محسن دگمه‌چی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۷۱: خط ۷۱:
جسد محسن دگمه‌چی برای شناسايی علت مرگ هم‌اکنون در اختيار پزشکی قانونی است.
جسد محسن دگمه‌چی برای شناسايی علت مرگ هم‌اکنون در اختيار پزشکی قانونی است.


مقام‌های قضايی ايران و منابع خبری رسمی در اين کشور هنوز در مورد علت مرگ اين زندانی سياسی واکنشی نشان نداده‌اند<ref>سایت رادیو زمانه، درگذشت يک زندانی سياسی در ايران و تحصن خانواده [http://archive.radiozamaneh.com/news/iran/2011/03/30/2874 وی]</ref>.
مقام‌های قضايی ايران و منابع خبری رسمی در اين کشور هنوز در مورد علت مرگ اين زندانی سياسی واکنشی نشان نداده‌اند<ref>سایت رادیو زمانه، [http://archive.radiozamaneh.com/news/iran/2011/03/30/2874 درگذشت يک زندانی سياسی در ايران و تحصن خانواده وی]</ref>.[[پرونده:وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان.jpg|جایگزین=وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان|بندانگشتی|وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA_%D9%88%D8%AE%DB%8C%D9%85_%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87%E2%80%8C%DA%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86.jpg]]
==روایتی هولناک از همسر محسن دگمه‌چی!==
==روایتی از مریم النگی، همسر محسن دگمه‌چی==
یکی از هم‌بندی‌های سابق همسرتان اعلام کرده وقتی درباره وضعیت او با دادستان تهران سخن گفته، آقای دادستان گفته “قرار نیست همه اینها با اعدام بمیرند”. آیا عمدا به وضعیت همسر شما رسیدگی نکردند؟[[پرونده:وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان.jpg|جایگزین=وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان|بندانگشتی|وضعیت وخیم محسن دگمه‌چی در زندان|پیوند=https://www.iran-pedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%88%D8%B6%D8%B9%DB%8C%D8%AA_%D9%88%D8%AE%DB%8C%D9%85_%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87%E2%80%8C%DA%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86.jpg]]می توانست با جریان رسیدگی پزشکی اصلا چنین فاجعه ای رخ ندهد. بارها رفتم و گفتم با هر میزان وثیقه ای که میخواهید فقط چند روز مرخصی بدهید؛ مرخصی روی تخت بیمارستان تا تحت مداوا قرار گیرد و باز او را به زندان ببرید، اما تا این حد را هم موافقت نکردند. خودتان از همین می توانید بفهمید چه اتفاقی افتاده. همسر من تنها 6 ماه دوره شیمی درمانی داشت، اگر انجام می شد این اتفاق نمی افتاد….<ref>فیسبوک، [https://www.facebook.com/notes/%DA%A9%D9%85%D9%BE%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85-%D9%87%D9%85-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85/139889696081145/ مصاحبه با همسر محسن دگمه چی]</ref>.
یکی از هم‌بندی‌های سابق همسرتان اعلام کرده وقتی درباره وضعیت او با دادستان تهران سخن گفته، آقای دادستان گفته “قرار نیست همه اینها با اعدام بمیرند”. آیا عمدا به وضعیت همسر شما رسیدگی نکردند؟


برای حفظ زندگی پسر جوانم!<blockquote>همسر مرحوم حسین دگمه‌چی گفت: « هیچ کس از سرباز و پزشک به من نگفت که چه اتفاقی برایم همسرم افتاد و او چطور تمام کرد. هنوز نمی دانم چه اتفاقی افتاده است ... وقتی برای گرفتن مراسم همسرم تحت فشار بودم و من را تهدید کردند تا مراسمی نگیرم و چند ساعتی بازداشت بودم و حتی گفتند برایم قرار بازداشت صادر می کنند »<ref>سایت کمپین حقوق بشر، همسر مرحوم محسن دکمه چی: برای حفظ جان تنها پسرم از پیگیری علت مرگ همسرم [https://persian.iranhumanrights.org/1390/01/mohsen_dokmehchi/ گذشتم]</ref></blockquote>
می توانست با جریان رسیدگی پزشکی اصلا چنین فاجعه ای رخ ندهد. بارها رفتم و گفتم با هر میزان وثیقه ای که میخواهید فقط چند روز مرخصی بدهید؛ مرخصی روی تخت بیمارستان تا تحت مداوا قرار گیرد و باز او را به زندان ببرید، اما تا این حد را هم موافقت نکردند. خودتان از همین می توانید بفهمید چه اتفاقی افتاده. همسر من تنها 6 ماه دوره شیمی درمانی داشت، اگر انجام می شد این اتفاق نمی افتاد….<ref>فیس بوک، [https://www.facebook.com/notes/%DA%A9%D9%85%D9%BE%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D9%84%DB%8C%D8%AA%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86/%D9%87%D9%85%D8%B3%D8%B1-%D9%85%D8%AD%D8%B3%D9%86-%D8%AF%DA%AF%D9%85%D9%87-%DA%86%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D9%87%D8%B1%D9%85-%D8%A7%D8%B2-%D8%AF%D8%B3%D8%AA-%D8%B1%D9%81%D8%AA%D9%87%D8%AE%D9%88%D8%AF%D9%85-%D9%87%D9%85-%D9%86%D9%85%DB%8C-%D8%AA%D9%88%D8%A7%D9%86%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%AE%D8%A7%D9%86%D9%87-%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%85/139889696081145/ مصاحبه با همسر محسن دگمه چی]</ref>.
==نمونه های مشابه مرگ محسن دگمه‌چی در زندان‌های ایران==
گزارشی از سایت رادیو فردا:


زندانيان سياسی و عقيدتی آن قدر مورد شکنجه‌ جسمی و روانی و تحقير سيستماتيک قرار می گيرند که اکثر آنها يک دوره اعتصاب غذا را تجربه می کنند و برخی از آنها از اين اعتصاب غذا جان سالم به در نمی برند.
برای حفظ زندگی پسر جوانم!<blockquote>همسر مرحوم حسین دگمه‌چی گفت: « هیچ کس از سرباز و پزشک به من نگفت که چه اتفاقی برایم همسرم افتاد و او چطور تمام کرد. هنوز نمی دانم چه اتفاقی افتاده است ... وقتی برای گرفتن مراسم همسرم تحت فشار بودم و من را تهدید کردند تا مراسمی نگیرم و چند ساعتی بازداشت بودم و حتی گفتند برایم قرار بازداشت صادر می کنند »<ref>سایت کمپین حقوق بشر، [https://persian.iranhumanrights.org/1390/01/mohsen_dokmehchi/ همسر مرحوم محسن دکمه چی: برای حفظ جان تنها پسرم از پیگیری علت مرگ همسرم گذشتم]</ref></blockquote>
 
برخی به واسطه‌ ضعف ناشی از اعتصاب غذا و برخی به‌ خاطر بيماری‌های جانکاه شکننده شده و با ضربه‌ای کوچک يا بدون ضربه دار فانی را وداع می گويند. برخی نيز به واسطه‌ تاثيرات مخرب شکنجه پس از آزادی دست به خودکشی می زنند. (بهنام گنجی، جرس ۱۳ شهريور ۱۳۹۰) آنها پس از مرگ نيز معمولا بدون کالبدشکافی و توسط ماموران حکومتی شبانه به خاک سپرده می شوند و مراسم ختم آنها نيز تحت نظارت ماموران انجام می گيرد.
 
فهرستی طولانی از زندانيان سياسی و عقيدتی جانباخته در زندان وجود دارد، از وبلاگ نويس و فعال جنبش دانشجويی و فعال جنبش کرد تا فعال ملی- مذهبی و فعال سياسی بازاری، و از افراد شناخته شده در فضای سياسی کشور تا افراد گمنام (مثل رامين يعقوبی که در شهر درود دستگير شد و در زندان بواسطه‌ی مورد ضرب و شتم واقع شدن جان باخت، جرس، ۱۶ شهريور ۱۳۹۰). به اين فهرست می توان نام زندانيان عادی را نيز که بواسطه‌ بی توجهی و شرايط بد زندان‌ها می ميرند و کمتر کسی از آنها مطلع می شود اضافه کرد (مثل علی اشکان و خبات احمدی که در زندان مهاباد جان باختند، موکريان، ۱۷ مرداد ۱۳۹۰).
===چند نمونه از مرگهایی که علت اصلی مرگ، فراهم شدن زمينه برای مرگ اين افراد در ساختار و نهاد زندان در جمهوری اسلامی است===
'''اکبر محمدی، ۸ مرداد ۱۳۸۵'''
 
فعال دانشجويی، ۳۷ ساله، که به گزارش رسانه‌های دولتی و شبه دولتی «در نهمين روز اعتصاب غذای خود در حمام زندان اوين دچار ايست قلبی شد.» (آفتاب، ۹ مرداد ۱۳۸۵) محمدی که از سال ۷۸ و به دنبال وقايع ۱۸ تير کوی دانشگاه در زندان به سر می برد، نخست به اعدام و بعد به پانزده سال زندان محکوم شد. 
 
گزارش زندانيان ديگر نيز از نحوه مرگ آنها بسيار شبيه به يکديگر است: «مسئوليت مرگ مظلومانه او [اکبر] با مسئولين دستگاه قضايی و امنيتی است که به نظر کارشناسی پزشکان داخل و بيرون زندان مبنی بر ضرورت اعطای مرخصی استعلاجی توجهی نکردند و طی برخوردی خشن و نامتعارف ايشان را به زندان بازگرداندند. سرانجام نيز با سهل انگاری در مراقبت از وی در ايام اعتصاب غذا و بی توجهی به خواسته های به حقش و برخوردهای خشونت آميز با وی زمينه مرگ او را فراهم کردند.»
 
'''اميد رضا مير صيافی، ۲۸ اسفند ۱۳۸۷'''
 
وبلاگ نويس ۲۸ ساله (وبلاگ روزنگار)، که به اتهام توهين به ولی فقيه اول و دوم به دوسال زندان محکوم شد. به خانواده‌اش گفتند که وی افسردگی داشته و خود کشی کرده است.
 
برادر اميد رضا روايت ديگری دارد: «ما صبح فردايی که خبردار شديم، رفتيم برای شناسايی جسد، من خودم جسد را ديدم، گوش سمت چپ خونريزی شديد داشت، بينی اش پر از لخته های خون بود، صورتش کبود بود، پشت کتف ها کبود بود و پشت کمر، و ظاهرا قسمت پشت گوش آن قسمت، جمجمه شکستگی هم داشته، طوری که آن ملافه ای که جسد را پيچيده بودند کاملا خونی شده بود قسمت زير سر. بعد آنجا جسد را به ما تحويل دادند فرستاديم پزشکی قانونی کهريزک، چهار ساعت طول کشيد، ظاهرا کالبد شکافی انجام شد به ما توضيح خاصی ندادند. يک فرمی به ما داده شد که داخلش توضيحاتی خواسته بودند از سوابق بيماری اميد که ما همه را رد کرديم ، ايشان نه بيمار بود نه معتاد بود و نه هيچی. بعدش يک قسمتی نوشته بود که آيا شما شکايتی داريد؟ من هم نوشتم که بله. البته افرادی آنجا بودند می گفتند که اگر بنويسيد شکايت داريد جسد را ممکن است تحويل تان ندهند. من هم آنجا گفتم که اصلا جسد را نمی خواهم تحويل بدهند و جسد اميد به چه درد من می خورد؟ من نوشتم ما شکايت داريم، مسئولين زندان اوين مقصر هستند. اين قتل مشکوک است و بايد پيگيری شود و امضا کردم. بعد از چهار ساعت جسد را برای تدفين به ما تحويل دادند موقعی هم که داشتند پيکر پاکش را شستشو می دادند هنوز گوشش داشت خونريزی می کرد. در حالی که اينها به ما گفته بودند که ايشان قرص خورده، فشارش افت کرده و فوت کرده.» (اميرپرويز ميرصيافی ، سايت صدای امريکا، ۲۸ مارس ۲۰۰۹)
 
'''هدی صابر، ۲۱ خرداد ۱۳۹۰'''
 
فعال ملی- مذهبی، ۵۲ ساله، که پس از ۱۰ روز اعتصاب غذا در زندان اوين درگذشت. به روايت رئيس بهداری زندان اوين «بر اساس ادعای مرحوم صابر که گفته بود من در اعتصاب غذا هستم، از مسئولان بند نامبرده خواسته می‌شود که آيا اين ادعا درست است؟ آن‌ها هم گفتند چنين مسئله‌ای صحت ندارد و چيزی از وی نديده‌ايم که تاييدی بر اعتصاب غذای او باشد.» (خبرگزاری جمهوری اسلامی، ۲۳ خرداد ۱۳۹۰)
 
اما « پزشکان بيمارستان مدرس علت عدم نجات وی را سهل انگاری مقامات زندان در انتقال به موقع به بيمارستان ذکر نموده و عنوان داشته اند که در صورتی که انتقال ايشان در اسرع وقت صورت ميگرفت و ايشان تحت مراقبت های ويژه قرار می گرفتند نجات وی از مرگ حتمی بوده است.» (تحول سبز، ۲۲ خرداد ۱۳۹۰)
 
به شهادت هم‌ بندی‌های هدی صابر، او پس از بازگشت به بند شکايت کرده که از سوی مامورانی در لباس پرسنل بهداری مورد ضرب و شتم و توهين قرار گرفته است. (نامه ۶۴ زندانی، کلمه، ۲۳ خرداد ۱۳۹۰)
 
مقامات مسئول قضايی خبر انتقال به بيمارستان و درگذشت هدی صابر را به خانواده‌اش نيز اطلاع نداده بودند و پس از آن نيز از تحويل پيکر وی به خانواده، امتناع ورزيدند. تشييع جنازه هدی صابر در قطعه صد تحت تدابير شديد امنيتی برگزار شد. (جرس ۲۲ خرداد ۱۳۹۰)<ref>سایت رادیو فردا، زندانيان سياسی-عقيدتی تصادفا زنده بيرون می [https://www.radiofarda.com/a/o2_political_prisoners_iran/24326349.html آيند]</ref>
==منابع==
==منابع==
<references />
<references />