مریم اکبری منفرد: تفاوت میان نسخهها
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۳۹: | خط ۱۳۹: | ||
== سخنی از برادر مریم اکبریمنفرد == | == سخنی از برادر مریم اکبریمنفرد == | ||
... | ... مریم در سال ۱۳۶۰در شرایطی که مادرم در زندان بود تحصیلات دبستانی خود را آغاز کرد؛ و تا سطح دیپلم به به درس خواندن ادامه داد. ولی آنچه که بیشتر از هر موضوع دیگری در زندگی مریم برجسته است، درد و رنجهایی است که توسط رژیم آخوندی بر او و خانوادهمان و حالا هم به فرزندانش اعمال شده است. شگفتا که هرچه مریم در دوران کودکیاش از جنایات این رژیم رنج کشیده بود، عیناً فرزندان مریم هم همان درد و رنجها را از عوامل رژیم متحمل شدهاند. مریم در حالی که فقط ۶ سال داشت، مادرمان گرجی تنها به جرم برگزاری شب هفت فرزندش که توسط همین رژیم تیرباران شده بود، علیرغم اینکه مادری داغدیده بود، دستگیر و به زندان اوین منتقل شد؛ و مریم فقط میتوانست هر ماه یکبار به دیدن مادر، آنهم از پشت شیشه کابین ملاقات برود. در همین مراسم خواهرمان رقیه اکبریمنفرد توسط پاسداران دستگیر و به زندان اوین منتقل شد. رقیه به ۱۰ سال حبس محکوم شد؛ و با وجود اینکه در حال گذراندن دوران حبسش بود، در سال ۱۳۶۷ در جریان قتل عام زندانیان سیاسی به فرمان خمینی سربدار شد. | ||
زندگی مریم همواره با دردها و فراقها همراه بود. در ۲۸ شهریورماه ۱۳۶۰، علیرضا یکی دیگر از برادرانمان که تنها ۲۰ سال داشت، به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران، توسط نظام جمهوری اسلامی تیرباران شد؛ و بدون اینکه جسدش به خانواده تحویل داده شود، شبانه در مزار بهشت زهرا به خاک سپرده شد. مریم در مهرماه ۱۳۶۴، و در زمانی که ۱۰ ساله بود، با تیرباران برادر دیگرمان غلامرضا که او نیز جرمش هواداری از سازمان مجاهدین بود، مواجه | زندگی مریم همواره با دردها و فراقها همراه بود. در ۲۸ شهریورماه ۱۳۶۰، علیرضا یکی دیگر از برادرانمان که تنها ۲۰ سال داشت، به جرم هواداری از سازمان مجاهدین خلق ایران، توسط نظام جمهوری اسلامی تیرباران شد؛ و بدون اینکه جسدش به خانواده تحویل داده شود، شبانه در مزار بهشت زهرا به خاک سپرده شد. مریم در مهرماه ۱۳۶۴، و در زمانی که ۱۰ ساله بود، با تیرباران برادر دیگرمان غلامرضا که او نیز جرمش هواداری از سازمان مجاهدین بود، مواجه شد. جسد غلامرضا هم بدون تحویل به خانواده، شبانه در مزار بهشت زهرا خاکسپاری شد. نهایتاً هم در سال ۱۳۶۷ در جریان قتل عام زندانیان سیاسی خواهر و برادرمان رقیه و عبدالرضا به جرم هواداری از مجاهدین حلقآویز شدند. عجبا که همهی این فراقها و شهادتها مقدمهای بود برای اینکه مریم به خاطر نسبت خانوادگی با برادران اعدام شدهاش و در حالی که خانهدار و دارای سه فرزند خردسال بود، فقط و فقط به جرم داشتن رابطه خانوادگی با برادران شهیدش به ۱۵ سال حبس محکوم میشود. این جرم عیناً در جلسه دادگاه مریم توسط قاضی صلواتی به تفهیم شد. او به مریم اکبری منفرد گفته بود: «تو جور برادران و خواهرانت را میکشی» | ||
شگفتا که باز هم جای جلاد و قربانی عوض میشود. بهجای اینکه سردمداران این جنایات ضدبشری مجازات شوند، قربانی به دلیل داشتن رابطه خانوادگی به تحمل حبس طولانیمدت محکوم میشود. در حال حاضر مریم یازدهمین سال محکومیتش را بدون حتی یک ساعت مرخصی سپری میکند. حالا نوبت سارا دختر خردسال مریم بود که در موقع دستگیری مادرش کمتر از ۴ سال داشت و باید همان مسیر مریم را برای ملاقات مادرش تا پشت کابین ملاقات طی کند...<ref>مصاحبه با حمیدرضا اکبریمنفرد برادر مریم اکبریمنفرد</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
<references /> | <references /> |