفداران برجسته‌ی این نوع جنگ بودند و به آن عمل می‌کردند.


اولین علت جنگ انقلابی سرکوب مردم و نارضایتی عمومی گسترده می‌باشد. مائو تسه‌تونگ گفت: جنگ انقلابی جنگ توده‌هاست، اجرای آن تنها به وسیله‌ی بسیج توده‌ها و تکیه بر آنها امکان‌پذیر است. به علاوه جنگ انقلابی هیچ گاه به عملیات نظامی محدود نمی‌شود. جنگ انقلابی می‌تواند شکل‌های گوناگونی به خود بگیرد:  
اولین علت جنگ انقلابی سرکوب مردم و نارضایتی عمومی گسترده می‌باشد. مائو تسه‌تونگ گفت: جنگ انقلابی جنگ توده‌هاست، اجرای آن تنها به وسیله‌ی بسیج توده‌ها و تکیه بر آنها امکان‌پذیر است. به علاوه جنگ انقلابی هیچ‌گاه به عملیات نظامی محدود نمی‌شود. جنگ انقلابی می‌تواند شکل‌های گوناگونی به خود بگیرد:  


جنگ‌های آزادی‌خواهانه‌ی ملی، و اقدامات مسلحانه به منظور سرنگون ساختن یک سیستم سیاسی اجتماعی نظام یافته، جنگ‌داخلی، جنگ چریکی، شورش، جنگ‌های محدود.
جنگ‌های آزادی‌خواهانه‌ی ملی، و اقدامات مسلحانه به منظور سرنگون ساختن یک سیستم سیاسی اجتماعی مستقر، جنگ‌داخلی، جنگ چریکی، شورش، جنگ‌های محدود.


طرفداران این مکتب اصول استراتژیک جنگ انقلابی را به سان تزو نسبت می‌دهند. محبوبیت سان تزو در دوران معاصر به‌دلیل انقلابات پیروز در قرن بیستم، به ویژه مبارزات مائو تسه‌تونگ در چین و هو‌شی‌مینه در ویتنام است.
طرفداران این مکتب اصول استراتژیک جنگ انقلابی را به سان تزو نسبت می‌دهند. محبوبیت سان تزو در دوران معاصر به‌دلیل انقلابات پیروز در قرن بیستم، به ویژه مبارزات مائو تسه‌تونگ در چین و هو‌شی‌مینه در ویتنام است.<blockquote>سان تزو در این رابط می‌گوید: «از صف آرایی پرهزینه نیرو و تجهیزات پرهیز نمایید، به نقطه‌ی ضعف دشمن حمله کنید، با اختفا در تپه‌ها، جنگلها یا در میان توده‌ی مردم از تعقیب دشمن بگریزید، غذا و نیازهای خود را از دشمن مصادره کنید»،</blockquote>می‌توان گفت سان تزو اساس و پایه‌ی جنگ انقلابی را بنیان نهاده است.<blockquote>همه‌ی دلایل ارائه شده از سون تزو مبنی بر اینکه یک کشور را باید سالم و دست نخورده به دست آورد برای مائو تسه‌تونگ به عنوان یک انقلابی حجت بود.</blockquote><blockquote>دقیقا به مانند نظریات سون تزو، عقاید نظامی مائو نیز در هاله‌ای از سادگی قرار داشت: «وقتی دشمن پیش روی می‌نماید، عقب نشینی کن، زمانی که دشمن متوقف می‌شود، پیشروی کن. هنگامی که دشمن در پی خودداری از نبرد است، حمله کن؛ وقتی که دشمن عقب نشینی میکند، او را تعقیب نما.»</blockquote>جنگ انقلابی عموما ابزار طرف ضعیف (از نظر نظامی) علیه طرف قوی می‌باشد. این که انقلابیون به جنگ چریکی رو می‌آورند بیانگر درک ایشان از این حقیقت است که رقیب آنها به لحاظ نظامی قوی‌تر است.


«از صف آرایی پرهزینه نیرو و تجهیزات پرهیز نمایید، به نقطه‌ی ضعف دشمن حمله کنید، با اختفا در تپه‌ها، جنگلها یا در میان توده‌ی مردم از تعقیب دشمن بگریزید، غذا و نیازهای خود را از دشمن مصادره کنید»، اینها آموزه‌هایی هستند که طرفداران جنگ چریکی از سان تزو فرا گرفته و به کار می‌برند.
در واقع در استراتژی این گونه جنگ‌ها با دامنه گسترده، استفاده از هر نوع نیرو و سلاح مجاز است و به هیچ‌وجه همانند جنگ‌های منظم علاقه‌ای به رویارویی با دشمن در آن دیده نمی‌شود بلکه فعالیت چریک بیشتر غافلگیری، جنگ و گریز و وارد کردن ضربات نابود کننده از پشت جبهه است. ویژه‌گی‌های استراتژی جنگ‌های دامنه‌دار چریکی عبارتند از: تغییر مداوم میدان نبرد، سیستم سلاح‌ها و تاکتیک‌های عملی به منظور سر در گم کردن دشمن، بر هم زدن تعادل حریف و در هم شکستن مقاومت اوست.


می‌توان گفت به یک معنا سان تزو اساس و پایه‌ی جنگ انقلابی را بنیان نهاده است.<blockquote>همه‌ی دلایل ارائه شده از سون تزو مبنی بر اینکه یک کشور را باید سالم و دست نخورده به دست آورد برای مائو تسه‌تونگ به عنوان یک انقلابی حجت بود.</blockquote><blockquote>دقیقا به مانند نظریات سون تزو، عقاید نظامی مائو نیز در هاله‌ای از سادگی قرار داشت: «وقتی دشمن پیش روی می‌نماید، عقب نشینی کن، زمانی که دشمن متوقف می‌شود، پیشروی کن. هنگامی که دشمن در پی خودداری از نبرد است، حمله کن؛ وقتی که دشمن عقب نشینی میکند، او را تعقیب نما.»</blockquote>جنگ انقلابی عموما ابزار طرف ضعیف (از نظر نظامی) علیه طرف قوی می‌باشد. این که انقلابیون به جنگ چریکی رو می‌آورند بیانگر درک ایشان از این حقیقت است که رقیب آنها به لحاظ نظامی قوی‌تر است.
استراتژی نبرد چریکی وسیع از اصولی پیروی می‌کند که قادر به از بین بردن دشمن در زمانی مشخص به وسیله‌ی عملیات محدود و مانور‌های ظاهر فریب با تدابیر روانی است.
 
در واقع در استراتژی این گونه جنگها با دامنه گسترده، استفاده از هر نوع نیرو و سلاح مجاز است و به هیچ وجه همانند جنگهای منظم علاقه‌ای به رویارویی با دشمن در آن دیده نمی‌شود بلکه فعالیت چریک بیشتر غافلگیری، جنگ و گریز و وارد کردن ضربات نابود کننده از پشت جبهه است. ویژه گی‌های استراتژی جنگ‌های دامنه‌دار چریکی عبارتند از: تغییر مداوم میدان نبرد، سیستم سلاح‌ها و تاکتیک‌های عملی به منظور سر در گم کردن دشمن، بر هم زدن تعادل حریف و در هم شکستن مقاومت اوست.
 
استراتژی نبرد چریکی گسترده از اصولی پیروی می‌کند که قادر به از بین بردن دشمن در زمانی مشخص به وسیله‌ی عملیات محدود و مانور‌های ظاهر فریب با تدابیر روانی است.


کتاب مائو تسه‌تونک با عنوان «نبرد دامنه‌دار» در بر دارنده‌ی تمام این اصول جنگ چریکی دامنه‌دار است و باید او را استراتژی پرداز بزرگ این نوع از جنگ در این دوران دانست.
کتاب مائو تسه‌تونک با عنوان «نبرد دامنه‌دار» در بر دارنده‌ی تمام این اصول جنگ چریکی دامنه‌دار است و باید او را استراتژی پرداز بزرگ این نوع از جنگ در این دوران دانست.


گفته میشود که شکوفایی جنگ انقلابی در عصر هسته ای دقیقا به این علت است که سلاح‌های جدید، جنگ بین قدرت‌های نظامی بزرگ را غیر‌ممکن یا بیش از حد خطر ناک ساخته است.
شکوفایی جنگ انقلابی در عصر هسته ای دقیقا به این علت است که سلاح‌های جدید، جنگ بین قدرت‌های نظامی بزرگ را غیر‌ممکن یا بیش از حد خطرناک ساخته است.


=== پنچ ویژه‌گی استراتژی‌ها ===
=== پنچ ویژه‌گی استراتژی‌ها ===
خط ۱۷۸: خط ۲۰۰:
# غافلگیری و تحرک اساس موفقیت را در بعد روانی تشکیل می‌دهند.
# غافلگیری و تحرک اساس موفقیت را در بعد روانی تشکیل می‌دهند.
# تنها هنگامی که از هم گسیختگی فیزیکی و روانی با یکدیگر ترکیب شوند، استراتژی دارای «رویکرد غیر‌مستقیم» خواهد بود.
# تنها هنگامی که از هم گسیختگی فیزیکی و روانی با یکدیگر ترکیب شوند، استراتژی دارای «رویکرد غیر‌مستقیم» خواهد بود.
تاکتیک نبرد برق‌آسای آلمان‌ها در جنگ جهانی دوم، بر پایه تمرکز حجم زیادی از نیروهای زرهی و پشتیبانی هوایی، برای ایجاد یک حرکت سریع غیرقابل توقّف -انبوه زرهی- بنا شده بود که می‌توانست هر چیزی را در سر راهش خردکند و بدون ملاحظۀ تعداد کلی نیروهای دشمن، اسباب ویرانی و بی نظمی در صفوف وی را فراهم کند.
این تاکتیک به علّت موفق بود که برای اوّلین بار، همکاری بین تانک‌های نفوذ کننده با توان خردکنندۀ پشتیبانی هوایی  برقرار شد. تاکتیک ساده بود. تانکها باید پیشروی سریع را ادامه می‌دادند تا انرژی خود و قدرت زدن بیشترین خسارت در زمین‌های دشمن را حفظ کنند. برای رسیدن به این منظور، آنها باید نقاط قوّت دشمن را هر جا که می‌توانستند، دور می‌زدند. در جایی که نمی‌توانستند دشمن را دور بزنند، بجای توقّف، برای درگیری با دشمن پشتیبانی هوایی سنگینی را تقاضا می‌کردند که مانع را به سرعت از سر راه تانکها بر می‌داشت. این امر به پانزرها اجازه می‌داد تا قدرت آتش خود را بر علیه واحدهای سبک دشمن بکار گیرند و بجای درگیری مستقیم با نقاط قوّت دشمن، بیشترین آسیب را به او وارد کنند. نتیجۀ این همکاری، هراسی ناگهانی برای دشمن به همراه داشت.


==== تهاجمی سنتی ====
==== تهاجمی سنتی ====
خط ۱۸۴: خط ۲۰۹:
=== انواع استراتژی سیاسی ===
=== انواع استراتژی سیاسی ===
===== استراتژی انزواطلبی =====
===== استراتژی انزواطلبی =====
استراتژی انزواطلبی، حاکی از عدم پذیرش تعهدات نظامی و اعزام نیروی نظامی به خارج وکاهش روابط دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای دیگر است. کاهش روابط با کشورها به معنای عدم توانایی در برقراری روابط نیست، بلکه یک کشور به میل خود به قطع یا کاهش روابطی می پردازد که ممکن است منجر به دخالت و یا سلطه دیگران بر آن کشور گردد، زیرا هدف استراتژی انزوا، حفظ تمامیت ارضی و استقلال کشور است. علاوه بر آن، این استراتژی در صدد است بدون اتکا به دیگران، هرگونه تهدید داخلی و خارجی را دفع نموده و با بهره گیری از خودکفایی اقتصادی و اجتماعی، زندگی توأم با رفاه ملّی را برای مردم خویش به ارمغان آورد. شرط انتخاب و موقعیت استراتژی انزوا، غنای اقتصادی و اجتماعی، تعدد قدرتهای جهانی و توزیع قدرت، دور بودن موقعیت جغرافیایی کشور و برکناری از صحنه اصلی کشمکش (یا فقدان تهدید مستقیم ) است. چنین شرایطی در گذشته فراهم بود، ولی امروزه با ارتقای سطح تکنولوژی، بخصوص گسترش و بهبود ارتباطات و افزایش قدرت پرتاب تسلیحات نظامی که قادر است هرکشور دور دستی را مورد حمله قرار دهد و نیز، افزایش وابستگی متقابل، ادامه استراتژی انزوا طلبی را غیر ممکن کرده است.
استراتژی انزواطلبی، حاکی از عدم پذیرش تعهدات نظامی و اعزام نیروی نظامی به خارج وکاهش روابط دیپلماتیک، اقتصادی و فرهنگی با کشورهای دیگر است. مانند سیاست امریکا در جنگ جهانی اول و ابتدای جنگ جهانی دوم


===== استراتژی بیطرفی =====
===== استراتژی بیطرفی =====
بیطرفی برای نخستین بار در جنگهای قرن (نوزده میلادی) مورد توجه قرار گرفت. دولت بیطرف، از هرگونه اقدامی که منجر به شروع جنگ و ادامه آن شود، خودداری می‌کرد. این اقدامات شامل آموزش و نام نویسی داوطلبان جنگ، تجهیز و تدارک نیروی نظامی، اجازه عبور و مرور به سربازان متخاصم و مانند آن می‌شد. در ازای قبول و انجام این الزامات، کشورهای قدرتمند، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور بیطرف را تضمین می‌کردند. پذیرش بیطرفی از سوی قدرتهای بزرگ علاوه بر مزایای فوق، حاوی مزایای سیاسی و دیپلماتیکی چون نقل و انتقال اسرا و زندانیان و حل و فصل اختلافات نیز می باشد. اعلام بیطرفی یک جانبه هیچگاه به اندازه بیطرفی دولتی که مورد قبول دولتهای قدرتمند قرار گرفته باشد، پایدار نیست استراتژی بیطرفی همانند استراتژی انزواطلبی موجب تداوم وضع موجود و برقراری توازن قدرت بین کشورهای قدرتمند می‌گردد؛ بر خلاف مفهوم واقعی بیطرفی، شوروی کشوری را بیطرف می دانست که در درگیری شوروی، با آمریکا، موضع ضد آمریکایی داشته باشد. آمریکا هم با بیطرفی مخالف بود، زیرا قبول بیطرفی کشوری از سوی آمریکا، متضمن خروج آن کشور از حوزه نفوذ آمریکا بود. بیطرفی موقت (بیطرفی در یک جنگ) و بیطرفی پایدار (بیطرفی برای مدت طولانی)، بیطرفی مثبت (عدم شرکت در جنگ و تلاش برای خاتمه دادن به جنگ) و بیطرفی منفی (نجات دادن خود از معرکه جنگ) از انواع بیطرفی محسوب می‌شوند.
بیطرفی برای نخستین بار در جنگهای قرن (نوزده میلادی) مورد توجه قرار گرفت. دولت بیطرف، از هرگونه اقدامی که منجر به شروع جنگ و ادامه آن شود، خودداری می‌کرد. این اقدامات شامل آموزش و نام نویسی داوطلبان جنگ، تجهیز و تدارک نیروی نظامی، اجازه عبور و مرور به سربازان متخاصم و مانند آن می‌شد. در ازای قبول و انجام این الزامات، کشورهای قدرتمند، حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور بیطرف را تضمین می‌کردند.  


===== استراتژی عدم تعهد =====
===== استراتژی عدم تعهد =====
تجربه تلخ کشورهای مستعمره از سالها وابستگی به دولتهای استعمارگر و نیز، صدماتی که از جنگ جهانی دوم دیده بودند و هم‌چنین خساراتی که ادامه جنگ سردِ (بین دو ابرقدرت) برای آنان داشت، باعث شکل‌گیری جنبش‌های استقلال طلبانه و ایجاد جنبش عدم تعهد یا (عدم وابستگی) گردید. شالوده عدم تعهد به ابتکار و پیشقدمی مارشال یوسیپ بروزتیتو (رهبر یوگسلاوی سابق)، جواهر لعل نهرو (نخست وزیر هند)، جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر) و احمد سوکارنو (رئیس جمهور اندونزی) در سال ۱۳۲۶ ه. ش. / ۱۹۴۷ م، با برگزاری کنفرانس کشورهای آسیایی در دهلی نو ریخته شد و سرانجام در اجلاس گسترده کشورهای آسیایی و آفریقایی در «باندونگ اندونزی» در سال ۱۳۳۴ ه. ش. / ۱۹۵۵ م، تکمیل و در کنفرانس ۱۳۴۰ ه. ش. / ۱۹۶۱ م، بلگراد رسمیت یافت.
تجربه تلخ کشورهای مستعمره از سالها وابستگی به دولتهای استعمارگر و نیز، صدماتی که از جنگ جهانی دوم دیده بودند و هم‌چنین خساراتی که ادامه جنگ سردِ (بین دو ابرقدرت) برای آنان داشت، باعث شکل‌گیری جنبش‌های استقلال طلبانه و ایجاد جنبش عدم تعهد یا (عدم وابستگی) گردید. شالوده عدم تعهد به ابتکار و پیشقدمی مارشال یوزف بروزتیتو (رهبر یوگسلاوی سابق)، جواهر لعل نهرو (نخست وزیر هند)، جمال عبدالناصر (رئیس جمهور مصر) و احمد سوکارنو (رئیس جمهور اندونزی) در سال ۱۳۲۶ ه. ش. / ۱۹۴۷ م، با برگزاری کنفرانس کشورهای آسیایی در دهلی نو ریخته شد و سرانجام در اجلاس گسترده کشورهای آسیایی و آفریقایی در «باندونگ اندونزی» در سال ۱۳۳۴ ه. ش. / ۱۹۵۵ م، تکمیل و در کنفرانس ۱۳۴۰ ه. ش. / ۱۹۶۱ م، بلگراد رسمیت یافت.


عدم تعهد بر اصولی چون احترام متقابل به تمامیت ارضی و حاکمیت کشورها، عدم تجاوز، عدم دخالت دولتها در امور داخلی یکدیگر، مساوات کشورها، همزیستی مسالمت آمیز، بیطرفی مثبت، مخالفت با تبعیض نژادی، مبارزه با توسعه نیافتگی، استعمار و سرمایه داری، پرهیز از واگذاری پایگاه نظامی و مانند آن استوار است. نقطه ثقل استراتژی عدم تعهد بر عدم وابستگی نظامی و نه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی قرار دارد، به همین دلیل و نیز به علت فقدان ایدئولوژی مشترک بین اعضا، این استراتژی چندان قرین موفقیت نبوده است.
عدم تعهد بر اصولی چون احترام متقابل به تمامیت‌ارضی و حاکمیت کشورها، عدم تجاوز، عدم دخالت دولت‌ها در امور داخلی یکدیگر، مساوات کشورها، همزیستی مسالمت آمیز، بیطرفی مثبت، مخالفت با تبعیض نژادی، مبارزه با توسعه نیافتگی، استعمار و سرمایه داری، پرهیز از واگذاری پایگاه نظامی و مانند آن استوار است. نقطه ثقل استراتژی عدم تعهد بر عدم وابستگی نظامی و نه سیاسی و فرهنگی و اقتصادی قرار دارد،  


===== استراتژی اتحاد و ائتلاف =====
===== استراتژی اتحاد و ائتلاف =====
اشتراک در اهداف و منافع ملی، ایدئولوژی و تصور خطر مشترک موجب ایجاد و تداوم اتحادهاست. بر این اساس، اتحادها فقط جنبه نظامی ندارند (مانند بازار مشترک اروپا و اکو). در واقع افزایش نفوذ همه جانبه و یا جنگ، تنها هدف اتحادها نیست، بلکه اتحادها بیشتر جنبه بازدارندگی دارند. حتی پیمان‌هایی که از جنبه تهاجمی برخوردارند تهاجمی بودن خود را به وضوح در قراردادهای منعقده ذکر نمی‌کنند. اتحادها را به طُرق مختلف تقسیم میکنند، بطور عمده، شرط تحقق پیمان (مانند تجاوز به یکی از اعضا)، نوع و میزان تعهدات اعضا (همیشه تعهدات اعضا برابر نیست)، درجه همکاری اعضا (همکاری اعضای پیمان بر خلاف گذشته تا زمانی که پیمان وجود دارد، دایمی است ) و گستردگی حوزه جغرافیایی، معیاری برای تقسیم بندی اتحادهاست. عملی شدن یا نشدن هدفهای همه اعضا و یا یکی از آنها، اختلاف میان متعاهدین، روی کارآمدن نخبگان سیاسی جدید در یکی از کشورهای عضو، وقوع جنگ بین طرفین معاهده، تغییر اساسی در اوضاع و احوال بین المللی، انقضای زمانی اتحاد، عدم هماهنگی در ارزشها و ایدئولوژی بین اعضا و نظایر آن از عوامل شکاف و فروپاشی اتحادها به شمار میروند.با توجه به تصویر کلی ما از استراتژی (استراتژی= اهداف+ روشها+ ابزار) این رهیافت را به استراتژی نظامی نیز می توان تعمیم داد؛ اهداف به عنوان اهداف نظامی در نظر گرفته می شود. منظور از روشها شیوه های گوناگون برنامه ریزی نیروی نظامی می باشد. در حقیقت، این روش برای محک سلسله اعمال تعیین شده برای نیل به اهداف نظامی می باشد؛ این سلسه اعمال به عنوان « عقاید استراتژیک نظامی» تلقی می شود. «ابزار» به منابع نظامی (مشمولین، ادوات، پول، نیروها، پشتیبانی و غیره) مورد نیاز برای انجام مأ موریت اشاره دارد. این مقدمات ما را به این نتیجه گیری که « استراتژی نظامی مساوی است با حاصل جمع اهداف نظامی و عقاید استراتژیک نظامی و منابع نظامی» رهنمون می شود.<span dir="RTL"></span>«کارل فون کلوزویتس» در بحث ارجحیت هر کدام از این عوامل تأکید کرده است که رکن حیاتی استراتژی تصمیم‌گیری در مورد حجم و اندازه‌ی نیروهای نظامی می‌باشد و «برنارد برادی» خاطر نشان ساخته است که استراتژی در زمان صلح بطور وسیعی در تعیین الگوی سیستم تسلیحاتی خلاصه می‌شود. اگر منابع نظامی را به عنوان عامل اساسی استراتژی نظامی تلقی کنیم، باید در حالی که تمرکز را بر مسائل ساختار نیرو داریم در عین‌حال از بی‌اعتنایی نسبت به اهمیت اهداف نظامی و عقاید استراتژیکی نیز بپرهیزیم.
اشتراک در اهداف و منافع ملی، ایدئولوژی و تصور خطر مشترک موجب ایجاد و تداوم اتحادهاست. بر این اساس، اتحادها فقط جنبه نظامی ندارند (مانند بازار مشترک اروپا و اکو). در واقع افزایش نفوذ همه جانبه و یا جنگ، تنها هدف اتحادها نیست، بلکه اتحادها بیشتر جنبه بازدارندگی دارند. حتی پیمان‌هایی که از جنبه تهاجمی برخوردارند تهاجمی بودن خود را به وضوح در قراردادهای منعقده ذکر نمی‌کنند. اتحادها را به طُرق مختلف تقسیم میکنند، بطور عمده، شرط تحقق پیمان (مانند تجاوز به یکی از اعضا)، نوع و میزان تعهدات اعضا (همیشه تعهدات اعضا برابر نیست)، درجه همکاری اعضا (همکاری اعضای پیمان بر خلاف گذشته تا زمانی که پیمان وجود دارد، دایمی است ) و گستردگی حوزه جغرافیایی، معیاری برای تقسیم بندی اتحادهاست. <span dir="RTL"></span>
 
استراتژی نظامی دارای دو سطح عملیاتی و گسترش نیرو است: استراتژی‌هایی که مبتنی بر توانایی‌های نظامی موجود هستند، استراتژی عملیاتی نامیده می‌شوند و به عنوان پایه‌ی اساسی برای فرمول‌بندی طرح‌های ویژه‌ی عمل در مقاطع زمانی کوتاه مدت مورد استفاده قرار می‌گیرند؛ این سطح از استراتژی همچنین به استراتژی بزرگ، تاکتیک و هنر عملیاتی اشاره دارد. استراتژی‌های بلند مدت ممکن است مبتنی بر برآورد تهدیدات آتی، اهداف و نیازمندی‌ها باشد و بنابراین به عنوان امری تحمیل شده به وسیله وضعیت نیروی جاری تلقی نمی‌شوند. این استراتژی‌ها اغلب ماهیتاً جهانی بوده و مستلزم تحولاتی در استعدادهای نظامی هستند. استراتژی‌های نظامی متناسب با نوع ارتباط‌شان با سناریوهای تهدید ویژه، همانقدر که جهانی هستند، می‌توانند منطقه‌ای باشند.
 
اهداف و عقاید استراتژی‌های نظامی مربوط به یک استراتژی نظامی نیازمندیهایی را نسبت به منابع بوجود میآورد و به نوبه خود از سودمندی منابع نیز متأ ثر می‌شود. اگر در محاسبه منابع نظامی بعنوان عاملی از استراتژی نظامی قصور. ورزیم، ممکن است با پدیده‌ای مواجه شویم که اصطلاحاً به آن «عدم تناسب قابلیتهای استراتژیک» می گویند. به عبارت دیگر در چنین صورتی قابلیتهای نظامی برای تحقق اهداف و عقاید استراتژیک نظامی ناکافی خواهند بود.
 
این مورد بطور معمول زمانی روی می دهد که توسعه استراتژی بلند مدت نیازمند قابلیت‌های ساختاری نیروی نظامی پیشرفته باشد. با این وجود، این مسأ له زمانی مصیبت‌بار خواهد بود که ما به یک استراتژی عملیاتی متکی باشیم که طرح‌های احتمالی و عملیات نظامی نیز براساس آن طرح ریزی گردد. لذا این است راز اینکه گفته میشود استراتژیهای عملیاتی باید ضرورتاً مبتنی بر توانائیها اتخاذ شود.
 
بیاییم بحث خود را با عامل اساسی اولیه هر استراتژی نظامی یعنی «هدف نظامی» آغاز کنیم. هدف نظامی را می توان مأ موریت یا وظیفه ویژه ای که تمام تلاشهای نظامی در راه انجام آن بکار برده می شود، تعریف کرد. چند مثال قضیه را روشنتر می سازد: دفع تجاوز، حفاظت از خطوط ارتباطی، دفاع از وطن، آزاد سازی منطقة از دست داده و مغلوب ساختن دشمن. اهداف ماهیتاً باید نظامی باشند. همانگونه که کلوز ویتس، لنین و مائوتسه تونگ بر وجود رابطة کامل بین جنگ و سیاست تأ کید داشتند، مأموریتهای نیروی نظامی باید متناسب با تواناییهای آنان باشد.<blockquote>«لیدل هارت» براین نکته تأکید داشت که:</blockquote><blockquote>«در مباحث مربوط به موضوع هدف در جنگ ضروری است که تمایز بین هدف نظامی و سیاسی کاملاً روشن باشد. این دو گرچه متفاوت هستند ولی از یکدیگر کاملاً جدا نیستند. زیرا مردم جنگ را نه بخاطر خود جنگ بلکه برای تعقیب اهداف سیاست برپا می کنند. هدف نظامی فقط ابزار نیل به هدف سیاسی است. بنابراین هدف نظامی باید بوسیله هدف سیاسی توجیه شود. چون بعضاً شرایط اساسی پیش می آید که سیاست آنچه را که به وسیله نیروی نظامی یعنی در عمل غیر قابل وصول است، نمی‌پسندد.»</blockquote>همچنین نباید نقش‌ها و مشارکت‌های بالقوه دوستان و یا متحدین را از نظر دور داشت. حجم کلی نیروها باید با جنگ، پشتیبانی و عناصر پشتیبانی- خدماتی جنگ که به طور مناسبی تجهیز و تقویت شده اند، تناسب داشته باشد. بسته به نوع استراتژی‌هایی که اتخاذ می کنیم ضرورت حضور یا عدم حضور بالفعل نیروها مشخص می‌شود در استراتژی‌های عملیاتی کم وسعت، نیروها باید وجود داشته باشند. در استراتژی‌های با دامنه گسترده تر عقاید استراتژیک، نوع نیروهای مورد نیاز و شیوه های بکارگیری آنها را مشخص می‌سازد.
 
امنیت ملی که متضمن حیاتی ترین منافع است از طریق سه پایه‌ای که استراتژی نظامی نام دارد، حمایت می‌شود این سه‌پایه عبارتند از اهداف، عقاید و منابع.
 
میان این سه پایه باید حالت تعادل برقرار باشد وگرنه امنیت ملی ممکن است به خطر بیفتد. اگر منابع نظامی با عقاید استراتژیک سازگار نباشد یا تعهدات با قابلیت‌های نظامی متناسب نباشند، ممکن است دچار مشکل شویم.<blockquote>دکترین کارتر یک بیانیة سیاست ملی بود:</blockquote><blockquote>«بگذارید موضع خود را کاملاً روشن سازیم، هر کوششی بوسیله نیروی خارجی برای بدست گرفتن کنترل منطقة خلیج فارس به عنوان تجاوزی به منافع حیاتی ایالات متحده تلقی می شود. چنین تجاوزی با تمامی ابزارهای لازم من جمله نیروی نظامی دفع خواهد شود.»</blockquote><blockquote>ما باید یک استراتژی نظامی برای انجام این سیاست اتخاذ بکنیم. تأمین دسترسی ما به ذخایر نفتی خلیج فارس یکی از اهداف مورد نظر است. ابتدا باید این هدف سیاسی اقتصادی را به یک هدف نظامی تبدیل کنیم. مثلاً حفظ آزادی تردد از طریق تنگه هرمز و دفاع از حوزه های نفتی کلیدی، پالایشگاه ها و بنادر. ایدة استراتژیک می تواند بوسیله بکارگیری سریع نیرو از ذخائر استراتژیک باشد، اما آیا ما از تحرک استراتژیک لازم برخوردار هستیم و آیا در حال حاضر توانایی‌های طراحی قدرت برای حفظ تعادل کرسی استراتژی وجود دارد؟ کدام پایه نیاز به تعدیل و تطبیق دارد؟ برنامه ریزی و ایجاد نیروی هوابرد و دریایی مورد نیاز ممکن است مستلزم صرف سالها وقت باشد. برای اینکه یک استراتژی عملیاتی قابل تحقق در کوتاه مدت داشته باشیم، شاید عاقلانه باشد که عقیده استراتژیک جای خود را به دفاع تهاجمی و استقرار یا بکارگیری بیشتر نیروی نظامی آمریکا در منطقه بدهد.</blockquote>بطور خلاصه، استراتژی نظامی شامل:
 
۱- استقرار و تعیین اهداف نظامی
 
۲-فرمول بندی عقاید استراتژیک نظامی برای تحقق اهداف
 
۳-بکارگیری منابع نظامی برای اجرای عقاید مذکور
 
هر کدام از این عناصر با دیگری ناهماهنگ باشد، امنیت ملی ما به خطر خواهد افتاد.
 
کشوری میتواند دارای استراتژی فعال باشد، که ابزار اعمال (قدرت ملی) آن را نیز داشته باشد؛ در غیر این صورت، استراتژی کشور ناگزیر  دفاعی یا واکنشی خواهد بود.
 
استراتژی اعلام شده سازمان مجاهدین خلق ایران برای سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه کانون‌های شورشی است. ربط ارتش آزادیبخش با کانون شورشی چیست؟!‌ اینها همگی یک مفهوم را بیان می‌کنند. ریشه و جوهره همان ارتش آزادیبخش است. یعنی هسته مرکزی داستان، همان عنصر سازمان‌یافتگی است. در واقع کانون‌های شورشی نتیجه انطباق فعال ارتش آزادیبخش با شرایط است. نشان‌دهنده گسترش و تعمیق ارتش آزادیبخش در سراسر خاک ایران است.
 
== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />