۱٬۲۲۹
ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «دکتر مرتضی شفایی وبلاگ مرگ بر خمینی <nowiki>http://margbarkhomaini.blogspot.com/2015/09/blog-post_27.html</n...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۱: | خط ۲۱: | ||
دکتر مرتضی شفایی از زمان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهراتها و فعالیتهای مبارزاتی آن دوران بهصورت خودجوش شرکت میکرد. پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تشکیل انجمنهای مجاهدین به همکاری با مرکزپزشکی مجاهدین معروف به امداد مجاهدین روی آورد. | دکتر مرتضی شفایی از زمان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهراتها و فعالیتهای مبارزاتی آن دوران بهصورت خودجوش شرکت میکرد. پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی و تشکیل انجمنهای مجاهدین به همکاری با مرکزپزشکی مجاهدین معروف به امداد مجاهدین روی آورد. | ||
دکتر مرتضی شفایی تحت فشار رژیم | دکتر مرتضی شفایی تحت فشار رژیم ولایتفقیهحذفی | ||
دکتر مرتضی شفایی بهخاطر موقعیت اجتماعی و محبوبیتی که پیش مردم اصفهان داشت با دفاع فعال از مواضع سازمان مجاهدین خلق ایران، تحت فشارهای مضاعف مرتجعین قرار گرفت. این فشارها از تهدیدهای معمول به قتل خود یا اعضای خانوادهاش گرفته تا پیشنهاد شغل و موقعیت برتر بود. دشمن بعد از اینکه دید دکتر مرتضی شفایی اهل سازش نیست بر دامنه فشارهایش افزود. | |||
بعد از آن که ستاد رسمی و علنی سازمان مجاهدین خلق ایران در اصفهان مورد حمله قرار گرفت و تعطیل شد، مرتضی شفایی خانهاش را در اختیار سازمان مجاهدین گذاشت. این خانه تا چند ماه محل مراجعه هواداران سازمان مجاهدین بود. | بعد از آن که ستاد رسمی و علنی سازمان مجاهدین خلق ایران در اصفهان مورد حمله قرار گرفت و تعطیل شد، مرتضی شفایی خانهاش را در اختیار سازمان مجاهدین گذاشت. این خانه تا چند ماه محل مراجعه هواداران سازمان مجاهدین بود. | ||
حذفی | |||
.[[کاربر:Sayfe/صفحه تمرین-خانواده شفایی#cite note-1|<sup>[۱]</sup>]] | .[[کاربر:Sayfe/صفحه تمرین-خانواده شفایی#cite note-1|<sup>[۱]</sup>]] | ||
خط ۳۰: | خط ۳۴: | ||
<nowiki>https://event.mojahedin.org/i/news/141200</nowiki> | <nowiki>https://event.mojahedin.org/i/news/141200</nowiki> | ||
حذفی | |||
'''دکتر مرتضی شفایی در مسیر مبارزه به تمامی وابستگیها پشت کرد''' | '''دکتر مرتضی شفایی در مسیر مبارزه به تمامی وابستگیها پشت کرد''' | ||
خط ۵۸: | خط ۶۴: | ||
«زهره شفایی از خانواده شفاییه، همه خانواده این اعدام شدند در اصفهان و تهران. داییش حبیب خلیفه سلطان، فرمانده سپاه بوده تو اصفهان کشته شد با زن و بچهاش، آدم جانی بالفطره. ببینید از همه این خانواده، این زنده ماند همین زهره شفایی تو زندان اصفهان بود، تواب زندان اصفهان بود، نماز جمعه میرفت. حالا این بیشرم را رجوی بهخاطر اینکه تواب بود بهخاطر اینکه نقطه ضعف داشت، کرد مسئول اطلاعات مجاهدین. یعنی بالاترین پست یا با اهمیترین پست. چرا؟ چون مسعود رجوی با توابها حال میکرد. چون توابها، اساساً کسی که تو مجاهدین دارای ارج و قرب میشد زندانی، که سابقه ننگین داشته باشه. سابقه ننگین که داشتی سرت پایین بود. ولی کافی بود سابقه مقاومت داشته باشی. میخواستند تو را بشکونند. مسعود رجوی با هر زندانی که مقاوم بود مشکل داشت. اصلاً مشکلش با زندانی مقاوم بود. با زندانی تواب که مشکل نداشت میرفت مسئول اطلاعاتش میکرد. مثل همین یارو زهره شفایی. از اینها زیاد هستند تو فرماندههان ارتش آزادیبخش» (میهن تی وی۶فروردین ۹۹). | «زهره شفایی از خانواده شفاییه، همه خانواده این اعدام شدند در اصفهان و تهران. داییش حبیب خلیفه سلطان، فرمانده سپاه بوده تو اصفهان کشته شد با زن و بچهاش، آدم جانی بالفطره. ببینید از همه این خانواده، این زنده ماند همین زهره شفایی تو زندان اصفهان بود، تواب زندان اصفهان بود، نماز جمعه میرفت. حالا این بیشرم را رجوی بهخاطر اینکه تواب بود بهخاطر اینکه نقطه ضعف داشت، کرد مسئول اطلاعات مجاهدین. یعنی بالاترین پست یا با اهمیترین پست. چرا؟ چون مسعود رجوی با توابها حال میکرد. چون توابها، اساساً کسی که تو مجاهدین دارای ارج و قرب میشد زندانی، که سابقه ننگین داشته باشه. سابقه ننگین که داشتی سرت پایین بود. ولی کافی بود سابقه مقاومت داشته باشی. میخواستند تو را بشکونند. مسعود رجوی با هر زندانی که مقاوم بود مشکل داشت. اصلاً مشکلش با زندانی مقاوم بود. با زندانی تواب که مشکل نداشت میرفت مسئول اطلاعاتش میکرد. مثل همین یارو زهره شفایی. از اینها زیاد هستند تو فرماندههان ارتش آزادیبخش» (میهن تی وی۶فروردین ۹۹). | ||
حذفی | |||
دکتر شفایی، همسر و فرزندانش | دکتر شفایی، همسر و فرزندانش | ||
خط ۱۳۰: | خط ۱۳۸: | ||
«زهره شفایی از خانواده شفاییه، همه خانواده این اعدام شدند در اصفهان و تهران. داییش حبیب خلیفه سلطان، فرمانده سپاه بوده تو اصفهان کشته شد با زن و بچهاش، آدم جانی بالفطره. ببینید از همه این خانواده، این زنده ماند همین زهره شفایی تو زندان اصفهان بود، تواب زندان اصفهان بود، نماز جمعه میرفت. حالا این بیشرم را رجوی بهخاطر اینکه تواب بود بهخاطر اینکه نقطه ضعف داشت، کرد مسئول اطلاعات مجاهدین. یعنی بالاترین پست یا با اهمیترین پست. چرا؟ چون مسعود رجوی با توابها حال میکرد. چون توابها، اساساً کسی که تو مجاهدین دارای ارج و قرب میشد زندانی، که سابقه ننگین داشته باشه. سابقه ننگین که داشتی سرت پایین بود. ولی کافی بود سابقه مقاومت داشته باشی. میخواستند تو را بشکونند. مسعود رجوی با هر زندانی که مقاوم بود مشکل داشت. اصلاً مشکلش با زندانی مقاوم بود. با زندانی تواب که مشکل نداشت میرفت مسئول اطلاعاتش میکرد. مثل همین یارو زهره شفایی. از اینها زیاد هستند تو فرماندههان ارتش آزادیبخش» (میهن تی وی۶فروردین ۹۹). | «زهره شفایی از خانواده شفاییه، همه خانواده این اعدام شدند در اصفهان و تهران. داییش حبیب خلیفه سلطان، فرمانده سپاه بوده تو اصفهان کشته شد با زن و بچهاش، آدم جانی بالفطره. ببینید از همه این خانواده، این زنده ماند همین زهره شفایی تو زندان اصفهان بود، تواب زندان اصفهان بود، نماز جمعه میرفت. حالا این بیشرم را رجوی بهخاطر اینکه تواب بود بهخاطر اینکه نقطه ضعف داشت، کرد مسئول اطلاعات مجاهدین. یعنی بالاترین پست یا با اهمیترین پست. چرا؟ چون مسعود رجوی با توابها حال میکرد. چون توابها، اساساً کسی که تو مجاهدین دارای ارج و قرب میشد زندانی، که سابقه ننگین داشته باشه. سابقه ننگین که داشتی سرت پایین بود. ولی کافی بود سابقه مقاومت داشته باشی. میخواستند تو را بشکونند. مسعود رجوی با هر زندانی که مقاوم بود مشکل داشت. اصلاً مشکلش با زندانی مقاوم بود. با زندانی تواب که مشکل نداشت میرفت مسئول اطلاعاتش میکرد. مثل همین یارو زهره شفایی. از اینها زیاد هستند تو فرماندههان ارتش آزادیبخش» (میهن تی وی۶فروردین ۹۹). | ||
حذفی | |||
تا اینجا | |||
'''دکتر شفایی، همسر و فرزندانش''' | '''دکتر شفایی، همسر و فرزندانش''' | ||
خط ۱۳۶: | خط ۱۴۸: | ||
پدر خانواده، دکتر مرتضی شفایی، مجاهد استوار و پزشک فرزانهیی بود که از سال ۵۶ توسط پسرش، مجاهد خلق جواد شفایی دانشجوی مهندسی متالوژی با مجاهدین آشنا شد. او بهخاطر کمک به محرومان و مردم دوستی و ویژگیهای انسانی برجستهاش در اصفهان محبوب بود. بهرغم همه تهدیدها و تطمیعهای عوامل رژیم، پیوسته و تا آخرین نفس از آرمان مجاهدین و مواضع برحق آنها دفاع کرد. پدر در زمان شهادت ۵۰سال داشت.- در قسمت دکتر مرتضی شفایی وارد شود. | پدر خانواده، دکتر مرتضی شفایی، مجاهد استوار و پزشک فرزانهیی بود که از سال ۵۶ توسط پسرش، مجاهد خلق جواد شفایی دانشجوی مهندسی متالوژی با مجاهدین آشنا شد. او بهخاطر کمک به محرومان و مردم دوستی و ویژگیهای انسانی برجستهاش در اصفهان محبوب بود. بهرغم همه تهدیدها و تطمیعهای عوامل رژیم، پیوسته و تا آخرین نفس از آرمان مجاهدین و مواضع برحق آنها دفاع کرد. پدر در زمان شهادت ۵۰سال داشت.- در قسمت دکتر مرتضی شفایی وارد شود. | ||
حذفی | |||
تا اینجا | |||
'''روزنامه جمهوری اسلامی-چهارشنبه ۸مهر ۱۳۶۰(صفحه ۴)''' | '''روزنامه جمهوری اسلامی-چهارشنبه ۸مهر ۱۳۶۰(صفحه ۴)''' | ||
خط ۱۸۲: | خط ۱۹۸: | ||
لجنپراکنی مزدور مصداقی علیه خواهر مجاهد زهره شفایی که در نماز جمعه شرکت میکرده و جزو توابین بوده است دروغبافی لئیمانه برای هتکحرمت زنان مقاوم و مجاهد است. از اینرو عصاره خمینی با خوی وحشی و زنستیزی، اندازه نگه نمیدارد.سوال شود. | لجنپراکنی مزدور مصداقی علیه خواهر مجاهد زهره شفایی که در نماز جمعه شرکت میکرده و جزو توابین بوده است دروغبافی لئیمانه برای هتکحرمت زنان مقاوم و مجاهد است. از اینرو عصاره خمینی با خوی وحشی و زنستیزی، اندازه نگه نمیدارد.سوال شود. | ||
حذفی | |||
.[[کاربر:Sayfe/صفحه تمرین-خانواده شفایی#cite note-4|<sup>[۴]</sup>]] | .[[کاربر:Sayfe/صفحه تمرین-خانواده شفایی#cite note-4|<sup>[۴]</sup>]] | ||
خط ۲۲۳: | خط ۲۴۱: | ||
بارها در تلاش برای حل و فصل مسائل بچهها، وقتی كه بهفقر و بیماری و بیغذایی یك خانواده میرسیدم. احساس میكردم كه دیگر كاری از دستم ساخته نیست. از وقتی دكتر شفایی را شناختم، او در حلوفصل این مشكلات پشتوپناهم بود. یكبار كه مادر یكی از دانشآموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار بهشدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه میلرزید، تصور كردم، آن زن بیماری خطرناكی دارد، اما دكتر خودش را ملامت میكرد كه چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. بهآن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و باشرمندگی عذرخواهی میكرد كه چرا بیش از این كاری از دستش ساخته نیست». | بارها در تلاش برای حل و فصل مسائل بچهها، وقتی كه بهفقر و بیماری و بیغذایی یك خانواده میرسیدم. احساس میكردم كه دیگر كاری از دستم ساخته نیست. از وقتی دكتر شفایی را شناختم، او در حلوفصل این مشكلات پشتوپناهم بود. یكبار كه مادر یكی از دانشآموزانم را نزد او بردم، بعد از معاینه بیمار بهشدت ناراحت شد و دستش موقع نوشتن نسخه میلرزید، تصور كردم، آن زن بیماری خطرناكی دارد، اما دكتر خودش را ملامت میكرد كه چرا زودتر متوجه وضع این خانواده نشده است. بهآن خانواده مقدار قابل توجهی پول داد و باشرمندگی عذرخواهی میكرد كه چرا بیش از این كاری از دستش ساخته نیست». | ||
زهرهشفایی درباره پدرش نوشته است:او برای خودش تعهدی تعیین كرده بود كه بهآدمهای محروم جامعه كمك كند. علاوه بركمكهای مالی كه بهافراد مستمند میكرد برای معاینه و درمان رأیگان بیماران نیز سهمیهیی تعیین كرده بود. از اواسط سال55، مبالغ مشخصی از حقوق و درآمد ماهانهاش را هم بهكمكهای خاصی كه فرزند مجاهدش جواد توصیه كرده بود، اختصاص میداد. | |||
در زمان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات و فعالیتهای مبارزاتی آن دوران فعالآنه شركت داشت. بعد از سقوط رژیم شاه و تشكیل انجمنهای مجاهدین بههمكاری با امداد مجاهدین پرداخت. از مدافعان فعال مواضع سازمان بود و بهخاطر موقعیت اجتماعی و محبوبیتی كه نزد مردم داشت، فشارهای مرتجعان روی او خیلی زیاد بود. | در زمان انقلاب ضدسلطنتی در تظاهرات و فعالیتهای مبارزاتی آن دوران فعالآنه شركت داشت. بعد از سقوط رژیم شاه و تشكیل انجمنهای مجاهدین بههمكاری با امداد مجاهدین پرداخت. از مدافعان فعال مواضع سازمان بود و بهخاطر موقعیت اجتماعی و محبوبیتی كه نزد مردم داشت، فشارهای مرتجعان روی او خیلی زیاد بود. | ||
خط ۵۱۲: | خط ۵۳۰: | ||
'''سایت پیشتازان راه آزادی ایران- استان اصفهان''' | '''سایت پیشتازان راه آزادی ایران- استان اصفهان''' | ||
<nowiki>http://porannajafi1000.blogspot.com/2017/10/blog-post_8.html</nowiki> | <nowiki>http://porannajafi1000.blogspot.com/2017/10/blog-post_8.html</nowiki> | ||
خط ۵۲۹: | خط ۵۳۵: | ||
خستگی نمی شناخت | خستگی نمی شناخت | ||
مجيد شفایی در خانواده اي با ويژگيهاي والاي انساني در اصفهان متولد شد و رشد كرد. در دوره انقلاب ضدسلطنتی با وجود سن كم در تظاهرات شركت فعال داشت. پس از انقلاب ضدسلطنتي در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت و عضو انجمن جوانان مسلمان شد. زماني كه از خانه شان بعنوان محل فعالیتها استفاده مي شد او فعالانه مشغول به کار می شد. | |||
مجيد نوجوانی با هوش؛ دقيق و پرتلاش بود. او در تيم هاي فروش نشريه مجاهد فعاليت چشمگيري داشت و نفرت شديدش از مرتجعين در مايهگذاريهاي او و تلاشي كه براي انجام مسئوليتهايش بکار میگرفت بخوبي قابل مشاهده بود. | مجيد نوجوانی با هوش؛ دقيق و پرتلاش بود. او در تيم هاي فروش نشريه مجاهد فعاليت چشمگيري داشت و نفرت شديدش از مرتجعين در مايهگذاريهاي او و تلاشي كه براي انجام مسئوليتهايش بکار میگرفت بخوبي قابل مشاهده بود. | ||
پس از دستگيري مادرش مجاهد شهيد عفت خليفه سلطاني، مجيد بهمراه ديگر اعضاي خانواده، زندگي مخفي اش را آغاز كرد. | پس از دستگيري مادرش مجاهد شهيد عفت خليفه سلطاني، مجيد بهمراه ديگر اعضاي خانواده، زندگي مخفي اش را آغاز كرد. هيچگاه نشاني از خستگي روحي و كم تحركي در او ديده نمي شد. | ||
. | |||
مجید شفایی در اواخر تابستان سال 1360 در جریان اجرای یک قرار دستگیر شد و پاسداران بلافاصله او را به زیر شدیدترین شکنجهها بردند و پشت و پهلوي او را سياه کرده و دستش را شكستند اما مجید مقاومت کرد و از مواضعاش دفاع کرد. پاسداران سرانجام؛ او را ساعت ۱۲ شب يكشنبه پنجم مهر ماه سال ۱۳۶۰ به همراه پدر و مادر در اصفهان تیرباران کردند. مجید در زمان تیرباران ۱۶ ساله بود هنگامی که پاسداران خمینی پیکر مجید را برای دفن به گورستان تحویل دادند، آثار شکنجههای مختلف در تمام بدنش پیدا بود و کتفش نیز بر اثر شکنجه شکسته بود. | |||
از او ژاكتي به يادگار مانده است كه مادر شهيدش عفت خليفه سلطاني براي وی بافته بود. اما قبل از اينكه بتواند آن را به تن کند؛ در كنار مادرش به خاک افتاد. مادرش در زمان شهادت ۴۲ ساله بود . مجید و مادرش را در مزار تخت فولاد اصفهان بخاك سپردند. | |||
'''خانواده شفایی معنای راستین وفای به پیمان- سایت سازمان مجاهدین مشترک''' | '''خانواده شفایی معنای راستین وفای به پیمان- سایت سازمان مجاهدین مشترک''' | ||
<nowiki>https://event.mojahedin.org/i/news/141200</nowiki> | <nowiki>https://event.mojahedin.org/i/news/141200</nowiki> | ||
«میلیشیا همه کارهایش را به شیوه تیمی و جمعی حل میکند». | «میلیشیا همه کارهایش را به شیوه تیمی و جمعی حل میکند». | ||
میلیشیای | میلیشیای مجید شفایی، در هنگام شهادت، دانشآموز سال سوم رشته ریاضی بود. مجید از سال 1358 کار و فعالیت سیاسی را در مدرسه آغاز کرد و در شمار نخستین دانشآموزانی بود که به صفوف واحدهای سیاسی و تبلیغی میلیشیا پیوست. روحیه بالا و پرنشاطش او را از محبوبیت خاصی بین همکلاسیها و همرزمانش برخوردار کرده بود. | ||
طی سالهای59و 60 در زمانی که خانه آنها محل استقرار مسئولان سازمان بود مجید علاوه بر اینکه در تیمهای فروش نشریه شرکت فعال داشت، با شایستگی و دقت و احساس مسئولیتی بیش از انتظار، در نقل و انتقال مدارک و پیامهای سازمانی بهصورت یک پیک بسیار فعال و کارآمد عمل میکرد. | طی سالهای59و 60 در زمانی که خانه آنها محل استقرار مسئولان سازمان بود مجید علاوه بر اینکه در تیمهای فروش نشریه شرکت فعال داشت، با شایستگی و دقت و احساس مسئولیتی بیش از انتظار، در نقل و انتقال مدارک و پیامهای سازمانی بهصورت یک پیک بسیار فعال و کارآمد عمل میکرد. | ||
خط ۵۵۹: | خط ۵۶۳: | ||
به او توصیه کردم که برای چند ساعت استراحت بهتر است از خانههای آشنایانت استفاده کنی. مجید یادآوری کرد که پاسدارها مثل سگ هار به جان خانوادهها و هواداران شناخته شده افتادهاند و هر شب دهها خانه را در سطح شهر بازرسی میکنند. مجید به من فهماند که کارهایش چندان هم که دیده میشود، بیحساب نیست و گفت: میلیشیا همه کارهایش جمعی است، امنیت را هم با کار جمعی و تیمی حل میکنیم. به نوبت استراحت میکنیم و هوای هم را داریم». | به او توصیه کردم که برای چند ساعت استراحت بهتر است از خانههای آشنایانت استفاده کنی. مجید یادآوری کرد که پاسدارها مثل سگ هار به جان خانوادهها و هواداران شناخته شده افتادهاند و هر شب دهها خانه را در سطح شهر بازرسی میکنند. مجید به من فهماند که کارهایش چندان هم که دیده میشود، بیحساب نیست و گفت: میلیشیا همه کارهایش جمعی است، امنیت را هم با کار جمعی و تیمی حل میکنیم. به نوبت استراحت میکنیم و هوای هم را داریم». | ||
حذفی | |||
خستگی نمی شناخت- پيشتازان راه آزادی ایران | |||
با قسمت بالا ترکیب شود. | |||
<nowiki>https://porannajafi1000.blogspot.com/search?q=%D9%85%D8%AC%DB%8C%D8%AF+%D8%B4%D9%81%D8%A7%DB%8C%DB%8C</nowiki> | |||
تکرار است ترکیب شود. | |||
مجاهد شهيد مجيد شفائي در خانواده اي با ويژگيهاي والاي انساني در اصفهان متولد شد و رشد كرد. در دوره انقلاب ضدسلطنتی با وجود سن كم در تظاهرات شركت فعال داشت. پس از انقلاب ضدسلطنتي در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت و عضو انجمن جوانان مسلمان شد. زماني كه از خانه شان بعنوان محل فعالیتها استفاده مي شد او فعالانه مشغول به کار می شد. | مجاهد شهيد مجيد شفائي در خانواده اي با ويژگيهاي والاي انساني در اصفهان متولد شد و رشد كرد. در دوره انقلاب ضدسلطنتی با وجود سن كم در تظاهرات شركت فعال داشت. پس از انقلاب ضدسلطنتي در ارتباط با سازمان مجاهدین قرار گرفت و عضو انجمن جوانان مسلمان شد. زماني كه از خانه شان بعنوان محل فعالیتها استفاده مي شد او فعالانه مشغول به کار می شد. | ||
حذفی | |||
تکرار است ترکیب شود. | |||
تا اينكه چند روز پس از دستگيري پدر و مادرش؛ وی نيز بر سر قراري دستگير شد. او را تحت شكنجه بردند و پشت و پهلوي او را سياه کرده و دستش را شكستند. ولي او كه یک ميليشياي دلاور و قهرمان بود متهورانه از مواضع انقلابيش دفاع كرد. | تا اينكه چند روز پس از دستگيري پدر و مادرش؛ وی نيز بر سر قراري دستگير شد. او را تحت شكنجه بردند و پشت و پهلوي او را سياه کرده و دستش را شكستند. ولي او كه یک ميليشياي دلاور و قهرمان بود متهورانه از مواضع انقلابيش دفاع كرد. | ||
خط ۶۲۳: | خط ۶۱۵: | ||
'''او چه طی دوران زندان و چه بعد از آن بارها و بارها توانمندی خود را در انجام مسئولیت های گوناگون نشان داد.''' | '''او چه طی دوران زندان و چه بعد از آن بارها و بارها توانمندی خود را در انجام مسئولیت های گوناگون نشان داد.''' | ||
''' | '''حسین جلیلی پروانه در سال ۱۳۳۳ در شهرستان گناباد متولد شد و تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر به پایان رساند.''' | ||
'''وی در سال ۵۰ به مشهد آمد و در رشته ریاضی دانشکده علوم مشهد به تحصیل پرداخت. در آن سالها با آغاز جنبش انقلابی مسلحانه و به ویژه تحت تأثیر حرکت سازمان مجاهدین خلق ایران فعالیتهای دانشجویی عمق و گسترش بیشتری یافته بود و دانشجویان مبارز به صورت هسته ها و گروه های کوچک حول محور سازمان پیشتاز فعالیت میکردند. در این میان دانشکده علوم دانشگاه مشهد، کانون جوشش این قبیل فعالیتهای انقلابی بود.''' | '''وی در سال ۵۰ به مشهد آمد و در رشته ریاضی دانشکده علوم مشهد به تحصیل پرداخت. در آن سالها با آغاز جنبش انقلابی مسلحانه و به ویژه تحت تأثیر حرکت سازمان مجاهدین خلق ایران فعالیتهای دانشجویی عمق و گسترش بیشتری یافته بود و دانشجویان مبارز به صورت هسته ها و گروه های کوچک حول محور سازمان پیشتاز فعالیت میکردند. در این میان دانشکده علوم دانشگاه مشهد، کانون جوشش این قبیل فعالیتهای انقلابی بود.''' |
ویرایش