۹٬۲۸۳
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
| خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
== انقلاب روحی == | == انقلاب روحی == | ||
عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده است تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ و در این مورد روایتهای مختلفی بیان شده که معروفترین آن به نقل از عبدالرحن جامی، این است که روزی عطار نیشابوری در دکان خود مشغول به کار بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار گفت چیزی برای خدا بدهید؛ و از عطار کمک خواست. ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چهگونه میخواهی از دنیا بروی؟. عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من میتوانی بمیری؟. عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. عطار نیشابوری پس از دیدن حال درویش، دست از کسب و کار کشید. | عطار نیشابوری به شغل عطاری و طبابت مشغول بوده است تا زمانی که آن انقلاب روحی در وی پدید آمد؛ و در این مورد روایتهای مختلفی بیان شده که معروفترین آن به نقل از عبدالرحن جامی، این است که روزی عطار نیشابوری در دکان خود مشغول به کار بود که درویشی به آنجا رسید و چند بار گفت چیزی برای خدا بدهید؛ و از عطار کمک خواست. ولی او به درویش چیزی نداد. درویش به او گفت: ای خواجه تو چهگونه میخواهی از دنیا بروی؟. عطار گفت: همانگونه که تو از دنیا می روی. درویش گفت: تو مانند من میتوانی بمیری؟. عطار گفت: بله، درویش کاسه چوبی خود را زیر سر نهاد و با گفتن کلمه الله از دنیا برفت. عطار چون این را دید شدیداً متغیر شد و از دکان خارج شد و راه زندگی خود را برای همیشه تغییر داد. عطار نیشابوری پس از دیدن حال درویش، دست از کسب و کار کشید.<ref name=":0">[https://www.parvaresheafkar.com/biography/attar-poet/ زندگینامه عطار نیشابوری - سایت پرورش افکار]</ref> | ||
برخی میگویند که این سخنان به دلایلی قابل قبول نیست. نخست آنکه عطار نیشابوری از آغاز عمر و زمان کودکی به سخن صوفیان متمایل بوده و دوستدار آنها بوده است؛ و این مطلب را میتوان از مقدمه تذکره الاولیاء نتیجه گرفت. دوم اینکه عطار مصیبت نامه و الهینامه را در داروخانه به نظم کشیده است؛ همچنان که خودش میگوید: | برخی میگویند که این سخنان به دلایلی قابل قبول نیست. نخست آنکه عطار نیشابوری از آغاز عمر و زمان کودکی به سخن صوفیان متمایل بوده و دوستدار آنها بوده است؛ و این مطلب را میتوان از مقدمه تذکره الاولیاء نتیجه گرفت. دوم اینکه عطار مصیبت نامه و الهینامه را در داروخانه به نظم کشیده است؛ همچنان که خودش میگوید: | ||
| خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
به داروخانه کردم هر دو آغاز چه گویم زود رُستم ز این و آن باز | به داروخانه کردم هر دو آغاز چه گویم زود رُستم ز این و آن باز | ||
این دو منظومه، یعنی الهینامه و مصیبتنامه به اسرار معرفت و رموز طریقت آمیخته است؛ و قطعاً عطار نیشابوری به هنگام سرودن آنها رسوخی در تصوف داشته و گامها در سیر و سلوک عرفانی برداشته است | این دو منظومه، یعنی الهینامه و مصیبتنامه به اسرار معرفت و رموز طریقت آمیخته است؛ و قطعاً عطار نیشابوری به هنگام سرودن آنها رسوخی در تصوف داشته و گامها در سیر و سلوک عرفانی برداشته است.<ref name=":1">[https://www.balagh.ir/content/6306 نگاهی به زندگی، آثار و اندیشهی عطار نیشابوری - سایت بلاغ]</ref> | ||
میتوان گفت که این | اما میتوان گفت که این اتفاق در عطار تأثیر عمیقی داشته است. | ||
پس از این واقعه، عطار نیشابوری به خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن الدین اکاف رفت که در آن زمان عارف مشهوری بود. عطار نیشابوری به دست رکنالدین اکاف توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد؛ و چند سالی در خدمت این عارف بود. عطار نیشابوری سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید. | پس از این واقعه، عطار نیشابوری به خدمت شیخ الشیوخ عارف رکن الدین اکاف رفت که در آن زمان عارف مشهوری بود. عطار نیشابوری به دست رکنالدین اکاف توبه کرد و به ریاضت و مجاهدت با نفس مشغول شد؛ و چند سالی در خدمت این عارف بود. عطار نیشابوری سپس قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و از مکه تا ماوراءالنهر به مسافرت پرداخت و در این سفرها بسیاری از مشایخ و بزرگان زمان خود را زیارت کرد و در همین سفرها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی رسید.<ref name=":0" /> | ||
== آثار عطار نیشابوری == | == آثار عطار نیشابوری == | ||
در طول تاریخ آثار بسیاری به عطار نسبت داده شدهاست. بهطوریکه عدهای آثار او را به تعداد سورههای قرآن یعنی ۱۱۴ کتاب پنداشتهاند. اما آثار مسلم عطار نیشابوری طبق پژوهشهای محمدرضا شفیعیکدکنی و عبدالحسین زرینکوب شامل این کتابها است: اسرارنامه، الهی نامه، منطقالطیر، مصیبتنامه، مختارنامه، تذکرةالاولیاء، دیوان اشعار. | در طول تاریخ آثار بسیاری به عطار نسبت داده شدهاست. بهطوریکه عدهای آثار او را به تعداد سورههای قرآن یعنی ۱۱۴ کتاب پنداشتهاند. اما آثار مسلم عطار نیشابوری طبق پژوهشهای محمدرضا شفیعیکدکنی و عبدالحسین زرینکوب شامل این کتابها است: اسرارنامه، الهی نامه، منطقالطیر، مصیبتنامه، مختارنامه، تذکرةالاولیاء، دیوان اشعار. | ||
عدهای از پژوهشگران معتقدند که کتابهای بیسرنامه، خسرونامه، بلبلنامه، پسرنامه، حیدرینامه، پندنامه، جوهرالذات، حلاج نامه، سیاهنامه، اشترنامه، لسانالغیب، مظهرالذات، معراجنامه، مفتاح الفتوح، نزهتنامه، وصلتنامه و هیلاجنامه، به غلط به عطار نیشابوری منصوب شدهاند. پس از حملهی مغول آثار عطار نیشابوری سوزانده شد و آثاری که از او در دست است، تنها آثاری است که قبل از حملهی مغول، به سایر شهرها برده شدهبودند. | عدهای از پژوهشگران معتقدند که کتابهای بیسرنامه، خسرونامه، بلبلنامه، پسرنامه، حیدرینامه، پندنامه، جوهرالذات، حلاج نامه، سیاهنامه، اشترنامه، لسانالغیب، مظهرالذات، معراجنامه، مفتاح الفتوح، نزهتنامه، وصلتنامه و هیلاجنامه، به غلط به عطار نیشابوری منصوب شدهاند. پس از حملهی مغول آثار عطار نیشابوری سوزانده شد و آثاری که از او در دست است، تنها آثاری است که قبل از حملهی مغول، به سایر شهرها برده شدهبودند.<ref name=":2">[https://www.daneshchi.ir/atare-neyshabouri/ تحقیق در مورد زندگینامه عطار نیشابوری - سایت دانشچی]</ref> | ||
[[پرونده:اسرارنامه.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|اسرارنامه]] | [[پرونده:اسرارنامه.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|اسرارنامه]] | ||
عطار نشابوری در اواخر عمرش در مصیبتنامه به برخی از آثار خود اشاره میکند: | عطار نشابوری در اواخر عمرش در مصیبتنامه به برخی از آثار خود اشاره میکند: | ||
| خط ۷۹: | خط ۷۹: | ||
مقامات طیور امّا چنان است که مرغ عشق را معراج جان است | مقامات طیور امّا چنان است که مرغ عشق را معراج جان است | ||
چو خسرونامه را طرزی عجیب است ز طرز او که مه را نصیب | چو خسرونامه را طرزی عجیب است ز طرز او که مه را نصیب است<ref name=":3">[http://www.persianpersia.com/artandculture/adetails.php?articleid=15624&parentid=1&catid=10 زندگینامه و آثار عطار نیشابوری - ساین پرشین پرشیا]</ref> | ||
=== اسرارنامه === | === اسرارنامه === | ||
| خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
دلا یک دم رها کن آب و گل را صلای عشق در ده اهل دل را | دلا یک دم رها کن آب و گل را صلای عشق در ده اهل دل را | ||
ز نور عشق شمع جان برافروز زبور عشق از جانان | ز نور عشق شمع جان برافروز زبور عشق از جانان درآموز<ref name=":2" /> | ||
=== الهی نامه === | === الهی نامه === | ||
الهینامه سرشار از داستانهای دلکش کوتاه و بلند است که همگی در بین یک داستان اصلی فوقالعاده گنجانده شدهاند. این کتاب مانند کتابهای دیگر با ستایش خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و خلفای چهارگانه آغاز میشود و سپس در هشت بیت روح انسان را مورد خطاب قرار میدهد و برای او شش فرزند: نفس، شیطان، عقل، فقر، علم و توحید ذکر میکند. «سایت دانشچی» | الهینامه سرشار از داستانهای دلکش کوتاه و بلند است که همگی در بین یک داستان اصلی فوقالعاده گنجانده شدهاند. این کتاب مانند کتابهای دیگر با ستایش خداوند و نعت رسول اکرم (ص) و خلفای چهارگانه آغاز میشود و سپس در هشت بیت روح انسان را مورد خطاب قرار میدهد و برای او شش فرزند: نفس، شیطان، عقل، فقر، علم و توحید ذکر میکند. «سایت دانشچی» | ||
این منظورمه در واقع مجموعه ای است از قصههای گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستجوی چیزهایی برآمدهاند که حقیقت آن با آنچه عامه مردم از آن میفهمند تفاوت دارد. | این منظورمه در واقع مجموعه ای است از قصههای گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستجوی چیزهایی برآمدهاند که حقیقت آن با آنچه عامه مردم از آن میفهمند تفاوت دارد.<ref name=":4">[https://majaletime.com/2018/07/05/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C/ زندگینامه عطار نیشابوری - سایت مجله تایم]</ref> | ||
=== منطق الطیر === | === منطق الطیر === | ||
مقامات الطیور که با نام منطق الطیر خوانده میشود شرح سفر مرغان است به درگاه سیمرغ. داستان شیخ صنعان طولانیترین داستان این کتاب است و حدود ۴۰۸ بیت دارد و سرگذشت و عشق و دلدادگی پیری زاهد به نام شیخ صنعان به دختری ترسا را بیان مینماید. | مقامات الطیور که با نام منطق الطیر خوانده میشود شرح سفر مرغان است به درگاه سیمرغ. داستان شیخ صنعان طولانیترین داستان این کتاب است و حدود ۴۰۸ بیت دارد و سرگذشت و عشق و دلدادگی پیری زاهد به نام شیخ صنعان به دختری ترسا را بیان مینماید.<ref name=":2" /> | ||
[[پرونده:منطق-الطیر.jpg|بندانگشتی|250x250پیکسل|منطقالطیر]] | [[پرونده:منطق-الطیر.jpg|بندانگشتی|250x250پیکسل|منطقالطیر]] | ||
مثنوی منطقالطیر، که حدود ۴۶۰۰ بیت دارد مهمترین و برجستهترین مثنوی عطار نیشابوری و یکی از مشهورترین مثنویهای تمثیلی فارسی است. این کتاب که در واقع می توان آن را حماسهای عرفانی نامید، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ که پادشاه آنهاست به راهنمایی هدهد به راه میافتند و در راه از هفت مرحله سهمگین میگذرند. در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز میمانند و یا به بهانههایی پس میکشند تا این که، پس از عبور از این مراحل هفتگانه که بی شباهت به هفت خان در داستان رستم نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستجوی سیمرغ بودند، تنها سیمرغ باقی میمانند و چون به خود مینگرند در مییابند که آنچه بیرون از خود میجسته اند، سیمرغ اینک در وجود خود آنهاست. منظور عطار نیشابوری از مرغان، سالکان راه و از سیمرغ مردان خدا جویی است که پس از عبور از مراحل هفت گانه سلوک یعنی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا، سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف میکنند. | مثنوی منطقالطیر، که حدود ۴۶۰۰ بیت دارد مهمترین و برجستهترین مثنوی عطار نیشابوری و یکی از مشهورترین مثنویهای تمثیلی فارسی است. این کتاب که در واقع می توان آن را حماسهای عرفانی نامید، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ که پادشاه آنهاست به راهنمایی هدهد به راه میافتند و در راه از هفت مرحله سهمگین میگذرند. در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز میمانند و یا به بهانههایی پس میکشند تا این که، پس از عبور از این مراحل هفتگانه که بی شباهت به هفت خان در داستان رستم نیست، سرانجام از این گروه انبوه مرغان که در جستجوی سیمرغ بودند، تنها سیمرغ باقی میمانند و چون به خود مینگرند در مییابند که آنچه بیرون از خود میجسته اند، سیمرغ اینک در وجود خود آنهاست. منظور عطار نیشابوری از مرغان، سالکان راه و از سیمرغ مردان خدا جویی است که پس از عبور از مراحل هفت گانه سلوک یعنی طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت، فقر و فنا، سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف میکنند.<ref name=":4" /> | ||
این منظومهی عالی و کم نظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر در بهکار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکان است، از جمله شاهکارهای جاویدان زبان فارسی است. نیروی شاعر در تخیلات گوناگون، قدرت وی در بیان مطالب مختلف و تمثیلات و تحقیقات و مهارت وی در استنتاج از بحثها و لطف و شوق و ذوق مبهوت کنندهی او در تمام موارد و در تمام مراحل، خواننده را به حیرت میافکند و بدین نکته اقرار میدهد که پرگویی عطار نیشابوری که معاصران او میگفتهاند، از مقولهی گفتار مکثاران (زیاده گویان) دیگر نیست که بیهوده گویند. این شاعر چیره دست توانا و این عارف و اصل دانا، حقایق فراوان را به سرعت درک میکرد و با زبانی که در روانی و گشادگی از عالم بالا تاییدات بیمنتهی داشت، به نظم در میآورد. شاعری کردن دراین موارد برای او به منزلهی سخن گفتن مردی بود که به فصاحت و بلاغت خوی گرفته باشد و هر چه گوید فصیح و بلیغ باشد. وجود چنین منظومهی عالی و کم نظیری است که ما را از قبول منظومهی سست و بی مایهای مانند مظهرالعجائب و لسانالغیب که منسوب به عطار است باز میدارد. غالب منظومههای عطار و همچنین دیوان قصائد او در ایران و هند به طبع رسیده و بعضی از آنها مکرر چاپ شده است. | این منظومهی عالی و کم نظیر که حاکی از قدرت ابتکار و تخیل شاعر در بهکار بردن رمزهای عرفانی و بیان مراتب سیر و سلوک و تعلیم سالکان است، از جمله شاهکارهای جاویدان زبان فارسی است. نیروی شاعر در تخیلات گوناگون، قدرت وی در بیان مطالب مختلف و تمثیلات و تحقیقات و مهارت وی در استنتاج از بحثها و لطف و شوق و ذوق مبهوت کنندهی او در تمام موارد و در تمام مراحل، خواننده را به حیرت میافکند و بدین نکته اقرار میدهد که پرگویی عطار نیشابوری که معاصران او میگفتهاند، از مقولهی گفتار مکثاران (زیاده گویان) دیگر نیست که بیهوده گویند. این شاعر چیره دست توانا و این عارف و اصل دانا، حقایق فراوان را به سرعت درک میکرد و با زبانی که در روانی و گشادگی از عالم بالا تاییدات بیمنتهی داشت، به نظم در میآورد. شاعری کردن دراین موارد برای او به منزلهی سخن گفتن مردی بود که به فصاحت و بلاغت خوی گرفته باشد و هر چه گوید فصیح و بلیغ باشد. وجود چنین منظومهی عالی و کم نظیری است که ما را از قبول منظومهی سست و بی مایهای مانند مظهرالعجائب و لسانالغیب که منسوب به عطار است باز میدارد. غالب منظومههای عطار و همچنین دیوان قصائد او در ایران و هند به طبع رسیده و بعضی از آنها مکرر چاپ شده است.<ref name=":3" /> | ||
در تلقی رمزباورانهی عطار نشابوری، خدا در هیئت سیمرغ ِرمزی تصویر شده است. خدا در منطق الطیر در کسوت پرندهای بزرگ و پادشاه و فرمانروای پرندگان، تشخص نمادین مییابد. به بیان دیگر امر مطلق خود را بهصورت خدا- شاه عیان میکند. و این امر شاید به سبب تعلق خاطر عطار به اندیشهی هند و ایرانی و یا تلاش وی برای تداوم اندیشهی ایرانشهری بوده است. به باور عطار نیشابوری جریان پدیداری خلقت، حاصل نزول سیمرغ رمزی از قاف وجود به چین مثالی است. این نزول، تعبیری از مراتب و تفاوت در مظاهر تجلیات وجود است. چنانکه پیشینیان میپنداشتند، «چین» دورترین نقطهی شرق جهان است. از سوی دیگر در جغرافیای مثالی و رمزی عرفانی، شرق، محل ظهور تجلی نور و نار الهی است. بر این اساس تجلی اسماء جمالی و جلالی خدا نیز از چین مثالی یا جانب شرقی وجود آغاز شده است. در ضمن، چین علاوه بر این مفهوم جغرافیایی، تداعی کنندهی مفهوم شکن نیز هست. جمع این دو مفهوم را میتوان در این بیت زیبای حافظ دید: | در تلقی رمزباورانهی عطار نشابوری، خدا در هیئت سیمرغ ِرمزی تصویر شده است. خدا در منطق الطیر در کسوت پرندهای بزرگ و پادشاه و فرمانروای پرندگان، تشخص نمادین مییابد. به بیان دیگر امر مطلق خود را بهصورت خدا- شاه عیان میکند. و این امر شاید به سبب تعلق خاطر عطار به اندیشهی هند و ایرانی و یا تلاش وی برای تداوم اندیشهی ایرانشهری بوده است. به باور عطار نیشابوری جریان پدیداری خلقت، حاصل نزول سیمرغ رمزی از قاف وجود به چین مثالی است. این نزول، تعبیری از مراتب و تفاوت در مظاهر تجلیات وجود است. چنانکه پیشینیان میپنداشتند، «چین» دورترین نقطهی شرق جهان است. از سوی دیگر در جغرافیای مثالی و رمزی عرفانی، شرق، محل ظهور تجلی نور و نار الهی است. بر این اساس تجلی اسماء جمالی و جلالی خدا نیز از چین مثالی یا جانب شرقی وجود آغاز شده است. در ضمن، چین علاوه بر این مفهوم جغرافیایی، تداعی کنندهی مفهوم شکن نیز هست. جمع این دو مفهوم را میتوان در این بیت زیبای حافظ دید: | ||
| خط ۱۱۴: | خط ۱۱۴: | ||
ویژهگی اصلی تجلی جمالی، لطف و قُرب است؛ و ویژهگی تجلی جلالی، قهر و بُعد است. لطف و قُرب در نور و وحدت ظاهر میشود، قهر و بُعد در کفر و کثرت و ماده. و اما مفهوم رمزی پَر و همانندی آن با فَر نیز جالب توجه است. منظور از پَر یا همان فَر، همان فروغ یا نور ایزدی است. همچنین میتوان پَر را نمادی از نرینهگی و چین را نمادی از مادینهگی تلقی کرد. و پَر انداختن سیمرغ در میان چین را رمزی از تناسل کیهانی تعبیر کرد. قرار گرفتن پَر در چین و افزوده شدن پَر به چین، واژهی پرچین را نیز تداعی میکند، که میتواند رمزی از حائل نور ظلمت باشد. توجه به معنا و مفهوم رمزی و روانشناختی نیم شب نیز در اینجا قابل ملاحظه است. نیم شب، به تعبیر عطار و دوش، به تعبیر حافظ، معنایی رمزی و فرا زمانی دارد. شب، نمادی از عدم تعین و بالقوگی محض است. | ویژهگی اصلی تجلی جمالی، لطف و قُرب است؛ و ویژهگی تجلی جلالی، قهر و بُعد است. لطف و قُرب در نور و وحدت ظاهر میشود، قهر و بُعد در کفر و کثرت و ماده. و اما مفهوم رمزی پَر و همانندی آن با فَر نیز جالب توجه است. منظور از پَر یا همان فَر، همان فروغ یا نور ایزدی است. همچنین میتوان پَر را نمادی از نرینهگی و چین را نمادی از مادینهگی تلقی کرد. و پَر انداختن سیمرغ در میان چین را رمزی از تناسل کیهانی تعبیر کرد. قرار گرفتن پَر در چین و افزوده شدن پَر به چین، واژهی پرچین را نیز تداعی میکند، که میتواند رمزی از حائل نور ظلمت باشد. توجه به معنا و مفهوم رمزی و روانشناختی نیم شب نیز در اینجا قابل ملاحظه است. نیم شب، به تعبیر عطار و دوش، به تعبیر حافظ، معنایی رمزی و فرا زمانی دارد. شب، نمادی از عدم تعین و بالقوگی محض است. | ||
[[پرونده:مصیبتنامه.JPG|جایگزین=مصیبتنامه|بندانگشتی|235x235پیکسل|مصیبتنامه]] | [[پرونده:مصیبتنامه.JPG|جایگزین=مصیبتنامه|بندانگشتی|235x235پیکسل|مصیبتنامه]] | ||
شب رمزی از جهان در غیبت خداست، و بدون خدا، در نظر عارف، جهان یکسر، غوطهور در عدم و نیستی است. در عین حال شب، فضایی بیکران نیست. این نیستی محدود و محصور در زمین است که در نیم شب قرار دارد. بنابر این فرود سیمرغ رمزی در چین و افتادن پَری از آن، به معنای نزول یا همان قوس نزولی، از مرتبهی احدیت به واحدیت و تجلی اسماء جلالی خداست. | شب رمزی از جهان در غیبت خداست، و بدون خدا، در نظر عارف، جهان یکسر، غوطهور در عدم و نیستی است. در عین حال شب، فضایی بیکران نیست. این نیستی محدود و محصور در زمین است که در نیم شب قرار دارد. بنابر این فرود سیمرغ رمزی در چین و افتادن پَری از آن، به معنای نزول یا همان قوس نزولی، از مرتبهی احدیت به واحدیت و تجلی اسماء جلالی خداست.<ref name=":5">[http://persian-man.ir/senior/poets/%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C/ زندگینامه عطار نیشابوری - سایت مردان پارس]</ref> | ||
=== مصیبتنامه === | === مصیبتنامه === | ||
مصیبتنامه در بیان مصیبتها و گرفتاریهای روحانی سالک و مشتمل است بر حکایات جذاب و خواندنی. این اثر پس از منطقالطیر مهمترین منظومهی عطار نیشابوری است. «سایت دانشچی» | مصیبتنامه در بیان مصیبتها و گرفتاریهای روحانی سالک و مشتمل است بر حکایات جذاب و خواندنی. این اثر پس از منطقالطیر مهمترین منظومهی عطار نیشابوری است. «سایت دانشچی» | ||
در این منظومه عطار نیشابوری، خواننده را توجه میدهد که فریفته ظاهر نشود و از ورای لفظ و ظواهر امر، به حقیقت و معنی اشیاء پی ببرد. | در این منظومه عطار نیشابوری، خواننده را توجه میدهد که فریفته ظاهر نشود و از ورای لفظ و ظواهر امر، به حقیقت و معنی اشیاء پی ببرد.<ref name=":4" /> | ||
[[پرونده:مختارنامه.JPG|جایگزین=مختارنامه|بندانگشتی|235x235پیکسل|مختارنامه]] | [[پرونده:مختارنامه.JPG|جایگزین=مختارنامه|بندانگشتی|235x235پیکسل|مختارنامه]] | ||
| خط ۱۲۵: | خط ۱۲۵: | ||
مختارنامه شامل مجموعه رباعیات که دارای پنجاه باب در موضوعات مختلف است. «سایت دانشچی» | مختارنامه شامل مجموعه رباعیات که دارای پنجاه باب در موضوعات مختلف است. «سایت دانشچی» | ||
رباعیات عطار نیشابوری گاهی با رباعیات خیام، بسیار نزدیک شده و همین امر سبب گردیده است که بسیاری از آنها را بعدها به خیام نسبت دهند و در مجموعه ترانه های وی به ثبت برسانند. همین آمیزش و نزدیکی فکر و اندیشه، کار تمیز و تفکیک ترانههای این دو شاعر بزرگ نیشابوری را دشوار کرده است. | رباعیات عطار نیشابوری گاهی با رباعیات خیام، بسیار نزدیک شده و همین امر سبب گردیده است که بسیاری از آنها را بعدها به خیام نسبت دهند و در مجموعه ترانه های وی به ثبت برسانند. همین آمیزش و نزدیکی فکر و اندیشه، کار تمیز و تفکیک ترانههای این دو شاعر بزرگ نیشابوری را دشوار کرده است.<ref name=":4" /> | ||
=== تذکرةالاولیا === | === تذکرةالاولیا === | ||
[[پرونده:تذکرهی اصلی 2.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|تذکرةالاولیاء]] | [[پرونده:تذکرهی اصلی 2.JPG|بندانگشتی|250x250پیکسل|تذکرةالاولیاء]] | ||
عطار نیشابوری از آغاز جوانی به سرگذشت عارفان و مقامات اولیای تصوف دلبستگی زیادی داشته است. همین علاقه سبب شده است که او شرح حال، سرگذشت و حکایات مربوط به ۹۶ تن از اولیاء و مشایخ تصوف را در کتابی به نام تذکرة الاولیا گردآوری کند. بیش از او در کتاب کشفالمحجوب هجویری و طبقاتالصوفیه عبدالرحمان سُلَمی نیز چنین کاری صورت گرفته است. اگر چه این دو کتاب به علت قدیمیتر بودن اهمیت دارند اما تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، نزد فارسی زبانان شهرت بیشتری پیدا کرده است. | عطار نیشابوری از آغاز جوانی به سرگذشت عارفان و مقامات اولیای تصوف دلبستگی زیادی داشته است. همین علاقه سبب شده است که او شرح حال، سرگذشت و حکایات مربوط به ۹۶ تن از اولیاء و مشایخ تصوف را در کتابی به نام تذکرة الاولیا گردآوری کند. بیش از او در کتاب کشفالمحجوب هجویری و طبقاتالصوفیه عبدالرحمان سُلَمی نیز چنین کاری صورت گرفته است. اگر چه این دو کتاب به علت قدیمیتر بودن اهمیت دارند اما تذکرة الاولیای عطار نیشابوری، نزد فارسی زبانان شهرت بیشتری پیدا کرده است.<ref name=":4" /> | ||
عطار در این کتاب، مقامات و گفتارهای آن بزرگان را، با روایت و حکایتی بسیار شیرین، درج کرده است. | عطار در این کتاب، مقامات و گفتارهای آن بزرگان را، با روایت و حکایتی بسیار شیرین، درج کرده است. | ||
شیوهی نگارش این کتاب بر همان منوال است که در آثار منظوم عطار میبینیم یعنی نثر آن ساده و دور از تکلف و مقرون به فصاحت طبیعی کلام پارسی است و تألیف آن باید در پایان قرن ششم یا اوایل قرن هفتم صورت گرفته باشد. | شیوهی نگارش این کتاب بر همان منوال است که در آثار منظوم عطار میبینیم یعنی نثر آن ساده و دور از تکلف و مقرون به فصاحت طبیعی کلام پارسی است و تألیف آن باید در پایان قرن ششم یا اوایل قرن هفتم صورت گرفته باشد.<ref name=":3" /> | ||
==== گزیدهای از کتاب تذکرةالاولیا ==== | ==== گزیدهای از کتاب تذکرةالاولیا ==== | ||
| خط ۱۶۲: | خط ۱۶۲: | ||
بایزید، احمد را گفت: تاکی سیاحت و گِرد عالم گشتن؟! احمد گفت: چون آب یکجا ایستد، متغیر شود! شیخ گفت: چرا دریا نباشی تا متغیر نشوی! وآلایش نپذیری؟ | بایزید، احمد را گفت: تاکی سیاحت و گِرد عالم گشتن؟! احمد گفت: چون آب یکجا ایستد، متغیر شود! شیخ گفت: چرا دریا نباشی تا متغیر نشوی! وآلایش نپذیری؟ | ||
بایزید گفت: علامت آنکه حق را دوست دارد، آن است که سه خصلت بدو دهند. سخاوتی چون سخاوت دریا، شفقتی چون شفقت آفتاب، تواضعی چون تواضع زمین. | بایزید گفت: علامت آنکه حق را دوست دارد، آن است که سه خصلت بدو دهند. سخاوتی چون سخاوت دریا، شفقتی چون شفقت آفتاب، تواضعی چون تواضع زمین. | ||
عطار نیشابوری حکایتی در ملامت پرداختن به ظاهر و غافل شدن از باطن را در رفتار نصرآبادی چنین نقل میکند: | عطار نیشابوری حکایتی در ملامت پرداختن به ظاهر و غافل شدن از باطن را در رفتار نصرآبادی چنین نقل میکند: | ||
یک روز در طواف کعبه خلقی را دید که به کارهای دنیوی مشغول بودند و بایکدیگر سخن میگفتند. نصرآبادی برفت پارهیی آتش و هیزم بیاورد. از وی سؤال کردند که چه خواهی کردن؟. گفت: میخواهم که کعبه را بسوزم تا خلق از کعبه فارغ آیند و به خدای پردازند. | یک روز در طواف کعبه خلقی را دید که به کارهای دنیوی مشغول بودند و بایکدیگر سخن میگفتند. نصرآبادی برفت پارهیی آتش و هیزم بیاورد. از وی سؤال کردند که چه خواهی کردن؟. گفت: میخواهم که کعبه را بسوزم تا خلق از کعبه فارغ آیند و به خدای پردازند.<ref>کتاب تذکرةالاولیاء</ref> | ||
=== دیوان اشعار === | === دیوان اشعار === | ||
[[پرونده:دیوان عطار.JPG|جایگزین=دیوان عطار نیشابوری|بندانگشتی|280x280پیکسل|دیوان عطار نیشابوری]] | [[پرونده:دیوان عطار.JPG|جایگزین=دیوان عطار نیشابوری|بندانگشتی|280x280پیکسل|دیوان عطار نیشابوری]] | ||
مجموعه قصاید و غزلیات عطار نیشابوری، که بیشتر آنها عرفانی و دارای مضمونهای بلند صوفیانه است به نام دیوان عطار چند بار چاپ شده است'''.''' | مجموعه قصاید و غزلیات عطار نیشابوری، که بیشتر آنها عرفانی و دارای مضمونهای بلند صوفیانه است به نام دیوان عطار چند بار چاپ شده است'''.'''<ref name=":4" /> | ||
== دیدار عطار با مولوی == | == دیدار عطار با مولوی == | ||
بهاءالدین محمد، پدر مولانا جلاالدین در سفری که به مغرب ایران کرد، فرزند خردسال خود را، جلال الدین محمد، که بعدها به مولوی شهرت یافت، بههمراه خود داشت، آنان از شهرهای نیشابور، بغداد، مکه و شام گذشتند و سرانجام در قونیه که از شهرهای فعلی ترکیه است، ساکن شدند. در طول این سفر و هنگام عبور از نیشابور، به دیدار شیخ عطار نیشابوری رفتند، عطار نسخهای از کتاب اسرار نامه خود را به مولوی که در آن هنگام کودک ۶ سالهای بیشتر نبود، تقدیم کرد و دربارهی او با پدر چنین گفت: این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرمش، آتش در سوختگان عالم زند. این پیشبینی عطار بعدها به راستی پیوست و آن کودک خردسال عارف و شاعری پر آوازه شد. | بهاءالدین محمد، پدر مولانا جلاالدین در سفری که به مغرب ایران کرد، فرزند خردسال خود را، جلال الدین محمد، که بعدها به مولوی شهرت یافت، بههمراه خود داشت، آنان از شهرهای نیشابور، بغداد، مکه و شام گذشتند و سرانجام در قونیه که از شهرهای فعلی ترکیه است، ساکن شدند. در طول این سفر و هنگام عبور از نیشابور، به دیدار شیخ عطار نیشابوری رفتند، عطار نسخهای از کتاب اسرار نامه خود را به مولوی که در آن هنگام کودک ۶ سالهای بیشتر نبود، تقدیم کرد و دربارهی او با پدر چنین گفت: این فرزند را گرامی دار، زود باشد که از نفس گرمش، آتش در سوختگان عالم زند. این پیشبینی عطار بعدها به راستی پیوست و آن کودک خردسال عارف و شاعری پر آوازه شد.<ref name=":1" /> | ||
== ویژگی سخن عطار == | |||
شیخ فریدالدین عطار نیشابوری، یكی از شاعران بزرگ عرفان و از مردان مشهور تاریخ ادبیات ایران است. سخن او ساده و جذاب است. او برای بیان مقاصد عرفانی خود بهترین راه را كه همان آوردن كلام ساده و بی پیرایه و خالی از هرگونه آرایش است، انتخاب كرده است. عطار نیشابوری اگر چه در ظاهر كلام و سخن خود، آن وسعت اطلاع و استحكام سخن استادانی همچون سنایی را ندارد؛ اما آن گفتار ساده از سوختهدلی همچون او، باعث شده كه خواننده را مجذوب نماید. همچنین كمك گرفتن او از تمثیلات و بیان داستانها و حكایات مختلف، یكی دیگر از جاذبههای آثار او می باشد و او سرمشق عرفای نامی پس از خود همچون مولوی و جامی قرار گرفته و آن دو نیز به مدح و ثنای این مرشد بزرگ پرداختهاند.<ref name=":6">[https://seemorgh.com/culture/literature/poetry/228312-%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B1%DA%AF-%D8%BA%D9%85-%D8%A7%D9%86%DA%AF%DB%8C%D8%B2-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%A8%DB%8C%D9%88%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%81%DB%8C/ ماجرای مرگ عمانگیزعطار نیشابوری - سایت سیمرغ]</ref> | |||
يکي از ويژگيهايي که در زبان عارفان و صوفيان ديده ميشود استفاده از رمز است. بسياري از مفاهيم و جهانبينيهاي صوفيان با آنچه که در باور تودههای مردم عامي و معمولي است، متفاوت است. بنابراين براي آنان روشن شده بود که بيان صريح و بيپردهي اين باورها، بيگمان آنان را در گرفتاري و دردسر خواهد انداخت. از اين روي سخنان خود را رمزگونه بيان ميکردند و در پيچيده کردن آن رمزها تا آنجا که ممکن بود ميکوشيدند، تا کسي نتواند به فکر و تصور خود، از آن سخنان چيزها بفهمد. اين آثار و نوشتههاي مرموز را جز خودشان کس ديگري نميتوانست درک کند و بفهمد. عارفان و صوفیان باورها و پيامهاي خود را در ضمن داستانها و افسانههاي منظومي که ميساختند، بيان مي کردند. بعضي از اين داستانها را از زبان حيوانات و پرندگان بيان کرده و برخي را به اشخاص معروف و مورد احترام مردم نسبت دادهاند. اما در واقع منظور آنها داستان سرايي نبوده است؛ بلکه هدف آنها اين بود که پيام خود را در خلال آن امثال و داستانها بيان کنند، تا مخالفان مدعي نتوانند منظور آنها را بفهمند. آنها که اهل بودند و از راز و رمز هاي صوفيانه باخبر بودند، مطلب را فهميده و پيام را دريافت میکردند. اما اغيار و مدعيان نااهل، که معمولاً مردم عادي بودند، همچون کودکان، تنها به خواندن داستانها کفايت نموده و ميپنداشتند که همهي مطلب همين است. از آنجايي که اين داستانها معمولاً بر ساختهي ذهن خود صوفيان بود، احتمال وقوع چنان ماجراها کمتر ميرفت، از اين روي عامهی مردم گاهي اوقات دچار حيرت شده و به صورت و ظاهر داستان ايراد مي گرفتند. داستانهاي ديوانگان عطار نيز بدين گونهاند و عطار بيشترين اهداف معنايي خويش را در قالب اين داستانها با زبان رمز آورده است.<ref name=":1" /> | |||
يکي از ويژگيهايي که در زبان عارفان و صوفيان ديده ميشود استفاده از رمز است. بسياري از مفاهيم و جهانبينيهاي صوفيان با آنچه که در باور تودههای مردم عامي و معمولي است، متفاوت است. بنابراين براي آنان روشن شده بود که بيان صريح و بيپردهي اين باورها، بيگمان آنان را در گرفتاري و دردسر خواهد انداخت. از اين روي سخنان خود را رمزگونه بيان ميکردند و در پيچيده کردن آن رمزها تا آنجا که ممکن بود ميکوشيدند، تا کسي نتواند به فکر و تصور خود، از آن سخنان چيزها بفهمد. اين آثار و نوشتههاي مرموز را جز خودشان کس ديگري نميتوانست درک کند و بفهمد. عارفان و صوفیان باورها و پيامهاي خود را در ضمن داستانها و افسانههاي منظومي که ميساختند، بيان مي کردند. بعضي از اين داستانها را از زبان حيوانات و پرندگان بيان کرده و برخي را به اشخاص معروف و مورد احترام مردم نسبت دادهاند. اما در واقع منظور آنها داستان سرايي نبوده است؛ بلکه هدف آنها اين بود که پيام خود را در خلال آن امثال و داستانها بيان کنند، تا مخالفان مدعي نتوانند منظور آنها را بفهمند. آنها که اهل بودند و از راز و رمز هاي صوفيانه باخبر بودند، مطلب را فهميده و پيام را دريافت میکردند. اما اغيار و مدعيان نااهل، که معمولاً مردم عادي بودند، همچون کودکان، تنها به خواندن داستانها کفايت نموده و ميپنداشتند که همهي مطلب همين است. از آنجايي که اين داستانها معمولاً بر ساختهي ذهن خود صوفيان بود، احتمال وقوع چنان ماجراها کمتر ميرفت، از اين روي عامهی مردم گاهي اوقات دچار حيرت شده و به صورت و ظاهر داستان ايراد مي گرفتند. داستانهاي ديوانگان عطار نيز بدين گونهاند و عطار بيشترين اهداف معنايي خويش را در قالب اين داستانها با زبان رمز آورده است. | |||
== عطار فارغ از مدح شاهان == | == عطار فارغ از مدح شاهان == | ||
عطار نیشابوری از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر پادشاهی را ستوده باشد یافت نمیشود. | عطار نیشابوری از معدود شاعرانی است که در طول زندگی خود هرگز زبان به مدح کسی نگشود و هیچ شعری از او که در آن امیر پادشاهی را ستوده باشد یافت نمیشود.<ref name=":4" /> | ||
عطار نیشابوری به دربار پادشاهان نمیرفت و لب به مدح و ستایش آنان نمیگشود؛ و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او بهجا ماند. عطار در کتاب منطق الطیر در این باره سروده است: | عطار نیشابوری به دربار پادشاهان نمیرفت و لب به مدح و ستایش آنان نمیگشود؛ و تا آخر عمر عزت نفس و مناعت طبع و بزرگ همتی او بهجا ماند. عطار در کتاب منطق الطیر در این باره سروده است: | ||
| خط ۲۰۰: | خط ۱۹۷: | ||
نه طعام هیچ ظالم خوردهام نه کتابی را تخلص کردهام | نه طعام هیچ ظالم خوردهام نه کتابی را تخلص کردهام | ||
همت عالیم ممدوحم بس است قُوت جسم و قوّت روحم بس است | همت عالیم ممدوحم بس است قُوت جسم و قوّت روحم بس است <ref name=":1" /> | ||
== سیری در عرفان عطار == | == سیری در عرفان عطار == | ||
| خط ۳۰۵: | خط ۳۰۲: | ||
گر نگشتی نقش پر او عیان این همه غوغا نبودی در جهان | گر نگشتی نقش پر او عیان این همه غوغا نبودی در جهان | ||
این همه آثار صنع از فَر اوست جمله انمودار نقش پَر اوست موضوع دیگر، مرتبت عقل و عشق در مجموعهی آثار عطار نشابوری است که هرجا که از قلمرو معشوق سخن به میان میآید، عقل در آنجا تحقیر میشود. در این قلمرو عقل دود است و عشق آتش، چنانکه عطار خود میگوید: | این همه آثار صنع از فَر اوست جمله انمودار نقش پَر اوست | ||
موضوع دیگر، مرتبت عقل و عشق در مجموعهی آثار عطار نشابوری است که هرجا که از قلمرو معشوق سخن به میان میآید، عقل در آنجا تحقیر میشود. در این قلمرو عقل دود است و عشق آتش، چنانکه عطار خود میگوید: | |||
ماهی از دریا چو به صحرا فتد میتپد تا بوک در دریا فتد | ماهی از دریا چو به صحرا فتد میتپد تا بوک در دریا فتد | ||
| خط ۳۴۳: | خط ۳۴۲: | ||
علم جز بهر حیات خود مدان وز شفا خواندن نجات خود مدان | علم جز بهر حیات خود مدان وز شفا خواندن نجات خود مدان | ||
علم دین، فقه است و تفسیر و حدیث هر که خواند غیر این گردد خبیث | علم دین، فقه است و تفسیر و حدیث هر که خواند غیر این گردد خبیث<ref name=":5" /> | ||
عطار نیشابوری معراج پیامبر اسلام را محصول تکامل بشر و بهدنبال رنج و خون بسیار میداند که سرانجام در حضرت محمّد(ص) به رهایی و وصل انجامید و از طریق او بشر به خدا وصل شدند. عطار میگوید: | عطار نیشابوری معراج پیامبر اسلام را محصول تکامل بشر و بهدنبال رنج و خون بسیار میداند که سرانجام در حضرت محمّد(ص) به رهایی و وصل انجامید و از طریق او بشر به خدا وصل شدند. عطار میگوید: | ||
| خط ۳۵۳: | خط ۳۵۲: | ||
گرمرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت | گرمرد رهی میان خون باید رفت از پای فتاده سرنگون باید رفت | ||
تو پای به راه در نه وهیج مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت | تو پای به راه در نه وهیج مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت<ref name=":7">سیمای آزادی</ref> | ||
== داستان دیوانگان در اشعار عطار == | == داستان دیوانگان در اشعار عطار == | ||
| خط ۳۶۰: | خط ۳۵۹: | ||
زان که گر تو عاقل آیی سوی من رنج بسیاری خوری در کوی من | زان که گر تو عاقل آیی سوی من رنج بسیاری خوری در کوی من | ||
لیک اگر دیوانه آیی در شمار هیچ کس را با تو نبود هیچ کار | لیک اگر دیوانه آیی در شمار هیچ کس را با تو نبود هیچ کار<ref name=":5" /> | ||
با بررسی چند نونه از داستان دیوانگان عطار نیشابوری، میتوان دریافت که این دیوانگان بیشتر در قبرستانها و بر سر گورها، در ویرانهها و گریزان از مردم، سوار بر چوب، آئینه بهدست، بر روی پل و معابر دیده میشوند. حال باید دید که این اماکن چه رموزی را در دیوانگان عطار تداعی مینمایند. گورستان نماد و رمز اين است که سرانجام کشتي تن خواهد شکست؛ و انسان چون به اين نقطه رسد کار او تسليم است و جز تسليم چارهاي ندارد. گورستان نقطهي جدا شدن روح و جان از جسم و تعلقات مادي است. اين مرحله، براي ديوانهي عطار نیشابوری، مرحلهاي با ارزش و دوست داشتني است. چرا که جان او که از تعلقات مادي به دور بوده است، فقط در اين مرحله است که به سوي جانان پرواز خواهد کرد. ديوانهي عطار معتقد است حتي از قبرستان به سوي شهر رفتن، کار بيهوده اي است؛ چرا که سبب درازي راه و مسير بازگشت خواهد شد. مگر نه اين است که عاقبت اينجا بايد برگشت و مگر نه اين است که تنها اين نقطه، سکوي پرواز به سوي جانان است. ديوانهي عطار نیشابوری بهدور از تعلقات و وابستگيهای دنیوی، در اين نقطه منتظر نشسته است. | با بررسی چند نونه از داستان دیوانگان عطار نیشابوری، میتوان دریافت که این دیوانگان بیشتر در قبرستانها و بر سر گورها، در ویرانهها و گریزان از مردم، سوار بر چوب، آئینه بهدست، بر روی پل و معابر دیده میشوند. حال باید دید که این اماکن چه رموزی را در دیوانگان عطار تداعی مینمایند. گورستان نماد و رمز اين است که سرانجام کشتي تن خواهد شکست؛ و انسان چون به اين نقطه رسد کار او تسليم است و جز تسليم چارهاي ندارد. گورستان نقطهي جدا شدن روح و جان از جسم و تعلقات مادي است. اين مرحله، براي ديوانهي عطار نیشابوری، مرحلهاي با ارزش و دوست داشتني است. چرا که جان او که از تعلقات مادي به دور بوده است، فقط در اين مرحله است که به سوي جانان پرواز خواهد کرد. ديوانهي عطار معتقد است حتي از قبرستان به سوي شهر رفتن، کار بيهوده اي است؛ چرا که سبب درازي راه و مسير بازگشت خواهد شد. مگر نه اين است که عاقبت اينجا بايد برگشت و مگر نه اين است که تنها اين نقطه، سکوي پرواز به سوي جانان است. ديوانهي عطار نیشابوری بهدور از تعلقات و وابستگيهای دنیوی، در اين نقطه منتظر نشسته است. | ||
| خط ۳۸۶: | خط ۳۸۵: | ||
اين با خويشتن گو اي امير تا چرا بر پل بماندي جايگير | اين با خويشتن گو اي امير تا چرا بر پل بماندي جايگير | ||
جملهي دنيا پل است و قطره است بر پُلت بنگر که چندين منظره است | جملهي دنيا پل است و قطره است بر پُلت بنگر که چندين منظره است<ref name=":1" /> | ||
عطار نیشابوری در الهینامه حکایتی دارد که دیوانهی اهل رازی، روزی بههنگام نماز جماعت، موقع خواندن سوره حمد که همهی نمازگزاران خاموشند، از خود صدای گاو در میآورد: | عطار نیشابوری در الهینامه حکایتی دارد که دیوانهی اهل رازی، روزی بههنگام نماز جماعت، موقع خواندن سوره حمد که همهی نمازگزاران خاموشند، از خود صدای گاو در میآورد: | ||
| خط ۳۹۴: | خط ۳۹۳: | ||
که بانک گاو کردی بر سر جمع سرت باید بریدن چون سر شمع | که بانک گاو کردی بر سر جمع سرت باید بریدن چون سر شمع | ||
دیوانهی رازدان در جواب میگوید که امام جماعت در میانهی نماز آنگاه که با حق سخن میگفت در اندیشهی خریدن گاو بود؛ و من هم که به وی اقتدا میکردم صدای گاو ازخود درآوردم . | دیوانهی رازدان در جواب میگوید که امام جماعت در میانهی نماز آنگاه که با حق سخن میگفت در اندیشهی خریدن گاو بود؛ و من هم که به وی اقتدا میکردم صدای گاو ازخود درآوردم .<ref name=":5" /> | ||
عطار نشابوری در حکایتهای بسیاری از زبان دیوانه به افشای نظم موجود پرداخته است. در حکایت عدل نوشیروانی آورده است: | عطار نشابوری در حکایتهای بسیاری از زبان دیوانه به افشای نظم موجود پرداخته است. در حکایت عدل نوشیروانی آورده است: | ||
| خط ۴۱۸: | خط ۴۱۷: | ||
تو چنانخوش، من چنین بیحاصلی وان گهی گویی که هستم عادلی! | تو چنانخوش، من چنین بیحاصلی وان گهی گویی که هستم عادلی! | ||
آن من بین و آن خود، عدل این بود این چنین عدلی کجا آیین بود | آن من بین و آن خود، عدل این بود این چنین عدلی کجا آیین بود<ref name=":5" /> | ||
در رابطه با مردمگريزي، نويسندگان و شُعرايي که در آثار خود به وصف احوال ديوانگان پرداختهاند، عموماً از يک صفت خاص در آنها ياد کردهاند و آن مردمگريزي است. آنها به مردم و جامعه پشت، و مردم نيز آنها را از خود طرد ميکردهاند. اگر گهگاهي به ميان مردم ميآمدند، مورد استهزاء و اذيت و آزار قرار مي گرفتند. در بسياري از داستانها و اخبار ديوانگان، وقتي از رابطه و نسبت آنها با خلق سخن به ميان مي آيد، اين حالت مردمگريزي و انزوا در آنان ديده ميشود. عطار نیشابوری نيز در داستانهاي خود به اين صفت اشاره کرده است. ديوانگان او اساساً به جامعه تعلق ندارند اما عطار نسبت ديوانگان و مردم را، به نحو خاصي در نظر ميگيرد. | در رابطه با مردمگريزي، نويسندگان و شُعرايي که در آثار خود به وصف احوال ديوانگان پرداختهاند، عموماً از يک صفت خاص در آنها ياد کردهاند و آن مردمگريزي است. آنها به مردم و جامعه پشت، و مردم نيز آنها را از خود طرد ميکردهاند. اگر گهگاهي به ميان مردم ميآمدند، مورد استهزاء و اذيت و آزار قرار مي گرفتند. در بسياري از داستانها و اخبار ديوانگان، وقتي از رابطه و نسبت آنها با خلق سخن به ميان مي آيد، اين حالت مردمگريزي و انزوا در آنان ديده ميشود. عطار نیشابوری نيز در داستانهاي خود به اين صفت اشاره کرده است. ديوانگان او اساساً به جامعه تعلق ندارند اما عطار نسبت ديوانگان و مردم را، به نحو خاصي در نظر ميگيرد.<ref name=":1" /> | ||
== عطار از نگاه دیگران == | == عطار از نگاه دیگران == | ||
| خط ۴۳۳: | خط ۴۳۲: | ||
عبدالرحمن جامی در بارهی عطار نوشته است: | عبدالرحمن جامی در بارهی عطار نوشته است: | ||
«آنقدر که اسرار توحید و حقایق اذواق و مواجید در مثنویات و غزلیات وی اندراج یافته، در سخنان هیچ یک از این طایفه یافته نمیشود». | «آنقدر که اسرار توحید و حقایق اذواق و مواجید در مثنویات و غزلیات وی اندراج یافته، در سخنان هیچ یک از این طایفه یافته نمیشود».<ref name=":3" /> | ||
شیخ محمود شبستری در گلشن راز میفرماید: | شیخ محمود شبستری در گلشن راز میفرماید: | ||
مرا از عاشقی خود عار ناید که در صد قرن چون عطّار ناید | مرا از عاشقی خود عار ناید که در صد قرن چون عطّار ناید<ref name=":2" /> | ||
مولانا در جای دیگر میگوید: | مولانا در جای دیگر میگوید: | ||
من آن مولای رومی ام که از کِلکَم شَکِر ریزد و لیکن در سخن گفتن غلام شیخ عطارم | من آن مولای رومی ام که از کِلکَم شَکِر ریزد و لیکن در سخن گفتن غلام شیخ عطارم | ||
صائب تبریزی نیز در مرتبت عطار نیشابوری میگوید: | صائب تبریزی نیز در مرتبت عطار نیشابوری میگوید: | ||
خواهد رسید رتبه صائب به مولوی گر مولوی به رتبه عطار میرسد | خواهد رسید رتبه صائب به مولوی گر مولوی به رتبه عطار میرسد<ref>[https://kelasedarsi.ir/%D8%AA%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82-%D8%AF%D8%B1%D9%85%D9%88%D8%B1%D8%AF-%D8%B9%D8%B7%D8%A7%D8%B1-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C/ تحقیق در مورد عطار نیشابوری - سایت کلاس درسی]</ref> | ||
== مذهب عطار نیشابوری == | == مذهب عطار نیشابوری == | ||
عدهای عطار نیشابوری را، سنیمذهب دانسته اند، اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی شعرهای عطار بر این باورند که او پس از چندی به تشیع گرویده و دوستدار اهل بیت بوده است. هر چند که عطار در مقدمهی منطق الطیر به نکوهش متعصبان پرداخته؛ و به این افراد توصیه کردهاست که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین. | عدهای عطار نیشابوری را، سنیمذهب دانسته اند، اما در دوران معاصر، شیعیان با استناد به برخی شعرهای عطار بر این باورند که او پس از چندی به تشیع گرویده و دوستدار اهل بیت بوده است. هر چند که عطار در مقدمهی منطق الطیر به نکوهش متعصبان پرداخته؛ و به این افراد توصیه کردهاست که هم محب اهل بیت باشند و هم دوستدار خلفای راشدین.<ref name=":1" /> | ||
== مرگ عطار نیشابوری == | == مرگ عطار نیشابوری == | ||
ماجرای مرگ شیخ عطار نیشابوری از غمانگیزترین رویدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک دارد. راویان و تذکرهنویسان در بارهی مرگ عطار نیشابور نوشتهاند که پس از تسلط چنگیزخان مغول بر شهرهای خراسان، عطار نیز به دست مغولها اسیر گشت. یک سرباز مغول میخواست عطار نیشابوری را بکشد، شخصی گفت که این پیرمرد را نکُش تا به خونبهای او هزار درهم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را نکُش که به خونبهای او یک کیسه کاه تورا خواهم داد. عطار گفت: بفروش که بیش از این نمیارزم. سرباز مغول از گفتهی عطار خشمگین شد؛ و او را بهقتل رساند. | ماجرای مرگ شیخ عطار نیشابوری از غمانگیزترین رویدادهای روزگار است که در روان خواننده اثری دردناک دارد. راویان و تذکرهنویسان در بارهی مرگ عطار نیشابور نوشتهاند که پس از تسلط چنگیزخان مغول بر شهرهای خراسان، عطار نیز به دست مغولها اسیر گشت. یک سرباز مغول میخواست عطار نیشابوری را بکشد، شخصی گفت که این پیرمرد را نکُش تا به خونبهای او هزار درهم بدهم. عطار گفت: مفروش که بهتر از این مرا خواهند خرید. پس از ساعتی شخص دیگری گفت: این پیر را نکُش که به خونبهای او یک کیسه کاه تورا خواهم داد. عطار گفت: بفروش که بیش از این نمیارزم. سرباز مغول از گفتهی عطار خشمگین شد؛ و او را بهقتل رساند.<ref name=":6" /> | ||
شیخ بهایی در کتاب معروف خود کشکول، این واقعه را چنین تعریف میکند که وقتی لشگر تاتار به نیشابور رسید، اهالی نیشابور را قتل عام کردند و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ عطار خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت؛ و نقل کردهاند که چون خون از زخمش جاری شد عطار دانست که مرگش نزدیک است. با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت: | شیخ بهایی در کتاب معروف خود کشکول، این واقعه را چنین تعریف میکند که وقتی لشگر تاتار به نیشابور رسید، اهالی نیشابور را قتل عام کردند و ضربت شمشیری توسط یکی از مغولان بر دوش شیخ عطار خورد که شیخ با همان ضربت از دنیا رفت؛ و نقل کردهاند که چون خون از زخمش جاری شد عطار دانست که مرگش نزدیک است. با خون خود بر دیوار این رباعی را نوشت: | ||
| خط ۴۵۷: | خط ۴۵۶: | ||
در کوی تو رسم سرفرازی این است مستان تو را کمینه بازی این است | در کوی تو رسم سرفرازی این است مستان تو را کمینه بازی این است | ||
برخی سال کشته شدن عطار نیشابوری را ۶۳۲ هجری – قمری، دانستهاند؛ و برخی دیگر سلا ۶۲۷، | برخی سال کشته شدن عطار نیشابوری را ۶۳۲ هجری – قمری، دانستهاند؛ و برخی دیگر سلا ۶۲۷،<ref name=":0" /> | ||
[[پرونده:مرقد عطار1.JPG|جایگزین=مرقد عطار نیشابوری|بندانگشتی|200x200پیکسل|مرقد عطار نیشابوری]] | [[پرونده:مرقد عطار1.JPG|جایگزین=مرقد عطار نیشابوری|بندانگشتی|200x200پیکسل|مرقد عطار نیشابوری]] | ||
برخی نیز گفتهاند که عطار نیشابوری در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ کشته شده است. | برخی نیز گفتهاند که عطار نیشابوری در سال ۶۱۸ یا ۶۱۹ و یا ۶۲۶ کشته شده است.<ref name=":1" /> | ||
اما غالباً سال بهقتل رسیدن عطار را ۶۱۸ هجری ـ قمری، نوشتهاند. | اما غالباً سال بهقتل رسیدن عطار را ۶۱۸ هجری ـ قمری، نوشتهاند. | ||
=== تربت عطار نیشابوری === | === تربت عطار نیشابوری === | ||
تربت عطار نیشابوری، عارف بزرگ اواخر قرن ششم ایران، که دراوایل قرن هفتم هجری | تربت عطار نیشابوری، عارف بزرگ اواخر قرن ششم ایران، که دراوایل قرن هفتم هجری در حملهی مغولان بهقتل رسید، به روایت دولتشاه سمرقندی در تذکرهی خود، پیش از قرن نهم، زاویهای مختصر و ویران بود. در اواخر قرن نهم، امیرعلیشیر نوایی، وزیر دانشپرور سطان گورگانی، حسین میرزای بایقرا، بر روضهٌ شیخ عطار، بنایی شایسته بر آورد که از بقایای آن عمارت اکنون فقط لوحی از سنگ باقی است و اشعاری مفصل بر آن نوشته است. این اشعار که بر سنگ کنده شده، از کوشش امیرعلیشیر در تجدید بنای آرامگاه در تاریخ ۸۹۱ هجری حکایت میکند.<ref name=":7" /> | ||
== گزیدهای از دیوان عطار نیشابوری == | == گزیدهای از دیوان عطار نیشابوری == | ||
| خط ۶۷۴: | خط ۶۷۳: | ||
گشت ز عطار سیر، رفت به صحرای عشق | گشت ز عطار سیر، رفت به صحرای عشق | ||
{{شعر}}{{ب|جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد|رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد}} | {{شعر}}{{ب|جانا حدیث حسنت در داستان نگنجد|رمزی ز راز عشقت در صد زبان نگنجد}} | ||
ویرایش