کاربر:Khosro/صفحه تمرین صدیقه مجاوری: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(اصلاح نویسه‌های عربی، اصلاح سجاوندی، اصلاح املا)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۶: خط ۱۶:
| فعالیت‌ها        =  
| فعالیت‌ها        =  
}}
}}
'''صدیقه مجاوری'''، (زاده‌ی سال ۱۳۳۸، ساری – درگذشته ۶ تیرماه ۱۳۸۲، پاریس) پس از اخذ مدرک دیپلم، وارد دانشگاه ادبیات و زبان‌های خارجی در دانشگاه تهران شد. صدیقه مجاوری در دوران دانشگاه با آرمان سازمان مجاهدین خلق آشنا شد و به مجاهدین پیوست. او در سال ۱۳۶۰، توسط نظام جمهوری اسلام دست‌گیر شد و به مدت ۵ سال در زندان تحت شکنجه قرار گرفت. صدیقه مجاوری پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۶۶، به ارتش آزادی‌بخش ملی ایران پیوست؛ و مجدداً به مجاهدین وصل شد. وی به‌سرعت در موضع یکی از فرماندهان توپ‌خانه ارتش آزادی قرار گرفت. صدیقه مجاوری در ۲۸ خرداد ۱۳۸۲، در اعتراض به یورش پلیس فرانسه به مقر شورای ملی مقاومت و دست‌گیری مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران، خود را در مقابل وزارت کشور فرانسه به آتش کشید و چند روز بعد در ۶ تیرماه به شهادت رسید.
'''صدیقه مجاوری'''، (زاده‌ی سال ۱۳۳۸، ساری – درگذشته ۶ تیرماه ۱۳۸۲، پاریس) پس از اخذ مدرک دیپلم، وارد دانشگاه ادبیات و زبان‌های خارجی در دانشگاه تهران شد. صدیقه مجاوری در دوران دانشگاه با آرمان [[سازمان مجاهدین خلق ایران]] آشنا شد و به مجاهدین پیوست. او در سال ۱۳۶۰، توسط نظام جمهوری اسلام دست‌گیر شد و به مدت ۵ سال در زندان تحت شکنجه قرار گرفت. صدیقه مجاوری پس از آزادی از زندان در سال ۱۳۶۶، به [[ارتش آزادی‌بخش ملی ایران]] پیوست؛ و مجدداً به مجاهدین وصل شد. وی به‌سرعت در موضع یکی از فرماندهان توپ‌خانه ارتش آزادی قرار گرفت. صدیقه مجاوری در ۲۸ خرداد ۱۳۸۲، در اعتراض به یورش پلیس فرانسه به مقر شورای ملی مقاومت و دست‌گیری [[مریم رجوی]] رئیس جمهور برگزیده [[شورای ملی مقاومت ایران]]، خود را در مقابل وزارت کشور فرانسه به آتش کشید و چند روز بعد در ۶ تیرماه به شهادت رسید.


== زندان و شکنجه ==
== زندان و شکنجه ==
صدیقه مجاوری به‌هنگام تحصیل در دانشگاه تهران در رشته ادبیات و زبان‌های خارجی، با مجاهدین خلق آشنا شد. او در سال ۱۳۶۰، توسط مأموران نظام جمهوری اسلامی دست‌گیر شد؛ و به‌مدت ۵ سال زندانی و تحت شکنجه بود.<ref name=":0">[https://article.mojahedin.org/i/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B1%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D9%88%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B9-%DA%98%D9%88%D8%A6%D9%86-%DB%B2%DB%B0%DB%B0%DB%B3 وقایع ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>
صدیقه مجاوری به‌هنگام تحصیل در دانشگاه تهران در رشته ادبیات و زبان‌های خارجی، با مجاهدین خلق آشنا شد. او در سال ۱۳۶۰، توسط مأموران نظام جمهوری اسلامی دست‌گیر شد؛ و به‌مدت ۵ سال زندانی و تحت شکنجه بود.<ref name=":0">[https://article.mojahedin.org/i/%D9%85%D8%B1%DB%8C%D9%85-%D8%B1%D8%AC%D9%88%DB%8C-%D9%88%D9%82%D8%A7%DB%8C%D8%B9-%DA%98%D9%88%D8%A6%D9%86-%DB%B2%DB%B0%DB%B0%DB%B3 وقایع ۱۷ ژوئن ۲۰۰۳ - سایت سازمان مجاهدین خلق ایران]</ref>


یکی از هم‌بندی‌های صدیقه مجاوری در زندان اوین می‌گوید:<blockquote>«اولین بار او را در بند ۲۴۶ پایین اوین دیدم ضعیف و مریض‌حال و در عین حال شاد و سرزنده به‌نظر می‌رسید. همیشه به‌عنوان کسی که به‌بقیه روحیه می‌داد، شناخته می‌شد. اغلب تعدادی دورش جمع بودند و به‌صحبت‌های او از تجربیاتش در بازجویی و مقاومت‌های بیرون از زندان گوش می‌دادند. از حرف‌هایش همه روحیه می‌گرفتند و سرحال می‌شدند. او نقطه اتکاء کسانی بود که زیر بازجویی به‌سر می‌بردند. به‌همین دلیل دژخیمان کینه خاصی از او به‌دل داشتند و چندین بار او را به‌شعبه صدا زده و تهدید کرده بودند که نباید با کسی صحبت کند. در لحظه‌ی ورودش ۴۰۰ ضربه شلاق خورده بود و هم‌واره از کسانی بود که تنبیه و به‌سلول انفرادی منتقل می‌شد. روزهای ماه رمضان سال ۱۳۶۲ بود، یادم می‌یاد که تازه افطار کرده بودیم. یکی از دختران معاویه از بلندگوی بند اعلام کرد همه به‌سلول‌های خود بروند و کسی حق خروج ندارد و به‌این ترتیب جو رعب و وحشت را در بند حاکم کردند. یکی یکی در سلول‌ها را باز کرده و اسامی افراد مورد نظر را اعلام می‌کردند. سپس آن‌ها را بدون آن‌که فرصت خداحافظی باقی بگذارند از بند بیرون می‌کشیدند. دلم در تب‌وتاب بود، به‌سلول ما که رسیدند اسم صدیقه را خواندند. او وسایلش را جمع کرد ولی مثل همیشه سرحال بود و درحالی‌که خنده از لبانش دور نمی‌شد، گفت: یعنی خداحافظی هم نکنیم! که دژخیم پاسخ داد نخیر، نکنید. صدیقه پوزخندی زد و بعد رو به‌ما که با قیافه‌های نگران او را بدرقه می‌کردیم، آهسته گفت: بابا مگه از این‌ها انتظاری غیر از این دارید اون اصلیه (اشاره به‌مسعود رجوی) جونش سلامت؛ و دستی تکان داد و رفت. آن‌شب هیچ‌کدام خواب به‌چشممان نیامد، بغض گلویمان را گرفته بود و نگران سلامتی‌اش بودیم ولی با گفتن خاطرات او شب را به‌صبح رساندیم»<ref name=":1">[https://www.iran-efshagari.com/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%B4%D8%B9%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C-2/ شهید شعله‌ور آزادی، صدیقه مجاوری - سایت ایران افشاگر]</ref></blockquote>صدیقه مجاوری خود گفته است:<blockquote>«با شرکت در کلاس‌های تبیین جهان و مطالعه نشریات و اطلاعیههای سازمان و هم‌چنین از برخورد با بچههای هواداران  سازمان، به‌ویژه با مجاهد شهید طاهره اسکندر نژاد، از آرمان توحیدی و موضع‌گیریهای سازمان و جامعه‌ی بیطبقه‌ی توحیدی آشنایی پیدا کردم. این همان گمشدهیی بود که ازاعماق وجودم به دنبالش بودم. از اسفند سال ۱۳۵۸، هم‌زمان باانتخابات مجلس فعالیت حرفهای خود در رابطه با سازمان را شروع کردم. در اسفند ۱۳۶۰، در تهران دست‌گیر شدم.  فروردین ۱۳۶۱، در زندان اوین دادگاهی شدم. ۲۱فروردین ۱۳۶۲، دوازده سال حکم گرفتم. در شهریور ۱۳۶۴، به زندان ساری منتقل شدم. بنابر نظریه‌ی پزشکان مبنی بر لاعلاج بودن بیماریام ۷ سال حکمم تعلیقی شد؛ و به شرط این که هر ۱۵ روز یک‌بار جهت بازجویی و پاسخ‌گویی به سؤالات، به  سپاه … مراجعه کنم. در مهرماه سال ۱۳۶۵، آزاد شدم.» (منبع داخلی» </blockquote>اما صدیقه مجاوری به‌جای معرفی به سپاه، خود را به منطقه مرزی رساند و مجدداً به مجاهدین وصل شد و به ارتش آزادی‌بخش ملی ایران پیوست؛ و با طی کردن سریع مراحل آموزش و مسئولیت‌پذیری، به یکی از فرماندهان توپخانه ارتش آزادی‌بخش ملی ایران تبدیل شد. (منبع داخلی)
یکی از هم‌بندی‌های صدیقه مجاوری در زندان اوین می‌گوید:<blockquote>«اولین بار او را در بند ۲۴۶ پایین اوین دیدم ضعیف و مریض‌حال و در عین حال شاد و سرزنده به‌نظر می‌رسید. همیشه به‌عنوان کسی که به‌بقیه روحیه می‌داد، شناخته می‌شد. اغلب تعدادی دورش جمع بودند و به‌صحبت‌های او از تجربیاتش در بازجویی و مقاومت‌های بیرون از زندان گوش می‌دادند. از حرف‌هایش همه روحیه می‌گرفتند و سرحال می‌شدند. او نقطه اتکاء کسانی بود که زیر بازجویی به‌سر می‌بردند. به‌همین دلیل دژخیمان کینه خاصی از او به‌دل داشتند و چندین بار او را به‌شعبه صدا زده و تهدید کرده بودند که نباید با کسی صحبت کند. در لحظه‌ی ورودش ۴۰۰ ضربه شلاق خورده بود و هم‌واره از کسانی بود که تنبیه و به‌سلول انفرادی منتقل می‌شد. روزهای ماه رمضان سال ۱۳۶۲ بود، یادم می‌یاد که تازه افطار کرده بودیم. یکی از دختران معاویه از بلندگوی بند اعلام کرد همه به‌سلول‌های خود بروند و کسی حق خروج ندارد و به‌این ترتیب جو رعب و وحشت را در بند حاکم کردند. یکی یکی در سلول‌ها را باز کرده و اسامی افراد مورد نظر را اعلام می‌کردند. سپس آن‌ها را بدون آن‌که فرصت خداحافظی باقی بگذارند از بند بیرون می‌کشیدند. دلم در تب‌وتاب بود، به‌سلول ما که رسیدند اسم صدیقه را خواندند. او وسایلش را جمع کرد ولی مثل همیشه سرحال بود و درحالی‌که خنده از لبانش دور نمی‌شد، گفت: یعنی خداحافظی هم نکنیم! که دژخیم پاسخ داد نخیر، نکنید. صدیقه پوزخندی زد و بعد رو به‌ما که با قیافه‌های نگران او را بدرقه می‌کردیم، آهسته گفت: بابا مگه از این‌ها انتظاری غیر از این دارید اون اصلیه (اشاره به‌مسعود رجوی) جونش سلامت؛ و دستی تکان داد و رفت. آن‌شب هیچ‌کدام خواب به‌چشممان نیامد، بغض گلویمان را گرفته بود و نگران سلامتی‌اش بودیم ولی با گفتن خاطرات او شب را به‌صبح رساندیم»<ref name=":1">[https://www.iran-efshagari.com/%D8%B4%D9%87%D8%A7%D8%AF%D8%AA-%D8%B9%D8%B4%D9%82-%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86-%D9%88-%D8%B4%D8%B9%D9%84%D9%87%E2%80%8C%D9%88%D8%B1-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%8C-%D8%B4%D9%87%DB%8C-2/ شهید شعله‌ور آزادی، صدیقه مجاوری - سایت ایران افشاگر]</ref></blockquote>صدیقه مجاوری خود گفته است:
[[پرونده:مجاوری3.JPG|بندانگشتی|صدیقه مجاوری و فرزندش]]
<blockquote>«با شرکت در کلاس‌های تبیین جهان و مطالعه نشریات و اطلاعیههای سازمان و هم‌چنین از برخورد با بچههای هواداران  سازمان، به‌ویژه با مجاهد شهید طاهره اسکندر نژاد، از آرمان توحیدی و موضع‌گیریهای سازمان و جامعه‌ی بیطبقه‌ی توحیدی آشنایی پیدا کردم. این همان گمشدهیی بود که ازاعماق وجودم به دنبالش بودم. از اسفند سال ۱۳۵۸، هم‌زمان باانتخابات مجلس فعالیت حرفهای خود در رابطه با سازمان را شروع کردم. در اسفند ۱۳۶۰، در تهران دست‌گیر شدم.  فروردین ۱۳۶۱، در زندان اوین دادگاهی شدم. ۲۱فروردین ۱۳۶۲، دوازده سال حکم گرفتم. در شهریور ۱۳۶۴، به زندان ساری منتقل شدم. بنابر نظریه‌ی پزشکان مبنی بر لاعلاج بودن بیماریام ۷ سال حکمم تعلیقی شد؛ و به شرط این که هر ۱۵ روز یک‌بار جهت بازجویی و پاسخ‌گویی به سؤالات، به  سپاه … مراجعه کنم. در مهرماه سال ۱۳۶۵، آزاد شدم.»<ref>سیمای آزادی</ref> (منبع داخلی» </blockquote>اما صدیقه مجاوری به‌جای معرفی به سپاه، خود را به منطقه مرزی رساند و مجدداً به مجاهدین وصل شد و به ارتش آزادی‌بخش ملی ایران پیوست؛ و با طی کردن سریع مراحل آموزش و مسئولیت‌پذیری، به یکی از فرماندهان توپخانه ارتش آزادی‌بخش ملی ایران تبدیل شد. (منبع داخلی)


به‌نقل از هم‌بندی‌های صدیقه مجاوری در زندان اوین، صدیقه در زندان اوین خیلی روزهای سختی داشت. غیراز بیماری کلیه‌هاش که خیلی رنجش میداد، بیماری‌های دیگری هم داشت که کسی نمی‌فهمید. چون آدم صبوری بود و هیچ‌وقت شکایت و ناله نمی‌کرد. تازه آن‌قدر خنده‌رو بود که کسی نمی‌فهمید صدیقه مریض است…
به‌نقل از هم‌بندی‌های صدیقه مجاوری در زندان اوین، صدیقه در زندان اوین خیلی روزهای سختی داشت. غیراز بیماری کلیه‌هاش که خیلی رنجش میداد، بیماری‌های دیگری هم داشت که کسی نمی‌فهمید. چون آدم صبوری بود و هیچ‌وقت شکایت و ناله نمی‌کرد. تازه آن‌قدر خنده‌رو بود که کسی نمی‌فهمید صدیقه مریض است…
خط ۴۶: خط ۴۸:


== خودسوزی صدیقه مجاوری ==
== خودسوزی صدیقه مجاوری ==
[[پرونده:مجاوری2.JPG|بندانگشتی|326x326پیکسل|خودسوزی صدیقه مجاوری در مقابل وزارت کشور فرانسه]]
در روز ۲۷ خرداد ۱۳۸۲(۱۷ ژوئن ۲۰۰۳) [[حمله پلیس فرانسه به مقرات مجاهدین|حمله پلیس فرانسه به مقرات مجاهدین خلق]] رخ داد و عده‌ی زیادی از جمله [[مریم رجوی]] دستگیر شد. این حمله، چنان‌چه بعدها افشا شد پس از یک معامله میان دولت وقت فرانسه به ریاست ژاک شیراک و رژیم ایران صورت گرفت که مبنای آن از جمله یک قرارداد تجاری میان شرکت نفتی توتال با ایران بود.
در روز ۲۷ خرداد ۱۳۸۲(۱۷ ژوئن ۲۰۰۳) [[حمله پلیس فرانسه به مقرات مجاهدین|حمله پلیس فرانسه به مقرات مجاهدین خلق]] رخ داد و عده‌ی زیادی از جمله [[مریم رجوی]] دستگیر شد. این حمله، چنان‌چه بعدها افشا شد پس از یک معامله میان دولت وقت فرانسه به ریاست ژاک شیراک و رژیم ایران صورت گرفت که مبنای آن از جمله یک قرارداد تجاری میان شرکت نفتی توتال با ایران بود.


خط ۵۵: خط ۵۸:


== پیام مسعود رجوی ==
== پیام مسعود رجوی ==
مسعود رجوی در پی وقایع ۱۷ ژوئن و خودسوزی صدقیه مجاوری و ندا حسنی و شهادت آن‌ها، طی پیامی گفت:<blockquote>«در این جریان و در این ایام، من تلاش کردم که با حداکثر خویشتن‌داری، کلمه‌ای و عبارتی نگویم که این اعتراض‌های برحق و مقدس، بالا و بالاتر بگیرد. می‌ترسیدم که حتی با یک کلمه و یک عبارت، بغض فرو خفته در هزاران و هزاران تن از هم‌وطنانمان و مجاهدان آزادی‌ستان مشتعل و منفجر گردد و دیگر نتوان کسی را کنترل کرد. بدون هیچ مبالغه، از صدها خودسوزی دیگر با پیام مریم، و با خواهش و التماس و استدعا از راه دور و از نزدیک، هم مستقیم و هم غیرمستقیم، ممانعت گردید و از مسئولان سازمان مجاهدین که در این خصوص به‌غایت همکاری و تفاهم داشتند، سپاسگزارم.</blockquote><blockquote>یک شب آتش در نیستانی فتاد</blockquote><blockquote>سوخت چون عشقی که برجانی فتاد</blockquote><blockquote>شعله تا سرگرم کار خویش شد</blockquote><blockquote>هر نی‌یی شمع مزار خویش شد</blockquote><blockquote>به‌راستی آنان وجود خود را به شمع‌های فروزان آزادی و مشعل‌های جاودان مقاومت و تاریخ این میهن تبدیل کردند.</blockquote><blockquote>سلام بر «ذبح عظیم» ملت ایران در آستان فرشته آزادی که خلق اسیرمان از یک‌صد سال پیش سر به پایش نهاده است. آزادی، خجسته آزادی»<ref>[https://ganjinehiran455mihan.blogspot.com/2019/11/blog-post_30.html پیام مسعود رجوی پس از آزادی مریم رجوی از زندان فرانسه - سایت گنجینه میهنی]</ref></blockquote>
مسعود رجوی در پی وقایع ۱۷ ژوئن و خودسوزی صدقیه مجاوری و ندا حسنی و شهادت آن‌ها، طی پیامی گفت:
[[پرونده:برادر.JPG|جایگزین=مسعود رجوی|بندانگشتی|328x328پیکسل|مسعود رجوی]]
<blockquote>«در این جریان و در این ایام، من تلاش کردم که با حداکثر خویشتن‌داری، کلمه‌ای و عبارتی نگویم که این اعتراض‌های برحق و مقدس، بالا و بالاتر بگیرد. می‌ترسیدم که حتی با یک کلمه و یک عبارت، بغض فرو خفته در هزاران و هزاران تن از هم‌وطنانمان و مجاهدان آزادی‌ستان مشتعل و منفجر گردد و دیگر نتوان کسی را کنترل کرد. بدون هیچ مبالغه، از صدها خودسوزی دیگر با پیام مریم، و با خواهش و التماس و استدعا از راه دور و از نزدیک، هم مستقیم و هم غیرمستقیم، ممانعت گردید و از مسئولان سازمان مجاهدین که در این خصوص به‌غایت همکاری و تفاهم داشتند، سپاسگزارم.</blockquote><blockquote>یک شب آتش در نیستانی فتاد</blockquote><blockquote>سوخت چون عشقی که برجانی فتاد</blockquote><blockquote>شعله تا سرگرم کار خویش شد</blockquote><blockquote>هر نی‌یی شمع مزار خویش شد</blockquote><blockquote>به‌راستی آنان وجود خود را به شمع‌های فروزان آزادی و مشعل‌های جاودان مقاومت و تاریخ این میهن تبدیل کردند.</blockquote><blockquote>سلام بر «ذبح عظیم» ملت ایران در آستان فرشته آزادی که خلق اسیرمان از یک‌صد سال پیش سر به پایش نهاده است. آزادی، خجسته آزادی»<ref>[https://ganjinehiran455mihan.blogspot.com/2019/11/blog-post_30.html پیام مسعود رجوی پس از آزادی مریم رجوی از زندان فرانسه - سایت گنجینه میهنی]</ref></blockquote>


=== انعکاسات رسانه‌های خارجی ===
=== انعکاسات رسانه‌های خارجی ===
۸٬۸۴۴

ویرایش