کاربر:دانا/صفحه تمرین: تفاوت میان نسخه‌ها

از ایران پدیا
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جزبدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح فاصلهٔ مجازی، اصلاح ارقام، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا، ابرابزار)
خط ۱: خط ۱:
'''عماد رام''' زاده‌ی يازدهم اسفندماه ۱۳۰۹ در شهر ساری می‌باشد.لیسانش دانش سرای کشاورزی.او نوازنده فلوت،آهنگساز و خواننده پاپ بود.سال ۱۳۵۷ از ایران به آلمان مهاجرت کرد.سال ۱۳۷۳ به شورای ملی مقاومت ایران پیوست و سرانجام پس از یک عمر فعالیت هنری در سوم خرداد ۱۳۸۲ در آلمان جاودانه شد.
'''عماد رام''' زادهٔ یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹ در شهر ساری می‌باشد. لیسانش دانش سرای کشاورزی. او نوازنده فلوت، آهنگساز و خواننده پاپ بود. سال ۱۳۵۷ از ایران به آلمان مهاجرت کرد. سال ۱۳۷۳ به شورای ملی مقاومت ایران پیوست و سرانجام پس از یک عمر فعالیت هنری در سوم خرداد ۱۳۸۲ در آلمان جاودانه شد.


== تولد و آغاز فعالیتهای هنری از زبان خودش ==
== تولد و آغاز فعالیتهای هنری از زبان خودش ==
    هنوز کودکی بیش نبود که خارخار عشق در دلش جان گرفت. از زبان خود او بشنویم:    
  هنوز کودکی بیش نبود که خارخار عشق در دلش جان گرفت. از زبان خود او بشنویم:


« من [در يازدهم اسفندماه 1309] در شهر ساري در استان مازندران متولّد شدم. از شش سالگي در حالي كه از ني هاي خودرو در شمال, كه آن را به صورت فلوت طرّاحي مي كردم, بدون مربّي يادگيري اين ساز را شروع كردم. انجام اين مقصود با شرايط آن روز چندان كار ساده يي نبود, زيرا كه هنر و هنرمند در جامعه زمان ما كمترين اعتباري نداشته و از ديد مردم شهر باعث ننگ خانواده بود. در چنين موقعيتي به خوبي مي توان احساس كرد توفيق  در اين راه با چه نااميدي ها و دردسرهايي همراه بوده كه تنها راه براي موفقيت, ذوق سرشار و استقامت بي حدّ و حَصري لازم داشت تا انسان را به سرمنزل مقصود برساند»  
«من [در یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹] در شهر ساری در استان مازندران متولّد شدم. از شش سالگی در حالی که از نی‌های خودرو در شمال، که آن را به صورت فلوت طرّاحی می‌کردم، بدون مربّی یادگیری این ساز را شروع کردم. انجام این مقصود با شرایط آن روز چندان کار ساده یی نبود، زیرا که هنر و هنرمند در جامعه زمان ما کمترین اعتباری نداشته و از دید مردم شهر باعث ننگ خانواده بود. در چنین موقعیتی به خوبی می‌توان احساس کرد توفیق در این راه با چه ناامیدی‌ها و دردسرهایی همراه بوده که تنها راه برای موفقیت، ذوق سرشار و استقامت بی حدّ و حَصری لازم داشت تا انسان را به سرمنزل مقصود برساند»


== فعالیتهای هنری و حرفه‌ای ==
== فعالیتهای هنری و حرفه‌ای ==
او از دوران جوانی علاقه زیادی به نی داشت و نی‌های خود را سوراخ می‌کرد و در آنها می‌دمید. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر روی‌آورد و علاوه بر نقش کمدین‌ها در پشت پرده می‌خواند و فلوت می‌زد.
او از دوران جوانی علاقه زیادی به نی داشت و نی‌های خود را سوراخ می‌کرد و در آنها می‌دمید. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر روی‌آورد و علاوه بر نقش کمدین‌ها در پشت پرده می‌خواند و فلوت می‌زد.


در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای مهم منصوب شد.
در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای مهم منصوب شد.


عماد در هفتم مهر 1343 خانمی به نام فلور ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نامهای گویا، آهنگ و ملودی شد.
عماد در هفتم مهر ۱۳۴۳ خانمی به نام فلور ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نامهای گویا، آهنگ و ملودی شد.


او به ضبط و پخش نوارهای «ﻭﻃﻦ با شبانه» پرداخت که از شعر، کلام و آهنگهای ملی و وطنی سرشار بود.
او به ضبط و پخش نوارهای «وطن با شبانه» پرداخت که از شعر، کلام و آهنگهای ملی و وطنی سرشار بود.


عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکستر‌های بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت.
عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکسترهای بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت.


در شهریور 1322 به تئاتر روی آورد و علاوه بر نقش کمدین ها، پیش پرده می خواند و فلوت می زد. در تهران مجید محسنی، حمید قنبری و جمشید شیبانی از سال های 1320 پیش پرده خوانی را شروع کرده بودند و پرویز خطیبی و ابوالقاسم حالت، اشعار فکاهی آن را می سرودند. پیش پرده خوانی چندین سال مد بود. به هر حال به قول عماد رام، نخستین مربی غیر رسمی اش سن تئاتر بود.
در شهریور ۱۳۲۲ به تئاتر روی آورد و علاوه بر نقش کمدین‌ها، پیش پرده می‌خواند و فلوت می‌زد.<ref>نت آهنگ - زندگینامه عماد رام _ استاد بزرگ فلوت ایران [http://www.noteahang.com/forum/showthread.php?17328-زندگینامه-عماد-رام-_-استاد-بزرگ-فلوت-ایرØ]</ref> در تهران مجید محسنی، حمید قنبری و جمشید شیبانی از سال‌های ۱۳۲۰ پیش پرده خوانی را شروع کرده بودند و پرویز خطیبی و ابوالقاسم حالت، اشعار فکاهی آن را می‌سرودند. پیش پرده خوانی چندین سال مد بود. به هر حال به قول عماد رام، نخستین مربی غیررسمی اش سن تئاتر بود.


در سال 1335 به تهران آمد و به اداره هنر های زیبا رفت. نت، سازشناسی و ارکستراسیون نزد محمد علی خادم میثاق، و ردیف ها را نزد حسن راد مرد فرا گرفت. مدتی نزد نورعلی برومند و حاج آقا محمد ایرانی مجرد آموزش دید.
در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و به اداره هنرهای زیبا رفت. نت، سازشناسی و ارکستراسیون نزد محمد علی خادم میثاق، و ردیف‌ها را نزد حسن راد مرد فرا گرفت. مدتی نزد نورعلی برومند و حاج آقا محمد ایرانی مجرد آموزش دید.


در سال 1339 برای اولین بار در ارکستر حسن رادمرد کنسرت داد. در تلویزیون، ارکستر سه نفره ای متشكل از حسین تهرانی، فرامرز پایور و عماد رام پا گرفت... از سال 1350 به سرپرستی یکی از ارکسترهای فرهنگ و هنر منصوب شد.
در سال ۱۳۳۹ برای اولین بار در ارکستر حسن رادمرد کنسرت داد. در تلویزیون، ارکستر سه نفره ای متشکل از حسین تهرانی، فرامرز پایور و عماد رام پا گرفت… از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای فرهنگ و هنر منصوب شد.


عماد می‌گفت:
عماد می‌گفت:
خط ۲۷: خط ۲۷:
من عقیده دارم هنرمند باید راه آزادگی پیشه کند و بازگو کننده رنجها خوشیها و هر آنچه که بر مردم جامعه‌اش می‌گذرد باشد.
من عقیده دارم هنرمند باید راه آزادگی پیشه کند و بازگو کننده رنجها خوشیها و هر آنچه که بر مردم جامعه‌اش می‌گذرد باشد.


عماد رام می گفت:
عماد رام می‌گفت:


منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سال ها همچنان پا برجا مانده است و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبیها به دنبال هنر بودند، دود چراغ می خوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان می نشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند. من گاهی برای اینکه آموزش فرهنگی و اخلاقی بگیرم نزد شادروان اسماعیل مهرتاش می رفتم، روزی نقل کرد در هنگام جوانی که من و علی اکبر شهنازی برای مشق تار خدمت درویش خان می رفتیم، روزی از قسمت روابط فرهنگی ایران و فرانسه پاکتی آوردند که محتوی یکصد تومان بود. در آن زمان یکصد تومان فوق العاده ارزش داشت و اگر کسی در کوچه ای صد تومان پول داشت آن کوچه به کوچه صد تومانیها معروف می شد.
منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سال‌ها همچنان پابرجا مانده‌است و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبیها به دنبال هنر بودند، دود چراغ می‌خوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان می‌نشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند. من گاهی برای اینکه آموزش فرهنگی و اخلاقی بگیرم نزد شادروان اسماعیل مهرتاش می‌رفتم، روزی نقل کرد در هنگام جوانی که من و علی اکبر شهنازی برای مشق تار خدمت درویش خان می‌رفتیم، روزی از قسمت روابط فرهنگی ایران و فرانسه پاکتی آوردند که محتوی یکصد تومان بود. در آن زمان یکصد تومان فوق‌العاده ارزش داشت و اگر کسی در کوچه ای صد تومان پول داشت آن کوچه به کوچه صد تومانیها معروف می‌شد.


'''درویش خان گفت:''' گمان نمی کنم که فرهنک و کار فرهنگی پاداش داشته باشد و از قبول پول امتناع ورزید. پس از ساعتی در همان جلسه رو کرد به حاجی علی اکبر خان که نسبتآ ثروتمند بود و ماهانه سه تومان بابت حق التدریس می پرداخت و گفت: پول داری حق التدریس ماه آینده خود را بپردازی؟ و پس از اینکه سه تومان را که مبلغ نسبتآ قابل توجهی بود گرفت، نوکرش را صدا زد و گفت: این سه تومان را بده این همسایه ارمنی که امروز زنش مرده و پول کفن و دفنش را ندارد. حالا شما این را مقایسه کنید با کسانی که اسم خود را هنرمند گذارده بودند و شبها به کاباره ها و … هجوم می آوردند برای انباشتن جیب خود. و این تفاوت بود که هنر امثال درویش خان را ماندنی کرد.
درویش خان گفت: گمان نمی‌کنم که فرهنک و کار فرهنگی پاداش داشته باشد و از
 
پول امتناع ورزید. پس از ساعتی در همان جلسه رو کرد به حاجی علی اکبر خان که نسبتآ ثروتمند بود و ماهانه سه تومان بابت حق‌التدریس می‌پرداخت و گفت: پول‌داری حق‌التدریس ماه آینده خود را بپردازی؟ و پس از اینکه سه تومان را که مبلغ نسبتآ قابل توجهی بود گرفت، نوکرش را صدا زد و گفت: این سه تومان را بده این همسایه ارمنی که امروز زنش مرده و پول کفن و دفنش را ندارد. حالا شما این را مقایسه کنید با کسانی که اسم خود را هنرمند گذارده بودند و شبها به کاباره‌ها و … هجوم می‌آوردند برای انباشتن جیب خود؛ و این تفاوت بود که هنر امثال درویش خان را ماندنی کرد.


== خروج از ایران ==
== خروج از ایران ==
  علت خروج از ایران از زبان عماد رام
علت خروج از ایران از زبان عماد رام


«به‌ خاطر دارم يكي دو هفته پيش از پيروزي انقلاب 57، خميني پس از سالها دوري با هواپيما عازم ايران بود. خبرنگاري از او پرسيد كه در آن لحظه چه احساسي دارد. او در جوابش گفت: "هيچ". من از همان لحظه فهميدم كه وطن من درگير مشتي عمّامه‌ به‌ سر شده كه ساليان دراز براي دست ‌يافتن به چنين فرصتي خوابهاي طلايي مي ‌ديده‌ اند. از اين‌رو، بايد بدون هيچ درنگي دست به كار شد و تا آخرين لحظه حيات براي ريشه‌كن‌كردن اين زالوهاي تشنه به خون از هيچ مبارزه‌ يي روي‌ گردان نبود.     ابتدا، دست به تهيه و تكثير نوارهايي زدم به نام "شبانه" يا "شب‌زنده‌داران" كه محتوايي جز وطن خواهي و مردم‌ سالاري نداشت و ترانه‌ هايي به نام "هموطن، ايران‌ ـ‌ ايران» كه با سخناني نيشدار به آخوندها همراه بود و خوشايند ذائقهٌ عوامل حكومت نبود. لذا در سال1360 دستگير و روانهٌ زندانم كردم كه روزنامهٌ مردم ارگان رسمي حزب توده، كه در آن زمان  در نماز جمعه هم  پخش مي ‌شد اولين روزنامه ‌يي بود كه نوشت «عماد رام»، «جُرثومهٌ فساد دستگير و زنداني شد». بعد از دو ماه اسارت با پادرمياني دوستي به‌ نام كاشاني، ـ‌ كه خود را به ‌ظاهر طرفدار رژيم نشان داده بود ‌ـ با... تحمل هشتاد ضربه شلاق، از زندان آزاد شدم. پس از آزادي از زندان به اين فكر افتادم كه در برابر چنين حكومتي نبايد لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهيه و پخش نوارهايي دست زدم به‌ نامهاي حافظ، ‌‌همتاي آف اين كارم شتاب (دربارهٌ  مولوي) و قصه‌هاي كودكان... امّا، متأسّفانه باز هم حكومت مانع انجامد. ضمناً در اين گيرودار از مزاحمتهاي مأموران رژيم در امان نبودم. آنها هر وقت دلشان مي خواست بدون اطلاع قبلي در ساعات مختلف آرامش زندگي من و خانواده‌ ام را در‌هم مي ‌ريختند.     در اين روزهاي سياه مي‌شنيدم كه جوانان رشيد ما را به جرم آزاديخواهي گروه گروه تيرباران مي كردند يا به چوبه دار مي ‌سپردند. به ناچار تصميم گرفتم تا ديرنشده و اقدام به دستگيريم نكردند، برخلاف تمايلم، ايران را ترك كنم و با همسر و فرزندانم در آلمان رَحلِ اقامت افكنم... با ورودم به آلمان سعي كردم تا‌حدّ ممكن در اغلب اجتماع هموطنانم  براي تظاهرات ضد رژيم شركت كنم. كما اين ‌كه در اغلب تظاهرات حضور داشتم. اما ديري نپاييد كه همين اجتماعات از هم پاشيده شد و ديگر اين ‌گونه تظاهرات به‌ ندرت برپا مي‌ شد و من مجبور شدم دوسالي از مباره دست بر داشته كنج عُزلت اختيار كنم. در اين فاصلهٌ دوسال هميشه به دنبال گمشده ‌يي مي‌ گشتم كه عاشق  ملت و وطن باشد كه من در شعاع حمايت او بتوانم به مبارزهٌ خود ادامه دهم و همين ‌طور هم شد.      دوستي داشتم كه عضو شوراي ملي مقاومت بود. او ضمن بحث و گفتگو با من، كتابها و فيلمهايي از مجاهدين خلق و شوراي ملي مقاومت را در اختيارم قرار مي‌ داد. رفته رفته پي‌ بردم كه گمشدهٌ خود را باز خواهم يافت لذا، به مبارزهٌ سي سالهٌ سازمان مجاهدين خلق و اعضاي شوراي ملي مقاومت پي بردم. به‌ خصوص، در فيلمهاي اوايل انقلاب ـ‌‌ كه حاوي سخنان آقاي رجوي در امجديه، تبريز و شمال ايران بود‌ـ آتش حقيقت مردم ‌خواهي و ايران ‌دوستي را در وجود ايشان شعله‌ ور ديدم و يقينم شد ايشان رهبر جنبشي است كه منشاٌ مبارزه‌ اش همان صداقت، فداكاري به‌ خاطر مردم ايران مي ‌باشد. 
«به خاطر دارم یکی دو هفته پیش از پیروزی انقلاب ۵۷، خمینی پس از سالها دوری با هواپیما عازم ایران بود. خبرنگاری از او پرسید که در آن لحظه چه احساسی دارد. او در جوابش گفت: "هیچ". من از همان لحظه فهمیدم که وطن من درگیر مشتی عمّامه به سر شده که سالیان دراز برای دست یافتن به چنین فرصتی خوابهای طلایی می‌دیده‌اند. از این‌رو، باید بدون هیچ درنگی دست به کار شد و تا آخرین لحظه حیات برای ریشه‌کن‌کردن این زالوهای تشنه به خون از هیچ مبارزه یی روی گردان نبود. ابتدا، دست به تهیه و تکثیر نوارهایی زدم به نام "شبانه" یا "شب‌زنده‌داران" که محتوایی جز وطن‌خواهی و مردم سالاری نداشت و ترانه‌هایی به نام "هموطن، ایران ـ ایران» که با سخنانی نیشدار به آخوندها همراه بود و خوشایند ذائقهٌ عوامل حکومت نبود؛ لذا در سال۱۳۶۰ دستگیر و روانهٌ زندانم کردم که روزنامهٌ مردم ارگان رسمی حزب توده، که در آن زمان در نماز جمعه هم پخش می‌شد اولین روزنامه یی بود که نوشت «عماد رام»، «جُرثومهٌ فساد دستگیر و زندانی شد». بعد از دو ماه اسارت با پادرمیانی دوستی به نام کاشانی، ـ که خود را به ظاهر طرفدار رژیم نشان داده بود ـ با… تحمل هشتاد ضربه شلاق، از زندان آزاد شدم. پس از آزادی از زندان به این فکر افتادم که در برابر چنین حکومتی نباید لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهیه و پخش نوارهایی دست زدم به نامهای حافظ، همتای آف این کارم شتاب (دربارهٌ مولوی) و قصه‌های کودکان… امّا، متأسّفانه باز هم حکومت مانع انجامد. ضمناً در این گیرودار از مزاحمتهای مأموران رژیم در امان نبودم. آنها هر وقت دلشان می‌خواست بدون اطلاع قبلی در ساعات مختلف آرامش زندگی من و خانواده ام را درهم می‌ریختند. در این روزهای سیاه می‌شنیدم که جوانان رشید ما را به جرم آزادیخواهی گروه گروه تیرباران می‌کردند یا به چوبه دار می‌سپردند. به ناچار تصمیم گرفتم تا دیرنشده و اقدام به دستگیریم نکردند، برخلاف تمایلم، ایران را ترک کنم و با همسر و فرزندانم در آلمان رَحلِ اقامت افکنم… با ورودم به آلمان سعی کردم تاحدّ ممکن در اغلب اجتماع هموطنانم برای تظاهرات ضد رژیم شرکت کنم. کما این که در اغلب تظاهرات حضور داشتم. اما دیری نپایید که همین اجتماعات از هم پاشیده شد و دیگر این‌گونه تظاهرات به ندرت برپا می‌شد و من مجبور شدم دوسالی از مباره دست برداشته کنج عُزلت اختیار کنم. در این فاصلهٌ دوسال همیشه به دنبال گمشده یی می‌گشتم که عاشق ملت و وطن باشد که من در شعاع حمایت او بتوانم به مبارزهٌ خود ادامه دهم و همین‌طور هم شد. دوستی داشتم که عضو شورای ملی مقاومت بود. او ضمن بحث و گفتگو با من، کتابها و فیلمهایی از مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را در اختیارم قرار می‌داد. رفته رفته پی بردم که گمشدهٌ خود را باز خواهم یافت لذا، به مبارزهٌ سی سالهٌ سازمان مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت پی بردم. به خصوص، در فیلمهای اوایل انقلاب ـ که حاوی سخنان آقای رجوی در امجدیه، تبریز و شمال ایران بودـ آتش حقیقت مردم خواهی و ایران دوستی را در وجود ایشان شعله‌ور دیدم و یقینم شد ایشان رهبر جنبشی است که منشاٌ مبارزه اش همان صداقت، فداکاری به خاطر مردم ایران می‌باشد.


== پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران ==
== پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران ==
عماد رام می گوید: منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و ... چون مکتبی بود پس از سال ها همچنان پا برجا مانده است و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبی ها به دنبال هنر بودند، دود چراغ می خوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان می نشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند.
عماد رام می‌گوید: منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و چون مکتبی بود پس از سال‌ها همچنان پابرجا مانده‌است و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبی‌ها به دنبال هنر بودند، دود چراغ می‌خوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان می‌نشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند.


== آلبوم‌ها ==
== آلبوم‌ها ==
عشق و آزادی،فرنگیس،بهار من،خدایا،همتای آفتاب،لیلا رو بردن،پیام حافظ،شبانه با وطن،تنهای تنها،در به دری
عشق و آزادی، فرنگیس، بهار من، خدایا، همتای آفتاب، لیلا رو بردن، پیام حافظ، شبانه با وطن، تنهای تنها، در به دری


== آهنگسازی ==
== آهنگسازی ==
عماد رام برای خوانندگان ایرانی همچون فریدون فروغی،داریوش ،مهستی،مرجان،نادر گلچین و...آهنگسازی کرده است.
عماد رام برای خوانندگان ایرانی همچون فریدون فروغی، داریوش، مهستی، مرجان، نادر گلچین و… آهنگسازی کرده‌است.


== بدرود با عماد رام ==
== بدرود با عماد رام ==
قلب بی قرار و آرام  «عماد رام»، پس از هفتاد و دو سال شور و تپشی دریاوار، سرانجام در سوم خرداد1382، از تپش بازماند و به آرامشی ابدی فروخفت و یاران و همرزمان و دوستدارانش را به ماتمی پایان ناپذیر فروبرد. 
قلب بی قرار و آرام «عماد رام»، پس از هفتاد و دو سال شور و تپشی دریاوار، سرانجام در سوم خرداد۱۳۸۲، از تپش بازماند و به آرامشی ابدی فروخفت و یاران و همرزمان و دوستدارانش را به ماتمی پایان ناپذیر فروبرد.


 مراسم تشييع  و خاكسپاري، جاودانه یاد، عماد رام، هنرمند و استاد نامدار موسيقي  ايران  و عضو شوراي ملي مقاومت، صبح روز 9خرداد 1382با حضور خانوادهٌ رام و صدها تن از ياران و همرزمان و دوستداران اين هنرمند بزرگ در گورستان بريف‌ هوف شهر دوسِلدُرف آلمان برگزار شد.
مراسم تشییع و خاکسپاری، جاودانه یاد، عماد رام، هنرمند و استاد نامدار موسیقی ایران و عضو شورای ملی مقاومت، صبح روز ۹ خرداد ۱۳۸۲با حضور خانوادهٌ رام و صدها تن از یاران و همرزمان و دوستداران این هنرمند بزرگ در گورستان بریف هوف شهر دوسِلدُرف آلمان برگزار شد.


پيام تسليت مسئول شوراي ملي مقاومت
پیام تسلیت مسئول شورای ملی مقاومت


در فقدان استاد نامدار موسيقي و هنر ايران  عماد رام
در فقدان استاد نامدار موسیقی و هنر ایران عماد رام


       « لبم چو گل خندان      ـ   دو ديده ام درياست
«لبم چو گل خندان ـ دو دیده‌ام دریاست


       لب  از برون خندد      ـ       دل از درون گريد
لب از برون خندد ـ دل از درون گرید


            ز برق چشمانم   ـ نشانه‌يي پيداست
ز برق چشمانم ـ نشانه‌ای پیداست


             ز برق چشمانم ـ  نشانه يي پيداست
ز برق چشمانم ـ نشانه یی پیداست


پیام خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت، 
پیام خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت،


«به مناسبت درگذشت هنرمند بزرگ مقاومت و ملت، شادروان عماد رام»:
«به مناسبت درگذشت هنرمند بزرگ مقاومت و ملت، شادروان عماد رام»:


«درگذشت عماد رام، استاد نامدار موسيقي، هنرمند محبوب مردم  و عضو شوراي ملي مقاومت ايران را به هموطنان، به جامعه هنري كشور و به خانوادهٌ محترم رام به ويژه همسر ارجمندش خانم فلور صدودي عضو شوراي ملي مقاومت و همچنين به همهٌ ياران شورايي و اعضاي خانوادهٌ بزرگ مقاومت تسليت مي‌گويم.
«درگذشت عماد رام، استاد نامدار موسیقی، هنرمند محبوب مردم و عضو شورای ملی مقاومت ایران را به هموطنان، به جامعه هنری کشور و به خانوادهٌ محترم رام به ویژه همسر ارجمندش خانم فلور صدودی عضو شورای ملی مقاومت و همچنین به همهٌ یاران شورایی و اعضای خانوادهٌ بزرگ مقاومت تسلیت می‌گویم.


قدر و منزلت هنري عماد رام براي جامعهٌ هنري كشور و براي همهٌ ايرانياني كه عواطف و احساساتشان با ساز و صداي او آشناست، نياز به  وصف ندارد. با‌اين ‌همه، ترديدي نيست كه خصال انساني اين رادمرد هنر ملي  در صدر ارزشهايش قرار مي ‌گيرد؛ ارزشهايي همچون وفا و بزرگمنشي  و فروتني كه  او را در قلب هموطنان  و دوستدارانش جاي داده است. همان ارزشهاي والايي كه  او را با مقاومت پيوند داد و به يار و غمخوار صميمي رزم آوران آزادي تبديل كرد. آن‌قدر كه برخي آثار ارزندهٌ هنري خود را به‌ تجليل از مجاهدان و رزم‌آوران آزادي اختصاص داد و به آنها هديه نمود. 
قدر و منزلت هنری عماد رام برای جامعهٌ هنری کشور و برای همهٌ ایرانیانی که عواطف و احساساتشان با ساز و صدای او آشناست، نیاز به وصف ندارد. بااین همه، تردیدی نیست که خصال انسانی این رادمرد هنر ملی در صدر ارزشهایش قرار می‌گیرد؛ ارزشهایی همچون وفا و بزرگمنشی و فروتنی که او را در قلب هموطنان و دوستدارانش جای داده‌است. همان ارزشهای والایی که او را با مقاومت پیوند داد و به یار و غمخوار صمیمی رزم آوران آزادی تبدیل کرد. آن‌قدر که برخی آثار ارزندهٌ هنری خود را به تجلیل از مجاهدان و رزم‌آوران آزادی اختصاص داد و به آنها هدیه نمود.


اگر فقدان عماد رام  ضايعه‌ يي بزرگ و پراندوه براي مقاومت و براي جامعهٌ هنري ايران به‌ شمار مي ‌رود، اما ره‌ آوردها و نوآوريهايش در هنر ملي و همراهي صميمانه و پرصفايش با ارتش آزادي، گنجينه و ميراثي فناناپذير و الگويي براي هنرمندان مردمي است.
اگر فقدان عماد رام ضایعه یی بزرگ و پراندوه برای مقاومت و برای جامعهٌ هنری ایران به‌شمار می‌رود، اما ره آوردها و نوآوریهایش در هنر ملی و همراهی صمیمانه و پرصفایش با ارتش آزادی، گنجینه و میراثی فناناپذیر و الگویی برای هنرمندان مردمی است.


براي روح پرفتوحش شادي و رحمت ايزدي و براي همسر و فرزندان و همهٌ عزيزانش  صبر و سلامتي آرزو مي‌كنم.  مريم رجوي ـ 5 ‌‌خرداد‌1382»
برای روح پرفتوحش شادی و رحمت ایزدی و برای همسر و فرزندان و همهٌ عزیزانش صبر و سلامتی آرزو می‌کنم. مریم رجوی ـ ۵ خرداد۱۳۸۲»


مراسم تشييع و خاكسپاري پيكر هنرمند برجستهٌ مقاومت، موسيقيدان بزرگ ايراني، استاد عماد‌رام  با گلباران مزار او پايان يافت.
مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر هنرمند برجستهٌ مقاومت، موسیقیدان بزرگ ایرانی، استاد عمادرام با گلباران مزار او پایان یافت.


«عماد جان» که در سراسر زندگی بی قرار و آرامش، همواره  آرزومند و جان ـ شیفته آزادی ایران زمین و سامان گرفتن زندگی مردم این زیباترین وطن بود، اینک، به ظاهر، در میان ما نیست، اما یادها و یادگارها و خاطرات و جای پای او، برای همیشه در دل و جان تک تک مشتاقان آزادی ایران، جاودانه، باقی خواهد ماند. عمادجان، همیشه با ماست، ایران و ایرانی که او یه عمر براشون ترانه خوند و به عشق ایران رو صحنه موند، هرگز او را تنها نخواهدگذاشت.
«عماد جان» که در سراسر زندگی بی قرار و آرامش، همواره آرزومند و جان ـ شیفته آزادی ایران زمین و سامان گرفتن زندگی مردم این زیباترین وطن بود، اینک، به ظاهر، در میان ما نیست، اما یادها و یادگارها و خاطرات و جای پای او، برای همیشه در دل و جان تک تک مشتاقان آزادی ایران، جاودانه، باقی خواهد ماند. عمادجان، همیشه با ماست، ایران و ایرانی که او یه عمر براشون ترانه خوند و به عشق ایران رو صحنه موند، هرگز او را تنها نخواهدگذاشت.


این هم دو بیت از ترانه خاطره انگیز «گذشته های شیرین» «عمادجان»، که خواننده و نوازنده اش خود او بود:
این هم دو بیت از ترانه خاطره انگیز «گذشته‌های شیرین» «عمادجان»، که خواننده و نوازنده اش خود او بود:


«نکنه، خدا نکرده، من رو تنها بگذارید 
«نکنه، خدا نکرده، من رو تنها بگذارید


وقتی برمیگردید ایران، من رو اینجا بگذارید 
وقتی برمی‌گردید ایران، من رو اینجا بگذارید


یک عمریه، من، براتون ترانه خوندم
یک عمریه، من، براتون ترانه خوندم

نسخهٔ ‏۲۲ فوریهٔ ۲۰۱۸، ساعت ۱۰:۵۵

عماد رام زادهٔ یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹ در شهر ساری می‌باشد. لیسانش دانش سرای کشاورزی. او نوازنده فلوت، آهنگساز و خواننده پاپ بود. سال ۱۳۵۷ از ایران به آلمان مهاجرت کرد. سال ۱۳۷۳ به شورای ملی مقاومت ایران پیوست و سرانجام پس از یک عمر فعالیت هنری در سوم خرداد ۱۳۸۲ در آلمان جاودانه شد.

تولد و آغاز فعالیتهای هنری از زبان خودش

 هنوز کودکی بیش نبود که خارخار عشق در دلش جان گرفت. از زبان خود او بشنویم:

«من [در یازدهم اسفندماه ۱۳۰۹] در شهر ساری در استان مازندران متولّد شدم. از شش سالگی در حالی که از نی‌های خودرو در شمال، که آن را به صورت فلوت طرّاحی می‌کردم، بدون مربّی یادگیری این ساز را شروع کردم. انجام این مقصود با شرایط آن روز چندان کار ساده یی نبود، زیرا که هنر و هنرمند در جامعه زمان ما کمترین اعتباری نداشته و از دید مردم شهر باعث ننگ خانواده بود. در چنین موقعیتی به خوبی می‌توان احساس کرد توفیق در این راه با چه ناامیدی‌ها و دردسرهایی همراه بوده که تنها راه برای موفقیت، ذوق سرشار و استقامت بی حدّ و حَصری لازم داشت تا انسان را به سرمنزل مقصود برساند»

فعالیتهای هنری و حرفه‌ای

او از دوران جوانی علاقه زیادی به نی داشت و نی‌های خود را سوراخ می‌کرد و در آنها می‌دمید. او در سال ۱۳۲۲ خورشیدی به تئاتر روی‌آورد و علاوه بر نقش کمدین‌ها در پشت پرده می‌خواند و فلوت می‌زد.

در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و و به اداره هنرهای زیبا رفت و نت و سازشناسی را نزد استادان خود فراگرفت. او دارای مدرک لیسانس از دانشسرای کشاورزی بود. از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای مهم منصوب شد.

عماد در هفتم مهر ۱۳۴۳ خانمی به نام فلور ازدواج کرد و صاحب سه فرزند به نامهای گویا، آهنگ و ملودی شد.

او به ضبط و پخش نوارهای «وطن با شبانه» پرداخت که از شعر، کلام و آهنگهای ملی و وطنی سرشار بود.

عماد در بزرگترین کنسرتها در نقاط مختلف اروپا و آمریکا با ارکسترهای بزرگ جهانی شرکت داشت و تحسین همگان را برانگیخت.

در شهریور ۱۳۲۲ به تئاتر روی آورد و علاوه بر نقش کمدین‌ها، پیش پرده می‌خواند و فلوت می‌زد.[۱] در تهران مجید محسنی، حمید قنبری و جمشید شیبانی از سال‌های ۱۳۲۰ پیش پرده خوانی را شروع کرده بودند و پرویز خطیبی و ابوالقاسم حالت، اشعار فکاهی آن را می‌سرودند. پیش پرده خوانی چندین سال مد بود. به هر حال به قول عماد رام، نخستین مربی غیررسمی اش سن تئاتر بود.

در سال ۱۳۳۵ به تهران آمد و به اداره هنرهای زیبا رفت. نت، سازشناسی و ارکستراسیون نزد محمد علی خادم میثاق، و ردیف‌ها را نزد حسن راد مرد فرا گرفت. مدتی نزد نورعلی برومند و حاج آقا محمد ایرانی مجرد آموزش دید.

در سال ۱۳۳۹ برای اولین بار در ارکستر حسن رادمرد کنسرت داد. در تلویزیون، ارکستر سه نفره ای متشکل از حسین تهرانی، فرامرز پایور و عماد رام پا گرفت… از سال ۱۳۵۰ به سرپرستی یکی از ارکسترهای فرهنگ و هنر منصوب شد.

عماد می‌گفت:

من عقیده دارم هنرمند باید راه آزادگی پیشه کند و بازگو کننده رنجها خوشیها و هر آنچه که بر مردم جامعه‌اش می‌گذرد باشد.

عماد رام می‌گفت:

منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سال‌ها همچنان پابرجا مانده‌است و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبیها به دنبال هنر بودند، دود چراغ می‌خوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان می‌نشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند. من گاهی برای اینکه آموزش فرهنگی و اخلاقی بگیرم نزد شادروان اسماعیل مهرتاش می‌رفتم، روزی نقل کرد در هنگام جوانی که من و علی اکبر شهنازی برای مشق تار خدمت درویش خان می‌رفتیم، روزی از قسمت روابط فرهنگی ایران و فرانسه پاکتی آوردند که محتوی یکصد تومان بود. در آن زمان یکصد تومان فوق‌العاده ارزش داشت و اگر کسی در کوچه ای صد تومان پول داشت آن کوچه به کوچه صد تومانیها معروف می‌شد.

درویش خان گفت: گمان نمی‌کنم که فرهنک و کار فرهنگی پاداش داشته باشد و از

پول امتناع ورزید. پس از ساعتی در همان جلسه رو کرد به حاجی علی اکبر خان که نسبتآ ثروتمند بود و ماهانه سه تومان بابت حق‌التدریس می‌پرداخت و گفت: پول‌داری حق‌التدریس ماه آینده خود را بپردازی؟ و پس از اینکه سه تومان را که مبلغ نسبتآ قابل توجهی بود گرفت، نوکرش را صدا زد و گفت: این سه تومان را بده این همسایه ارمنی که امروز زنش مرده و پول کفن و دفنش را ندارد. حالا شما این را مقایسه کنید با کسانی که اسم خود را هنرمند گذارده بودند و شبها به کاباره‌ها و … هجوم می‌آوردند برای انباشتن جیب خود؛ و این تفاوت بود که هنر امثال درویش خان را ماندنی کرد.

خروج از ایران

علت خروج از ایران از زبان عماد رام

«به خاطر دارم یکی دو هفته پیش از پیروزی انقلاب ۵۷، خمینی پس از سالها دوری با هواپیما عازم ایران بود. خبرنگاری از او پرسید که در آن لحظه چه احساسی دارد. او در جوابش گفت: "هیچ". من از همان لحظه فهمیدم که وطن من درگیر مشتی عمّامه به سر شده که سالیان دراز برای دست یافتن به چنین فرصتی خوابهای طلایی می‌دیده‌اند. از این‌رو، باید بدون هیچ درنگی دست به کار شد و تا آخرین لحظه حیات برای ریشه‌کن‌کردن این زالوهای تشنه به خون از هیچ مبارزه یی روی گردان نبود. ابتدا، دست به تهیه و تکثیر نوارهایی زدم به نام "شبانه" یا "شب‌زنده‌داران" که محتوایی جز وطن‌خواهی و مردم سالاری نداشت و ترانه‌هایی به نام "هموطن، ایران ـ ایران» که با سخنانی نیشدار به آخوندها همراه بود و خوشایند ذائقهٌ عوامل حکومت نبود؛ لذا در سال۱۳۶۰ دستگیر و روانهٌ زندانم کردم که روزنامهٌ مردم ارگان رسمی حزب توده، که در آن زمان در نماز جمعه هم پخش می‌شد اولین روزنامه یی بود که نوشت «عماد رام»، «جُرثومهٌ فساد دستگیر و زندانی شد». بعد از دو ماه اسارت با پادرمیانی دوستی به نام کاشانی، ـ که خود را به ظاهر طرفدار رژیم نشان داده بود ـ با… تحمل هشتاد ضربه شلاق، از زندان آزاد شدم. پس از آزادی از زندان به این فکر افتادم که در برابر چنین حکومتی نباید لب فروبست و آرام نشست، لذا به تهیه و پخش نوارهایی دست زدم به نامهای حافظ، همتای آف این کارم شتاب (دربارهٌ مولوی) و قصه‌های کودکان… امّا، متأسّفانه باز هم حکومت مانع انجامد. ضمناً در این گیرودار از مزاحمتهای مأموران رژیم در امان نبودم. آنها هر وقت دلشان می‌خواست بدون اطلاع قبلی در ساعات مختلف آرامش زندگی من و خانواده ام را درهم می‌ریختند. در این روزهای سیاه می‌شنیدم که جوانان رشید ما را به جرم آزادیخواهی گروه گروه تیرباران می‌کردند یا به چوبه دار می‌سپردند. به ناچار تصمیم گرفتم تا دیرنشده و اقدام به دستگیریم نکردند، برخلاف تمایلم، ایران را ترک کنم و با همسر و فرزندانم در آلمان رَحلِ اقامت افکنم… با ورودم به آلمان سعی کردم تاحدّ ممکن در اغلب اجتماع هموطنانم برای تظاهرات ضد رژیم شرکت کنم. کما این که در اغلب تظاهرات حضور داشتم. اما دیری نپایید که همین اجتماعات از هم پاشیده شد و دیگر این‌گونه تظاهرات به ندرت برپا می‌شد و من مجبور شدم دوسالی از مباره دست برداشته کنج عُزلت اختیار کنم. در این فاصلهٌ دوسال همیشه به دنبال گمشده یی می‌گشتم که عاشق ملت و وطن باشد که من در شعاع حمایت او بتوانم به مبارزهٌ خود ادامه دهم و همین‌طور هم شد. دوستی داشتم که عضو شورای ملی مقاومت بود. او ضمن بحث و گفتگو با من، کتابها و فیلمهایی از مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت را در اختیارم قرار می‌داد. رفته رفته پی بردم که گمشدهٌ خود را باز خواهم یافت لذا، به مبارزهٌ سی سالهٌ سازمان مجاهدین خلق و اعضای شورای ملی مقاومت پی بردم. به خصوص، در فیلمهای اوایل انقلاب ـ که حاوی سخنان آقای رجوی در امجدیه، تبریز و شمال ایران بودـ آتش حقیقت مردم خواهی و ایران دوستی را در وجود ایشان شعله‌ور دیدم و یقینم شد ایشان رهبر جنبشی است که منشاٌ مبارزه اش همان صداقت، فداکاری به خاطر مردم ایران می‌باشد.

پیوستن به شورای ملی مقاومت ایران

عماد رام می‌گوید: منحنی هنر نسبت به پیشینیان سقوط کرده بود، کار اساتیدی همچون درویش خان، رکن الدین خان و صبا و … چون مکتبی بود پس از سال‌ها همچنان پابرجا مانده‌است و کار بعضی از شبه هنرمندان چون سرابی بود، اثری از آثارشان باقی نمانده. مکتبی‌ها به دنبال هنر بودند، دود چراغ می‌خوردند و دو زانو دستِ ادب بر سینه در برابر استادان می‌نشستند، لذا آثارشان نیز پایدار ماند و شبه هنر مندان از لوح دلها زدوده شدند.

آلبوم‌ها

عشق و آزادی، فرنگیس، بهار من، خدایا، همتای آفتاب، لیلا رو بردن، پیام حافظ، شبانه با وطن، تنهای تنها، در به دری

آهنگسازی

عماد رام برای خوانندگان ایرانی همچون فریدون فروغی، داریوش، مهستی، مرجان، نادر گلچین و… آهنگسازی کرده‌است.

بدرود با عماد رام

قلب بی قرار و آرام «عماد رام»، پس از هفتاد و دو سال شور و تپشی دریاوار، سرانجام در سوم خرداد۱۳۸۲، از تپش بازماند و به آرامشی ابدی فروخفت و یاران و همرزمان و دوستدارانش را به ماتمی پایان ناپذیر فروبرد.

مراسم تشییع و خاکسپاری، جاودانه یاد، عماد رام، هنرمند و استاد نامدار موسیقی ایران و عضو شورای ملی مقاومت، صبح روز ۹ خرداد ۱۳۸۲با حضور خانوادهٌ رام و صدها تن از یاران و همرزمان و دوستداران این هنرمند بزرگ در گورستان بریف هوف شهر دوسِلدُرف آلمان برگزار شد.

پیام تسلیت مسئول شورای ملی مقاومت

در فقدان استاد نامدار موسیقی و هنر ایران عماد رام

«لبم چو گل خندان ـ دو دیده‌ام دریاست
لب از برون خندد ـ دل از درون گرید
ز برق چشمانم ـ نشانه‌ای پیداست
ز برق چشمانم ـ نشانه یی پیداست

پیام خانم مریم رجوی، رئیس جمهور برگزیده مقاومت،

«به مناسبت درگذشت هنرمند بزرگ مقاومت و ملت، شادروان عماد رام»:

«درگذشت عماد رام، استاد نامدار موسیقی، هنرمند محبوب مردم و عضو شورای ملی مقاومت ایران را به هموطنان، به جامعه هنری کشور و به خانوادهٌ محترم رام به ویژه همسر ارجمندش خانم فلور صدودی عضو شورای ملی مقاومت و همچنین به همهٌ یاران شورایی و اعضای خانوادهٌ بزرگ مقاومت تسلیت می‌گویم.

قدر و منزلت هنری عماد رام برای جامعهٌ هنری کشور و برای همهٌ ایرانیانی که عواطف و احساساتشان با ساز و صدای او آشناست، نیاز به وصف ندارد. بااین همه، تردیدی نیست که خصال انسانی این رادمرد هنر ملی در صدر ارزشهایش قرار می‌گیرد؛ ارزشهایی همچون وفا و بزرگمنشی و فروتنی که او را در قلب هموطنان و دوستدارانش جای داده‌است. همان ارزشهای والایی که او را با مقاومت پیوند داد و به یار و غمخوار صمیمی رزم آوران آزادی تبدیل کرد. آن‌قدر که برخی آثار ارزندهٌ هنری خود را به تجلیل از مجاهدان و رزم‌آوران آزادی اختصاص داد و به آنها هدیه نمود.

اگر فقدان عماد رام ضایعه یی بزرگ و پراندوه برای مقاومت و برای جامعهٌ هنری ایران به‌شمار می‌رود، اما ره آوردها و نوآوریهایش در هنر ملی و همراهی صمیمانه و پرصفایش با ارتش آزادی، گنجینه و میراثی فناناپذیر و الگویی برای هنرمندان مردمی است.

برای روح پرفتوحش شادی و رحمت ایزدی و برای همسر و فرزندان و همهٌ عزیزانش صبر و سلامتی آرزو می‌کنم. مریم رجوی ـ ۵ خرداد۱۳۸۲»

مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر هنرمند برجستهٌ مقاومت، موسیقیدان بزرگ ایرانی، استاد عمادرام با گلباران مزار او پایان یافت.

«عماد جان» که در سراسر زندگی بی قرار و آرامش، همواره آرزومند و جان ـ شیفته آزادی ایران زمین و سامان گرفتن زندگی مردم این زیباترین وطن بود، اینک، به ظاهر، در میان ما نیست، اما یادها و یادگارها و خاطرات و جای پای او، برای همیشه در دل و جان تک تک مشتاقان آزادی ایران، جاودانه، باقی خواهد ماند. عمادجان، همیشه با ماست، ایران و ایرانی که او یه عمر براشون ترانه خوند و به عشق ایران رو صحنه موند، هرگز او را تنها نخواهدگذاشت.

این هم دو بیت از ترانه خاطره انگیز «گذشته‌های شیرین» «عمادجان»، که خواننده و نوازنده اش خود او بود:

«نکنه، خدا نکرده، من رو تنها بگذارید

وقتی برمی‌گردید ایران، من رو اینجا بگذارید

یک عمریه، من، براتون ترانه خوندم

به عشق ایرانه، هنوز رو صحنه موندم».

منابع

نت آهنگ

کتاب زندگینامه عماد رام نوشته عبدالعلی معصومی

  1. نت آهنگ - زندگینامه عماد رام _ استاد بزرگ فلوت ایران [۱]