۶٬۰۱۲
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
از معلمین و مربیان عارف فزوینی میتوان اشاره کرد به حاجی صادق خرازی، آقاشیخ رضای خوش نویس، محمدرضای کتابفروش و آقاشیخ علی شالی معروف به سکاک.<ref name=":1" /> | از معلمین و مربیان عارف فزوینی میتوان اشاره کرد به حاجی صادق خرازی، آقاشیخ رضای خوش نویس، محمدرضای کتابفروش و آقاشیخ علی شالی معروف به سکاک.<ref name=":1" /> | ||
عارف قزوینی، با طبع آزادگی که داشت، به کمک صدای دلنشین خود، محبوبیت و معروفیت بسیار یافت و چون ارزش هنر خود را شناخته بود در سن ۱۳ سالگی به دنیای موسیقی وارد و تحت تعلیم ”حاجی صادق خرازی” به تعلیم صدا و فراگرفتن اصول علمی موسیقی پرداخت و در این راه به پیشرفت تا آنجا که تقریبا” در هنر موسیقی به نسبت تحصیل و مطالعه، رشد سریعی نمود و به ساختن تصنیف پرداخت. عارف قزوینی نخستین کسی است که شعر و موسیقی را به صورت تصنیف با مضامین بکر اجتماعی تؤام ساخت؛ و با این ابتکار که از نظر روح حساس و محدودیتهای محیط و احتماع بسیار شایان توجه و قابل اهمیت بود به انعکاس افکار خویش پرداخت و بدین ترتیب بُعد سرکش و دمکرات خود را در هدایت جامعه و آشنا ساختن مردم به حقوق اجتماعی به کار واداشت.<ref name=":0">[ | عارف قزوینی، با طبع آزادگی که داشت، به کمک صدای دلنشین خود، محبوبیت و معروفیت بسیار یافت و چون ارزش هنر خود را شناخته بود در سن ۱۳ سالگی به دنیای موسیقی وارد و تحت تعلیم ”حاجی صادق خرازی” به تعلیم صدا و فراگرفتن اصول علمی موسیقی پرداخت و در این راه به پیشرفت تا آنجا که تقریبا” در هنر موسیقی به نسبت تحصیل و مطالعه، رشد سریعی نمود و به ساختن تصنیف پرداخت. عارف قزوینی نخستین کسی است که شعر و موسیقی را به صورت تصنیف با مضامین بکر اجتماعی تؤام ساخت؛ و با این ابتکار که از نظر روح حساس و محدودیتهای محیط و احتماع بسیار شایان توجه و قابل اهمیت بود به انعکاس افکار خویش پرداخت و بدین ترتیب بُعد سرکش و دمکرات خود را در هدایت جامعه و آشنا ساختن مردم به حقوق اجتماعی به کار واداشت.<ref name=":0">[https://ganjoor.net/aref/tasnifha/sh10/ گنجور - از خون جوانان وطن لاله دمیده]</ref> | ||
== مسافرت == | == مسافرت == | ||
خط ۷۶: | خط ۷۶: | ||
=== یکی از شعرهای معروف عارف قزوینی === | === یکی از شعرهای معروف عارف قزوینی === | ||
< | هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد | ||
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد | |||
از ابر کرم، خطه ری رشک ختن شد | |||
دلتنگ چو من مرغ قفس بهر وطن شد | |||
چه کجرفتاری ای چرخ | |||
چه بدکرداری ای چرخ | |||
سر کین داری ای چرخ | |||
نه دین داری، | |||
نه آیین داری ای چرخ | |||
<nowiki>***</nowiki> | |||
از خون جوانان وطن لاله دمیده | |||
از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده | |||
در سایه گل بلبل از این غصه خزیده | |||
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده | |||
چه کجرفتاری ای چرخ | |||
چه بدکرداری ای چرخ | |||
سر کین داری ای چرخ | |||
نه دین داری، | |||
نه آیین داری ای چرخ | |||
'''''***''''' | |||
خوابند وکیلان و خرابند وزیران | |||
بردند به سرقت همه سیم و زر ایران | |||
ما را نگذارند به یک خانه ویران | |||
یارب بستان داد فقیران ز امیران | |||
چه کجرفتاری ای چرخ | |||
چه بدکرداری ای چرخ | |||
سر کین داری ای چرخ | |||
نه دین داری، | |||
نه آیین داری ای چرخ | |||
'''''***''''' | |||
از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن | |||
مشتی گرت از خاک وطن هست بهسر کن | |||
غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن | |||
اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن | |||
چه کجرفتاری ای چرخ | |||
چه بد کرداری ای چرخ | |||
سر کین داری ای چرخ | |||
نه دین داری، | |||
نه آیین داری ای چرخ | |||
'''''***''''' | |||
از دست عدو ناله من از سر درد است | |||
اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است | |||
جانبازی عشاق، نه چون بازی نرد است | |||
مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است | |||
چه کجرفتاری ای چرخ | |||
چه بدکرداری ای چرخ | |||
سر کین داری ای چرخ | |||
نه دین داری، | |||
نه آیین داری ای چرخ | |||
'''''***''''' | |||
عارف ز ازل، تکیه بر ایام ندادهاست | |||
جز جام، به کس دست، چو خیام ندادهاست | |||
دل جز بهسر زلف دلارام ندادهاست | |||
صد زندگی ننگ بیک نام ندادهاست | |||
چه کجرفتاری ای چرخ | |||
چه بدکرداری ای چرخ | |||
سر کین داری ای چرخ | |||
نه دین داری،<blockquote>نه آیین داری ای چرخ<ref name=":0" /></blockquote> | |||
== <small>مخالفت با دستگاه ظلم و بیدادگری حکام</small> == | == <small>مخالفت با دستگاه ظلم و بیدادگری حکام</small> == | ||
<small>مخالفت با دستگاه ظلم و بیدادگری حکام و زمامداران کشور که از نزدیک دیده بود کوتاهی نمیکرد. | <small>عارف قزوینی از مخالفت با دستگاه ظلم و بیدادگری حکام و زمامداران کشور که از نزدیک دیده بود کوتاهی نمیکرد. بهویژه هنگامی که مشروطیت ایران بهدست محمدعلی میرزا تعطیل شد و عدهای از رجال نیز با وی همقدم شدند و بهدستور بیگانگان کاخ آمال و آرزوی مردم را در هم ریختند؛ طوفانی در روح وی پدید آمد</small><ref name=":2">علماوعرفا - [http://olama-orafa1393.ir/?p=7467 زندگی نامه عارف قزوینی]</ref> | ||
چنانکه گوید: | چنانکه گوید: | ||
پارتی زلف تو از بسکه ز | پارتی زلف تو از بسکه ز دلها دارد//روز و شب بی سببی عربده با ما دارد | ||
کاش | کاش کابینهی زلفت شود از شانه پریش // کو پریشانی ما جمله مهیا دارد | ||
با که این درد توان گفت که والا حضرت // در نیابت روش حضرت والا دارد | با که این درد توان گفت که والا حضرت // در نیابت روش حضرت والا دارد | ||
عارف به علت سر پرشور و بی باکی خاصی که داشت بیشتر اوقات متواری و در حال مسافرت و | عارف قزوینی به علت سر پرشور و بی باکی خاصی که داشت بیشتر اوقات متواری و در حال مسافرت و رفت و آمد در بین اصفهان و تهران بود او در همین مسافرتها با رجال آزادیخواه تماس میگرفت و مردم را به مخالفت با دستگاه حکام وقت میشورانید. او بنواحی غرب و بغداد و کرمانشاهان و استانبول نیز مسافرت و مدتی در آن شهرها با آزادیخواهان همکاری کرد و در قیام آذربایجان با ملت همگام شد و به خراسان نیز مسافرت کرد. | ||
در مورد اتحاد اسلامی نیز اقداماتی نمود ولی این راه را ادامه نداد او دارای خصائصی بود از قبیل وطن دوستی، آزادگی، شوریدگی، صمیمیت، حساسیت شدید و به تندخویی نیز مشهور بود از جمله اشعار وطن دوستانهٔ اوست:<ref name=":2" /> | در مورد اتحاد اسلامی نیز اقداماتی نمود ولی این راه را ادامه نداد او دارای خصائصی بود از قبیل وطن دوستی، آزادگی، شوریدگی، صمیمیت، حساسیت شدید و به تندخویی نیز مشهور بود از جمله اشعار وطن دوستانهٔ اوست:<ref name=":2" /> |
ویرایش