کاربر:Khosro/صفحه تمرین ندا حسنی: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲۳: خط ۲۳:
در سال ۱۳۶۲ پس از خروج از ایران، خانواده‌ی ندا در یونان با هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] ارتباط برقرار کردند، و خانه‌ی آن‌ها به کانونی برای فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم تبدیل شد.  
در سال ۱۳۶۲ پس از خروج از ایران، خانواده‌ی ندا در یونان با هواداران [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] ارتباط برقرار کردند، و خانه‌ی آن‌ها به کانونی برای فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم تبدیل شد.  


ندا حسنی از سنین کودکی در آکسیون‌ها و تظاهرات افشاگرانه علیه رژیم ایران به همراه پدر و مادرش شرکت می‌کرد و هموازه از عموی خود خاطره‌ای مثبت در ذهن داشت.
ندا حسنی از سنین کودکی در آکسیون‌ها و تظاهرات افشاگرانه علیه رژیم ایران به همراه پدر و مادرش شرکت می‌کرد و همواره از عموی خود خاطره‌ای مثبت در ذهن داشت.


عموی وی، محمود حسنی در جریان [[قتل عام ۶۷|قتل‌عام ۶۷]] اعدام شد. سال ۱۳۶۷، وقتی که خانواده‌ی ندا در کانادا اقامت کرده بودند، ندا خبر شهادت عموی مجاهدش را در جریان قتل‌عام زندان سیاسی شنید.
ندا حسنی یازده ساله بود که عمویش محمود حسنی در جریان [[قتل عام ۶۷|قتل‌عام ۶۷]] اعدام شد. این حادثه در زندگی او تأثیر بسیاری گذاشت. با ورود ندا به سنین جوانی اغلب زمان‌هایش را صرف فعالیت‌های سیاسی در دفاتر مجاهدین خلق می‌کرد. او از کانادا برای چندماه به آمریکا رفته و در پایگاه‌های مجاهدین خلق به فعالیت می‌پرداخت. خبر ترور زهرا رجبی در ترکیه از وقایعی بود که بر ندا حسنی تأثیر بسیاری گذاشت.<ref name=":0">زندگینامه مجاهد شهید ندا حسنی ـ سیمای آزادی، ۳۰ خرداد ۱۳۸۴</ref>


عزمش برای مبارزه با خمینی راسخ‌تر شد. او همیشه بیشترین تلاش را در فعالیت‌های اجتماعی به‌خرج می‌داد. هم‌چنین در تظاهرات و اعتصاب غذا، در تجمعات اعتراضی ایرانیان خارج از کشور در حمایت از مقاومت ایران، ندا حسنی همیشه فعال و پرتلاش در صفوف نخست، حاضر بود. در سال ۱۳۶۸، پس از مرگ خمینی، وقتی پدر ندا برای پیوستن به [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی]] به منطقه‌ی مرزی ایران و عراق سفر کرد، جرقه‌ای در ذهن ندا درخشید که می‌توان به [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران]] پیوست و برای آزادی مردم و میهن از چنگال رژیم حاکم به رزم پرداخت. از آن به بعد ندا ندایی دیگر بود. گاه برای چند ماه به پایگاه‌های مجاهدین در آمریکا می‌رفت و به فعالیت‌های گوناگون اجتماعی و تبلیغی و سیاسی می‌پرداخت. درسال ۱۳۷۲، خبر ترور دل‌خراش مجاهد شهید زهرا رجبی (فائزه) در ترکیه توسط تروریست‌های رژیم ایران، ندا حسنی را به‌شدت تکان داد. او عکس‌های پیکر خونین شهید [[ترور زهرا رجبی|زهرا رجبی]] را به این و آن نشان می‌داد و با چشمان پراشک به آن‌ها می‌نگریست و پیاپی می‌گریست و تکرار می‌کرد: «آخر خواهر فائزه بی دفاع بود!».<ref name=":0">زندگینامه مجاهد شهید ندا حسنی ـ سیمای آزادی، ۳۰ خرداد ۱۳۸۴</ref>
ندا حسنی در سال ۱۳۷۴ در کانادا دیپلم  گرفت و قصد داشت در رشته ی کامپیوتر به تحصیل ادامه دهد. با این وجود شور و شوق پیوستن به صورت کامل به مجاهدین خلق و ارتش آزادی‌بخش در عراق را نیز با خود داشت. او بسیار تحت تأثیر وقایع ایران بود. اطرافیانش نقل می‌کنند که وی همواره از کودکان خیابانی سخن می‌گفت. در کیف خود عکس یک کودک خیابانی را همیشه به همراه داشت و می‌گفت: «این بچه‌ی من است»
 
=== نامه‌ی ندا حسنی به پدرش ===
باباجان سلام، حالت چطوره؟ الان نشسته بودم و داشتم کتاب قتل‌عام زندانیان سیاسی را می‌خواندم که یک‌دفعه خیلی یادت افتادم و گفتم چند خط بنویسم. مطمئن هستم که این کتاب را چندین بار خوانده‌ای، ولی خودم هر بار که قسمتی از آن را می‌خوانم ناخوداگاه یاد عمو می‌افتم و تازه کمی احساس می‌کنم که شرایطی که در آن بود را می‌فهمم، خیلی یاد آن روزهایی می‌افتم که با ماماجان و باباجان می‌رفتیم ملاقات، نمی‌دانم باورت بشود یا نه، ولی خیلی از صحنه‌های ملاقات را خوب یادم هست. بعضی وقت‌ها خیلی بیشتر دلم می‌خواهد در مورد عمو می‌دانستم ولی حیف که نیستی برایم تعریف کنی. اگر یک بار وقت کردی زندگی‌نامه‌اش را برایم کامل بنویس و بفرست خیلی دوست دارم بدانم.
[[پرونده:ندای4.JPG|جایگزین=ندا حسنی در ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|بندانگشتی|ندا حسنی در ارتش آزادی‌بخش ملی ایران]]
درسال ۱۳۷۴: ندا حسنی دیپلم تحصیلی دوره‌ی دبیرستان را گرفت، ولی مدت‌ها بود که شور و شوق مبارزه، در او قوی‌تر از درس و مدرسه شده بود. او همه جا از پیوستن به ارتش آزادی صحبت می‌کرد. همان سال قرار بود در رشته‌ی مهندسی کامپیوتر به دانشگاه برود ولی تمام هوش و حواسش در پی سرنوشت میهن و مردمش در زیر ستم [[روح‌الله خمینی|خمینی]] بود. در آن سال‌ها، رئیس جمهور برگزیده‌ی [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]]، به فرانسه عزیمت کرده بود و ندا هم‌واره از طرح‌های شورای ملی مقاومت، و از این‌که مریم، کودکان ایران را نجات خواهد داد صحبت می‌کرد. ندا حسنی می‌گفت ۷ میلیون، بچه‌های بی‌سرپناه و کودکان خیابانی ایران، بچه‌های من هستند. همیشه در کیفش یک عکس کودک خیابانی داشت و آن را به دیگران نشان می‌داد و می‌گفت ”این بچه‌ی من است”. او که حالا دیگر به فعالیت تمام وقت در انجمن‌های هوادار سازمان مجاهدین مشغول بود، برآن شدکه پدرو مادرش را قانع کند که به پیوستن او به ارتش آزادی‌بخش ملی ایران رضایت بدهند.
 
ندا حسنی سرانجام در سال ۱۳۷۶، دانشگاه و زندگی و آسایش را رها کرد و به ارتش آزادی‌بخش ملی ایران پیوست و به یکی از رزمندهای پرشور تبدیل شد. همه از روحیه‌ی سرشار او سخن می‌گفتند. به نوشته‌ی هم‌رزمانش، ندا به‌زودی همه‌ی موانعی را که بر سر راه یک دختر جوان برای تبدیل شدن به یک رزمنده‌ی توانمند و کارآ قراردارد، کنار زد و در همه‌ی امور نظامی، توانایی‌های خود را نشان داد. از همه بیشتر، انگیزه‌ی او برای آزادی میهنش چشم را می‌گرفت. او هرگاه که با یارانش صحبت می‌کرد از رنج مردم ایران و شوق رهایی‌شان می‌گفت.<ref name=":0" />


ندا حسنی که در عین تحصیل مشغول به فعالیت در انجمن‌ها و دفاتر مجاهدین خلق بود تصمیم‌گرفت پدر و مادرش را برای پیوستن به ارتش آزادی‌بخش و سفر به عراق قانع کند. سرانجام ندا حسنی در سال ۱۳۷۶تصمیم گرفت به ارتش آزادی‌بخش و مجاهدین در عراق بپیوندد.<ref name=":0" />
== تحصیلات ==
== تحصیلات ==
ندا حسنی برنامه‌نویس کامپیوتر بود. او در سال ۱۳۶۲، همراه با پدر و مادرش به کانادا رفت. درسال ۱۳۷۴: دیپلم تحصیلی دوره‌ی دبیرستان را گرفت.<ref name=":0" />  
ندا حسنی برنامه‌نویس کامپیوتر بود. او در سال ۱۳۶۲، همراه با پدر و مادرش به کانادا رفت. درسال ۱۳۷۴: دیپلم تحصیلی دوره‌ی دبیرستان را گرفت.<ref name=":0" />  


ندا تحصیلات دانشگاهیش را در رشته انفورماتیک در دانشگاه کارلتون اتاوا در کشور کانادا ادامه می‌داد؛ اما آشنایی او با آرمان‌های مجاهدین و به‌ویژه تأثیری که از شهادت عمویش پذیرفته بود، مسیر زندگی او را عوض کرد. ندا حسنی درحالی‌که می‌دید مردم ایران زیر شکنجه نظام جمهوری اسلامی ایران هستند، درس‌خواندن و زندگی و آسایش در غرب را رها کرد و در سال ۱۳۷۶، به‌عنوان یک مبارز حرفه‌ای به مقاومت ایران پیوست.<ref name=":1">[https://library.besoyepirozi.com/resistance-events/42991-2019-04-01-21-00-47 شهادت عشق فروزان آزادی ـ سایت به سوی پیروزی]</ref>  
ندا تحصیلات دانشگاهیش را در رشته انفورماتیک در دانشگاه کارلتون اتاوا در کشور کانادا ادامه می‌داد؛ اما آشنایی او با آرمان‌های مجاهدین و به‌ویژه تأثیری که از شهادت عمویش پذیرفته بود، مسیر زندگی او را عوض کرد. ندا حسنی درحالی‌که می‌دید مردم ایران زیر شکنجه نظام جمهوری اسلامی ایران هستند، درس‌خواندن و زندگی و آسایش در غرب را رها کرد و در سال ۱۳۷۶، به‌عنوان یک مبارز حرفه‌ای به مقاومت ایران پیوست.<ref name=":1">[https://library.besoyepirozi.com/resistance-events/42991-2019-04-01-21-00-47 شهادت عشق فروزان آزادی ـ سایت به سوی پیروزی]</ref>


== پیوستن به  ارتش آزادی‌بخش ==
=== نامه‌ی ندا حسنی به پدرش ===
باباجان سلام، حالت چطوره؟ الان نشسته بودم و داشتم کتاب قتل‌عام زندانیان سیاسی را می‌خواندم که یک‌دفعه خیلی یادت افتادم و گفتم چند خط بنویسم. مطمئن هستم که این کتاب را چندین بار خوانده‌ای، ولی خودم هر بار که قسمتی از آن را می‌خوانم ناخودآگاه یاد عمو می‌افتم و تازه کمی احساس می‌کنم شرایطی که در آن بود را می‌فهمم، خیلی یاد آن روزهایی می‌افتم که با ماماجان و باباجان می‌رفتیم ملاقات، نمی‌دانم باورت بشود یا نه، ولی خیلی از صحنه‌های ملاقات را خوب یادم هست. بعضی وقت‌ها خیلی بیشتر دلم می‌خواهد در مورد عمو می‌دانستم ولی حیف که نیستی برایم تعریف کنی. اگر یک بار وقت کردی زندگی‌نامه‌اش را برایم کامل بنویس و بفرست خیلی دوست دارم بدانم.
== [[کودتای ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳|کودتای ۱۷ ژوئن]] و خودسوزی‌ها ==
== [[کودتای ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳|کودتای ۱۷ ژوئن]] و خودسوزی‌ها ==
[[پرونده:ندای3.JPG|بندانگشتی|420x420پیکسل|مراسم گرامیداشت ندا حسنی]]
[[پرونده:ندای3.JPG|بندانگشتی|420x420پیکسل|مراسم گرامیداشت ندا حسنی]]