کاربر:Abbas/صفحه تمرین5: تفاوت میان نسخه‌ها

پرش به ناوبری پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۶: خط ۳۶:
| sidebox          =  
| sidebox          =  
}}
}}
'''مبارزه''' راه و روش  ایجاد تغییر در جامعه است. انسان در طول تاریخ خود همواره برای رسیدن به آزادی و زندگی بهتر مبارزه کرده است. تاریخ انسان از نخستین روزها شاهد مبارزه مستمر انسان‌ها برای نیل به آزادی بوده است. این مبارزه از زمان نظام‌های برده داری تا همین امروز ادامه داشته است.   
'''مبارزه''' علم ایجاد تغییر در جامعه است. انسان در طول تاریخ خود همواره برای رسیدن به آزادی و زندگی بهتر مبارزه کرده است. تاریخ انسان از نخستین روزها شاهد مبارزه مستمر انسان‌ها برای نیل به آزادی بوده است. این مبارزه از زمان نظام‌های برده داری تا همین امروز ادامه داشته است.   


مبارزات اقوام و ملیت‌های مختلف به اشکال مختلف ادامه داشته و شاهد پیروزی‌ها و شکست‌های متعددی بوده است. امروزه پیچیدگی جوامع انسانی و نظام‌های دیکتاتوری به شکلی درآمده است که ادامه مبارزه نیازمند برخورداری از دانش مبارزه است. در واقع مبارزه یک علم است که باید آن‌را آموخت و دارای قوانین و اصولی است که عدول از آنان مبارزات اجتماعی و سیاسی را دچار شکست می‌کند.   
مبارزات اقوام و ملیت‌های مختلف به اشکال مختلف ادامه داشته و شاهد پیروزی‌ها و شکست‌های متعددی بوده است. امروزه پیچیدگی جوامع انسانی و نظام‌های دیکتاتوری به شکلی درآمده است که ادامه مبارزه نیازمند برخورداری از دانش مبارزه است. در واقع مبارزه یک علم است که باید آن‌را آموخت و دارای قوانین و اصولی است که عدول از آنان مبارزات اجتماعی و سیاسی را دچار شکست می‌کند.   
خط ۱۷۵: خط ۱۷۵:
در نتیجه باید گفت در اوج وحدت و همبستگی نیروها، خواه و ناخواه باید یک جایگزین سیاسی یا آلترناتیو عرضه کرد که در نقش جبهه‌ی واحد عمل کند. این جایگزین و آلترناتیو، فقط برای مرحله‌ی بعد از سرنگونی دیکتاتوری لازم نیست بلکه  قبل از آن و ضروری تر از آن، برای سرنگونی و در مرحله سرنگونی استبداد لازم است تا بتواند قیام و سرنگونی را به سرانجام برساند.<ref name=":0" />
در نتیجه باید گفت در اوج وحدت و همبستگی نیروها، خواه و ناخواه باید یک جایگزین سیاسی یا آلترناتیو عرضه کرد که در نقش جبهه‌ی واحد عمل کند. این جایگزین و آلترناتیو، فقط برای مرحله‌ی بعد از سرنگونی دیکتاتوری لازم نیست بلکه  قبل از آن و ضروری تر از آن، برای سرنگونی و در مرحله سرنگونی استبداد لازم است تا بتواند قیام و سرنگونی را به سرانجام برساند.<ref name=":0" />
== پذیرش هژمونی نیروی پیشتاز ==
== پذیرش هژمونی نیروی پیشتاز ==
یکی از اصول حاکم بر مبارزه برعلیه دیکتاتوری در جهت سرنگونی آن و تغییر جامعه پذیرش هژمونی نیرویی است که در جنگ علیه رژیم حاکم پیشتاز است و در راه مبارزه قیمت بیشتری می‌دهد و در یک کلام ذیصلاح است. این یک اصل است که در مبارزه بر علیه دیکتاتوری و استبداد باید نیروی پیشتاز و با صلاحیت‌تر را تقویت کرد. مسعود رجوی فرمانده ارتش آزادی‌ بخش ملی ایران در یک سئوال و جواب در جریان یک نشست درونی مجاهدین با یکی از زنان رزمنده‌ی ارتش آزادی‌بخش که در نشریه مجاهد شماره ۳۱۷ در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ منتشر شد این موضوع را این‌گونه توضیح می‌دهد.   
یکی از اصول حاکم بر مبارزه برعلیه دیکتاتوری در جهت سرنگونی آن و تغییر جامعه پذیرش هژمونی نیرویی است که در جنگ علیه رژیم حاکم پیشتاز است و در راه مبارزه قیمت بیشتری می‌دهد و در یک کلام ذیصلاح است. این یک اصل است که در مبارزه بر علیه دیکتاتوری و استبداد باید نیروی پیشتاز و با صلاحیت‌تر را تقویت کرد. [[مسعود رجوی]] فرمانده [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌ بخش ملی ایران]] در یک سئوال و جواب در جریان یک نشست درونی مجاهدین با یکی از زنان رزمنده‌ی [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش]] که در نشریه مجاهد شماره ۳۱۷ در تاریخ ۲۹ شهریور ۱۳۷۲ منتشر شد این موضوع را این‌گونه توضیح می‌دهد.   


مسعودرجوی: حاضری به یک سؤال جواب بدهی؟ بارها در سخنان مختلف، چه مسئول اول سازمان‌تان و چه من گفته‌ایم، اگر کسی از نظر سیاسی از مجاهدین ذیصلاح‌تر باشد، ما در مقابل او زانو خواهیم زد. این جمله را به یاد می‌آوری؟
[[مسعود رجوی]]: حاضری به یک سؤال جواب بدهی؟ بارها در سخنان مختلف، چه مسئول اول سازمان‌تان و چه من گفته‌ایم، اگر کسی از نظر سیاسی از مجاهدین ذیصلاح‌تر باشد، ما در مقابل او زانو خواهیم زد. این جمله را به یاد می‌آوری؟


- بله
- بله
خط ۱۹۷: خط ۱۹۷:
- با چیزهایی که گفتید فکر می‌کنم باید هژمونی و صلاحیت و اولویت سیاسی آن‌را بپذیریم
- با چیزهایی که گفتید فکر می‌کنم باید هژمونی و صلاحیت و اولویت سیاسی آن‌را بپذیریم


مسعود رجوی خطاب به حضار: اگر نپذیرید خائنید، آری یا نه؟
[[مسعود رجوی]] خطاب به حضار: اگر نپذیرید خائنید، آری یا نه؟


حضار: بله
حضار: بله


مسعود رجوی هم‌چنین طی پیامی در سال ۱۳۷۵ به مناسبت ۲۲ بهمن گفت: <blockquote>«هم‌چنان‌که بارها گفته‌ایم، اگر در صحنه‌ی عمل مبارزاتی و مشی سیاسی، نیروی مقاوم و سازمان و تشکیلات و در یک‌کلمه رهبری بهتر و کارآمدتری برای سرنگونی رژیم خمینی با مرزبندی خدشه‌ناپذیر با دیکتاتوری دست‌نشانده‌ی سابق عرضه شود، ما با تمام توش و توان دربرابرش زانو می‌زنیم و هرمرام و مسلکی هم که داشته باشد، با حفظ اعتقادات‌مان و حتی انتقادات‌مان، رهبریش را به‌جان و دل می‌پذیریم. من از اینهم فراتر رفته‌ام. گفته‌ام و تکرار می‌کنم که اگر برای پیش رفتن انقلاب دموکراتیک نوین ایران و برای سرنگونی استبداد دینی ضروری باشد، ما آمادگی داریم، شورا و سازمان مجاهدین و ارتش آزادی‌بخش را هم منحل  کنیم.»<ref name=":1">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل ششم</ref></blockquote>
[[مسعود رجوی]] هم‌چنین طی پیامی در سال ۱۳۷۵ به مناسبت ۲۲ بهمن گفت: <blockquote>«هم‌چنان‌که بارها گفته‌ایم، اگر در صحنه‌ی عمل مبارزاتی و مشی سیاسی، نیروی مقاوم و سازمان و تشکیلات و در یک‌کلمه رهبری بهتر و کارآمدتری برای سرنگونی رژیم [[روح‌الله خمینی|خمینی]] با مرزبندی خدشه‌ناپذیر با دیکتاتوری دست‌نشانده‌ی سابق عرضه شود، ما با تمام توش و توان دربرابرش زانو می‌زنیم و هرمرام و مسلکی هم که داشته باشد، با حفظ اعتقادات‌مان و حتی انتقادات‌مان، رهبریش را به‌جان و دل می‌پذیریم. من از اینهم فراتر رفته‌ام. گفته‌ام و تکرار می‌کنم که اگر برای پیش رفتن انقلاب دموکراتیک نوین ایران و برای سرنگونی استبداد دینی ضروری باشد، ما آمادگی داریم، شورا و [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین]] و [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش]] را هم منحل  کنیم.»<ref name=":1">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل ششم</ref></blockquote>
== سلسله مراتب تضادها ==
== سلسله مراتب تضادها ==
نیروی مبارز در جریان مبارزه با مسائل و تضادهای متعدد روبه‌روست. برای برخورد با تضادها باید اصول حاکم برا سلسله مراتب تضادها را دانست و طبق آن عمل کرد. این اصول عبارتند از:
نیروی مبارز در جریان مبارزه با مسائل و تضادهای متعدد روبه‌روست. برای برخورد با تضادها باید اصول حاکم برا سلسله مراتب تضادها را دانست و طبق آن عمل کرد. این اصول عبارتند از:
خط ۲۲۰: خط ۲۲۰:
بعد از جنگ جهانی دوم، اغلب کشورهای جهان نازیسم و فاشیسم را مرام‌هایی ضدبشر شناختند و در قوانین خود هر گونه تبلیغ و ترویج آنها را جرم و مستوجب کیفر اعلام کردند.  
بعد از جنگ جهانی دوم، اغلب کشورهای جهان نازیسم و فاشیسم را مرام‌هایی ضدبشر شناختند و در قوانین خود هر گونه تبلیغ و ترویج آنها را جرم و مستوجب کیفر اعلام کردند.  


به عنوان مثال در مورد ایران، از ۳۰خرداد ۱۳۶۰، استراتژی جبهه‌ی خلق، تغییر و سرنگونی رژیم ولایت فقیه برای آزادی و جایگزین کردن حاکمیت جمهور مردم، یعنی توده‌ی مردم ایران است. فصل مشترک جبهه‌ی خلق، تعارض وتضاد آشتی ناپذیر با دیکتاتوری ولایت فقیه و غصب حاکمیت مردم ایران است. استراتژی سرنگونی از همین جا حقانیت و ضرورت پیدا می‌کند. سازمان مجاهدین خلق از ۳۰خرداد سال ۶۰ تا کنون، از این اصل بنیادین در هیچ شرایطی کوتاه نیامده و پیوسته بر آن تاکید کرده است.  
به عنوان مثال در مورد ایران، از ۳۰خرداد ۱۳۶۰، استراتژی جبهه‌ی خلق، تغییر و سرنگونی [[رژیم ولایت فقیه]] برای آزادی و جایگزین کردن حاکمیت جمهور مردم، یعنی توده‌ی مردم ایران است. فصل مشترک جبهه‌ی خلق، تعارض وتضاد آشتی ناپذیر با دیکتاتوری ولایت فقیه و غصب حاکمیت مردم ایران است. استراتژی سرنگونی از همین جا حقانیت و ضرورت پیدا می‌کند. [[سازمان مجاهدین خلق ایران|سازمان مجاهدین خلق]] از [[تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰|۳۰خرداد سال ۶۰]] تا کنون، از این اصل بنیادین در هیچ شرایطی کوتاه نیامده و پیوسته بر آن تاکید کرده است.  


رژیم ولایت فقیه حاکمیت مردم را در جریان انقلاب مردم ایران برضد دیکتاتوری سلطنتی، ربوده و آن را به مایملک خداگونه و انحصاری خود تبدیل کرده است. حق حاکمیت مردم ایران را غصب کرده است. بر طبق استراتژی مجاهدین خلق، «ولایت» و حکومت و حاکمیت آن مطلقاً نامشروع و سراپا باطل است.
[[رژیم ولایت فقیه]] حاکمیت مردم را در جریان انقلاب مردم ایران برضد دیکتاتوری سلطنتی، ربوده و آن را به مایملک خداگونه و انحصاری خود تبدیل کرده است. حق حاکمیت مردم ایران را غصب کرده است. بر طبق استراتژی [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]]، «ولایت» و حکومت و حاکمیت آن مطلقاً نامشروع و سراپا باطل است.


خواست مقدم و عاجل مردم ایران، آزادی و حاکمیت مردم است و این جز از طریق سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه به‌دست نمی آید. نفی کامل رژیم ولایت فقیه، مرز متمایز  وخط قرمز پیکار آزادی مردم ایران، معیار تشخیص دوست از دشمن، مبنای تنظیم‌رابطه با همه‌ی افراد و جریان‌های سیاسی، و شاخص جذب و دفع نیروهاست. هویت سیاسی ایرانیان میهن‌دوست و آزادی‌خواه بر همین اساس تعریف و مشخص می‌شود.
خواست مقدم و عاجل مردم ایران، آزادی و حاکمیت مردم است و این جز از طریق سرنگونی [[رژیم ولایت فقیه|رژیم ولایت‌فقیه]] به‌دست نمی آید. نفی کامل رژیم ولایت فقیه، مرز متمایز  وخط قرمز پیکار آزادی مردم ایران، معیار تشخیص دوست از دشمن، مبنای تنظیم‌رابطه با همه‌ی افراد و جریان‌های سیاسی، و شاخص جذب و دفع نیروهاست. هویت سیاسی ایرانیان میهن‌دوست و آزادی‌خواه بر همین اساس تعریف و مشخص می‌شود.


بنابراین «جبهه‌ی خلق» یا «جبهه‌ی مردم ایران»، به معنی پرچمی دربرگیرند‌ه‌ی تمام طبقات و اقشار و جریان‌ها و نیروها و افراد ایرانی است که خواستار تغییرو سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه و برقراری دموکراسی، ودر یک کلام، خواستار حاکمیت جمهور مردم ایران هستند.
بنابراین «جبهه‌ی خلق» یا «جبهه‌ی مردم ایران»، به معنی پرچمی دربرگیرند‌ه‌ی تمام طبقات و اقشار و جریان‌ها و نیروها و افراد ایرانی است که خواستار تغییرو سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه و برقراری دموکراسی، ودر یک کلام، خواستار حاکمیت جمهور مردم ایران هستند.


«جبهه‌ی خلق» یا «جبهه‌ی مردم ایران»، دربرگیرنده‌ی مجموعه‌ی نیروهایی است که  مشترکاً تحت ستم و سرکوب رژیم ولایت فقیه قرار دارند و به همین خاطر می‌توانند به‌طور مشترک و همبسته و متحد در سرنگونی این رژیم شرکت  و آن را محقق کنند.  
«جبهه‌ی خلق» یا «جبهه‌ی مردم ایران»، دربرگیرنده‌ی مجموعه‌ی نیروهایی است که  مشترکاً تحت ستم و سرکوب [[رژیم ولایت فقیه]] قرار دارند و به همین خاطر می‌توانند به‌طور مشترک و همبسته و متحد در سرنگونی این رژیم شرکت  و آن را محقق کنند.  


معیار عمده برای شناخت و تعیین اعضا و اجزای «جبهه‌ی خلق» یا «جبهه‌ی مردم ایران» در برابر رژیم ولایت فقیه، منافع مشخص عینی آنها در پیشرفت جامعه و توانایی آنها برای شرکت در به انجام رساندن وظیفه‌ی سرنگونی است.  
معیار عمده برای شناخت و تعیین اعضا و اجزای «جبهه‌ی خلق» یا «جبهه‌ی مردم ایران» در برابر رژیم ولایت فقیه، منافع مشخص عینی آنها در پیشرفت جامعه و توانایی آنها برای شرکت در به انجام رساندن وظیفه‌ی سرنگونی است.  


برای همسویی و اشتراک و اتحاد عمل در همین خصوص شورای ملی مقاومت ایران طرح «جبهه‌ی همبستگی ملی برای سرنگونی استبداد مذهبی» را ارائه کرده است.
برای همسویی و اشتراک و اتحاد عمل در همین خصوص [[شورای ملی مقاومت ایران]] طرح «[[جبهه‌ی همبستگی ملی]] برای سرنگونی استبداد مذهبی» را ارائه کرده است.


کلمات ضدخلقی و ضدمردمی، در تضاد و تعارض با آزادی و حاکمیت مردم معنا و مفهوم پیدا می‌کند. مصداق این تعریف در زمان شاه، دیکتاتوری سلطنتی بود و  اکنون  استبداد مذهبی رژیم ولایت فقیه، است. در همین راستا شالود‌ه‌ی شورای ملی مقاومت ایران از روز نخست، «نه شاه، نه شیخ » بوده است.   
کلمات ضدخلقی و ضدمردمی، در تضاد و تعارض با آزادی و حاکمیت مردم معنا و مفهوم پیدا می‌کند. مصداق این تعریف در زمان شاه، دیکتاتوری سلطنتی بود و  اکنون  استبداد مذهبی [[رژیم ولایت فقیه]]، است. در همین راستا شالود‌ه‌ی [[شورای ملی مقاومت ایران]] از روز نخست، «نه شاه، نه شیخ » بوده است.   


با این تعریف همه‌ی مدافعان دیکتاتوری، بالاخص مدافعان و مأموران و قلم زنان و مداحان رژیم ولایت فقیه و اصل ولایت فقیه که عمود خیمه‌ی استبداد مذهبی و قانون اساسی آن است ؛ از جبهه‌ی خلق خارج و در جبهه‌ی ضدمردم ایران قرارمی‌گیرند. هم‌چنین همه‌ی کسانی  که به‌جای سرنگونی نظام ولایت فقیه در صدد سربریدن و نابودی و متلاشی کردن مجاهدین و شورای ملی مقاومت ایران هستند، هر کس و در هر کجا و تحت هر عنوان و پوششی که باشد، ادامه و امتداد همین رژیم در داخل یا خارج کشور است.  
با این تعریف همه‌ی مدافعان دیکتاتوری، بالاخص مدافعان و مأموران و قلم زنان و مداحان رژیم ولایت فقیه و اصل ولایت فقیه که عمود خیمه‌ی استبداد مذهبی و قانون اساسی آن است ؛ از جبهه‌ی خلق خارج و در جبهه‌ی ضدمردم ایران قرارمی‌گیرند. هم‌چنین همه‌ی کسانی  که به‌جای سرنگونی نظام ولایت فقیه در صدد سربریدن و نابودی و متلاشی کردن مجاهدین و [[شورای ملی مقاومت ایران]] هستند، هر کس و در هر کجا و تحت هر عنوان و پوششی که باشد، ادامه و امتداد همین رژیم در داخل یا خارج کشور است.  


از آن‌جا که استراتژی نفی و سرنگونی ولایت فقیه، حقانیت و ضرورت دارد و مهمترین و بالاترین اصل و فصل مشترک جبهه خلق است.
از آن‌جا که استراتژی نفی و سرنگونی ولایت فقیه، حقانیت و ضرورت دارد و مهمترین و بالاترین اصل و فصل مشترک جبهه خلق است.


=== استقبال از هرگونه فاصله گرفتن از دیکتاتوری ===
=== استقبال از هرگونه فاصله گرفتن از دیکتاتوری ===
نیروی انقلابی از خروج از جبهه‌ی خلق و تغییر آشکار یا بالفعل تضاد اصلی علیه مقاومت که به‌سود دیکتاتوری است، متنفراست. نیروی انقلابی باید گرایشهای اپورتونیستی و کمرنگ شدن مرزبندی‌ها و خطوط قرمز در قبال تمامیت دیکتاتوری حاکم  و مدافعان و همسویان آن را محکوم کند و از بارزشدن خصایص اپورتونیستی و زدن زیرآب مقاومت تمام عیار در برابر  دیکتاتوری، منزجربوده و آن‌را افشا کند.
نیروی انقلابی از خروج از جبهه‌ی خلق و تغییر آشکار یا بالفعل تضاد اصلی علیه مقاومت که به‌سود دیکتاتوری است، متنفراست. نیروی انقلابی باید گرایش‌های اپورتونیستی و کمرنگ شدن مرزبندی‌ها و خطوط قرمز در قبال تمامیت دیکتاتوری حاکم  و مدافعان و همسویان آن را محکوم کند و از بارزشدن خصایص اپورتونیستی (فرصت طلبانه) و زدن زیرآب مقاومت تمام عیار در برابر  دیکتاتوری، منزجربوده و آن‌را افشا کند.


اما دقیقاً به‌خاطر جدیت و ایستادگی در برابر دیکتاتوری، به‌طور مضاعف، هر نیروی انقلابی، باید از هر گونه فاصله گرفتن نیروها و جریانات مختلف از دیکتاتوری استقبال کند. باید از تمام ابزار لازم برای تضعیف استبداد حاکم استفاده کرد. هر نیرو یا هر فردی حتی اگر به اندازه یک قدم از دیکتاتوری فاصله بگیرد باید از طرف انقلابیون و نیروهایی که برای سرنگونی استبداد عزم جزم دارند و برای آن تلاش می‌کنند مورد استقبال قرار گیرند. این نه یک امر دلبخواه، بلکه یک وظیفه ملی و میهنی و انقلابی، بر اساس همان تعاریف و شاخص‌ها و معیارهایی است که در اثبات صداقت نسبت به استراتژی سرنگونی و مبانی آن، وجود دارد.
اما دقیقاً به‌خاطر جدیت و ایستادگی در برابر دیکتاتوری، به‌طور مضاعف، هر نیروی انقلابی، باید از هر گونه فاصله گرفتن نیروها و جریانات مختلف از دیکتاتوری استقبال کند. باید از تمام ابزار لازم برای تضعیف استبداد حاکم استفاده کرد. هر نیرو یا هر فردی حتی اگر به اندازه یک قدم از دیکتاتوری فاصله بگیرد باید از طرف انقلابیون و نیروهایی که برای سرنگونی استبداد عزم جزم دارند و برای آن تلاش می‌کنند مورد استقبال قرار گیرند. این نه یک امر دلبخواه، بلکه یک وظیفه ملی و میهنی و انقلابی، بر اساس همان تعاریف و شاخص‌ها و معیارهایی است که در اثبات صداقت نسبت به استراتژی سرنگونی و مبانی آن، وجود دارد.


به عنوان مثال وقتی آیت‌الله منتظری که در اعلمیت او بر سایرین جای تردید نبود، به عدم صلاحیت و عزل خامنه‌ای از ولایت حکم داد، مسعود رجوی در ۱۹تیر ۱۳۸۸،  این حکم را «شایان تقدیر» خواند  و یادآوری کرد:<blockquote>«بالاترین سرمایه‌ی دنیوی و اخروی منتظری در پیشگاه خدا و خلق همانا عزل او توسط خمینی دجال از منصب جانشینی، به‌خاطر اعتراض به قتل عام زندانیان مجاهد است»</blockquote>مسعود رجوی هم‌چنین گفت: <blockquote>«جای آن دارد که آقای منتظری که اکنون در ۸۷ سالگی به‌سرمی‌برد، برای خیر دنیا و آخرت خود و جبران مافات، قبل از ممات، تمامی حق و حقیقت را خالصانه و لوجه الله با مردم ایران در میان بگذارد. حق و حقیقت همانا غصب حاکمیت حقوق مردم ایران و سرقت انقلاب ضدسلطنتی تحت عنوان ولایت فقیه است. لکه‌ی ننگ و رژیمی که باید بالکل از تاریخ ایران و از دامن مطهر اسلام علوی زدوده شود…امیدواریم که آقای منتظری در همین رابطه، هرگونه «ترس از مخلوق» و کفار و مشرکان آزادی و حقوق ملت ایران از قبیل خامنه‌ای و احمدی نژاد را به کناری بگذارد و به این وسیله دین خود را به ایران و اسلام و به‌ویژه به  ائمة تشیع، ادا کند. در راستای  ادای همین وظیفه، برای او آرزوی سلامت و توفیق و طول عمر می‌کنم.»</blockquote>در نمونه‌ی دیگر در روز سیزدهم تیر ۸۸، روزنامه‌ی کیهان، موسوی را به ارتکاب «جنایت»، انجام «مأموریت دیکته شده‌ی بیرونی» و ایفای نقش «ستون پنجم» دشمن متهم کرد که  یا باید «توبه» کند و «عذر تقصیر» بخواهد یا “مجازات قطعی را به جرم قتل انسانهای بی گناه، برپایی آشوب و بلوا، اجیر کردن اراذل و اوباش برای تعرض به جان و مال و ناموس مردم، همکاری آشکار با بیگانگان و ایفای نقش ستون پنجم آمریکا ” بپذیرد.
به عنوان مثال وقتی آیت‌الله منتظری که در اعلمیت او بر سایرین جای تردید نبود، به عدم صلاحیت و عزل [[سید علی خامنه ای|خامنه‌ای]] از ولایت حکم داد، [[مسعود رجوی]] در ۱۹تیر ۱۳۸۸،  این حکم را «شایان تقدیر» خواند  و یادآوری کرد:<blockquote>«بالاترین سرمایه‌ی دنیوی و اخروی منتظری در پیشگاه خدا و خلق همانا عزل او توسط [[روح‌الله خمینی|خمینی]] دجال از منصب جانشینی، به‌خاطر اعتراض به [[قتل عام ۶۷|قتل عام زندانیان مجاهد]] است»</blockquote>[[مسعود رجوی]] هم‌چنین گفت: <blockquote>«جای آن دارد که آقای منتظری که اکنون در ۸۷ سالگی به‌سرمی‌برد، برای خیر دنیا و آخرت خود و جبران مافات، قبل از ممات، تمامی حق و حقیقت را خالصانه و لوجه الله با مردم ایران در میان بگذارد. حق و حقیقت همانا غصب حاکمیت حقوق مردم ایران و سرقت [[انقلاب ضد سلطنتی|انقلاب ضدسلطنتی]] تحت عنوان ولایت فقیه است. لکه‌ی ننگ و رژیمی که باید بالکل از تاریخ ایران و از دامن مطهر اسلام علوی زدوده شود…امیدواریم که آقای منتظری در همین رابطه، هرگونه «ترس از مخلوق» و کفار و مشرکان آزادی و حقوق ملت ایران از قبیل [[سید علی خامنه ای|خامنه‌ای]] و احمدی نژاد را به کناری بگذارد و به این وسیله دین خود را به ایران و اسلام و به‌ویژه به  ائمة تشیع، ادا کند. در راستای  ادای همین وظیفه، برای او آرزوی سلامت و توفیق و طول عمر می‌کنم.»</blockquote>در نمونه‌ی دیگر در روز سیزدهم تیر ۸۸، روزنامه‌ی کیهان، [[میرحسین موسوی|موسوی]] را به ارتکاب «جنایت»، انجام «مأموریت دیکته شده‌ی بیرونی» و ایفای نقش «ستون پنجم» دشمن متهم کرد که  یا باید «توبه» کند و «عذر تقصیر» بخواهد یا “مجازات قطعی را به جرم قتل انسان‌های بی گناه، برپایی آشوب و بلوا، اجیر کردن اراذل و اوباش برای تعرض به جان و مال و ناموس مردم، همکاری آشکار با بیگانگان و ایفای نقش ستون پنجم آمریکا ” بپذیرد.


مسعود رجوی بلافاصله در پیامی اعلام کرد که به‌دور از هر گونه نکوهش و بستانکاری از موسوی، وظیفه و اصول ما اقتضا می‌کند که در برابر تهدیدها و تیغ کشی خامنه‌ای، نکات زیررا خاطر نشان کنیم:<blockquote>«محکوم کردن هرگونه تعرض و ستمی که بر موسوی و خانواده و اطرافیان او در چارچوب همین رژیم جریان دارد. هم‌چنین اخطار به رژیم در مورد محاکمه ومجازات وی با تاکید براین‌که مسئولیت هر گونه تعرض، دستگیری یا اقدام تروریستی بر عهده‌ی شخص خامنه ای است.</blockquote>
[[مسعود رجوی]] بلافاصله در پیامی اعلام کرد که به‌دور از هر گونه نکوهش و بستانکاری از [[میرحسین موسوی|موسوی]]، وظیفه و اصول ما اقتضا می‌کند که در برابر تهدیدها و تیغ کشی [[سید علی خامنه ای|خامنه‌ای]]، نکات زیررا خاطر نشان کنیم:<blockquote>«محکوم کردن هرگونه تعرض و ستمی که بر [[میرحسین موسوی|موسوی]] و خانواده و اطرافیان او در چارچوب همین رژیم جریان دارد. هم‌چنین اخطار به رژیم در مورد محاکمه ومجازات وی با تاکید براین‌که مسئولیت هر گونه تعرض، دستگیری یا اقدام تروریستی بر عهده‌ی شخص خامنه‌ای است.</blockquote>
#<blockquote>هشدار نسبت به امنیت و سلامت آقای موسوی و درخواست از دبیرکل و شورای امنیت ملل متحد برای اعزام بلادرنگ یک  هیات نظارت بین المللی به تهران در همین خصوص و وادار کردن رژیم به ابطال انتخابات نامشروع و پذیرش  انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد براساس حق حاکمیت مردم ایران.</blockquote>
#<blockquote>هشدار نسبت به امنیت و سلامت آقای [[میرحسین موسوی|موسوی]] و درخواست از دبیرکل و شورای امنیت ملل متحد برای اعزام بلادرنگ یک  هیات نظارت بین المللی به تهران در همین خصوص و وادار کردن رژیم به ابطال انتخابات نامشروع و پذیرش  انتخابات آزاد تحت نظر ملل متحد براساس حق حاکمیت مردم ایران.</blockquote>
#<blockquote>فراخوان به ملل متحد، به کمیسیون حقیقت یاب بین‌المللی، به حقوقدانان و سازمان‌های  جهانی مدافع حقوق بشر، و به همه‌ی دولت‌هایی که نتیجه‌ی انتخابات قلابی در ایران را به رسمیت نشناخته‌اند؛ برای ارجاع پرونده‌ی این انتخابات و سرکوب مردم ایران و کشتار بیگناهان به شورای امنیت ملل متحد.</blockquote>
#<blockquote>فراخوان به ملل متحد، به کمیسیون حقیقت یاب بین‌المللی، به حقوقدانان و سازمان‌های  جهانی مدافع حقوق بشر، و به همه‌ی دولت‌هایی که نتیجه‌ی انتخابات قلابی در ایران را به رسمیت نشناخته‌اند؛ برای ارجاع پرونده‌ی این انتخابات و سرکوب مردم ایران و کشتار بیگناهان به شورای امنیت ملل متحد.</blockquote>
<blockquote>بی گمان باز گشودن پرونده‌ی انتخابات ایران در شورای امنیت، در خدمت صلح جهانی است. زیرا به ممانعت از تسلیح اتمی و صدور تروریسم و دست اندازی فاشیسم مذهبی حاکم برایران به عراق و لبنان و فلسطین هم منجر می‌شود».<ref name=":2">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل هشتم</ref></blockquote>
<blockquote>بی گمان باز گشودن پرونده‌ی انتخابات ایران در شورای امنیت، در خدمت صلح جهانی است. زیرا به ممانعت از تسلیح اتمی و صدور تروریسم و دست اندازی فاشیسم مذهبی حاکم برایران به عراق و لبنان و فلسطین هم منجر می‌شود».<ref name=":2">کتاب استراتژی قیام و سرنگونی - فصل هشتم</ref></blockquote>
خط ۲۶۳: خط ۲۶۳:
باید توجه کرد که منظور از عنصر جهت یاب و هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده، اسم و نام نیست، بلکه راه و رسم است. صورت ظاهر نیست، بلکه خط مشی عملی و واقعی است.  
باید توجه کرد که منظور از عنصر جهت یاب و هدایت کننده و دستگاه و تشکیلات رهبری کننده، اسم و نام نیست، بلکه راه و رسم است. صورت ظاهر نیست، بلکه خط مشی عملی و واقعی است.  


مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت در بحبوحه‌ی قیام‌های سال ۱۳۸۸ در این‌باره گفت:  
[[مسعود رجوی]] مسئول [[شورای ملی مقاومت ایران|شورای ملی مقاومت]] در بحبوحه‌ی قیام‌های سال ۱۳۸۸ در این‌باره گفت:  
[[پرونده:صحنه‌ای از قیام آبان ۹۸ در ایران.JPG|جایگزین=نمایی از قیام آبان ۱۳۹۸ در ایران و مبارزه قهر آمیز|بندانگشتی|نمایی از قیام آبان ۱۳۹۸ در ایران و مبارزه قهر آمیز ]]
[[پرونده:صحنه‌ای از قیام آبان ۹۸ در ایران.JPG|جایگزین=نمایی از قیام آبان ۱۳۹۸ در ایران و مبارزه قهر آمیز|بندانگشتی|نمایی از قیام آبان ۱۳۹۸ در ایران و مبارزه قهر آمیز ]]
<blockquote>«ما با عبا و عمامه و شخص خمینی، دعوا نداشتیم. دعوای ما با خط ارتجاعی حاکمیت آخوند تحت عنوان «ولایت فقیه»، به‌جای حاکمیت مردم است. با کُت و کلاه و کراوات شاه و فرد او هم دعوا نداشتیم، دعوای ما با خط دیکتاتوری و وابستگی بود. حالا هم که به بحث قیام اشتغال داریم، با هیچ‌کس در داخل یا خارج رژیم ولایت فقیه، دعوای‌مان فردی و شخصی و شکلی و ظاهری نیست. صورت مسئله اینست که کدام عنصر و خط مشی هدایت کننده می‌تواند، شرّ رژیم ولایت فقیه را از سر مردم ایران کم کند. سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه، اصول خود را دارد. از یک‌ طرف باید مشی و روش لازم  برای این کار را دریافت که همان استراتژی و تاکتیکی است که باید متناسب و مبتنی بر قانونمندی‌های این رژیم باشد و خصایص ویژ‌ه‌ی رژیم ولایت فقیه و رابطه‌های ضروری ناشی از ماهیت آن را در نظر بگیرد. از طرف دیگر مشروط به وحدت و همبستگی نیروها و ارائه‌ی آلترناتیو دموکراتیک است.</blockquote><blockquote>اما قبل از این‌که استراتژی سرنگونی را موضوع  بحث و سوال و جواب قرار بدهیم من می‌خواهم  روشن کنم و با صراحت بگویم که اگر موسوی و امثال او بتوانند قیام را به جانب سرنگونی این رژیم یا اصلاح آن هدایت کنند، که لازمه‌اش با همان شاخص‌هایی که در مورد اصلاح طلبان واقعی گفتیم نفی ولایت فقیه است، البته که باید هژمونی و رهبری سیاسی آنها را با حفظ مواضع و نقطه‌نظرهای خودمان بپذیریم. این وظیفه‌ی ماست و از آن به هیچ وجه رویگردان نیستیم و خجالت هم نمی‌کشیم و با صدای بلند هم می‌گوییم. آن چه خجالت دارد این است که آنها اهل این کار نباشند و ما با دنباله‌روی از «موسویان» و هرکس که به ولایت فقیه پایبند است، خاک در چشم قیام و قیام آفرینان بپاشیم و قیام، سرد و بی‌روح و خاموش شود. در زمان شاه هم، خجالت از آن اپورتونیست‌هایی بود که در یک مقطع، مجاهدین را با چپ‌نمایی‌های میان تهی به ‌سود خمینی متلاشی کردند و الا تا سال ۵۴، همین رفسنجانی، می گفت: خمینی بدون مجاهدین آب هم نمی‌تواند بخورد»<ref name=":1" /></blockquote>
<blockquote>«ما با عبا و عمامه و شخص [[روح‌الله خمینی|خمینی]]، دعوا نداشتیم. دعوای ما با خط ارتجاعی حاکمیت آخوند تحت عنوان «ولایت فقیه»، به‌جای حاکمیت مردم است. با کُت و کلاه و کراوات [[محمدرضا پهلوی|شاه]] و فرد او هم دعوا نداشتیم، دعوای ما با خط دیکتاتوری و وابستگی بود. حالا هم که به بحث قیام اشتغال داریم، با هیچ‌کس در داخل یا خارج [[رژیم ولایت فقیه]]، دعوای‌مان فردی و شخصی و شکلی و ظاهری نیست. صورت مسئله اینست که کدام عنصر و خط مشی هدایت کننده می‌تواند، شر رژیم ولایت فقیه را از سر مردم ایران کم کند. سرنگونی دیکتاتوری ولایت فقیه، اصول خود را دارد. از یک‌ طرف باید مشی و روش لازم  برای این کار را دریافت که همان استراتژی و تاکتیکی است که باید متناسب و مبتنی بر قانونمندی‌های این رژیم باشد و خصایص ویژ‌ه‌ی [[رژیم ولایت فقیه]] و رابطه‌های ضروری ناشی از ماهیت آن را در نظر بگیرد. از طرف دیگر مشروط به وحدت و همبستگی نیروها و ارائه‌ی آلترناتیو دموکراتیک است.</blockquote><blockquote>اما قبل از این‌که استراتژی سرنگونی را موضوع  بحث و سوال و جواب قرار بدهیم من می‌خواهم  روشن کنم و با صراحت بگویم که اگر [[میرحسین موسوی|موسوی]] و امثال او بتوانند قیام را به جانب سرنگونی این رژیم یا اصلاح آن هدایت کنند، که لازمه‌اش با همان شاخص‌هایی که در مورد [[اصلاح‌طلبی در جمهوری اسلامی|اصلاح طلبان]] واقعی گفتیم نفی ولایت فقیه است، البته که باید هژمونی و رهبری سیاسی آنها را با حفظ مواضع و نقطه‌نظرهای خودمان بپذیریم. این وظیفه‌ی ماست و از آن به هیچ وجه رویگردان نیستیم و خجالت هم نمی‌کشیم و با صدای بلند هم می‌گوییم. آن چه خجالت دارد این است که آن‌ها اهل این کار نباشند و ما با دنباله‌روی از «موسویان» و هرکس که به ولایت فقیه پایبند است، خاک در چشم قیام و قیام آفرینان بپاشیم و قیام، سرد و بی‌روح و خاموش شود. در زمان شاه هم، خجالت از آن اپورتونیست‌هایی بود که در یک مقطع، مجاهدین را با چپ‌نمایی‌های میان تهی به ‌سود [[روح‌الله خمینی|خمینی]] متلاشی کردند و الا تا سال ۵۴، همین رفسنجانی، می گفت: [[روح‌الله خمینی|خمینی]] بدون مجاهدین آب هم نمی‌تواند بخورد»<ref name=":1" /></blockquote>


== ابزار سرنگونی دیکتاتوری ==
== ابزار سرنگونی دیکتاتوری ==
بعد از تمام مراحل و کشف قانونمدی‌های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی هر جامعه سوال پیش رو برای هر نیروی انقلابی این است که با چه ابزار و راه‌کاری می‌توان دیکتاتوری را سرنگون کرد. البته این ابزار و راه و روش سرنگونی در ارتباط تنگاتنگ با مراحل قبل یعنی شناخت از دشمن است. امری نیست که به تمایل یک نیروی انقلابی و مبارز بستگی داشته باشد، بلکه از دل قانونمند‌ی‌های حاکم بر جامعه و از دل شناخت دشمن بیرون می‌آید. اگر پایه‌های دیکتاتوری هنوز مستحکم نشده و امکان مبارزه پارلمانی وجود دارد پس باید از این طریق و مراجعه به آراء مردم دیکتاتوری را کنار زد. اگر استبداد پایه‌های حکومت خود را محکم کرده و تمام جامعه را به نفع خود بلوکه کرده و بسته است، شکل مبارزه تفاوت می‌کند و مبارزه‌ی قهر آمیز ضروری است.   
بعد از تمام مراحل و کشف قانونمدی‌های تاریخی و اجتماعی و اقتصادی هر جامعه سوال پیش رو برای هر نیروی انقلابی این است که با چه ابزار و راه‌کاری می‌توان دیکتاتوری را سرنگون کرد. البته این ابزار و راه و روش سرنگونی در ارتباط تنگاتنگ با مراحل قبل یعنی شناخت از دشمن است. امری نیست که به تمایل یک نیروی انقلابی و مبارز بستگی داشته باشد، بلکه از دل قانونمند‌ی‌های حاکم بر جامعه و از دل شناخت دشمن بیرون می‌آید. اگر پایه‌های دیکتاتوری هنوز مستحکم نشده و امکان مبارزه پارلمانی وجود دارد پس باید از این طریق و مراجعه به آراء مردم دیکتاتوری را کنار زد. اگر استبداد پایه‌های حکومت خود را محکم کرده و تمام جامعه را به نفع خود بلوکه کرده و بسته است، شکل مبارزه تفاوت می‌کند و مبارزه‌ی قهر آمیز ضروری است.   


به عنوان مثال می‌توان به سال‌های بین سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ در ایران اشاره کرد. در آن سال‌ها جامعه ایران و حاکمیت شاه در حال گذار از یک جامعه نیمه فئودالی که اساسا زیر نفوذ فئودال‌های تحت نفوذ بریتانیا بودند به یک جامعه سرمایه‌داری وابسته تحت نفوذ ابرقدرت جدید یعنی ایالات متحده بود. در این میان و در این دوران انتقال یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که امکان مبارزه پارلمانتاریستی را برای احزاب ملی از قبیل جبهه ملی و نهضت آزادی ایران فراهم کرد. در ادامه شاه توانست در سال ۱۳۴۲ با مانور اصلاحات ارضی و انقلاب سفید حاکمیت خود را یک‌پایه کند و رژیمش را به یک نظام سرمایه‌داری وابسته تغییر دهد. در واقع دیکتاتوری سلطنتی در این مقطع امکان هر گونه مبارزه پارلمانی را به بن بست کشاند. شاخص این دوران نیز سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ بود. این واقعه در تاریخ ایران به گورستان رفرمیسم مشهور است. احزابی مانند جبهه ملی و نهضت آزادی دیگر کارایی خود را از دست دادند.   
به عنوان مثال می‌توان به سال‌های بین سال‌های ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲ در ایران اشاره کرد. در آن سال‌ها جامعه ایران و حاکمیت [[محمدرضا پهلوی|شاه]] در حال گذار از یک جامعه نیمه فئودالی که اساسا زیر نفوذ فئودال‌های تحت نفوذ بریتانیا بودند به یک جامعه سرمایه‌داری وابسته تحت نفوذ ابرقدرت جدید یعنی ایالات متحده بود. در این میان و در این دوران انتقال یک فضای باز سیاسی ایجاد شد که امکان مبارزه پارلمانتاریستی را برای احزاب ملی از قبیل [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] و [[نهضت آزادی ایران]] فراهم کرد. در ادامه شاه توانست در سال ۱۳۴۲ با مانور [[اصلاحات ارضی]] و [[انقلاب سفید]] حاکمیت خود را یک‌پایه کند و رژیمش را به یک نظام سرمایه‌داری وابسته تغییر دهد. در واقع دیکتاتوری سلطنتی در این مقطع امکان هر گونه مبارزه پارلمانی را به بن بست کشاند. شاخص این دوران نیز سرکوب [[قیام ۱۵ خرداد|قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲]] بود. این واقعه در تاریخ ایران به گورستان رفرمیسم مشهور است. احزابی مانند [[جبهه ملی ایران|جبهه ملی]] و [[نهضت آزادی]] دیگر کارایی خود را از دست دادند.   


از ۱۵ خرداد ۴۲ به بعد ابزار و راه و روش سرنگونی و مبارزه با دیکتاتوری شاه مبارزه قهر آمیز بود و برای پیشبرد آن تشکیل سازمان‌های انقلابی مخفی مانند سازمان مجاهدین خلق ایران و سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران که مشی مبارزه مسلحانه را در پیش گرفتند در دستور کار انقلابیون قرار گرفت.   
از ۱۵ خرداد ۴۲ به بعد ابزار و راه و روش سرنگونی و مبارزه با دیکتاتوری شاه مبارزه قهر آمیز بود و برای پیشبرد آن تشکیل سازمان‌های انقلابی مخفی مانند [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] و [[سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران]] که مشی مبارزه مسلحانه را در پیش گرفتند در دستور کار انقلابیون قرار گرفت.   


در مورد رژیم ولایت فقیه سرنگونی رژیم، یک امر خودبه‌خودی نیست. یعنی نباید انتظار داشت که رژیم خودبه خود بیفتد یا بیاید اعتراف و معذرت خواهی بکند که زیاد جنایت کرده و بعد هم خودش بگذارد برود. پس وقتی صحبت از سرنگونی رژیم ولایت فقیه به میان می‌آید این امر مستلزم قیام است.  خود قیام، مستلزم این‌است که امکان پاگرفتنش وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، بایستی موانع قیام، (یعنی چیزهائی که دست و پای توده‌ی مردم را می‌بندندکه نتوانند قیام کنند) برکنار و کنار زده بشوند. یعنی فرصت و لحظه‌ی مناسب برای قیام، در دسترس قرار بگیرد. در سال‌های اولیه بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ که مجاهدین جنگ مسلحانه بر علیه رژيم ولایت فقیه را شروع کردند، مجاهدین درپی استراتژی سرنگونی، می‌خواستند آن را با قیام شهری محقق کنند که البته لازمه‌اش این بود که ابتدا تور اختناق ولایت‌فقیه از هم بگسلد و پاره شود تا امکان تمرکز و تجمع نیرو برای قیام توده‌های شهری فراهم شود. اما جنگ مانع بود. مانع جنگ باید کنار زده می‌شد. ارتش آزادی‌بخش ملی برای محقق کردن همین هدف در سال ۱۳۶۵ تآسیس شد.<ref name=":3" />  
در مورد [[رژیم ولایت فقیه]] سرنگونی رژیم، یک امر خودبه‌خودی نیست. یعنی نباید انتظار داشت که رژیم خودبه خود بیفتد یا بیاید اعتراف و معذرت خواهی بکند که زیاد جنایت کرده و بعد هم خودش بگذارد برود. پس وقتی صحبت از سرنگونی [[رژیم ولایت فقیه]] به میان می‌آید این امر مستلزم قیام است.  خود قیام، مستلزم این‌است که امکان پاگرفتنش وجود داشته باشد. به عبارت دیگر، بایستی موانع قیام، (یعنی چیزهائی که دست و پای توده‌ی مردم را می‌بندندکه نتوانند قیام کنند) برکنار و کنار زده بشوند. یعنی فرصت و لحظه‌ی مناسب برای قیام، در دسترس قرار بگیرد. در سال‌های اولیه بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ که مجاهدین [[مبارزه مسلحانه|جنگ مسلحانه]] بر علیه رژيم ولایت فقیه را شروع کردند، مجاهدین درپی استراتژی سرنگونی، می‌خواستند آن را با قیام شهری محقق کنند که البته لازمه‌اش این بود که ابتدا تور اختناق ولایت‌فقیه از هم بگسلد و پاره شود تا امکان تمرکز و تجمع نیرو برای قیام توده‌های شهری فراهم شود. اما جنگ مانع بود. مانع جنگ باید کنار زده می‌شد. [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران|ارتش آزادی‌بخش ملی]] برای محقق کردن همین هدف در سال ۱۳۶۵ تآسیس شد.<ref name=":3" />  


در ادامه و بعد از فراز و نشیب‌های گوناگون در جنگ بین مجاهدین خلق و رژیم ولایت فقیه استراتژی کانون‌های شورشی در دستور کار مجاهدین قرار گرفت. این کانون‌ها در واقع واحدها و یکان‌های ارتش آزادی بخش هستند که در داخل ایران برای پاره کردن تور اختناق حاکم و فراهم  کردن زمینه‌هاو سمت و سو دادن به قیام تلاش می‌کنند.   
در ادامه و بعد از فراز و نشیب‌های گوناگون در جنگ بین [[سازمان مجاهدین خلق ایران|مجاهدین خلق]] و [[رژیم ولایت فقیه]] استراتژی [[کانون‌های شورشی]] در دستور کار مجاهدین قرار گرفت. این کانون‌ها در واقع واحدها و یکان‌های ارتش آزادی بخش هستند که در داخل ایران برای پاره کردن تور اختناق حاکم و فراهم  کردن زمینه‌ها و سمت و سو دادن به قیام تلاش می‌کنند.   


== منابع ==
== منابع ==
<references />
<references />