کاربر:3ave/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
'''سالروز تاسيس ميليشاي مجاهد خلق'''<ref>اينترنت - سالروز تاسيس ميليشاي [https://www.youtube.com/watch?v=_g9ttc5XeCA مجاهدخلق]</ref> | '''سالروز تاسيس ميليشاي مجاهد خلق'''<ref>اينترنت - سالروز تاسيس ميليشاي [https://www.youtube.com/watch?v=_g9ttc5XeCA مجاهدخلق]</ref> | ||
'''مطالب ويژه'''<ref>سايت مجاهدين - سردار ارتش [https://www.articles.besoyepirozi.com/special-articles/52998-2018-02-21-05-35-26 آزاديبخش]</ref> | |||
==== حسین ابریشمچی - در نگاهی کوتاه: ==== | |||
==== مجاهد خلق حسین ابریشمچی ==== | |||
==== زندانی سیاسی در زندانهای ساواک ==== | |||
==== سردار صحنههای انقلاب درونی مریم رهایی ==== | |||
==== از برجستهترین فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران ==== | |||
==== عضو شورای ملی مقاومت ایران ==== | |||
==== شهادت: 7آبان 1394 - حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی ==== | |||
==== حسین ابریشمچی- دوران حاکمیت دیکتاتوری سلطنتی: ==== | |||
==== مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی، یکی از فرزندان خانواده بزرگ ابریشمچی، در سال 1334در تهران دیده به جهان گشود. حسین ابریشمچی در سالهای آغازین دهه پنجاه، دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، که با ضربه سال 1350به مقاومت مسلحانه پیشتازان مجاهد علیه استبداد سلطنتی، با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او از طریق برادر بزرگتر خود، مجاهد خلق مهدی ابریشمچی، با خط مشی، ایدئولوژی و سیاستهای سازمان بیشتر آشنا شد و به هواداری از مجاهدین پرداخت. این هواداری بهای خود را داشت. حسین ابریشمچی در سال 1353دستگیر شد و تا سال 1356در زندان کمیته مشترک و سپس در زندان قصر، در اسارت بود. ==== | |||
==== حسین ابریشمچی - قیام 57و سالهای آغازین پس از آن: ==== | |||
==== با پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی یکی از برجستهترین سازماندهان میلیشیای مجاهد خلق برای دفاع از آزادیهای مردم در برابر ارتجاع خمینی بود. او یکی از آموزگاران نسل میلیشیای مجاهد خلق بود. در آن سالها، که خمینی هنوز امکان سرکوب مطلق را نداشت، مجاهدین از فضای به نسبت باز سیاسی ناشی از انقلاب، برای روشن کردن افکار مردم و جوانان ایران، سود میجستند. هدف آنان، افشای ماهیت ارتجاعی خمینی بود. ابزار این مبارزه سیاسی افشاگرانه، نشریه مجاهد، میتینگها و فعالیت میلیشیای مجاهد خلق بود. ==== | |||
==== پس از مدت کوتاهی، به یمن فعالیت و مسئولیتپذیری کادرهای ارزشمند سازمان، کادرهایی مانند فرمانده محمد ضابطی و حسین ابریشمچی، محبوبیت مجاهدین در دل مردم و جوانان ایران جای گرفت. تیراژ نشریه مجاهد، به 600هزار نسخه رسید و میلیشیا، اکنون یکهای چند صد هزار نفره گشته بود. یکهای که یکی از فرماندهان پرشورش، حسین ابریشمچی بود. ==== | |||
==== پس از دو و نیم سال نبرد سیاسی افشاگرانه با دیکتاتوری خمینی، و شهادت بیش از 50شهید مجاهد خلق به دست جنایتکاران رژیم آخوندی، در یک بزنگاه تاریخی، سرفصل 30خرداد فرا رسید. مقطعی که مجاهدین یا باید با خط سرخ حسینی به آن پاسخ میدادند، یا باید فرصتطلبی پیشه کرده، خود را کنار میکشیدند و در نهایت مانند خیانت حزب توده در کودتای سال 1332بر ضددولت ملی مصدق، منفور تاریخ ایران میشدند. اما ذلت و تسلیم از مجاهدین به دور بود. از اینرو، آنها در تدارک تظاهرات بزرگ برآمدند. فرمانده حسین ابریشمچی، یکی از سازماندهندگان آن تظاهرات بزرگ بود. ==== | |||
==== حسین ابریشمچی در این رابطه میگوید: «در این شرایط دیگر برای هیچ کس از مجاهدین تردیدی نبود که باید این تظاهرات عظیم چند صدهزار نفره را انجام میدادیم. برای اینکه تعیین تکلیف با خمینی اتمامحجت و تعیینتکلیف شود؛ ولی در پیش پای این تظاهرات، یک مشکل جدی وجود داشت. آن هم این بود که در شرایط بگیر و ببند رژیم، در شرایطی که اوباشان و پاسدارهای رژیم، هر تجمع حتی 4- 5نفره را در خیابان، کوچه، مغازه و حتی در خانهها (اگر میتوانستند) میریختند، سرکوب میکردند، دستگیر میکردند، چماقکشی میکردند و... در چنین شرایطی، برگزاری یک چنین تظاهرات عظیم چند صدهزار نفره در تهران، آن هم در روز روشن و بدون اعلام قبلی، چون اعلام قبلی نمیشد کرد، بسیار کار سختی بود. آخر با چه تاکتیکهایی؟ چه طرحی؟». ==== | |||
==== حسین ابریشمچی - ارتش آزادیبخش ملی ایران: ==== | |||
==== مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی سالها در نبردهای ارتش آزادیبخش، از فرماندهان برجسته ارتش آزادی بود. او در عملیات کبیر فروغ جاویدان، فرماندهی یک تیپ ارتش آزادیبخش را برعهده داشت. ==== | |||
==== حسین ابریشمچی میگوید: «... روز سوم مرداد، روز حرکت و پیشروی ارتش آزادیبخش بود. تاکتیک محوری این عملیات مبتنی بود بر سرعت بالا و ضربت... ما کرند و اسلامآباد را فتح کردیم. سپس پیشرویمان را به سوی کرمانشاه ادامه دادیم... درچنین موقعیت تاریخی، اگر ارتش آزادی دست به یک تعرض کامل انقلابی نمیزد، مردم ایران، مجاهدین، شورای ملی مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش، نخستین بازنده بودند. به این ترتیب ارتش آزادی با برافروختن فروغ جاویدان، راهحل مقاومت انقلابی را تضمین کرد. بنابراین آن تصمیم و آن اقدام، پاسخ به یک ضرورت تاریخی بود، برای اینکه خمینی دست پیش پیدا نکند».... ==== | |||
==== حسین ابریشمچی - دیدگاههای ایدئولوژیک: ==== | |||
==== یکی از درخشانترین صحنههای نبرد و سرداری مجاهد خلق حسین ابریشمچی، پیشتازی او در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود. او با درک عمیق انقلاب رهاییبخش مریم رهایی، با شور و اشتیاقی چشمگیر، در همه صحنههای این نبرد رهایی، در صف اول به دفاع و ترویج و پیشبرد این انقلاب حاضر بود. ==== | |||
==== مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی در اردیبهشت 1368با درک عمیق پیام انقلاب مریم رهایی، در وصیتنامه خود نوشت: ==== | |||
==== «این دفتر بهمثابه وصیتنامه من است. در این دفتر تلاش کردم به حقایق ایدئولوژیکی که در رکاب مسعود و مریم به آنها رسیدم، شهادت بدهم... بار خدایا، در چنین فضای روحانی سحرگاه شانزدهم ماه مبارک رمضان، صدها و هزاران بار ترا شکرگزاری میکنم که رهبر و مرادی مانند مسعود و مریم به ما عطا کردی. رهبری عقیدتی که ضامن پیروزی مجاهدین و نسل مقاوم ایران است. بارخدایا، ما به یمن وجود این رهبری، اسلام انقلابی محمدی را شناختیم. بارخدایا، ما به یمن وجود این رهبری، از قید و بندهای اسارتبار طبقاتی رها شدیم. ما به خود اشراف پیدا کرده، سپس در حد توان و ظرفیت خود به ”تو ”رسیدیم. بارخدایا، چه غمانگیز است زنگارهای قرون و اعصار که توسط خمینی و اسلاف مرتجع و کثیف تاریخی او، بر ”اسلام محمد ”سایه افکنده است... شهادت میدهم که مسعود و مریم حضرت بقیهالله، صاحب زمان را به ما شناساندند. بارخدایا به ما آن توان را عطا کن که خادم چنین رهبری باشیم تا به آخر. بار خدایا مسعود و مریم را در کنف حمایت خودت، مصون بدار».... ==== | |||
==== حسین ابریشمچی - 30مرداد 1390: «... به یمن سرمایه عظیم ایدئولوژیکی و تاریخی که مجاهدین از آن برخوردار هستند، یعنی انقلاب مریم، و به یمن برخورداری از راهبرانی همچون برادر مسعود و خواهر مریم... به یمن پایداری و ایستادگی بیمانند و بیشکاف مجاهدین اشرفی، بر سر اصول و مرز سرخهایشان، امروز اشرفیها برای عبور از هر آزمایشی در این مرحله حساس، هزاربار جنگندهتر و پرتوانتر، آمادهتر، دستافشان و پایکوبانتر از همیشه، هستند... آری، این است رمز بقا و پیام پیروزی نهایی بر دشمن ضدبشری».... ==== | |||
==== حسین ابریشمچی - 8مرداد 92: «... پس از حدود 4دهه که افتخار هواداری و عضویت در سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران را داشته و دارم، هماکنون در اوج شرف و شور ایدئولوژیکی و انقلابی، بالاترین شرف، غرور و حیثیت و سرمایه خود را، وفاداری به راه و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران دانسته و میدانم. خدا را هزار مرتبه شکر میکنم که در این مسیر به من یاری رساند تا در آزمایشات و ابتلائات آن، سر بلند و رو سفید باشم... متعهد میشوم که در این راه، تا آخرین نفس و قطره خون، با هر گونه سستی، ضعف و سرافکندگی، مرزبندی سرخ و بیشکاف داشته باشم... ما عزم جزم کردهایم که این راه را تا به آخر و سرنگونی محتوم رژیم ضدبشری و آزادی خلقمان، ادامه دهیم»... ==== | |||
==== حسین ابریشمچی - 22آبان 1392: «... ای حسین! ای راهبر، ای راهنما. در این شب پر قدر، از تو میخواهم که پس از 120هزار شهید، آرمان مجاهدین را محقق کنی؛ از تو میخواهم که خودت حافظ و نگهبان این راه و راهبران ما، مسعود و مریم باشی. من در پیشگاه تو شهادت میدهم که خواهر مریم همین منطق، یعنی فدای حداکثر را، که صاحب آن خودت هستی، به عالیترین و با شکوهترین شکل، معرفی و ترویج کرده است. من در همینجا به خودت تعهد میدهم که لحظهای از چنگ زدن به این ارزشها، غافل نشوم... ای حسین! طنین فریاد تو در ظهر عاشورا، در صحرای کربلا در گوشم است که فریاد میزدی: ”هیهات مناالذله ”؛ من هم با همین فریاد دوباره با تو تجدیدعهد میکنم».... ==== | |||
==== حسین ابریشمچی - 27تیر 1393: «... یا علی، در این شرایط خطیر تاریخی، از تو میخواهیم مقاومت خونبار ما را یاری دهی تا قدمهای هرچه سریعتری به سوی پیروزی و رهایی خلق اسیرمان برداریم. یا علی، از تو میخواهیم که چشم دشمنانمان را کور نمایی تا از هر گونه آسیب و گزند به راهبران ما، مسعود و مریم، عاجز گردند. خدایا، مسعود و مریم را در کنف حمایت خود حفظ کن. ==== | |||
==== یاعلی! ای پیشوا و ای آقای همه مجاهدان. ما از روز نخست از تو آموختیم که به جلادان و دشمنان خدا و خلق ”نه ”گفته و بهای آن را هرچه که باشد بپردازیم. ما این راه و این مسیر را از تو آموختیم. در این شب قدر، به حق همراه و همرزمت فاطمه زهرا، هرچه زودتر چشم مردم اسیر ایران را به دیدار خواهر مریم روشن بگردان. یا علی با تو تجدید عهد میکنم در مسیر آرمان آزادی مردم ایران، مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم».... ==== | |||
==== حسین ابریشمچی - درباره حماسه عاشورای حسینی: ==== | |||
==== «... این همان لحظه حساس، لحظه بود و نبود یک مقاومت، یک جنبش انقلابی و در واقع مسیری بود که امام حسین میرفت. یزید چکار میخواست بکند؟ یزید امام حسین را بر سر یک دوراهی قرار داده بود. میگفت یا با من بیعت میکنی، یعنی یا در برابر حاکمیت من تسلیم میشوی، یا باید مرگ را انتخاب کنی! ==== | |||
==== این همان نقطه حساس تاریخیست. یعنی به ظاهر یک بنبست است؛ به ظاهر دیگر راهی وجود ندارد... اما این برای امام حسین، همان لحظه مناسب و تاریخی بود. امام حسین لحظه را شکار کرد. پاسخ مناسب و درست را، با همان جوهر فدای حداکثر برگزید. اینچنین بنبست تاریخی را شکست (و مسیر تکامل را باز کرد). یک بنبستشکنی که در دل تاریخ بهجای مانده و یزید و دودمانش را بر باد میدهد».... ==== | |||
==== حسین ابریشمچی - شهادت: ==== | |||
==== قهرمان دلاور مجاهد خلق، حسین ابریشمچی، مجاهد پرتوان آزادی، با سابقه سالها اسارت در زندان استبداد سلطنتی، فرمانده جنگاور دلیر صحنههای مقاومت شهری در برابر نهادها و عوامل سرکوب رژیم خمینی، فرمانده قهرمان تیپ در نبرد بزرگ فروغ جاویدان، سردار صفوف انقلاب آرمانی و جهاد اکبر، مدافع و مروج انقلاب ایدئولوژیک، و فرمانده صحنههای پایداری در اشرف و لیبرتی، پس از 40سال نبرد و مقاومت برای آزادی در برابر استبداد ولایت فقیه ، شامگاه پنجشنبه 7آبان 1394، در موشکباران جنایتکارانه مزدوران ولایت فقیه به لیبرتی، بهشهادت رسید. ==== | |||
منابع | منابع |
نسخهٔ ۲۱ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۰۷:۳۴
حبیبالله آشوری
حبیبالله آشوری (زاده:۱۳۱۵، گناباد مشهد - اعدام:۲۷ شهریور ۱۳۶۰، تهران) از روحانیون مخالف حکومت پهلوی وهم چنین حکومت خمینی در مشهد بود.
حبیبالله آشوری | |
---|---|
زادروز | ۱۳۱۵گناباد - مشهد |
درگذشت | ۲۷ شهریور ۱۳۶۰ (اعدام)تهران |
آثار | کتاب توحید آشوری |
وی پس از آغاز درگیری مسلحانه میان جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین خلق به همراه ۸۰ تن دیگر در زندان اوین اعدام شد. آشوری برخلاف تصور، وابسته به مجاهدین یا گروه فرقان نبود و با ترور هم مخالفت داشت.
ملاهای حاکم بر ایران در یکی از جنایات شنیع خودروحانی متعهد و مجاهد شیخ حبیبالله و آشوری را با یک گروه از مجاهدین تیرباران اعدام کردند. اعدام شهید حبیبالله، آشوری که یک روحانی مترقی و محبوب بود، ملاهای حاکم او را به دلیل انقلابی بودن و دفاع از خود واز جان گذشتگی برای مجاهدین در حکومت شاه و آخوندها و در سختترین شرایط و تاریکترین ایام تاریخ ایران به شهادت رساندند زندگی او در حمایت از سازمان مجاهدین خلق بود. روحانی مجاهد شهید شیخ حبیبالله در خانواده آشوری از یک روستایی فقیر در روستای شهرستان Gounnapad (شمال شرق ایران) به دنیا آمد؛ و از زندگی خود را در شهرستانهای خشن «مشهد» (استان خراسان - شمال شرقی ایران) و از حوزه (مدارس مذهبی سنتی) در «صحنه» شهرستان فارغالتحصیل شد.[۱]
مبارزات
اما شهید آشوری و بر خلاف بسیاری از طلاب علوم دینی و روحانیون از دیگران متمایز است از آغاز با دستورالعملها و ایدههای عملکردهای آخوندها ارتجاعی فسیل شده و تاریک اندیش آشنا است، اما او و همه اشتیاق و شور و شوق به یادگیری تاریخ، فلسفه و علوم اجتماعی مطالعات و ذهن خلاق انرژی انفجاری پذیرای او ساخته شده به طوری که موقعیت اودر، رد ایده ملاهای خمینی ارتجاعی است؛ و او بیشتر وقت خود را در دهه شصت قرن گذشته به آموزش انقلابیون جوان در صحنه و از طریق سخنرانی خود اختصاص داده قادر به آموزش و اطلاعرسانی به بسیاری از جوانان در ماهیت شیطانی و آخوندها ارتجاعی شده داشت کسانی که با استفاده از نام خدا و اسلام و قرآن و تشیع به تجارت به منظور دستیابی به اهداف و Otmaam خود بودند.
در طول دهه هفتاد قرن گذشته ا و پس از شناختن سازمان مجاهدین خلق ایران (مجاهدین خلق ایران) به آن پیوست
زندگینامه
شهید آشوری بلافاصله بعد از آشنایی با سازمان هدف خود را پیدا کردهاست. اویک انقلابی تمام عبار بود که زندگی خودرا به مباززه اختصاص دادهاست و تمام زندگی خود را وقف دفاع از سازمان تا خانه کوچک و ساده تبدیل شدهاست یک مرکز فعال برای آموزش دانش آموزان و جوانان در اینجا و اهداف شهید سازمان آشوری در آموزش به آنها در قلب جالب هیجان زدهاست. در حالی که ما به طور جدی در ایدئولوژی باور ضد بهرهبرداری از رویکرد انقلابی مبارزه مسلحانه چندین بار توسط ساواک (پلیس مخفی شاه) سازمان یافته و آغاز مبارزات هدفمند و در راه راست و این مسیر دستگیر و زندانی شد. علاوه بر زندان، او شهید آشوری برای یک مدت طولانی در تبعید در زمینههای مختلف از راه دور زندگی میکردند و آنهایی که سخت «ماه ایران» (جنوب شرقی ایران) به دور از خانواده اش و کمترین و کمتر ضروریات شهرستان زندگی است. اما او است با این وجود فشارها ثابت قدم با خدا باقی ماند و مردم عهد خود را در درب اصرار انتخاب از آغاز فعالیت خود و مبارزه جهادی میشکند بیشتر و بیشتر با شور و شوق. او بارها و بارها گفته بود: «من از خداوند متعال میخواهیم تا شهادت مرگ من به خاطر خدا، که از راه مجاهدین». در سال ۱۹۷۵، پس از خیانت افراد فرصت طلب سازمان، خیانت توسط سازمان در معرض خطر انقراض ارائه شده، باعث ظهور فعلی مورب جناح راست به مبارزه علیه رژیم دیکتاتوری از مسیر شاه، او تبدیل شد آشوریان شهید زندگی میکنند شرایط دشوار و سختتر از همیشه، بود که ملاها و محافل و جریانهای پایه ارتجاعی کلی او همچنین واقعیت این بود که این محافل و جریانها از فرصت استفاده کردند تا نفرت و نفرت خود را علیه مجاهدین خلق کنند. به طور خاص، در مارس هر دو بهشتی و خامنه ای و Khozali و یزدی فشار زیادی را بر روی شهید آشوری و به او انداخت به شدت به حمایت و پشتیبانی خود از مجاهدین خلق سرزنش میکنند. اما شهید آشوری و آنچه که او نشان داد هوش خود ماهیت توطئه تخم «ساواک» (پلیس مخفی شاه) نشان دادهاست و در دست آخوندها تا مرتجعین در برابر مجاهدین انجام، برای آن است که نگرش دقیق و شرکت نسبت به آنها و به سمت فشار خود گرفتهاست. اما فشار و محدودیت و آزار و اذیت به او توسط «SAFAK» شاه از یک سو و مرتجعین تحمیل از سوی دیگر پس از ادامه که ملا «Khozali» ملاها نزدیک به آیتالله خمینی Petkverh. پس از پیروزی انقلاب ایران یک شهید و آشوری با شهامت و شجاعت روابط نزدیک و نزدیکتر تأسیس و من با سازمان انجام دهید، افزایش نفرت از سران ارتجاعی رژیم در برابر او. هنگامی که او در نهایت حیاط مجلس در تهران در تاریخ ۲ نوامبر (آبان ماه) ۱۹۸۰ شناخته شده به عنوان به اصطلاح «Diallmh» عضو پارلمان و یک سیستم مرتجعین شناخته شده در D نرم «صحنه» با حضور نیروهای گارد او را دستگیر کردند. این تظاهرات باعث از بازداشت غیرقانونی بسیاری از شخصیتهای مترقی و اشخاص در آن زمان، اما ملا «Quddusi» دادستان کل در زمان انقلاب، که حکم جلب مجاهد شهید آشوری را صادر کرده بود او دستور داده بود به «اوین» زندان وحشتناک در تهران. حکم رهبران رژیم ارتجاعی در ایران خیلی سخت به او را از حمایت و حمایت از مجاهدین از سازمان مردم ایران جلوگیری تلاش کرد، اما مجاهد شهید آشوری برای یک لحظه دریغ نکنید حتی به ادامه مسیر از مجاهدین انقلابی، جرقه خشم و نفرت ارتجاعی علیه او بیشتر و بیشتر تصمیم به انتقام از او، در نهایت به موجب صادر شده توسط یک درخواست شخص خمینی توطئه گران خامنه ای او را در زندان اوین تهران به اتهام ضرب وشتم با چندین مجاهدین اختصاص دادهاند. افتخار و جاودانگی حافظه معطر و جهادگر او باد
جستارهاي وابسته
منظمة مجاهدی خلق الایرانیة - المجد لذکری رجل الدین المجاهد الشهید الشیخ حبیبالله آشوری[۱]
پیشتازان راه آزادی - مجاهد شهید حبیبالله آشوری[۲]
زیتون - حبیبالله آشوری و «جنگ عمامه»[۳]
- ↑ منظمة مجاهدی خلق الایرانیة - المجد لذکری رجل الدین المجاهد الشهید الشیخ حبیبالله آشوری
- ↑ پیشتازان راه آزادی - مجاهد شهید حبیبالله آشوری
- ↑ زیتون - حبیبالله آشوری و «جنگ عمامه»
میلیشیای مجاهد خلق
دوم آذرماه سال ۱۳۵۸، رهبری مجاهدین تشکیل میلیشیا را اعلام کرد.
میلیشیای مجاهد خلق از روز تأسیس با فعالیت سیاسی افشاگرانه و مسالمتآمیز علیه ارتجاع آخوندی، مشعل آگاهی و آزادی را به میان تودههای مردم برد و درخشانترین ویژگیهای انقلابی، نظیر مسئولیتپذیری، انضباطآگاهانه، جسارت انقلابی، سختکوشی و فداکاری را به نمایش گذاشت و آرمانها و مواضع سیاسی مجاهدین را درسراسر ایران ترویج کرد.[۱]
دوران مبارزه سیاسی و افشاگرانه میلیشیا که همراه با تحمل و صبر شگفتانگیز در برابر چماق و دشنه و شکنجه و گلوله پاسداران و چماقداران آخوندها بود، تا ۳۰خرداد۱۳۶۰، زمانی که رژیم خمینی با بهرگباربستن تظاهرات مسالمت آمیز ۵۰۰هزار نفره مردم تهران و اعدامهای گسترده و مستمر که از روز بعد آغاز شد، ادامه یافت.
در روز ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ دیگر امکان هیچگونه فعالیت سیاسی مسالمتآمیز وجود نداشت و به این ترتیب میلیشیای مجاهد خلق نیز وارد دوران مقاومت مسلحانه در قبال رژیم ضدبشری و ضدمردمی آخوندی گردید.
حماسه مقاومت میلیشیای مجاهد خلق در زندانهای خمینی و در برابر شکنجههای وحشیانه آخوندها و پاسدارانشان، صفحه دیگری از مقاومت درخشان مردم ایران برای آزادی بود.
۹سال پس از تشکیل میلیشیا، ارتش آزادیبخش ملی ایران تأسیس شد و در مداری بالاتر به سازماندهی نیروهای جوان کشور برای مقابله با دیکتاتوری تروریستی و مذهبی آخوندی پرداخت.[۲]
سالروز تاسيس ميليشاي مجاهد خلق[۳]
مطالب ويژه[۴]
حسین ابریشمچی - در نگاهی کوتاه:
مجاهد خلق حسین ابریشمچی
زندانی سیاسی در زندانهای ساواک
سردار صحنههای انقلاب درونی مریم رهایی
از برجستهترین فرماندهان ارتش آزادیبخش ملی ایران
عضو شورای ملی مقاومت ایران
شهادت: 7آبان 1394 - حمله جنایتکارانه موشکی به لیبرتی
حسین ابریشمچی- دوران حاکمیت دیکتاتوری سلطنتی:
مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی، یکی از فرزندان خانواده بزرگ ابریشمچی، در سال 1334در تهران دیده به جهان گشود. حسین ابریشمچی در سالهای آغازین دهه پنجاه، دانشجوی دانشکده فنی دانشگاه تهران بود، که با ضربه سال 1350به مقاومت مسلحانه پیشتازان مجاهد علیه استبداد سلطنتی، با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد. او از طریق برادر بزرگتر خود، مجاهد خلق مهدی ابریشمچی، با خط مشی، ایدئولوژی و سیاستهای سازمان بیشتر آشنا شد و به هواداری از مجاهدین پرداخت. این هواداری بهای خود را داشت. حسین ابریشمچی در سال 1353دستگیر شد و تا سال 1356در زندان کمیته مشترک و سپس در زندان قصر، در اسارت بود.
حسین ابریشمچی - قیام 57و سالهای آغازین پس از آن:
با پیروزی انقلاب ضدسلطنتی، مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی یکی از برجستهترین سازماندهان میلیشیای مجاهد خلق برای دفاع از آزادیهای مردم در برابر ارتجاع خمینی بود. او یکی از آموزگاران نسل میلیشیای مجاهد خلق بود. در آن سالها، که خمینی هنوز امکان سرکوب مطلق را نداشت، مجاهدین از فضای به نسبت باز سیاسی ناشی از انقلاب، برای روشن کردن افکار مردم و جوانان ایران، سود میجستند. هدف آنان، افشای ماهیت ارتجاعی خمینی بود. ابزار این مبارزه سیاسی افشاگرانه، نشریه مجاهد، میتینگها و فعالیت میلیشیای مجاهد خلق بود.
پس از مدت کوتاهی، به یمن فعالیت و مسئولیتپذیری کادرهای ارزشمند سازمان، کادرهایی مانند فرمانده محمد ضابطی و حسین ابریشمچی، محبوبیت مجاهدین در دل مردم و جوانان ایران جای گرفت. تیراژ نشریه مجاهد، به 600هزار نسخه رسید و میلیشیا، اکنون یکهای چند صد هزار نفره گشته بود. یکهای که یکی از فرماندهان پرشورش، حسین ابریشمچی بود.
پس از دو و نیم سال نبرد سیاسی افشاگرانه با دیکتاتوری خمینی، و شهادت بیش از 50شهید مجاهد خلق به دست جنایتکاران رژیم آخوندی، در یک بزنگاه تاریخی، سرفصل 30خرداد فرا رسید. مقطعی که مجاهدین یا باید با خط سرخ حسینی به آن پاسخ میدادند، یا باید فرصتطلبی پیشه کرده، خود را کنار میکشیدند و در نهایت مانند خیانت حزب توده در کودتای سال 1332بر ضددولت ملی مصدق، منفور تاریخ ایران میشدند. اما ذلت و تسلیم از مجاهدین به دور بود. از اینرو، آنها در تدارک تظاهرات بزرگ برآمدند. فرمانده حسین ابریشمچی، یکی از سازماندهندگان آن تظاهرات بزرگ بود.
حسین ابریشمچی در این رابطه میگوید: «در این شرایط دیگر برای هیچ کس از مجاهدین تردیدی نبود که باید این تظاهرات عظیم چند صدهزار نفره را انجام میدادیم. برای اینکه تعیین تکلیف با خمینی اتمامحجت و تعیینتکلیف شود؛ ولی در پیش پای این تظاهرات، یک مشکل جدی وجود داشت. آن هم این بود که در شرایط بگیر و ببند رژیم، در شرایطی که اوباشان و پاسدارهای رژیم، هر تجمع حتی 4- 5نفره را در خیابان، کوچه، مغازه و حتی در خانهها (اگر میتوانستند) میریختند، سرکوب میکردند، دستگیر میکردند، چماقکشی میکردند و... در چنین شرایطی، برگزاری یک چنین تظاهرات عظیم چند صدهزار نفره در تهران، آن هم در روز روشن و بدون اعلام قبلی، چون اعلام قبلی نمیشد کرد، بسیار کار سختی بود. آخر با چه تاکتیکهایی؟ چه طرحی؟».
حسین ابریشمچی - ارتش آزادیبخش ملی ایران:
مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی سالها در نبردهای ارتش آزادیبخش، از فرماندهان برجسته ارتش آزادی بود. او در عملیات کبیر فروغ جاویدان، فرماندهی یک تیپ ارتش آزادیبخش را برعهده داشت.
حسین ابریشمچی میگوید: «... روز سوم مرداد، روز حرکت و پیشروی ارتش آزادیبخش بود. تاکتیک محوری این عملیات مبتنی بود بر سرعت بالا و ضربت... ما کرند و اسلامآباد را فتح کردیم. سپس پیشرویمان را به سوی کرمانشاه ادامه دادیم... درچنین موقعیت تاریخی، اگر ارتش آزادی دست به یک تعرض کامل انقلابی نمیزد، مردم ایران، مجاهدین، شورای ملی مقاومت ایران و ارتش آزادیبخش، نخستین بازنده بودند. به این ترتیب ارتش آزادی با برافروختن فروغ جاویدان، راهحل مقاومت انقلابی را تضمین کرد. بنابراین آن تصمیم و آن اقدام، پاسخ به یک ضرورت تاریخی بود، برای اینکه خمینی دست پیش پیدا نکند»....
حسین ابریشمچی - دیدگاههای ایدئولوژیک:
یکی از درخشانترین صحنههای نبرد و سرداری مجاهد خلق حسین ابریشمچی، پیشتازی او در انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بود. او با درک عمیق انقلاب رهاییبخش مریم رهایی، با شور و اشتیاقی چشمگیر، در همه صحنههای این نبرد رهایی، در صف اول به دفاع و ترویج و پیشبرد این انقلاب حاضر بود.
مجاهد قهرمان حسین ابریشمچی در اردیبهشت 1368با درک عمیق پیام انقلاب مریم رهایی، در وصیتنامه خود نوشت:
«این دفتر بهمثابه وصیتنامه من است. در این دفتر تلاش کردم به حقایق ایدئولوژیکی که در رکاب مسعود و مریم به آنها رسیدم، شهادت بدهم... بار خدایا، در چنین فضای روحانی سحرگاه شانزدهم ماه مبارک رمضان، صدها و هزاران بار ترا شکرگزاری میکنم که رهبر و مرادی مانند مسعود و مریم به ما عطا کردی. رهبری عقیدتی که ضامن پیروزی مجاهدین و نسل مقاوم ایران است. بارخدایا، ما به یمن وجود این رهبری، اسلام انقلابی محمدی را شناختیم. بارخدایا، ما به یمن وجود این رهبری، از قید و بندهای اسارتبار طبقاتی رها شدیم. ما به خود اشراف پیدا کرده، سپس در حد توان و ظرفیت خود به ”تو ”رسیدیم. بارخدایا، چه غمانگیز است زنگارهای قرون و اعصار که توسط خمینی و اسلاف مرتجع و کثیف تاریخی او، بر ”اسلام محمد ”سایه افکنده است... شهادت میدهم که مسعود و مریم حضرت بقیهالله، صاحب زمان را به ما شناساندند. بارخدایا به ما آن توان را عطا کن که خادم چنین رهبری باشیم تا به آخر. بار خدایا مسعود و مریم را در کنف حمایت خودت، مصون بدار»....
حسین ابریشمچی - 30مرداد 1390: «... به یمن سرمایه عظیم ایدئولوژیکی و تاریخی که مجاهدین از آن برخوردار هستند، یعنی انقلاب مریم، و به یمن برخورداری از راهبرانی همچون برادر مسعود و خواهر مریم... به یمن پایداری و ایستادگی بیمانند و بیشکاف مجاهدین اشرفی، بر سر اصول و مرز سرخهایشان، امروز اشرفیها برای عبور از هر آزمایشی در این مرحله حساس، هزاربار جنگندهتر و پرتوانتر، آمادهتر، دستافشان و پایکوبانتر از همیشه، هستند... آری، این است رمز بقا و پیام پیروزی نهایی بر دشمن ضدبشری»....
حسین ابریشمچی - 8مرداد 92: «... پس از حدود 4دهه که افتخار هواداری و عضویت در سازمان پرافتخار مجاهدین خلق ایران را داشته و دارم، هماکنون در اوج شرف و شور ایدئولوژیکی و انقلابی، بالاترین شرف، غرور و حیثیت و سرمایه خود را، وفاداری به راه و آرمان سازمان مجاهدین خلق ایران دانسته و میدانم. خدا را هزار مرتبه شکر میکنم که در این مسیر به من یاری رساند تا در آزمایشات و ابتلائات آن، سر بلند و رو سفید باشم... متعهد میشوم که در این راه، تا آخرین نفس و قطره خون، با هر گونه سستی، ضعف و سرافکندگی، مرزبندی سرخ و بیشکاف داشته باشم... ما عزم جزم کردهایم که این راه را تا به آخر و سرنگونی محتوم رژیم ضدبشری و آزادی خلقمان، ادامه دهیم»...
حسین ابریشمچی - 22آبان 1392: «... ای حسین! ای راهبر، ای راهنما. در این شب پر قدر، از تو میخواهم که پس از 120هزار شهید، آرمان مجاهدین را محقق کنی؛ از تو میخواهم که خودت حافظ و نگهبان این راه و راهبران ما، مسعود و مریم باشی. من در پیشگاه تو شهادت میدهم که خواهر مریم همین منطق، یعنی فدای حداکثر را، که صاحب آن خودت هستی، به عالیترین و با شکوهترین شکل، معرفی و ترویج کرده است. من در همینجا به خودت تعهد میدهم که لحظهای از چنگ زدن به این ارزشها، غافل نشوم... ای حسین! طنین فریاد تو در ظهر عاشورا، در صحرای کربلا در گوشم است که فریاد میزدی: ”هیهات مناالذله ”؛ من هم با همین فریاد دوباره با تو تجدیدعهد میکنم»....
حسین ابریشمچی - 27تیر 1393: «... یا علی، در این شرایط خطیر تاریخی، از تو میخواهیم مقاومت خونبار ما را یاری دهی تا قدمهای هرچه سریعتری به سوی پیروزی و رهایی خلق اسیرمان برداریم. یا علی، از تو میخواهیم که چشم دشمنانمان را کور نمایی تا از هر گونه آسیب و گزند به راهبران ما، مسعود و مریم، عاجز گردند. خدایا، مسعود و مریم را در کنف حمایت خود حفظ کن.
یاعلی! ای پیشوا و ای آقای همه مجاهدان. ما از روز نخست از تو آموختیم که به جلادان و دشمنان خدا و خلق ”نه ”گفته و بهای آن را هرچه که باشد بپردازیم. ما این راه و این مسیر را از تو آموختیم. در این شب قدر، به حق همراه و همرزمت فاطمه زهرا، هرچه زودتر چشم مردم اسیر ایران را به دیدار خواهر مریم روشن بگردان. یا علی با تو تجدید عهد میکنم در مسیر آرمان آزادی مردم ایران، مجاهد بمانم و مجاهد بمیرم»....
حسین ابریشمچی - درباره حماسه عاشورای حسینی:
«... این همان لحظه حساس، لحظه بود و نبود یک مقاومت، یک جنبش انقلابی و در واقع مسیری بود که امام حسین میرفت. یزید چکار میخواست بکند؟ یزید امام حسین را بر سر یک دوراهی قرار داده بود. میگفت یا با من بیعت میکنی، یعنی یا در برابر حاکمیت من تسلیم میشوی، یا باید مرگ را انتخاب کنی!
این همان نقطه حساس تاریخیست. یعنی به ظاهر یک بنبست است؛ به ظاهر دیگر راهی وجود ندارد... اما این برای امام حسین، همان لحظه مناسب و تاریخی بود. امام حسین لحظه را شکار کرد. پاسخ مناسب و درست را، با همان جوهر فدای حداکثر برگزید. اینچنین بنبست تاریخی را شکست (و مسیر تکامل را باز کرد). یک بنبستشکنی که در دل تاریخ بهجای مانده و یزید و دودمانش را بر باد میدهد»....
حسین ابریشمچی - شهادت:
==== قهرمان دلاور مجاهد خلق، حسین ابریشمچی، مجاهد پرتوان آزادی، با سابقه سالها اسارت در زندان استبداد سلطنتی، فرمانده جنگاور دلیر صحنههای مقاومت شهری در برابر نهادها و عوامل سرکوب رژیم خمینی، فرمانده قهرمان تیپ در نبرد بزرگ فروغ جاویدان، سردار صفوف انقلاب آرمانی و جهاد اکبر، مدافع و مروج انقلاب ایدئولوژیک، و فرمانده صحنههای پایداری در اشرف و لیبرتی، پس از 40سال نبرد و مقاومت برای آزادی در برابر استبداد ولایت فقیه ، شامگاه پنجشنبه 7آبان 1394، در موشکباران جنایتکارانه مزدوران ولایت فقیه به لیبرتی، بهشهادت رسید. ====
منابع
زندان اوين
اينجا محلي است كه مرگ امنيت است و مرگ قریب الوقوع در همه زمان ها، طنین انداز از پشت دیوار، ازتمامي انحاء حكومت ضد اسلامي خمینی است ، اينجا بازداشت شدگان ایرانی در "اوین" که گواه جنایات و بربریت در خارج از محدوده قانون علیه مردم ایران و مخالفان سیاسی از حکومت آخوندها یافت میشود.مردم ايران آن را از بدترین مکان ها بر روی زمین ميدانند در حاليكه چشم های جهان به تظاهرات بهار ایران است.[۵]
در ايام فعلي ، تحصن خانواده های ایرانی در خارج از دیوارهای زندان بدنام اوین برای پيگيري عزیزان خود پس از بازداشت در تظاهرات هاي اخير هستند بازداشت شدگان زندان در تظاهرات مردمی ایران علیه فساد آخوندها كه باعث فقر گسترده، افزایش قیمت، بیکاری و بیماری،وغارت اموال مردم هستند تظاهراتي که توسط کارگران ایران خواستار پیگرد مقامات آخوندها بدليل غارت پول واموال خود هستند[۶]
آژانس "هرانا" حقوق بشر در ایران گزارش داد که زندان "اوین" پر شده از بازداشت شدگان تظاهراتهاي اخير در ايران[۷]
دولت تلاش کرد تا 1200 چشم بند جدید برای استفاده در جریان بازجویی از بازداشت شدگان كه به آنها چشم بند زدند. آژانس گفت که مقامات آخوندی 423 زندانی را از معترضین فقر به سلول های متعلق به سپاه پاسداران انتقال داده اند[۸]
جستارهای وابسته
منابع
- ↑ سایت مجاهد - فعالیت میلیشیا
- ↑ سايت مجاهد - تشكيل ارتش آزادي بخش ملي ايران
- ↑ اينترنت - سالروز تاسيس ميليشاي مجاهدخلق
- ↑ سايت مجاهدين - سردار ارتش آزاديبخش
- ↑ سايت العربيه - كارخانه شكنجه
- ↑ يتوب - تظاهرات خانوادها مقابل زندان اوين
- ↑ اينترنت = اعدام شدگان سال 60
- ↑ سابت راديوفرد - گزارش شرايط غير انساني در اوين