وارطان سالاخانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۷: خط ۵۷:


== فعالیت سیاسی ==
== فعالیت سیاسی ==
وارطان سالاخانیان که در تبریز با ۸ ماه کار در یک کارخانه بدون هیچ حقوقی، به آرامی وضعیت کارگران ایران را درک کرده بود با افکار سیاسی آشنا شد و پس از مدتی پا درمسیر مبارزه با رژیم شاه گذاشت و به سوسیالیست تمایل پیدا کرد.<ref name=":1">[https://j-shoraii.blogspot.com/search?q=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%86+%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86 به یاد وارطان سالاخانیان - سایت جمهری شورایی]</ref>   
وارطان سالاخانیان که در تبریز با ۸ ماه کار در یک کارخانه بدون هیچ حقوقی، به آرامی وضعیت کارگران ایران را درک کرده بود با افکار سیاسی آشنا شد و پس از مدتی تفکرات برابری ‌خواهانه و سوسیالیستی را شناخت.<ref name=":1">[https://j-shoraii.blogspot.com/search?q=%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%B7%D8%A7%D9%86+%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86 به یاد وارطان سالاخانیان - سایت جمهری شورایی]</ref>   


وارطان که در جست‌وجوی سازمانی برای مبارزه کردن بود در سال ۱۳۳۱ به‌عضویت حزب توده ایران درآمد.<ref name=":0" /> اما پس از کودتای ۲۸ مرداد و پشت کردن این حزب به مردم و عدم حمایت از دولت دکتر محمد مصدق، وارطان از این جریان جدا شد. وارطان پس از کودتای ۲۸ مرداد به طور کامل به مبارزه مخفی روی آورد.<ref name=":1" />  
وارطان که در جست‌وجوی سازمانی برای مبارزه کردن بود در سال ۱۳۳۱ به‌عضویت حزب توده ایران درآمد.<ref name=":0" /> اما پس از کودتای ۲۸ مرداد و پشت کردن این حزب به مردم و عدم حمایت از دولت دکتر محمد مصدق، وارطان از این جریان جدا شد. وارطان پس از کودتای ۲۸ مرداد به طور کامل به مبارزه مخفی روی آورد.<ref name=":1" />  


ایران آن روز زیر چکمه‌های خونین کودتاگران درهم کوبیده می‌شد؛ و شاه با کمک آمریکا بار دیگر بر تخت خود تکیه زده بود. در آن دورانی که ایران تحت سلطه‌ی مأموران رژیم شاه بود، چاپ‌خانه مخفی حزب توده ایران در داوودیه دائماً کار می‌کرد؛ و هر روز جنایات رژیم کودتا در نشریه‌ها و اعلامیه‌های حزبی افشا می‌شد و دست به دست می‌گشت؛ و رژیم شاه به‌دنبال یافتن این چاپ‌خانه بود.<ref name=":0" />  
ایران پس از کودتای ۲۸ مرداد با سرکوب احزاب سیاسی  و تمامی روشنفکران و دگر اندیشان مواجه بود و بسیاری دستگیر شدند. در همین دوران یک چاپ‌خانه مخفی در داوودیه به نشر اخبار سرکوب و دستگیری و همچنین نشر مطالب سیاسی علیه حکومت می‌پرداخت. حکومت به شدت به‌دنبال یافتن این چاپ‌خانه بود.<ref name=":0" />  


وارطان سالاخانیان مبارز ارمنی، از زمره‌ی نخستین شهیدانی بود که پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، در برابر رژیم شاه مقاومت کرد و در راه آرمان آزادی مردمش جان باخت. وارطان سالاخانیان در سال ۱۳۳۳، به‌هنگام پخش نشریه در تهران دست‌گیر شد. وی با هم‌رزمش محمود کوچک‌شوشتری همراه بود.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/140813 وارطان سالاخانیان، مبارز شهید - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>   
وارطان سالاخانیان که روزی تعدادی از این نشریه ها را برای پخش کردن میان دوستان خود تهیه کرده بود، دستگیر شد. او در همان زمان(سال ۱۳۳۳)  با دوست دیگر خود محمود کوچک‌شوشتری به شدت زیر شکنجه رفت تا بگوید این نشریه‌ها را از کجا و چگونه تهیه کرده است.<ref>[https://news.mojahedin.org/i/news/140813 وارطان سالاخانیان، مبارز شهید - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>   


== دستگیری و شکنجه وارطان ==
== دستگیری و شکنجه وارطان ==
[[پرونده:محمود کوچک ش.JPG|بندانگشتی|محمود کوچک شوشتری]]
[[پرونده:محمود کوچک ش.JPG|بندانگشتی|محمود کوچک شوشتری]]
در اردیبهشت سال ۱۳۳۳، که نزدیک به یک سال از کودتای ۲۸ مرداد می‌گذشت و رژیم شاه هنوز نتوانسته بود محل چاپ‌خانه را کشف کند. غروب ششم اردیبهشت، مأموران شاه به یک اتومبیل در دروازه دولت، که آن‌ روزگار در خارج از تهران بود، ایست دادند. راننده‌ی ماشین جوانی ارمنی بود. او و جوان دیگری که در اتومبیل بودند با خون‌سردی به سؤالات مأموران پاسخ می‌دادند. یکی از مأموران خواست‌ که به اتومبیل اجازه حرکت بدهد. مأمور دیگر مخالفت کرد و از راننده خواست صندوق عقب ماشین را برای بازرسی باز کند. صندوق عقب ماشین که باز شد، مأموران حیرت‌زده شدند. صندوق عقب لبالب از نشریه‌ی “رزم”، ارگان سازمان جوانان حزب توده ایران بود. نشریه‌ها تا نخورده بود و هنوز بوی مرکب چاپ‌خانه می‌داد. ساعتی بعد دو سرنشین اتومبیل، وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری در شکنجه‌گاه فرمانداری نظامی تهران بودند. درآن دوران، شکنجه‌گاه در لشکر ۲ زرهی قرار داشت و شکنجه‌گران زیر نظر بختیار و سرهنگ زیبایی، به شکنجه‌ی مبارزان مشغول بودند. وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری، به‌محض ورود به شکنجه‌گاه، تحت شکنجه‌ی شکنجه‌گران قرار گرفتند. هردو در یک اتاق و در کنار یک‌دیگر شکنجه می‌شدند. هنوز روش‌های پیشرفته شکنجه در اختیار شاه قرار نگرفته بود؛ و شکنجه‌ها هنوز قرون وسطایی بود. شکنجه‌گران بیشتر به کوچک‌شوشتری که قامت ظریفی داشت، فشار می‌آوردند تا بلکه اطلاعاتی از محل چاپ‌خانه به‌دست بیاوردند؛ اما پاسخ شکنجه‌ها سکوت بود.<ref name=":0" />
در اردیبهشت سال ۱۳۳۳، که نزدیک به یک سال از کودتای ۲۸ مرداد می‌گذشت، حکومت هنوز به دنبال کشف چاپخانه‌ای بود که نشریات ممنوعه را منتشر می‌کرد. در این تلاش‌ها مأموران به یک اتومبیل در دروازه دولت، که آن‌ روزگار در خارج از تهران بود، ایست دادند. راننده‌ی ماشین جوانی ارمنی یعنی وارتان سالاخانیان بود. او و دوست خود محمود کوچک شوشتری با خون‌سردی به سؤالات مأموران پاسخ ‌دادند. یکی از مأموران خواست‌ که به اتومبیل اجازه حرکت بدهد اما در همین حال مأمور دیگر مخالفت کرد و از راننده خواست صندوق عقب ماشین را برای بازرسی باز کند. صندوق عقب ماشین که باز شد، مأموران حیرت‌زده شدند. صندوق عقب لبالب از نشریه‌ی “رزم”، بود. نشریه‌ها تا نخورده بود و هنوز بوی مرکب چاپ‌خانه می‌داد. ساعتی بعد دو سرنشین اتومبیل، وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری به شکنجه‌گاه فرمانداری نظامی تهران منتقل شدند. درآن دوران، شکنجه‌گاه در لشکر ۲ زرهی قرار داشت و شکنجه‌گران زیر نظر بختیار و سرهنگ زیبایی قرار داشتند. وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری، به‌محض ورود به شکنجه‌گاه، تحت شکنجه‌ی شکنجه‌گران قرار گرفتند. آن‌ها هر دو در یک اتاق و در کنار یک‌دیگر شکنجه می‌شدند. <ref name=":0" />


وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری در زیر شکنجه‌ی مأمورانی مانند زیبایی، مبصری و امحدی مقاومت کردند.  
وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری حاضر به سخن گفتن نشدند. شکنجه‌ها ۶ روز ادامه داشت. 


شکنجه ۶ روز ادامه داشت. وارطان سالاخانیان  و محمود کوچک‌شوشتری هردو همه چیز را انکار می‌کردند و می‌گفتند که از وجود نشریه‌ها خبر ندارند. روز ۱۲ اردیبهشت محمود کوچک‌شوشتری، در حالی‌که بدنش زیر شکنجه درهم کوبیده شده بود، بی‌آن‌که لب باز کند شهید شد. وارطان سالاخانیان، وقتی مطمئن شد که رفیقش شهید شده است، به شکنجه‌گران گفت:
روز ۱۲ اردیبهشت محمود کوچک‌شوشتری، در حالی‌که بدنش زیر شکنجه درهم کوبیده شده بود، بی‌آن‌که لب باز کند جان باخت. وارطان سالاخانیان، وقتی مطمئن شد که رفیقش شهید شده است، به شکنجه‌گران گفت:  


«حالا خیالم راحت شد. من می‌دانم و نمی‌گویم. هر کار می‌خواهید بکنید.»
«حالا خیالم راحت شد. من می‌دانم و نمی‌گویم. هر کار می‌خواهید بکنید.»


و این‌چنین بود که حماسه‌ی وارطان خلق شد. صحنه‌‌ی شکنجه‌های وارطان را یکی از شکنجه‌گران بعدها اعتراف کرده و گفته است:
صحنه‌‌ی شکنجه‌های وارطان را یکی از شکنجه‌گران بعدها اعتراف کرده و گفته است:


«...انگشت سبابه وارطان را گرفتم و به عقب فشار دادم. وارطان گفت می‌شکند. من باز هم فشار دادم. لعنتی حرف نمی زد. وارطان گفت: می‌شکند. با تمام نیرویم فشار دادم. صورت وارطان مثل سنگ بود. لب از لب باز نمی‌کرد. باز هم فشار دادم. وارطان گفت : می‌شکند. خشمگین شدم. مرا مسخره می‌کرد. باز هم فشار دادم. صدایی برخاست. وارطان گفت: دیدی گفتم می‌شکند. نگاه کردم انگشت شکسته بود. وارطان به من پوزخند می‌زد...»
«...انگشت سبابه وارطان را گرفتم و به عقب فشار دادم. وارطان گفت می‌شکند. من باز هم فشار دادم. لعنتی حرف نمی زد. وارطان گفت: می‌شکند. با تمام نیرویم فشار دادم. صورت وارطان مثل سنگ بود. لب از لب باز نمی‌کرد. باز هم فشار دادم. وارطان گفت : می‌شکند. خشمگین شدم. مرا مسخره می‌کرد. باز هم فشار دادم. صدایی برخاست. وارطان گفت: دیدی گفتم می‌شکند. نگاه کردم انگشت شکسته بود. وارطان به من پوزخند می‌زد...»


اول ماه مه، روز جهانی کارگر وارطان سالاخانیان در شکنجه‌گاه با بدنی که زیر شکنجه در هم کوبیده شده بود، روی در سلول با ضرب زدن و رٍنگ گرفتن به شادی پرداخت. او فریاد می زد:
اول ماه مه، روز جهانی کارگر وارطان سالاخانیان در شکنجه‌گاه با بدنی که زیر شکنجه در هم کوبیده شده بود، روی در سلول با ضرب زدن و رنگ گرفتن به شادی پرداخت. او فریاد می زد:


“امروز مردم در کوچه و خیابان جشن کارگری برپا می‌کنند و ما نیز در زندان باید جشن بگیریم”
“امروز مردم در کوچه و خیابان جشن کارگری برپا می‌کنند و ما نیز در زندان باید جشن بگیریم”


دراین هنگام سرهنگ زیبایی از راه رسید و وارطان را به شکنجه‌گاه بُرد و پس از چند ساعت که وارطان را آوردند قادر به تکان خوردن نبود. ۲۴ ساعت بعد که به‌هوش آمد باز هم جشن خود را با پیکری شکنجه شده از سر گرفت؛ و باز هم برای اعتراف شکنجه شد اما وارطان لب از لب باز نمی‌کرد. سپس شکنجه‌گران به آخرین حربه‌ی خود روی آوردند. درحالی که پیکر در هم شکسته وارطان بر کف شکنجه‌گاه افتاده بود یک مته برقی آوردند. شکنجه‌گران گفتند که این شانس آخر است، اگر حرف نزنی. وارطان به شکنجه‌گر خیره شد و گفت: نه...<ref name=":0" />   
دراین هنگام سرهنگ زیبایی از راه رسید و وارطان را به شکنجه‌گاه بُرد و پس از چند ساعت که وارطان را آوردند قادر به تکان خوردن نبود. او  ۲۴ ساعت بعد به‌هوش آمد بو باز هم برای اعتراف شکنجه شد اما وارطان لب از لب باز نمی‌کرد. سپس شکنجه‌گران به آخرین حربه‌ی خود روی آوردند. درحالی که پیکر در هم شکسته وارطان بر کف شکنجه‌گاه افتاده بود یک مته برقی آوردند. شکنجه‌گران گفتند که این شانس آخر است، اگر حرف نزنی. وارطان به شکنجه‌گر خیره شد و گفت: نه...<ref name=":0" />   


عظمت مقاومت وارطان سالاخانیان و رزمنده‌ای مانند محمود کوچک شوشتری، آن‌گاه برجسته و افتخار‌آمیز می‌شود که روشن شود پس از خیانت حزب توده هر نوع مقاومت کاری بیهوده و برخلاف خواست رایج بود. وارطان سالاخانیان از آن جمله کسانی بود که این منطق سیاه را گردن ننهاد و به‌همین جرم به‌بد‌ترین نوع شکنجه‌ها سلام کرد. وارطان سالاخانیان مانند خسرو روزبه و محمود کوچک شبستری و دیگر ستارگان انقلابی، یک تنه داشت تاوان خیانتی جریان‌وار را می‌پرداخت.<ref>[https://www.iran-efshagari.com/%DB%B1%DB%B8-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B3-%D9%80-%D8%B3%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2-%D8%A7%D8%B1/ سالگرد شهادت مبارز ارمنی، وارطان سالاخانیان - سایت ایران افشاگر]</ref>  
مقاومت وارطان سالاخانیان و رزمنده‌ای مانند محمود کوچک شوشتری، در آن زمان بسیار شهرت یافت. احمد شاملو شاعر برجسته‌ی ایرانی که در آن زمان به دلیلی مدتی به زندان رفته بود به اتفاق وارتان سالاخانیان را دیده و شعر مرگ وارتان را برای او سرود.<ref>[https://www.iran-efshagari.com/%DB%B1%DB%B8-%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D8%A8%D9%87%D8%B4%D8%AA-%DB%B1%DB%B3%DB%B3%DB%B3-%D9%80-%D8%B3%D8%A7%DA%AF%D8%B1%D8%AF-%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2-%D8%A7%D8%B1/ سالگرد شهادت مبارز ارمنی، وارطان سالاخانیان - سایت ایران افشاگر]</ref>  


== جان باختن وارطان سالاخانیان ==
== جان باختن وارطان سالاخانیان ==
سرانجام پس از ۱۲ رو شکنجه، وارطان سالاخانیان را با مته برجا میخ‌کوب کردند و او فریاد می‌زد: زنده باد ایران...
سرانجام پس از ۱۲ رو شکنجه، وارتان سالاخانیان در حالی که فریاد می‌زد: زنده باد ایران... جان باخت.


با مته برقی سر وارطان را سوراخ کردند و در همان حال جان باخت. شکنجه‌گران شبانه جسد وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری را به رودخانه‌ی جاجرود انداختند؛ و چند روز بعد جنازه‌ها کشف شد.<ref name=":0" />  
شکنجه‌گران شبانه جسد وارطان سالاخانیان و محمود کوچک‌شوشتری را به رودخانه‌ی جاجرود انداختند؛ و چند روز بعد جنازه‌ها کشف شد.<ref name=":0" /><ref>[http://gilan-zemin.blogspot.com/2015/08/blog-post_64.html وارطان سخن نگفت - سایت گیلان زمین]</ref>  
 
جسد شکنجه شده‌ی وارطان را به موج‌های جاجرود انداختند تا جنایت را کتمان کنند اما جاجرود وارطان را فرونبلعید و به خلقی که وارطان به‌خاطر آنان جان باخته بود، بازپس داد؛ همان‌گونه که ارس، صمد بهرنگی را نبلعید بلکه در موج‌های سرکش خود تکرار و باز تکرار کرد. و این تکرارهنوز هم ادامه دارد...<ref>[http://gilan-zemin.blogspot.com/2015/08/blog-post_64.html وارطان سخن نگفت - سایت گیلان زمین]</ref>  


جسد وارطان را به خانواده‌اش تحویل دادند. مادرش می‌گوید که جسد وارطان را هنگام دفن دیدم. وارطان که چهارشانه بود در عرض ۲۶ روز به اسکلت تبدیل شده بود.<ref name=":0" />  
جسد وارطان را به خانواده‌اش تحویل دادند. مادرش می‌گوید که جسد وارطان را هنگام دفن دیدم. وارطان که چهارشانه بود در عرض ۲۶ روز به اسکلت تبدیل شده بود.<ref name=":0" />